eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 او هم کنار پیکر بی سر رسیده است هم پای عمّه تا لب مقتل دویده است افتاده روی سینه ی زخمی ترین شهید از زخم سنگ و تیغ و عصا بوسه چیده است او هم هزار و نهصد و پنجاه کینه را در عمق زخم های گل چیده دیده است پیغام کشته بین دو دریا به شیعه را از لابلای حنجر پاره شنیده است از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام کلّ مسیر ،اشک نگاهش چکیده است هر قطره آب خورده عمو را صدا زده لطمه زنان ِروضه ی دست بُریده است بازار رفته است به او حق دهید که مثل تمام فاطمه ها قدخمیده است از نسبت کنیزی ِ موسرخ ِ بزم شام هر صبح وشام رنج زیادی کشیده است خوابی اگر رسیده به چشمان خیس او با خواب ِ تیر ِ حرمله از جا پریده است مرگش فرا رسیده ولی او حقیقتاً در کربلا میانه ی مقتل شهیده است ️عبدالمحسن حضرت سکینه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 من چو شمعي سوختم اين سوز سينه شاهد است من دو مقتل داشتم شهر مدينه شاهداست خانه ام يک مقتل ويک مقتل ديگر کجاست گر بپرسي از دلم گويدميان کوچه هاست من دو قاتل داشتم سخت است شرح گفتنش آب ميگردد دل از فهميدن وبشنفتنش همسرم يک قاتل ويک قاتل ديگر که بود گر بپرسي از جگر گويد به جز سيلي نبود امام حسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بنت الحسین، زینب دیگر،سکینه است وارث به صبر حضرت کوثر سکینه است او بر غریب اول عالم نواده است در روبروی ظلم و جفا ایستاده است او طعم تلخ درد و بلا را چشیده است از زندگی به جز غم و ماتم ندیده است چون فاطمه مدافع حق ولایت است هرچند آشنای هزاران جسارت است او هم کنار پیکر بی سر رسیده است هم پای عمّه تا لب مقتل دویده است افتاده روی سینه ی زخمی ترین شهید از زخم سنگ و تیغ وعصا بوسه چیده است او هم هزار و نهصد و پنجاه کینه را در عمق زخم های تن پاره دیده است پیغام کشته بین دو دریا به شیعه را از لابلای حنجر پاره شنیده است از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام کلّ مسیر اشک نگاهش چکیده است هر قطره آب خورده عمو را صدا زده لطمه زنان ِروضه ی دست بُریده است بازار رفته و ز غم کوچه های شام مثل تمام فاطمه ها قدخمیده است از نسبت کنیزی ِ موسرخ ِ بزم شام هر صبح وشام درد زیادی کشیده است خوابی اگر رسیده به چشمان خیس او با خواب ِ تیر ِ حرمله از جا پریده است مرگش فرا رسیده ولی او حقیقتاً در کربلا میانه ی مقتل شهیده است ️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) حضرت سکینه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دوباره ماتم نهادینه شده شده پاییزی بهار دل من بمیرم واست نداری حرمی تو هستی مولا نگار دل من امیر همه دلها امام حسنه گل حضرت زهرا امام حسنه همیشه گفتم میون روضه که مجنونمو لیلا امام حسنه حسن جانم حسن جانم بند 2 میمیرم از این غم دلدارم بااشک چشمام برات میخونم غریبی آقا نداری زائر شده آشفته دل محزونم نوای دل شیدا امام حسنه کریم آل طاها امام حسنه بهشتم باشه همین روضه تو کلام روی لبها امام حسنه حسن جانم حسن جانم بند 3 مدینه امشب پر از اندوهه چراغ و شمعی نمیشه روشن همه زائرها همین جا هستن دلم آرامش نداره اصلا بهار دل زارم امام حسنه همه دارو ندارم امام حسنه نوشتم از تو به روی قلبم به والله شعارم امام حسنه حسن جانم حسن جانم شاعر مجید آقاجانی امام حسن (ع) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 از پس پرده برون حجت اثنا عشر است یا که در غرّه مه قرص قمر جلوه گر است بلبل از دوری گل تا سحر امشب بند است یا پسر بر سر بالین پدر نوحه گر است هاتفی گفت که خاموش مگر بی خبری حسن عسکری امشب به جناح سفر است سر به دامان پسر گرم سخن با معبود چهره اش از اثر زهر جفا پر گهر است شد برون طایر روهش ز قفس سوی جنان مهدی منتظر از بهر پدر خون جگر است امام عسکری (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 امید دل! دل سوزان برایت آوردم خبر ز تلخی هجران برایت آوردم بر آر سر ز لحد ای گل خزان شده ام که یک بهار، گلستان برایت آوردم به داغ های دلم ای شهید، کن نظری که لاله های فراوان برایت آوردم مزن دم از عطش ای تشنه لب که آب روان ز اشک دیدۀ گریان برایت آوردم به جای مُشک که بر خاک تربتت ریزم به چهره، گرد بیابان برایت آوردم عنایتی کن و سوغاتی مرا بپذیر ز شام، موی پریشان برایت آوردم سخن ز خاطرۀ بزم شام و طشت طلا خبر از آن لب و دندان برایت آوردم به اشک خجلت و چشمان بسته ام بنگر خبر ز گوشۀ ویران برایت آوردم به زیر پیرهن خویش از کبودی تن هزار قصّۀ پنهان برایت آوردم سخن ز خاطرۀ بزم شام و طشت طلا خبر از آن لب و دندان لب و دندان برایت آوردم بیار دست و سرشک سکینه را کن پاک و راز گوشۀ زندان برایت آوردم شکست سرو قدم زیر کوه غصۀ ولی لوای فتح نمایان برایت آوردم اگر چه نامه سیاهی به نزد ما میثم نوید رحمت و غفران برایت آوردم شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار اربعین حسینی (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 سَرو رفتم از کنارت؛ قدکمان برگشته‌ام سبز از باغت سفر کردم؛ خزان برگشته‌ام راهِ پروازم به دستِ ریسمانی بسته شد با پَرِ زخمی به بامِ آسمان برگشته‌ام نیمه‌ام را نیم‌روزِ داغِ عاشورا گرفت ای تمام جانم؛! اکنون نیمه‌جان برگشته‌ام زیر جِلدِ جامه‌ی زخمم کتابِ مقتل است گوش کن؛ هم روضه‌ام هم روضه‌خوان برگشته‌ام بر تنم با کعب‌ِ نی‌ها مُهرِ داغت را زدند بی‌نشان رفتم از اینجا بانشان برگشته‌ام از کنارِ نخل‌هایی که پدر با اشک کاشت از دیارِ نذری خرما و نان برگشته‌ام داغدارِ قاری قرآنم و بزم شراب از کنارِ تشت و چوبِ خیزران برگشته‌ام ای غیورِ رفته زیر خاک، گوشت را بگیر ! از میان مجلس نامحرمان برگشته‌ام رضا قاسمی اربعین حسینی (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 شد وجوت پر گدازه زد عدویت زخم تازه پیش چشمان ابالفضل می چکد خون از جنازه گفت آن گل یا ابالفضل کن تحمل یا ابالفضل (یا حسن مظلوم آقام 4) مسحف مسطوره داری آیه داری سوره داری بحر غم های حسینت یک جهان دل شوره داری این شرر قلبت گدازد کوفه با زینب چه سازد (یا حسن مظلوم آقام4 ) داغ تو آلاله دارد یثرب از خون حاله دارد بین کوچه رد خونه یار هجده ساله دارد ای قتیل زخم کینه یا حسن شاه مدینه (یا حسن مظلوم آقام4) امام حسن (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 مدینه، چه کردی رسول خدا را گرفتی ز ما خاتم‌الانبیا را چه بیدادگر بود، این چرخ گردون که خاک یتیمی، به سر ریخت ما را دریغا! که روح دعا، رفت در خاک گرفتند از ما روان دعا را به سوگ محمّد، بگریید، یاران که زهرا ببیند، سرشک شما را بیارید