بلا میباره مادرم بیمار
هنوزم لکه خون روی در و دیوار
نمیره از یاد مادر از پا افتاد
زیر دست و پاها داشت جلو چشمام جون میداد
دم در افتاد وقتی با سر افتاد
در خونه کنده شد رو سر مادر افتاد
تو آتیش و دود با تن خون آلود
روی چادرش پر از رد پای مردم بود
حسن گریونه یادش میمونه
که چطوری مادر و آورده اون روز خونه
هوا تاریک بود خونمون نزدیک بود مادرم
خورد به دیوار بس که کوچه باریک بود
بلا میباره مادرم بیمار
هنوزم لکه خون روی در و دیوار
تنم میلرزید نانجیب میخندید
تو غارت همه تنم میلریزید
مگه چادر من چقدر می ارزید
تنم میلرزید نانجیب میخندید
مادرم تو کوچه ها دور خودش میپیچید
حالا تو بستر این روزای آخر گریه
میکنه برای بی کسی حیدر
بلا میباره مادرم بیمار
هنوزم لکه خون روی در و دیوار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┅═══✼🦋✼═══┅
بهترین مداحی های روز
@qwehgm ⏪⬅️⏪
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد
افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد
زهراست آن بانو که بین دود و آتش
یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد
@hosenih
افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت
شعله به موی ساقی کوثر نیفتد
ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها
از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد
"فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا
صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد
ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را
بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد
افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه...
جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟!
@hosenih
می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا
از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد
همسایه ها گفتند با فضه، محال است
زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
پای ماندن داری اما پای رفتن بیشتر
یار نه ساله کنارم باش لطفا بیشتر
تا که چشمم باشد از نور تو روشن بیشتر
هی نگو شرمنده ام شرمنده ام! من بیشتر
بی اجازه دشمنت در خانهی ما پا گذاشت
عذرمیخواهم اگر این خانه امنیت نداشت
ای خوشی من دراین دنیا !دراین دنیا بمان
نه برای من برای بچه ها اینجا بمان
از مدینه میرویم اصلا فقط با ما بمان
یا بمان و یا بمان و یا بمان و یا بمان
التماسم را ندیده هیچکس!حالا ببین
دیده ای حیدر بیوفتد از نفس؟!حالا ببین
@hosenih
بانوی من خانه را آوار کردن خوب نیست
بهر رفتن اینهمه اصرار کردن خوب نیست
چشم ضربه خورده را بیدار کردن خوب نیست
با تن آتش گرفته کار کردن خوب نیست
کار کردی فضه را بیتاب کردی فاطمه
تو مراهم از خجالت آب کردی فاطمه
شب به شب یاد گل پرپر نرفت از خاطرم
چادر پاخورده ی کوثر نرفت از خاطرم
شعله بالا رفت از معجر نرفت از خاطرم
آتش در رفت و میخ در نرفت از خاطرم
چهارچوب خانه از داغ تو هق هق میکند
گر بفهمد روضه را نجار هم دق میکند
@hosenih
از علی بگذر درآن غوغا نشد کاری کنم
قنفذ آمد سوی تو اما نشد کاری کنم
با قلافش زد به بازوها نشد کاری کنم
این سه ماهه زخم پهلو را نشد کاریکنم
کار حیدر سخت شد با زخم کاری میروی
ای جوانمرگ علی چه زود داری میروی
گرچه با طفلان هوای سوختن داریم ما
خاطرت آسوده در خانه حسن داریم ما
هم کفن داریم ما هم پیرهن داریم ما
این دم آخر دم سینه زدن داریم ما
بی کفن باشد حسین و بی حرم باشد حسن
داد و بیداد از غریبی من و طفلان من
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#بردیا_محمدی
▶️
دیدههایم چادرِ خاکی که رُویَت می کند
ناگهان در چشمهایم اشک حرکت می کند
اذن این گریهنمودن ها به دست فاطمه است
چشم را در محفل غم اوست دعوت می کند
هرکه از داغش بگوید..،روضهلازم می شوم
این دلِ وامانده ی من میل هیئت می کند
بانیِ پیدایِشِ دنیا وجودِ فاطمه است
نور او نوری است که آغازِ خِلقَت می کند
@hosenih
عرشیان محو تماشای نمازش می شوند
تا که زهرا با خدای خویش خلوت می کند
گرچه پیغمبر کمالِ زُهد او را درک کرد
وقت سجده کردن او باز حیرت می کند
همکلام او شدن در فهم اهل خاک نیست...
