#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
پیمبر می زند رخسارش اما نه پیمبر نیست
پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست
به شک افتاده ام یارب ! شباهت اینقدر آیا؟
یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست
@hosenih
زمین می لرزد از طرز قدمهایش ، نمی دانم
چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست
زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتن
دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست
شگفتا ! مانده ام باید به جز اکبر چه گفت او را
که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست
الا شاعر ! نمی جویی برای وصف او حرفی
فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور ، نیست
@hosenih
علی های حسین بن علی مانند هم هستند
که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست
همین یک بیت را یک روضه می خوانم ؛ عبا پهن است
علی اکبر است این اربن اربا ، آه اصغر نیست
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده
و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده
برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده
گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده
و بعد از لولو و مرجان خدا یک گوهر آورده
@hosenih
همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را
به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را
محبت را سیادت را رسول مهربانی را
علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را
که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده
زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد
دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد
نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد
حواس عرش محو دست های ام لیلا شد
همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده
علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد
که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد
وقار از راه رفتن های او تاثیر میگیرد
اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد
که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده
@hosenih
پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه
برای دیدن لبهای تو شد آب هم تشنه
زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه
از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه
ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده
شاعر: #احمد_حیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
از پیمبر یا خدا دربارهی حیدر بپرس
یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
گل بهخوبی میشناسد باغبان خویشرا
وصف ساقی نجف را از میِ کوثر بپرس
@hosenih
معنی مرد خدا را نیمهشب از نخلها
معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس
هیچ دیواری نمیشد مانع راه علی
از شکاف کعبه و دروازهی خیبر بپرس
در دل تاریخ آوای "سلونی" زنده است
مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس
نه! فرار ازجنگ هرگز درمرام شیر نیست
قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس
گاه برتر میشود یک نوکر از صد پادشاه
این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس
@hosenih
بین شعله با علی یا در گلستان بی علی؟
شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس
**
جمع خواهدشد پیمبر باعلی در یکبدن؟
ما نمیفهمیم این را از علیاکبر بپرس
شاعر: #مجتبی_خرسندی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
─━⊰•┅═•••❃؛﷽؛❃•••═┅•⊱━─
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
السلام علیک یا مولا یا اباصالح ادرکنی
میـلاد امــام کائـنات آمـده اسـت
ازعرش برین تحفه برات آمده است
گل واژه ی خلقـت گل نرگـس مهدی
از بهــر بشــر باب نجات آمـده است
