eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
ای هست من ز هست تو یامرتضی علی دست خداست دست تو یا مرتضی علی چشم كسی ندیده به هنگام کارزار یك بار هم شكست تو یا مرتضی علی اوج تمام بال و پر هر پرنده ای باشد همیشه پست تو یا مرتضی علی بیچاره دشمنت که به تیغت دو نیم شد به به؛به ضرب شصت تو یا مرتضی علی مشكل گشای خلقی و حل میشود فقط كار همه به دست تو یا مرتضی علی ساقی كوثری و دو دستت پیاله است هستم خراب و مست تو یا مرتضی علی محمد حسن بیات لو @deabel
دلم گرفته بهانه سلام شاه نجف كه قبله گاه دلم گشته بارگاه نجف تمام صحن علی بوی فاطمه دارد شمیم سیب بیاید میان راه نجف صفای هر سحرش ، گریه بر غم زهراست به گوش میرسد آرام سوز و آه نجف قدم زده دل شب در میان نخلستان امان ز كوفه و خون آبه های چاه نجف قرار ما همه باب الرضا همان جایی كه سوی شاه خراسان بُوَد نگاه نجف قسم به نم نم اشكم پس از اذان صبح چقدر بوی حسین میدهد پگاه نجف قاسم نعمتی @deabel
ای خبره ی در روضه ! خیلی زود رفتی پر باز کردی لحظه ی موعود رفتی ای بانویی که شأن تو "برداًّ سلاما" ست با خاطرات آتش نمرود رفتی شش ماه بودی داغدار خیمه سوزان با خستگی و چشم اشک آلودرفتی بی عاطفه ها یوسفت را سر بریدند دنیای زیبایت که شد نابود رفتی با حالتی که جای سیلی رد شلاق بر گونه ات بر شانه هایت بود رفتی دلتنگ دیدار برادر زاده بودی باخاطری غمگین ولی خشنود رفتی "أشکوا الیک…" روی لب أُّختُّ المصائب! تا پیشگاه احمد محمود رفتی دریا برایت عاقبت آغوش وا کرد از غم خروشیدی شبیه رود رفتی ای بی پلاک کربلا و کوفه و شام با قد خم تا محضر معبود رفتی ای یادگار ماندگار کربلایی ای خبره ی در روضه خیلی زود رفتی علیرضا خاکساری @deabel
حق علی میزان علی دنیا علی عقبی علی اصلِ قران! سورۂ والفجر و أعطینا علی گفت در جنگ اُحد با شوقِ بی حد جبرییل نیست مثلِ ذوالفقارت! لا فتی إلا علی «أشهد أنّ علی» آویزۂ گوش من است برده از بدو تولد با خودش دل را علی رو زدم! فوراً گره از کارهایم باز شد استجابت شد دعاهایم فقط با: یاعلی می رسد با قامتی از نور در قبرم شبی ترسی از ظلمت ندارم هیچ! دارم تا علی همنشینش میشوم؛ پرونده ام را روز حشر با لبی خندان بفرماید اگر امضا علی مثل زهرا ذکر من نادعلی شد در قنوت چون أمیرالمؤمنینِ ماست در هر جا علی از ازل بر گردن-آویزِ عقیق فاطمه حک شده با خط نستعلیق مولانا علی مرضیه عاطفی @deabel
سرنوشت ما گره خورده به گیسوی علی از ازل چرخانده دل ها را خدا ، سوی علی او مع الحق گفت و از آن روز ما را می‌کُشند دار ما خرما فروشان حلقه ی موی علی مانده‌ ام احمد پیمبر بود یا عطار عشق بس که سلمان ها ، مسلمان کرد با بوی علی گر می‌ اندیشی نماز و روزه‌ ات را می‌ خرند ای برادر ! این تو و این هم ترازوی علی بیشتر از برق دَم‌ های دو سوی ذوالفقار دوستان را کشته خَم‌ های دو ابروی علی هر که دل خوش کرده در عالم به نام دیگری یا علی نشنیده است از سوی بانوی علی آری آداب خودش را دارد اینجا عاشقی ما و خاک کوی قنبر ، قنبر و روی علی قاسم صرافان @deabel
گریه بین شرار می‌کردی شعله‌ها را مهار می‌کردی پابرهنه فرار می‌کردی دختران را سوار می کردی همه‌جا کشتی نجات شدی سر پناه مخدَّرات شدی نان خود را به دختران دادی سهم خود را به دیگران دادی تو تسلّی به مادران دادی معجرت را به خواهران دادی گیسوی سوخته نقابت شد گوشه‌ی آستین حجابت شد به کجا کارها کشیده شده سر بازارها کشیده شده به پَرت خارها کشیده شده معجرت بارها کشیده شده خواهرت دیر کرد و افتادی چادرت گیر کرد و افتادی تا ز گودال سر در آوردی خویش را نزد خواهر آوردی سوی او دیده‌ی تر آوردی رو به سوی برادر آوردی خواهرانه به هم کمک کردید نیزه را از گلو در آوردید محمد جواد پرچمی @deabel
ما که مهمان کربلا بودیم ما گرفتار هر بلا بودیم خون ز دلها چکید یا جدّا جان به لبها رسید یا جدّا ظلم و جورِ حرامیان دیدیم سنگ باران ز کوفیان دیدیم وای از کوفه و پذیرایی دخترانت همه تماشایی دید چشمان ما جنایت را معجر زخم آل عصمت را روز پَرده‌نشینی از ما رفت آبرویی ز آل طاها رفت ناقه‌ها بی جهاز و ما خسته دستهامان به ریسمان بسته بود چشمان مَردمان بر ما پوستها سوخته شد از گرما بهتر ای مادرا نبودی تو وسط ماجرا نبودی تو حَرمی را که هیچ مَحرم نیست غیر نامَحرمش مجسّم نیست بعد ظلم حرامیِ ملعون همه غارت زده همه محزون بود بی‌سایۀ برادرها گریه ها گریه های دخترها شاهد ظلم بی‌حساب شدیم وارد مجلس شراب شدیم لب و دندان ز چوب کینه شکست مادرا حرمت سکینه شکست نام او را چه زشت می‌بردند پیش زینب شراب می‌خوردند روز ما سخت روزگاری شد که حسینت به طشت قاری شد چشم تو در عزای او گرید تا قیامت برای او گرید دخترانت بلند می‌گِریند نوحه سر می‌دهند می‌گریند نام ما تا ابد به شام آید منتقم روز انتقام آید محمود ژولیده @deabel
سفره ی لطفِ علی تا اینکه برپا می شود واژه ی احسان و نیکی خوب معنا می شود در بساط واژه های ذهن خود دنبال عشق هرچه می گردم فقط نام تو پیدا می شود چون خدا را میدهم با نام زیبایت قسم روزهایم با عنایات تو فردا می شود لطف مولایم همیشه شامل حال من است تا که گویم یا علی این دل چه شیدا می شود از فضیلت های حیدر هرچه بنویسم کم است گوشه چشمی گر نماید قطره دریا می شود محسن زعفرانیه @deabel
حال بی سامان من از عشق تو سامان گرفت این گدا از دست تو هر روز آب و نان گرفت مثل یک مردار بودم گوشه ای از عزلتم تا که نامت را شنیدم پیکر من جان گرفت ذکر یا حیدر بود شیرینی اش در کام من احتیاجم را دگر از قند و از قندان گرفت شاه آمد در نجف ، کشکول در دستش گرفت در عوض سائل که آمد منصب سلطان گرفت بسکه ایوان طلایت مات و مبهوتم نمود ... گاه گاهی این زبانم ، ذکر " یا ایوان " گرفت یک عروس حیدری دیدم که از صحن نجف خاک را برداشت و با آن حنابندان گرفت تک تک آیات قرآن وصف شاه لافتاست از شما مضمون خود را سوره ی انسان گرفت بادهای موسمی از یک دم تو می وزد از تکان ذواالفقارت دفعتا طوفان گرفت هر کسی عشق تو را دارد خودش درمان بود هر کسی دور از تو شد هم ، درد بی درمان گرفت جایگاه دشمنت باشد به قعر چاه وَیْل تازه خیلی هم خدا بر حالشان آسان گرفت مسجدی که " اَشْهَدُ اَنَّ عَلی " را قطع کرد از ستون باید شکست و سردرش سیمان گرفت داریوش و کوروش و این داستانها ... بیخیال کشور ما اعتبار از حضرت سلمان گرفت رضا قاسمی @deabel
هرکه نامت برد شیرین کام می گوید علی تا علی ساقیست ، مِی در جام می گوید علی در شب معراج ، جبریلِ امین با افتخار با رسول الله ، در هر گام می گوید علی در تمام غزوه ها با ضربه هایش یک به یک زیر لب پیغمبر اسلام می گوید علی با نیابت از خدا جبریل در ارض و سما دم به دم با اختیار تام می گوید علی بلکه میکائیل در هنگامِ پخشِ رزقِ خلق وقت صبح و ظهر و عصر و شام می گوید علی زمزم و مشعر ، منا ، سعی و صفا ، رکن و مقام حج ، حرم ، حاجی ، طواف ، احرام ، می گوید علی می رسد روزی که شیعه در کنار کعبه و .... یک مؤذن می رود بر بام می گوید علی مهدی مقیمی @deabel
ذکر یا حیدر به جانم نور ایمان ریخته یا علی گفتم که دیدم قلب قرآن ریخته می دهد از ناودان کعبه حاجت بیشتر آب باران نجف که زیر ایوان ریخته مانده ام با لافتی الا علی جبریل از دهان منکرانت چند دندان ریخته باضریحت میشود دل کَند حتّی از بهشت بسکه پرهای ملائک در شبستان ریخته کشته های عشق تو باهم شهادت میدهند از هرانگشتت هزار و یک مسلمان ریخته تا تعارف کردی از خرمای نخلستان خود زود دیدم فاطمه در سفره ام نان ریخته مزّه ی چای نجف بیخود نمیچسبد به دل فاطمه با دست خود باده به فنجان ریخته در قیام و در قنوت و در سلام هر شبش از لب زهرا فقط ذکر علی جان ریخته نخل ها و چاه ها ارزانی اهل عراق اشکهایت را خدا در آب ایران ریخته از نجف تا کربلا از کربلا تا کاظمین نقشه ی راه مرا شاه خراسان ریخته رضا دین پرور @deabel
دل سایه نشین علم حیدر و زهراست محتاج عطا و کرم حیدر و زهراست آن یک پدر خاک و دگر مادر آب است آب و گل ما از نعم حیدر و زهراست بین الحرمین ست نجف تا به مدینه آنجا که حرم تا حرم حیدر و زهراست لبریز پر و بال ملائک ز نزول است آنجا که غبار قدم حیدر و زهراست لطفی که به دنیا متجلی ست ، قیامت معلوم شود لطف کم حیدر و زهراست از روز ازل تا به ابد حضرت جبریل با خیل ملائک حشم حیدر و زهراست با یک نگه فضه او سنگ شود زر این گوشه مقام خدم حیدر و زهراست گر زنده کند مرده ، مسیحا به دم خویش صاحب نفس از سوز و دم حیدر و زهراست صد شکر که در بین تمامی اراضی این خاک سرای عجم حیدر و زهراست خواهی اگر از عرش خدا پرده بیفتد راهش به خدا یک قسم حیدر و زهراست داغ حسن و داغ حسین و غم زینب عمریست که در سینه غم حیدر و زهراست بر شعر و کلامم نبود اجر و بهایی تا روح الامین‌ محتشم حیدر و زهراست یک روز میاید به دل شهر عزیزی آنکس که به دستش علم حیدر و زهراست ناصر شهریاری @deabel
پشت در آمدند گمراهان جمع کفتارها و روباهان به درِ بیتِ شیر آمده اند جمعِ پست و حقیر آمده اند همه دنبال یک هدف هستند شیر غرّش کند تلف هستند همه با بغضِ حیدر آمده اند به تلافیِ خیبر آمده اند سامری آمده است با هیزم جلوی چشم آنهمه مردم آمده مستِ قدرت و زَر و زور آمده اصل و فرعِ شرّ و شرور آمده ذات خود نشان بدهد آمده کوه را تکان بدهد آمده آفتاب را ببرد یا که اُمُّ الکتاب را ببرد آمده کوهی ادعا دارد طلبِ حقِّ نابجا دارد آمده بحر را بخشکاند آمده نور را بسوزاند آمده فتنه ای به پا سازد دورِ کعبه طناب اندازد آمده قطره، بحر را ببرد بهترین مردِ دهر را ببرد آمده خانه را بسوزاند بالِ پروانه را بسوزاند آمده بهر جنگ با خورشید تا بتازد به سوره ی توحید به خداوندی خدا سوگند به علی شاه لافتی سوگند به علی عشقِ ماندگار قسم به دَمِ پاک ذوالفقار قسم به نماز نشسته ی زهرا به همان دست خسته ی زهرا به مقام بلند مرتبه اش به نماز و نیازِ هر شبه اش این بود اصلِ دین و افکارم: به خدا از سقیفه بیزارم ما علی را امام می دانیم مظهرِ فیضِ تامّ می دانیم ما فقط بنده ی علی هستیم عبد شرمنده ی علی هستیم همه هستیم سائل دَرِ او خاکِ پایِ گدایِ قنبر او دین ما طلحه و زبیری نیست بی علی عاقبت بخیری نیست من علی دوستم علی خواهم شاه مردان فقط بُوَد شاهم بی علی راه را نمی خواهم تابشِ ماه را نمی خواهم بی علی روز و شب چه فایده واجب و مستحب چه فایده بی علی بحر را نمی خواهم ثروت دهر را نمی خواهم بی علی ،راه، آخرش چاه است با علی راهِ عشق کوتاه است صیقل روح و جان علی مدد است ذکر صاحب زمان علی مدد است فاتحِ خیبر و اُحد ،حیدر قاتل عَمر عَبدِ وُد ، حیدر اسدالله و غیرت الله است از ضمیرِ عوالم آگاه است در نگاه خدا صراط علی است شور و عشق و غم و نشاط علی است بَه چه مشکل گشاست نام علی نفخِ صورِ خداست نام علی روز محشر که می دَمَند به صور همه بر پا شوند از دلِ گور همه با نامِ او قیام کنند به علی باید احترام کنند روز محشر چه روز زیبایی است جلوه ی مرتضی تماشایی است نگه انبیاء به دست علی است همه کار خدا به دست علی است گر چه باری پُر از خطا داریم ما در آن روز مرتضی داریم در نگاه خدا امانت اوست مظهر پاکی و دیانت اوست من گُلی جز علی نمی بویم مدح کس غیر او نمی گویم اوجب واجبات مهر علی است پایه ی کائنات مهر علی است غیرِ او را میان دل  کُشتم بیرق عشق اوست در مشتم در رهش جان خود به کف دارم من هوای شه نجف دارم شیعه ی حیدریم شکر خدا از دو عالم سریم شکر خدا مجتبی شکریان @deabel
کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد ذبیح می طلبد جان نثار می خواهد مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده رسیده میثم تمار و دار می خواهد علی معلم تدریس «قاب قوسین» است فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟... شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد نوای هوهو ی بی اختیار می خواهد چه ظلم ها که بر او روزگار آورده چه صبر ها که از او روزگار می خواهد علی کسیست که مرحب مقابلش از ترس به تنگ آمده، راه فرار می خواهد نخواست دشمن او والی ولایت را نخواست آن چه که پروردگار می خواهد علیست نام خدا، در شناسنامه ی عشق مرا ببخش ، دلم گَه گُدار می خواهد... که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده جنون بندگی ام ، سنگسار می خواهد قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی ز خاک پای علی اعتبار می خواهد چهار فصل دلم را خدا به لطف علی بهار خواسته است و بهار می خواهد خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد که این معادله، شب زنده دار می خواهد به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد که شهد عشق علی پشتکار می خواهد فقیر و خسته و درمانده و پریشانم! چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد تمام هستی خود را که باختم،گفتم: چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟!... اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او کنار صحن و سرایش مزار می خواهد دعای آخر عشاق او فقط فرج است ظهور صاحب مان ، انتظار می خواهد... علی اصغر یزدی @deabel
لهوف مختصری از مصائب بانوست لهوف گریه‌کن روضه‌ی اسارت اوست فقط مقابل او نام شام را نبرید... اگرچه شام اسیر شکوه و هیبت اوست دوباره مرثیه‌ی قتل صبر می‌خواند از آن شلوغی گودال این غنیمت اوست شهیده‌ی غم گودال باید او را خواند حسین ذکر مدام دم شهادت اوست محسن حنیفی @deabel
در میانِ دو دخترِ زهرا یک نفر پایِ ماه، کوکب شد امِّ کلثوم با تمامِ وجود هستی اش نذر نامِ زینب شد در مدینه دو داغِ سنگین دید او عزادارِ جد و مادر بود آن دوشنبه که مادرش افتاد شاهدِ بی حیائیِ  در  بود دید مادر نفس نفس میزد دید مسمارِ نانجیب چه کرد دید سنگینیِ لگدها با شاخه باردارِ سیب چه کرد دید یک زن چگونه دوره شده دید زیرِ قلاف بازو را دید چادر چگونه خاکی شد کتکِ یک شکسته پهلو را دید وقت هجوم نامَحرم دردسرهایِ زن چه چیزی شد عاقبت هم رسید جایی که پیش او صحبت کنیزی شد پا به پایِ عقیله هر منزل بارِ ماتم کشیده این بانو دیده بر رویِ نیزه هجده تا یوسفِ سربریده این بانو با تمامِ مخدراتِ حرم سرِ بازارِ شام گیر افتاد پایِ راسِ بریده عباس وسط ازدحام گیر افتاد دید سنگی ز راه ِ دور آمد سرِ بر نیزه را تکانی داد بارها پیشِ چشم خواهرها همه سرها ز نیزه ها افتاد میشنید از کنارِ راسِ حسین هرقدم ناله هایِ زهرا را نالة یا بُنَی می آمد هر چهل منزل از دل صحرا مادری قد کمان صدا میزد تشنه لب جان سپُردی ای پسرم بین گودال من خودم دیدم چِقَدَر نیزه خوردی ای پسرم دست انداخت بر محاسن تو جایِ حنجر زیرِ گلویت ماند چون گلو از جلو بریده نشد پیش چشمان من تو را چرخاند قاسم نعمتی @deabel
مرثیه اش اشک ملائک را در آورده مرثیه خوان عصر عاشورا شدن کم نیست با لشگر آمد کربلا بی لشگرش کردند یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست خارمغیلان ، ظلمت شب، سایه ی دشمن شب تا سحر آواره ی صحرا شدن کم نیست شش ماه بعد از واقعه روی پر و بالش از زخم های کعب نی پیدا شدن کم نیست موی سپید و چشم تار و زانویی خسته در زیر بار درد و غصه تا شدن کم نیست با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست علیرضا خاکساری @deabel
در سنین کودکی بانو شما شاهد غم های حیدر بوده ای بعد از آن که میخ بر پهلو گرفت همدم شبهای مادر بوده ای گریه هایت بی امان بوده یقین روز و شب در خاطرت رنجیده ای بعد از آن که خانه را آتش زدند مادرت را بین بستر دیده ای در قنوت هر نماز فاطمه شک ندارم بیقراری کرده ای مثل زینب با غم و اندوه و آه بعد مادر خانه داری کرده ای تازه اینجا اول آوارگی است غصه و غم های تو پایان نداشت زندگی کردن برایت هیج وقت لحظه ای دور از حسین امکان نداشت کربلا با چشم هایت دیده ای غارت انگشتر و خلخال را نه نشد آخر فراموشش کنی ماجرای خنجر و گودال را روضه را بازش نمی خوانم ولی نانجیبان بی هوایش میزدند هرکسی هرآنچه داشت آورده بود پیرمردان با عصایش میزدند هر دم از غم های دشت کربلا اشک تو جاری شده بی اختیار هرگز از یادت نرفته لحظه ای هتک حرمت های مرد نیزه دار بعد سقا با رشادت های خود تو علمداری زینب کرده ای پابه پای کودکان در کوچه ها سنگ از بام منازل خورده ای یاد داری که سه ساله دختری در بیابان بر زمین افتاده بود تا رسیدی در خرابه بر سرش پیش چشمان پدر جان داده بود علی علی بیگی @deabel
مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست پیشگاه کرمت عرصه ی جولان ها نیست از کرامات فراوان تو خوبان ماتند اینهمه حسن در اندیشه ی انسان ها نیست باید ادیان پی اوصاف تو تحقیق کنند گفتن از شخصیتت وسع مسلمان ها نیست عصمت از فاطمه داری که مطهر شده ای احتیاجی پی این امر به برهان ها نیست شعر اگر بهر تو کم گفته شده خرده مگیر سیر اوصاف تو در قدرت عمان ها نیست نقش تو نیست کم از زینب کبری بانو گرچه حک نام تو در صفحه ی اذهان ها نیست شام زیر لگد خطبه ی تو جان میداد مثل تو هیچکسی فاتح میدان ها نیست رمز عرفان اثر سجده ی پیشانی توست احتیاجی سر این سفره به عرفان ها نیست خواستی تا همه جا صحبت زینب باشد مدح و مرثیه اگر از تو به دیوان ها نیست ام کلثوم شدن زینب و زهرا شدن است حرف عشق است در آن صحبت عنوان ها نیست ازدواج تو و نمرود مدینه؟ هیهات نخی از چادر تو قسمت شیطان ها نیست نمک سفره ی افطار پدر هستی تو لذتی بی تو در این شیر و در این نان ها نیست میشود گفت ز تو از غم و درد تو نگفت؟ مدح خوب است ولی مکفی گریان ها نیست یوسفت در عوض چاه به گودال افتاد چون تو دلسوخته در یثرب و کنعان ها نیست سر و سامان تو را نیزه ای از پا انداخت خیمه ی سوخته جای سر و سامان ها نیست نازپرورده ی دستان پر از مهر علی شأن تو ناقه ی عریان و بیابان ها نیست دورتادور تو با هلهله جمعیت بود بزم می، طشت طلا، جای پریشان ها نیست هرچه گفتم کمی از قدر و مقام تو نشد مور را رخصت تمجید سلیمان ها نیست سيدپوريا هاشمى @deabel
ای آینه دار پنج معصوم در بحر عفاف در مکتوم پرورده ی دامن ولایت مظلومه ی خاندان مظلوم قدر تو به ممکنات مجهول مهر تو به کائنات معلوم شیرازه ی شرع از تو محکم منظومه ی عشق ازتو منظوم تو زینب دومی علی را نامند تو را به ''ام کلثوم'' آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی آن وقت که چارساله بودی بر صورت ماه هاله بودی در خانه ی شیر حق به خوبی معصوم تر از غزاله بودی دیری نگذشت کز ستم ها سرگرم به اشک و ناله بودی از آن چه به خانه ی شمارفت از داغ جگر چو لاله بودی از قول و غزل فراتری تو کی حد تو این مقاله بودی؟ آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی تو محنت بی شماره دیدی غم، بیشتر از ستاره دیدی مه پاره ی دشت کربلا را در خاک، هزار پاره دیدی هم بردل پاره پاره اززهر هم پیکر پاره پاره دیدی پامال تن عزیز خود را ازمرکب ده سواره دیدی بردست حسین غرق درخون قنداقه ی شیرخواره دیدی آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی تو راز عجیب کربلایی بانوی شکیبب کربلایی هم راز شهید نینوایی دم ساز غریب کربلایی برخرمن هستی ستم کار سوزنده لهیب کربلایی درآتش غم اگر بسوزی باصبر، طبیب کربلایی آن جا که خطابه کارسازاست توفنده خطیب کربلایی آئینه ی آفتاب و ماهی یا سیدتی به ما نگاهی سیدرضا موید @deabel
🗞 گفتگوی امام صادق (علیه‌السلام) و رسوایی .. ✍ امام صادق علیه السلام رو کرد به ابو حنیفه و فرمود: «شنیده ‏ام که آیه : ✨ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم؛ در روز قیامت به طور حتم از نعمت‌ها سؤال می‌‏شوید (تکاثر، ۸)✨ را چنین تفسیر می‌‏کنی که "خداوند مردم را از غذاهای لذیذ و آب‌های خنک مؤاخذه و بازخواست می‏‌کند." ابوحنیفه گفت: "درست است من این آیه را این طور تفسیر کرده‏‌ام." ▫️امام فرمود: «اگر مردی تو را به خانه‏‌اش دعوت کند و با غذای لذیذ و آب خنکی از تو پذیرایی کند و بعد برای این پذیرایی به تو منت بگذارد، درباره‌‏ی چنین کسی چگونه قضاوت می‏‌کنی؟» ابوحنیفه گفت: "می‏‌گویم آدم بخیلی است." ▫️امام فرمود: «آیا خداوند بخیل است تا اینکه در روز قیامت در مورد غذاهایی که به ما داده ما را بازخواست کند؟» ابوحنیفه گفت: "پس مقصود از نعمت‌هایی که قرآن می‏‌گوید انسان مؤاخذه می‌‏شود چیست؟" ▫️امام فرمود: «مقصود آن نعمت ولایت ما اهل‏ بیت است. روز قیامت از ولایت ما قرار است سوال شود.» 📓 مستدرک الوسائل ج ۱۶، ص۲۴۷ ☀️ @deabel
ای پله های منبر تو آسمان ها پامنبری روضه هایت، روضه خوان ها مثل امیرالمؤمنینی، خطبه هایت پیچیده در گوش زمان ها و مکان ها ای سایه بان عصمت تو ماه و خورشید ای در پناه غیرت تو ارغوان ها هر تازیانه خطی از غمنامه ات بود ای شانه هایت شرح حال نیمه جان ها همراه زینب بین گودال تفحص گشتی به دنبال نشان از بی نشان ها همراه زینب در هجوم سنگ و آتش بودی پناه بی‌پناه الامان ها همراه زینب روضه های باز دیدی بازارها، رقاصه ها، آوازخوان ها محمد بختیاری @deabel
نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن دختر دومی ِحضرت حیدر بودن صدق الله العلی نام پدر بود و چنین آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن ام کلثوم شدن اینهمه مظلوم شدن شاهد میخ، چهل مرد، لگد، در بودن شاهد میخ،چهل مرد،لگد،در،فریاد بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن جزو آموختگان وصیت نامه ی او جزو تشییع کنان تن مادر بودن پشت تابوت به همراه حسین و زینب جزو آن چندنفر در شب آخر بودن درشب قدر به نوعی و به شکلی شب تشت ام کلثوم...بگو زینب دیگر بودن دختر فاطمه و عمه ی طفلان اما عزتش این بشود:خواهر خواهر بودن می کند خم کمرش را همه ی عمر فقط لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن می کند خم کمرش را به خدا درآنی روی تل گریه کنان محو برادر بودن چکمه ای آمد از آن سو واز این سو شد باب در هیاهوی حرم دست به معجر بودن مهدی رحیمی @deabel
دلم دوباره گرفتار ام کلثوم است که فصل رونق بازار ام کلثوم است به روز آخر ماه جمادی الثانی تمام شیعه عزادار ام کلثوم است گرفته است ز حیدر مدال آقایی کسی که خادم دربار ام کلثوم است همیشه سفره ی شیعه اگر نمک دارد به لطف سفره ی افطار ام کلثوم است اگر من اهل بکائم عنایت زهراست و سینه زن شدنم کار ام کلثوم است قیام سرخ حسینی همیشه مدیونِ کلام ناب و گهربار ام کلثوم است درخت کرب و بلا پر ثمر اگر گشته ز جانفشانی و ایثار ام کلثوم است تمام گریه ی ما در مصیبت ارباب نَمی ز دیده ی خونبار ام کلثوم است یقین قلبی اَم این است حضرت عباس ز روی نیزه نگهدار ام کلثوم است میان مجلس نامحرمان و بزم شراب سر بریده مددکار ام کلثوم است محمود مربوبی @deabel
از قرائن این چنین پیداست در را دیده است ما شنیدیم، او ولیکن چل نفر را دیده است قبل ضربت خوردن مولا و شاید قبل تر بارها در کوچه ها داغ پدر را دیده است آنکه عمری با حسن خون جگر را خورده بود بین تشتی عاقبت خون جگر را دیده است صبر پنهان داشت در کرب و بلا از این جهت دور از چشم همه رنج سفر را دیده است در که جای خود، پدر که جای خود، در شهر شام چل نفر که هیچ از این بیشتر را دیده است ام کلثوم است یا زینب نمی‌دانم کدام! دور خواهر خواهری چندین نفر را دیده است بارها این شرم بی‌اندازه او را می کشد اینکه زینب پیش او داغ پسر را دیده است شرم او یک بار اما می کشد او را دو بار اینکه هم در دشت هم در تشت سر را دیده است مجید تال @deabel
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تنها نه این که داده رزق نوکران را بخشیده آب و نان بنده پروران را @hosenih معشوق ها دلداده ی حب الحسین اند عشقش مُسَخَّر کرده قلب دلبران را هر کس که مشمول نگاه رحمتش شد هرگز نمی خواهد عطای دیگران را گریه برایش خیرِ بی مانند دارد حتی مقرب می کند پیغمبران را نامش که زینت بخشِ عرش و اهل آن است تا اوج مستی می برد نوحه گران را دیوانگی ما در این میخانه، لطف است بخشیده زهرا این جنون بیکران را یک عمر داغ سینه ی عریان ارباب آتش زده جان و دل جامه دران را باید چگونه با پر زخمی، عقیله پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را @hosenih باید چگونه زینب کبری ببیند در شام، بر کام امامش، خیزران را ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پسری آمده همنام رسول دو سرا احمد دوّمی از نسل علی و زهرا آمده تا که به اسلام اصالت بدهد آمده تا که بود پرچم دین پابرجا خاک می خورد علوم نبوی روی زمین آمده تا که تکانی بدهد دنیا را کیست او، آنکه بفرمود نبی در وصفش باقرالعلم نبییّن و به "اَیٍّ بقرا" شیعه شد زنده به هر جمله ی قال الباقر شیعه باقی است به ابقای کلام آقا آمده روشنی چشم رسول ثقلین نوه ی مشترک و وارث خون حَسَنین 🍃🌸 🌸🌸🌸 @deabel
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم وآيينه دار طلعت خورشيد پنجمم چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش ازموج موج جذبه ی تو در تلاطمم آن شمع کوچکم که بیفروزیم اگر فخر است با چراغ قبولت به انجمم از آفتاب بیشترم با ولای تو آیینه ام، فروغ تو را در تجسمم * حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز باریک بین فاجعه ی آن تهاجمم آری سلام بر تو اماما! که می پرد از لب به یاد آن چه کشیدی تبسمم طفل چهارساله و طوفان کربلا؟ حیران این تداعی ام و آن تالمم از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو هم بر تو عرضه می کنم اینک تظلمم گنج مراد خویش نجستم ز هیچکس الا تویی که مدح تو را در تکلمم هرچند لب به خنده گشایم برابرت ز اندوه تو نشسته به خون است مردمم * ای علم را شکافته و رفته تا به عمق حیران آنچه یافتی از این تعلمم آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم حسین منزوی @deabel
هر آنکس که خواهد شود عبدِ شاکر به ماه رجب هست این فیض ، ناظر چه زیباست ماهِ خداوندِ قادر که روشن شده با قدمهای باقر رجب باده ی کربلا می چشاند گدا را کنار خدا می نشاند چنین واسطه میفرستد خدایم امامی ز نسل حسین از برایم که دستم بگیرد برَد کربلایم مقیمم کند یار ، پایینِ پایم امامی که شد زیب دامان ارباب امامی که شد نور چشمان ارباب امامی که باشد امام معارف ولیعهدِ سجاد ، جام معارف علومش تماماً قیام معارف تمام حقیقت ، تمام معارف به عارف مدیر و به زاهد مدبّر به عترت مجیر و به قرآن مفسر احادیث از علم او جان گرفته از او درسِ توحید ، قرآن گرفته ز تقوای او کارِ ایمان گرفته ز نفسِ درونش ، گریبان گرفته فلک پرده ای از نگاه کریمش ملک جلوه ای از شعاع حریمش امامی که از جان علومش بجوشد معارف ز خاک قدومش بجوشد ستاره ز علم نجومش بجوشد حقایق ز فیض عمومش بجوشد به تاویل آگه ، به تفسیر دانا خدا خوانده او را محمد همانا امامی که تابش به انجم نماید به امواج ، حکمِ تلاطم نماید به هر انحرافی تهاجم نماید چنین تاج و تختِ ستم گم نماید جهادش حسینی ، قیامش حسینی به عالم همه احترامش حسینی امامی که یاری به اوتاد دارد دفاع از حرم پیشِ صیاد دارد به فتنه تهاجم به شیاد دارد که باقر تاسّی به سجاد دارد که او فتنه ها را همه میشناسد خسان را گُلِ فاطمه میشناسد امامی که پیغمبر کربلا شد علومش ز گودال ، تفهیمِ ما شد ز مسلخ گذشت و رسول منا شد که با روضه ها ، یارِ دین خدا شد همه عالمانند مدیون باقر همه حوزه هایند مرهون باقر امامی که از کودکی فکر ما بود ز گهواره تا گور ، لطف و عطا بود گشاینده ی بابِ علمِ خدا بود شکافنده ی علم آل عبا بود بما از کنارِ گُلی جاودانه نظر کرده همبازیِ نازدانه امامی که همدوره شد با رقیه رسانید ما را هم او تا رقیه صدا میزد از خیمه اش: یا رقیه چه خوش بوسه گیری ز بابا رقیه بیا تا به گیسوی او شانه گیریم به دامانِ بابات کاشانه گیریم امامی که در کربلا دُرّ ناب است و گهواره جنبان طفل رباب است هماره به دستانِ او جامِ آب است کنار قمر ، همچنان آفتاب است پدر هست در خیمه بیمار ، اما پسر هست یارِ پرستارِ بابا امامی که با عمه زینب سفر کرد چو اهل حرم ، خویش را دربدر کرد چه شبها که شامِ بلا را سحر کرد و از معجرِ عمه دفعِ خطر کرد عبور از دل غصه ها کار او بود که از نیزه ، راس الحسین یار او بود @deabel
ای که از عطرِ نگاهت سازِ باران میچکد یمنِ هر چه مقدمت خیرِ فراوان میچکد بس که از چشمِ تو بسمِ اللهِ رحمن می چکد هر زمان لب تَر کنی آیاتِ قرآن می چکد روشنی بخشیده عالم را بهارِ دانشت میدرخشد ماه و اَنجُم در مدارِ دانشت گبر و کافر از نگاهِ تو مسلمان می شود عالَم از نیمه نگاهت غرقِ عرفان میشود یثربِ تفتیده از یُمنت بهاران می شود عقلها از فهم و ادراکِ تو حیران می شود مکتبِ ما تا ابد الهامِ قال الباقر است عزتِ اسلام و دین با نامِ قال الباقر است باقرِ آلِ عبا ای مقتدای عاشقان دانش از نامِ تو آوازه گرفته در جهان دامنِ سبزِ تو گشته مامنِ افلاکیان نامِ تو شد سیّد و بحرالعلومِ شیعیان پای دَرست شانه های ماه زانو می زند در ثنا و مدحِ تو خورشید هو هو می زند باقرالعِلم است و حقّا وارثِ علمِ خداست شهریارِ مُلکِ دین و عطرِ پاکِ انبیاست در نگاهش خاطراتِ درد و رنجِ کربلاست با زبانِ کودکی مرثیه خوانِ لاله هاست سینه اش گنجینه ی آیاتِ قرآنِ نفیس مملو از نورِ خدا و دانش و فِقه و حدیث آمده ماهِ رجب ماهِ مناجات و دعا بارالها چشمِ ما و لطفِ بی حدِّ شما چنته ی خالیِ ما و این همه جرم و خطا عفو کن ما را بحقِ پنجمین نورِ ولا با دعای یا من اَرجُوهَت دلم بیتاب شد در مسیرِ بندگی از جامِ تو سیراب شد! @deabel