eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
در این مدینه بیا و ببر ز تن سر من ولی غلاف نزن روی دست مادر من یکی از آن همه نامردها در آن کوچه نکرد رحم به اشک حسن برادر من حسن به گریه صدا زد نزن مغیره نزن زدی و لرزه فتاده به جسم خواهر من همین که محسن شش ماهه سقط شد دیدم رسید تیر به حلق علی اصغر من به جای در که روی قلب مادرم افتاد همه به چکمه بیایید روی پیکر من محمود اسدی @deabel
... باز از فراق از فراقت در دلم فصل خزان آورده‌اند آب و آتش از برایم ارمغان آورده اند قد خم‌ را بی سبب بر من نداده روزگار از برای تیر آه من کمان آورده‌اند از ميان کوچه های شهر هجران بی قرار تا بدین صحرا مرا دامن کشان آورده‌اند جان من بر لب رسیده از فراقت ، خود ببین عاشقی را در حریمت نیمه جان آورده‌اند کوله بار هجر سنگین بود و بُرد از من توان عفو کن گر عاشقی را ناتوان آورده‌اند تا رسانم چشم خود را روبروی چشم‌ تو از برای چشم من اشک روان آورده اند خون دل می ریزد از چاک گریبانم ز هجر پای وصل تو دلی را خون فشان آورده‌اند بی سر و سامانی ام را دیده و از راه لطف مرغ بی بال و پری را آشیان آورده‌اند گر به دامانت رسد دستم بگویم بی گمان ذره را در آسمان بی کران آورده‌اند «یاسر» افتاده را هر کس کنارت دید گفت خاری از دشت جنون در بوستان آورده‌اند --------- محمود تاری «یاسر» @deabel
دمِ آخر وصيتی دارم  اي علی جان به خاطرت بسپار  نيمه شبها حسينِ دلبندم  با لب تشنه می شود بيدار   بارِ سنگين اين وصيت را از سرِ شانه های من بردار قبل خوابيدنش عزيز دلم ظرف آبی برای او بگذار   گريه كردم ز غربتش ديشب تا سحر سوختم برای حسين با همين دست ناتوان امروز پيرهن دوختم برای حسين   كفنش را به زينبم دادم حرف های نگفته را گفتم چند ساعت برای دختر خود فقط از رنج كربلا گفتم   گفتمش ميوه ی دلم زينب كربلا باش يار و ياور او ظهر روز دهم به نيتِ من بوسه ای زن به زير حنجر او وقت افتادنش به روی زمین چشم خود را ببند مثل خدا صبر كن دختر عقيله ی من قهرمان بزرگ كرب و بلا وحید قاسمی @deabel
خشم و آشوب و شراره است سراپا آتش چه بلاها که نیاورده سر ما آتش ناگهان می دَرد اندوخته عمر تو را سنگدل،سرکش و بی رحم همانا آتش از ازل کینه ای از خاک به دل داشته است از همان روز نخستین شده رسوا آتش گفتم‌ آتش جگرم سوخت خدا رحم کند می کشد ذهن مرا تا به کجاها آتش؟ تسلیت در همه جا رسم و رسومی دارد جمعیت پشت در خانه ما با آتش ناگهان جان نبی فاطمه از جا برخاست بلکه خاموش شود در دل اعدا آتش بلکه با آمدنش چکمه خجالت بکشد یا حیایی کند از دیدن حورا آتش دُر گرفتند اگر عالم و آدم یک عمر گُر گرفت از در کاشانه زهرا آتش پشت در چاره عالم چه کند چاره نداشت یا که باید ز علی دل بکند یا آتش آسمان تیره زمین تار خدایا چه شده؟ کینه دارند از این گل همه حتی آتش لگد رهگذران ساقه گل را که شکست ناله زد فضه بیا،زد دل ما را آتش باغبان یک طرف و شاخه طوبی طرفی بین شان فاصله انداخته گویا آتش هر غمی در دلت افتاد مبادا غربت هر چه آید به سرت باز مبادا آتش از دری سوخته تا خیمه ای افروخته آه‌‌ چه بلاها که نیاورده سر ما آتش سید جعفر حیدری @deabel