با ذکــر محـمـدی دهـان خوشبـو کن
بر ذائـقه هـا شــاخِ نـبات آمده است
࿐❁🍃🌹🍃❁࿐
یابـن الحــسـن بیـا که دل مـا مکـدّر است
عـالـم به انتـظـار دیـدن انـوار داور است
هر جا سخن ز باغ و زبستان رسد بگوش
عطر و صفایش از گل زهرای اطهـر است
خوش آن کسی که خلوت دل باتو سرکند
آری نگاه تـو بـه دو عـــالم بـرابـر اســت
صــاحـبـدلان همــــــه دلـداده ی تـواَنـد
یکـــ ذرّه عـشــق تو به جهـانی برابر است
هــر فــرقــه در فـراق به ناجـی نظــر کند
منجیِ این جهان به یقین پور حیـدر است
ای مجـــری عــدالــت و ای حجّـــت خدا
عالــم ز نـور توست که اینسان منوّر است
میلاد تو به جشــن و چراغان خلاصه شد
آری دلــم بــرای همیــن زار و مضطر است
پیچــد دو روز نـام تو در شهر و کوچه ها
در کشوری که نام علــی سایه گسـتر است
باید بـرای غـربـت یـابـن الحــسـن گریست
خـونیـن دلـش ز پیـرو زهـرای اطـهر است
در طــول ســال و ماه نرفتــه به خـانه ها
آن رهــبری که مجــری احـکام داور اسـت
ما غــافـل از حضـــور و بُـوَد در میــان ما
چشمــان اهل دل به جـمالـش منــوّر است
آن شیــعه ای که حرمت دین خدا شکست
قلـب عـزیـز فاطمــه از آن مـکــدّر است
دیگــر شکـسـته حــرمت فــرزند و والدین
شـرم وحـیا برفـته گنه سایه گستر است
اینجاست کشوری که پیروآل محمّد است
درسیـنه های مـردم آن عشـق حیـدر است
گــر مـرزهـا مصــون بود از شــر دشمـنان
چـون نام اهل بیـت به ایران مسخّر است
بی تو جهان به جـهل و تباهی کشیده شد
هر جا نوای ناله ی مظلوم و مضـطر است
هر سینـه شـرحـه شرحه شد از ماتم فراق
درد فــراق از همــه بـاری گــرانـتـر است
پیشینیان منتـظــر همــه رفتنـد زیر خاک
آیـا وصــال روی تـو مـا را میسّـــر است؟
همراه دلشـکستگان تو "کیانی" صـدا بزن
یابن الحســن بیـا که دل مـا مکــدّر است
࿐❁🍃🌹🍃❁࿐
#رباعی
روزی که در تـلاطــم دریـای زندگی
پامال شد عـدالـت و ایمان و بندگی
یوسف جمال فاطمه رخ راعیان کند
انسـانـیـت رها شـود از یـوغ بردگی
📝شعر:محمد رضا کیانی
«یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمه اللّهم عجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
─━⊰┅═•••❃❀❃•••═┅
.
🌷سرود
میلاد_امام_زمان 🌷
✍حاج_رضا_یعقوبیان
🎶سبک_شد_سرود_رولبامون.....
سامره گردیده امشب وادی طور دگر
آخرین شمس هدایت گشته امشب جلوهگر
هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی یا حجة بن العسکری
بیت مولا گشته گلشن نخل دین داده ثمر
سامرا گردیده روشن سرزده قرص قمر هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی یا حجة بن العسکری
غنچه زیبای عصمت واشده در سامرا
آنکه بعد از عسکری شد رهنما و مقتدا
هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی یا حجة بن العسکری
امشب از لطف خدایی سامره گلشن شده
دیده ی دوم حسن از مهدی اش روشن شده هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی یا حجة بن العسکری
مادرش نرجس شد امشب مست عطر وبوی او عسکری با شادمانی بوسه زد بر روی او
هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی یا حجة بن العسکری
از گلستان ولایت یوسف زهرا رسید
شیعیان مرتضی را کعبه ی دلها رسید
هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی یا حجة ابن العسکری
ای محبان ولایت نیمه ی شعبان رسید
پسری از نسل طاها مظهر یزدان رسید
هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی یا حجة بن العسکری
از سوی خلاق سرمد رمز توحید آمده
رهروان آل عصمت نور امید آمده
هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی یا حجة بن العسکری
او ولایش نعمت است و او پناه امت است
تا به محشر بر سر ما سایه سار رحمت است
هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی. یا حجة بن العسکری
ای که هستی تکیه گاهم آمدم بر تو پناه
بر من از لطف و کرامت جان زهرا کن نگاه
هستی پیغمبری و از تبار حیدری
آمدی خوش آمدی یا حجة بن العسکری
.
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#امام_زمان_عج
تا که زیر بار هجران سینه سنگین می شود
دیده ی مانده به راهت ابر غمگین می شود
شور بختی قسمت هر کس ندارد باورت
از بهارت کام دل یک روز شیرین می شود
دفتر عمرم ندارد برگه ای غیر از گناه
با نگاهت برگ برگش لوح زرین می شود
کار عشقت در دلم بالا گرفته ماه من
تب شده با جزر و مد بالا و پایین می شود
شیخ شهرم گفته می بیند تو را هر پیر مرد
خاطرم یک ذره با این جمله تسکین می شود
تا که خواب هر شبم تعبیر دیدارت شود
دست بر دامان دلم بر ابن سیرین می شود
می شوم حاجت روا وقتی که آه مرتضی
با دعای دست زهرا مرغ آمین می شود
می شود رویا حیاط خلوت دنیای من
آفتاب هر شب روزم شود آقای من
می چکد عشق از لبانم با شرابی آتشین
آتش افکنده به جانم التهابی آتشین
مثل سیر و سرکه می جوشد دلم بی طاقتم
بی قراره بی قرار از اضطرابی آتشین
دست شستم از خودم از زندگی بی روی تو
پاگرفته در وجودم انقلابی آتشین
طالبت گرچه نگشتم قدر یک جو تشنگی
گیر عشقم بین صحرا در سرابی آتشین
در کویر آرزو حسرت به دل مانده منم
می شود بختم بجنبد با شهابی آتشین
من به تو مشتاق و تو مشتاق من رخصت دهی
از کمان تیری رهایم با شتابی آتشین
گر پذیرایم شوی تا در سپاهت جان دهم
می نهم پا در رکابت با رکابی آتشین
کوچکم اما بزرگی می زند پر در سرم
در سپاهت کمترین سرباز مالک،اشترم
گرچه دل در پای لیلا می شود پابوس عشق
تاب درک کردنت را نیست در قاموس عشق
کمتر از یک قطره در پیش نگاهت می شود
قدر بالایی که دارد لفظ اقیانوس عشق
من حساب کار خود را کرده و دنبال نور
در شب ظلمت دلم خوش گشته بر فانوس عشق
گرچه یک روز عاقبت از راه می آیی ولی
نزد مجنون انتظارت می شود کابوس عشق
عهد خود را با شما با خون خود امضا زده
در چهل منزل سحرها هرکه شد مانوس عشق
می رسی آخر زمین زیباتر از جنت شود
می گشایی تا که پر در عالمین طاووس عشق
می رسد بر گوش جان آن لحظه از مسجد اذان
از کنشت و از کلیسا نغمه ی ناقوس عشق
پشت پرچین خیال آن سوتر از اندیشه ها
می شود محور به نقطه اشتراک ریشه ها
با ظهورت کلبه ی احزان گلستان می شود
کاخ بیداد و ستم ویران ویران می شود
شرک جان با دیده ی عباسی ات ایمان شده
گر بخواهی کل عالم غرق سلمان می شود
حق پرستی می شود تنها مرام مردمان
روح و قلب آدمی لبریز ایمان می شود
در پناه امن لا اکراه فی الدین شما
هرکسی بر باور دینش مسلمان می شود
آدمیت حکم فرما در همه دنیا شده
در حقیقت تازه انسان نامش انسان می شود
با ظهورت کل عالم خیمه ی سبزت شده
مهزیار عاشقت در خیمه مهمان می شود
ای فدای چشم مستت در منای عاشقی
جان عاشق با لک لبیک قربان می شود
باظهورت بر دل طوفانم آرامش بده
خاتمه بر کار آل نفت و بر داعش بده
روی دوشت آبشار شام گیسو ریخته
مست چشمت قلب صد صحرای آهو ریخته
طعم خرمای لبانت در دهان عسکری
آبروی انگبین در صحن کندو ریخته
ذوالفقار چون هلالت در غلاف دلبری
جان لیلی ها به رعد و برق ابرو ریخته
پای قد و قامت عباسی ات طوبا ترین
بی شمار از عاشقانت سرو دلجو ریخته
فطرس اشکم سلامم را رسانده محضرت
اشک هایی کز فراق تو چه نیکو ریخته
من کجا و نوکری ات که رئیس مذهبم
همتش را در قدومت وقف جارو ریخته
روضه خواندن نزدتان سخت است وقتی چشمتان
خون به جای اشک پای داغ بانو ریخته
غیرت چشمت شبیه چشم سقا خون گریست
بر غم زینب که داغی سرتر از آن داغ نیست
رسول رشیدی راد(مجتبی)
@rozeh_1
#امام_زمان_عج
ما انتظار دیدن دلدار داریم
در سینه عشق حیدر کرار داریم
ما با غلامی علی شاه جهانیم
چشم انتظار مهدیِّ صاحب زمانیم
هرچند از دوری رویت کوه دردیم
هر روز و شب لطف تورا احساس کردیم
هر جا که می آید سراغ سینه غمها
حس می کنم آرامش دست شما را
گاهی پر از نوری و گاهی سایه بانی
در هر دو صورت سرپناه عاشقانی
آیینه یِ پیغمبری در خُلق و خلقت
تو حیدری در منطق و ایثار و غیرت
حُجب و حیای مادر سادات داری
تو مجتبای صبر و سِلم و افتخاری
مثل حسینی در شجاعت بی نظیری
من نوکر دربار و تو نعم الامیری
در سجده ها تکرار زین العابدینی
تو عالِمی چون باقر و عین الیقینی
تصویر صدق صادق و کَظم خدایی
آقا تو رویای علی موسَی الرضایی
جودِ جوادی و علمدار هدایت
یابن الحسن روحی فِدا شاه ولایت
هفت آسمان بر نام تو حسّاس امّا
تو عاشق اسم عمو عبـاس...آقا
اسم عمو عباس می آید می آیی
تو روضه خوان ساقی کرب و بلایی
جانم فدای اشکِ مشک و چشم دلبر
افتاده در ساحل دو دست آب آور
تیر آمد و امید او می ریخت بر خاک
خَم می شود از غصه هایش قدِّ افلاک
افتان و خیزان می رسد ارباب...ای وای
با روضه ها شد ناله یِ سرداب...ای وای
حسین ایمانی
@rozeh_1
#امام_زمان_عج
هميشه رهسپرم سوی جاده ی خورشيد
منم مسافر پای پياده ی خورشيد
چه فرق ميكند از پشت ابر هم باشد
به طالبش برسد استفاده ی خورشيد
نفس بريده صدا ميزنيم در همه حال
به دادمان برس ای ميم و حا و ميم و دال
شناسنامه ی من صبح اول ايجاد
چنين نوشته منم بنده زاده ی خورشيد
سلام ميدهم از عمق اين دلِ تاريک
به آخرين پسر خانواده ی خورشيد
تويی تو معنی يا نور و عمق يا قدوس
بگو كه حضرت خورشيد كِی رسم پابوس؟
كبوتران خدا مژده ی سحر دادند
تمام از شب ميلاد تو خبر دادند
كلاغهای دِهِ ما به يمن آمدنت
چو بلبلان همه آواز عشق سر دادند
بهار حُسن خداوند با رسيدن تو
به شاخه شاخه ی اين شعر برگ و بر دادند
درختها همه هنگامه ی قدم زدنت
ز شوق ديدن تو دست با تبر دادند
عروس باغچه ی ياس،مادرت نرگس
چه كرده بود به او اينچنين ثمر دادند
هزار شكر خدا را كه باز هم امروز
به خانواده ی زهرای ما پسر دادند
نفس بريده صدا ميزنيم در همه حال
به دادمان برس ای ميم و حا و ميم و دال
هزار بار هم افتد اگر به رخسارت
به چشم كس نَبُوَد باز تاب ديدارت
به شوق گرمی دستانت آمدم خورشيد
بيا و راه بده ذره را به دربارت
به سايه سار بهشت خدا چه حاجتمان
بس است بر سرمان سايه سار ديوارت
هزار يوسف مصري كلاف حُسن به كف
نشسته اند به صف در ميان بازارت
به شيوه ی پدرانت چه ميشود بينم
كنار سفره ی ما باز كردی افطارت
برو سفر به سلامت كه هر كجا هستی
امام آخر دنيا خدا نگهدارت
به جسم مرده ی دنيا دوباره جان آيد
زمان آمدنش باز هم جوان آيد
روايت است كه در روزگار آمدنت
زمين تمام شود بی قرار آمدنت
روايت است كه بالاترين عبادت خلق
در اين زمانه بُوَد انتظار آمدنت
روايت است ز اصحاب خوب شيطان است
كسی كه كار ندارد به كار آمدنت
روايت است كه با ذوالفقار می آیی
چه با شكوه بُوَد اقتدار آمدنت
روايت است قيامی كه سيدش يمنيست
خبر دهد چو نسيم از بهار آمدنش
مقام رهبری آن سيد خراسانی است
نشانه ی دگر روزگار آمدنت
نشانه های ظهورت هنوز كامل نيست
دلی كه منتظرت نيست گِل بُوَد دل نيست
محسن عرب خالقی
@rozeh_1
#امام_زمان_عج
آن روز که ما را ز گل خام سرشتند
در مدرسه عشق شما نام نوشتند
چون روز ازل نام مرا شیعه نهادند
جز عشق تو مهدی دگرم هیچ ندادند
آقا همه جا نام شما ورد زبان است
بر منتظرت هجر شما بار گران است
آن غایب حاضر که رهش راه نجات است
او یوسف زهراست که در قید حیات است
وصل تو بهاریست که پاییز ندارد
روی تو جمالیست که مه نیز ندارد
آقا دل ما شعبه ای از عشق وصالت
خارج ز شمار است همه لطف و کمالت
محسن زعفرانیه
@rozeh_1
#امام_زمان_عج
دل دل نکن که می رسد از دلبرم خبر
شام فراق می رود و می شود سحر
چیزی نمانده تا برسد منجیِّ بشر
چیزی نمانده گلشن زهرا دهد ثمر
عید وصال آمده و لحظه ی ظفر
مژده بده که شد حسن عسگری پدر
کعبه به گوش باش که منجی رسیده است
قلب تمام عالم امکان تپیده است
در سامرا امید خدا آفریده است
خورشید روی دامن نرگس دمیده است
عالم دم ِ محمّدیّش را شنیده است
قرآن نشسته بر لب قرآن دادگر
قرآن بخوان که حسرت کعبه صدای توست
رویای عرش زمزمه ی ربّنای توست
تیغ امیر خیبرو خندق برای توست
امِّید فاطمه به دم رونمای توست
شش گوشه در تب سفر کربلای توست
همراه خود مرا به سوی نینوا ببر
دین با حضور ناب تو تکمیل می شود
با تو بساط توطئه تعطیل می شود
وای از فراق یار که تحمیل می شود
اشکم برای آمدنت نیل می شود
امسال هم بدون تو تحویل می شود
نوروز انتظار شد و غصِّه بیشتر
دردانه ی زمین و زمان صاحب الزّمان
امّید قلب مادر سادات و شیعیان
کعبه گرفته با هوس دیدنت زبان
مانده به راه آمدنت چشم عاشقان
یا حیدری بگو و دلم را بده تکان
حیدر مدد بگو و بیا صاحبِ نظر
در دولت تو عدل علی می کند ظهور
حال و هوای فاطمیّه می شود صبور
دست کریم تو به دلم می دهد شعور
کرب و بلاست مقصد این کاروان نور
تو می رسی که دم بزند جمعه از غرور
تو می دهی به آه غریبانه ام اثر
حسین ایمانی
@rozeh_1
#امام_زمان_عج
فرشتگان سما ائتلاف می كردند
به گرد بستر نرگس طواف می كردند
به زیر سایه ی محراب سبز گهواره
پیمبران خدا اعتكاف می كردند
و رودهای بهشتی به اشك شوق ظهور
زلال آبی خود را مضاف می كردند
تمام دوزخیان را ملائكه ز عذاب
به یمن خنده ی مهدی معاف می كردند
قمر رخان سماوات تیغ مژگان را
به محض دیدن پلكش غلاف می كردند
پری وشان به كنار ضریح چشمانش
به زشت بودن خود اعتراف می كردند
مقربان الهی برای دیدن او
خریدهای كلان كلاف می كردند
چقدر مردم عاشق كبوتر دل را
روانه سمت حوالی قاف می كردند
سحر در اوج نگاهش، هزار اختر را
منجمان فرج اكتشاف می كردند
وحید قاسمی
@rozeh_1