eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
125 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بی سرپناهم سرپناه از دست دادم بی تکیه گاهم تکیه گاه از دست دادم @hosenih من روسپیدی بهارمغفرت را پاییز با روی سیاه از دست دادم  من هرچه را با دل به دست آورده بودم با یک نظر با یک نگاه از دست دادم  من اشک هایم این قدیمی همسفر را همچون رفیقی نیمه راه از دست دادم  هی رزق هی روزی مقدر کردی اما هی با خطا هی با گناه از دست دادم @hosenih سهم من از مهمانیت شد نان حسرت این ماه را هم غرق آه از دست دادم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
خداحافظ ای ماه خوب صیام خداحافظ ای رحمت مستدام خداحافظ ای سفره های سحر نماز و دعا و قعود و قیام رسیدیم از این فیض تا عید فطر از آن حسن مطلع به حسن ختام چه ماهی که با لطف حق شد شروع چه ماهی که با لطف حق شد تمام @hosenih چه شب های اُنسی چه حال خوشی که پُر میشد از عطر رحمت مشام چه محروم باشم چه مرحوم، باز به لطف خدا چشم دارم مدام اگر عقده داری چو من در گلو اگر از گناهان شدی تلخ کام به دربار حق رو کن و زیر لب ببر نام زهرا "علیها سلام" بگو مهر او هست در سینه ام به اولاد زهرا غلامم، غلام اگر شاهدی از تو درخواست شد برای ملائک بگو این کلام @hosenih دو چشمم عزادار آن تشنه ای است که بر زخم او نیزه شد التیام عقب مانده های حُنین و اُحد گرفتند از آن بی کفن انتقام تنش پایمال سم اسب شد عیالش روان شد به بازار شام فدای رقیه که در راه حق فدا شد برای بقاء قیام شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
شیعه باید خدا نشان باشد با بد و خوب مهربان باشد پیش از توبه بی گمان باید به خداوند خوش گمان باشد @hosenih در سحرگاه، کسب رزق کند دستهایش به آسمان باشد جای نان طالبِ نیاز شود وقت افطار نکته دان باشد اولِ متن آرزوهایش نامی از صاحب الزمان(عج) باشد رمضان با سکوتِ پی در پی فکر تربیتِ زبان باشد در فراز «علی(ع) ولی الله» غرق در لذت اذان باشد خوش بحال کسی که در محشر با علی(ع) راهیِ جنان باشد بعدِ مهمانیِ خدا هر آن از بدِ نفْس در امان باشد @hosenih رو به پایان رسید مهمانی ماهِ مان را بگو عیان باشد کاشکی رؤیتِ گل نرگس عیدیِ عید فطرمان باشد! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
آخر ماه آمده، شرمنده و زارم هنوز آه... بر این نفس وامانده گرفتارم هنوز بارِ بد جز صاحبش خواهان ندارد ای خدا مانده روی دست من سرمایه و بارم هنوز @hosenih سائلان شهر هم خوابند این ساعات شب آنقدر درمانده ام، اینگونه بیدارم هنوز شرمسارم از اباصالح امام عصر خود چون نکرده ذره ای تغییر، رفتارم هنوز بندگانت توبه کردند و همه برگشته اند سر به زیر انداختم از بس گنهکارم هنوز هرچه می خواهی بخوان اما نخوان بی صاحبم هرچه هم باشم پدر دارم، علی دارم هنوز سیدی دلتنگ ایوانِ طلای حیدرم در نجف مانده دل مجنون و بیمارم هنوز خورده بر کارم گره، از کربلا جا مانده ام هرچه کردم وا نشد این عقده از کارم هنوز از شروع ماه، گریان وداعش بوده ام شد تمام این ماه رحمت، سخت می بارم هنوز ** یاد زینب بوده ام هر وقت شد وقت وداع داغدارش در وداعی سخت و دشوارم هنوز وقت رفتن آمده، آرام تر قدری حسین دل نکندم، صبر کن، مشتاق دیدارم هنوز مثل این پنجاه و شش سالی که بودم خواهرت هرچه غم در سینه ات داری خریدارم هنوز @hosenih مادرم کرده وصیت تا ببوسم حنجرت از گلویت بوسه ای را من طلبکارم هنوز دیگر از ذبحت نزن حرفی، نمی دانی مگر می دهد یک خوار در پای تو آزارم هنوز شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
و حسرت ماه مبارک و انتظار مُحرم گذشت ماه خدا و دلم گرفته شراره زِ رفتنش دل عُشاق به غم نشسته دوباره چه جوشنی چه مُجیری چه لحظه های خدایی سحرگه و شب قدرش ، چه سوز و اشک و دعایی خوشا بحال دلی که همیشه غرق صفا بود به روزه و به نماز و به بندگیِ خدا بود سحر چه حال خوشی داشت دعا و ذکر و نمازش کنارِ سُفره ی افطار صفا و راز و نیازش فضای رحمت این ماه چه دلربا و جَلی بود میان محفل عُشاق لبم به ذکر علی بود گذشت ماه خدا و چرا نیامده آقا ؟ بگو چه چاره کنم من کجاست یوسف زهرا ؟ اگر چه وقت وداع و رسیده فصل جدایی دلم خوش است به مُحَرم برای اشک و گدایی اگر که ماه دعا رفت اگرچه دل به عزا شد دلم دوباره به یادِ حسین و کرب و بلا شد
و حسرت ماه مبارک و انتظار مُحرم گذشت ماه خدا و دلم گرفته شراره زِ رفتنش دل عُشاق به غم نشسته دوباره چه جوشنی چه مُجیری چه لحظه های خدایی سحرگه و شب قدرش ، چه سوز و اشک و دعایی خوشا بحال دلی که همیشه غرق صفا بود به روزه و به نماز و به بندگیِ خدا بود سحر چه حال خوشی داشت دعا و ذکر و نمازش کنارِ سُفره ی افطار صفا و راز و نیازش فضای رحمت این ماه چه دلربا و جَلی بود میان محفل عُشاق لبم به ذکر علی بود گذشت ماه خدا و چرا نیامده آقا ؟ بگو چه چاره کنم من کجاست یوسف زهرا ؟ اگر چه وقت وداع و رسیده فصل جدایی دلم خوش است به مُحَرم برای اشک و گدایی اگر که ماه دعا رفت اگرچه دل به عزا شد دلم دوباره به یادِ حسین و کرب و بلا شد 🖋مرتضی شاهمندی
دردا كه ماه رحمت حق باز هم گذشت با آن كه لحظه لحظه او مغتنم گذشت درهای مغفرت به روی ما گشوده بود مهمانی خدا به وسعت جود و كرم گذشت شب های قدر او چه قدر با شكوه بود ساعات غرق عفو گنه دم به دم گذشت بر خرمن گناه من آتش كشید دوست با آن كه دید معصیتم از رقم گذشت دست مرا گرفت خدا و نجات داد وقتی ز پا فتادم و آب از سرم گذشت ای دل به هوش باش پس از ماه مغفرت ماهی كه می زدند گنه را قلم گذشت هر كس نبُرد بهره از این چشمه زلال باور كنید زندگیش در عدم گذشت در عید فطر خوان كرم چیده می شود گر ماه رحمت و كرم ذوالكرم گذشت یا رب به وصل دوست سروری به ما ببخش این روزهای هجر كه با درد و غم گذشت
سحر بود و مناجات و دعایش دعاهای لطیف و دلربایش خوش آنکو داشت خلوت با خداوند دریغ از لحظه های با صفایش کجا رفتند شب های منیرش چه شد بوحمزه و جوشن کبیرش
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز دهه آخر ماه اول راه سحر است بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه سر این سفره تو حال و هوا مانده هنوز کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز گوئیا سفره او دست نخورده مانده است او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز گریه ام صرف تهی بودن این اشکم نیست دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز وای بر من که ببینم همه فرصت‌ها رفت باز در نامه من جرم و خطا مانده هنوز 🖋علی اکبر لطیفیان
می خواست بهانه ای که پر نور شویم از هرچه بدی و غیر او دور شویم یک ماه پر از فرصت برگشتن داد یک عید فرستاد که مغفور شویم یک ماه صدا کرد که زیبا باشیم در هر سحر و شبی چو مولا باشیم ماه رمضان ماه مهارت ورزی ست باشد که همیشه مثل حالا باشیم یک ماه بهشت بر زمین حاکم شد یک ماه ز عصیان دلمان نادم شد یا رب نکند دوباره مهجور شویم یک مژده بده که وصلمان دائم شد
افسوس که ایام شریف رمضان رفت سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت افسوس که سی پاره این ماه مبارک از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت ماه رمضان حافظ این گله بد از گرگ فریاد که زود از سر این گله شبان رفت شد زیر و زبر، چون صف مژگان، صف طاعت شیرازه جمعیت بیداردلان رفت بیقدری ما، چون نشود فاش به عالم؟ ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت از نامه اعمال، سیاهی چو دخان رفت با قامت، چون تیر درین معرکه آمد از بار گنه با قد مانند کمان رفت برداشت ز دوش همه کس بار گنه را. چون باد، سبک آمد و، چون کوه، گران رفت. چون اشک غیوران به سراپرده مژگان دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت 🖋صائب تبریزی
تا که چشمم باز شد دیدم که یارم رفته است میهمانی شد به پایان و نگارم رفته است با گل این باغ تازه انس پیدا کرده ام گرم گل بودم که دیدم گل گزارم رفته است بذر قرآن رابه دل گرچه به دستم کاشتند وقت محصولش که شد دیدم بهارم رفته است در سحر تیر دعا سیل اجابت می‌نمود با که گویم درد خود وقت شکارم رفته است سفره پر رزق مهمانی رحمت جمع شد درد در سینه نشسته سفره دارم رفته است دلبر من هر سحر بر دیدنم مشتاق بود آن که بوده هر سحر چشم انتظارم رفته است شرح حال خویش را با یک کلام افشا کنم ورشکسته هستم و دار و ندارم رفته است