ابر ماتم بر سر کاشانه ام سایه کشید قامت طوبای باغ من خداوندا خمید شادی ام این بود یاری دارم آن هم فاطمه است ای دریغا این امیدم هم به نومیدی رسید دست بسته بودم و در کوچه افتادم ز پا ناله واغربتایم را یهودی هم شنید..! کس ندیده در میان شعله افروخته کودک شش ماه ای با مادرش گردد شهید من خودم دیدم که فضه با چه حال مضطری از میان شعله ها یاس مرا بیرون کشید قنفذ بی چشم و رو زهرای زخمی مرا آنقدر در کوچه ها زد تا امانش را برید باغبانم باغبان باغ در هم ریخته...! باغبانی که به جز غم از نهال خود نچید داس را با ساقه یاسی که تا خورده چه کار؟ ای خدا گلچین گل یاس مرا از ریشه چید بس که خون رفت از تن پاک و شریف فاطمه گشت رخسار کبود و زخمی یاسم سفید آن قدر هول و هراس پشت در بسیار بود که همان دم گوهر یک دانه ام شد نا پدید حالیا من ماندم و یک آرزوی سوخته فاطمه رفته است با صد داغ و روی سوخته  @deabel
وقتى عذاب مى‌كشى و كار مى‌كنى اين سقف را بر سرم آوار مى‌كنى زحمت نكش عزيزِ دلم!خسته مى‌شوى وقتى كه كار با تنِ تب‌دار مى‌كنى اين جاده‌ى پُر از تَركِ قلبِ خسته را با خنده‌اى دوباره تو هموار مى‌كنى دارم براى ماندنت اصرار مى‌كنم دائم براى رفتنت اصرار مى‌كنى با رفتنت غرورِ على خُرد مى‌شود اين شهر را زِ من تو طلبكار مى كنى آرمان صائمی @deabel
ای کاش کار کوچه به اینجا نمی رسید دست کسی به صورت زهرا نمی رسید میخواست تا سپر بشود بهر مادرش بیچاره مجتبی قدش اما نمیرسید آن لحظه ای که پشت در افتاد فاطمه با فضه کاش زینب کبری نمیرسید می برد سوی خانه علی را ،ولی اگر قنفذ در آن کشاکش و غوغا نمیرسید میخواست خصم کار علی را کند تمام زهرا اگر به یاری مولا نمیرسید ای کاش وقت غسل تن لاغرش دگر دست علی به بازوی زهرا نمیرسید دست علی به بازوی زهرا رسید و کاش دست حسین به بازوی سقا نمیرسید قبل از حسین فاطمه آمد به علقمه ای کاش وقت خنده اعدا نمیرسید دست بریده بر روی دست شکسته بود نوبت به دست بوسی سقا نمیرسید در خیمه ها سکینه لب تشنه منتظر اما عمو به همره بابا نمیرسید عباس اگر که بود حرم تکیه گاه داشت کارش دگر به غارت و یغما نمیرسید عباس اگر که بود که زینب غمی نداشت پای عدو به خیمه زنها نمیرسید عباس اگر که بود کجا دست زجر دون بر صورت رقیه دردانه میرسید آه ای فرات بر لب شش ماهه رباب یک قطره آب از آن همه دریا نمیرسد!؟ عبدالحسین میرزایی @deabel
مادرم این آه این زاری برایت خوب نیست گریه کمتر کن تو بیماری برایت خوب نیست درد داری استراحت کن کمی بهتر شوی اینکه شب تا صبح بیداری برایت خوب نیست دردهایت را نگویی با علی با من بگو درد خود در دل نگهداری برایت خوب نیست غصه آشفتگی موی زینب را نخور شانه با این دست برداری برایت خوب نیست موقع برخواستن از جا کمک از من بگیر خون سینه میشود جاری برایت خوب نیست کار خانه با من و فضه تو از جا پانشو زخمهای تو بود کاری برایت خوب نیست من خودم در را به روی شوهرت وا میکنم تو خودت محتاج دیواری برایت خوب نیست من خودم شب آب در دست حسینت میدهم استراحت کن تو بیماری برایت خوب نیست عبدالحسین میرزایی @deabel
حال و روز شوهرت،بانوی من بد می شود ..تادعای رفتنت..پیش علی سد می شود هرچه می گویم بمان..با سر اشاره می کنی التماس مرتضی آخر چرا رد می شود؟ عضو عضو پیکرت،نیلوفری شد پشت در این کبودی ها جواب نطق احمد می شود داغ پیغمبر..شکست ارکان من را فاطمه داغ هجران تو هم داغی مجدد می شود رفتنت آیا صلاح ست یا که ماندن؟مانده ام وای بر مردی که اینگونه مردّد می شود عنقریباً دق کنم ..بعد از تو ماندن نارواست این خرابی دلم قطعاً مشدّد می‌شود محسن راحت حق @deabel
روز من بی تو شده چون شب تارم برگرد شده همرنگ خزان،باغ و بهارم برگرد مونس و همدم و غمخوار علی بودی تو بی تو ای یار علی،یار ندارم برگرد عمر من کاش که عمرم نشود طولانی بعد تو رفته ز کف صبر و قرارم برگرد گره از کار همه باز نمودم اما چکنم بی تو گره خورده به کارم برگرد جای خالی تو می بینم و گویم ای کاش که تو بودی همه ی عمر کنارم برگرد به در سوخته ی خانه نگاهم،اما تا که ز آن کوچه نیفتاده گذارم برگرد زانوی فاتح خیبر ز غمت می لرزد بانوی خانه ی من دار و ندارم برگرد محمود اسدی(شائق) @deabel
دلِ شکسته‌ی ما باز در حوالیِ توست شب است و گریه‌ی ما از شکسته بالیِ توست چه می‌شود که از این چهره دست برداری از این کبود که در پرده است برداری   به جان تو به سکوتِ حسن حواسم هست نگاه بی رمقت را به من حواسم هست میان بستری و باز رو به دیواری در این سه ماه از آغاز رو به دیواری دلت گرفته از این شهر دلخوری خانم ولی برای علی پشتِ چادری خانم نگاه از پسِ چادر نماز راحت نیست بدون آن به تو سوگند باز راحت نیست که زیرِ چشمِ تو زخم است روی چشمت زخم شبیه اَبروی تو رنگ و روی چشمت زخم توقعی که ندارم کبود می‌بینی نگاه می‌کنی افسوس دود می‌بینی همانکه بیتِ مرا قتلگاه کرد آنروز کبود نه که رُخَت را سیاه کرد آنروز به زانویش حسنم باز پنجه‌اش مشت است به روی صورت تو جای پنج انگشت است چقدر آب شدی چون خیال می‌مانی از این به بعد گمانم هلال می‌مانی شب است وگریه‌ی ما باز درحوالی توست شب است آه غم ما شکسته بالی توست غذا نریز،نپز نان فقط بیا بنشین کنار سفره‌ی این خانه جای تو خالیِ توست بگو برای تو و ماندنت علی چه کند برای آنکه نیاُفتد تَنت علی چه کند به دست دخترمان پنج تا کفن کم نیست؟ برای یک تن پُر زخم پیرهن کم نیست؟ چقدر بوسه سرِ شب به حنجرش دادی لباسِ محسن خود را به اصغرش دادی حسن لطفی @deabel
کمتر مثال شب سحرم را سیاه کن کمتر به این شکستگی در نگاه کن ای آفتاب عالم امکان بتاب و کم خون بر دل شکسته ی این مهر و ماه کن آشفته گشته خانه ی ما روبراه نیست برخیز و خانه را تو خودت روبراه کن رحمی کنی به حال علی بد نمیشود زهرا ترحمی به دل بی پناه کن این لحظه های آخری از عشقمان بگو کمتر بیا تو صحبت از آن بوسه گاه کن حالا که قصد ترک علی را نموده ای بر روی زینبت نظری گاه گاه کن زهرا بگو به او تو خودت،زینب مرا آماده ی گذشتن از قتلگاه کن زهرا بگو ولی حسنم نشنود فقط صحبت شبی ز غارت آن خیمه گاه کن رامین برومند @deabel