اشعار شب ششم محرم
این جوان کیست« زمین دور سرش می گردد»
ماهِ رخشنده به دورِ قمرش می گردد
آفتاب آمده در چشمِ تَرَش می گردد
نازنینی که حرم دور و بَرَش می گردد
سیبِ سرخِ حسن و میوه ی نوبَر ،قاسم
بر سرِ سفره ی زهرا،رطبِ تَر ،قاسم
پسری آمده میدان که حسن در حسن است
از زبان علی و فاطمه اورا سخن است
کلماتش همه از مصحف و شکّر شکن است
همه از لؤلؤ و مرجان و بهشتِ عدن است
بر لبش واقعه و نور تلاوت دارد
سیزده ساله و این گونه کرامت دارد
این جوان کیست که اینگونه فرس می راند
تیغِ لا حول و لا قوّةَ می تاباند
ذوالفقاری که به سرپنجه ی خود چرخاند
بو تراب آمده گویی که رجز می خواند
مثل شیری ست که می غرّد و می آید مست
دست در رطل گران کرده و شد باده پرست
با عمو شیوه ی بحث و جدلش دیدنی است
گوش کن؛واژه ی احلیٰ عسلش دیدنی است
در نبرد آمده عکس العملش دیدنی است
با رکب های فراوان٬بدلش دیدنی است
شیوه ی چشم تو دل می برد از حور و پری
حق همان بود که راحت ز عمو دل ببری
خرم آن لحظه که او پا به رکاب اندازد
گردش چرخ و فلک را به شتاب اندازد
آمده تا که به چشم همه خواب اندازد
تا که طوفان به دل آتش و آب اندازد
آمده تا به نیابت ز پدر تیغ زند
ضربدر مثل علی روز خطر تیغ زند
بر عمو دیدن آن حال پریشان سخت است
زخم بر پیکر آهوی خرامان سخت است
دیدن آن جگر و این لب عطشان سخت است
لحظه ی آخر و فریاد عموجان سخت است
روبرو با تو شدن حال دگر می خواهد
بردنِ جسم تو تا خیمه جگر می خواهد
بر عمو سخت بوَد بی تو چه سان برگردد
شرمگین از کرم ناب برادر گردد
روبرو با دلِ غمدیده ی خواهر گردد
عرش از بوی تو باید که معطر گردد
شورِ شیرینی ِ عشق تو تماشا دارد
هرچه آن شور تماشا بکند جا دارد
✍منکلام:کربلایی علی کفشگر
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
شب ششم محرم
آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی
کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی
خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد
بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی
لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند
کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی
استخوان سینه ات میگفت اینجایم عمو
خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی
ذره ذره چون علیِّ اکبرم میبوسمت
این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی
سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون میکشم
در إزای سیزده جام بلایی که زدی
✍منکلام:کربلایی علی اکبر لطیفیان
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
اشعار شب ششم محرم
هزار شُکر سَرم زیرِ پرچمِ حسن است
شبِ ششم شده یعنی مُحَرم حسن است
هزار شکر که زهرا خرید ما را باز
که جمعِ ما همه در جنس دَرهَمِ حسن است
بد است پیشِ کریمان که بیش و کم خواهیم
که کار و بارِ دو عالم از عالم حسن است
قسم به گریه کنانش که زود میبینیم
قرارِ ما همه صحنِ معظمِ حسن است
چه غم که قفل زیاد است از قضا و قَدَر
کلیدِ رفعِ بلا ذکرِ اعظمِ حسن است
چقدر فاطمه میخواهدش کسی را که
کنارِ داغِ حسینش غمش غمِ حسن است
فقط نه مرحم انبوهِ زخمهای حسین
که اشکِ چشمِ عزادار مرحم حسن است
همینکه روضهی "لایومک" را حسن فرمود
دمیدهاند شروعِ عزا دَمِ حسن است
نه اینکه اول ماه صفر نه آخر آن
محرم و صفر ما، مُحَرَمِ حسن است
فقط نه کوچه و دیوار و آتش و سم بود
تمامِ کرببلا مقتلِ غمِ حسن است
✍منکلام:حسن لطفی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
اشعار شب ششم محرم
نیست از پرچم سرخت علمی بالاتر
نیست از کرببلا هیچ کجا زیباتر
کعبه مشتاق طواف است به شش گوشه ی تو
کعبه والاست-وَ شش گوشهء تو والا تر
در کنار تو برای دل ما هم جا هست
به خداوند قسم نیست ز تو آقاتر
ای مسلمان شده ات راهب نصرانی ها
ای مسیح سرت از روح خدا عیسی تر
آتش سینهء سوزان کسی نیست هنوز
از شرار نفس زینب تو کبری تر
دست تقدیر تو را غربت بی همتا کرد
و نشد ظهر دهم از تو کسی تنها تر
و بعید است ببیند به خودش چشم فرات
از هلال کمر تو کمری را تا تر
چشم خوب است که از داغ تو دریا باشد
من که می خواهمش از داغ شما دریاتر
جان از آن تازه جوانی که ز خونش بنوشت
مرگ در کام من از شهد عسل احلی تر
رفت در حسرت خاک قدمش چشم رکاب
آمد از سرو اذان گوی حرم رعنا تر
✍منکلام :کربلایی وحید محمدی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
شب ششم محرم
خیمه روشن شد سخن گفتی غزل یعنی همین
مرگ شیرین است پس ضرب المثل یعنی همین
قبل رفتن ساعتی ماندی در آغوش عمو
عاشقی اینگونه خوش باشد بغل یعنی همین
بعد وصلت با شتاب از خیمه بیرون آمدی
قصد میدان کرده ای، ماه عسل یعنی همین
لشکری کفتار را از روی اسب انداختی
الله الله وارث شیر جمل یعنی همین
یک به یک اولاد ازرق روی خاک افتاده اند
شیوه ی جنگیدن و طرز جدل یعنی همین
کعبه ی من در طواف تو غبار کربلاست
آه دشمن حلقه زد دورت، زحل یعنی همین
زیر پا کوبی دشمن بند بندت شد جدا
لرزه افتاده است در صحرا گسل یعنی همین
موم شد هر استخوانت زیر پای اسبها
پیکرت کش آمده قاسم عسل یعنی همین
✍منکلام:سید محمد حسین حسینی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
شب ششم محرم
این گلِ تر ز چه باغیست که لب خشکیدهست
نو شکفتهست و به هر غنچه لبش خندیدهست
روبرو همچو دو مصراع، دو ابرویش بین
شاه بیت است و حق از شعر حسن بگزیدهست
دید چون مشتریاش ماه شب چاردهم
«سیزده بار زمین دور قدش گردیدهست»
عازم بزم وصال است، و حسن نیست دریغ!
تا که در حُسن ببیند چه بساطی چیدهست
سیزده آیه فقط سورۀ عمرش دارد
نام اخلاص بر این سوره وفا بخشیدهست
حسرتِ پاش به چشمان رکاب است هنوز
این نهالیست که بر سرو قدش بالیدهست
سینه شد مجمر و اسپند، ز دل مادر ریخت
تا «قیامت قد» خود دید کفن پوشیدهست
گفت شرمنده احسان عمویم همه عمر
او که پیش از پسر خویش مرا بوسیدهست
تن چاکش به حرم برد عمو، عمه بگفت
خشک آن دست که این لالۀ تر را چیدهست
✍منکلام:استادحاج علی انسانی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
شب ششم محرم
ای قاب ماه روی حسن در برابرم
با چشم خون گرفته ببین دیدهٔ ترم
عمری به زیر سایهٔ من قد کشیده ای
من چون پدر تو را و تو هم چون برادرم
این پا کشیدنت به زمین می کشد مرا
سوزانده آه غربت تو پای تا سرم
«احلی من العسل» چه «بلای عظیم» شد
تکثیر گشته ای پسرم! مثل اکبرم
ای بی زره! عجب زرهی گشته پیکرت!
هر حلقه داد می زند ای وای مادرم
صد تیغ تشنه از لب خشک تو آب خورد
ای لالهٔ شکستهٔ در خون شناورم
سخت است که جواب ندارم برای تو
امروز روز غربت و بی یار و یاورم
بسته دخیل اشک ضریح تن تو را
چشمان مادر نگران تو در حرم
✍منکلام:سعید نسیمی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
اشعار شب ششم محرم
رکاب از پا عقب مانده
چه کراری عجب گامی
بلرزان تیغ خود را تا
بلرزد ازرق شامی
پیاپی چون جمل دشمن
تو را سر میدهد ناله
دوباره دهر میبیند
حسن را سیزده ساله
دو نیم از برق تیغت شد
جیوش الانس و الجنه
که جدت بود یا قاسم
قسیم النار و الجنه
به برق تیغ برانت
نشان کن هرچه جوشن را
بدین رایت که میبینم
درآور کفر دشمن را
شباهت تا به آنجایی
که در رزم تو سرتاسر
فلک فریاد میدارد
علی اکبر...علی اکبر
به بازو نامه ای داری
اگر ضرب تو سنگین است
بگو باز از لب تشنه
که طعم مرگ شیرین است
کسی از خیمه سمت تو
به حال اضطراب آمد
چنان شد قامتت آخر
که پایت تا رکاب آمد
✍منکلام:مسعود یوسف پور
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
شب ششم محرم
خوب است هرعاشق قرنی داشته باشد
دردست عقیق یمنی داشته باشد
گرمیل به قربان شدنی داشته باشد
بد نیست که معشوق « لن » ی داشته باشد
این جذبه عشق است که ردکردمت اینجا
ورنه پی چشمم نمی آوردمت اینجا
تو فرق نداري به خدا با پسرخویش
اینگونه عمو را مکشان پشت سرخویش
خوب است نقابی بزنی برقمرخویش
تا قوم زمینت نزند با نظرخویش
آخر تو شبیه حسنی،حرز بیانداز
تو یوسف صحراي منی،حرزبیانداز
ماه از روي چون ماه تو وامانده دهانش
زلف تو پریشان شد و دادند تکانش
حق دارد عمو این همه باشد نگرانش
این ازرق شامی و تمام پسرانش
کوچکتر از آنند به جنگ تو بیایند
گرجنگ بیایند به چنگ تو میایند
زن ها چقدر موي پریشان تو کردند
از بس که دعا بر تو و برجان تو کردند
وقتی که نظر بر قد طوفان تو کردند
وقتی که نگه بر تو و میدان تو کردند
گفتند:نبردش چه نبردي است ماشالله
این طفل حسن زاده چه مردي است ماشالله
بالای فرس بودی و بانگ جرس افتاد
بانگ جرس افتاد و به رویت فرس افتاد
از هرطرفی بال و پرت در قفس افتاد
سینه ت که صداکرد عمو از نفس افتاد
از زندگی ات آه، تو را سیرنکرده
چیزي وسط سینه ي تو گیرنکرده
میل تو به شوق آمد و ضرب المثلت کرد
آئینه جنگیدن مرد جملت کرد
آنقدرعسل گفتی و مثل عسلت کرد
با زحمت بسیارعمویت بغلت کرد
از بسکه عدو سنگ به ظرف عسلت زد
اندام تو در بین عسل ریخت کش آمد
دور و برت آنقدرشلوغ است که جانیست
خوبی ضریح تو به این است جدا نیست
برگیسوي تو خون جبین است،حنا نیست
نه ...بردن این پیکر تو کار عبا نیست
باید که کفن پوش بلندت بنمایم
آغوش به آغوش بلندت بنمایم
یک لحظه تو پاشو بنشین جان برادر
آخرچه کنم ماه جبین جان برادر
تا پا مکشی روي زمین جان برادر
از کاکل تو مانده همین جان برادر
جسم تو زمین است عمو میرود از دست
تو میروی ازدست عمو می رود از دست
✍منکلام:علی اکبر لطیفیان
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
شب ششم محرم
گرچه بر من این زره از دیگران سنگینتر است
در هوایت جان سپردن از عسل شیرینتر است
اذن میدانم بده، جان و دلم را شاد کن
خونم از خونِ علی اکبر مگر رنگینتر است
میسپارم جان و در آغوش بابایم روَم
نوجوانم پس بهشتم از همه آذینتر است
هر شهیدی شیشهی عطریست در صحرای عشق
کربلا اما ز عطر جانم عطرآگینتر است
تا زدم فریادِ یا عَمّاه! محکمتر زدند
کینهی بابا و جدَّم از همه دیرینتر است
کاش میشد جسم من را هم نیاری تا خیام
تا که عبدالله نبیند از همه غمگینتر است
✍منکلام :سید مرتضی موسوی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
شب ششم محرم
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
به فدای سر گیسوی علی اصغر تو
خم شدی که تا مرا تنگ در آغوش کشی
قد کشیدم که دگر خم نشود پیکر تو
نذر کردم همه دشت پر از من بشود
تا ببینی شدهام مثل علی اکبر تو
پیش پای تو به هم ریخته سر تا پایم
تا که درهم بخرد جنس مرا مادر تو
غیرتم کشت مرا تا که نبیند چشمم
به تنش رخت اسارت بکند خواهر تو
استخوانهای تنم از غم تو خرد شده
تکهتکه شدم از غصه انگشتر تو
سینهام تاب ندارد که عمو گریه کند
حق بده پا بکشم روی زمین در بر تو
ای عمو گریه مکن! آه مکش اشک مریز
هر چه آمد به سر من به فدای سر تو
✍منکلام:حسین صیامی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
اشعار شب ششم محرم
از ازل در جام ِ جانش داشت عشقِ لم یزل
قاسم بن المجتبی(ع) فرمان پذیرِ بی بدل
متن بازوبند او تلفیقی از ایثار و عشق
شد رجزهایِ گوهربارش خودِ خیرالعمل
در مرامش حفظِ ناموس ارجحیّت داشت و
شد برای اهل عالم، غیرتش ضرب المثل
سمبلِ از جان گذشتن بود و با اذن عمو
گفت بسم الله را و شد هماوردش اجل
با غضب ابرو گره میکرد و میچرخاند چشم
مثلِ بابایش حسن(ع) در صحنۂ جنگ جمل
سیزده ساله ست اما در مسیرِ رزم او
سخت جان دادند؛ بی تیر و سپر شیرانِ یَل
یکّه می تازید و افتادند فوراً یک به یک
آن حرامی های باقی مانده از لات و هُبل
بسکه با شیرینیِ طعم شهادت شد عجین
از لبِ شمشیر او میریخت در میدان، عسل
بد نظر خورد و تنش شد نیزه باران و نماند؛
محض ِ لبهای عمو یک جایِ سالم لااقل
رفت اما کاشکی می ماند تا جای پدر
چشم هایِ عمه زینب(س) را بگیرد رویِ تل
✍منکلام:مرضیه عاطفی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeynab
مجموعه شعر فارسی و ترکی
تکثیر عشق 💚 👈
"عزیزم حسین" فارسی
@azizamhosen
"یارالی آقام "ترکی، آذری
@yaraliagham
#علی_اکبر
زینب بیا ببین پسرم ریخته زمین
در پیش چشم من کمرم ریخته زمین
میخواستم بغل کنم او را ولی نشد
از لای پنجه ها جگرم ریخته زمین
دست خودم که نیست اگر داد می زنم
بالا بلند اهل حرم ریخته زمین
تقصیر من نبود که با زانو آمدم
دیدم چو قوت کمرم ریخته زمین
مثل انار دانه شده پخش می شود
از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین
دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد
صد ها علی دور و برم ریخته زمین
پرده نشین خیمه برو خواهرم نیا
نا محرم اند دور و برم ریخته زمین
پا می شود تو لطمه به چشم ترت نزن
پیش سپاه گریه کنان بر سرت نزن
ناموس بوتراب به یک موی تو قسم
پا می شود تو بر این معجرت نزن
#علی_اصغر
گر بال و پر زند پرش از دست می رود
گر تیر را کشد سرش از دست می رود
مانده به معرکه برود خیمه مانده است
بین دو راهی اصغرش از دست می رود
مایوس ایستاده و قنداقه روی دست
دارد امید آخرش از دست مي رود
قنداق را اگر ببرد جانب حرم
دارد یقین که مادرش از دست می رود
#علی_اصغر
روی این دستم تنش بر روی آن دستم سرش
آه بفرستم... کدامش را برای مادرش؟
حجم تیری که برای جنگهای سخت بود
آنچنان آسیب زد چیزی نمانده از حنجرش
AUD-20220804-WA0306.opus
218.3K
به نام خدا
#نوحۀ
#حضرت_علی_اصغر_ع
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
غنچه ی من به خون شکوفا شد
غـربـت و مظلـومی ام امضا شد
یازینب کجایی،،،،اصغر شد فدایی
لایی لایی اصغر (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
با گل تشنه ام چها تیـر کرد
که داغ او مرا زمینگیـر کرد
شد پاره رگـهــای گلـوی او
تیرسه شعبه کارشمشیرکرد
هـم دارد تلظّـــی، هــــم دارد تکلّم
من بردیده ام اشک،او بر لب تبسّم
لایی لایی اصغر (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به خیمه مـــادرش بُوَد بی تاب
آوردمــش تا که شـــود سیراب
به حنجــــر تشـــنۀ او بنشست
پیکان حرملـــه، بــــه جـای آب
خَم گشتم که بوسه،بنشانم به رویش
دیـدم ناگهـــان تیــر، آمــد بر گلویش
لایی لایی اصغر(2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
گُلم زخون به تـــن کفن پوشید
خونش به ســوی آسمان پاشید
ز چشم قدسـیان به جـای اشک
قطره به قطره خونِ دل پاشید
از قلب ملائک، برخــیزد شـراره
برحال من و این،حلق پاره پاره
لایی لایی اصغر (2)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دلم بُوَد به ســوز و تاب و تب
چسان به خـیمـه رو کنم یارب
اگـــر چـــنین ببینـــدش مـادر
زغُصّــــه جان او رســـد برلب
هم قنداقه خونین، هم گهواره خالی
دارند اهل خیمه، از غُصّه چـه حالی
لایی لایی اصغر(2)
شعر:محمّد نعیمی (قم المقدّسه)
تهیه و تنظیم کنندگان:
علی وطنی (ورامین) ابوالفضل عامری (قم)
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─═༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═─
🌷مداحی زیبای لری
🌷حضرت قاسم (ع)
سادات حسینی
ای کفتر قشنگم
به دام غم اسیری۲
میان خاک و خونی
چه خسته پر میگیری ۲
آروم جونم قاسم شیرین زبونم قاسم ۴
مثل اینکه آرزوی
شهادت بردلت بود
ناله زدی و افسوس
عمو زتو خجل بود
آروم جونم قاسم شیرین زبونم قاسم۴
ای کفتر قشنگم
به دام غم اسیری
میان خاک و خونی
چه خسته پر میگیری
آروم جونم قاسم شیرین زبونم قاسم
عمو برس به دادم
من از نفس افتادم
اسیر خاک عشقم
که در نفس افتادم۴
😭😭😭😭😭
ای کفتر قشنگ به دام غم اسیری
@Asheghane_hazrat_zeynab
#شب_هفتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸کیست اصغر، اکبر ذبح عظیم
🔸خود به تنهایی صراط مستقیم
امشب بریم درخانه ی باب الحوائج ششماهه ی امام حسین...
علی اصغر...
خدا میدونه میدونه یک سال منتظر شب هفتم نشستیم...
بیاییم برا ششماهه ی حسین اشک بریزیم...
جان عالم به فداش...
🔸اختری برشانه ی خون خدا
🔸آبروی روی گلگون خدا
این آقازاده خیلی آبرو داره درخونه ی خدا...
🔸دست های کوچکش، دست حسین
🔸روز عاشورا همه هست حسین
ابی عبدالله هم عنایت خاصی به علی اصغرش داره...
فقط همینو بگم....
قطعا ابی عبدالله، گریه کن های ششماهه اش رو دست خالی بر نمیگردونه...
🔸صورتش پژمرده اما دلگشا
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
عالمی به فدای دستان قشنگش...
با دستهای به ظاهر کوچیکش...
گره های بزرگی رو باز میکنه...
خیلی از علما، بزرگان ما، متوسل میشن به این شش ماهه...
آی مادری که سالهاست...
خدا بهت فرزند نداده...
امشب خدا رو به ششماهه ی حسین قسم بده...
خیلی ها امشب با دست پر از این مجلس میرن...
مواظب باش...
🔸دستهای بسته اش مشکل گشا
امشب... همه برا ششماهه گریه میکنند...
حتی روز عاشورا لشگر دشمن هم طاقت نیاورد...
گریه کردند...
مبادا آروم باشی...
🔸شیرخواری با پدر همدرد بود
🔸آخرین سرباز و اولمرد بود
لحظات آخر ابی عبدالله یه نگاه کرد به دوروبرش...
دید تنهای تنها مونده...
حبیب بن مظاهر رو به شهادت رسوندن...
عباسشو به شهادت رسوندن...
علی اکبرشو قطعه قطعه کردند...
دیگه یاری نداره...
یکدفعه از داخل خیمه...
صدای گریه علی اصغرش بلند شد...
با زبان کودکی...
میگه بابا...
مبادا صدای غربتت رو بشنوم بابا...
بابا..هنوز من زنده ام...
بابا...هنوز یک سرباز کوچک داری بابا...
🔸من به باغِ سرخِ خون، یاس توام
🔸با دو دست بسته عباس توام
چه خوب خودش رو فدا کرد...
آماده ای گریه کنی بسم الله...
خواهرها امشب باید بلندتر گریه کنند...
آخه شما بهتر میفهمید حال مادر علی اصغر رو...
ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت...
اومد در مقابل دشمن ایستاد...
علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد...
صدا زد...
«یا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُونی فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْلَ»
ای نانجیبها...
شما با من سر جنگ دارید...
اگه به من حسین رحم نمیکنید...
این طفل شش ماهه که کاری نکرده...
یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید...
ببینید...
اما ترونه کیف یتلّظى ّعطشا
اگه بهش آب بدید میمیره...
اگه آب هم ندید میمیره...
اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید...
دشمن داره نگاه میکنه...
خیلی ها به گریه افتادن...
ابی عبدالله داره حرف میزنه...
شاید اینها دلشون بسوزه...
یکدفعه دیدند...
حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد...
«فَذُبحَ الطِفل مِنَ الوَرید إلَی الوَرید أو مِنَ الاُذُنِ إلَی الاُذُن»
🔸از شیرخواره ای به همه شیرخوارگان
🔸آغوش گرم مادرتان نوش جانتان
مادرها نمیدونم بچه شش ماهه دارید یا نه...
اگه بچه شش ماه دارین...
الان یه دست زیر گلوش بکشید ببینید آیا طاقت دارید یه زخم روی بدنش ببینید یا نه...
فقط همینو بگم ابی عبدالله نگاه کرد... دید تیر سه شعبه...
گوش تا گوش علی رو دریده...
علی اصغر روی دستها بابا داره جان میده...
خدایا... حالا جواب مادرش رو چی بگم...
جواب رباب رو چی بگم...
خدایا هیچ مردی شرمنده همسرش نشه...
دیدند حسین هی چند قدم به سمت خیمه ها میره برمیگرده...
🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای
🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود
🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای
الا لعنه الله علی القوم الظالمین
- ورود به کانال روضه
- سروش 👈 sapp.ir/roze14
- ایتا 👈 eitaa.com/roze14
- تلگرام 👈 t.me/roze1
فایل صوتی👇
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#نوحه_واحد_سنگین
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
علی نــبینمــــت که بی تابی
شیری نخـوردی تشنه ی آبی
از تشنگی بی رمق و خوابی
(علیِ مظلوم)
کم دست و پا بزن علی اصغر
شدی به روی دست من پرپر
از داغ تو شدم علی مضطر
(علیِ مظلوم)
[لای لای علی لای لای علی اصغر(۳)لای لای علی جان]۲
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دیگـــه علی آروم نمی گیره
خــدا گــمونم داره می میره
دل رباب از غصـــه می گیره
(ای وای از این غم)
ای غنچه ی خوشبو بیا برگرد
ای هـــــمه آرزو بیـا برگرد
علی نـرو تو رو خــــدا برگرد
(بابا علی جان)
[لای لای علی لای لای علی اصغر(۳)لای لای علی جان]
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
من موندم و یه غنچه ی پرپر
من موندم و قنداقــه ی اصغر
تو خیمه ها منتظـــرت مادر
(ای وای از این غم)
از داغ تو بابا شــده حیــــران
گهی روم خیـــمه گهی میدان
با رفتنت شد مادرت بی جان
(ای وای از این غم)
شعر: کربلایی مرتضی شاهمندی
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
📌«نشر بدون ذکر منبع ونام شاعرجایز نمیباشد.»
|↲گلواژههاے اهلبیت (ع)
─┅═࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇═┅─
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
از خواب ناز کودک من پا نمی شود
می خواستم که پا شود اما نمی شود
@hosenih
هاجر اگر دوید به زمزم رسید ، آه
سعی رباب ، ختم به دریا نمی شود
چسبیده حلق کودکم از تشنگی به هم
با تیر هم گلوی علی وا نمی شود
چشم امید من به ابالفضل بود آه !
عباسِ روی نیزه که سقّا نمی شود
بی فایده است سعی شما نیزه دارها
سر کوچک است بر سر نی جا نمی شود
من رو زدم به نیزه ، علی را به من نداد
این نی چه محکم است چرا تا نمی شود
@hosenih
خم شو برای خاطرم ای چوب ! رحم کن
از پای نیزه خوب تماشا نمی شود
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
چگونه داغ تو باشد جگر کباب نباشد
چگونه نام تو باشد سخن از آب نباشد
@hosenih
به رغم خواندن لای لای عمه خواب نرفتی
زمان غربت بابا که وقت خواب نباشد
به حنجر پسری اینچنین سه شعبه نخورده
محاسن پدری اینچنین خضاب نباشد
ز گبر و کافر و از هر شکارچی که بپرسند
بریدن گلوی نازکی صواب نباشد
خراب کرد گلوی تو را سه شعبه ی داغی
چگونه حال دل مادرت خراب نباشد
نداشت شیر، تو بودی و، شیر داشت، نبودی
برای مادر از این سخت تر عذاب نباشد
کنار نیزه ی تو مادری دوباره کتک خورد
خدا کند که عروس ابوتراب نباشد
سرت به نیزه بلند است در مقابل محمل
خدا کند که فقط محمل رباب نباشد
نجات می دهد از دست نیزه دار سر ت را
اگر رباب اسیر غل و طناب نباشد
@hosenih
شده ست مشکل زینب شده ست حاجت زینب
عروس فاطمه دیگر در آفتاب نباشد
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره
شب و روزام اینطوری سر نمیشه
بدتر از این میشه بهتر نمیشه
دلمو به گهواره ش خوش نکنین
اینا واسم علی اصغر نمیشه
حرمله وصله جونمو گرفت
عصای قدّ کمونمو گرفت
مگه من چند تا دیگه پسر دارم
حرمله یکی یدونه مو گرفت
اشک ابر تو مگه یادم میره
قتل صبر تو مگه یادم میره
کفن و دفن تو اگه یادم بره
نبش قبر تو مگه یادم میره
نیزه میخواد بی نقابت ببره
بهره از بوی گلابت ببره
وقتی نیزه دار،داره تابت میده
لالایی میگم که خوابت ببره
سندی بودی که رو شدی علی
هق هق بغض گلو شدی علی
آرزوم بود ببینم بزرگ شدی
حالا هم قدّ عمو شدی علی
شعر از گروه #یا_مظلوم
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
الهی کاش چشمم تر نمیشد
و این گهواره بی اصغر نمیشد
خوشم با یادگاریهات ای کاش
که زخم ناخنت بهتر نمیشد
غماهنگی گرفته مادر تو
زِ خون رنگی گرفته مادر تو
از آن دَم که نفس در سینهات سوخت
نفس تنگی گرفته مادرِ تو
جهان را خندهات میساخت مادر
تو را بالا که میانداخت مادر
چه آمد بر سرت در این چهل روز
که روی نِی تو را نشناخت مادر
غم تو درد من داغ حرم داشت
پدر بعدِ برادر پشت خم داشت
یکی از شعبههایش بر دلش رفت
سهشعبه کاشکی یک شعبه کم داشت
تو را زد حرمله یک خیمه پاشید
تو را زد بعد از آن هم آب نوشید
فقط بر پوستی بند است این سر
گلویت را سهشعبه بد تراشید
پدر را با پسر با هم چرا زد
به روی سینه زخمی بی هوا زد
نشان بگذاشت .... آمد بینِ گودال
دقیقا روی آن یک نیزه را زد
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
با لب خشکیده ، چشم خیمه را تر کرده ای
کودکم چه خنده های گریه آور کرده ای
شیرخواران تا دوسال از شیر مادر می خورند
نیم سالی شیر خوردی ترک مادر کرده ای
@hosenih
به همان لبخند در خونت قسم تو مرگ را
با خودت در معرکه بردی و پرپر کرده ای
وارث نهج البلاغه خطبه ی تو گریه است
دست بابا را برای خویش منبر کرده ای
رسم جنگ است ابتدا تک تک حریفی خواستن
طفل من تو انتخابی نابرابر کرده ای
حرمله تیر و کمان در دست آمد کارزار
تو ولی با دست خالی هم چه محشر کرده ای
@hosenih
از صدای هلهله پیداست که دشمن شکست
تو چگونه حمله بر این قلب لشکر کرده ای
یک علی رفتی به میدان و دوتا برگشته ای
ماه من زين معجزه خود را پیمبر کرده ای
شاعر: #میثم_مؤمنی_نژاد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
دارد نظری سمت کجا تیر سه شعبه
آمد به سراغ تو چرا تیر سه شعبه
@hosenih
آغوش تو امن است ولی حیف ، کجا برد
امنیت آغوش تو را تیر سه شعبه
آیینه ی اکبر به روی دست تو بود و
برداشت ترک آینه با تیر سه شعبه
فرزند تو آن است که تا حرمله را دید
لبخند زد و گفت بیا تیر سه شعبه
حلقوم علی اصغر تو معبد تیر است
آنجا که شده گرم دعا تیر سه شعبه
بی اذن تو برگی به زمین ، نه نمی افتد
با اذن تو گشته است رها تیر سه شعبه
@hosenih
در حسرت دیدار تو ماندیم و نمردیم
ای کاش که می خورد به ما تیر سه شعبه
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محاوره
قراره زندگی هامون
همش دور و برت باشه
تموم زندگیم روضه س
تا حرف اصغرت باشه
@hosenih
صدا پیچیده تو خیمه
صدای اصغره انگار
رباب از غصه دلخونه
بازم اصغر شده بیدار
ببخش ای کودکم ، مادر
نداره قطره ی شیری
تو که حال منو دیدی
چرا آروم نمی گیری
بابات تنها توو مِیدونه
دلش پر غصه و درده
صدات و بشنوه ایکاش
صداش کن بلکه برگرده
اجابت شد دعام ، بابات
نشد گریَه ت فراموشِش
میخاد آبِت بده ، مادر!
بخواب آروم توو آغوشِش
چه سخته ، روضه سنگینه
حسین با کودکش اومد
برای قطره ی آبی
حسین به دشمنش رو زد
چی شد اصغر شده خاموش
چرا توو دشت غوغا شد
گلوش خشکیده بود اما
با تیر حرمله وا شد
@hosenih
حسین و اضطرار ای وای
چرا حیرونه توو این دشت
اومد سمت حرم اما
چرا هی اومد و برگشت
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e