#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید
زحمتِ خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید
@hosenih
باز هم پیرهن تازهی من خونین شد
باز با پیرهنِ تازه پرستار رسید
ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من
جانبِ بستر من دست به دیوار رسید
گرچه دلتنگِ تماشای حسینم اما...
چشمِ زخمیِ مرا نیمه شبی تار رسید
@hosenih
لابه لای نَفَسم لختهی خون می بینم
از همان روز که بر سینهام آزار رسید
از همان روز که آتش به سراغم آمد
از همان روز که در بود و ستمکار رسید
شعلهای حلقه زد و چادر من را سوزاند
نالهای تا که زدم خندهی انظار رسید
@hosenih
خویش را در پَسِ در جمع نمودم شاید
نرسد زخم به محسن ولی انگار رسید
خویش را در پَسِ در جمع نمودم اما
در به من خورد و به او ضربهی مسمار رسید
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
چشم کویر لایق دریا نمی شود
دنیایمان بدون تو زیبا نمی شود
آقا ببین که غصه و درد نبودنت
درجام صبرِ منتظرت جا نمیشود
@hosenih
دنیا پر از تهاجم و بیداد و فتنه است
دردی چنین که بی تو مداوا نمیشود
حتی اگر شده یکروز قبل از آن
"یومُ الوعید" بی تو که برپا نمیشود
دلخوش به یک نگاه پر از مهر و رأفتم
چشمم بدون روی تو بینا نمی شود
رویای صبح صادق و فجر سپید وصل
جز در شب وصالِ تو معنا نمی شود
تکلیف قلب خسته مجنون بگو که چیست؟
شوریده بهر او دل لیلا نمی شود؟
گمگشته ی دیار غریبی و بی کسی
جز با نگاه مهر تو پیدا نمی شود
عشق تو از تمام جهان بس بُود مرا
همراه و هم نوای تو، تنها نمی شود
@hosenih
دیگر چگونه وصل تو را آرزو کنم
گل زخمه های عشق که حاشا نمی شود
"بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند
هر یوسفی که یوسف زهرا نمی شود"
شاعر: #انسیه_اسمعیلی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_فاطمی
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#حضرت_محسن_بن_علی_ع_شهادت
گرچه فقط بی آبرویی کرده ام باز
مولای من لطفی کن و دورم نینداز
عمر مرا وقف اباصالح نوشتند
در به درت بودم گل نرگس از آغاز
@hosenih
سائل رسیده، تشنه ی احسان و جود است
دریای لطفت را نما ای یار ابراز
ظرف دلم محبوس دنیا شد ولی باز
با یک دعایت می شود قفل دلم باز
خالی است دستانم، چه سازم در قیامت
بی توشه ی اعمال صالح، بی پس انداز
دارایی ام اشک است، شاید این عنایت
سازد مرا در دیده ی زهرا سرافراز
روضه بخوان از ماجرای داغ مادر
از قتل محسن، پشت در، ای محرم راز
@hosenih
در وصف در، در وصف میخ در، چه گویم؟!
در سنگدل، در بی حیا، مسمار لجباز
آخر چه آمد بر سرِ زهرا که دیگر
با بال زخمی بود تنها فکر پرواز
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#شهادت_امام_حسن_عسکری
خوشبخت آنکس که گدای عسگری شد
یا آن سری که خاک پای عسگری شد
مدیون به اشک چشم زهراگشت هرجا
چشمی که گریان عزای عسگری شد
افتاده در زندان غم آن شاه عشاق
محشر به پا از ناله های عسگری شد
درسامرا ای دل تو با دقت نظر کن
عالم اسیر آن سرای عسگری شد
مهدی و این بار فراق و بی کسی ها
هم پایه ی درد و بلای عسگری شد
از زهر آن نامرد در بستر فتاده
مهدی عزادارعزای عسگری شد
از زهر کین دیگر توان در دست و پانیست
عالم اسیر ناله های عسگری شد.
