eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.6هزار ویدیو
124 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
باید امشب بلند گریه کنیم مثلِ زینب بلند گریه کنیم که مرتب بلند گریه کنیم سوخت از تب..‌. بلند گریه کنیم   گریه کن گریه گرچه تسکین است غمِ غربت عجیب سنگین است بر غریبی کریم ، گریه کنید پایِ دردی عظیم گریه کنید یادِ حالی وخیم گریه کنید بشنوید از قدیم گریه کنید چشمها را پُر آب‌تر بکنید حالِ ما را خراب‌تر بکنید زهر نوشید فاطمه نالید سبز پوشید فاطمه نالید هرچه کوشید فاطمه نالید خون که جوشید فاطمه نالید روی دامان مادرش اُفتاد روی دست برادرش اُفتاد بی وفایی  نوایِ او را بُرد چنگی آمد عبایِ او را بُرد نیزه‌ای رانِ پای او را بُرد هق هقِ بی صدایِ او را بُرد دست بر قلبِ مضطرش نزنید پیشِ ما حرف همسرش نزنید ظرف یکسو آب هم یکسو طشت و قلبی کباب هم یکسو زینب و اضطراب هم یکسو جعده یکسو رباب هم یکسو پیشِ قاسم مقابل پسرش میچکد از محاسنش جگرش بعد مادر مغیره را می‌دید هِی مُکرر مغیره را می‌دید رویِ منبر مغیره را می‌دید پیش آن در مغیره را می‌دید او که این روزها کنارش بود زدنِ خانم  افتخارش بود یادش اُفتاد رویِ پا برخواست از دهانش که ناسزا برخواست دستِ نامرد بی هوا برخواست آنچنان خورد که صدا برخواست روضه‌ام گیرِ سنگِ دیوار است همه تقصیرِ سنگ دیوار است پسر ارشدش زمین اُفتاد با تمامِ قَدَش زمین اُفتاد بعدِ ضربِ بدش زمین اُفتاد چقدر بد زدش زمین اُفتاد خواست تا پا شود دوباره ، نشد  بعد از آن حرف گوشواره نشد تاب دیگر قلم ندارد حیف وای آقا حرم ندارد حیف نه حرم سنگ هم ندارد حیف خادمی محترم ندارد حریف همگی زیرِ دِینِ آقاییم روضه خوانِ حسین آقاییم از خودش کاست از حسینش گفت او خودش خواست از حسینش گفت تا که برخواست از حسینش گفت یاد لبهاست از حسین گفت گفت رویِ لبت ترک بخورد بعد تو خواهرم کتک بخورد حسن لطفی @rozeh_1
میسوزد از زهر جفا پا تازبانم چون چوب خشکی گُر گرفته استخوانم من کشتهء همخانه ای نامهربانم در بین شهر خویش هم بی آشیانم من طعمه گاه سوء قصد زهر هستم با کوچه های زادگاهم قهر هستم من سفره داری کردم و آزار دیدم از غم فلک را بر سرم آوار دیدم دشمن که جای خود ستم از یار دیدم بین خلائق خویشتن را خوار دیدم کردم صبوری غصّه را بر خود خریدم من از حرامی فحش ناموسی شنیدم هر کس رسید از راه قصد جان من کرد زخم زبان یا ناسزا مهمان من کرد یا شک به اسلام من و ایمان من کرد یا که خیانت بر من و احسان من کرد یکروز مانند خدا من را ستودند روز دگر سجاده از پایم ربودند من این همه غم دیده ام امّا غمی نیست پیش غمی که مثل این غم ماتمی نیست بر داغ جانسوز دل من مرهمی نیست من داغدار مادرم داغ کمی نیست من داغدار کوچه ام افسرده حالم کابوس کوچه مانده در خواب و خیالم یادم می آید که فدک را پس گرفتیم ارث پیمبر ما تَرَک را پس گرفتیم سهمیهء نان و نمک را پس گرفتیم از چاه تیره ما فلک را پس گرفتیم خوشحال سوی خانه مان بودیم راهی یکدفعه زد سایه به ما ابر سیاهی ابر سیه سایه به روی ماه انداخت دربین کوچه بحث تُندی راه انداخت بر آن سند تا چشم خود ناگاه انداخت بر جان من تا روز محشر آه انداخت آمد سند را از کف مادر بگیرد طوری به مادر زد که در کوچه بمیرد نامرد وقتی دست نحسش را هوا بُرد حتّی خدا را در فلک این صحنه آزُرد با کینه طوری زد که گفتم مادرم مُرد که استخوان گونهء مادر تَرَک خورد یک لحظه قلب مادرم از کار افتاد جای سرش بر صفحهء دیوار افتاد مجتبی صمدی شهاب @rozeh_1
همگی از بقیع برگشتند همگی خسته و غبار آلود روی چشم حسین اشک عزا چشم عباس هم پر از خون بود زینب آمد کنار در آرام سر خود را گذاشت گوشه‌ی در با سوالی حسین را گریاند ای حسین از برادرم چه خبر؟ در کنار مزار پیغمبر تن او را به خا ک‌ها دادید؟ تن سبز غریب مادر را به سوی فاطمه فرستادید؟ بنشین خواهرم صبوری کن تا بگویم چه در بقیع رخ داد؟ بغض آقا شکست و چشمش را اشک غربت گرفت و پاسخ داد: کاش خواهر تن برادر را ساده و مخفیانه می‌بردم کاش مانند حیدر و زهرا بدنش را شبانه می‌بردم کاش خواهر زمان تشییعش زره جنگ خویش بر تن داشت کاش تابوت مجتبی خواهر جنس محکم شبیه آهن داشت نگران‌تر شدم برادر جان حرف تو بوی جنگ را دارد روی دوشت چرا شده خونی؟ شانه‌ات بوی مجتبی دارد دست بر روی این دلم بگذار تا بگویم چه شد که مبهوتم من همین قدر با تو می‌گویم که عزادار تیر و تابوتم بنشین زینبم مرو بیرون خوشی ما تمام شد خواهر دیدی آخر حسین تو زینب بی‌حسن بی‌امام شد خواهر در کنار مزار او گفتم که بمیرم برای این تن تو غصه و ماتمت چه سنگین است غارتم کرده داغ رفتن تو گر چه با غصه غارتم کردند خواهر این انتهای غارت نیست در کنار حسن همه بودیم خوردن تیر اوج غربت نیست اوج غربت برای من مانده غارت خیمه‌ها برای شما غارت پیکرم برای من داغ کرب و بلا برای شما غارت هر چه بر تنم مانده از عبایم گرفته تا نیزه این لباسی که مادرم داده از تنم می‌برند با نیزه خواهرم یک به یک سواران را می‌دوانند بر تن و پشتم بعد از آن یک نفر که جامانده خواهد آمد سراغ انگشتم مجتبی شکریان @rozeh_1
روضه خوان خسته نباشی مادر روضه خواندی ز شه بی کفنم شصت روز است حسین می گویی امشبی روضه بخوان از حسنم روضه خوان روضه غربت سخت است هیچکس با حسنم یار نبود خانه هم امن نبوده بر او همسرش یار وفادار نبود جعده زهری به حسن خورانده که از آن فتنه و شر می ریزد روی تشتی که برایش بردند لخته خون، پاره جگر می ریزد روضه خوان روضه بخوان از حسنم جگرش گرچه به زهر آغشته پسرم غیرتی و مادری است داغ کوچه حسنم را کشته صورت من که از آن کوچه تنگ تا دم مرگ فقط نیلی ماند توی ذهن حسن مظلومم تا ابد خاطره سیلی ماند حسنم هیچ نرفت از یادش آتش و دود چه غوغا می کرد در که افتاد روی پهلوی ام محسنم داشت تقلّا می کرد امیر عظیمی @rozeh_1
  از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته تنهاترین سردارِ بی لشگر شکسته سجاده‌اش بر غربتِ او گریه کرده پایِ غریبی‌اش دلِ منبر شکسته بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش او دستگیری می‌کند از هر شکسته   تا زهر را نوشید فرمود: آه مادر راحت شد این آئینه‌یِ یکسر شکسته بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست اما غرورم را کسی دیگر شکسته   یک کوچه‌ی باریک و دو دیوارِ سنگی یک راه بُن‌بست و دو برگ و بر شکسته فهمید فرزند بزرگم ، ناسزا گفت می‌خواست من باشم ولیکن سر شکسته گفتم که با رویم بگیرم ضربه‌اش را رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته   اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را من میزدم بال و پَر و او پَر شکسته از رویِ چادر پایِ خود را بر نِمی‌داشت پایی که قبل از این جسارت ، در شکسته در زیرِ پاها گوشواره خوردتر شد خندید وقتی دید نیلوفر شکسته فهمیدم از اُفتادنِ مادر که بد زد فهمیدم از دیوارِ کوچه ، سر شکسته لایوم کَ یومَک  حسینم گریه کم کن تنها نه من ، از گریه‌ات خواهر شکسته می‌بینمت با مادرم بر شیبِ گودال در لابه‌لایِ نیزه و خنجر شکسته ای کاش می‌شد تا نبینم ساربان هم انگشت را دنبالِ انگشتر شکسته حسن لطفی @rozeh_1
یارسول الله برخیز ارمغان آورده‌ام از یتیمانِ حرم یک کاروان آورده‌ام دستباف مادرم شد، پاره پاره پیرهن زین سفر بنگر چه سوغاتی گران آورده‌ام رفتم از پیشَت اگر با لشگری از محرمان کاروان را همره نامحرمان آورده‌ام آستین ها شد بجای چادرِ زنها حجاب با چه وضعی دختران را نزدتان آورده‌ام از کنیزک خواندن ناموس، نشنیده بگیر من اماناتِ ترا با نیمه جان آورده‌ام این عبا امّامه، این شمشیر، این هم خاتمت من دلی پُر نزد تو از ساربان آورده‌ام داغ هفتادو دوتن، یک صبح دیدم تا غروب خود مپرس از من چرا قدّی کمان آورده‌ام از جوانان بنی هاشم فقط سجاد ماند جمع را همراهِ مولای جوان آورده ام یارسول الله، یاجدّا حسینت کشته شد خویش را از قتلگه بر سرزنان آورده‌ام کوفیان می‌خواستند از دین نماند، هیچ چیز پرچم اسلام، با نطق و بیان آورده‌ام خوب میدانی که در شام آبرویم ریختند با دلی خون، آبرویی جاودان آورده ام همچو صدها خطبه، فریاد رقیه کار کرد گر چه از آن نیمه شب دردی نهان آورده محمود ژولیده @rozeh_1
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد پاره‌هایِ جگرم می‌چكد از كُنجِ لبم عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند راهِ من باز بر آن كوچه‌ی غم‌ها اُفتاد یادِ آن کوچه که با مادر خود می‌رفتم به سَرَم سایه‌ای از غربتِ بابا اُفتاد کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد آنچنان زد که رَهِ خانه‌ی خود گُم كردیم آنچنان زد که به رخساره‌ی گُل جا اُفتاد گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد حسن لطفی @rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 جانم فدای آن بنایی که نداری قربان آن گلدسته هایی که نداری هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از دلتنگی گنبد طلایی که نداری باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم با یاد باب المجتبایی که نداری قالیچه ارثیه مادر بزرگم نذر تو و صحن و سرایی که نداری من هر شب جمعه سلامی می دهم به شش گوشه کرببلایی که نداری ما سینه زنهایت حسن کم گفته ایم آه در مجلس دار البکایی که نداری دردی که داری در خودت میریزی آقا حق می دهم درد آشنایی که نداری شاعر: محمد جواد پرچمی امام حسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 نرو از خانه همسایه تجریدی ما نرو ای جان علی دلبر توحیدی ما سوره حمد خدا سوره تمجیدی ما نرو که دست به دامان عبایت شده ایم سوره حمدی و مشغول ثنایت شده ایم بخدا هیچ گلی مثل شما خار ندید هیچ کس مثل شما اینهمه آزار ندید اینهمه دور و بر شانه خود بار ندید سر شکستن وسط کوچه و بازار ندید سر تو بسکه شکسته است؛ دلم میشکند قامتت بسکه شکسته است ؛ قدم می شکند پدر آن روز همان جنگ احد یادت هست گذر ازحادثه تنگ احد یادت هست آن وفاداری کم رنگ احد یادت هست مرد پیمان شکن ننگ احد یادت هست پشت این در بخدا بوی اُحُد می آید بوی دود است که از سوی احد می آید مردم شهر رسیده اند به تو سر بزنند دست بر دامن الطاف پیمبر بزنند مثل جبریل در خانه تو پر بزنند یادشان هست که بر خانه تو در بزنند یادشان هست که این خانه پر از تاویل است بیت وحی است و پر از بال و پر جبریل است چشمهایت نگرانند برای چه کسی گریه میریزی از اینجا به هوای چه کسی زیر لب زمزمه داری به نوای چه کسی در سرت هست بگو کرببلای چه کسی چشمهای نگران تو به در خیره شدند به علی و به حسین و به حسن خیره شدند چشم واکن که دو چشمان ترت آمده است چشم وا کن پسر خونجگرت آمده است جگر سوخته ی شعله ورت آمده است پسر بی حرمت دور و برت آمده است در سرش هست که روزی به فدایم بشود بین یک کوچه باریک عصایم بشود دور چشمت چقدر چشمه زمزم داری به گمانم به سرت شور محرم داری غصه بردن انگشتر خاتم داری غصه غارت شدن چادر مریم داری وعده ما سر گودال اباعبدالله بر سر نیزه به دنبال اباعبدالله گریه کردی و به چشمان ترم بوسه زدی چقدر یکسره بر بال و پرم بوسه زدی چقدر بر رخ و بر دست و سرم بوسه زدی هی به دیوار و در و دور و برم بوسه زدی اینهمه جان علی پیش حسن گریه نکن اینقدر بر پسر سوم من گریه نکن بعد تو دست به دیوار علی می گیرم دست بر کعبه دلدار علی می گیرم خار از دیده خونبار علی می گیرم ریسمان از سر و رخسار علی می گیرم تو دعا کن پسر بی کفنم را نکشند بین آن کوچه الهی حسنم را نکشند شاعر : رحمان نوازنی پیامبر اکرم (ص) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 یا سکینه گل گلزار ولا تو جان زهرایی تالی زینبی و نور دل اهل تولایی بر ربابی نور دو عین دختر مظلوم حسین تو نور ایمانی آرامش جانی سکینه مولاتی۴ تو نور چشم رباب هستی زینبی و کلثومی همچون زن های حریم نبوی معصوم و مظلومی رفته ای همره پدر کربلای پر از شرر کرب و بلا دیدی رنج و بلا دیدی سکینه مولاتی۴ دیده ای کرب و بلا غرقه به خون تو گل لیلا را اربا اربا بدن پاره تن یوسف زهرا را دیده ای کینه شد فزون اکبرت شد غرقه به خون دیدی ز پا افتاد لب تشنه او جان داد سکینه مولاتی۴ دیده ای بر روی دست پدرت اصغر شده بی تاب مادرت بهر علی اصغر خود باشد به فکر آب حرمله در رو به رویش تیر کین زد بر گلویش گشته علی اصغر چون غنچه ای پرپر سکینه مولاتی۴ با عمه اهل حرم غربت خود نموده ای احساس تا که دیدی ز ستم نقش زمین شده عمو عباس دیده ای فرق او دو تاست دست او از بدن جداست عموی آزاده از نفس افتاده سکینه مولاتی۴ دیدی از کین پدرت تاج سرت از نفس افتاده در بین مقتل خونین پدرت لب تشنه جان داده دیدی دشمن سویش دوید از قفا رأس او برید چون عمه ات زینب بودی تو جان بر لب سکینه مولاتی۴ رضا یعقوبیان حضرت سکینه (س) زمزمه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 عاشقان اهل بیت شام عنایت آمده همگی شادی کنید عید ولایت آمده امشب زلطف حق - شدجشن هم عهدی گردیده هنگام - امامت مهدی یابن الحسن مهدی بیا بیا مهدی شیعیان ماه ربیع موسم شادی آمده آخرین روشنگرو امام هادی آمده شامل این عالم - لطف دمادم شد ز لطف حق مهدی - امام عالم شد یابن الحسن مهدی بیا بیا مهدی آمده تا همه رو ز بندغم رها کنه شیعیان حیدرو عاشق کربلا کنه نور خدا مهدی - گل ولامهدی رمز بقا مهدی - روح دعا مهدی یابن الحسن مهدی بیا بیا مهدی آمدم تا که خودم را شامل رحمت کنم ای صفای عالمین با تو آقا بیعت کنم تویی همه هستم - دل به شما بستم کرم نما مولا - امشب بگیر دستم یابن الحسن مهدی بیا بیا مهدی آمدم تا که منو امشب آقا دعاکنی با نگاهی از کرم دلم پر از بلا کنی سینه ای لبریز از - مهرو ولا دارم هر چه که دارم از - لطف شما دارم یابن الحسن مهدی بیا بیا مهدی تو تمام زندگیم تویی تو افتخار من مهر تو ولای تو عزت و اعتبار من تویی امام من - ماه تمام من در دفتر عشقت - حک شده نام من یابن الحسن مهدی بیا بیا مهدی همه ی شیعه بوَد منتظر دیدن تو چقدر صفا داره لحظه ی خندیدن تو روشنی دلهاست - چهره ی ماه تو غم میبرد از دل - نیم نگاه تو یابن الحسن مهدی بیا بیا مهدی با نگاه تو آقا دردم همه دوا میشه اگه تو نگام کنی دلم پر از صفا میشه زلطف و احسانت - آمده مهمانت مولا نگاهم کن - دستم به دامانت یابن الحسن مهدی بیا بیا مهدی رضا یعقوبیان آغاز امامت امام زمان (عج) سرود 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 خورشید اگر از جانب مغرب رود امّا در روز دگر سر زند از مشرق دل ها پیمانه بریزد به سبوی همه مستان از نور رُخش در حرم باده پرستان روشن شود از پرتو او ارض و سماوات خورشید ولایت که بُوَد جلوه ای از ذات مِهری که جمالش گل دامان سپهر است مشکینِ دو چشمش همه آیینه ی مهر است بارد اگر از ابر سما قطره ی باران از یمن وجودش بُوَد و فیض به یاران رزق همه از پرتو این شمس وجود است هم او که وجودش همه ی بود و نبود است عالم به جز از عکس رخ یار نباشد بهتر دمی از لحظه ی دیدار نباشد کنج حرم دل شده میخانه ی یادش ساقی دهد از کوثر پیمانه ی یادش ذکرش به لبم زمزمه ی راز و نیاز است حُبَّش، به خدا رمز قبولی نماز است او اصل نماز است و صیام است و قیام است او بر همه ی عالمیان میر و امام است حج همگان غیر طواف رخ او نیست آن کسی که شود زائر این وجه خدا کیست آن که به دل اهل دو عالم شده دلبر او يوسف زهرا بُوَد و وارث حیدر در جان همه مِهر و ولایش ازلی است آیینه ای از روی دل آرای علی است او گوهری از عشق به قلب همه دارد بر روی لبش زمزمه ی فاطمه دارد آغاز امامت امام زمان (عج) مدح 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar