#حضرت_زهرا
#شام_غریبان
نیمه شب، اشک، عزا، آه چه غوغا شده بود
مجلس ختم علی بود که برپا شده بود
گریه کن: دیدهٔ خونبار ولی الله و
روضه خوان: چشم کبودی که معمّا شده بود
هق هق گریه و مولای صبوری، ای وای
راز جانسوزترین حادثه اِفشا شده بود
بازویی را که نود روز ز مولا پوشاند
در شب پر زدنش، قاتل مولا شده بود
آه تا صبح دگر دیدهٔ او باز نشد
درد پهلو دگر انگار مداوا شده بود
دست میشُست ز جان، لحظه به لحظه مولا
گرچه زهرا خودش از قبل مهیّا شده بود
بر علی آن شب جانکاه چهل سال گذشت
بعد از آن قامت خیبرشکنش تا شده بود
همه گفتند علی عاقبت از پا افتاد
هر چه شد آه پس از رفتن زهرا شده بود
یوسف رحیمی
@deabel
#حضرت_زهرا
#شام_غریبان
تا که نامت بر زبان آمد زبان آتش گرفت
سوختم، چندان که مغز استخوان آتش گرفت
حیدر آمد، خاک همچون باد، گرم گریه شد
خواست تا غسلت دهد آب روان آتش گرفت
هان چه می پرسی چه پیش آمد؟ زمین را آب برد
بادبانِ کشتی پیغمبران آتش گرفت
یک طرف ماهِ مرا ابرِ سیاهِ فتنه کشت
یک طرف از درد غربت کهکشان آتش گرفت
رفت سمت آسمان روحت! زمین از شرم سوخت
در زمین جسم تو گم شد، آسمان آتش گرفت
علیرضا قزوه
@deabel
#حضرت_زهرا
#شام_غریبان
می رود تابوتِ تو بر شانه هایِ اهل بیت
بازهم محبوس شد نا و نوایِ اهل بیت
می زند بر صورتش گاهی حسین گاهی حسن
دردِ هجرانِ تو سخت ست از برایِ اهل بیت
شوهرت در احتضار افتاده است بانویِ من
می رود از دست قطعاً مرتضایِ اهل بیت
بیشتر از هر کسی حالِ حسن باشد خراب
خاطره دارد ز کوچه ،مجتبایِ اهل بیت
گوشه ی تابوت می لرزد به رویِ شانه اش
یادش افتاده گمانم از جفایِ اهل بیت
این همان کوچه ست که بر تو جسارت کرده اند ؟
فاطمه! خاکی شده اینجا ردایِ اهل بیت
یک دعایی کن بمیرد شوهرِ مظلوم تو
با تو تا دفنم کنند آل عبایِ اهل بیت
محسن راحت حق
@deabel
#شهادت_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
ای مزار مخفیات ،
کعبه ی جان علی
با غمت زمزم شده ،
چشم گریان علی
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_دوم
آمدم یک «یاعلی»
از زبانت بشنوم
نالهای از تربت ،
بینشانت بشنوم
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_سوم
دخت پیغمبر کجا ،
حمله ی دشمن کجا
سینه ی قرآن کجا ،
صدمه ی آهن کجا ؟
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_چهارم
خاک قبرت شسته شد
با سرشک جاریام
تا ابد شرمندهام
زین امانتداریام
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_پنجم
بر تو از خون جگر
دسته گل آوردهام
تا ابد شرمنده از
روی سیلیخوردهام
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_ششم
من سیهپوش توام
تو کفنپوش علی
ناله ی یا فضهات
مانده در گوش علی
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#بند_هفتم
ای همیشه در برم
قبر بیزوار تو
مانده شبها تا سحر
چشم من بیدار تو
( ای همه هست علی ،
رفته از دست علی .. ) تکرار
#از_کتاب_صدف_نبوت
#استاد_سازگار
#بعد_از_شهادت
@deabel
#حضرت_زهرا
#شام_غریبان
داغ دید و از غم تو مرثیه خوان شد علی(ع)
بیقرارانه نگاهش خیس ِ باران شد علی(ع)
عاقبت آیینۂ دقّ اش به هم شد جفت و جور
پای تابوت تو جان داد و پریشان شد علی(ع)
در کنار بسترت سجاده اش را پهن کرد
در نماز لیلة الدفن تو گریان شد علی(ع)
خانه سوت و کور، نه فامیل! نه همسایه ای
در کنار بچه ها قاری قران شد علی(ع)
دست لرزانِ حسن(ع) را گرم در دستش گرفت
با محبت! جورِ دیگر مرد میدان شد علی(ع)
بی تو زینب(س) از غذا افتاد و لاغر شد حسین(ع)
با چه بغضی پایِ سفره خیره بر نان شد علی(ع)
زیر نور ماه زانو زد به روی خاک ها
آشنای هر شبِ یک قبر پنهان شد علی(ع)!
مرضیه عاطفی
@deabel
#حضرت_زهرا
#شام_غریبان
می دهد بال و پر خستۀ جبریل خبر
پیشِ چشمان علی رفت ز دنیا کوثر
دور می کرد ز دُور و برِ خانه همه را
ماند، یک جمعِ یتیم و تنِ سردِ مادر
غنچه اش گوشۀ یک باغچه ای مدفون بود
به کجا دفن کند حال،گُلَش را حیدر
این گُلِ لِه شده را با چه دلی بردارد
با چه حالی بدهد غسل به یاسِ پَرپَر
زیر پیراهن اگر غسل دهد دستور است
باز می کرد علی از سرِ زهرا معجر
آب می ریخت به پهلو و به سینه امّا
باز می ریخت ز خونابه گهی خون جگر
زینب از گوشۀ آن حجره تماشا می کرد
وای از زخمِ تنِ مادر و حال دختر
پیکر فاطمه را با چه کسی باید بُرد
راهِ تشییع ، نمانده ست برایش دیگر
بر سرِ دوشِ علی می رود آیا پرِ کاه
یا فراتر شده تابوت ز فتح خیبر
زیرِ تابوت همین چند یتیمند فقط
حسنِ سر به گریبان و حسین و خواهر
عاقبت شد گُلِ پرپر به دلِ خاک نهان
اینچنین رَدِّ امانت شده بر پیغمبر
می رسد صوتِ حزین تا تهِ گودال به گوش
آه از پیکر بی غسل و کفن ، خاک بسر
محمود ژولیده
@deabel
#حضرت_زهرا
#شام_غریبان
دیگر بعید است این نفس بالا بیاید
باید برای یاریاش اسما بیاید
شب بود و باران بود و آب از چاه برداشت
تا که برای شستن دریا بیاید
این مرد خیبر مردِ خندق بود اما
باید برایِ غسلِ او زهرا بیاید
دستش به پهلو خورد زخمِ میخ را گفت
دیدی نشد تا محسنم دنیا بیاید
چشمش سیاهی رفت از بازوی خُردش
باید بماند تا که حالش جا بیاد
پشتِ سرِ هم شستنش را قطع میکرد
اما نشد تا بند این خونها بیاید
از بس حسن در آستین دندان فشرده
باید به دادِ حالِ او بابا بیاید
وقتی حسین اُفتاد بر این سینه باید
دستِ شکسته از کفن بالا بیاید
میگیرد از دوشِ ابوذر دوشِ سلمان
دنبال این تابوت آقا تا بیاد
تازه زمانِ شستنِ دیوار و در بود
ای کاش میشد زودتر فردا بیاید
ایکاش میشد دِق کند زینب کنارش
طاقت ندارد تا که عاشورا بیاید
طاقت ندارد تا ببیند بینِ گودال
بر روی آن سینه کسی با پا بیاید
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_زهرا
#شام_غریبان
این تن که غسل میدهم اینجا تن من است
جان داده است لحظه ی جان دادن من است
بی جوشن است گرچه ولی جوشن من است
پیر زنی که رفته ز دنیا زن من است
باحوصله بدون تماس است شستنش
اسما ببین ز روی لباس است شستنش
تا میرسم به زخم سرش میخورم زمین
دستش شکسته مثل پرش میخورم زمین
همراه جسم مختصرش میخورم زمین
از داغ حالت کمرش میخورم زمین
لاغرشدست حال تنش فرق کرده است
ماندم چرا لب و دهنش فرق کرده است
با اضطراب دست به زانوش میکشم
گاهی بروی گونه و ابروش میکشم
با چشم بسته دست به پهلوش میکشم
من هرچه میکشم سر بازوش میکشم
یک ضربه غلاف غرور مرا شکست
یک ضربه بود بازویش از چندجا شکست
از داغ یاس من دل هرخار گریه کرد
تاخورد بر زمین در و دیوار گریه کرد
زد زیرگریه آتش و مسمار گریه کرد
یکبار نه دوبار نه صدبار گریه کرد
خاکسترم ولی ز وجودم گدازه ریخت
هی آب ریختم ز تنش خون تازه ریخت
گرچه شکسته بود ولیکن بدن که داشت
گرچه شبانه فرصت تشییع تن که داشت
زهرای من غریب شد اما کفن که داشت
حتی اگر نبود کفن پیرهن که داشت
داغ دل شکسته من این سخن شده
برعکس مادری پسرش بی کفن شده
سیدپوریا هاشمی
@deabel
#حضرت_زهرا
#شام_غریبان
خصم بر کف چو تازیانه گرفت
تـن پــاک تـو را نشانه گرفت
شعلهای کز حریم تو برخاست
از دل مصطفــی زبانـه گرفت
شب قتل علی همان شب بود
که ز دستش تو را زمانه گرفت
جان خود را نهاد در دل خاک
با تـو در قبـر، آشیانه گـرفت
دسـت پیغمبــر خـدا لـرزید
تا تـو را از علی شبانـه گرفت
بشکنـد دست آن جنـایتکار
که تـو را زیـر تازیانـه گـرفت
ای که جبریـل بـر زیـارت تو
اذن از خالــق یگانـه گـرفت
به چه تقصیر، جـان پـاکت را
خصم در بیـن آستـانه گرفت؟
جگـر سنـگ بــر علـی سوزد
که عزا بر تـو مخفیـانه گرفت
شیعـه آن روزهـا که روز نبود
کوه درد تو را بـه شانه گرفت
شیعه عمری بـه یاد غربت تو
بهـر گریه دلش بهانـه گرفت
استاد حاج غلامرضا سازگار
@deabel
🖤بر کوکب آسمان عصمت صلوات
🖤بر فـاطـمـه گوهـر نبوت صلوات
🖤بر مادر یازده امام بر حق صلوات
🖤از صبح ازل تا به قیامـت صلوات
@deabel
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#شهادت
سجّاده ام معطّر از بوی ربّنا بود
آنچه شنیده می شد از من فقط خدا بود
یک عمر آه و نفرین، از این و آن شنیدم
تنها به جرم اینکه نفرین من دعا بود
دیشب برای مردم تا صبح گریه کردم
ای کاش یک نفر هم دیشب به فکر ما بود
طفلان من به جای مردم گُرُسنه بودند
افطار خانه یِ ما در سفره یِ شما بود
امروز را نبینید این بی حیا لگد زد
دیروز پشت این در جمعیتِ گدا بود
من هیچ شِکوه ای از بیگانگان ندارم
آنکه به حال و روزم خندید آشنا بود
من درد مرتضی را با جان خود خریدم
در راه دوست باید آماده یِ بلا بود
دستم شکست اما من درد حس نکردم
اسم علی دوا بود ، ذکر علی شفا بود
رفتم برای مردم حُجّت تمام کردم
او را که می کشیدید او حُجّت خدا بود
ای کاش می شکستند این دست دیگرم را
اما به جای این دست آن دستِ بسته وا بود
با کفش های خاکی در خانه ام قدم زد
آن خانه ای که فرشش بال فرشته ها بود
ای کاش ماجرا را حیدر ندیده باشد
وقتی سَرَم به در خورد، فضه! علی کجا بود؟!!
تازه میان کوچه قلبم به درد آمد
حیدر برهنه سر بود ، حیدر برهنه پا بود
تا قبر بردنم را همسایه هم نفهمید
از بس که مردن من چون شمع، بیصدا بود
از بس که قطره قطره بر پای تو چکیدم
تابوت من سبک تر حتی ز بوریا بود
ای آخرت وفا کن با ما شکسته دل ها
با ما شکسته دل ها دنیا که بی وفا بود
/علی اکبر لطیفیان/
@deabel
🏴#السلام_علیک_ایَتها_الرضیه المرْضیه🏴
در دفترِ عالم ز خطِ خون بنگارید
مظلوم تر از فاطمه مظلوم نداریم
در غربتش این بس نه فقط بی حرم است او
ما هیچ اثر از این گلِ معصوم نداریم
#هستی_محرابی
@deabel