در سوگ حضرت زهرا روایت چادر حضرت
میدید زهرا که علی روزی غمین است
فتاح خیبرگوییا زاروحزین است
زهرامگر مرده است تو دلخسته باشی
زهرا فدایی امیرالموءمنین است
قوت وغذایی نیست مهمان هم رسیده
دستم تهی گشته دلم باغم قرین است
با آنکه بیش ازیک عدد چادر ندارم
بفروش اورا عزت تو بیش ازاین است
آمد به بازاروبدستش چادری بود
باآنکه میدانست او. دری. ثمین است
مردیهودی مشتری شدچادرش را
آن چادری که هرنخش حبل المتین است
آورد چادر رادرون خانه ی خویش
غافل ازاینکه حاملش روح الامین است
نیمه شب آمد همسرش بیدار کردش
ازکیست این چادر چنین نورالمبین است
نوری ازآن چادر طلعلوع می نمود و
چشم یهودی خیره زین نوری چنین است
زین ماجرا شدباخبر قوم یهودی
گفتا که این از دخت ختم المرسلین است
جمله بخاک افتاده وتحسین کردند
اعجاز این چادر فراتر ازیقین است
اسلام آوردند جمعی ازیهودان
بااینکه شرم ازروضه دارم روضه این است
روزی همین چادر بکوچه گشت خاکی
آنجا که دیدند فاطمه نقش زمین است
دلت راخانه ی عشق خداکن
تهی ازکینه وکبرو ریاکن
به آب توبه دل راشستشو ده
خدای خویش را وآنگه صدا کن
بدریای ولایت پای بگذار
منوردل زنورکبریا کن
بدرگاه خدا ازسوزسینه
برای مهدی زهرا دعاکن
اگراشکی زچشمت گشت جاری
دلت راراهی کرببلا کن
دمی بنشین کنار نهرعلقم
گلاب اشک ازچشمت رهاکن
بدشت سینه بزم ماتمش را
درآن صحرای غمپرور بپا کن
درآن میخانه ی عشاق یاد
علمدار رشیدوباوفاکن
کنارمقتل شاه شهیدان
نواازسوزدل درنینواکن
بخوان عجل فرج را درقنوتت
سپس ازآن دمی عجل عزاکن
بزیر قبه ی پرنور مولا
دعاازبهر یار آشنا کن
اشعار کوتاه درباره شهادت حاجی اصلانی درحرم مطهر امام رضا علیه السلام
توی ماه بندگی ماه خدا
میروی تو حرم امام رضا
توشهید زندگی کردی همه عمر
تاشدی آخرش هم حاجت روا
توحرم رزق شهادت میدادند
گرفتی رزق خودت رو بیصدا
تورفیق نیمه راهی نبودی
که چنین رفتی ازاین دارفنا
پرکشیدی چوکبوترازحرم
ای شهید حرم امام رضا
چه شبایی توحسینیه باهم
روضه خواندیم برا شاه کربلا
گریه هات بوی شهادت میدادند
موج میزد توی چشات حال دعا
دعاکردی تاخدا قبول کنه
دعا کردی تابری پیش خدا
ریخته شد خونت روسنگفرش حرم
پیش چشمان غریب الغربا
دعاکن بلکه منم شهیدبشم
یادعا کن بمیرم تو روضه ها
خسروی فر
#مدح_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
پائین تر از آنیم زبالا بنویسیم
یا اینکه بخواهیم شما را بنویسیم
ما کوزه ی اندیشه ی مان کمتر از آن است
تا اینکه بخواهیم زدریا بنویسیم
آنقدر به ما وقت ملاقات ندادند
تا گوشه ی چشمی زتماشا بنویسیم
ما را لُلُلُک لُکنت محض آففریدند
تا مدح تو با لهجه ی موسی بنویسیم
هر جا که حسین ابن علی حک شده باید
زیرش مددی زینب کبری بنویسیم
از وسعت نوری بنویسیم که تابید
ای نقطه ی تاریک حوالی تو خورشید
بسیار شنیدیم ولی کم ز تو گفتند
ناگفته زیاد است اگر هم ز تو گفتند
نُه ماه تو در کالبد فاطمه بودی
گاه متولد شدنت عالمه بودی
از چهره ات اینگونه گرفتند نتیجه
هم مادر و هم دختر زهرا ست خدیجه
بر روی زمین از تو بگوییم چگونه
ای شیوه ی تفسیر تو در عرش نمونه
لب باز کنی هرچه نفس بند می آید
از حنجرت آیات خداوند می آید
پیوند صمیمانه ی دریا زده بر باد
آرامش آمیخته با لهجه فریاد
قول تو فصیح است بدانگونه که زهرا
این غرش شیر است همانگونه که مولا
دستی به در قلعه ی خیبر زد و از جا
لا حول ولا قوه ای وای مبادا...
ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را
در دست اگر تیغ دو صد مرد ندارد
برپای اگر از تاختنش گرد ندارد
پیشانی او پارچه زرد ندارد
این دختر مولاست همآورد ندارد
ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را
گاهی که به ناگاه گذر میکند از راه
با طرز وقاری که برش کوه شود، کاه
خورشید فراروی وی و پشت سرش ماه
جز این نبود منزلت دختر یک شاه
ای کوفه به خاطر بسپار این عظمت را
ای کوفه چه زود این همه از یاد تو پر زد
این لکه ی ننگ از چه ز دامان تو سرزد
زینب که دمی راهی بازار نمیشد
از معجر او باد خبر دار نمیشد
اکنون به چه جرم است وِ را کوچه به کوچه...
دشنام ، تماشا، سر بر نیزه، چه و چه
از گریه ی بر دختر حیدر بنویسیم
یک مرتبه خواهر دو برادر بنویسیم
#حسین_رستمی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#مدح_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل بال تو
از مادری چنین-چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو
غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم
در انعکاس آینه های زلال تو
نزدیک سایه های عبورت نمی شویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟
از گوشه های چشم تو ساحل درست شد
محض رضای پای تو محمل درست شد
تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا
زهرا، نبی ،حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو «پنج تن » بعد کربلا
گاهی که طعنه می شنوی صبر میکنی
یعنی تویی همان حسن بعد کربلا
ای گریه غریبی عریان بی کفن
حالا تویی و پیرهن بعد کربلا
قلبت تپید وسوره مریم شروع شد
غمگین ترین غروب محرم شروع شد
ای سایه بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر بزیر بود در برابرت
شب زنده دار شام غریبان کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت
ای خطبه صدای تو نهج البلاغه ات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
هجده سربریده به دنبال چشم تو
هجده سر بریده نگهبان معجرت
ای قله نجابت توحید ، جای تو
عطر حضور فاطمه دارد حیای تو
#علی_اکبر_لطیفیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#زمزمه
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
#شام_غریبان_غسل
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
#بند ۱
پیراهـــن گل ، به رنگ خــــــــونه
شکسته یارب ، گلبرگ جسمش ، وای از زمونه
شعله ی احساس ، غسل گل یاس
اشکای چشم باغبون شُسته تنِش رو
تاریکی شب ، گـــــــریه ی زینب
چکار کنه سرخی این پیراهنش رو
یه باغبـــــون با دل خـــسته
یه شاخه گل به خون نشسته
توُ شب تارمی خوره دستش
بــه روی پهلوی شکـــســــته (۲)
یا فاطمه هستی حیدر (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند ۲
بارون اشـک و ، زمـــــزمه ی آه
یه تن مجروح ، سری به دیوار ، گریه ی جانکاه
چرا قـرارم ، ای خســــــته یارم
درد دلت رو با منِ محرم نگفتی
به خون نشــستی ، لباتو بستی
چرا برام از این همه ماتم نگفتی
صورت تو هنـــوز کــبوده
بازوت مگه زخمی نبــوده
من بمیرم این دوسه ماهه
پهلوی تو شکــستــه بوده (۲)
یا فاطمه هستی حیدر (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#شهادت
#بند ۱
می زنه سوسو ، تُ خونه یه شمع
به دور این شمع ، یه شاخه ی گل ، پروانه ها جمع
آشفته حالند ، شکـــسته بالند
امید شون لحظه به لحظه میره از هوش
پر از نوایند ، غــــرق دعایند
تا که مبادا شمع خونه بشِه خاموش
همه دلا به غــــم اســـــیره
بهــــونه دم به دم می گیره
یه شاپرک با گریه می گفت
خـــدایا مـــــادرم نمیره (۲)
مادر مرو ای مادر من (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند ۲
هنوز نرفتی ، دلم می گیره
مادر نگاه کن ، که دختر تو ، از دنیا سیره
با هــر نگاهـــــت ، با ســــوز آهت
کلشکی می شد پربگیره این خسته دختر
سخته برامون ، پیـــش چشامون
دیدن تو جون کندن ما شده مادر
دنــــیا بـدون نام مــــــادر
صـــــفا نداره برا دختـــــر
گاهی که چشماتومی بندی
من می زنـم آروم روی سر (۲)
مادر مرو ای مادر من (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بعد_از_شهادت
#بند ۱
بی تو دل من ، داره بهونه
بعد تو مادر ، نور دل من ، تاریکه خونه