گل بر در بیت زهرا که هم‌درد باشید، خیرالنسا را الهی الهی که اهل مدینه نبینند، تنهایی مرتضا را الهی نبینم که زهرا به صحرا دهد آب با اشک خود نخل‌ها را مبادا که در بیت وحی الهی بدون طهارت، گذارید پا را ببوسید، روی حسین و حسن را تسلّا دهید این دو صاحبْعزا را خدا را چه شد، آن طبیب دو عالم که آورد، بر زخم‌ جان‌‌ها، دوا را نه لب بر گلوی حسینش نهاده نه بوسیده لعل لب مجتبا را سلامی نداده است، بر اهل‌بیتش زیارت نکرده است، بیت‌الولا را زنان مدینه، چو جان در بر خود بگیرید، دخت رسول خدا را مبادا مبادا، گذارید تنها در این روزها، عصمت کبریا را زنان مدینه، به جان پیمبرi بگویید اسرار این ماجرا را چرا شعله از بیت زهرا بلند است ببینید، آتش زدند آن سرا را دریغا! دریغا! که در پشت آن در شکستند، ار کان ارض و سما را بیایید، در آستان ولایت که کشتند، ریحانة المصطفا را خطاکار، آن بود، ای اهل عالم کز اوّل رها کرد، تیر خطا را خدا را در بیت توحید و آتش؟ یهودند این جانیان، یا نصارا؟ یهود و نصارا به پیغمبر خود روا داشت کی این چنین ناروا را؟ کسی کو زند، لطمه بر روی زهرا به قرآن که کفرش بود آشکارا نه سهمی، ز قرآن و اسلام دارد نه دیده است، یک لحظه رنگ حیا را ندیده است، پیغمبری، جز محمّدi ز امّت، چنین ظلم و جور و جفا را شراری، ز بیت‌الولا رفت بالا که بگرفت در کام خود کربلا را عدو، آتشی زد به بیت ولایت که بگرفت، تا حشر، دودش فضا را زمام سخن را نگهدار «میثم» که آتش زدی، قلب اهل ولا را غلامرضا سازگار پیامبر اکرم (ص) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
ی خوش باد حالِ هر کسی اهل عراق است این همجواری با تو حُسنِ اتفاق است @hosenih گفتی می آیم اربعین ، عیبی ندارد سهم من از کرببلا دائم فِراق است . سهم من از این اربعین یک‌ قاب عکس است از کربلا که روی دیوارِ اتاق است . راه نفس را بسته گریه آنچنان که از بُغض حال نوکرت در اختناق است تنها به شوق تو دل از دنیا بریدم این ترکِ دنیا بهترین نوع طلاق است @hosenih این روزها دائم به خود می گویم این را الان کدام عاشق بجای من عراق است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زبانحال امام حسین با برادر حسن جان ازین شهرِ غربت دلِ خوش نداری بمیرم خودم خونو از رو لبِ بی قرارِت میگیرم حسن جان برادر با زخمِ زبونا چه قد پیر شدی تویِ این شهر همون کودکی هات زمین گیر شدی تویِ این شهر حسن جان/ صدا میزدی پشتِ اون در ..وای مادر صداتو شنید بابا حیدر..وای مادر گُمِت کرده بودم برادر..تو آتیش ولی باز میگفتم با خواهر..وای مادر/ حسن جان..... حسن جان غریب گیر آوردن تو رو مردمانِ مدینه مثه آتیشِ در آتیشِت زده زهرِ کینه حسن جان برادر بمیرم برات همسرِت هم به تو رحم نداره ببین خواهرِمونو رفته برات تشت بیاره حسن جان/ بزار سر رویِ دامنِ من...یا مظلوم نرو ای توونِ تنِ من...یا مظلوم نمیخواد دمِ آخری هِی...بِباری برا غارتِ پیرهنِ من...یا مظلوم/ حسن جان.... حسن جان میباره چشام از غمِت مثلِ ابرِ بهاری بمیرم برات ای برادر ظریحی نداری برادر تو رفتیّ و گودال و شمشیر و نِی شد نسیبم منم بی کفن قبرِ تو بی حرم ای غریبم حسن جان/ نه گنبد نه صحن و رواقی...یا مظلوم نه گلدسته وُ نه چراغی...یا مظلوم بمیرم پرِ تیر شد آخر...تابوتت گذاشتی رو قلبم چه داغی...یا مظلوم/ حسن جان....
ای سایه‌ات فتاده به روی سرم حسین معنای واقعی اصول الکرم حسین   یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند تسکین دردهای دل مضطرم حسین * یادم نمی‌رود که همه عزتم تویی من پای سفرۀ تو شدم محترم حسین   لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین * من سال‌هاست در به در روضه توام داغ تو را به جان و دلم می‌خرم حسین   در کوچه‌های سینه زنی سالیان سال در حسرت هوای حرم می‌پرم حسین * کابوس من شده غم دوری کربلا در خواب هم ذکر لب من حرم حسین   تا گفتم اسم کرب و بلا را دلم گرفت مانند خواهری که صدا زد دلم حسین * اینجا کجاست؟ خواهرت افتاد از نفس رحمی نما به سینۀ شعله ورم حسین   اینجا عجیب بوی فراق تو می‌رسد یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین *** زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا یک ذره حق بده نشود باورم حسین   مجموع حرف‌های من اینجا خلاصه شد در یک کلام: ای همۀ باورم حسین😭😭😭
مگه پناهی هم هست جز روضه ها مگه پناهی هم هست جز هیئتا مگه پناهی هم هست غیر از حرم مگه پناهی هم هست جز کربلا وقتی از دو عالم سیری وقتی از همه دلگیری گوشه ی دلت تنهایی روضه ی حسین می گیری وقتی دلت گرفت ، از رنج عالمین فرمود امام رضا ، فابک علی الحسین فابک علی الحسین مگه مسیری هم هست غیر از حسین مگه نصیری هم هست غیر از حسین مگه کریمی هم هست غیر از حسن مگه امیری هم هست غیر از حسین تو مصائب این دنیا تووی قبر و اون تاریکا دستتو حسین می گیره وقتی که می مونی تنها تنها که موندی با ، غم های عالمین فروا الی الحرم، فروا الی الحسین فروا الی الحسین مگه اجابتی هست جز با دعاش مگه شفاعتی هست جز با رضاش مگه دوایی هم هست جز تربتش مگه شفایی هم هست جز با نگاش هر چی خوبیه توو دنیا با دعای خیر زهرا با نگاه لطف ارباب می رسه به ما نوکرها حی علی العزا ، حی علی البکا فی ماتم الحسین ، مظلوم کربلا مظلوم کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشعار مناجات با امام رضا علیه السلام –  روح الله دانش درد  دلهای  منو  پنجره های  حرمت کودکیهای  منو  خاطره های  حرمت صحن و ایوان طلایت به دلم میچسبد دل  من  شیفته ی  منظره های  حرمت هر بار که من یاد رضا می افتم انگار  در  آغوش  خدا  می افتم از  داغ  فراق  گنبد  و  گلدسته از خواب و خوراک و از غذا می افتم در  حین  زیارت  رضا شاه کرم من یاد حسین و کربلا می افتم در صحن رضا ، رضا رضا میگویم از درد دل و عشق و شفا میگویم گفتم که به آقا برسان حاجت دل از یک سفر معنوی کرببلا میگویم
مناجات با امام رضا علیه السلام به کارم گیر افتاده خودت مشگل گشایی کن در این دریای طوفانی دوباره ناخدایی کن اجابت با دعای توست، عنایت در عطای توست کرامت با خدای توست،خدایی کن خدایی کن به جای تو به مردم رو زدم نومید برگشتم اگرچه بی وفا بودم تو اما با وفایی کن ببین خالی تر از هیچم، نه یاری نه کمک حالی دخیل افتاده ام بر غربت تو آشنایی کن سلام من به سقاخانه هایت، کفش کن هایت به شوق گنبدت رنگ نگاهم را طلایی کن کبوتر بچه قلبم پر پرواز میخواهد کمی گندم بیاور باز هم ما را هوایی کن تویی مشهور شرق و غرب در آقایی و احسان به جان مادرت زهرا، علی موسی الرضایی کن تو هشت و چهار هستی در عبایت پنج تن پیدا دلم شش گوشه میخواهد مرا هم کربلایی کن
گویه با امام رضا علیه السلام بعضی وقتا بدجوری دلم هواتو میکنه هوای دیدن اون گنبد طلا تو میکنه حرم بهشت تو ازعالمی دل  میبره خوشبحال اون کبوتری که اونجا میپره کنار ضریح تو خیلی شلوغه آقاجون میبینم مریضی که میاد پیشت کشون کشون سبد دلا پر از حاجتای جور باجوره سر این سفره ی تو هر کسی روزی میخوره از خدا میخوام که من حاجت روای تو بشم تا نفس تو سینمه فقط گدای تو بشم این دل شکستمو عشق تو آروم میکنه دعا کن مارو خدا از هم جدامون نکنه تو حرم وقتی میام لحظه های بهشتمه دو سه روز برا  زیارتت  آقا خیلی کمه صدای نقاره هات همیشه  زنگ  دلمه عشق تو روز قیامت سند. محکممه حرمت دیدنیه وقتی. که بارون میباره آسمون حاجتشو با  دیده ی تر میاره زایراتو آقاجون سه جا تو یاریشون میدی تازه وقت جون دادن محبت و نشون میدی بخدا راسته میگن هر چی بخوای آقا میده حاجت نگفته رو از کرمش یه جا میده یادمه مادرمو تو خونمون دعا میکرد وقتی اون حاجتی داشت همش تو رو صدا میکرد منو مشهد میاورد همیشه اون با احترام رو به سمت حرمت میگفت امام رضا سلام گره بادلش میبست به پنجره فولاد تو با دعای زیر لب گریه میکرد به یاد تو لبمو با آب سقاخونه ی تو تر میکرد گاهی به کبوترای حرمت نظر میکرد بوسه میزد به در ورودیای حرمت هی میگفت امام رضا ع قربون لطف و کرمت با چشای بارونی میگفت که این آقامونه اون میگفت امام رضا ع صاحب این. دلامونه
ای در مدار عشق نیمِ دیگر من برخیز مهمانت رسیده دلبر من در زیرِ خاکی خاکِ عالم بر سرِ من هرگز نمی شد این جدایی باورِ من باور نمی کردم که داغت را ببینم روزی بیاید بر سرِ قبرت نشینم حالا رسیدم خواهرت خود را رسانده تقدیر من را بر سرِ قبرت نشانده جسمِ مرا شوقِ تو تا اینجا کشانده ور نه دگر جانی برایِ من نمانده جانان من جانی بده که نیمه جانم امروز من در كسوت یک روضه خوانم بعد از وداع آخرت با کام عطشان وقتی که رفتی ماندم و اندوه طفلان شد ديده ام سيل و دلم مانند طوفان دنبال تو روحم روانه شد به میدان تا اینکه رعد و برق ماتم زد به خیمه اسب بدونِ صاحبت آمد به خیمه با سر دویدم سویِ تو پایِ پیاده دیدم تنت در بین خاک و خون فتاده از دور دیدم یکنفر که ایستاده چکمه به سینه دشنه بر حلقت نهاده مُردم نشد از اينكه راهش را ببندم لطمه زدم مویِ سرم از غصه کندم او می شنید انگار آهِ مادرت را من آمدم اما لگد زد خواهرت را یک دفعه دیدم پنجه زد مویِ سرت را نامرد برگرداند با پا پیکرت را هر ثانیه بر خواهرت صد سال می رفت او ضربه می زد مادرت از حال می رفت وقتی سپاه از کشتن تو با خبر شد خیمه میانِ سیلِ غارت شعله ور شد از ضربِ سیلی گوش هر دردانه کر شد دعوا سرِ دزدیدن معجر زِ سر شد مثل توو مادر به پهلویم لگد خورد دشمن گلوبندِ مرا از گردنم برد بعد از تو فکر عابد بیمار بودم فکر وداع و دفنِ تو ای یار بودم در حالتی درمانده و دشوار بودم تا چشم وا کردم سرِ بازار بودم تا آمدم بر خود دو دستم بسته دیدم پیشانی ات را روی نی بشکسته دیدم دشمن مرا با اختیار تام می برد گَه با شتاب و گَه مرا آرام می برد من را به جُرم منکر اسلام می برد من را برای بزمِ شهر شام می برد در پشت دروازه مرا با لرزه بردند من را میان چشمهای هرزه بُردند من هم نوای درد سجادم برادر ای کاش که مادر نمی زادم برادر تا آخر عمرم بود يادم برادر بینِ یهودی گیر اُفتادم برادر بهر مزاح شامیان هم سنگ خوردم از پیر زنهای یهودی چنگ خوردم در پیش روی چشم خیس کودکانت بزم عجیبی دیدم از نامحرمانت تا آیه ی قرآن برون شد از زبانت با چوب دستی ضربه میزد بر دهانت بر رقص و پا کوبی کنارت امر می کرد بالا سرت با خنده شرب خمر می کرد ساکت نماندم حرف حق ابراز کردم صوتِ علی را من طنین انداز کردم با خطبه هایم مشت شان را باز کردم مثل همه پیغمبران اعجاز کردم گر چه میان ریسمان ها بود دستم بت های شامی را خلیل آسا شکستم تقصیر من شد از قفا راست جدا شد تقصیر تو شد خواهرت اینگونه تا شد تقصیر من شد دختر تو زیر پا شد تقصیر تو شد کنج ویرانه عزا شد هِی دم به دم می گفت که بابا نیامد تو آمدی دیگر نفس بالا نیامد مجتبی صمدی شهاب @rozeh_1
معرفت ، در نوکری ام ، قدِ یک ارزن نبود نور خود را پخش کردی ، چشم من روشن نبود تو صدایم کردی و گوشم بدهکارت نشد پیش خود گفتم : یقین دارم که او ، با من نبود اشتیاق تو به من ، اندازه ی عرش خدا ... اشتیاق من به تو ، قدِ سرِ سوزن نبود روضه می آیم ، ولی بعدش گناه و هی گناه زشتیِ اعمال من ، در شأن سینه زن نبود نفس امّاره زمینم زد ، که جا ماندم حسین هیچ کس قدِ خودِ من ، با خودم دشمن نبود از درون ، پیری سراغم آمده ، با هر گناه باز شد راه حرم ... پای حرم رفتن نبود من شلوغش کرده ام با جمله ی "جا مانده ام" شور و شوق کربلایی ، در سرم اصلاً نبود روضه خوان ، "گودال" گفت و اشک من جاری نشد کاشکی در روضه هایت این دلم " نشکن" نبود روضه خوانت میشوم ، با روضه ای تک مصرعی بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود رضا قاسمی @rozeh_1
زخمی شکفت ، زخم عمیقی به حنجرش مرهم نداشت تا که بریزد به پیکرش مرهم نداشت تا که بریزد به زخم دل جز اشک سرخ چشم ، که بوده مکررش شرمنده گشت پیش برادر ، گریست آه پژمرده بود گوشه ی ویران صنوبرش بالی نداشت تا به هوای تو وا کند بشکسته بود سنگ جفای عدو پرش بانگ رباب چنگ به دل می زد از قفا یعنی کجاست تربت شش ماهه اصغرش پیچیده بود - بار دگر از نسیم اشک بوی بهار - ناله ز گلهای پرپرش خواهر شکست قامت صبرش ازین عزا بر نیزه بود راس برادر برابرش این کربلاست ، کرب و بلای غم حسین جایی که هست ناله ی جانسوز مادرش خواهر رسید ، جسم برادر بزیر خاک "یاسر" گریست با غم جانسوز خواهرش محمود تاری @rozeh_1
روی خاک است پیکرت بی سر روی جسمت هزارها نیزه شمرآمد به روی سینه نشست می زدند نیزه دارها نیزه می روم شام خاطرم مانده تک و تنها شدی ته گودال زیر سم های چند مرکب هم بدنت این چنین شده پامال ازکبودی بگویم و غربت ازاسارت بگویم و از شام ازدحام میان بازار و سنگهایی که میزدنداز بام گرچه پاهام ازآبله پرشد راه رفتن چه پرعذاب شده وای دیدی که خواهرت گذرش سمت مهمانی شراب شده چقدر سخت شد زمانیکه سمت بازار قافله رد شد نفسش بند آمد رباب وقتی از کنارش که حرمله رد شد بوسه میزد رقیه نیزت را باتو می گفت دردو دلهایش یک شب از قافله عقب ماندو زجر او را گرفت و موهایش .... داشت با دستهای کوچک خود رد شلاق را نشان می داد در خرابه درون طشت طلا به سرت خیره بود و جان می داد داشتم امن یجیب می خواندم باتمام وجود میزدم فریاد آنقدر سنگ بر سرت زده اند سرت از روی نیزه ات افتاد بعد چهل روز دوری و آزار گفتم از درد و دل برات حسین تا ابد روز اربعین ، قبله می شود سمت کربلات حسین محمدحسین بناریان @rozeh_1
گرچه غمدیده و بی تاب ولی برگشتم من به خاک غمت امروز معطر گشتم من چهل روز فقط همسفر شمر شدم من چهل روز فقط همقدم سر گشتم هر کجا صحبت آزار شد و کعب نی ای سپر دخترکان تو برادر گشتم چشم عباس به دور، آه نمی دیدی کاش من چهل روز پی چادر و معجر گشتم چشم واکن که ببینی قد زینب تا شد خیز از جا و ببین هم قد مادر گشتم نظر لطف خدا بود عزیز الزهرا سایه ات بر سر ما بود عزیز الزهرا هر کجا از نوک نیزه سر تو خورد زمین پا به پای سر تو خواهر تو خورد زمین دست بسته چقدَر سخت زمین می خوردیم از روی ناقه اخا، دختر تو خورد زمین نیزه ها در کف کفّار چه مستی می کرد هی تکان خورد و سر اصغر تو خورد زمین شام شد مثل مدینه، به غمم خندیدند پیش زینب، سر آب آور تو خورد زمین ما که از کوچه به جز غم نکشیدیم حسین وسط کوچه، چه بد مادر تو خورد زمین قصّه ی غربت مولا چقدَر غم دارد روضه ی چادر زهرا چقَدَر غم دارد یادمان هست همینجا کفنت را بردند گرگ ها، یوسف من پیرهنت را بردند یادمان هست همینجا به زمین افتادی نیزه ها تا لب گودال تنت را بردند سنگ هاشان به لب قاری قرآن می خورد رمقِ مانده ی ناله زدنت را بردند یادمان هست که گودال قیامت شده بود با سرِ تیغ، عقیق یمنت را بردند ناگهان بر نوک نیزه سر تو بالا رفت ده نفر زیر سم اسب تنت را بردند دختر فاطمه شد قافله سالار، حسین رفتی و زینب تو رفت به بازار حسین وحید محمدی @rozeh_1
قصه مشک... یا عباس ارکب بنفسی انت یا اخی... سفر اربعین ۱۴۰۱ @azizamhosen @yaraliagham
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی با پرچم سیاه به همراه هیأتی @hosenih از نامه‌های اهل محل کوله‌ها پر است بر شانه می‌بریم چه بار امانتی سینی به سر نشسته پر از التماس و اشک طفلی که نیست هستی او غیر شربتی هر خانه موکبی‌ست که بیتوته‌گاه ماست بر روی ما گشوده شده باب رحمتی «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟» باز این چه شورش است؟ چه شوق زیارتی! ما پا‌برهنه‌ایم و به ما طعنه می‌زنند ما خیل زائریم، نه یک مشت پاپتی.. @hosenih کم نیست بغض‌های گره خورده بر ضریح اما به غیر اشک نداریم حاجتی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صفا گرفته رواق دل از صفای حسین هزار شکر که هستیم آشنای حسین نشسته ایم همه تک به تک به پای حسین امیر می شود آنکس که شد گدای حسین تمام هستی ما مو به مو فدای حسین ز داغ او همه با حال زار میگرییم از این عزا همه دیوانه وار میگرییم شبیه رود چو ابر بهار میگرییم چه در نهان و چه در آشکار میگرییم مصیبتی نبود چون غم و عزای حسین  @hosenih نگه نداشت کسی حرمت پیمبر را گرفت دشمن از او انتقام حیدر را کشاند تا وسط قتلگاه مادر را بخوان برای خودت روضه های حنجر را که گریه میکند عالم ز روضه های حسین   غم و مصیبت هفت آسمان فزون گردید دل زمین و زمان در عزاش خون گردید هزارباد مخالف چو قیرگون‌گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید ببار ابربهاری فقط برای حسین   به روی صورت آیینه رد چین افتاد شکاف بر رخ خورشید از جبین افتاد بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد به روی دوش نبی بود، آه جای حسین   چونان قنوت سحر شوق استجابت داشت به روی لب همه دم نغمه شهادت داشت نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت نمیرسید دگر نغمه صدای حسین   دوباره در نظرم روضه ها مجسم شد نوشته اند چنین، کم کم از تنش کم شد تنش به خاطر دِرهم چقدر دَرهم شد و خواهری که ز غم قد و قامتش خم شد برید مست حرامی سر از قفای حسین   بِبُر قبول ولی پیش چشم مادر نه بِبَر قبول ولی پیش چشم خواهر نه بِزن قبول ولی پیش چشم دختر نه بکش قبول ولی روسری و معجر نه امان ز روضه مقتل ز کربلای حسین   اگرچه رفت ولی راه عشق پابرجاست   و کل ارض حرم کل یوم عاشوراست علم نخورده زمین پرچم علی بالاست علم به دست علمدار زینب کبراست به لطف خطبه او کاخ ظلم شد رسوا به لطف خطبه او شد کلام حق احیا نماند سر بلا در میان کرب و بلا به لطف خطبه او زنده ماند عاشورا به لطف اوست اگر عاشقیم و دینداریم به لطف اوست اگر هیبتی چنین داریم به لطف اوست اگر شوق این زمین داریم به لطف اوست که امروز  داریم ببند راه سفر را دوباره راهی شو بسوی نور بیا فارغ از سیاهی شو ببین کنار خودت رد پای جابر را چهار سمت خودت فوج فوج زائر را زمانه ریزه خور خیر بی نظیر حسین بهشت جلوه ای از رحمت کثیر حسین بیا اسیر شو اما فقط اسیر حسین چراغها همه سبزند در مسیر حسین @hosenih بیا که فصل رهایی ست فصل آغاز است بیا که پای پیاده دو بال پرواز است بیا که راه سعادت ز شش جهت باز است  بهشت مقصد این راه منتظر ساز است بیا که از قدمت بوی نور میاید از این مسیر شمیم ظهور میاید شاعر‌: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e