بیشتر با ساکنین عرش صحبت می کند
صبح و ظهر و شب..،به فرمان خدا،روح الامین
پشت در می ایستد،از او عیادت می کند
فاطمه در هر گناهی آبرویم را خرید
طفل بازیگوش را..،مادر وساطت می کند
تا سلامی وقتِ تلقینخواندنم بر او دهید
روح این گریهکُنَش را غرق رحمت می کند
روز محشر کار ما لنگِ نگاهِ فاطمه است...
او در آن هولُ وَلا ما را شفاعت می کند
از تنورِ خانه ی او رزق عالم پخش شد
با همین نان پُختَنَش بر ما عنایت می کند
فاطمیّه بارها بابای پیرم گفته است:
کسب و کار ما به لطف اوست..،برکت می کند
@hosenih
شرح اوصافِ خداوندیِ او را می دهد
قاری قرآن که کوثر را تلاوت می کند
خون پهلو..،خونِ بازو..،محسنش..،حتّی خودش...
هرچه دارد فاطمه خرجِ امامت می کند
با زبان نه..،دستمالی را که بر سر بسته است
دارد از این روزهای او شکایت می کند
▪️
▪️
آن گُلی که تاب باران را ندارد..،بین راه
دست سنگینی به گلبرگش اصابت می کند
آه!بین شعلهها مسمار او را ول نکرد...
هرچه با ما می کند،آن میخِ نکبت می کند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
دلخوشی هایِ کم ِ دور و برت را بردند
از دلِ باغ تمام ثمرت را بردند
بر زمین خورد و همان لحظه زمینگیر شدی
تیرها خوش قد و بالا پسرت را بردند
@hosenih
علَم افتاد و تنِ علقمه را خون برداشت
کمرت خم شد و قرص ِ قمرت را بردند
دست شش ماهه تکان خورد میان دستت
تا که با تیرِ سه پر، بال و پرت را بردند
پایِ گودال؛ به پیشانی تو سنگ زدند
عمرسعد(لع) تشر زد! سپرت را بردند
ضرب شمشیر به فرق سرت آسیب رساند
تا در آن همهمه نام پدرت را بردند
رو به زینب(س) به تنت پیرهنت شد پاره
پایکوبان به سرِ نیزه «سرت» را بردند
رفتی و حالِ حرم لطمه زنان ریخت به هم
تا که با مشعلِ آتش خبرت را بردند
@hosenih
شک ندارم دَله دزدانِ حرامی حتی
خیمهٔ سوخته و شعله ورت را بردند
حرمله(لع)شمر(لع)سنان(لع)بر شتری بی محمل
خواهرت، جانِ دلت، همسفرت را بردند!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_شهادت
#یاد_مرگ
از خیزران، از تشتِ زر، از لب بخوانید
هنگامِ مرگم، روضهی زینب بخوانید
@hosenih
از آن تنِ خونین، که بیسر، در بیابان
پامال شد، زیرِ سمِ مرکب، بخوانید
آندم که محتاجم به اربابِ دو عالَم
از رحمتِ بیحد و حصرِ رب بخوانید
هم از قتالِ روزِ عاشورا بگویید
هم از غریبان، از غمِ آن شب، بخوانید
@hosenih
هنگامِ مرگم، بر سرم، منت گذارید
قدری برایم روضهی زینب بخوانید
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
◈ ✱☉◈✱☉◈ ✱☉◈
◈ ✱☉◈✱☉◈ ✱☉◈
﷽
🥀شب_جمعه_بیاد_کربلا🥀
🎶سبک_سلام_آقا.....
