eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
درون سینه ام ز داغ او فقط غم است و بس بدون عشق فاطمه جهان جهنم است و بس @hosenih تمام دلخوشی ما در این دو روز بی وفا همین دو قطره اشک زیر رقص پرچم است و بس ملک اسیر روی او بشر فقیر کوی او تبسمش دلیل خلق کل عالم است و بس به بانوان پاکدل به هرچه زن که خلق شد بگو فقط فرشته علی مکرمه ست و بس چه شد میان کوچه گم نمود راه خانه را همانکه محرم دل رسول خاتم است و بس تلاش کرد رو بگیرد از علی ولی نشد تمام روضه در همین دو خط مجسم است و بس @hosenih خدا کند که عاقبت به خیر فاطمه شویم نگاه او به درد کل خلق مرهم است و بس شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میرسد هرشب صدای گریه از... زیر سقف وسر پناهی سوخته ماه را میبینم و حالم وخیم... میشود با یاد ماهی سوخته بعد تو هرشب نسیمی خسته ام میچکم در عمق چاهی سوخته بعد تو هر روز زانو در بغل خیره می مانم به راهی سوخته رفتی و از تو برایم یادگار مانده یک چادر سیاهی سوخته می وزد در خانه ام عطر پر مرغ عشق بی گناهی سوخته میخ دارد خودنمایی میکند در میان قتلگاهی سوخته ای ملیکه پادشاهت آمده در دل شب با سپاهی سوخته رفتی و باور کن از عمر علی مانده یک چندین صباحی سوخته احسان کرباسی @rozeh_1
بر غم پیدا و بر درد نهانم گریه کن بر مصیبت های من آرام جانم گریه کن حرف دارد بر من و بر گریه ام همسایه ام بر من و بر غربت اشک روانم گریه کن عمر با هم بودن ما کمتر از ده سال بود در بهار زندگی مان بر خزانم گریه کن با تو گرچه بسته ام لب از سخن گفتن علی باش با زبان گریه هم زبانم گریه کن کودکانم در نیامدن هنوز از آب و گل آه بر بی مادری کودکانم گریه کن میخ در پهلو شکست از من ولی گشتم کمان زیر بار غصه، بر قد کمانم گریه کن وقت غسل من که ناغافل تو دستت می خورد بر کبودی های نقش بازوانم گریه کن می شوی دلتنگ من، من می شوم دلتنگ تو شب به شب بیا به قبر بی نشانم گریه کن رسول رشیدی راد @rozeh_1
میخ داغ و سینه زهرای من ای وای من سیلی و انسیه الحورای من ای وای من خانه و کاشانه و شمع و گل و پروانه نه سوخت در آتش همه دنیای من ای وای من آیه های کوثرم افتاده زیر دست و پا لرزه افتاده به دست و پای من ای وای من ابر سیلی هر دو روی روی یارم را گرفت تار شد خورشید مه‌سیمای من ای وای من در شکست و پشت در این غصه پشتم را شکست خورد با صورت زمین طوبای(زهرای) من ای وای من کشتن یک زن ، چهل نامرد میخواهد مگر؟! داد از بی رحمی اعدای من ای وای من کینه از من داشتند و همسرم را میزدند فاطمه افتاد از پا ، پای من ای وای من بشکند دست مغیره دست یارم را شکست پیش چشم زینب کبرای من ای وای من میکشد این غم مرا آخر که شد کاشانه ام قتلگاه همسر تنهای من ای وای من فاطمه با دیدن تابوت وقتی خنده زد رفت دیگر خنده از لبهای من ای وای من بعد زهرا این من و این میخ و این دیوار و در وای من ای وای من ای وای من ای وای من عبدالحسین میرزایی @rozeh_1
معرفت نفس عرفانی و حقیقی یک فرآیند سلوکی است که انسان در نهایت به حقیقت عجز و فقر و نیستی خود را شهود میکند هر چند حقیقت فقر در هر ممکنی موجود منتهی گناهان؛عقاید باطل؛ سوء اخلاق تعلقات و ... حجاب شده با زدودن این امور و طی مراحل خاص کم کم آن حقیقت زلال و ناب فنا ظاهر می شود و ظهور اکبر رخ می‌دهد و انسان به حقیقت میداند که: تو هیچ و دنیا هیچ و دلت پیچ ای هیچ مپیچ،پیچ(دل)بر هیچ😂 در مقام تفکیک معرفت نفس بنا بر تحقیق آن هفت نوع به دست می آید که در تفصیل باید فرقها و حیطه ها و مرزها را جست. آنچه مهم است نباید با کشف و خواب و ..خود را مشغول کرد این مسائل مثل نقل و نبات ریخته فقر و فنا است که مشتری کمی دارد شان شهادت، فوز زیارت
بعد احمد حرمت دین خدا پامال شد دین جدا، ایمان جدا، قرآن جدا پامال شد بیت وحی آتش گرفت و دست مولا بسته شد آیهء تطهیر زیر دست و پا پامال شد ای تمام انبیا خاک عزا بر سر کنید در حریم وحی، ناموس خدا پامال شد گیرم آنکه جرم زهرا بود یاریّ علی! محسن ششماهه اش دیگر چرا پامال شد!؟ کشت یک ضرب لگد یک سوّم سادات را خون این سادات تا روز جزا پامال شد "میثم" آن روزی که ناموس الهی را زدند کل قرآن در زمین کربلا پامال شد استاد حاج غلامرضا سازگار @rozeh_1
گفتی صدف شکست، بگو گوهرش چه شد!؟ گفتی که باغ سوخت، گل پرپرش چه شد!؟ از باغبـان وحــی بپــرسید دوستــان! با بـرگ نـازک گـل نیلوفـرش چه شد؟ قـرآن آیـه‌آیـۀ مـــولا ز دسـت رفــت پس آیۀ جـدا شـده از کوثرش چه شد!؟ زهرا کـه در پـس در آتـش گرفتـه بود یاللعجب! به روی ز گل بهترش چه شد!؟ تا ابرهای تار رخ ماه او گرفت افتاد آسمان به زمین، اخترش چه شد!؟ پـاسخ بـده مدینه! بگو نیمه‌هـای شب قبری که می‌گرفت علی در برش چه شد؟ استاد حاج غلامرضا سازگار @rozeh_1
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحرمی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد @hosenih جماعت داشت می‌آمد دلم لرزید می‌گفتم که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمی‌اُفتد کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه می‌اُفتد نشد حائِل کند دستش  گرفته بود چادر را که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمی‌اُفتد به رویِ شانه‌ام دستی و دستی داشت بر دیوار به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمی‌اُفتد سیاهی رفت چشمانش  سیاهی رفت چشمانم وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمی‌اُفتد @hosenih میانِ خاک می‌گردیم و می‌گویم چه ضربی داشت خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمی‌اُفتد دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمی‌اُفتد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای دیده ابری باش حُسن دیده گریانی ست مولا پی وصل است و بنده باز هجرانیست اصلا شده باخود بگویی من کجا هستم او حاضر است و غیبت ما سخت طولانیست @hosenih نان حلالی جور کن تعارف به مولا کن اورا نخوان بر خانه ات تا سفره ظلمانیست ما دور خود گشتیم اما دور آقا نه مشغول نفس خود شدن ختمش به حیرانیست ازدرد هجرانی که ماداریم معلوم است تنها دوای گریه کنها گریه درمانیست پاشو سوار کشتی اش شو باز جا دارد با نوح تو همراه شو دریا که طوفانیست ** @hosenih مادر بسوزد بچه هایش نیز میسوزند مادر پریشان است و حال ما پریشانیست طوری طلب میکرد مرگش را که فهمیدیم زهرا دراین شهرنمک نشناس زندانیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سوختم از هجر، آهم را بخر حسرت عمر تباهم را بخر گرچه در عصیان مرا هم دیده ای لااقل شرم نگاهم را بخر گیرِ گرگِ نفسِ خود افتاده ام التماس قعر چاهم را بخر @hosenih تو کمک کن پا شوم... خوردم زمین! بار سنگین گناهم را بخر آنهمه سرمایه ام آتش گرفت باقی انبار کاهم را بخر نامهء اعمال من را پاره کن باز هم روی سیاهم را بخر دیر شد سهمیهء شش گوشه ام شور و شوق بارگاهم را بخر @hosenih خواهشاً با مادرت زهرا بگو این رفیق نیمه راهم را بخر جان حیدر که دو دستش بسته شد هر دو دست بی پناهم را بخر فاطمه در کوچه ها افتاده بود کُشته ما را داغ بازوی کبود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشسته ام که بگریم برای مادرمان برای درد و بلایی که آمده سرمان @hosenih نشسته ام که بگریم برای روی کبود به زخم های نشسته به قلب کوثرمان خدا کند که بسوزد همیشه در آتش هرآنکه شعله نشانده به جان دلبرمان به اشک های علی و به خط جبرائیل دو صفحه روضه نوشتند بین دفترمان زنی مجلله و محترم به روی زمین میان کوچه فتاده است در برابرمان @hosenih نوشته اند که در بین لشکر افتاده اگر چنین شده باشد که خاک بر سرمان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گشت تاریک در این کوچه جهان من و تو شد أسفناک‌ترین روضه از آنِ من و تو دست طوفان به بهارِ رخ تو بُرد هجوم منتهی شد اثر او به خزان من و تو @hosenih نرود تا ابد از یاد من آن لحظه که او بی‌هوا آمد و افتاد به جان من و تو یک زن و کودک مظلوم، طرف مرد نبود قدرت دست عرب داد نشان من و تو من روی خاک نشستم تو به خاک افتادی ضربه‌ها بس که گرفتند توان من و تو زیر سنگینی این بار جهان کم آورد شاهد گفته‌ی من قد کمان من و تو تندتر راه بیا خانه‌ی‌مان نزدیک است حتم دارم شده بابا نگران من و تو @hosenih تو فقط چهره بپوشان و خیالت راحت بو نبرده کسی از راز میان من و تو پدرم می‌شکند گر که بفهمد چیزی این دلیلی شده و بسته دهان من و تو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e