خــــــونه به خـــــونه ، دل پُـرِ خونه
دیگه همه جز گریه هیچ کاری ندارن
گاهی به دیــوار ، گاهی به مســـمار
گاهی به خاک چادرت سرمی گذارن
چی بگم از خونِ روی در
یا منظـــره ی سرخ بستر
اما بدون هـــمه رو کُشته
گوشواره ی شکسته مادر (۲)
وای مادرم وای مادر من (۴)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#بند ۲
ببین غریبه ، غم دیده یارت
شبا که میشه ، آروم میاد تا ، سرِ مزارت
یه دریا گـــــریه ، می کنه هدیه
تا قبرخاکیتو با اشگ چشم بِشوره
از همه بیشــــتر ، بابا غریب تر
برای غصه های ما سنگ صبوره
مـــزار مخفــی تو مــــادر
یه پرچــم عشـــقه تا آخر
یعنی که ای مردم بدونیـد
نبوده از زهرا غریب تر (۲)
وای مادرم وای مادر من (۴)
#شعر_و_سبک
#محمد_مبشری
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بعد از آنكه باز شد سمت شما در بي هوا
يك گل نشكفته شد آن لحظه پرپر بي هوا
پاره ي تن خوانده پيغمبر شما را بارها
پس زمين خورده همان لحظه پيمبر بي هوا
بايد از اينجاي روضه بگذريم و بگذريم
تا به اينجا كه زمين افتاد حيدر بي هوا
دست بردار از كمربند علي زهرا نبود
با غلاف افتاد بر بازويش آخر بي هوا
حضرت ام ابيها بستري شد چند ماه
بارها در پا شدن افتاد مادر بي هوا
بي هوا افتادنش را ارث بردند اهلبيت
شاه افتاد از فرس در پيش خواهر بي هوا
نيمه شب بود و بيابان بود و مركب بي جهاز
دور از چشم همه افتاد دختر بي هوا
بدتر اينكه از فراز نيزه ها افتاده است
پيش چشم مادر او راس اصغر بي هوا
اثر: کربلایی محسن صرامی
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هم براي من به انصار و مهاجر رو زدي
هم صبوري كردي و در خانه ام سوسو زدي
چند ماهي درد پهلو را تحمل كرده اي
خواستي برخيزي از جا تكيه بر زانو زدي
رو به بهبودي ست حالت يا براي دلخوشي
بسترت را جمع كردي خانه را جارو زدي
اينقدر زحمت به خود دادي براي مرتضي
كودكان را با چه حالي شانه بر گيسو زدي
يك كلام از درد خود با من نگفتي هيچ وقت
مخفی ازچشمان حيــدر دست بر پهلو زدی
گرچه اين همسايه ها ازپشت خنجرميزنند
با دعايت زخـــم آن ها را سحــر دارو زدی
از تمام غصـــه ها اين غم علی را ميكـشد
تو برای مـن به انصــار و مهـاجــر رو زدی
شعر:محسن صرامی
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
پناه عالمى، درگاه زهراست
بشر حيران، ز قدر و جاه زهراست
صراط او، صراط المستقيم است
كه راه رستگارى، راه زهراست
تمام نور خورشيد نبوّت
نمايان از جمال ماه زهراست
على در شاه راه عشق و توحيد
هماره همدم و همراه زهراست
شرف، اين بس اميرالمؤمنين را
كه مهرش در دل آگاه زهراست
به هر جا، شمع دانش، مى دهد نور
ز نور علم دانشگاه زهراست
ز سوز گفته ی «عجل وفاتى»
نمايان غصّه ی جانكاه زهراست
ز جور ظالمان، اظهار نفرت
به صبح و شام، اشك و آه زهراست
اگر مخفى بُود، قبرش عجب نيست
كه رمز نام «سرّ اللّه» زهراست
صداى شيون از هر سو بلند است
كه ختم عمر بس كوتاه زهراست
بياييد اى گُنهكاران، بگرييم
جلاى دل، غم دلخواه زهراست
(حسانا) مى كُشد اين غم على را
كه درِ خانه، قربانگاه زهراست
اثر: زنده یاد حبیب الله چایچیان
━━═━═━━━═━═━═━═━━━
┄┅✿﷽✿┅┄
#فاطمیه
#زبانحال_امام_علی_ع
هـر زمان کــــردم نظـر دیـدم که بیداری چرا؟
پیـشِ رویم چــــادر از رو بر نمیـــــداری چرا؟
کس نمیگـــوید سلامم،،،کـس نمیگوید جواب
بین این غمــها تو قفلِ غـــم به لب داری چرا؟
رنگِ رخســــــارت خـــبر از روزگارت می دهد
کارِ خانه پـس چرا لبخــــندِ اجـــبـاری چـــرا؟
هــر چـــه پرسیـدم ز حالت زود گفــتی بهترم
پس بگــــو دســـتت ز پهلو بَر نمیـداری چــرا؟
ردِّ خــونی پشـــتِ در روی زمــین بینم،،، ولی
خـیره با چشـمان کم سو سوی مسماری چرا؟
یارِهجده ساله ام رنگت چنان صدساله هاست
دست بر زانو خمیــــده سمــــت دیواری چرا؟
این دعایـت را شـــنیدم مرگ میکــردی طلب
نوبـهـارِ خــــانه ام از عــــمر بیــــــزاری چرا؟
ای همه پشـت و پناهـم عزم رفتـن کرده ای؟
قصدِ این داری که ازمن دست برداری ؟چرا؟
صـبح تا شـب کارِ خانه نیمــه ی شب گرمِ آه
هـر زمان کـردم نظـر دیدم که بیـداری چـرا؟
4_5974427838063840704.mp3
6.64M
#واحد
📝 بگیر دستمو، ببر مرا به سوی کربلا
حضرت امام #حسین علیه السلام
#کربلا
@azizamhosen
@yaraliagham