eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
125 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شام غریبان بعد از غروب سرخ که جان ها مذاب شد آنجا که هتک حرمت گل ها ثواب شد تا جیب های غارتی کوفه پر شود دنیای درد بر سر زینب خراب شد خلخال های سوخته در بهت کودکان بعد از ظفر غنیمت جنگ انتخاب شد سرباز ها که تاجر بی رگ شدند و بعد روی تمام زینت طفلان حساب شد وقتی که خوب فاتح سوغات ها شدند وقتی حرم ز آتش غم بی حجاب شد پای فرات سمت حرم باز شد ولی اهل حرم به آب چشیدن عذاب شد ناگاه با صدای جگر سوز مادری در قلب داغدار حرم انقلاب شد حالا رباب هست و علی اصغری که نیست حالا که آب هست امیدش سراب شد در جستجوی بال و پر سینه سرخ خود قبری که خالی است نصیب رباب شد حسن کردی امام حسین (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 تا كه مُحرم حج تو شم برات دو قربوني دارم خيلي كمه امّا داداش بيشتر از اينا ندارم شرمنده ام/ نگاهي بكن تو به گريه هاي من/ نكن تو رد اين دو تا غنچه هاي من قابل ندارن داداش هديه هاي من/ اي واي فديه برات آوردم// غصه برا تو خوردم// مضطر نباش هنوز من نمردم نذر خواهرت حسين 4 فداي سرت حسين 4 طاقتش رو داري ببيني اشك چشاي خواهرت اگر ندی تو رخصتشون قسم ميدم به مادرت دق مي كنن/ ببينن اگه سر تو رو نيزه هاست/ هجوم حراميا سوي خيمه هاست ببينن اگه دامنم تو شعله هاست/ اي واي فديه برات آوردم// غصه برا تو خوردم// مضطر نباش هنوز من نمردم به تو رو زدم حسين 4 نكني ردم حسين 4 بين خيمه موندم تا داداش خجالتت رو نبينم تا كه داغ اكبر رو منم حس بكنم توي سينم شكر خدا/ ز داغ دو تا گل سرخ قدم خميد/ شدم پيش ام ابيها رو سفيد داداش شدم من دیگه مادر شهيد/ اي واي فديه برات آوردم// غصه برا تو خوردم// مضطر نباش هنوز من نمردم حاصلاي من حسين 4 رو نيزه ميرن حسين 4 شاعر : امیر حسین سالاروند طفلان حضرت زینب (س) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
اشعاری از استاد 👇
گره به کار فتاده ، گره گشاى همه صدات می زنم اى ” اسمه دوا ” ى همه اگر غلام تو هستند من غلام همه اگر گداى تو هستند من گداى همه قسم به کعبه تعجب نمی کند کعبه اگر مراد تو باشى ز ربّناى همه رسول گفت که : یک هشتم عدس کافى ست محبت اسدالله ، على ، براى همه قبول کردن و رد کردنش به دست علی ست نخست سمت نجف می رود دعاى همه سر مرا به دو تا تکه سنگ بند نکن نجف براى من و کعبه هم براى همه شریک کرد خدا شیعه ى تو را با تو نوشته اند ثواب تو را به پاى همه على پرستى ما بندگان اگر کفر است چرا مشاهده شد در على خداى همه خدا نیاز ندارد عبادت ما را نماز خوانده على یک تنه به جاى همه
چیزی به جز نامت برای ما سند نیست جز حرف عاشق هیچ چیزی مستند نیست این خانه لو رفته ست در جمع گدایان اینجا کسى که دست خالى می رود نیست بیچاره ای دیدم نشسته در مسیرت بیچاره جز اینجا که جایی را بلد نیست گیرم بخواهم بشمرم فضل على را اندازه ی فضل و کراماتش عدد نیست وقتى شنیدم مادر شیر است نامش فهمیدم اصلا فاطمه ؛ بنت اسد نیست به وصف ذاتش آیه اى نزدیک تر از این آیه هاى قل هو الله احد نیست این قلب من میل نجف دارد دوباره راهی برای این دلی که می تپد نیست ؟ ما تجربه کردیم چندین بار دیدیم پشت در این خانه هم انگار بد نیست این آبروداری که ماها می شناسیم هرچه بلد هست آبروریزی بلد نیست
گفتیم آسمانی و دیدیم ، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم ، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایام کوفه آمد و دیدیم ، حیدری تو از زمان کودکی‌ ات تا بزرگی‌ ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌ های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌ های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا " ای ماورای حد تصور ، کمال تو " بالاتر از پریدن جبریل ، بال تو از مادری چنان ، نه عجب چون تو دختری ! هم خوش به حال فاطمه ، هم خوش به حال تو غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ ایم در انعکاس‌ آینه‌ های زلال تو نزدیک سایه‌ های عبورت نمی‌ شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو ؟ گیرم که خیمه ی تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌ های چشم تو ، ساحل درست شد از سایه ی عفاف تو ، محمل درست شد ای سایه ی بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌ زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا ! دل‌ بسته ی نماز شب تو برادرت ای خطبه ی رسای تو نهج‌ البلاغه‌ ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قله ی نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو
صحبت از نار است هر جا صحبت از دلدار نیست جای ما هم نیست آنجایی که جای یار نیست گاه بین محفل رندان تظاهر لازم است آنکه ساکت می نشیند گوشه ای انگار نیست وصل یا هجران چه بی قیمت شده ، نفرین به من شمع بیدار است پروانه ولی بیدار نیست نور شمع نیمه جان را دیدم و آموختم سوختن را هر کسی آموخت شامش تار نیست شب به شب یک گوشه حسن عاشقانش را ببین دیدن عشاق کمتر از وصال یار نیست کنج عزلت را بگیر و حسن خود را رو مکن چاه کنعان هر چه باشد بدتر از بازار نیست زیر چتر این و آن رفتم ولی دریافتم سایه ی بی منتی جز سایه ی دیوار نیست راهزن گاهی منیّت دزد گاهی منت است آه دزدی دزدتر از آفت انبار نیست کوله باری دارم اما وای بر من ، وای … اگر منزل آخر ببینم کوله هست و بار نیست دل شبیه شیشه باید با تلنگر بشکند جنسش از سنگ است ظرفی که ترک بردار نیست جرم خود را طفل پشت گریه پنهان می کند آنکه کارش گریه و زاری ست ، کارش زار نیست گریه ما را تا مقام بی نیازی می برد چشمه هر کس می زند محتاج آب انبار نیست چند وقتی می شود که نان ما آجر شده کار ما گریه ست اما گریه ای در کار نیست سفره ی این خانواده سفره ی همسایه هاست سنت این قوم جز الجار ثم الدار نیست یا بیاید رحمت بسیار خود را کم کند یا ببخشاید گناه ما اگر بسیار نیست
هفتاد و دو شهید به صحرای زینب است پایین نامه ی همه امضای زینب است می میرم و دم تو مرا زنده می کند قاری من صدات مسیحای زینب است از سربلندی تو سرافراز می شوم بالای نیزه ها سرت آقای زینب است جای مرا گرفته ای و پس نمی دهی جای تو نیست بر سر نی ، جای زینب است امروز که مشاهده کردی مرا زدند عین همین مشاهده ، فردای زینب است در طول زندگانی پنجاه ساله ام این اولین نماز فرادای زینب است این جلوه های مختلف روی نیزه ات از " ما رایت الا جمیلا " ی زینب است طوری قدم زدم که همه باخبر شدند کاخ یزید زیر قدم های زینب است دارند سمت من صدقه پرت می کنند خرمای نخل ها جلوی پای زینب است هرچه زدند سنگ ، سرش آخ هم نگفت آخر حسین گرم تماشای زینب است
اگر چه آدمی با آب ، با دریا ، بدن شوید ولی در کربلا دیدم ملک با خاک ، تن شوید برای بردن نام تو کعبه باز محرم نیست هزاران بار اگر با چشمه ی زمزم دهن شوید به قدر دست شستن بین کمال هر شهیدی را نصیبش بوریا گردد اگر دست از کفن شوید نصیبش می شود آغوش تو چه ” جون ” ، چه ” قاسم “ به شرط آنکه چون پروانه دست از خویشتن شوید به توبه نیست ، تطهیر نجاست آب می خواهد خدا با اشک از آلودگی دامان من شوید قیامت پیش از تشریف فرمایی صدیقه زمین حشر را آب جبین سینه زن شوید همه دور حسین و بچه هایش جمع می گردند ولی پرونده ی گریه کنانش را حسن شوید چه ها بر آن بدن رفته ؟ چه بر آن پیرهن رفته ؟ که زهرا چهارده قرن است خون از پیرهن شوید
وقت پذیرایی ات غذا نشود كم لطف تو با حیف و میل ما نشود كم هر كه نشد سائل تو باخت وگرنه دور كرم خانه از گدا نشود كم بنده زیاد است و با نیامدن من در حرم تو برو بیا نشود كم عادت ما بر گناه گرچه زیاد است عادت احسان كبریا نشود كم قهر ز ما آشتی ز بنده نوازان از سر ما سایه ی خدا نشود كم حاجت ما در خورِخزانه ی تو نیست هرچه كرم می كنی عطا نشود كم روز قیامت به آتشم كه بسوزند در دل ما مهر مرتضا نشود كم از سر ما هرچه رفت هیچ غمی نیست سایه ی سلطان كربلا نشود كم شكر، خدا را كه مبتلای حسینیم سینه زن بیرق عزای حسینیم
چه می خواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی چه می خواهد شکسته دل به غیر از چشم گریانی شب طولانی و تسبیح و سجاده چه می چسبد بهار زود هنگامند ، شب های زمستانی توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن در این دنیای حیرانی در این دریای طوفانی اگر تا شام می خندی اگر تا صبح می خوابی تو از مردن چه می فهمی تو از برزخ چه می دانی اگر آشفته ات کردند یعنی لایق وصلی به او نزدیک تر هستی زمانی که پریشانی نیاز مستمندان را بنه بر دیده ی منت مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی من و پروانه در آغوش هم تا صبح می سوزیم که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی مرا هر وقت می دیدی گریبان پاره می دیدی از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمی گیرد خطایش را زلیخا کرد یوسف گشت زندانی اگر چه گریه ی هجران ، شکسته می کند ما را ولی از آب پیشانی است بهتر چین پیشانی به لطف گریه کار طفل بهتر راه می افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد نمی آید به کار این گره ها هیچ دندانی دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی پشیمان می شود آن که برای تو نمی میرد ” چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی “ در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن اگر خون جگر خوردی تو هم جزو شهیدانی خبر داری که تو رفتی ، به کوچه گردی افتادم به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی همه با دامن آتش گرفته رو به گودالند عجب شام غریبانی عجب شام غریبانی سر پیراهن تو گریه ی ما را در آوردند میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ؟
جز رحمت چشمان تو ، دنیا چه می خواهد تشنه به غیر آب ، از دریا چه می خواهد حالا که موسایم شدی راهی نشانم ده غیر از نجات ، این قوم از موسی چه می خواهد شاید بپرسی از چه دنبال دَمت هستم دل مرده نوعاً از دَم عیسی چه می خواهد پیغام و پس پیغام یعنی یاد ما هستی مجنون جز این پیغام ، از لیلا چه می خواهد پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من جز دل خوشی ، یعقوب نابینا چه می خواهد تا کیسه ی ما پر شود احسان تو کافی است مسکین به جز خیرات از آقا چه می خواهد چیز مهمی نیست این که ما چه می خواهیم باید ببینیم آن جناب از ما چه می خواهد ای انتقام پهلوی پشت درِ خانه غیر از ظهور تو مگر مادر چه می خواهد