بسمالله الرحمن الرحیم
#عفاف_و_حجاب
#سيدهاشم_وفايی
▶️
درد بسیار است و درمانش کجاست
با که باید گفت، در این جامعه
آه باید گفت ،می ترسم شود
ضایعه تبدیل بر یک فاجعه
جامعه از بی حجابی پرشده
چشمۀ غیرت مگر خشکیده است
زین همه بی دردی و بی غیرتی
از رگ هر شیعه خون جوشیده است
@hosenih
دل که از گرد گنه گردد سیاه
زندگی را بر سیاهی می برد
عاقبت ای سیل ویرانگر بدان
هستی ات را تا تباهی می برد
شرم می آید مرا اما بدان
بی حجابی شیوۀ حیوانی است
پوشش زیبای ایمان و شرف
بهترین تصویری از انسانی است
مکتب ما درس عزت می دهد
خواهر من بی حجابی ذلت است
قیمت گوهربدست گوهری است
ارزش هر زن حجاب و عفت است
گفت پیغمبر که در راه خدا
هرکه کوشد حق نویدش می دهد
هر زنی که پایبند عفت است
لطف حق اجر شهیدش می دهد
خواهرم باید چنین باور کنی
چادر تو انزوا، پاگیر نیست
تا کجا رفتی نمی دانم ولی
زود اگر برگردی از ره، دیر نیست
ای مسلمان در پناه اهلبیت
خویش را بر حکم دین تسلیم کن
کار و رفتار و حجاب خویش را
خوب با احکام دین تنظیم کن
گر برای خویش خیری خواستی
این دعا ی تو برای ما همه است
ای مسلمان از پی هرکس مرو
بهترین الگوی هر زن فاطمه است
هیچ میدانی که بهر حفظ دین
درد هایی روز و شب زهرا کشید
فاطمه در راه این روشنگری
پشت در فریاد واویلا کشید
زینبش شد قافله سالار نور
آه را بر اشکهای گرم بست
با کلام و خطبه های آتشین
راه را برمردم بی شرم بست
آه ،در بین هیاهوهای جنگ
درتهاجم بر حریم خیمه ها
کودکی با گریه می گفت عمه جان
معجری داری برای سر مرا
@hosenih
هیچ میدانی حسین بن علی
آنکه با خون، عزم دشمن را شکست
با ورود اهلبیت او به شام
چشم خود را در میان تشت بست
با چنین احوال من شرمنده ام
منت از اشک ندامت می کشم
ای «وفایی» لب فرو بند و مگو
دیگر از مهدی خجالت می کشم
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم ؛ #عفاف_و_حجاب
#امیر_عظیمی
▶️
سلام سوره ی کوثر، سلام "أَعطَینا"
درود، مادر سادات، فاطمه، زهرا
صفیّه، امّ ابیها، جلیله، راضیّه
حدیثه، طاهره، قدسیّه، انسیه، حورا
@hosenih
تویی که عرش سرش را به پات می ساید
تو زهره ای، که ضیائت گرفته دنیا را
برای فهم مقامت، عقول پا در گِل
برای درک خیالت، خیال نابینا
تویی که دختر وحی و عروس قرآنی
گواه، سوره ی رحمان و سوره ی طاها
برای همسری تو، فلک علی پرور
نبود غیر ولایت برای تو همتا
تویی که فخر ائمه شده است مادریت
تو مادر پدرت هم شدی، ولی بخدا
تو مادر همه ی بچّه شیعه ها هستی
فدای مادری تو، تمام مادرها
فدای نام حسینت، تمامی عالم
فدای نام عزیز حسن، همه دنیا
همیشه نام حسن را که می برم، مادر!
بیاد کوچه می افتم، بیاد کوچه، چرا؟
چرا که صورتتان در عبور از این کوچه
به ضرب سیلی دشمن کبود شد، زهرا
هنوز خاکی خاکی است چادرت بی بی
هنوز مانده در آن کوچه گوشوار شما
کنار چادر خاکی که ارث زینب شد
اگر که روضه بخوانی برای کرببلا
@hosenih
پس از حسین «عَلَیکُنَّ بِاالفِرار» بگو
خدا کند، نکند خصم خیمه را یغما
حجاب زینب کبری، حجاب فاطمه است
رسیده شمر به خیمه، کجایی ای سقّا؟!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت؛ #عفاف_و_حجاب
#یاسر_حوتی
▶️
هزار مرحله سائل نشسته بر در تو
مگر که نور بگیرد ز فیض محضر تو
گدا چو من که نه بی بی! شبیه جبرائیل
که مشق شب بنویسد ز روی دفتر تو
@hosenih
ندیده ایم به عالم کسی شبیه علی
که غرق مانده به ژرفای درک باور تو
مسیح و آدم و نوح و کلیم و ابراهیم
نشسته اند دو زانو به پای منبر تو
حیای مریم و سارا و هاجر و حوا
نمی رسد به نخی از حجاب دختر تو
خدا سرشته تو را تا کنیز او باشی
خدا کند که بمانم همیشه قنبر تو
*
خبر رسیده که از کوچه ای گذر کردی
نشست خاک کف کوچه روی معجر تو
خبر رسیده که دستت ز کار افتاده
و سخت تر که کسی بسته دست حیدر تو
خبر رسیده که چشمان تو ورم کرده
و سخت تر که مقابل به چشم همسر تو
خبر رسیده نفس میکشیدی اما ... خون
چکید لخته به لخته ز نای و حنجر تو
*
چقدر زرد شدی یاس ارغوان علی...!
نمانده غیر کبودی به روی پیکر تو
@hosenih
بمان و رحم کن ای گل! به غنچه هایی که
نشسته اند غریبانه دور بستر تو
برای لحظهی آخر نگاه کن بانو !
ببین شکسته غرور علی برابر تو . . .
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت ، #از_زبان_چادر
#عفاف_و_حجاب
(عهد نامه عفاف و حجاب )
#محمود_قاسمی
▶️
بچه ها منم نشان اقتدار
روسر دخترها تاج افتخار
من پیام دین و درس مذهبم
یادگار فاطمه و زینبم
@hosenih
اونیکه با منه با حجب و حیاست
با حجابش بنده ی خوب خداست
خیابون از چشم نامحرم پره
حافظ گل، تو خیابون چادره
ای برای حضرت زهرا کنیز
دخترِ با حیا دختر عزیز
میخونی شعر حیا رو بیت بیت
با حجاب خود برای اهل بیت
@hosenih
میدونید من رو سر کیا بودم؟
زینت کیا بودم؟ کجا بودم ؟
باید این حرف من و با زر نوشت
من بودم رو سر گلهای بهشت
تار و پود من پر از خاطره هاس
یکی از خاطره هام از کربلاس
میخوام امروز براتون قصه بگم
قصه از یه دل پر غصه بگم
یه روزی بودم سر سه ساله ای
نازنین شبیه برگ لاله ای
هر زمانی که من و سرش میکرد
باباجونش یاد مادرش میکرد
ناز میشد مثل گلای اطلسی
اون رقیه بود که اون و میشناسی
یه روزی تنگ غروب کربلا
رو سرش بودم میون خیمه ها
@hosenih
که یه وقت آتیش زدن به خیمه ها
من دیدم میسوخت لباس بچه ها
گریه میکرد روی خارا می دوید
یکی اومد موهای اون و کشید...
بگذریم یه شبی از همین شبها
که خوابیده بود توی خرابه ها
نصف شب بهونۀ بابا گرفت
صدای گریَش همه جارو گرفت
زخماشو به باباجون نشون میداد
من دیدم چه جور رقیه جون می داد
@hosenih
عهد نامه حجاب :
به همین اشکای چشمامون قسم
وبه هق هق صداهامون قسم
وبه خاک پاک کربلا قسم
وبه این گریه و ناله ها قسم
به جون رقیه که دوسش دارم
نمیذارم بره چادر از سرم
میدونم گوهر تویِ صدف خوبه
میدونم حجاب خوبه شرف خوبه
قول می دم همیشه با حیا باشم
قول میدم تو مسیر خدا باشم
@hosenih
به جون رقیه که دوسش دارم
نمیذارم بره چادر از سرم
عهد میبندم از دلم با شور و شین
کمکم کن با نوای یا حسین
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت هفته #عفاف_و_حجاب
#حضرت_زهرا_س_مدح
#سیدحمیدرضا_برقعی
▶️
به هوش باش و از این دست دوستی بگذر
به هوش باش که از پشت میزند خنجر
به هوش باش مبادا که سحرمان بکنند
عجوزههای هوس، مطربان خُنیاگر
@hosenih
چنان مکن که کَسان را خیال بردارد
که بازهم شده این خانه بی در و پیکر
بدا به ما که بیاید از آن سر دنیا
به قصد مصلحت دین مصطفی کافر
به این خیال که مرصاد تیر آخر بود
مباد این که بشینیم گوشهی سنگر
که از جهاد فقط چند واژه فهمیدیم
چفیه، قمقمه، پوتین، پلاک، انگشتر
بدا به من که اگر ذوالفقار برگردد
در آن رکاب نباشم سیاهی لشگر
بدا به حال من و خوش به حال آن که شدهست
شهید امر به معروف و نهی از منکر
چنین شود که کسی را به آسمان ببرند
چنین شود که بگوید به فاطمه مادر
قصیده نام تو را برد و اشک شوق آمد
که بیوضو نتوان خواند سورهی کوثر
زبان وحی، تو را پارهی تن خود خواند
زبان ما چه بگوید به مدحتان دیگر؟
چه شاعرانه خداوند آفریده تو را
تو را به کوری چشمان آن هو الابتر
خدا به خواجهی لولاک داده بود ای کاش
هزار مرتبه دختر، اگر تویی دختر
چه عاشقانه، چه زیبا، چه دلنشین وقتی
تو را به دست خدا میسپرد پیغمبر
علیست دست خدا و علیست نفس نبی
علی قیام و قیامت، علی علی محشر
نفس نفس کلماتم دوباره مست شدند
همین که قافیهی این قصیده شد حیدر
عروسی پدرِ خاک بود و مادرِ آب
نشستهاند دو دریا کنار یک دیگر
شکوهِ عاطفهات پیرهن به سائل داد
چنان که همسر تو در رکوع انگشتر
همیشه فقر برای تو فخر بوده و هست
چنان که وصلهی چادر برای تو زیور
یهودیانِ مسلمان ندیدهاند آری
از این سیاهیِ چادر دلیل روشنتر
حجاب روی زمین طفل بیپناهی بود
تو مادرانه گرفتیش تا ابد در بر
میان کوچه که افتاد دشمنت از پا
در آن جهاد نیفتاد چادرت از سر
میان آتشی از کینه، پایمردی تو
نشاند خصم علی را به خاک و خاکستر
@hosenih
کنون به تیرگی ابرها خبر برسد
که زیر سایهی آن چادر است این کشور
رسیده است قصیده به بیت حسن ختام
امید فاطمه از راه میرسد آخر
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
به مناسبت هفته #عفاف_و_حجاب و #واقعه_مسجد_گوهرشاد
#عاطفه_سادات_موسوی
▶️
به دندان گرفتم که از سر نیفتد
که این عشق از دست باور نیفتد
به دندان گرفتم که این سایهی سر
به پای غمی گریهآور نیفتد
@hosenih
دلم گوشهی مسجد آتش گرفته
خدایا که آتش به منبر نیفتد
به کاشی مجروح ایوان بگویید
که بر روی بال کبوتر نیفتد
سر از شوق افتاده تا از مناره
سر شور اللهاکبر نیفتد
دل من دعا کن که چشمی پس از این
به جنگی چنین نابرابر نیفتد
@hosenih
سپردم شهان را به شاه خراسان
مگر کار ایشان به محشر نیفتد
گرفتم به دندان خود چادرم را
بگو روضهخوان یاد معجر نیفتد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#عفاف_و_حجاب
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
▶️
به خواب گفت شهیدم: زخوابتان چه خبر؟
پس از شهادت ما از جنابتان چه خبر؟
شهید بود، طلبکار بود، او حق داشت
کند سؤال که هان ، از جوابتان چه خبر؟
@hosenih
قرار بود حمایت ز خونمان بکنید!
ز پاسداری دین و کتابتان چه خبر؟
حماسه ی شهدا پشتوانه می خواهد
به سینه از شرر و التهابتان چه خبر؟
همان شهید که خونش به راه زهرا(س) ریخت
بخوابم آمد و گفت از حجابتان چه خبر؟
حجاب امانت زهراست زینبیون را
زنان زینبی، از احتجابتان چه خبر؟
به نام دین زده کفر آتشی به خرمن دین
الا خواص، ز اسلام نابتان چه خبر؟
قرار بود بمانید پشت مرشد پیر
ز عهد نامه ی عهدِ شبابتان چه خبر؟
وصیّتِ شهدا بود، در صحیفه ی نور
نخوانده اید مگر ! زانقلابتان چه خبر؟
هوای حمله به سر دارد اجنبی شب و روز
به پیش فتنه گر از بازتابتان چه خبر؟
حیا و معرفت و غیرت و هویّت کو؟
ز حول کیفر و روز حسابتان چه خبر؟
مباد خصم شبیخون زند به اردوگاه
ز عزم لشکر پا در رکابتان چه خبر؟
@hosenih
علی الصباح که مهدی قیام خواهد کرد
ز بیعت و ز حضور و غیابتان چه خبر؟
اذان صبح "کلامی" به خواب خاتمه داد
ندا رسید ز گل، از گلابتان چه خبر؟
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر
بین نماز ، وقت دعا گریه می کنی
با هر بهانه در همه جا گریه می کنی
در التهاب آهِ خودت آب می شوی
می سوزی و بدون صدا گریه می کنی
هر چند زهر قلب تو را پاره پاره کرد
اما به یاد کرب و بلا گریه می کنی
اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی
وقتی برای خون خدا گریه می کنی
آب خوش از گلوی تو پایین نمی رود
با ناله های وا عطشا گریه می کنی
با یاد روزهای اسارت چه می کشی ؟
هر شب بدون چون و چرا گریه می کنی
با یاد زلفِ خونی سرهای نی سوار
هر صبح با نسیم صبا گریه می کنی
یوسف رحیمی
@deabel
#امام_باقر
صورتی زرد شده وقت سفر معلوم است
آتش سینه ای از دیده ی تر معلوم است
به خودش روی زمین مثل پدر می پیچد
از همین صحنه غم زهر و جگر معلوم است
وسط حجره تنش روی زمین افتاده
بین گرداب بلا فرض خطر معلوم است
باقر آل پیمبر بدنش می لرزد
در شب حادثه ای تلخ سحر معلوم است
کمرش زخمی زنجیر و غم شلاق است
اشک می بارد و داغی شرر معلوم است
یاد آن کوچه و بازار و غم ناموسش
خون رگ های عمو بین گذر معلوم است
سنگ های سر کوچه چه شتابی دارد
از سر نی به زمین خوردن سر معلوم است
به روی پیرهنی که کفنش شد آخر
حال جای قدم چند نفر معلوم است
زیر لب گفت که تشنه ست ؛سرش را نبرید
در نگاهش چه غمی باز مگر معلوم است
محمد مبشری
@deabel
#امام_باقر
عاقبت آه کشیدم نفس آخر را
نفس سوخته از خاطره ای پرپر را
روضه خوانی مرا گرم نمودی امشب
روضه ی آن همه گل، آن همه نیلوفر را
آخرین حلقه ی شب های محرّم هستم
شکر ای زهر ندیدم سحری دیگر را
باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده است
باورم نیست تماشای تنی بی سر را
باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
دیدن سوختن چارقد دختر را
غارت خود و علم، غارت گهواره و مشک
غارت پیرهن و غارت انگشتر را
ذوالجناحی که ز یالش به زمین خون می ریخت
نیزه هایی که ربودند سر اکبر را
آه در گوشه ی ویرانه که دق مرگ شدیم
تا که همبازی من زد نفس آخر را
کمک عمّه شدم تا بدنش خاک کنیم
بین زنجیر نهان کرد تنی لاغر را
چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم
سرخ دیدم بدنش... تکّه ای از معجر را
حسن لطفی
@deabel
#امام_باقر
ما در بهشت مرغ غزلخوان باقریم
در گوشه ای ز صحن شبستان باقریم
بوسه زنان پای غلامان باقریم
بیچاره ایم و دست به دامان باقریم
آنقدر لطف و جود و کرم کرده است که
همواره زیر بارش باران باقریم
از داغ قبر خاکی او لطمه می زنیم
بر سینه و به سر زده گریان باقریم
یکتا امام اهل نظر یک نظر فقط
آقا نمی کنی تو ضرر یک نظر فقط
گرد و غبار قبر شما بهتر از بهشت
یک نخ ز شال آل عبا بهتر از بهشت
من که ز تو بهشت برینی نخواستم
از من لب و ز تو کف پا بهتر از بهشت
جنت برای اهل نظر.... یک نگاه کن ...
رحمی کنی به حال گدا بهتر از بهشت
شمعی کنار پنجره های بقیع نیست
گریه کنار پنجره ها بهتر از بهشت
در خواب هم برای تو گنبد نساختیم
اصلا چرا برای تو مرقد نساختیم
از این به بعد روضه ی ما می شود شروع
با خاطرات کرببلا می شود شروع
با اشک و سوز وآه و نوا می شود شروع
دارد عزای اهل ولا می شود شروع
چون گریه های آل عبا می شود شروع
خونریزی از دو چشم شما می شود شروع
این ماجرا بگو ز کجا آب می خورد
قصه ز ظلم آن خلفا می شود شروع
جسمی میان آن درو دیوار مانده بود
ردی به سینه از نوک مسمار مانده بود
با پنج سال سن سر بر نیزه دیده ای
در زیر نیزه ها تن در خون تپیده ای
مثل رقیه مثل سکینه به شهر شام
تو مزه های ضرب لگد را چشیده ای
پای برهنه با تن زخمی دویده ای
از روی خارهای بیابان پریده ای
رقاصه ها به دور شما تاب خورده اند
دشنام و فحش و زخم زبان ها شنیده ای
روضه تمام و این دلمان غرق در غم است
این اولین گریز به ماه محرم است
محمد مبشری
@deabel
#امام_باقر
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه
دنبال عمه هام دویدم به کودکی
آن شب که در مقابل من عمه را زدند
فریاد الفرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی
آن شب که درخرابه سر آمد میان مان
چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست
این را به گوش خویش شنیدم به کودکی
در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی
قاسم نعمتی
@deabel