#امیرالمومنین_علی
اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت
علی جراحت سر را همیشه در دل داشت
نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز
دلی به سینه چنان مرغ نیم بسمل داشت
دمی که آینهٔ آب چاه را میدید
هزار حنجره فریاد در مقابل داشت
بلند دست کریمش ز دیده پنهان بود
چو بوتهای که در آغوش خاک حاصل داشت
به نخل عاطفه اش دست هیچ کس نرسید
به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت
اگر شبانه به اطعام سائلان میرفت
-به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت
پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود
همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت
غلامرضا شکوهی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
گشته به ماه رخ عیان اشگ دو دیدۀ علی
بوی جدائی آید از رنگ پریدۀ علی
دل شده چاه کوفه و گشته به دیده ام عیان
صورت خون گرفته و قدّ خمیدۀ علی
یاد ز تربتش کنم گریه به غربتش کنم
می چکد از دو دیده ام خونِ چکیدۀ علی
اشک و سکوت زینبش حمل جنازه در شبش
خاطره ای ز غربت یار شهیدۀ علی
ناله به چاه می زند شعله به ماه می زند
نیمه شب از درون دل آه کشیدۀ علی
وجه خداست لاله گون چشم حسین پر ز خون
اشک حسن چکیده بر فرق دریدۀ علی
شدّت قهر را ببین پستی دهر را ببین
فاطمه را عدو زند پیش دو دیدۀ علی
زهر رسیده بر دلش شیر دهد به قاتلش
بوده به خصم، دوستی مکتب و ایدۀ علی
فاطمۀ شهیده کو تا نگرد که همچو او
خم شده سرو قامت دخت رشیدۀ علی
سوز کلام «میثمش» بوده ز آتش غمش
نالۀ اوست از دل درد کشیدۀ علی
استاد حاج غلامرضا سازگار
@deabel
#امیرالمومنین_علی
رها ز درد و غم و رنج بی شمار شدم
قسم به خالق کعبه که رستگار شدم
همین که خون سرم ریخت روی سجّاده
برای دیدن زهرا امیدوار شدم
همه جوانی من ختم شد به یک مصرع
گل خزان زده در موسم بهار شدم
به روزگار من آن شد در این دو روزه ی عمر
که تا قیامت، مظلوم روزگار شدم
به پیش اشک یتیمان از آن تنم لرزید
که خود به فصل جوانی یتیم دار شدم
به چاه گفتم ای چاه گریه کن بر من
که من به کینه یاران خود دچار شدم
چه سال ها که ز عمرم گذشت بی زهرا
خدا گواست که آب از فراق یار شدم
به نخل میثم خود ثبت کن بگو «میثم»
که من اسیر ستمهای بی شمار شدم
استاد حاج غلامرضا سازگار
@deabel
#امیرالمومنین_علی
چارده قرن است از قتل عدالت رد شدی
از کنار خون او، دنیا! چه راحت رد شدی
فکر کردی، بی علی هم اهل ایمانی، ولی
بی ولی، در امتحان بیع و بیعت، رد شدی
از «قسیم النار و الجنة»، جدایی تا به کی؟
از بهشت سرنوشتت، با چه قیمت رد شدی؟
با چه رویی، چشم بستی روی «اکملت لکم»؟
با لگد از پهلوی آیات عصمت رد شدی؟
پای بر اوراق مصحف، میگذاری میروی
ای که از آیات قرآن، بی ولایت رد شدی!
فکر میکردی که بیحُجّت، شود حَجّت قبول
با فروعت، از اصول و از اصالت رد شدی
«باز باش ای باب رحمت تا ابد»، را خواندهای؟
چیست جز لعنت، اگر از باب رحمت رد شدی؟
گر چه تقدیر خلایق، هر چه لایق میشود
حیف از این نعمت، که از آن بیلیاقت رد شدی
چارده قرن است، تقدیرت به جز حسرت نبود
تا که از درد علی، بیدرد و حسرت رد شدی
عدل او دیگر مزاحم نیست، پس راحت بخواب
ای که از خون علی، اینقدر راحت رد شدی!
قاسم صرافان
@deabel
#امیرالمومنین_علی
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم درمن نیست
نثار خَرمن جان علی، شرر نکنید
اگرچه قاتل من کرده سخت بیمهری
به چشم خشم،به مهمان من نظر نکنید
اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید
ازآن خرابه که شبها گذرگه من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی زمرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچه ای که گرفتند راه مادرتان
تمام عمر شما هم چو من گذر نکنید
علی انسانی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
حیدر که رفت بودن او در حصار بود
اوراق درد و غربت او بیشمار بود
وقتی دگر نفس نکشید و به خواب رفت
یخ زد زمین چرا که دَمِ او بهار بود
فرقش شکست و عرش خدا هم شکسته شد
آیینهی شکسته و آیینه دار بود
حیف از دو دست او که کفن پوش خاک شد
دستی که دست خالق این روزگار بود
عالم تمام دست به دامان دست اوست
دستی که بهر دین خدا افتخار بود
صدها فرشته بوسه برآن دست میزدند
دستی که حلّ هر گره در هشت و چاربود
یکروز دست او به نوازش سر یتیم
یکروز دست او پُره پینه زکار بود
یکروزدست او به گدا میدهد نگین
شبها به دست و شانهء او کوله بار بود
یکروز دست او به سر دست مصطفی
یکروز بهر فاطمه دستش انار بود
مانند بید لرزه به تن دشمنان همه
وقتی که دست او به تن ذوالفقار بود
دستش هرآنزمان که به شمشیر میرسید
آوای دشمن از همه سو الفرار بود
دست کسی به پای رکابش نمیرسید
لشکر به دست حیدری اش تارومار بود
یکروز دست خیبری اش شد طناب پیج
روزیکه تیره تر شده از شام تار بود
دستی بلند بود و علی دست بسته بود
آنروز علی زهمسر خود شرمسار بود
کاری زدستهای علی برنیامد و
دشمن لگد به در زد و فکر شکار بود
این دستها به علقمه رفت و زتن فتاد
عباس یک تن و صف دشمن هزار بود
دریای کوچکی وسط مشک بر لبش
چشم رباب بود که چشم انتظار بود
از تیرها که پشت سر هم به او رسید
سرتا به پا تمام تنش استتار بود
تیری به چشم خورد و به عمق سرش رسید
امّا هنوز قامت او استوار بود
خم شد که تیر را بکشد بی کُلاه شد
دستی نداشت زخمی وبی اختیار بود
ضرب عمود آمد و زد آنچنان که بعد
بر روی نیزه کج سر او رهسپار بود
مجتبی صمدی شهاب
@deabel
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#مرضیه_عاطفی
▶️
بوسیده ام چشم ترت را جای مادر
مرهم شدم بال و پرت را جای مادر
أمّ أبیهایت شدم! احساس کردی-
دلشوره های دخترت را جای مادر
@hosenih
با بغض ِ سنگین خانه داری کردم و خوب
جارو زدم دور و برت را جای مادر
مضطر شدم با لرزش دستان سردت
دیدم نگاهِ مضطرت را جایِ مادر
بابای مظلومَم شکستم تا که بستم
وقت سحر زخم سرت را جایِ مادر
دادی سلام ِ آخرت را با اشاره
دادم جوابِ آخرت را جایِ مادر
@hosenih
تا چشم هایت بسته شد قلبم تکان خورد
دیدم غم ِ شعله ورت را جایِ مادر
بوسید دستم را حسن(ع) با گریه آرام
تا جمع کردم بسترت را جایِ مادر!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#حسن_کردی
▶️
بخشنده ی غریبِ شبانگاه کوچه ها
برخیز خانه پر شده از آه کوچه ها
خرما و نان کوفه زمین مانده یاعلی
ای ناشناس نیمه شب کوچه ها علی
حالا که می روی دل من را نظاره کن
رحمی به قلب سوخته ی پُر شراره کن
@hosenih
زردی صورت تو نشان از جدایی است
حرف دلم دوباره امان از جدایی است
مرهم که بر شکاف سرت بی جواب شد
دنیا دوباره بر سر زینب خراب شد
خیبر گشا چرا ز زمین پا نمی شود؟
چشمت_امید زندگی ام_وا نمی شود
میلی به زندگی به دلت نیست واضح است
این بی قراری ات پدر از چیست؟ واضح است
از زخم تیغ زخم دلت بیشتر شده ست
چشمت به یاد یاس شکسته ست تر شده ست
زخم سرت کشیده دلم را مدینه و...
دیوار و آتش و در و مسمار و سینه و...
شد زنده یاد ضلع شکسته برابرم
ذکرم کنار تو شده ای وای مادرم
سیلیِ کوچه بال و پرت را شکسته است
شمشیر آن قلاف، سرت را شکسته است
کوه کمر شکسته ی بشکوه یا علی
ای داغدار کوثر مجروح یا علی
کمتر به فکر نان یتیمان کوفه باش
بابا دوباره جانِ یتیمان کوفه، باش
قصدت به رفتن است که مرهم اثر نکرد
در عزم رفتنت غم من هم اثر نکرد
حالا که می روی به من از کربلا بگو
از کاف و ها و یا و از آن ماجرا بگو
با من که غرق عشق حسینم، از او بگو
از تیغ های تشنه به خون گلو بگو
از بوسه های من به رگ گردنش بگو
از پاره پاره ریخته های تنش بگو
@hosenih
از کهنه پیرهن بگو و غارتش پدر
از لحظه های آخر و از غربتش پدر
رنگت چرا عوض شده ای غیرت حرم؟
وقتی که حرف می زنی از داغ معجرم
من را ببین که سوخته از بی قراری ام
حالا که می روی به چه کس می سپاری ام؟
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#محمدجواد_شیرازی
▶️
آلوده دامانم، در این که اختلافی نیست
اقرار دارم، حاجتی بر موشکافی نیست
چیزی ندارم، دست خالی آمدم پیشت
در دست های خالی ام حتی کلافی نیست
@hosenih
یک بار شد توبه کنم مردانه برگردم؟
شرمنده ام که توبه ام چون بُشر حافی نیست
هرچه بدی کردم، فقط خوبی جوابم شد
رسمت به غیر از مهربانی در تلافی نیست
گیرم که بخشیدی مرا، حرفی بزن یا رب
چیزی بگو، بخشیدنِ تنها که کافی نیست
سرچشمه ی توحید امیرالمؤمنین باشد
این است عیناً باورم، حرف گزافی نیست
تا نورِ راهم از نجف هست و از ایوانش
راه مرا دیگر هراس از انحرافی نیست
گفته می آید وقت مرگ و در کنارم هست
حق است حیدر، وعده هایش را خلافی نیست
لعنت به ابن ملجم نامرد، در محراب...
طوری علی را زد که قادر بر مصافی نیست
درد علی اما، شکاف سینه ی زهراست
زخم سرش اصلا برای او شکافی نیست
یک ضربه کافی بود تا پرپر کند گل را
یاس حرم را طاقت ضرب غلافی نیست
دور سر حیدر چنان پروانه می چرخید
آخر چه شد بین پرش تاب طوافی نیست؟!
@hosenih
بهر حسینش گریه کرد و پیرهن می دوخت
سهم حسینش جز لباس دست بافی نیست
ای کاش رحمی داشت قاتل یا که می فهمید
پیراهنی که در تنش مانده، اضافی نیست
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#شب_قدر
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
آیت الله است یعنی آیت عظمای ماست
جلوه ی اعلا برای ربی الاعلای ماست
سربه زیری کرده ایم و سربلندی میکنیم
زیردستیمو امیرالمومنین بالای ماست
@hosenih
دور دنیا گشتن مارا خلایق دیده اند
در نجف چرخی زدیم آخر نجف دنیای ماست
ما کنار چاه های آب کوفه مانده ایم
هرکجا جاپای مولا هست آنجا جای ماست
والدینی شیعه دارد که نظیرش نیست نیست
حضرت زهراست مادر مرتضی بابای ماست
پادشاه کشوری بود و عبایش پاره بود
این که زهدش هم شده ضرب المثل آقای ماست
آبروداری ما بی آبروها پای اوست
تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست
@hosenih
قدر ما یعنی علی، تقدیر ما یعنی حسین
یاحسین و یا علی ذکر شب احیای ماست
با دهان روزه از او کربلا را خواستیم
شوق یک کرببلا رفتن دراین دلهای ماست
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
بیهود چنین پیر نکردي خود را
وز غصه زمينگير نکردي خود را
با آنکه امير دو جهاني...اما
از نان جوئي سير نکردي خود را
***
روزم چو شب است یاعلی جان مددی
جانم به لب است یاعلی جان مددی
تو باشی و نوکرت گرفتار شود!!!
از تو عجب است یاعلی جان مددی
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_شهادت
#بصیرت_انقلابی
#علیرضا_خاکساری
▶️
در کوفه معنای هدایت را نمی فهمند
آن بی محبت ها محبت را نمی فهمند
عدل است نام دیگرت ای حیدر کرار
اصلا برو وقتی عدالت را نمی فهمند
@hosenih
از فرط سجده پینه ها بسته جبین شهر
اما چرا روح عبادت را نمی فهمند ؟؟
گفتی سَلونی... ساده لوح از ریش خود پرسید
افسوس فحوای کلامت را نمی فهمند
بر جان معصومی نچسبد وصله ی دزدی
لعنت به کوفه اصل عصمت را نمی فهمند
از سوز " الدهر انزلنی..." های تو پیداست
این طایفه فرق اصالت را نمی فهمند
فخرالقضاتی و گواهم نیز بیت الطشت
قدر تو قاضی ها قضاوت را نمی فهمند
از نان جو خوردی بفهمی حال مسکین را
اهل تجمل حال رعیت را نمی فهمند
بالاتر از زهد تو زهدی نیست پس زهاد
توصیف دریای قناعت را نمی فهمند
لَيسَ عَنِ الـمَوْتِ مَحيدٌ... را به گوش خلق
هر بار میخوانی روایت را نمی فهمند
اَکثَرُهُم لایَعلَموُن ای هادِیَ الاُمَّه
زحمت نکش دیگر نصیحت را نمی فهمند
امروز همراه تو فردا را علیه تو
عهد و وفاداری و بیعت را نمی فهمند
فردا بلنگد پای توحید کسانی که
امروز فرمان امامت را نمی فهمند
@hosenih
هستی امیرالمومنین ما به کوری
چشم کسانی که ولایت را نمی فهمند
قومی که با خویشان تو در رفت و آمد نیست
شیرینی طعم رفاقت را نمی فهمند
دیوارهایی که نشد نام تو بر آن قاب
زر را نمی فهمند زینت را نمی فهمند
آن ها که محروم اند از دیدار ایوانت
وارد شدن در باغ جنت را نمی فهمند
جز فاطمه که پابرهنه تا نجف آمد
زوار تو اجر زیارت را نمی فهمند
سی سال و اندی داغ دار فاطمه هستی
نسل سقیفه این مصیبت را نمی فهمند
آن ها که نه مسمار دیدند و نه شمشیری
پس مطمئنا درد ضربت را نمی فهمند
بچه یتیمانی که نزدت حرمتی دارند
در وادی طف هتک حرمت را نمی فهمند
آشفتگی زینبت را مردم کوفه
وقتی نباشد گیسوانی شانه می فهمند
@hosenih
با روضه خلخال و معجر خوب فهمیدیم
بی چشم و رویان اجر خدمت را نمی فهمند
مزد پدر را به پسر در کربلا دادند
با چکمه و سرنیزه و تیر و عصا دادند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e