شب جمعه دلم کرده هوای تو
دلم رفته از اینجا کربلای تو
حسین جانم
شب جمعه دلم میخواست کربلا بودم
به یاد اکبرت پایین پا بودم
حسین جانم
شب جمعه دلم مولا هوایی شد
در این محفل به یادت کربلایی شد
حسین جانم
گل زهرا میشه مارو کنی دعوت
شب جمعه همه باشیم توی صحنت حسین جانم
شب جمعه شدم مولا پر از احساس
فتاده این دلم یاد تو وعباس
حسین جانم
شب جمعه به یاد اکبر افتادم
به یاد پاره پاره پیکر افتادم
حسین جانم
شب جمعه به یاد اصغرت هستم
به یاد غنچه های پرپرت هستم
حسین جانم
شب جمعه آقا،جان بر لبت هستم
به یاد غصههای زینبت هستم😭
حسین جانم
✍ حاج رضا یعقوبیان
◈ ✱☉◈✱☉◈ ✱☉◈
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی و مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#صاحب_الامر🌻🌹
#حضرت_زهرا
حسرت اینبار مرا از نفس انداخته است
شوق دیدار مرا از نفس انداخته است
از فراقت چه بگویم؟که نگفتن بهتر
زخم بسیار مرا از نفس انداخته است
آمدم جمعه ی این هفته نفس تازه کنم
دیدم انگار مرا از نفس انداخته است
ندبه های سحری شاهد غم هایم شد
دوری از یار مرا از نفس انداخته است
روضه خوان روضه بخوان...مادرسادات چه شد؟؟
خون مسمار مرا از نفس انداخته است
یاد زهرا که می افتم دل من می لرزد
در و دیوار مرا از نفس انداخته است
وسط روضه ی زهرا غم سنگین علی
صد و ده بار مرا از نفس انداخته است
🖋اسماعیل شبرنگ
@marsieha
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_هادی__ع__روضه
باز دل پر شد از غم ِ عالم
در عزایت گرفته ام ماتم
سامرا شد سیاهپوش و شده ست
داغدار غمت عرب وَ عجم
خواندمت هادی الأمم اما
نیست بر داغ تو کمی مرهم
به نماز ایستاده ای و شده
قامتت از رکوعِ دائم خم
نیمه شب خانه ات محاصره شد
میزند روی «در» کسی محکم
آمد و بیهوا زمینت زد
موی و عمامه ات شده درهم
دهمین روضه خوانِ فاطمه(س) را
نکِشیدش به روی خاکِ ستم
وای! بزم شراب و رقاصه
ریخت در جام، کینه را کم کم
در دلت گفتی عمه جان زینب(س)
دیده ام مثل تو بلا من هم
این مصائب کجا، غم تو کجا؟
گرچه میسوزد این جگر از سم
لحظۂ آخرِ من است اما
یادم افتاده غربت جدّم
با لب تشنه قاتلش سر را
می بُرید از تنش چرا نم نم!؟
پیکرش تکه تکه غارت شد
بر زمین خوره بود چونکه علَم
نگران غرق خون نفس میزد
خیره شد سمت خیمه گاه و حرم!
مرضیه عاطفی
امام هادی (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_ام_البنین__س__نوحه
ای بانویی که کفو مرتضایی
معلم سقای کربلایی
مکتبت سعادت / درس تو شهامت
ام الوفا ام البنینی
مادر ایثار و یقینی
️بند دوم
بقیع شد بهر تو بیت الاحزان
مدینه پای روضه تو گریان
روضه ات یا حسین / حرف تو با حسین
قربان آن رأس جدایت
صد ها ابالفضلم فدایت
️بند سوم
مادر شنیدم فرق تو دوتا شد
دست علمگیرت ز تن جدا شد
با سر از روی زین/ فتادی بر زمین
شیرم حلالت ای نگارم
گشتی مدال افتخارم
سعيد نسيمى
حضرت ام البنین (س)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_هادی__ع__زمینه
شعله زد توو دلا،داغِ اِبنُ الرضا
میره امشب دلِ،عاشقا سامرا
مادرش نوحه خونه،در عزای دلبرش
قلبارو می سوزونه،غربتِ چشم ترِش
حضرت هادی مدد...
میریزه در عزاش،اشک غم از بصر
شده از کینه ها،پاره پاره جگر
کاش میشد با نوکرا،همصدا و همکلام
سامرا گریه کنیم،در عزای این امام
حضرت هادی مدد...
شنیدم ای آقا،ای گل بوتراب
بُردَنِت دشمنا،بِین بزم شراب
یه روزی هم ای آقا،تویِ بزمِ دشمنا
سرِ جدّ اطهرِت،بوده در طشت طلا
آه و واویلا حسین...
امام هادی (ع)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_ام_البنین__س__روضه
بانو سلام می کنم اینجا خوش آمدی
از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی
ای تشنۀ بهشت به دریا خوش آمدی
من زینبم به خانۀ مولا خوش آمدی
پیداست در نگات که با نیت آمدی
اینجا به نیت کمک و خدمت آمدی
باغ بهشت باغچه ای در سرای ماست
جای گلیم عرش خدا زیر پای ماست
رزق تمام شهر فقط از دعای ماست
خلق تمام عالم و آدم برای ماست
این خانۀ بهشتی زهرا و حیدر است
اینجا محل وحی شدن بر پیمبر است
این خانه را به غیر صفا پر نمی کند
دل را به غیر عشق خدا پر نمی کند
سجاده را به غیر دعا پر نمی کند
هر کس که جای فاطمه را پر نمی کند
از بعد مادرم پدر خاک، بوتراب
کرده تو را به همسری خویش انتخاب
گفته پدر که روی به سوی خدا کنیم
ما مثل مادر، اهل زمین را دعا کنیم
با اسم فاطمه همه رفع بلا کنیم
زین پس تو را به واژۀ مادر صدا کنیم
تو آمدی که فاطمه را یاوری کنی
در حق ما شکسته دلان مادری کنی
قطعاً شنیده ای که پَر مادرم شکست
شاخه به شاخه برگ و بر مادرم شکست
در کنده شد ز جا و سر مادرم شکست
از ظلم و کینه ها کمر مادرم شکست
از آن به بعد بود پرش درد می گرفت
می خواست پا شود کمرش درد می گرفت
اما نترس شعله به این در نمی زنند
دیگر به خانه سرزده ها سر نمی زنند
سیلی به روی فاطمه دیگر نمی زنند
هر گز تو را مقابل حیدر نمی زنند
اینجا که آمدی به همه نور عین باش
فکر مرا نکن تو به فکر حسین باش
اینجا هنوز هم پرِ عطر کوثر است
چشم حسن برادر من خیره بر در است
اشک حسین روز و شب از داغ مادر است
این حرف آخری ز بقیه مهم تر است
پیش حسین دست به پهلوی خود مگیر
یا که به حق فاطمه بازوی خود مگیر
در آن شبی که بار سفر بست مادرم
من را صدا زد و نفسی گفت: دخترم
جان تو و حسین،گل سرخ بی سرم
من مانده بودم و غم و درد برادرم
از آن به بعد مادر این سر جدا شدم
کم کم فراهم سفر کربلا شدم
حرف از کسی شد آنکه به ما یار می شود
در این مسیر مونس و غمخوار می شود
در کربلا هر آینه کرار می شود
می آید و به لشگر علمدار می شود
تو آمدی که ماه شب تار ما شوی
مادر برای میر و علمدار ما شوی
حتما به او بگو غم این نور عین را
از داغ مادرم همه دم شور و شین را
غم های مانده بر جگر عالمین را
اسرار عشق و واژه ذخر الحسین را
حتماَ به او بگو که امید برادر است
مشکی به او بده و بگو آب آور است
حتماَ بگو قضیۀ آن مشک پاره را
حتماَ بگو قضیۀ آن شیر خواره را
افتادن بدون پر آن سواره را
سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را
حتماَ بگو که علقمه چشم انتظار اوست
حتماَ بگو که مادرم آنجا کنار اوست
شاعر:مهدی نظری
حضرت ام البنین (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar