eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بی هیاهو و بی صدا...خلوت آستانِ گره گشا خلوت پرچم ِ رویِ گنبد آشفته حرم شاه با وفا خلوت اشکِ میدانِ مشک شد جاری شده ایوان-طلا چرا خلوت؟! کاش میمردم و نمی دیدم لحظه ای زیرِ قبّه را خلوت قاتل جانِ من شد این تصویر... دورِ شش گوشه! کربلا! خلوت... سائلی نیست و شده ست چرا؟! دورِ ارباب، از گدا خلوت داغِ تو شد اضافه یابن شبیب پس بخوان روضه در خفا...خلوت... ¤ وای از سینه ای که لب تشنه کرده با تیرِ بیهوا خلوت همه رفتند و پیکری جا ماند... شد پس از حمله خیمه ها خلوت! مرضیه عاطفی @rozeh_1
میشوم نقاش و از رخسار دلبر میکِشم از کبودی رخ دلدار حیدر میکشم غنچه ای را میکِشم زخمی به زیر دست و پا رَد خونی روی بال یک کبوتر میکشم باغ را لبریز آتش میکشم وقت غروب باغبان را هم کنار حلقه در میکشم آشیانی میکشم لبریز یاس و نسترن بعد از آن هم چهره ای از یاس پرپر میکشم رنگ نیلی میزنم بر صفحه آلاله ها مرتضی را آن میان بی یارو یاور میکشم یک طرف هیزم فراهم بود و مردم حمله ور یک طرف روی زمین تصویر مادر میکشم چادر خاکی کشیدم در همین حال و هوا بعد از آن هم معجری از جنس کوثر میکشم چادری خاکی شد اما حنجری خونی نشد از همین جا روی دفتر نقش دیگر میکشم میروم در گوشه گودال و با بغض قلم خنجری را تشنه رگهای حنجر میکشم مثل کوهی بوده زینب لحظه ذبح گلو عفت و ایثار و غیرت را مکرر میکشم حنجری را نامرتب کرده ضرب نیزه ها در پی این نیزه ها غمدیده خواهر میکشم گاه در کنج تنور و گاه زیر دست و پا یک سر دور از بدن را روی منبر میکشم میکشم آل عبا را در اسیری و عزا گوشه ویرانه ها دُردانه دختر میکشم دختری را میکشم مشغول نجوا با پدر حال او را زخمی و بی تاب و مضطر میکشم سعید مرادی @rozeh_1
روی خاک دشت جسمت نامرتب مانده است نه ...تو تنها نیستی پیش تو زینب مانده است یادگار مادرت غارت شد اما جای آن روی جسمت یادگار سم مرکب مانده است نیتش خیر است و دارد با عصایش می زند پیرِ نامردی که در معنای مذهب مانده است زیر خورشید بیابان پیکرت ماند و سرت نزد راهب در کلیسا نیمه ی شب مانده است روضه ی سخت سنان و ساربانت خوانده شد روضه ی گرگان وحشی مار و عقرب مانده است قرن ها خواندند از زخم لبت اما هنوز روضه باید خواند زیرا حق مطلب مانده است علی اصغر یزدی @rozeh_1
توضیح واژه‌های سخت شعر محتشم نفخ صور: دمیدن بوق مخصوصی است که توسط اسرافیل انجام می‌شود. طلوع آفتاب از مغرب: یکی از نشانه‌های قیام قیامت است. دیو و دد: جانور درنده مانند شیر و پلنگ و گرگ و… عیوق: ستاره‌ای سرخ‌رنگ و روشن در کنار راست کهکشان که پس از ثریا بر آید و پیش از آن غروب کند. سرادق: خیمه، سراپرده. سرادق گردون: آسمان گردون دون: فرومایه، پست سیماب: جیوه. سیماب‌وار: تشبیه به جیوه از آن رو است که جیوه ماده‌ای لغزان و بی‌قرار است. خوان: سفره صلا: فریادی که به جهت طعام‌دادن به درویشان و فقیران و فروختن چیزی می‌زنند. اخگر: پاره آتش رخشنده. ذِروه: بالاترین موضع چیزی. خَسان: فرومایگان، ناکسان سنان: نیزه سلسبیل: نام چشمه‌ای در بهشت مَحمِل: کجاوه‌ای که بر شتر می‌بندند عَماری: محمل شتر خیل اَلَم: گروه رنج و درد بضعة: جگرگوشه هامون: دشتی که زمین آن هموار باشد غرقه محیط: دریای بزرگ، اقیانوس ورطه: گرداب خُلد: نام بهشت سِفله: فرومایه طَعن: عیب‌گیری در کار کسی شدّاد بن عاد: پادشاه ستمکاری بود که از دستورات خدا نافرمانی کرد و باغی بزرگ از زرو یاقوت برای خود ساخت و لکن پیش از آنکه وارد آن شود، گرفتار عذاب الهی گردید. کمال الدین توضیح لغات از «ذکر غم حسین علیه‌السلام» علی‌اکبر تلافی
ساکتم امّا مپنداری که راحت نیستم خوب میدانی زیادی اهل صحبت نیستم با زبان اشک با تو دردِدل کردم که من با زبان دیگری وللهِ راحت نیستم @hosenih شیعه با حُبِّ وِلای تو تَشَخُّص یافته است پس ببین آنقَدر ها هم بی هُویَّت نیستم عُمر خود را می فروشم در دکُان روزگار بی بها بردار..،دنبال تجارت نیستم جانِ جُون ات بیشتر با این فقیرت کار کن در گدایی کردن از تو بامهارت نیستم دوستانم بیشتر از من پریشان تو اند غبطه گاهی می خورم..،اهل حسادت نیستم مادرت قطعاً صدایم کرده،هیئت آمدم من نخواهم رفت آنجایی که دعوت نیستم پیش جاکفشیِ روضه جا بگیرم..،کافی است جانِ فرزندان تو راضی به زحمت نیستم @hosenih چشم‌هایم را دو سیلاب تلاطم خیز کن وقت اوج گریه دلخوش به رطوبت نیستم ▪️ ▪️ بعد پیراهن به معجرها..،زبانم لال باد من که مرد روضه ی دُشوار غارت نیستم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 حدیث غربت او کرده خون جگرها را نشانده روی دل سنگ هم شررها را شکسته بال و پری نیست حق آن مردی که داده رخصت پرواز ، بال و پر ها را چه آمده سر آقا ، به گوش فاطمه اش خدا کند نرسانند این خبرها را یکی فقط شده مامور تا که با دشنام زَنَد همیشه بهم خلوت سحرها را رسیده یک زن رقاصه تا کُنَد تکمیل تمام بی ادبی ها و درد سرها را نگاه کن چه غریبانه داد جان آن که پناه بود غریبی محتضر ها را به روی تخته ی در رفت و بُرد این دنیا جلوی فاطمه باز آبروی درها را تنی نحیف و پر از زخم بر پل بغداد گرفته جان تمامی رهگذرها را .. هر آنچه دید ولیکن هزار مرتبه شکر ندید لحظه ی جان دادن پسرها را محمد حسین رحیمیان امام کاظم (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 از آسمون باز خبر می آرن فرشته ها یه قمر می آرن از تو بهشت یه سبد ستاره هدیه برا این پسر می آرن دلها از غم میشه امشب آزاد نوری از عرش تو مدینه افتاد خورشید امشب خوابیده آروم رو دست امام سجاد پر وا کنید ای عاشقا تا هممون بشیم مسافر سبد سبد گل بریزید رو مقدم امام باقر مولا مولا امام باقر تو این شب جشن عاشقونه ملک داره به غزل می خونه تو دلبری به خدا تو عالم آقای ما نداره نمونه پشت خونه پرشده زسائل ماه هم امشب شده قرص کامل چه رویایی سر گذاشته روی دوش ابوالفضائل نگاه کنید تو مدینه سفره نذری حسینو برا نوه اش که می چینه ستاره های عالمینو مولا مولا یا امام باقر آقای ما همه چی تمومه بی عشق اون هر نفس حرومه هرچی داریم توی دین ومذهب از سخن باقر العلومه توی دام یه نگاش اسیرم در خونش تا ابد فقیرم می خوام امشب از آقا برات کرببلا بگیرم آقای من می دونه که عاشق بین الحرمینم عاشق یک نماز صبح تو حرم امام حسینم مولا مولا یا امام باقر شاعر : مهدی نظری امام باقر (ع) سرود 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 یک نفر از اهل بیت فاطمه یک نفر زین چارده تن قائمه در امامان هدی رعناترین در نگاه شاعران زهراترین شعله موروثی شده در دامنش عشق میسوزد ز گرمای تنش میخورد بر هم لب و دندان او بس که میسوزد تن طوفانیاش بستر خورشید شد پیشانیاش گرگ ها خون خدا را خوردهاند جای پیراهن، تنش را بردهاند مه میان حجره زندانی شده شه گرفتار پریشانی شده ضعف را با ناتوانی میکشد بار پیری در جوانی میکشد خلسهای دارد که از عرفان پر است در سماعش پیچش یک چادر است ای غرور ناله هَل مِن مُعین ای بلور، این سنگباران را ببین پشت این در سایهها کف میزنند در غم ابن الرضا کف میزنند پس سیادت را حسادت کردهاند کینه توزی با سعادت کردهاند تو شهید دستِ بازِ خود شدی عطر عید جا نمازِ خود شدی آب گر چه رهن ایوان شماست تشنگی شش دانگش از آن شماست حیف از آن رنگ کبودین لبت حیف از آن گل های یا رب یا ربت حیف از آن چشم سیاه بستهات حیف از آن لب های خشک و خستهات آفتاب من لب بام آمده صاحب منصب، چه بی نام آمده گر چه بی نام آمدی بر روی بام از کبوترها ببینی احترام پیکرت اقلیم باغ دردهاست عطر جسمت رهبر شبگردهاست باغ ما از بام افتاده به خاک ای بهارِ عاطفه روحی فداک استخوانت گر شکست از این فرود بر تو و جدّ غریبِ تو درود گفت اُسقونی ولی سنگش زدند گفت هر چه یا علی سنگش زدند بر تنش دعوا، که تاراجش کنند بر سرش غوغا به معراجش کنند عاقبت از هیبت چشمان او از قفا قاتل گرفته جان او ---------------------------------------- شاعر : محمد سهرابی امام هادی (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سیدی یا حضرت باقر مدد... مُهر عشقت به جبین عاشقان ای امام پنجمین عاشقان به لبم کوثر زمزمه تویی یوسف علی و فاطمه تویی خاک درگه تو حلم و منزلت طفل مکتب تو علم و معرفت آسمان ذرّه ای از عنایتت کهکشان پرتوی از کرامتت مثل اجداد خودت،مکرّمی جلوه ی قدسی اسم اعظمی قمر سپهر شرع و دین تویی پسر سیّد ِ ساجدین تویی نور مهر آسمان پیش تو هیچ دانش کلّ جهان پیش تو هیچ بده بر ما ز عطای ذولجلال علم و تقوی و شرافت و کمال کن دعا که با صفا شویم همه عامل دین خدا شویم همه بنده ی خدا شدن حاجت ماست زینت شما شدن حاجت ماست حرف من ذکر دل و جان همه است هدفم جلب رضای فاطمه است امام باقر (ع) سرود 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 زندانیه بغدادم،اسیر دست صیادم به کنج این قفس من بی گناه افتادم غریب مادرزادم،کسی نمیکند یادم شکسته در گلو بغضم به سینه فریادم روزم چون شب شده؛جانم بر لب شده کار دشمن فقط؛دشنام و سب شده تازیانه شده؛قوت روز و شبم مشغول گفتنه؛خلصنی یا ربم آزارم میدهد،زنجیر گردنم شلاقم میزند،هر لحظه دشمنم میسوزد دائما،زخمه روی تنم (غریب بن غریب،از نسل حیدرم پسر فاطمه،موسی بن جعفرم) (مولا ابالرضا) بند دوم تو گریه کن بر حالم،شبیه مرغ بی بالم امام عالمم لیکن در این سیه چالم منی که ناخوش احوالم،به هر بهانه مینالم به هر بهانه می آید عدو به دنبالم میزند طعنه ها،میخندد بی حیا گوید به مادرم،او هر دم ناسزا از مویم میکشد،میسوزد گیسویم بی هوا میزند،بر کنج ابرویم آزارم میدهد،نیش و لبخند او آتشم ‌میزند،این بغض در گلو میکنم هر زمان،مرگم را آرزو (غریب بن غریب،از نسل حیدرم پسر فاطمه،موسی بن جعفرم) (مولا ابالرضا) بند سوم هوای دلبر دارم،و قلب مضطر دارم مثال مادرم چشمی ز غصه تر دارم و درد پهلو دارم،شکسته بازو دارم مثال مادرم زخمی به بال و پر دارم زهر کین حاصلم،پاره شد این دلم اما شد کوچه ها،عاقبت قاتلم میسوزم از عطش،با یاد کربلا یاد راس جدا،بر روی نیزه ها گرچه جان میدهم،در زندان بلا پیکر من نرفت،به زیر دست و پا نشدم چون حسین،مقطع الاعضا (السلام علی،شاه شیب الخضیب میگریم بهر تو،یا جدا یا غریب) (غریب بن غریب،از نسل حیدرم پسر فاطمه،موسی بن جعفرم) (مولا ابالرضا) امام کاظم (ع) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 تو مهمان نمودی مرا یک غزل نشاندی به دل عشق خود از ازل تو بی مثل و همتایی و بی بدل تو نوری تو نوری تو خیرالعمل که شیرین بود از تو کام عسل مرید توام من مراد منی به یاد توام من به یاد منی دلم تنگ صحن و سرای رضا همه جان عالم فدای رضا پس از سالیانی خدای رضا تو را آفریده برای رضا تو هستی به پیری عصای رضا شما آمدی و رضا جان گرفت رضا نه که دین خدا جان گرفت به یادت زمستان ما شد بهار به نازی ربودی ز دستم قرار به تیغ نظر کشته ای بی شمار چه سرها به عشقت شده روی دار به صحرای خشک دل من ببار به پایت نشسته ذلیخا هنوز اسیر تو چشمان لیلا هنوز شده قبله ام سمت چشمان تو که جانم بود بسته بر جان تو وجودم شده پر ز ایمان تو منم از تبار غلامان تو همیشه گدایم سر خوان تو نما پر تو این کیسه خالی ام که جزء گدایان هر سالی ام به دلواپسی ها قرارم شدی به غمها شما غمگسارم شدی تو مهتاب شبهای تارم شدی کسی را ندارم تو یارم شدی تمامی دار و ندارم شدی گدایی در خانه تو خوش است و مستی به میخانه تو خوش است به جام دل من شرابی بریز نه یک جرعه ای نه حسابی بریز به حلقوم خشکیده آبی بریز به شب زادگان آفتابی بریز سر این حسودان عذابی بریز دهان وا نموده به بی حرمتی جوابش بده تو به یک ضربتی سیه پوش داغ تو شد مادرت اگر داده زهر جفا همسرت نخندیده اشکی به چشم ترت نزد تازیانه کسی دخترت نزد بر سر نیزه دیگر سرت علی اکبر شاه طوسی جواد گل پرپر شاه طوسی جواد کربلایی میلاد یعقوبی امام جواد (ع) مدح 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 فصل بهار آمد و عالم معطر است بوى نسيم صبح بسى روح پرور است گويا ز خلد مى ‏وزد اين باد مشكبيز كاين سان دماغ ابر ز بوى خوش‏تر است هم اين زمين مرده شده احيا ز فيض او هم اين جهان پير، جوان بار ديگر است چندان نموده عقد عقد جواهر نثار يار كز فيض او فضاى زمين، پر ز گوهر است گستره است فرش ز مرد به صحن باغ دهقان باغ را ندانم چه بر سر است در بزم بلبل آمد گل، باز بى نقاب اما به سوز حسن رخش طرفه چادر است نرگس گشوده چشم تماشا به روى گل سوسن به صد زبان، پى مدحش ثناگر است بنگرد مى به شاخه نيلوفر از شعف در پيچ و خم، چو زلف عروسان دلبر است ريحان تو گويى آمده از خطّه خطا مجموع بار او همه از مشك اسفر است در پاى قصر گل زده خوش خيمه نسترن گويا طلب نموده چه درويش بر در است از صوت سار و صلصل و بلبل، به گلستان چشم حسود كور و همى گوش او كر است با صد نوا به شاخ گل ارغوان، هزار طوطى به نعمه بر سر شاخ صنوبر است من هم زبان گشوده به مدح شهنشهى كو بر علم حجله موجود، بائر است نور خدا، امام هدى، باقرالعلوم هادى دين و وارث علم پيمبر است بابش على و جد كبارش بود حسين زين العابد را پسر و باب جعفر است كى عقل مى‏ رسد به در قصر قدر او جايى كه عشق، مات رخ آن فلك فر اشت در جاه و رتبه صد چو سليمان، به عّز و جاه در زير بال طايرى از كويش اندر است هم لطف اوست مونس يونس، به بطن حوت هم در طريق، هادى خضر و سكندر است نعلين مصطفى است به پايش كه عروج كو قصر جاه و رتبه ‏اش از عرش برتر است دراعه و قار على هم بر دوش اوست به تاركش ز نور حسينى هم افسر است در پيش حر جود و سخايش كجا و كى بحر محيط قلزم و عمان برابر است مفتاح قفل گنج سعادت، به دست ست بر پا از او بناى شفاعت، به محشر است كى با شهان، گداى درش را مثل زنم چون بر در گداى درش، صد چو قيصر است مى ‏خواست تا هشام، حقيرش كند ز كين با علم آنكه حجت خلاق اكبر است وقتى طلب نمود به بزم خود آن لعين كو ايستاده با همه اعيان برابر است تير و كمان، بهانه خود ساخت آن شقى با آن عناها كه به قلبش مخمر است گفتا كمان كشى نبود كار هر كسى چون كار آزموده يلان دلاور است شاها تو چون به علم كما ندار اكملى اكنون كمان و تير در اين بزم حاضر است بايد كمان كشى بنشان تا كه بنگرم فضل و هنر، به شان كه امروز در خور است تير تو چون ز تير قضا مى‏ برد گرو چشمم به چوب و تير تو شايق چه منظر است مولاى دين، ز خصم دنى، عذر خواست ليك راضى نشد ز بغض كه جانش در آذر است آنكه فكند تير پس آن شاه بر نشان با آنكه تير از پى حكمش چه چاكر است با سوزن قضا، به دل خال آن چنان پيوسته دوخت تير، كه دور از تصور است نه جوب تير، دوخت به بالاى يكديگر آنسان كه ذهن و عقل، ز ادراك قاصر است هر كس كه ديد گفت تعالى از اين هنر اين دست، دست قدرت خلاق اكبر است دست ولى خالق كون و مكان بود تير اين چنين، به راست ى از دست داور است اما به حيرتم ز چه آن شه به كربلا مغلوب كوفيان شرير ستمگر است همراه باب خويش برندش به شهر شام بر چشم شاميان، چو اسيران مضطر است با آنكه خود مروج دين خدا بود با آنكه نور ديده زهراى اطهر است گاهى به شهر كوفه و گاهى به شهر شام گه در خرابه، گاه به زندان بى در است گاهى ز ابتلاى پدر، مى‏ زند به سر گه فكر دستگيرى آل پيمبر است فائز ز سوز ماتم او دم مزن دگر كز آه آتشين تو عالم در آذر است امام باقر (ع) میلاد 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar