eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا از صفای سفر عشق ندیدم خوشتر شور شوقی است که در جان و دل ما افتاد 💚💚💚💚❤️❤️❤️❤️💚💚💚 گاهی چاره ای جز گفتن نیست وقتی شور و شوق در جان و دل بیفتد به سیطره نجف(همان ایست و بازرسی ) که رسیدیم ماشین برای چک و بازرسی نگه داشت درست ورودی نجف بود لحظه ای چرتم زد ناگهان کل شهر نجف به شکل تاکستانی پر بار و انگور در برابرم ظاهر شد که انگور فراوان داشت چند خوشه از آن انگورهای زرد و شیرین را جلوی بنده گذاشتند تا بخورم و از خواب پریدم ورود شور انگیز و مستانه ای بود تا پای ضریح رسیدم چشمم به انگورهای ضریح افتاد زدم زیر خنده به حضرت علی عرض کردم: آقا جان این انگورهای شما خیلی شیرین آدم مست میکنه😊😊😊 نمی دانم چه کسی اولین بار این طرح انگور را روی ضریح حک کرده ولی هر کسی بوده واقعا شیرینی "انگور ولایت علوی " را چشیده بوده 🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇 در طی مسیر پیاده روی اگر اینترنت پیدا کنم نکته ای در مورد راز این انگورهای ضریح خواهم نوشت به یاری الهی 💚💚💚💚💚❤️❤️❤️❤️🍇🍇🍇 طعم انگور نجف برده زمن جملِهِ هوشم چند روزی است که من مست ولاء،جمله خروشم ۱۴۰۱.۶.۱۲ مسیر پیاده روی اربعین نجف .ادمین
اونیکه ديدم ؛ خودم به ديده ؛ نه کسى ديده نه کس شنيده ؛ حتى امير خيبر نديده ؛ کسى نديده يه کوچه تنگ ؛ يه مرد دلسنگ صداى سيلى ؛ صورت نيلى نميدونم چى شد فقط چشام و بستم رو خاک نشستم ؛ زمين نشستم مادر صدا زد کجایی عصاى دستم رو شونه مادرو کشوندم ؛ خاکاى چادرو تکوندم ضربه به شيشه، بی حيا زد ؛ مادر ما رو بى هوا زد واويلتا اه واويلا يه تشت پر خون ؛ مقابل من ؛ واى از دل من همسرم اخر ، شد قاتل من ؛ واى از دل من کجایی خواهر ؛ بيا برادر اين دم اخر ؛ شبيه مادر تموم پيکرم کبود و نيمه جونه ؛ اشکم رونه لبام شبيه مادرم غرق به خونه ؛ اشکم روونه گناه مادرم چى بوده ؛ ديدم که صورتش کبوده هنوز داره ميلرزه دستام ؛ مادرم زمين خورد جلو چشمام واويلتا اه و واويلا زينب نگاه کن ، با ديده تر ؛ دورو برت ، اينجا گرفتن چند تا برادر ؛ با ديده تر دلنگرونم ، روضه ميخونم ولى ميدونم ، اروم جونم يه روز مياد که ديگه محرمى ندارى ، بى کس و يارى مياى ز خيمه دستات و رو سرت ميزارى ، بى کس و يارى رو تل کنار قتلگاهى ؛ دور تو ميگيرن سپاهى ميبينمت که بيقرارى ؛ از پهلو نيزه در ميارى واويلتا اه واويلا قاسم نعمتی @rozeh_1
  از هر غریب در وطنِ خود غریب تر از هرچه روضه، روضه ات آقا عجیب تر زهر جفا چه کرد به جسم مطهرت ای ناله های تو ز جگر پرلهیب تر خوردی زمین و کاسه ی صبرت شکسته شد گودال قتلگاه تو در هجره شیب تر نشنیده ماند ناله ی ای وای مادرت از بسکه بود همسر تو نانجیب تر یک عمر یادِ آن در و دیوار بوده ای از کودکی به جانِ تو غم ها نصیب تر رضا باقریان @rozeh_1
یادش اُفتاد رویِ پا برخواست از دهانش که ناسزا برخواست دستِ نامرد بی هوا برخواست آنچنان خورد که صدا برخواست روضه‌ام گیرِ سنگِ دیوار است همه تقصیرِ سنگ دیوار است پسر ارشدش زمین اُفتاد با تمامِ قَدَش زمین اُفتاد بعدِ ضربِ بدش زمین اُفتاد چقدر بد زدش زمین اُفتاد خواست تا پا شود دوباره ، نشد  بعد از آن حرف گوشواره نشد تاب دیگر قلم ندارد حیف وای آقا حرم ندارد حیف نه حرم سنگ هم ندارد حیف خادمی محترم ندارد حریف همگی زیرِ دِینِ آقاییم روضه خوانِ حسین آقاییم از خودش کاست از حسینش گفت او خودش خواست از حسینش گفت تا که برخواست از حسینش گفت یاد لبهاست از حسین گفت گفت رویِ لبت ترک بخورد بعد تو خواهرم کتک بخورد حسن لطفی @rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 همچنان که یک نشان از مادرت معلوم نیست هیچ نامی مثل نامت در جهان مظلوم نیست چون غریبی مثلِ نامِ تو کجا پیدا شود؟ هیچ کس از حق خود قدرِ شما محروم نیست هر چه می گوییم از مظلومی ات کم گفته ایم ذره ای از ماجرای کوهی از غم گفته ایم روضه هایت حاکی از آزرده جانیِ شماست از صفر غافل شدیم و از محرم گفته ایم خاطراتِ کوچه ها و ماجرای پشتِ در آتش کین در کشاکش پشت در شد شعله ور جاده ها گم می شود در ازدحام فتنه ها دستهای بسته و آهِ نفس گیرِ پدر جاده ها بی تو کجا می برد جانانِ تو را آیه های زخمیِ گلبرگ قرآنِ تو را کور باشد دیده ای که روشن از خورشید نیست لعن بادا آن که آزرده چنان جانِ تو را می گذاری سر به روی شانه ی تنهاییت همدمِ جانِ تو باشد خانه ی تنهاییت سینه ات دلتنگِ مادر شد به یاد کوچه ها پر شد از دستِ زمان پیمانه ی دلتنگیت گر چه باشد هر دو عالم از ازل مالِ شما لیک قبرت راویِ خوبی ست از حالِ شما وارثِ رنجِ زمینی، شهره ی مظلومیت هر چه طوفان بلا باشد در اقبالِ شما ای که قلبت مخزن الااسرارِ نجوای پدر شاهد سوز و گدازِ اشکِ غمهای پدر شمعِ جانت ذره ذره آب شد از غربتش کوچه ها شب تا سحر همراه و هم پای پدر جان به قربان تو و آن قبر بی شمع و چراغ سالها در حسرتِ آغوش جدت از فراق کاش می شد که عیان بوده مزار مادرت در دل تو شعله شعله آتش این درد و داغ ناله هایت غرق ماتم می کند آفاق را سینه ی تنگت ندارد طاقتِ این داغ را وارثِ رنج و غم دنیای زهرا و علی(ع) می خراشد آهِ دردت سینه ی عشاق را همچنان که یک نشان از فاطمه(س)معلوم نیست هیچ نامی چون حسن(ع) هم در جهان مظلوم نیست! هستی محرابی امام حسن (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ستاره ي سحرم بيا بيا پدرم حسين حسين پدرم بيا بيا به برم منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو حسين حسين پدرم بيا بيا به برم ستاره ي سحرم ببين به چشم ترم بيا و همره خود مرا ببر پدرم حسين حسين پدرم .... ببين که دشمن تو شکسته حرمت من نشسته سيلي شمر به روي صورت من منم رقيه ي تو که خون شده جگرم به زير بار غمت خميده شد کمرم تمام پيکر من پر از نشانه شده تنم سياه و کبود ز تازيانه شده منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو چه دست نامردي بريده حنجر تو چه گويمت ز غم تو و نظاره ي من نظر مکن تو دگر به گوش پاره ي من منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا به روي خاک زمين عدو کشانده مرا حسين حسين پدرم .... منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا به روي خاک زمين عدو کشانده مرا نگاه تو به رخم سرت به زانوي من گرفته ضرب کتک رمق ز بازوي من منم رقيه ي تو تويي اميد دلم مرا ببر که دگر ز عمه ام خجلم چو عمه را بر تو ز شام و کوفه زدند دوباره فاطمه را ميان کوچه زدند منم رقيه ي تو که مردم از غم تو شکسته شيشه ي دل ز سنگ ماتم تو حسين حسين پدرم ... حضرت رقیه (س) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شب است و راهِ این کوه و بیابان من و این سینه ی محزون و نالان امان از بی کسی و درد هجران امان از تیزیِ خارِ مغیلان مرو ای ساربان من پا ندارم سرِ خود سایه ی بابا ندارم ندارم تا مرا گیرد در آغوش بگویم من کجا این دشتِ خاموش مزن ای ساربان افتادم از پا ندارم طاقتِ این سنگِ خارا نمی بینی که چشمم پُر ز غمزه است نمی بینی سرِ بابام به نیزه است چرا رحمی نداری ای حرامی؟ مرا سوزانده دردِ تشنه کامی لبم خشک و تنم در آتشِ تب بزار آبم دهد تا عمه زینب سرِ بابا به نیزه روبرویم بزار از درد خود بر او بگویم شب است و جاده و این اشک و آهم بتاب بر من کمی ای قرصِ ماهم تنت دشت و سرت روی سنان است بمیرم روی تیغِ خیزران است ببین خون میچکد از هر دو پایم پدر آهسته تا من هم بیایم رسن بر گردنم زنجیر بر دست گمانم استخوانِ پام بشکست مرو ای سر مرا یکدم بغل کن به قولی داده ای امشب عمل کن نمی بینی سرم تیغِ جفا است چنین ظلمی مرا آیا روا است؟ مرو ای سر تمنا می کنم من شکایت از کفِ پا می کنم من تنورِ سینه ام امشب چه داغ است تمامِ دردم از هجر و فراق است بمیرم ای پدر سیرت ندیدم گلی از باغِ آغوشت نچیدم مرو ای جان، مرو بابا حسینم مرو ای روشنیِ هر دو عینم ببین ماندم به زیرِ تیغِ جلاد گلویم پُر ز بغض و آهِ فریاد به چون ابرِ بهاران خون ببارم مزن ظالم که من بابا ندارم دلم شد تنگِ آغوشِ صمیمی پدر جان الامان داد از یتیمی! هستی محرابی حضرت رقیه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است دیدم شروع محشر کبرای دیگر است گردون شده سیاه و فضا پر ز دود و آه تاریک تر ز عرصهٔ تاریک محشر است گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین اشک عزا به دیدهٔ زهرای اطهر است گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر دیدم که روز، روز عزای پیمبر است پایان عمر سید و مولای کائنات آغاز دور غربت زهرا و حیدر است قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است روی حسین مانده به دیوار بی کسی چشم حسن به اشک دو چشم برادر است ای دل بیا و گریهٔ زینب نظاره کن مانند پیروهن جگر خویش پاره کن زهرا به خانه و ملک الموت پشت در از بهر قبض روح شریف پیامبر از هیچ کس نکرده طلب اذن و ای عجب بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر یک چشم او به سوی اجل چشم دیگرش محو نگاه آخر خود بود بر پدر اشک حسن چکیده به رخسار مصطفی روی حسین بر روی قلب پیامبر دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه پیغمبری که دید ستم های بی شمار از کس نخواست اجر رسالت به روزگار چون ارتحال یافت خلایق شدند جمع تا هدیه ای دهند به زهرای داغدار گویا نداشت شهر مدینه درخت و گل کآن را کنند در قدم فاطمه نثار بر دوش بار هیزمشان جای دسته گل رنگ شرارت از رخشان بود آشکار بابی که بود زائر آن سید رسل آتش زدند عاقبت آن قوم نا به کار بر روی دست و سینهٔ آن بضعة الرسول تقدیم شد سه لوحه به عنوان افتخار سیلی و تازیانه و ضرب غلاف تیغ ای دل بگیر آتش و ای دیده خون ببار آید صدای فاطمه از پشت در به گوش تا صبح روز حشر مباد این صدا خموش دردا که بعد فاطمه روز حسن رسید روز ملال و غصه و رنج و محن رسید از زهر همسرش جگرش پاره پاره شد بس تیرها که لحظهٔ دفنش به تن رسد بعد از حسن به نیزه عیان شد سر حسین بیش از هزار زخم ورا بر بدن رسید بر پیکری که بود پر از بوسهٔ رسول از گرد و خاک و نیزه شکسته کفن رسید از جامه های یوسف کرببلا فقط بر زینب ستم زده یک پیرهن رسید پاداش آن نصایح زیبا از آن گروه تیرش درون سینه، سنان بر دهن رسید میثم بگو به فاطمه زآن خیمه ها که سوخت یک کربلا شرارهٔ آتش به من رسید مرثیه خوان خامس آل عبا منم در خیمه های سوخته اش سوخت دامنم استاد سازگار پیامبر اکرم (ص) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد پاره‌هایِ جگرم می‌چكد از كُنجِ لبم عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راهِ من باز بر آن كوچه‌ی غم‌ها اُفتاد یادِ آن کوچه که با مادر خود می‌رفتم به سَرَم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد حسن لطفی @rozeh_1
روضه خوان خسته نباشی مادر روضه خواندی ز شه بی کفنم شصت روز است حسین می گویی امشبی روضه بخوان از حسنم روضه خوان روضه غربت سخت است هیچکس با حسنم یار نبود خانه هم امن نبوده بر او همسرش یار وفادار نبود جعده زهری به حسن خورانده که از آن فتنه و شر می ریزد روی تشتی که برایش بردند لخته خون، پاره جگر می ریزد روضه خوان روضه بخوان از حسنم جگرش گرچه به زهر آغشته پسرم غیرتی و مادری است داغ کوچه حسنم را کشته صورت من که از آن کوچه تنگ تا دم مرگ فقط نیلی ماند توی ذهن حسن مظلومم تا ابد خاطره سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می کرد در که افتاد روی پهلوی ام محسنم داشت تقلّا می کرد امیر عظیمی @rozeh_1
داغی نهفته است در این قلب پاره ام همچون حباب منتظر یک اشاره ام عمریست لحظۀ گذر از کوچه هایِ تنگ آن صحنه غرور شکن در نظاره ام گفتم به زهر: خوب اثر کن بر این جگر در دست های توست فقط راه چاره ام در ظلمت همیشۀ شب های کوچه ها در جستجویِ تکّه چندین ستاره ام چون مادرم تمامِ تنم سوخت ای خدا امّا به سینه است تمامِ شراره ام اسرار کوچه را نتوان گفت با کسی راویِ این حقیقت پر استعاره ام یک جمله ای بگویم و ای خاک بر سرم بگذاشت پا به چادر و رد شد ز مادرم قاسم نعمتی @rozeh_1
پایِ غریبی تو به پا برنخواستند یا دشمنت شدند و یا برنخواستند مُشتی حرامزاده ز جا برنخواستند وارد شدی به پایِ شما برنخواستند اهل مدینه ناز شما را کشیده اند یک عده جانماز شما را کشیده اند با خنده زخم بر جگرت میگذاشتند اهل مدینه سر به سرت میگذاشتند گاهی عصا به رویِ پرت میگذاشتند یک کوزه سَمّ کنار سرت میگذاشتند تنها ، غریب ، بی کس و آرام میروی از کوچه هایِ طعنه و دشنام میروی در کوچه میروی ، غم مادر نشسته است قنفذ در این مسیر مُکَرَر نشسته است در پیش تو مُغیره به منبر نشسته است درخانه پایِ قتل تو همسر نشسته است این زهر و دردِ سوختنت فرق میکند تو طرز دست و پا زدنت فرق میکند زانو بغل مکن چقَدَر آه میکشی تو در جوابِ اهل گذر آه میکشی با راز خویش تا به سحر آه میکشی داری به جای چند نفر آه میکشی در آه آهِ خویش تو مویت سفید شد در کوچه ای امیدِ دلت نا امید شد تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست تقصیر تو نبود دلِ اطهرش شکست تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست گیرم که دست تو سپر مادرت نشد تقصیر تو نبود قدت یاورت نشد بیرون بریز این جگر پاره پاره را بیرون بریز غُصه یِ این گوشواره را زینب رسیده است بگو راهِ چاره را خونابه هایِ دور لبِ پُر شراره را با مقنعه دهان تو را پاک میکند این خاکِ گیسوانِ تو را پاک میکند خون لخته رویِ پیرُهنت ریخته شده آلاله وقت آمدنت ریخته شده هفتاد تیر در بدنت ریخته شده هم خونِ تازه از کفنت ریخته شده دارد حسین پیش تو از حال میرود او از کنار تو تهِ گودال میرود شکر خدا که پیرُهنت در نیامده با زور خاتم یمنت در نیامده دیگر لباسهایِ تنت در نیامده یا چوبِ نیزه از دهنت در نیامده شکر خدا که پیکرِ پاکِ تو پا نخورد سرنیزه ای میانِ گلویِ تو جا نخورد اما حسین صورتِ از خون خضاب داشت در دل برایِ خواهرِ خود اضطراب داشت یک کوه غُصه داشت ولیکن رباب داشت جا در میانِ مجلس و بزمِ شراب داشت با چوبدست رویِ لبش مینواختند یک عده مست رویِ لبش مینواختند محمد جواد پرچمی @rozeh_1
در میانِ داغِ سوزانِ حسین ای عزادارِ عزیزِ فاطمه قلب زهرا را بیا خوشنود کن گاه کن نام حسن را زمزمه هر چه داریم از حسن داریم ما بی حسن، کِی از حسین آید سخن گوشِ دل بسپار بر راسُ الحسین زیرِ لب پیوسته گوید یاحسن کربلا را مجتبی بنیان نهاد خود به غربت برد تا آخر پناه از زمانِ کوچه با خود عهد کرد تا بگیرد صبرِ زینب را گواه کیست گوید از مقام مجتبی مجتبی یعنی همه صبر و شکیب زینتِ عرشِ خدا نام حسن گر چه باشد او در این دنیا غریب ما نمیبینیم اما این غریب بقعه ای دارد فرازِ آسمان در حریمش بهر تکریمِ حسن مینهد جبریل سر بر آستان یک حرم دارد ز کعبه خوبتر در زمین نه، در قلوبِ اولیاست دُرّ و یاقوت و زُمردهای سبز زینتِ گلدسته های مجتباست در دل هر مرد و زن دارد رواق با شبستانی بنام قاسمش هست بابُ القاسمش در سینه ها مرغِ دل هر روز باشد عازمش مُضجعی در قلبها دارد حسن هر کسی را در حریمش راه نیست دردمندان و غریبان زائرش هر که گردد زائرش، گمراه نیست سبزیِ رویش، ز شرم مادر است زانکه شد نیلی ز سیلی روی او چون در آن کوچه نشد کاری کند دید جای پنجه تا ابروی او بر دلش از نوجوانی زخم داشت بس گرفت از چهره ی نیلی اثر در همه عالم بگَردی، بی گمان نیست مانند حسن پاره جگر پاره های قلب او در طشت ریخت دید زینب طشت را غرقِ بلا وای از آنروزی که در بزم شراب روبرو گردید با طشت طلا بدتر از روز حسن، روز حسین خیزران بود و لب و دندان او ای زبانم لال، از جام شراب ریخت دشمن بر لبِ عطشان او محمود ژولیده @rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 یک دلم رو بسوی قبله ی هشتم دارد یک دلم میل حریم حرم قم دارد خواستم روضه بخوانم ز برادر، دل گفت خواهرش وقت عزا حقّ تقدم دارد * چه قدر، جان برادر به زمین می افتی ای عزیز دل خواهر به زمین می افتی تو علی هستی و در کوچه بسمت حجره مثل زهرای پیمبر به زمین می افتی * این عبایی که کشیدی به سرت یعنی چه این قد خم شده و مختصرت یعنی چه کاخ مأمون چه به روز دل تو آورده روی لب، لخته ی خون جگرت یعنی چه * از نفس های تو اندوه و غمت می ریزد هر قدم، عمر تو پای قدمت می ریزد هی نفس، سرفه، نفس، سرفه، نفس، وای چقدر پاره پاره جگر از بازدمت می ریزد * حجره بسته است برادر، چه سرت می آید چه کسی بر بدن محتضرت می آید خواهرت نیست اگر، مانده برایت پسری شکر حق، لحظه ی آخر پسرت می آید *** خوش بحالت! پسری مانده برایت، مولا قوّت بال و پری مانده برایت، مولا خوش بحال پسرت، هست سرت در بر او خوش بحالت که سری مانده برایت مولا شاعر : امیر عظیمی امام رضا (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 حس میکنم رفتار تو تغییر کرده این روزها کردار تو تغییر کرده هم صبح و ظهر و هم سرشب دیدن من می آیی و گفتار تو تغییر کرده یک فاطمه میگویی و دلشوره دارم چون نحوه ی دیدار تو تغییر کرده چیزی شده ای سایه ی روی سر من؟ مهمانی این بار تو تغییر کرده چیزی شده ؟ با مرتضای من چه گفتی؟ این روزها سردار تو تغییر کرده حس میکنم مانند یک ابر بهاری بابای از گل بهتر من گریه داری بابامگرنه اینکه هستم محرم تو هستم همیشه مونس تو همدم تو حالابگو دیگر چرا حالت گرفته ست هستم شریک درد و آه و ماتم تو بابا به قربان تو وموی سپیدت بابا به قربان تو و قد خم تو ای کاش می مردم نمیدیدم پدرجان چشمان خیس و گریه های نم نم تو میگویی از دلتنگی و دیدار مادر ماندم چگونه تا کنم با این غم تو سنی ندارم من یتیمی سخت باشد بابادعاکن دخترت خوشبخت باشد بابادعاکن ماتمی دیگرنبینم بعدازتو مظلومیت حیدر نبینم دعوا سر حق و حقوق و جانشینی دعوا سر عمامه و منبر نبینم بابا دعاکن مرتضی را دست بسته مستاصل و درمانده و مضطر نبینم بابادعاکن در تمام طول عمرم برسینه ی خود جای میخ در نبینم یا لااقل در راه برگشتن به خانه سنگ صبورم را به چشم تر نبینم بابابرو سه ماه دیگر خواهم آمد باچادرخاکی بر سر خواهم آمد شاعر : علیرضا خاکساری پیامبر اکرم (ص) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 تو نور چشم زهرا،عزیز مصطفایی فرزند مرتضایی،امام مجتبایی مظلوم حسن حسن جان۲ کریم اهل بیت و،امام دومینی تو در سخاوت و جود،امیرمؤمنینی مظلوم حسن حسن جان۲ آقا چنان پیمبر،مقام تو رفیع است تویی غریب عالم،قبر تو در بقیع است مظلوم حسن حسن جان۲ غریبی تو مولی،از تربت تو پیداست از قبر خاکی تو،غریبی تو معناست مظلوم حسن حسن جان۲ عالم شود فدای،قبر غریبت آقا در شهر خود مدینه،غم شد نصیبت آقا مظلوم حسن حسن جان۲ همسر تو ز کینه،گردیده قاتل تو زهر ستم حسن جان،سوزانده حاصل تو مظلوم حسن حسن جان۲ هستی تو یا حسن جان،غریب در مدینه شدی به دست همسر،شهید زهر کینه مظلوم حسن حسن جان۲ از ظلم و کین همسر،جانت رسیده بر لب رسیده در کنارت،ریزد سرشک زینب مظلوم حسن حسن جان۲ ای گل باغ طاها،راحت شدی ز غم ها خونین جگر روی تو،مولی به سوی زهرا مظلوم حسن حسن جان۲ تشییع تو حسن جان،بر روی دوش یاران تابوت پیکر تو،گردیده تیرباران مظلوم حسن حسن جان۲ در لحظه های آخر،بودی به یاد مادر افتاده بودی یاد،ناله ی پشت آن در مظلوم حسن حسن جان۲ دیدی ز ظلم و کینه،مادر تو زمین خورد مظلومه ی مدینه،چون گل لاله پژمرد مظلوم حسن حسن جان۲ مادر بی قرینه،یاس علی ز کینه پرپر شده به دست،اعدا در مدینه مظلوم حسن حسن جان۲ دیدی کنار زینب،آن مادر یگانه به دست مرتضی شد،غسل و کفن شبانه مظلوم حسن حسن جان۲ رضا یعقوبیان امام حسن (ع) زمزمه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 چرخ گردون را عجب غوغا و شوری در سر است یا که گیتی را فنا گردیده وقت محشر است بر چه می ریزد سرشک تلخ از مژگان فلک عالمی را رخت ماتم نوحه گر بر پیکر است ارض هستی یکسره گردیده بی صبر و سکون خون چکان عرش و فلک در ماتم پیغمبر است فاطمه دخت نبی می سوزد از هجر پدر خلقت هستی پریشان از نوای کوثر است یک طرف نالان حسن سویی حسین و زینبین سوی دیگر دل غمین بهر برادر حیدر است ناگهان آمد سروشی غم مخور زهرای من نگذرد چندی پدر واصل به وصل دختر است مهر تابان هدایت گشته خاموش عاقبت مرتضی دیگر غریب و بی کس و بی یاور است آب غسل تو نخشکیده هنوز ای نور حق دخترت پهلو شکسته بین دیوار و در است بعد تو از آتش بدعتت سرایت سوختند غنچه نارسته ای از ظلم کینه پرپر است خیز از جا یا رسول الله بنگر بی معین ریسمان بر گردن فتاح و میر خیبر است یا رسول الله چنان سیلی به زهرایت زدند کز شرارش تا ابد نیلی عذار دخت راست یا رسول الله زجا برخیز و زهرا را ببین آنکه را خواندی ابیها را گرامی مادر است یا رسوالله علی شد بعد تو خانه نشین حق شده خاموش وناحق بهر امت رهبر است پیامبر اکرم (ص) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شب هم به قدر دیده ی تو، پر ستاره نیست دریای غصه های دلت را، کناره نیست گفتی به خادمت که درِ حجره را ببند یعنی برای تشنگیت، راه چاره نیست آقا شبیه مار گزیده، به خود مپیچ آهسته تر، مگر جگرت، پاره پاره نیست بهتر که خواهرت دم آخر نیامده این صحنه ها که قابل درک و نظاره نیست داری به یاد جدّ ِخودت گریه می کنی روضه بخوان که جای گریز و اشاره نیست تو روی خاکِ حجره ای و خاک، بر سرم اما تنت اسیر هجوم سواره نیست شاعر:محمد امین سبکبار امام رضا (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 حسن آرام جانم - حسن روح و روانم زهر اگر چه جگرم سوخته است تعنه پا تا به سرم سوخته است گرچه در تاب و تبم دم نزنم جان رسيده به لبم دم نزنم سالها ساخته ام سوخته ام غم ، روي غم به دلم دوخته ام گرچه خود قدرت حيدر دارم ليک مظلوم ترين سردارم نمک از سفره لطفم خوردن خيمه ام ليک به غارت بردن ديگر از زندگي ام سير شدم زود تر از همه کس پير شدم ريخته زهر جفا در کامم خسته از خاطره ي ايامم خسته از خاطره ي آتش و دود سينه خسته و رخسار کبود خسته از خاطره ي قصب فدک کوچه و زخم دل و سوز نمک من که در کوچه به خود لرزيدم مرگ را در نظر خود ديدم مادرم چون به روي خاک افتاد همه هستي من رفت به باد امام حسن (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 یا رسول الله ، یا رسول الله ۲ امشب شب غم پروری دارد مدينه حال و هوای ديگری دارد مدينه امشب علی دست دعا بالا بگيرد اشک يتيمی از رخ زهرا بگيرد امشب فضای آسمانها اشکبار است شهر پيمبر را غمی در انتظار است امشب ملائک سوز خود را ساز کردند سوز درون خويش را ابراز کردند با ديده ی گريان و با قلبی شکسته زهرا کنار بستر بابا نشسته خاموش شد امشب چراغ معنويت پيغمبر رحمت جدا گردد ز امّت ای آسمان خون گريه کن امشب که زهرا با چشم خود بيند غم داغ پدر را از خانه وحی خدا امشب صفا رفت از جمع اهل البيت ختم النبيا رفت امشب حديث غصّه می خواند مدينه داغ گردان را می کند پنهان به سينه امشب پيمبر را وداع آخرين است وقت فراق اهل بيت طاهرين است امشب علی و فاطمه ماتم گرفتند بر گرد پبغمبر نوای غم گرفتند پيداست مرگ از روی چون آئينه او سبطين بنشستند روي سينه ي او درهای فتنه باز شد بعد از پيمبر ظلم و ستم آغاز شد بعد از پيمبر امشب حسن را بويد و بوسد پيمبر با فاطمه راز نهان گويد پيمبر ای دخترم ای سينة تو مينوی من تو زودتر از اهل بيت آئی سوی من اهل سقيفه عقدة دل باز کردند و آن کينة ديرينه را آغاز کردند اهل ستم ناحق به جاي حق نشستند از اهل بيت مصطفي حرمت شکستند بعد از نبي حق علي را غصب کردند بيگانه را بر مسند حق نصب کردند شد بعد فقدان رسول الله رحمت سيلي زدن بر فاطمه اجر رسالت پايان عمر رحمه للعالمين شد آغاز غمهاي اميرالمؤمنين است  محمّد نعيمي  پیامبر اکرم (ص) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
سر می نَهیم رویِ درِ بسته ی بقیع گریه شده وضویِ درِ بسته ی بقیع ای کاش پرچمی سرِ این قبر می زدیم با گریه پرچمی سرِ این قبر می زدیم قربان آن جگر که چهل سال پاره بود زخمی از آن شکستگی گوشواره بود در کوچه ها فقط پیِ یک راهِ چاره بود با ماه رفته بود و عصایِ ستاره بود چون کوچه تنگ بود کسی در برابرش بگذاشت ،پا به چادر و رد شد زمادرش در کوچه مادرت به عصا احتیاج داشت چشمش ندید، راهنما احتیاج داشت پهلو شکسته ضربه کجا احتیاج داشت سیلی که خورد،  ضربه ی پا احتیاج داشت؟؟؟ لعنت بر آنکه با لگدش بارِ او شکست بادستِ بسته شخصیت یار او شکست از آن به بعد خنده به لبها حرام شد تو هفت ساله بودی و عمرت تمام شد در شهر،  آلِ فاطمه بی احترام شد توهینِ بر علی همه جا لفظِ عام شد دیدی کسی که حرمت صدیقه را شکست بر منبر پیمبر و جایِ علی نشست آهسته تر قدم بزن ای مردِ کوچه ها بشکن سکوتِ بی کسی و سردِ کوچه ها مویت سپید کرده دگر دردِ کوچه ها یادت نرفته خنده ی نامردِ کوچه ها دیدی ز مالیات مغیره معاف شد این ها سپاسِ شدت ضربِ قلاف شد لعنت به هر کسی که تو را  بد صدا زده زخمِ زبان به سینه ی درد آشنا زده صبر تو طعنه بر همه ی انبیا زده صلحِ تو ریشه ی همه ی فتنه را زده آری چکیده ی علی و مصطفی توئی بنیانگذار نهضتِ کرببلا توئی با زهرِ همسرت جگرت ریخته به هم زهرا کجاست؟ مویِ سرت ریخته به هم تصویرهایِ چشم ترت ریخته به هم خانه دوباره در نظرت ریخته به هم بیرون بریز خون جگر های خود حسن کمتر به پیش خواهرِ خود دست و پا بزن خونین دهن ز کرببلا حرف میزنی از ماجرایِ راس جدا حرف میزنی از نیزه هایِ بی سر و پا حرف میزنی از لشگری بدون حیا حرف میزنی گرچه بناتِ فاطمه در تاب و در تب اند شکر خدا محارمِ تو دورِ زینب اند دستِ حرام زاده به معجر نمی خورد ضربِ لگد به پهلویِ دختر نمی خورد آتش زبانه اش به مویِ سر نمی خورد با ناسزا به زینب تو ، بر نمی خورد خون جگر اگر چه به لبهایِ تو نشست آهسته جان بده که ابالفضل زنده است در کربلا سپاهِ حرامی چه میکنند با چشمِ خیره خواهرِ تو دوره می کنند پوشیه ی زنان حرم پاره می کنند زنها و دختران همه آواره میکنند زینب پس از حسین گرفتار میشود آواره بین کوچه و بازار میشود قاسم نعمتی @rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سودای سوده اش غم سود و زیان ببرد الماس ریزه طاقت و تاب و توان ببرد دشتی ز لاله ها ز دهانش به طشت ریخت این دشت طشت، رونق صد گلستان ببرد صد راز سر به مُهر، عیان شد درون طشت لیکن هزار راز نهان، بی بیان ببرد لعلش زمرد و جگرش لعل آتشین از کف، دو چشم دُر و عقیقش، عنان ببرد در مسجد و به کوچه و در خانه حمل کرد باری که صبر از دل هفت آسمان ببرد گریان ز غربتش نه فقط مرغ و ماهیان آهش نشاط حوری خلد آشیان ببرد درک حکایت غم و اندوهش ای «فقیر» گویا که هوش از سر پیر و جوان ببرد شاعر : سید علی احمدی امام حسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بر زمین خوردی به یادت آمده آن کوچه را کوچه ی افتادن مادر کنار مجتبی بر زمین خوردی به یادت آمده در پشت در محسن شش ماهه شد نقش زمین از کینه ها بر زمین خوردی به یادت آمده پیش علی مادرت افتاد در کوچه به زیر دست وپا بر زمین خوردی به یادت آمده در علقمه خورد باصورت زمین عبّاس با فرق جدا بر زمین خوردی به یادت آمده جدّت حسین خورد از بالای اسبش بر زمین کربلا بر زمین خوردی به یادت آمده رأس حسین از روی سرنیزه ها افتاد با سنگ جفا بر زمین خوردی به یادت آمده با دست زجر عمه ات نقش زمین شد در ره شام بلا ️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) امام رضا (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 با پای سر به سِیر سماوات می رویم احرام بسته ایم و به میقات می رویم تا بارگاه قبله ی حاجات می رویم قسمت اگر شود به ملاقات می رویم میقات ما حسین ، ملاقات ما حسین زانو زدیم پیر و جوان بر زمین تو ما حلقه بسته ایم به دور نگین تو ما را کشانده است کجاها طنین تو افتاده ایم در گذر اربعین تو ای واژه واژه نام تو صد ماجرا حسین ما چون کبوتران حرم پر شکسته ایم از آشیان گذشته و از خود گسسته ایم چون صیدهای زخمی در خون نشسته ایم یعنی که دل به لذت دیدار بسته ایم مرهم حسین ، صبر حسین و شفا حسین ای جان شرحه شرحه بگو ماجرا چه بود ! راز به خون تپیدن خون خدا چه بود ! آن جوشش صدای تو بر کربلا چه بود ! دادی بها به خون خودت ، خون بها چه بود ! ای خون پاک تو ، همه تن ، خون بها حسین با بادها بگو که هوایم هوای توست با نای ها بگو که نوایم نوای توست بغضی که در تلاوت در خون رهای توست سودای آتشی ست که بر خیمه های توست ای تا ابد ، نوای من بینوا حسین گل زخم ها شکفته شده روی پیکرت چون کعبه فوج تیغ گرفته ست در برت بعد از تو دشت ، یکسر ” إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ “ بالا سرت ، بلند سرت ، تا خدا ، سرت بر ما چه رفته است به شوق تو ” یا حسین “ مناجات با امام حسین پیاده روی اربعین اربعین حسینی (ع) زمزمه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar