#امام_حسن
همگی از بقیع برگشتند
همگی خسته و غبار آلود
روی چشم حسین اشک عزا
چشم عباس هم پر از خون بود
زینب آمد کنار در آرام
سر خود را گذاشت گوشهی در
با سوالی حسین را گریاند
ای حسین از برادرم چه خبر؟
در کنار مزار پیغمبر
تن او را به خا کها دادید؟
تن سبز غریب مادر را
به سوی فاطمه فرستادید؟
بنشین خواهرم صبوری کن
تا بگویم چه در بقیع رخ داد؟
بغض آقا شکست و چشمش را
اشک غربت گرفت و پاسخ داد:
کاش خواهر تن برادر را
ساده و مخفیانه میبردم
کاش مانند حیدر و زهرا
بدنش را شبانه میبردم
کاش خواهر زمان تشییعش
زره جنگ خویش بر تن داشت
کاش تابوت مجتبی خواهر
جنس محکم شبیه آهن داشت
نگرانتر شدم برادر جان
حرف تو بوی جنگ را دارد
روی دوشت چرا شده خونی؟
شانهات بوی مجتبی دارد
دست بر روی این دلم بگذار
تا بگویم چه شد که مبهوتم
من همین قدر با تو میگویم
که عزادار تیر و تابوتم
بنشین زینبم مرو بیرون
خوشی ما تمام شد خواهر
دیدی آخر حسین تو زینب
بیحسن بیامام شد خواهر
در کنار مزار او گفتم
که بمیرم برای این تن تو
غصه و ماتمت چه سنگین است
غارتم کرده داغ رفتن تو
گر چه با غصه غارتم کردند
خواهر این انتهای غارت نیست
در کنار حسن همه بودیم
خوردن تیر اوج غربت نیست
اوج غربت برای من مانده
غارت خیمهها برای شما
غارت پیکرم برای من
داغ کرب و بلا برای شما
غارت هر چه بر تنم مانده
از عبایم گرفته تا نیزه
این لباسی که مادرم داده
از تنم میبرند با نیزه
خواهرم یک به یک سواران را
میدوانند بر تن و پشتم
بعد از آن یک نفر که جامانده
خواهد آمد سراغ انگشتم
مجتبی شکریان
@rozeh_1
#امام_حسن
روضه خوان خسته نباشی مادر
روضه خواندی ز شه بی کفنم
شصت روز است حسین می گویی
امشبی روضه بخوان از حسنم
روضه خوان روضه غربت سخت است
هیچکس با حسنم یار نبود
خانه هم امن نبوده بر او
همسرش یار وفادار نبود
جعده زهری به حسن خورانده
که از آن فتنه و شر می ریزد
روی تشتی که برایش بردند
لخته خون، پاره جگر می ریزد
روضه خوان روضه بخوان از حسنم
جگرش گرچه به زهر آغشته
پسرم غیرتی و مادری است
داغ کوچه حسنم را کشته
صورت من که از آن کوچه تنگ
تا دم مرگ فقط نیلی ماند
توی ذهن حسن مظلومم
تا ابد خاطره سیلی ماند
حسنم هیچ نرفت از یادش
آتش و دود چه غوغا می کرد
در که افتاد روی پهلوی ام
محسنم داشت تقلّا می کرد
امیر عظیمی
@rozeh_1
#امام_حسن
از بارِ داغش پشتِ پیغمبر شکسته
تنهاترین سردارِ بی لشگر شکسته
سجادهاش بر غربتِ او گریه کرده
پایِ غریبیاش دلِ منبر شکسته
بخشید آنکَس را که زد نیزه به ساقَش
او دستگیری میکند از هر شکسته
تا زهر را نوشید فرمود: آه مادر
راحت شد این آئینهیِ یکسر شکسته
بُغضِ چهل سالِ مرا این زهر بشکست
اما غرورم را کسی دیگر شکسته
یک کوچهی باریک و دو دیوارِ سنگی
یک راه بُنبست و دو برگ و بر شکسته
فهمید فرزند بزرگم ، ناسزا گفت
میخواست من باشم ولیکن سر شکسته
گفتم که با رویم بگیرم ضربهاش را
رفتم نبینم حرمتِ مادر شکسته
اول مرا زد بعد از آن هم مادرم را
من میزدم بال و پَر و او پَر شکسته
از رویِ چادر پایِ خود را بر نِمیداشت
پایی که قبل از این جسارت ، در شکسته
در زیرِ پاها گوشواره خوردتر شد
خندید وقتی دید نیلوفر شکسته
فهمیدم از اُفتادنِ مادر که بد زد
فهمیدم از دیوارِ کوچه ، سر شکسته
لایوم کَ یومَک حسینم گریه کم کن
تنها نه من ، از گریهات خواهر شکسته
میبینمت با مادرم بر شیبِ گودال
در لابهلایِ نیزه و خنجر شکسته
ای کاش میشد تا نبینم ساربان هم
انگشت را دنبالِ انگشتر شکسته
حسن لطفی
@rozeh_1
#ورود_کاروان_به_مدينه
یارسول الله برخیز ارمغان آوردهام
از یتیمانِ حرم یک کاروان آوردهام
دستباف مادرم شد، پاره پاره پیرهن
زین سفر بنگر چه سوغاتی گران آوردهام
رفتم از پیشَت اگر با لشگری از محرمان
کاروان را همره نامحرمان آوردهام
آستین ها شد بجای چادرِ زنها حجاب
با چه وضعی دختران را نزدتان آوردهام
از کنیزک خواندن ناموس، نشنیده بگیر
من اماناتِ ترا با نیمه جان آوردهام
این عبا امّامه، این شمشیر، این هم خاتمت
من دلی پُر نزد تو از ساربان آوردهام
داغ هفتادو دوتن، یک صبح دیدم تا غروب
خود مپرس از من چرا قدّی کمان آوردهام
از جوانان بنی هاشم فقط سجاد ماند
جمع را همراهِ مولای جوان آورده ام
یارسول الله، یاجدّا حسینت کشته شد
خویش را از قتلگه بر سرزنان آوردهام
کوفیان میخواستند از دین نماند، هیچ چیز
پرچم اسلام، با نطق و بیان آوردهام
خوب میدانی که در شام آبرویم ریختند
با دلی خون، آبرویی جاودان آورده ام
همچو صدها خطبه، فریاد رقیه کار کرد
گر چه از آن نیمه شب دردی نهان آورده
محمود ژولیده
@rozeh_1
#امام_حسن
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
پارههایِ جگرم میچكد از كُنجِ لبم
عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راهِ من باز بر آن كوچهی غمها اُفتاد
یادِ آن کوچه که با مادر خود میرفتم
به سَرَم سایهای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا
چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانهی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخسارهی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
حسن لطفی
@rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__روضه
جانم فدای آن بنایی که نداری
قربان آن گلدسته هایی که نداری
هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
دلتنگی گنبد طلایی که نداری
باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد باب المجتبایی که نداری
قالیچه ارثیه مادر بزرگم
نذر تو و صحن و سرایی که نداری
من هر شب جمعه سلامی می دهم به
شش گوشه کرببلایی که نداری
ما سینه زنهایت حسن کم گفته ایم آه
در مجلس دار البکایی که نداری
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق می دهم درد آشنایی که نداری
شاعر: محمد جواد پرچمی
امام حسن (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#پیامبر_اکرم__ص__روضه
نرو از خانه همسایه تجریدی ما
نرو ای جان علی دلبر توحیدی ما
سوره حمد خدا سوره تمجیدی ما
نرو که دست به دامان عبایت شده ایم
سوره حمدی و مشغول ثنایت شده ایم
بخدا هیچ گلی مثل شما خار ندید
هیچ کس مثل شما اینهمه آزار ندید
اینهمه دور و بر شانه خود بار ندید
سر شکستن وسط کوچه و بازار ندید
سر تو بسکه شکسته است؛ دلم میشکند
قامتت بسکه شکسته است ؛ قدم می شکند
پدر آن روز همان جنگ احد یادت هست
گذر ازحادثه تنگ احد یادت هست
آن وفاداری کم رنگ احد یادت هست
مرد پیمان شکن ننگ احد یادت هست
پشت این در بخدا بوی اُحُد می آید
بوی دود است که از سوی احد می آید
مردم شهر رسیده اند به تو سر بزنند
دست بر دامن الطاف پیمبر بزنند
مثل جبریل در خانه تو پر بزنند
یادشان هست که بر خانه تو در بزنند
یادشان هست که این خانه پر از تاویل است
بیت وحی است و پر از بال و پر جبریل است
چشمهایت نگرانند برای چه کسی
گریه میریزی از اینجا به هوای چه کسی
زیر لب زمزمه داری به نوای چه کسی
در سرت هست بگو کرببلای چه کسی
چشمهای نگران تو به در خیره شدند
به علی و به حسین و به حسن خیره شدند
چشم واکن که دو چشمان ترت آمده است
چشم وا کن پسر خونجگرت آمده است
جگر سوخته ی شعله ورت آمده است
پسر بی حرمت دور و برت آمده است
در سرش هست که روزی به فدایم بشود
بین یک کوچه باریک عصایم بشود
دور چشمت چقدر چشمه زمزم داری
به گمانم به سرت شور محرم داری
غصه بردن انگشتر خاتم داری
غصه غارت شدن چادر مریم داری
وعده ما سر گودال اباعبدالله
بر سر نیزه به دنبال اباعبدالله
گریه کردی و به چشمان ترم بوسه زدی
چقدر یکسره بر بال و پرم بوسه زدی
چقدر بر رخ و بر دست و سرم بوسه زدی
هی به دیوار و در و دور و برم بوسه زدی
اینهمه جان علی پیش حسن گریه نکن
اینقدر بر پسر سوم من گریه نکن
بعد تو دست به دیوار علی می گیرم
دست بر کعبه دلدار علی می گیرم
خار از دیده خونبار علی می گیرم
ریسمان از سر و رخسار علی می گیرم
تو دعا کن پسر بی کفنم را نکشند
بین آن کوچه الهی حسنم را نکشند
شاعر : رحمان نوازنی
پیامبر اکرم (ص)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_سکینه__س__زمزمه
یا سکینه گل گلزار ولا تو جان زهرایی
تالی زینبی و نور دل اهل تولایی
بر ربابی نور دو عین
دختر مظلوم حسین
تو نور ایمانی
آرامش جانی
سکینه مولاتی۴
تو نور چشم رباب هستی زینبی و کلثومی
همچون زن های حریم نبوی معصوم و مظلومی
رفته ای همره پدر
کربلای پر از شرر
کرب و بلا دیدی
رنج و بلا دیدی
سکینه مولاتی۴
دیده ای کرب و بلا غرقه به خون تو گل لیلا را
اربا اربا بدن پاره تن یوسف زهرا را
دیده ای کینه شد فزون
اکبرت شد غرقه به خون
دیدی ز پا افتاد
لب تشنه او جان داد
سکینه مولاتی۴
دیده ای بر روی دست پدرت اصغر شده بی تاب
مادرت بهر علی اصغر خود باشد به فکر آب
حرمله در رو به رویش
تیر کین زد بر گلویش
گشته علی اصغر
چون غنچه ای پرپر
سکینه مولاتی۴
با عمه اهل حرم غربت خود نموده ای احساس
تا که دیدی ز ستم نقش زمین شده عمو عباس
دیده ای فرق او دو تاست
دست او از بدن جداست
عموی آزاده
از نفس افتاده
سکینه مولاتی۴
دیدی از کین پدرت تاج سرت از نفس افتاده
در بین مقتل خونین پدرت لب تشنه جان داده
دیدی دشمن سویش دوید
از قفا رأس او برید
چون عمه ات زینب
بودی تو جان بر لب
سکینه مولاتی۴
رضا یعقوبیان
حضرت سکینه (س)
زمزمه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#آغاز_امامت_امام_زمان__عج__سرود
عاشقان اهل بیت شام عنایت آمده
همگی شادی کنید عید ولایت آمده
امشب زلطف حق - شدجشن هم عهدی
گردیده هنگام - امامت مهدی
یابن الحسن مهدی
بیا بیا مهدی
شیعیان ماه ربیع موسم شادی آمده
آخرین روشنگرو امام هادی آمده
شامل این عالم - لطف دمادم شد
ز لطف حق مهدی - امام عالم شد
یابن الحسن مهدی
بیا بیا مهدی
آمده تا همه رو ز بندغم رها کنه
شیعیان حیدرو عاشق کربلا کنه
نور خدا مهدی - گل ولامهدی
رمز بقا مهدی - روح دعا مهدی
یابن الحسن مهدی
بیا بیا مهدی
آمدم تا که خودم را شامل رحمت کنم
ای صفای عالمین با تو آقا بیعت کنم
تویی همه هستم - دل به شما بستم
کرم نما مولا - امشب بگیر دستم
یابن الحسن مهدی
بیا بیا مهدی
آمدم تا که منو امشب آقا دعاکنی
با نگاهی از کرم دلم پر از بلا کنی
سینه ای لبریز از - مهرو ولا دارم
هر چه که دارم از - لطف شما دارم
یابن الحسن مهدی
بیا بیا مهدی
تو تمام زندگیم تویی تو افتخار من
مهر تو ولای تو عزت و اعتبار من
تویی امام من - ماه تمام من
در دفتر عشقت - حک شده نام من
یابن الحسن مهدی
بیا بیا مهدی
همه ی شیعه بوَد منتظر دیدن تو
چقدر صفا داره لحظه ی خندیدن تو
روشنی دلهاست - چهره ی ماه تو
غم میبرد از دل - نیم نگاه تو
یابن الحسن مهدی
بیا بیا مهدی
با نگاه تو آقا دردم همه دوا میشه
اگه تو نگام کنی دلم پر از صفا میشه
زلطف و احسانت - آمده مهمانت
مولا نگاهم کن - دستم به دامانت
یابن الحسن مهدی
بیا بیا مهدی
رضا یعقوبیان
آغاز امامت امام زمان (عج)
سرود
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#آغاز_امامت_امام_زمان__عج__مدح
خورشید اگر از جانب مغرب رود امّا
در روز دگر سر زند از مشرق دل ها
پیمانه بریزد به سبوی همه مستان
از نور رُخش در حرم باده پرستان
روشن شود از پرتو او ارض و سماوات
خورشید ولایت که بُوَد جلوه ای از ذات
مِهری که جمالش گل دامان سپهر است
مشکینِ دو چشمش همه آیینه ی مهر است
بارد اگر از ابر سما قطره ی باران
از یمن وجودش بُوَد و فیض به یاران
رزق همه از پرتو این شمس وجود است
هم او که وجودش همه ی بود و نبود است
عالم به جز از عکس رخ یار نباشد
بهتر دمی از لحظه ی دیدار نباشد
کنج حرم دل شده میخانه ی یادش
ساقی دهد از کوثر پیمانه ی یادش
ذکرش به لبم زمزمه ی راز و نیاز است
حُبَّش، به خدا رمز قبولی نماز است
او اصل نماز است و صیام است و قیام است
او بر همه ی عالمیان میر و امام است
حج همگان غیر طواف رخ او نیست
آن کسی که شود زائر این وجه خدا کیست
آن که به دل اهل دو عالم شده دلبر
او يوسف زهرا بُوَد و وارث حیدر
در جان همه مِهر و ولایش ازلی است
آیینه ای از روی دل آرای علی است
او گوهری از عشق به قلب همه دارد
بر روی لبش زمزمه ی فاطمه دارد
آغاز امامت امام زمان (عج)
مدح
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_رضا__ع__روضه
تا حجره با شرار جگر درد می کشم
با سوز و آه و دیده ی تر درد می کشم
وقتی که راه رفتن من سخت می شود
با یاد زخم ساق پدر درد می کشم
در این مسیر یاد غریبی زینبم
از شام وسنگ های گذر درد می کشم
وقتی که درب حجره گشایم به دست خویش
با یاد میخ و ضربه ی در درد می کشم
در را کنار می زنم و یاد مادر و
شش ماهه ای که بوده سپر درد می کشم
عطشانی ام تداعی لب های خشک شد
یاد رباب و تیر سه پر درد می کشم
با غُصه ی عبا و تن پاره ی علی
دائم برای هجر پسر درد می کشم
وقتی گذاشتم سر خود را به روی خاک
با روضه های نیزه و سر درد می کشم
️عبدالمحسن
امام رضا (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_عسکری__ع__روضه
پر پرواز گشودی و مهیا شده ای
زهر افتاده بجانت که چنین تا شده ای؟
کمرت خم شده و تاب و توانت رفته
با همین دست به دیوار چو زهرا شده ای
جگرت مثل حسن سوخته صدپاره شده
آه با آتش این زهر مداوا شده ای
هی زمین خوردی و کل بدنت خاکی شد
مثل از اسب زمین خوردن آقا شده ای
هر چه آمد به سرت تیر به قلبت که نخورد
سنگ باران وسط هلهله آیا شده ای؟
راستی پیرهنت را ز تنت دزدیدند
راستی از اثر تیغ مجزا شده ای؟
بی هوا نیزه فرو بین دهانت کردند؟
زیر و رو در ته گودال تو با پا شده ای؟
زخم شلاق نشسته به تن دختر تو؟
چقدر خون جگر از زخم زبان ها شده ای؟
راستی در وسط طشت سرت را بردند؟
بسوی خواهر خود گرم تماشا شده ای؟
سید پوریا هاشمی
امام عسکری (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar