#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
ظرف خالی دوباره پر شده است
آسمان از ستاره پر شده است
هر دو چشمِ ستاره ِبارانم
ازشعف؛ از نظاره پر شده است
همه ی شهر گوششان امشب
از اذان مناره پر شده است
برگ برگ تمام دفترم از
غزل و چارپاره پر شده است
يادت افتاده ام كه اين گونه
شعرم از استعاره پر شده است
نوبت شعر خواني من شد
سالن جشنواره پر شده است
من به نامت شروع خواهم كرد
به مقامت خضوع خواهم كرد
@hosenih
به گدایی همين كه چيره شديم
به شب آسمان كه خيره شديم
ناگهان نوری از خدا آمد
ساكن گوشه ی جزيره شديم
همه از دوری قمر بوده
اگر اينگونه تار و تيره شديم
لطف زهرا به ما رسيده كه ما
نوكر ساقی عشيره شديم
نذر بی دستی اباالفضلش
بسته ی دست دستگيره شديم
نفسی يا اگر حياتی هست
از دم توست التفاتی هست
@hosenih
آسمان زير دست دستانت
ماه و خورشيد هردو مهمانت
نه فقط شيعه،ارمنی هم شد
شامل سفره های احسانت
هركسی ميخورد گره كارش
به تو رو ميزند - به قربانت
چقدر كشته مرده داری تو
آذری ها همه ثنا خوانت
وقت رزمت پر از حماسه و شور
به به از اين خروش و طوفانت
گيسويت را به روی شانه بريز
كه شوم باز هم پريشانت
در امان نيست دشمنت هرگز
از رجزهایِ تيغِ بُرّانت
عجبی نيست از دلاوری ات
همه ی دشت گشته حيرانت
به مصاف تو هر كه می آيد
می زند جا ز ترسِ پيكانت
پدر مشك ،صاحب دريا
السلام عليك يا سقا
@hosenih
حس خوب پريدن پرها
آسمان همه كبوتر ها
اوج فهميدن من و مایی
ای تو بالاتر از فراتر ها
ای قيامت نمایی از قدّت
باعث رويش صنوبرها
حاجت پشت هر در بسته
ای كليد تمامی درها
گره كور مادرم با توست
ای مجيب تمام مضطرها
بانی سفره های نان و پنير
آش نذری دست مادرها
از تبار دلاوران عرب
از نژاد امير خيبر ها
پسر ذوالفقار صفين و
پدر رزم مالكْ اشترها
تيغ تو تا نيامده بخشيد
خاتمه بر تمامی شرها
معنی لا فتايی يا عباس
دومين مرتضایی يا عباس
@hosenih
جذبه ی دلبری تو غوغاست
فن عاشق کشی تو زیباست
نفسی هم قدم شدن با تو
آرزوی اهالی بالاست
رسم مردانگی تو مَثَل است
ادبت هم زبانزد دنیاست
مشک خالی تو جواب همه است
لب ِ خشک تو حسرت ِ دریاست
زهره ها را درید نعره ی تو
رعد و برق نگات... واویلاست
اذن میدان نداشتی ورنه
هنر تو حماسه در هیجاست
آه از آن زمان تلخی که
دید ارباب دور تو بلواست
بین یک مشت کوفی بی رحم
سر سردار لشکرش دعواست
خوش بحالت که لحظه ی آخر
سر تو روی دامن زهراست
چه بلایی سرِ سرت آمد ؟
فاطمه جای مادرت آمد
شاعر: #محمدحسن_بیات_لو
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
قبل از آنکه مدح و وصف ساقیِ لشگر کنم
باز باید مدحِ روی ساقیِ کوثر کنم
آینه در آینه شمس جمالش حیدریست
پس چه فرقی می کند گر صحبت از حیدر کنم
شد علی دست خدا عباس شد دست علی
أشجع النّاسند باید یادی از خیبر کنم
نام حیدر آمد و نام ابالفضل علی
شعر را تا می شود باید حماسی تر کنم
تا که حرف از حضرت عباس می آید وسط
جای دارد یادِ حرفِ مالک اشتر کنم
مالک اشتر کجا ، صفّین ، سردار حسین
بر خودم لرزیدم از اخم علمدار حسین
@hosenih
گفتی ای شاعر چنین است و چنان است این پسر
بیخودی زحمت نکش فوق بیان است این پسر
بحر را در کوزه جا دادن کجا ممکن شود
وسعتش بالاتر از هفت آسمان است این پسر
مو به مو در ذاتِ او حیدر تداعی می شود
بس که مصداق امیر مومنان است این پسر
هست یک دارالشفا مانند ایوان نجف
بارگاهش ملجأِ ما شیعیان است این پسر
وجهه ای ممتاز دارد مثل بابایش علی
تا ابد الگوی هر چه پهلوان است این پسر
قامت دنیا جلویش خود به خود خم می شود
در قبالِ هیبتش کوه اُحُد خم می شود
@hosenih
سر برون آورد روی شانۀ مادر ، قمر
بعد ، بر دوش برادر آمد و زد سر ، قمر
در میان خانۀ حیدر پر از خورشید بود
وقت آن شد تا بیاید بینشان دیگر قمر
هست در مخلوق و در بین تمام کائنات
سر قمر ، افسر قمر ، گوهر قمر ، محشر قمر
فاطمه مانند حیدر بر قمر لبخند زد
چه مراعات نظیری ، فاطمه ، حیدر ، قمر
مادر گیتی نیاورده دگر مانند او
فاطمه شد مادرش ، عباس شد فرزند او
@hosenih
متن آیات رُخش تفسیر قرآن می کند
طاق ابرویش جهانی را مسلمان می کند
این ابالفضل علی با یک نگاه نافذش
کار صدها میثم و مقداد و سلمان می کند
نعره اش وقت رجزهای أنا بن الحیدرش
زهره می ریزد ز دشمن کار طوفان میکند
این چه شأنی بود در او که امیرالمومنین
دست او را با تواضع بوسه باران می کند
در برِ ارباب خود صدها برابر بیشتر
کارِ هارون در برِ موسی بن عمران می کند
یک کسی که اینچنین صاحب مدارج می شود
نیست بی علت اگر باب الحوائج می شود
@hosenih
ای طبیب مرکز دارالشفای کربلا
ای مسیحای حرم ، مشکل گشای کربلا
نایب حیدر ، علمدار حسین بن علی
حضرتِ فرماندهء کُلِّ قوای کربلا
ای که تأثیرت بُود پر رنگ تا یوم الأبد
ردِّ پایت مانده باقی جای جای کربلا
گفت امیرالمومنین که ، أِنَّهُ ذُخر الحسین
نوجوان من ذخیره شد برای کربلا
تا تو سردار و سپهدار و علمداری ، نکرد
کس نگاه چپ به سمت خیمه های کربلا
ای علی را تا قیامت دست حق در آستین
هم سلام ما به تو هم مادرت ام البنین
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
چه ماهِ پُر بَرَکاتی...... چه ماورایِ صفات....
چه سروقامت رعنا، چه نوری از وَجَنات....
و جبرئیل ز حیرت؛ به عَجّلو بِصلات.....
وَ عِندَهُ حَسَناتٌ...... وَ عِندَهُ بَرَکات.....
خدا سپُرد به دستش کلیدِ بابِ نجات،
جمالِ چهره یِ فرزندِ مرتضی صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
@hosenih
گشوده است به جنّت، خدا، عجب دربی.....
چه آفتابِ بلندی......... ز پرتویِ غربی......
چه جنگجویِ دلیری..... چه فارِسُ الحَربی.....
چه ذکرِ لعلِ حسینی.... چه کاشِفَ الکَربی.....
ببین چه آب حیاتی..... چه دجله ای..... چه فرات....
به ذکر گفتنِ در بینِ شعرها صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
به جانِ حضرتِ جانان، نه حضرت عبّاسی......
ز باغِ پُر گُلِ حیدر دمید عجب یاسی......
درونِ خانه ی مولا......چه شور و احساسی......
خِجِل شدند همه لاله های عباسی.......
شکوهِ قبله یِ جانی و جان ما بفدات
به تابِ گیسویِ عباسِ باوفا صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
اگر که حضرتِ سقّا به ما دعا نکند
سعادتِ ابدی رو به سوی ما نکند
اگر چه واقف آنم دلم وفا نکند،
من و جدایی از این بارِگَه،؟؟؟!!!! خدانکند.....
به بارگاهِ پر از شورِ کاشِفَ الکرَبات....
به تکسوارِ میادینِ جنگها صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
ملائک از سرِ شکرِ خدا ، وضو کردند......
دهانِ خویش معطّر به ذکر هو کردند.....
به وصفِ حضرتِ سقّا بگومگو کردند.....
چه طفل ها که ندیده عموعمو کردند.....
مرا اگر که ببخشند جمله ی سادات؛
به تشنه بودنِ سقّایِ کربلا صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
@hosenih
به قلبِ عالمیان خانه ای بنا کرده.....
یکی یکی ز میانِ همه سوا کرده.....
و عازمِ سفری سویِ کربلا کرده......
چقدر حاجتِ ناگفته را روا کرده......
دمیده بر سرِ دنیا چه ماهِ پُربَرَکات
نثارِ گُل پسرِ مرتضی علی صلوات
اَللّــهُمَّ صَــلِّ عَلــی مُحَمَّـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُــم
شاعر: #مهران_قربانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
رکاب معرفت را از دل دریا نگین آمد
امیرالمومنین مژده یل ام البنین آمد
@hosenih
ملا ئک صف به صف حاضر تمام انبیا ناظر
علی شد اولین زائر که ماه مه جبین آمد
پر جبریل قنداقش تمام عرش مشتاقش
وفا برگی ز اوراقش بصیرت را طنین آمد
همه کروبیان تبریک می گفتند حیدر را
علی دلگرم شد تا این نگار دلنشین آمد
رسید از راه زینب مجمر اسپند در دستش
حسین فاطمه لبخند بر لب این چنین آمد
بگو چشم حسودانش الهی کور تا محشر
بگو یک جلوه از جاری جنات برین آمد
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
الا اهل امان نامه امان مومنین آمد
وفا رسم و مرام او اباالفضل است نام او
نشد با دست خالی رد کسی که باید یقین آمد
@hosenih
چرا بر دست هایش بوسه می زد مرتضی با اشک
چرا این مصرع آخر دوباره نقطه چین آمد...
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
گوهر حیدر، گوهر آورده است
جلوه ی قرص قمر آورده است
روی دو دستش پسر آورده است
ام بنین شیر نر آورده است
روز علی رو و شبش موی اوست
تیغ علی ، گوشه ی ابروی اوست
هان ! ضربانش چه وزین می زند
طعنه نگاهش به نگین می زند
اخم علی ، ضربه به کین می زند
پشت فلک را به زمین می زند
مژده که آمد قمر عالمین
روی لبش ذکر امیری حسین
@hosenih
ماه کرم , در خور مدح و ثناست
درد بیارید که چشمش دواست
طفل نگو ، عاشق تیر بلاست
قامت او محشر کرب و بلاست
بر لب حور و ملک این نغمه بود
ذخر الحسین چشم به دنیا گشود
آمده ای یاوری دین کنی
هرچه حسین گفت تو تمکین کنی
سر بدهم تا که تو تمرین کنی
مرگ مرا کاش تو شیرین کنی
کاش به دریای تو پاکم کنند
زیر قدم های تو خاکم کنند
حق به دلت مُهر تولا زده
مِهر تو را نیز به دلها زده
کشتی امن تو به دریا زده
بوسه به دستان تو مولا زده
ماه عرب، ماه عجم کیست ؟ تو
وارث شمشیر دو دم کیست ؟ تو
آمدی از ایل و تباری اصیل
مست تماشای تو شد جبرییل
جان حسینی و به زینب کفیل
بر علم سرخ تو عالم دخیل
خورده گره نبض جهانم به تو
ای علم افراشته، جانم به تو
هر که از اوصاف کرم گفته است
از غم هجران حرم گفته است..
حرف مرا..چشم ترم گفته است
جای نصیحت پدرم گفته است:
بر خم زلفش تو گرفتار باش
نوکر عباس علمدار باش
روی تو از ماه نشان را گرفت
آمد و نبض ضربان را گرفت
سر غمت چیست که جان را گرفت
نام ابالفضل جهان را گرفت
اسم تو شد زینت هر منبری
حیدری و حیدری و حیدری
بودنت آرامش قلب رباب
لب به دعا باز کن ای مستجاب
خم نشو تا نهر ای عالیجناب
رو نزن ای حضرت دریا به آب
آب خودش تشنه ی لبهای توست
خاک کجا ؟ عرش خدا جای توست
@hosenih
سنسیز اولار قلب جهان تار و مار
آدین ائدر فصل خزانی بهار
قاشلاری تیغ دو دم ذوالفقار
سنسن حسین و حسنه هم جوار
کیمسه سنین تک شرف الناس اولار
قطعا حسین قارداشی عباس اولار
شرح کمالین نه بیلر ذی شعور
گر ائده عرش اوسته جمالین ظهور
عاشق اولار انس و ملک ،جن و حور
ای یوزی نور، اللری نور ،آدی نور
هانسی گروهین بلِه مولاسی وار
شیعه لرین حضرت عباسی وار
شاعر: #ناصر_دودانگه
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح
خدا بخشیده بر رویت جهانی از لطافت را
هنرمندانه طرحی نو زده، این قد و قامت را
@hosenih
الا بالا بلندِ سر به زیرِ محضر خورشید
که کامل کرده چشمانت، نشانی نجابت را
تو آن ماهی، که یک ایل عاشقانه خیره ات می شد
به رخسارت خدا گویا، تراشیده ملاحت را
کدامین واژه ات را شرح باید داد ای ساقی
ولایت یا اصالت یا شجاعت یا شرافت را؟
دعای خسته گان قوم را، آمین بگو ای مرد
که با نامت عجین کردند نام استجابت را
به قلب تشنه ام ساقی، به غیر از تو که می بخشد
چنان باران، به جای جرعه، دریای کرامت را؟
کنار نام تو آیینه بگذارند شاعر ها
به جای آنکه بنویسند اوصاف شهامت را
قیامت محشری خواهد شد از حظِ حضورت، پس
به عشق دیدنت من عاشقم، صبح قیامت را
چنان شد پیشکش پای برادر دستهای تو
که اخلاصش عوض کرده ست تعریف سخاوت را
کنار علقمه، سقا ترین تشنه، حسینت خواند
از آن خون گریه های زخم چشمانت، خجالت را
@hosenih
علم افتاد و دست خیمه از دستت جدا افتاد
و زینب دید از آن لحظه به چشمانش اسارت را
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
که بارور بشود نطق من از این باور
منِ کویر چه گویم که مدح حضرت آب
مقدس است چنان آیه آیهی کوثر
به واژه واژهی هر بیت میخورم سوگند
شروع منقبت اوست انتهای هنر
چنان به مدحت نامش قلم به وجد آمد
که مست واژه و احساس میشود دفتر
علی چه گفت به ام البنین؟ که میروید
به دشت دامن گلدار تو چهار پسر
@hosenih
چه کهکشان قشنگی شود به خانهی نور
سه تا ستارهی پر نور در کنار قمر
رسید قصه به آنجا که بعد چندین سال
خدا به نخل ولایت دوباره داده ثمر
زبان علم نجوم از قیاس در ماندهست
گرفت حضرت خورشید، ماه را در بر
بغل گرفت کسی را که برق چشمانش
شد از خزانهی الماس عرش زیباتر
گرفت لحظهای آیینه را مقابل خود
صدف چگونه گرفتهست در بغل گوهر
بنازمش که فقط طرح سیب لبخندش
به کام عاطفه آورد طعم قند و شکر
چه خنده ها که به روی پدر کند عباس
چه بوسه ها که به بازوی او زند حیدر
علی خودش که یدالله بود و عباسش
به روی دست خداوند بوده انگشتر
روا بود که ملائک به محضرش آیند
چنانکه حضرت جبریل نزد پیغمبر
که جبرئیل سراسیمه با وضو آمد
و ریخت در پر قنداقهی شریفش پر
میآورند که خوشبو کنند جانها را
ملائک از ختن عرش یک جهان عنبر
زمان بارش نقل و بلور و نور رسید
که اوست از همهی آسمانیان انور
به صورت ملکوتش که کاشف الکرب است
برادرانه همیشه حسین کرده نظر
همیشه نزد برادر چنان ادب میکرد
چنانکه که محضر مولای ما بُود قنبر
همان که کوه ادب بوده است سر تا پا
همان که کوه حیا بوده است پا تا سر
همان که با نگهش کیمیاگری بلد است
اگر ز روی محبت کند به خاک نظر
کسی که گرد و غبار عبا و نعلینش
گران تر است برای جهان ز قیمت زر
فقط نبود اباالفضل صاحب شمشیر
که بود حضرت علامه صاحب منبر
به نور رحمت او ارمنی مسلمان است
به دین معجزه اش نیست یک نفر کافر
چنان کریم که لایمکن الفرار از مهر
چنان رحیم که باران شود به هر آذر
دلم خوش است که در کشتی نجات حسین
به روز حشر اباالفضل میشود لنگر
بنازم آن خم ابروش را که در صفین
چگونه لرزه برانداخت بر تن اشتر
قیام کرد و قیامت شدهست بسم الله
که تیغ تیغ پسر بود و حکم حکم پدر
چنان علی که چنان درب قلعه را انداخت
نمانده است به دیوار قلعه هیچ اثر
علی عذاب برای یهود آوردهست!
خدا به جنگ یهود آمدهست یا که بشر؟
صدای اشهد ان لااله الا الله
بلند میشود از سوی مردم خیبر
پدر هرآنچه که باشد پسر همانگونه ست
همیشه ارث پدرها رسد به دست پسر
چنان حسن که جمل را ز فتنه خوابانید
چنان حسین که در کربلا کند محشر
رسید قصه به آنجا که در دل تاریخ
امامزاده شود بر امام ها یاور
چه لقمههای حرامی که چشم و گوش همه
زمان خطبهی ارباب کور بوده و کر
دوباره قصه به آیات انشقاق رسید
نشست تیر قضا بین چشمهای قدر
بعید نیست که زهرا به علقمه برسد
همان که از نفس افتاد در حوالی در
بعید نیست که او را صدا زند پسرم
بعید نیست که او را صدا زند مادر
نوشتهاند سرش رفته بود و قولش نه
گواه اوست لب تشنهی علی اصغر
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
بلند مرتبه ماهی در آن سوی دیگر
بگو که شمر چه کرده؟ چرا نفس تنگ است؟
نشسته بود بر آن سرزمین پهناور
قسم به صفحهی سرخ تمام مقتل ها
قسم به حرمت عباس و غیرت اکبر
حسین سر دهد اما به فاطمه سوگند
نمیرود ز سر دختران او معجر
صدا زند رحم الله عمی العباس
که بود کوه وفادار لحظه های خطر
به صفحه صفحهی تاریخ نام او پیداست
از اولین نفس واژه ها الی آخر
هزار سال گذشت و دخیل میبندند
به سفره های اباالفضل مردم مضطر
برای از نفس افتاده ها تنفس اوست
به هر کویر ترک خورده اوست آب آور
@hosenih
چه گویمش که کُمیتم همیشه میلنگد
که اوست حضرت آب و ز قطره ام کمتر
قسم به کاسهی آبی که دست مادرهاست
که نام اوست موثرتر از دعای سفر
همیشه زندگیام از امید لبریز است
و پر شدهست جهانم ز عشق سرتاسر
چرا که در سفر عشق بُعد منزل نیست
رسیده ام به حریمش چنان نسیم سحر
دلم به کرببلا رفت و برنخواهد گشت
نوشته ام به مقامش دلاور و دلبر
شاعر: #احمد_ایرانی_نسب
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
ابتدای راه میگویم حسین
با دلی آگاه میگویم حسین
بعد بسم الله میگویم حسین
چهارم این ماه میگویم حسین
یا حسین گفتم دلم بیدار شد
کف بزن اقا برادردار شد!
درصد مستی قلبم پُر شده
گونه ام از اشک امشب سُر شده
وای من نان دلم آجر شده
گوییا ساقی ز من دلخور شده
گفت بهتر از برادر بودنم...
این بود که نوکر آقا منم!
@hosenih
پیش دریا صحبت از جو نیست که
پیش ما حرفی به جز هو نیست که
وصف عباس از سر و رو نیست که
وصف او در چشم و ابرو نیست که
چشم و ابرویش اگرچه محشر است..
بخدا عباس از آن بالاتر است!
جمع صبر و علم و ایثار و یقین
جمع شد در پیکر این نازنین
نیست مانندش خدایا در زمین
مست شو با حرف زین العابدین..
در وفا مثل عمویم کس ندید
غبطه خورده بر مقامش هرشهید
در بصیرت اسوه ی عمارها
در شرف الگوی مردم دارها
داروی مجانی بیمارها
هرچه گشتم باهمه معیارها
مرد و مردانه ابوفاضل تک است
عقل ما از درک اینها منفک است
ای سحرها چشم بیدارت علی
محضر محتاج، رفتارت علی
نحوه ی تدبیر پیکارت علی
آفرین گفته به گفتارت علی
خطبه ی تو کار طوفان میکند
کعبه زیر پات جان جان میکند
ماهی اما آفتاب زینبی
نور اطراف حجاب زینبی
تو به نوعی بوتراب زینبی
تو دعای مستجاب زینبی
چه زمان امدن چه رفتنت
کیف کرده خواهرت از دیدنت
خواهرت هربار مضطر میشود..
یا که چشمش از غمی تر میشود
تا که خیره بر تو دلبر میشود
حال او بهتر وَ بهتر میشود
ذکر میگوید برای چشمهات
ای عصای دست من زینب فدات!
@hosenih
اینهمه عشق برادر خواهری
کرد در این دونفر جلوه گری
کربلا شد قصه جور دیگری
ماند تنها خواهری با لشگری
این طرف سقای ما بی دست بود
آن طرف کوفه سپاهش مست بود
زینب و چشمان سنگین عوام
زینب و زخم عمیق احترام
زینب و پای برهنه راه شام
زینب و ... کافیست حرف من تمام
دیده عباس از این غم تر است
دیگر اصلا لال باشم بهتر است
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
عشق زیباست خداونداز آن زیباتر
عرش بالا ست ولی بنده از آن بالاتر
هرکسی سائل درگاه خداوند شود
میشود بین خلائق به خدا آقا تر
درِ درگاه خداوند حسین است حسین
هرکه دلباخته اوست شود لیلاتر
به خداگر که بگردی همه عالم را
غیر عباس کسی نیست به او شیداتر
اینچنین شد که خدا کرد تجلی آری
عشق زیباست ابالفضل ازآن زیباتر
تا قیامت علم عشق ابالفضل به پاست
آری آن عشق که فانی نشود نور خداست
@hosenih
نام عباس که آمد دهنم آب افتاد
گوییاروی لب من عسل ناب افتاد
دل به دریا زدگانت چه فراوان شده اند
تاکه تصویر رخ ماه تو در قاب افتاد
نمک بین نگاهت چقدر شیرین است
دل فرهادی ام از عشق تو در تاب افتاد
طاق ابروی تورا کافر بی ایمان دید
سجده کرد و همه عمر به محراب افتاد
بگذارید که یک عمر عسل نوش شوم
نام عباس که آمد دهنم آب افتاد
ازهمان روز که چشمت به جهان وا گشته
ساقی عشق در این معرکه سقا گشته
@hosenih
روز میلاد توجبریل خبر آورده
که خدا از صدف عرش گوهر آورده
آنقدر شور و شعف خانه مولا دارد
گوییا حضرت زهراست پسرآورده
آسمان شب مولا پس از این مهتابی است
حق برای دل خورشید قمر آورده
این که با خنده خود دارد اشاره به همه
کاشف کرب حسین آمده سرآورده
پاسبان حرم زینب کبری آمد
این که در سینه خود کوه جگر آورده
زحمت ام بنین بود که عباس شود
مرد از دامن مادر سوی معراج رود
@hosenih
پسرم گوش بده حرف دل ام بنین
آبرویم همه در دست تو باشد پس از این
ایستاده است فلک قد تورا سیر کند
ولی از روی ادب محضر مولا بنشین
گرچه برچشم تو مشتاق شده ارض وسما
محضر آل علی چشم بینداز زمین
هرکجا خواست که زینب بشود ناقه سوار
تو رکابش بشو عباس، که او هست نگین
نکند لفظ اخا را تو بگویی به حسین
من کنیزم تو غلامش همه جا هست همین
آنقدر خاک نشین قدم یار شدند
هر دو در هردو جهان صاحب دربار شدند
@hosenih
با قدمهای ابالفضل زمین می لرزید
دشمن از طرز رجزخواندن او می ترسید
وسط معرکه می رفت که محشر بشود
شاه شمشاد قدان تا که کمی می غرید
راه و بیراهه اش از هول ولا گم میشد
تا که چشمش به غضب سوی کسی میچرخید
همه آهنگ عقب گرد به لب می خواندند
تا که شمیر ابالفضل کمی می رقصید
میزد از میمنه از میسره میرفت برون
با هجومی همه لشگریان می پاشید
هرکسی بر قد و برجنگ تو کرده است نگاه
گفته لا حول و لا قوة الا بالله
@hosenih
بنویسید ابالفضل بخوانید حیا
بنویسید علمدار بخوانید وفا
هیچکس مثل ابالفضل نگیرد دستی
بنویسید زحاجات بخوانید روا
دیدهی او همه را یاد جنان می انداخت
بنویسید از آن چشم بخوانید بلا
بنویسد که سقاست بخوانید خجل
قول دادست که آبی برساند اما
مشک افتاد و تو افتادی و ارباب افتاد
پای گهوارهی طفلش زنی افتاد از پا
بعد تو دشمن تو اهل جسارت بشود
بعد تو زینب تو سوی اسارت برود
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
#مربع_ترکیب
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت
از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت
نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت
آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت
ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد
علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد
نخل پر برکت توحید ثمردار شده
نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده
کهکشان های خداوند خبردارشده
پدر خاکیِ افلاک پسردار شده
صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد
دست آب ور خود را چقدر می بوسد
@hosenih
ابرویش جلوهی ربّ است اُبُهَت دارد
زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد
چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد
نام او جامِ طهوری است که شربت دارد
صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید
چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید
گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره
چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره
برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره
پلک باران به تماشای نگاهش خیره
آسمان خیره به چشمان تر این ماه است
چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است
رشته ی وصلت عُشاق،نخ دامن او
رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او
دَرِ جنّات عَدَن،دُکمه ی پیراهن او
ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او
غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است
پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است
هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت
اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت
بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت
سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت
سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد
وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد
دست عباس به دامان امام حسن است
سند قلب اباالفضل به نام حسن است
سالیانی است که درگیر مرام حسن است
گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است
چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته
کرم حضرت ساقی به برادر رفته
@hosenih
ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت
شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت
کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت
دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت
گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت
کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت
آفریده شده عباس برای زینب
سینه ی او سپر دفع بلای زینب
جان عشاق اباالفضل،فدای زینب
ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب
همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم
پاسبانان دمشقیم به عباس قسم
سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش
دست ما را برسانید به اعطینایش
این که خوانده است حسین بن علی آقایش
ارمنی های محلّه اند علمکِش هایش
هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد
نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد
کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند
مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند
مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند
دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند
تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد
تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد
آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش
از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش
مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش
چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش
آن که از خاک درش کور شفا می گیرد
با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد
سرو سبز علویّات برومند شده
شانه ی او به بلندای دماوند شده
چهره اش بانی پیدایش لبخند شده
خطبه خوان حرم امن خداوند شده
مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد
کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد
آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است
با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است
بین اطفال حسین بن علی،محبوب است
سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است
طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد
هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد
@hosenih
آه!از لحظه ی شومی که بلا نازل شد
بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد
اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد
کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد
دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت
ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت
رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت
مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت
وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت
آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت
چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد
بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
قسمت شده تا که قدم در جاده بردارم
تسبیح و مهر تربت و سجاده بردارم
قرآن تلاوت میکنم با این لب تشنه
تا رزق هایی که شده آماده بردارم
در بین سجده حاجتم را عرضه خواهم کرد
تا بوسه از پای یک آقا زاده بردارم
ساقی ام از فضل خدا امشب ابالفضل است
مستانه اینجا آمدم تا باده بردارم
تا ریزه خوار سفرهء آن مهجبین باشم
باید دخیل مادرش ام البنین باشم
@hosenih
محتاج، سائل، پادشاه اینجا یکی شد باز
بیت علی و عالم بالا یکی شد باز
گفتم یکی حیدر، صد وسی وسه تا عباس
دیدم صد وسی و سه تا معنا یکی شد باز
چه مجلسی دارند دور بازوی این طفل
اشک علی، ام البنین، زهرا یکی شد باز
قبل حسن، امشب حسین او را بغل کرده
یعنی میان این سه تا، سقا یکی شد باز
درچشم او ظرفیت دریاشدن پیداست
توحید او در انتخاب پنج تن پیداست
@hosenih
خود را رساندم میکده دیدم کمی دیر است
اصلاً مهار این جنون ها کار زنجیر است
گفتم صدای گریه می آید صدایی گفت
که یا عباد الصالحون این بانگ تکبیر است
نان حلال مرتضی تاثیرش اینجا بود
شیر علی در دامن قنداقه هم شیر است
در گاهواره چشم می چرخاند از حالا
این چشم های حیدری دنبال شمشیر است
این کودکی که پای کار روز پیکار است
ذخر الحسینِ روز عاشورا، علمدار است
@hosenih
در چهره خود نوری از انوار رب دارد
این ماه، لطف دائمش را هم به شب دارد
پشت سرش حرفی بغیر خیر و خوبی نیست
از بسکه لیلای بنی هاشم ادب دارد
زینب سر سجاده هر شب شد دعاگویش
چون یاحسین و یاحسن بر روی لب دارد
از چاه و نخلستان بپرسی کار می کرده
عباس هم از نخل ها سهم رطب دارد
هرچه گدا پشت در او مشکلش شد حل
رزق مرا اصلاً خودش داده همان اول
@hosenih
رد کرده ام در عرش اعلا پیچ و خم ها را
دیدم میان آسمان ها پاقدم ها را
عباس تا روز قیامت کاشف الکرب است
دستش سپردند از ازل پایان غم ها را
فوراً سبک تر می شود بار گناهانم
وقتی به شانه می کشم بار علم ها را
چوب گناه خویش را خوردیم و محرومیم
باب الحوائج باز کن امشب حرم ها را
یا دائم الفضلی که دست جود تو باز است
کنج قفس ماندیم، دیگر وقت پرواز است
@hosenih
حرف حرم شد، باز شد پای حرامی ها
شد خیمهء آل عبا جای حرامی ها
چه خوب شد در علقمه افتاده بودی که
نشنیدی آنجا ناسزاهای حرامی ها
معجر کشیدند و سپس خلخال را بردند
دعوای غارت بود، دعوای حرامی ها
موی رقیه در میان شعله ها می سوخت
در ازدحام بی محابای حرامی ها
حالا حرم داریم و اشکی محترم داریم
این ها که داریم از دو تا دست قلم داریم
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
سرشار شد از برکتی کامل
تا بُرده شد نامش به هر محفل
ماه بنی هاشم بخوانش تا
زیبا شود از این فضایل دل
@hosenih
سرخورده کرده ماه را امشب
رخسار مولانا أبوفاضل(ع)
باب الحوائج هست و شد خوشحال
مثل پدر از دیدنِ سائل
حتی برای ارمنی ها هم
عباس(ع) شد حلّال هر مشکل
عشقِ حسین بن علی(ع) را داشت
با جان و دل! با دقّتی کامل
جای برادر «سیدي» میگفت
یک دم نبود از حال او غافل
تنها کسی که با ادب، با عشق
میشد علمدار و یلی قابل
@hosenih
نفروخت حق را با امان نامه
بر فتنهٔ یک فرقهٔ باطل
سقا شد و هر روز با حاجت-
دریا به سمتش میشود مایل!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e