ای اهل عالم من گدای این سرایم
من خاک پای عسگری و سامرایم
دیدم حسن بال و پرت افتاده اینجا
درگوشه ایی از بستر ت افتاده اینجا
آقا تو در مابین زندان باشی اما
مانند برگی پیکرت افتاده اینجا
مهدی ببین درلحظه های آخرینش
چشمش به چشم مادرت افتاده اینجا
من شک ندارم او عروس فاطمه بود
دیدی تو نرکس همسرت افتاده اینجا
ای عسگری درسامرابی یار هستی
بنگر که مهدی لشکرت افتاده اینجا
مجنون امام عسگری در شور و شین است
او گریه کن بربی کسی های حسین است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام_حسن_عسکری
دل من هوای سامراداره
هوای دیدن او ن سرا داره
چش خسته ام دیگه سو نداره
هوای دیدن عسگری داره
اقاجون می شه گداتوبخری
من می خوام بشم گدای عسگری
می شه ماروتاحرم راهی کنی
می شه بر گدای خود شاهی کنی
تابیام میون صحن عسگری
با نگاهت دل و دین و می بری
شنیدم که عسگری حرم داره
به تموم زائراش حرم داره
منم اون گدای صحن عسگری
می کنه اون حرمت چه دلبری
شنیدم که صحن تو خراب شده
دل شیعه ها برات کباب شده
یا امام عسگری فدات بشم
من می خوام که سائل سرات بشم
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام_حسن_عسکری
امشب شروع گریه ی اولادآدم است
گویا که موقع طپش نبض عالم است
ماتم سراشده همه عالم دراین عزا
عمری بود که این دل من زیر پرچم است
امشب شب عزای امام عسگری است
مهدی به بزم روضه ی بابا پراز غم است
مهدی بیا که بزم عزای پدرشده
آقا بساط گریه برایت فراهم است
از زهر معتمد جگرش پاره پاره شد
امشب چه نوحه و چه عزاو چه ماتم است
مجنون ببین چه کس به سر و سینه می زند
زهرارسید و قدش از روضه ها خم است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شهادت_امام_حسن_عسکری
آقازمان روضه ات آغاز گشته است
تاوسعت بهشت تودل باز گشته است
امشب دلم به اشک عزاشستشو کنم
چشمان من بدست شما نازگشته است
امشب تمام سامره از غم لبالب است
با لحظه لحظه ذکر تودمسازگشته است
اززهر معتمد به جوانی شدی فدا
درهای آسمان به رویت باز گشته است
دربستری و دیده ی تو تار گشته است
دیدار روی مهدی توراز گشته است
وقت وداع مهدی و باباچه دیدنی است
آنجا خداهم از تو سرافراز گشته است
دربستری و لرزش دستت عجیب بود
آبی نخورده ای و چه دمسازگشته است
دیگرامام عسگری از هوش رفته است
آنجا خودش طبیب شفاساز گشته است
شاعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
.
#زمزمه
#شهادت_امام_حسن_عسکري(ع)
اثر حاج مجتبي صمدي شهاب✍
داره از فرق سرش ميسوزه تا پاش
آقايي كه زهر آورده جون رو لبهاش
زود بريد خبر بديد مهدي ش بياد و
بده آب بهش آخه ميلرزه دستاش
دنيا بازم وفا نكرد به بچه هاي فاطمه
بازم خزوني شد يه گل از نوگلاي فاطمه
نور چشاي فاطمه
غريب شهر سامرا
شبيه مادرش حالا
ميشه جوونمرگ بخدا
واويلتا
......……
صداي زمزمه ء صاحب زمونه
بالاي سر بابا روضه ميخونه
گريه هاش بند نمياد شبيه بارون
اول آواره گي ه آقامونه
سر بابا رو پاش ه و داره شهادتين ميگه
امام حسن بالباي خوني حسين حسين ميگه
از شاه عالمين ميگه
محشري بود تو كربلا
آقاي تشنه لب ما
عريان رها شد رو خاكا
واويلتا
......……
اين روزها امام زمان چه بيقراره
اشكايي به رنگ خون داره ميباره
جز غم بابا و كربلا و گودال
داغ محسن و ميون سينه داره
آخه توي همين روزها در به سر فاطمه خورد
محسنش افتاد با لگد نيومده به دنيا مرد
هجوم غم حيدر و برد
ميخ و لگد به سينه دوخت
دشمن تا شعله بر فروخت
جنين شيش ماه رو سوخت
واويلتا
......…
.
▪️#فولکلوریک (عامیانه) برای شهادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️
عاشقا بیائید با هم پر بزنیم
حرم سامرا رو در بزنیم
کاش بریم ساکن اونجا بمونیم
تو حرم یه گوشه روضه بخونیم
چند روزی تو حرم اعتکاف کنیم
همه دور اون ضریح طواف کنیم
مثل شمع از غم مهدی بسوزیم
چشم به اون گنبد زیبا بدوزیم
سامرا بگو چقد بلا دیدی
سامرا بگو چقد غم کشیدی
بگو از کینه و بد عهدی بگو
بگو از یتیمی مهدی بگو
بگو از لحظه ای که مهدی میدید
که باباش نالهء محزون میکشید
سقف عمر زندگیش ویرونه شد
از لبش خون دلش روونه شد
روی خاک حجره دست و پا میزد
دم آخر مهدی شو صدا میزد
از عطش میگفت خدایا جیگرم
گاهی هم صدا میزد ای پسرم
سامرا بگو میون اون بلا
گاهی هم صدا میزد مادر بیا
میسوزه از نوک پا تا به سرش
طلب آب میکنه از پسرش
شاید آب بنوشه و آروم بشه
تا دیگه نالهء جانسوز نکشه
گریه کن آهای زمین سامرا
بیاد شهید خاک کربلا
کربلا قحطی آب رسیده بود
کربلا حسین لباش خشکیده بود
کربلا پیش چشای خواهرش
با همون تشنگی شد جدا سرش
مجتبی صمدی شهاب
#شهادت_امام_عسکری
#امام_عسکری
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
.
جرعه اي از يك #غزل_مصيبت
زبانحال امام عسکری عليه السلام
اثر حاج مجتبي صمدي شهاب
قسمت این بود که من هم به جوانی بروم
با دلی سوخته زین وادی فانی بروم
آنچنان زهر بهم ریخته ارکان مرا
نفسی نیست که با آه و فغانی بروم
پسرم کاش بیاید به سرم یک لحظه
تا برم توشه از آن گنج نهانی بروم
مادرم سوخت در این ماه از آن شعله در
سوخته از غم آن یاس خزانی بروم
یا حسین اشهد موتم شده و از داغش
با دو چشمی شده خون زاشک فشانی بروم
دست وپا می زنم اما بخدا با یاد
آن تن له شده از اسب دوانی بروم
زیر لب گفت به عباس پریشان زینب
بی تو تا شام بلا با چه امانی بروم
زینب آن عمه مظلومه من گفت به شام
کاش از این معرکه چشم چرانی بروم
مجتبي صمدي شهاب✍
#شهادت_امام_عسکری #امام_عسکری
.
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
◾️ نوحه شهادت امام عسگري(ع)◾️
اثر حاج مجتبي صمدي شهاب
غريبانه ميروم از دار دنيا
بيا مهدي اي نور ديده ء بابا
تو اي نورچشمانم
بببين چشم گريانم
رسيده بر لب جانم
واويلا
ترك خورده از زهركينه لبهايم
جوان مرده ميروم مثل زهرايم
دم آخر اي دلبر
تسلاي اين مضطر
بخوان روضه از مادر
واويلا
بيار آب و يادي كن از تشنه كامان
بياد آن گودال و شاه مظلومان
به موج خون غوغا شد
زخون مقتل دريا شد
سر نعشش دعوا شد
واويلا
يل خيبر تنها و بي سپر مانده
بيا مهدي كه زهرا پشت در مانده
به اين در آذر افتاد
كه زهرا با سر افتاد
روي جسمش در افتاد
واويلا.
▪️واحد شهادت امام حسن عسکری علیه السلام و احراق باب بیت مولا ▪️
گرچه امامم وجوانم
کشته زهر دشمنانم
من مظلوم من مسموم غریب و زارم
باشد من را مهدی تنها دارو ندارم
مهدی صاحب الزمان آجرک الله
تو آخرین نور امیدی
وارث خون هر شهیدی
در کربلا ای مه سیما رفع بلا کن
ای ماه شب قلب زینب ز غم رها کن
مهدی صاحب الزمان آجرک الله
داده مرا غصه وآزار
یاد غلاف و درب و دیوار
ای نیکونام گیر انتقام ای دل و دلبر
ای گلعذار مرهم بگذار به زخم
مادر مهدی صاحب الزمان آجرک الله
نبی سفر کرده زدنیا
علی شده غریب و تنها
حال عالم گشته در هم دل بی شکیب است
سوزد سینه در مدینه علی غریب است
امان ز غربت علی الله الله
دیده ءدل وا کن و بنگر
فاطمه را به پشت آن در
شد حمله ور آن خیره سر به بیت حیدر
در پشت در بیند دختر فتاده مادر
امان ز غربت علی الله الله
شهر مدینه بی حیا شد
محسن شش ماهه فدا شد
نامردی ها دلسردی ها چه شعله ور شد
از آن لگد دخت احمد چه بی پسر شد
امان غربت الی الله الله
دست علی بسته و زهرا
دوان دوان به سوی مولا
پیش حسن آن چهل تن جفا نمودند
دست زهرا را از مولا جدا نمودند
اما غربت علی الله الله
امان ز دشمنان بسیار
امان زمیخ و در و دیوار شد
شد آن بانو زخمی پهلو وای از مدینه
در کوچه ها خون زهراچکد ز سینه
امان ز غربت علی الله الله