#حضرت_رقیه_س_ولادت
#بحر_طویل
سحری روشن و عاشق/سحری غرق شقایق/سحری چاک گریبان/و شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان
و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران
دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم
سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه ی شوری است
که در حلقه ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه ی احساس/زمین تکّه ی الماس/پر از عطر گل یاس ترین یاس
شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/ز طربخانه ی سینه/پی دل های دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه ی شوری است
ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و منا را و صفا را/وَ ز سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله ی راز است
در این بزم معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد
از عشق لبالب/وَ گلِ خنده شکوفاست به رخساره ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وز آن قامت سرشار زِ دلدار/وز آن چهره ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم می زند و منتظر عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است
چه شد باز/که در باز شد و لحظه ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قنداقه ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش
دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/و ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس تر از معنی احساس/و آئینه تر از آینه در بوسه ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس تر از یاس
و ای شبنم شیرین منشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/خدایا چه گل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/که زینب به نم اشکی و با سینه ی پر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسر ام بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترک ناز حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می بود حدیث فدک و غصبِ فدک/زخمِ دل حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....
شاعر: #حسن_لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_ولادت
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
ای دختر امام شهیدان خوش آمدی
دانش پژوه مکتب قرآن خوش آمدی
بنت الحسین ، اخت امام ، عمه امام
دُر عفاف و گوهر ایمان خوش امدی
نامت رقیه ، شهرت مرغی مهاجر است
ای مرغک مهاجر دوران خوش آمدی
روز ولادت آمدی از غیب بر وجود
فرمود بر تو حجت سبحان خوش آمدی
شهزاده است مادر تو حضرت رباب
بابات نیز حجت سبحان خوش آمدی
اکبر تو را برادر و زین العباد نیز
عباس عموی توست کماکان خوش آمدی
شعبان مه معظم و ماه محمد است
ای ماه عشق در مه شعبان خوش آمدی
عمر کمت ، به معرفت عمری دوباره داد
ای موجب سعادت انسان خوش آمدی
ویرانه شرمسار حضورت بود هنوز
گنجینه ی محبت و عرفان خوش آمدی
هرچند از تو کرب وبلا قدردان نشد
فریاد زد دمشق که ای جان خوش آمدی
ویرانه نشینی ات برکت بود چون ز تو
کاخ معاویه شده ویران خوش آمدی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_مدح
#سیدمجتبی_شجاع
خاك قدم رقیه باشی عشق است
زیر علم رقیه باشی عشق است
با مهدی صاحب الزمان از ره لطف
یك شب حرم رقیه باشی عشق است
هر جا سخن از رقیه جان می آید
صوت صلوات عرشیان می آید
در مجلس این سهساله من معتقدم
عطر خوش صاحب الزمان می آید
امشب كرم رقیه را می بینیم
خیر قدم رقیه را می بینیم
این حرف تمام عاشقان است حسین
پس كی حرم رقیه را می بینیم
در محفل عشقتان ادب آوردم
غم از دلتان برده طرب آوردم
یادت نرود یك صلواتی بفرست
تا نام رقیه رابه لب آوردم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ ..✳️
باب الحسین دیگر مولا رقیه است
چشم وچراغ عرش معلارقیه است
بنت الحسین ،ماه تمام زمینیان
ماه منیر عالم بالا رقیه است
بعد ازعقیله،زِینِ أَبْ ودخت فاطمه
زینب ترین عقیله بابا ، رقیه است
ناز ی که قدرقیمت هستی توان خرید
ناز مه سه ساله ی طاها ، رقیه است
دخترمگو که،برحسنین وبه زینبین
عشق و صفای ام ابیها رقیه است
ثابت نمودوقت اسارت به شامیان
آیه به آیه سوره ی زهرا رقیه است
بعدازعلیّ اصغر ومحسن،به روزحشر
کوچکترین شفیعه ی عقبا رقیه است
زینب اگر مدرس و استاد صبر شد
شاگرد این فقیهه عظمی رقیه است
با گفتن عمو دل عباس می برد
حقّا انیس و دلبرسقا رقیه است
جان داده از لبالب غم ها رقیه است
دق کرده از ستاره سرها رقیه است
علی مهدوی نسب
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_رقیه_سلام_الله
⚜❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️⚜
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
✳️ السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَ، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ ..✳️
سرمشقِ صبر ، صبرِ جمیل رقیّه است
همواره دست عشق ، دخیلِ رقیّه است
مثل عموش ، مَنسب باب الحوائجی
در باب قُرب ، اَجر جزیل رقیّه است
دیدیم پادشاه ستمکار شهر شام
هنگام جنگ نرم ، ذلیل رقیّه است
با منکرِ رقیّه به محشر طرفْ حساب
بالله قسم، خدایِ جلیل رقیّه است
حاتم که از چهل درِ خانه ، کرم کند
از روی عجز ، اِبنِ سَبیل رقیّه است
آبی که اهل شام بلا غرق شد در آن
در کنج چشم ، جاریِ نیل رقیّه است
بااینکه بیشتر شده قربانیِ حسین
این اشک چشم ، گاه ، قتیل رقیّه است
باید کفالت دو جهان را به او دهند
بنتُ الاسد چرا که کفیل رقیّه است
پرونده های حاجت ما، اولویّتش
با شیرخوار شاه ، وکیل رقیّه است
از رفتن حسین به مقتل که بگذریم
داغِ بزرگِ قلبِ عقیله ، رقیّه است
محمّدقاسمی
#شعر_ولادت_حضرت_رقیه_سلام_الله
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_رقیه_سلام_الله
⚜❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️♨️❄️⚜
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔹السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَُ ....🔹
سر زد از خانه خورشيد ولا ماه امشب
ز آسمان باز شده سوى زمين راه امشب
حلقه بر در زده شادى كه منم ، باز كنيد
ذكر تسبيح بخوانيد و غزل ساز كنيد
غزل شوق بخوانيد كه گل وا شده است
غنچه ی عصمت و تطهير شكوفا شده است
چشم بد دور عجب ماه جمالى دارد
چه نجيب است رقيه چه كمالى دارد
دختر ناز حسين است مبارك قدمش
كى فراموش شود خاطره عمر كمش
علوى زادهاى از نسل و تبار زهراست
ياس نورستهاى از باغ و بهار زهراست
آمده همسفر شاه شهيدان گردد
شمع دلسوخته كلبه احزان گردد
نمك خنده ی او برد دل مادر را
كرده حرز گل خود "چار قل و كوثر" را
عمه زينب به رويش صورت مادر را ديد
در خم ابروى او هيبت حيدر را ديد
چه صفا داشت در آن فرصت آئينه و ماه
ذكر "لاحول و لا قوة الا بالله"
بوسه از صورت ماهش على اكبر گيرد
عمو عباس چو جان او را در بر گيرد
شب شادى است به صد شوق سحر بايد كرد
غصه و اندوه را دست به سر بايد كرد
هر كه از دست رقيه طلبد فيض برات
بفرستد به صفاى قدم او صلوات
کمیل کاشانی
#شعر_ولادت_حضرت_رقیه سلامالله
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔹السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَُ ....🔹
ارباب آمده ثمر باغ لاله اش
كرده ظهور فاطمه اى در سلاله اش
امد کسیکه مهجة قلب حسین را
دست خدا سند زده پشت قباله اش
نهج البلاغه هست و مفاتیح و کوثراست
یکروز اکر که ترجمه گردد رساله اش
یکراست میرود بغل شاه کربلا
دست کسی اگر برسد یک حواله اش
اندازه مسیح اولوالعزم زنده کرد
دلهای مرده را دم عمر سه ساله اش
عاشق شدیم و گفت رها کن بقیه را
بنویس روی سنگ نگین یا رقیه را
دختر نگو که مادر باباست بعدازاین
آیینه دار ام ابیهاست بعدازاین
دختر نگو که وارث شمشیر حیدر است
ارثیه دار حضرت زهراست بعدازاین
دختر نگو که غیرت دستان بسته اش
ویران کننده صف اعداست بعدازاین
در اشتیاق زمزمه عمه گفتنش
قلب صبور زینب کبراست بعدازاین
اصلا به گاهواره برایش نیاز نیست
جایش به روی شانه سقاست بعدازاین
غوغاست در ملائکة الله عالمین
دارد برای او صدقه می دهد حسین
در نسل عشق ، شوق سرآمد رقیه است
تفسیری از خدیجه و احمد رقیه است
داود و آدمند فقیران گریه اش
بنیانگذار گریه بی حد رقیه است
پیداست جلوه حسنی در کرامتش
مثل حسن ،کریم زبانزد رقیه است
دیدیم در حساب عدد که مساویِ
رزاق در رساله ابجد رقیه است
آنکس كه با شهامت زینب مدار خود
سیلی به روی حرمله ها زد ، رقیه است
جان باخت پای عشق ولی برد کرده است
چوب یزید را به سرش خرد کرده است
در راه عشق هم قسم زينب است او
كوچه به كوچه هم قدم زينب است او
در هاي و هوي مردم شام و ستمگران
تنها محافظ علم زينب است او
گريه نكرد هرچه كتك خورد ، گريه اش
بر ماجراي قدخم زينب است او
از كربلا به شام پس از رفتن پدر
دلواپسى دم به دم زينب است او
بعد از هزار سال خرابه حرم شدو
در زير سايه حرم زينب است او
دل بى قرار غصه و اندوه زينب است
كوچكترين مجاهد نستوه زينب است
چشمشش به پوشش طبق افتاد گریه کرد
بر مصحفی ورق ورق افتاد گریه کرد
لبهای چوب خورده اورا همینکه دید
یاد کبودی شفق افتاد گریه کرد
دستش توان نداشت كه سر را بغل كند
پس روى خاك بى رمق افتاد گريه كرد
بر حنجر بريده كه دستش رسيد سوخت
كنج خرابه مرغ حق افتاد گريه كرد
بر حال و روز دختر ويران نشين خود
سر از ميانه طبق افتاد گريه كرد
پروانه قسمت سحرش سوختن شده
او با همان لباس اسارت كفن شده
محمد جواد پرچمی
#شعر_ولادت_حضرت_رقیه سلامالله علیها
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨
🔹السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنا رُقَيَّةَُ ....🔹
قرآن چه باشد؟ اول و آخر رقیه
اسلام احمد چیست؟ سرتاسر رقیه
سیر و سلوکش رفته بر حیدر رقیه
معراج ما باشد توسل بر رقیه
یک دم نشد با رب گسسته اتصالش
زهراست پیدا و نمایان از خصالش
با آیه آیه جلوه های هر سه سالش
تطبیق شد بر سوره ی کوثر رقیه
نامش معطر می کند صحن دهان را
درس ولایت می دهد سینه زنان را
رد می کند هر منزل از هفت آسمان را
بر شانه ی عباسِ آب آور، رقیه
بر داغ او اهلِ مناسک گریه کردند
ذاتِ الهی با ملائک گریه کردند
آل عبا بر او یکایک گریه کردند
مرثیه خوان تا گفت بر منبر رقیه
یاسِ سه ساله، رنگ و بوی لاله دارد
هر کس که رویش دید، آه و ناله دارد
خیلی سوال از عمه اش، غساله دارد
رنگین کمان پیداست ازچه در رقیه؟!
با این همه زخمی که مانده در وجودش
با این همه دردسرش، وقتِ سجودش
با این پرِ زخمی و با روی کبودش
شد وارثِ ارثیه ی مادر رقیه
آن قدر، سنگِ شامیان بر ابرویش خورد
آن قدر، بر روی زمین با زانویش خورد
آن قدر محکم، ضربِ پا بر پهلویش خورد
مثل گلی در شعله شد پر پر رقیه
محمدجواد شیرازی
#شعر_ولادت_حضرت_رقیه سلامالله علیها
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
🌹#ولادت_حضرت_رقیه_س
🎤مداح :حاج حسین سیب سرخی
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
🕊رقیه قبله ی حاجاتی
🎋رقیه عمه ی ساداتی
ذکر قلبِ مجنون
یا رقیه خاتون
اومدی و زیبا،کرده ای دنیا رو
می بری باخنده، هات دلِ بابارو
اربابم اسمت رو،فاطمه میذاره
زنده کردی یادِ،مادرت زهرارو
به دنیا تو شرافت داری
به زهرا تو شباهت داری
کوثرِ اربابی
دخترِ اربابی
🕊رقیه قبله ی حاجاتی
🎋رقیه عمه ی ساداتی
اَلا كه نور خدا بر جمال داری تو
جلیله هستی و عّز و جلال داری تو
نگاه فاطمه را می توان به چشمت دید
كه عكس مادر خود بر جمال داری تو
هزار پیر طریقت مرید درگاهت
كریمه هستی و دل بی مثال داری تو
نـامت رقیه دختر سلطان کـربلا
باب الحوائجی به خدا گر سه سال داری تو
دلِ بی سامونم با شما دل میشه
جایِ عشقت میشه،وقتی قابل میشه
تو عَلَم بر دوشِ، کربلایی بی بی
نهضت ثارالله، با تو کامل میشه
فدایی، واسه عشقت هستم
هواییِ، دمشقت هستم
معدن احساسی
دلبرِ عباسی
🕊رقیه قبله ی حاجاتی
🌿رقیه عمه ی ساداتی
تا شمارو داریم
دیگه چی کم داریم
با غلامیِ تو فخر عالم داریم
وقتی تویِ محشر همه سرگردونند
چشم امید بر بانویِ عالم داریم
میدیم سر، ما سپاهت هستیم
تو محشر، در پناهت هستیم
از ازل دل بستیم
با رقیه هستیم
🕊رقیه قبله ی حاجاتی
🎋رقیه عمه ی ساداتی
شک ندارم بی بی،منکرت خنّاسِ
حق رو دیده در تو،اما حق نشناسِ
پس سزای هر کس،که تو رو رد کرده
سیلی از دستایِ،حضرت عباسِ
بندگی با رقیه عشقِ
زندگی با رقیه عشقِ
من عبادت کردم
زجر رو لعنت کردم
🕊رقیه قبله ی حاجاتی
🎋رقیه عمه ی ساداتی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
بهترین مداحی های روز
@qwehgm ⏪⬅️⏪
☘🌿☘🌿☘🌿☘🌿☘
#حضرت_رقیه
زخمی ترین ستاره شبهای شام بود
طفلی که در میان یتیمان بنام بود
جایی بزیر چادر خاکی عمه داشت
هر جا برای دیدنشان ازدحام بود
آبی نخورده بود،غذایی نخورده بود
سرخی گونه دست خوش انتقام بود
او با اشاره درد تنش را به عمه گفت
طفلک تمام درد دلش بی کلام بود
راس پدر گرفت در آغوش و جان سپرد
تنها رقیه بود که در این مقام بود
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
نیست کوچک او بزرگ عالم است
کی سه ساله ؟ پیر بازار غم است
وای اگر می ماند ، اگر قد میکشید
دلبر عالم در این عمر کم است
مُحرم حج حسین بن علیست
در حریم کبریایی مَحرم است
کسب فیض از دامن عباس کرد
پس یقین مانند او صاحب دم است
در مسیر جذب عشاق حسین
بر سر دوش رقیه پرچم است
روز محشر دستگیر ما همه است
دست او در دستهای فاطمه است
سیدحسین میرعمادی
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
قافله رفته بود و من بيهوش
روي شن زارهاي تفتيده
ماه با هر ستاره اي مي گفت:
بي صدا باش! تازه خوابيده
قافله رفته بود و در خوابم
عطر شهر مدينه پيچيده
خواب ديدم پدر ز باغ فدك
سيب سرخي براي من چيده
قافله رفته بود و من بي جان
پشت يك بوته خار خشكيده
بر وجودم سياهي صحرا
بذر ترس و هراس پاشيده
قافله رفته بود و من تنها
مضطرب، ناتوان ز فريادي
ماه گفت اي رقيه چيزي نيست
خواب بودي ز ناقه افتادي
قافله رفته بود و دلتنگي
قلب من را دوباره رنجانده
باد در گوش ماه ديدم گفت:
طفلكي باز هم كه جامانده
قافله رفته بود و تاول ها
مانعي در دويدنم بودند
خستگي،تشنگي،تب بالا
سد راه رسيدنم بودند
قافله رفته بود و مي ديدم
مي رسد يك غريبه از آن دور
ديدمش-سايه اي هلالي شكل-
چهره اش محو هاله ای از نور
ازنفس هاي تند و بي وقفه
وحشت و اضطراب حاكي بود
ديدم او را زني كه تنها بود
چادرش مثل عمه خاكي بود
بغض راه گلوي من را بست
گفتمش من يتيم و تنهايم
بغض زن زودتر شكست و گفت:
دخترم ، مادر تو زهرايم
ز بس که طعنه از هرکس شنیدم
که از این زندگی کردن بریدم
لباسم پاره بود و بین کوچه
ز دختر ها خجالت میکشیدم
من غرورم جریحه دار شده
شاکی از دست ساربان هستم
کعب نی ها مدام میگویند
دست و پا گیر کاروان هستم
دختر حرمله چه مغرور است
به من از بام دست تکان میداد
او خبر دار شده یتیم شده ام
پدرش را به من نشان میداد
وحید قاسمی
@rozeh_1