eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه امام کاظم علیه السلام در گوشه زندان غریبانه مردم چون مادرم فاطمه من سیلی خوردم واویلا واویلا     واویلا واویلا @@@@@@ بیا رضا جان که بابای تو جان داد نفس نفس می زد و از نفس افتاد @@@@@@ تا لحظه آخر ترا صدا می زد با دست و پای بسته دست و پا می زد @@@@@@ بر غربتم می گرید کند و زنجیرم با جگر آتش گرفته می میرم @@@@@@ نمیدانم که گناه من چه بوده مانند زهرا سراپایم کبوده @@@@@@ ای ماه من از آهم خیزد شراره تابوت من باشد از یک تخته پاره @@@@@@ ای پسرم بابایت را تماشا کن روی مرا جانب کرببلا کن @@@@@@ ماندم اگر در قفس هر روز و هر شب اما نماندم به زیر سم مرکب @@@@@@           حاج سید محسن حسینی         ۲۵رجب ۱۴۴۲ه. ق۱۳۹۹ه. ش @deabel
گوشه ی دخمه خلوتی دارد کوه طورش همین سیه چال است نمکِ آخرِ مناجاتش روضه های شهید گودال است توبه می کرد جای مردم شهر گریه می کرد جای ما و شما پسر فاطمه دعا می خواند نیمه شب ها برای ما و شما هر دلی عاشق نگاهش شد خالی از تیره گی و زشتی شد در کنار ضریح چشمانش زن بدکاره ای بهشتی شد زن رقاصه را به راه آورد عارف حق، جدا ز غیرش کرد پشت آن میله های فولادی این چنین عاقبت به خیرش کرد با رکوع و سجود فاطمی اش شیوه ی بندگی به او آموخت با نگاه پر از محبت خود حکمت زندگی به او آموخت ساق پایش شکستگی دارد داد می زد ز درد، سجاده غل و زنجیرها اجازه دهید در قنوتش به زحمت افتاده  درد تا مغز استخوان می رفت با لب تشنه تا لگد می خورد رسم این خانواده است انگار چقدر بی هوا لگد می خورد وحید قاسمی @deabel
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پری گوشه ی زندان اثری نیست در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخه ی  بشکسته ی امّید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه چال ، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد ، چه گویم؟ دیگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی در سینه دگر جز نفس مختصری نیست تا بال و پری بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست استاد علی انسانی @deabel
ترسی از فقر ندارند گدایان كریم  دست خالی نروند از در احسان كریم حاجت خواسته را چند برابر داده است طیب الله به این لطف دو چندان كریم كاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود بار بستیم سوی شاه خراسان كریم بی نیاز از همه ام تا كه رضا را دارم به قسم های خداوند به قرآن كریم طلب رزق نكردیم ز دربار كسی نان هر سفره حرام است مگر نان كریم هر كسی وقت مناجات ضریحی دارد دست ما نیز رسیده است به دامان كریم نا امیدم مكنید از كرمش فرض كنید باز بدكاره ای امشب شده مهمان كریم گر چه خوب است شود شیعه بلا گردانش سپر درد و بلای همه شد جان كریم ظاهرش «فقر» ولی باطن او عین «غنا»ست ترسی از فقر ندارند گدایان كریم علی اکبر لطیفیان @deabel
آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیّت نكند پیرهنش را اصلاً بگذارید رویِ خاك بماند زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساق به هم ریخته كِتمان شدنی نیست دیدند روی تخته ی در، تا شدنش را این مرد الهی مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غریبان بدنش را این مرد نگهبان كه حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را این هفت كفن روضه ی گودال حسین است ای كاش نیارند برایش كفنش را نه پیرهنی داشت حسین نه كفنی داشت مدیون حصیرند مرتب شدنش را علی اکبر لطیفیان @deabel
چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست لایق برای دیدنش فردای محشر نیست زندان عقول ناقص مستان قدرت بود زندان مکانی هستکه موسی بن جعفرنیست حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست از روزه هایش، «روضه» ی شلاق بدتر بود در قعر زندان های هارون چیز بهتر نیست زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت اودست کم از شمشیر و خنجر نیست در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست علی اصغر یزدی @deabel
بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج" بانی احسان می شود موسی بن جعفر مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان والی ایران می شود موسی بن جعفر یک قطره از دریای آقایی اش این است یار فقیران می شود موسی بن جعفر فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر باید که با پای برهنه رفت سویش وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که زندان به زندان می شود موسی بن جعفر وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد دردش فراوان می شود موسی بن جعفر وقتی که می افتد میان سجده انگار در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر حالا که زندان بان غرورش را شکسته داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر کارش فقط گریه است بر جد غریبش وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟! یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟! یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟! واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است محمدجواد شیرازی @deabel
دریا شکست کوه شکست آسمان شکست ای وایِ من که حرمت این آستان شکست ای وایِ من که ساقه‌ی پایی نحیف و سرخ از ضربه‌های چکمه‌ی یک پاسبان شکست در زیرِ این عبا به گمانش کسی نبود سَندی که پا گذاشت شنید استخوان شکست از بس که تنگ بود و نمور و سیاه و سرد از بس به سنگ خورد سری ناتوان شکست باب‌الحوائجِ همه بود و کسی نداشت روزی دِهِ همه بی آب و نان شکست امسال هم گذشت ولی روز را ندید دور از بهار قامتِ این باغبان شکست امسال هم گذشت و رضا را ندید آه بِینِ سیاه‌چال دلش ناگهان شکست معصومه را نشد که عروسش کند - گریست امشب که بغضِ دخترِ او بی امان شکست از زهر تشنه بود و همین بابِ روضه شد با داغهای کرببلا با همان شکست لب تشنه بود و حرمله را با سه‌شعبه دید طوری کمان کشید گمانم کمان شکست وقتی صدایِ تیر به زینب رسید گفت : قلب رُباب پشتِ پدر توأمان شکست می‌خواست خنده ای بکند که گلوش ریخت می‌خواست بوسه ای زندش که دهان... حسن لطفی @deabel
چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست لایق برای دیدنش فردای محشر نیست زندان عقول ناقص مستان قدرت بود زندان مکانی هست که موسی بن جعفر نیست حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست از روزه هایش، «روضه» ی شلاق بدتر بود از درد هایش ،ضعف جسمانیش بهتر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت او دست کم از شمشیر و خنجر نیست ** در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست علی اصغر یزدی @deabel
حال زارش را ببین حال بکایش را ببین بین این زندان بی روزن صفایش را ببین زحمت زنجیر دارد در قنوت نافله.. باهمین دست ورم کرده دعایش را ببین سرفه های خونی اش بدکاره را‌ هم پاک کرد در مریضی هم دم مشکل گشایش را ببین یک نفر میگفت موسی رفته از زندان مگر؟! یکنفر میگفت نه! زیر عبایش را ببین! آن امامی که‌ به تخت عرش اعلی می نشست در سیه چالش بیا امروز جایش را ببین آنقدر زنجیر سنگین بود ساقش خرد شد دل اگر داری خودت اوضاع پایش را ببین! دست بر دیوار سنگی زد رخش آتش گرفت نوکر زهرا!گریز روضه هایش را ببین لیله القدر نبی در پشت در آتش گرفت دستهای شرمسار مرتضایش را ببین چادر زهرا پرش به چادر زینب گرفت از مدینه روضه های کربلایش را ببین سنگ خورد و مشت خورد و به نماز شب نشست در سجود این خدای غم خدایش را ببین.. سیدپوریا هاشمی @deabel
مُردم ز غربت تا شبِ تارم سحر شد تنها غُل و زنجیر از حالم خبر شد درد و بلایِ شیعه را بر جان خریدم من ضربه ها خوردم که این رَه بی خطر شد از این قیامی که دگر شکل رکوع است طوبایِ این مذهب همیشه بارور شد قعرِ سجون در پنجه هایِ سردِ زندان آهم به هر دیوار خورد وبی اثر شد سِندی چه آورده سرم شیعه نداند از چه ز خون آبه همیشه دیده تر شد از خون ِ رویِ کعبِ نی پیداست کامل بر ضربه هایش دستهای من سپر شد از بسکه پیچیده به دورم تازیانه از چادرِ مادر لباسم پاره تر شد سر پنجه های آهنین چکمه هایش بر پهلویم کاری شبیهِ میخ در شد سربسته گویم بی ادب حرفِ بدی زد با ناسزاهایش غرورم شعله ور شد گر مویِ پیشانی بهم می ریخت اما شکل محاسن از سرم آشفته تر شد در دستِ این نامرد چون گودیِ گودال حتی بلندیِ محاسن، درد سر شد درپیشِ چشمِ مادرم سر را بریدند ازاین مصیبت مادر ما نوحه گر شد وقتی که با ضربه جدا می کرد سر را فریادهایِ «یا بنی» بیشتر شد «نَحنُ رَضَضنَا الصَّدر بعد الظّهر »یعنی زیرِ سمِ مرکب بدن زیر و زِبَر شد دنبالِ گیسویِ پریشانی به نیزه در کوچه و بازار زینب در به در شد زینب کجا و سکّویِ برده فروشان در مَعرَضِ چشمان صدها رهگذر شد رأسِ بریده چند جا خون گریه کرده در مجلسِ نامحرمان حرفی دگر شد لبهایِ خشکی که ضریحِ مصطفی بود بازیِ دستِ خیزران در تشتِ زر شد قاسم نعمتی @deabel
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن این جا نظری به غربتِ بابا کن معصومه بیا و لحظه ی جان دادن زنجیرِ ستم از تنِ بابا وا کن! @deabel
امشب پرستوی دلم پر میکشد پر بر آسمان گنبد موسی ابن جعفر (ع) آنجا که مهرش بر دو عالم سایه دارد یک باب رضوانش به دو عالم برابر! @deabel
معصومه بیا با غمِ من نجوا کن این جا نظری به غربتِ بابا کن معصومه بیا و لحظه ی جان دادن زنجیرِ ستم از تنِ بابا وا کن! @deabel
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با گریه،با آه دمادم می نویسند در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند اندوه را با جوهر غم می نویسند این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر ع تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر ع آوای باران حضرت موسی بن جعفر ع دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر ع لب تشنه ی عشق توام باران عطا کن از دردمندان توام درمان عطا کن @hosenih بویِ دل‌انگیزِ بهارِ مَردُم ما نورِ چراغِ شام تارِ مَردم ما بودی همیشه در کنار مَردُم ما خیلی گره خورده است کار مَردُم ما گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج امّا تو را داریم یا باب الحوائج خوشبخت چشمی که خودش را نیل کرده آیاتِ اشک آلوده ای تنزیل کرده پای بساطت سال را تحویل کرده بیچاره آنکه روضه را تعطیل کرده مشقِ بقای خضر،درسِ حوزه ی توست آب شفای خلق،اشکِ روضه ی توست جز ذکر "الله" لبت "بسمی" نداریم شیرین تر از نام شما اسمی نداریم با حرز تو از صدبلا قِسمی نداریم ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم بیماری ما زندگی منهای روضه است راه علاجِ ما دو قطره چای روضه است چشم مرا تر کن زمان ربّناها لطفاً نگاهم کن میان این گداها پیچیده در هفت آسمان ها این صداها: یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها این خاک شد "ایرانِ" این خواهر_برادر جانِ همه قربانِ این خواهر_بردار دریای رحمت!ما به موج‌ات خو گرفتیم از هرکسی جز خاندانت رو گرفتیم در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم ما نسخه را از "ضامن آهو" گرفتیم صحن رضا جانِ شما دارالشفا شد پای ضریحش نُطقِ طفل لال وا شد موسایِ طور غم عصایت را شکستند با زجر تو قلب رضایت را شکستند نامردها دست دعایت را شکستند زیر لگدها ساق پایت را شکستند چیزی برای تو به جز ماتم نمانده نای مناجاتی برایت هم نمانده شیعه هنوز از غُصّه ات تشویش دارد داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد سِندیِ ملعون بد زبانش نیش دارد روی لبش دشنام قوم و خویش دارد با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی داغ حسن را کنج زندان می چشیدی در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا @hosenih با جوهر خون نامه ات توقیع گردید اندوه تو در روضه ها توزیع گردید آیه به آیه سوره ات تقطیع گردید بر تختِ‌پاره پیکرت تشییع گردید با این همه..،تو بی کفن ماندی؟نماندی آقا!بدون پیرهن ماندی؟نماندی اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟! از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟! آن‌گونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟! ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟! پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یارب به حق مادرم خَلِّصنی یارَب یارب به جدّ اطهرم خَلِّصنی یارَب او هم نوا با چاه شد من با سیه چال من از علی تنهاترم خَلِّصنی یارَب @hosenih یارب به آن زندانیِ زندان کوفه به عمه جانِ مضطرم خَلِّصنی یارَب تا کی از این زندان به آن زندان خدایا ذکر و دعای آخرم خَلِّصنی یارَب تا کی نبینم ای خدا معصومه‌ ام را دل تنگِ روی دخترم خَلِّصنی یارَب زندان تاریک و نمورم مثل قبر است خاک سیه شد بسترم خَلِّصنی یارَب بین قفس بسته چرا صیاد بی رحم زنجیر بر بال و پرم خَلِّصنی یارَب زیر غل و زنجیر و ضرب تازیانه چیزی نماند از پیکرم خَلِّصنی یارَب شلاق خون گرید به حال غربت من زخمی شده پا تا سرم خَلِّصنی یارَب تا کی زند سیلی به رویم این یهودی شد تار چشمان ترم خَلِّصنی یارَب @hosenih راضی به مرگ خود شدم از بس که گوید او ناسزا بر مادرم خَلِّصنی یارَب ** هر لحظه خون می ریزد از زخم گلویم یاد گلوی اصغرم خَلِّصنی یارَب ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت‌الاسلام ▶️ از حال و روزش آسمان حالی مکدر داشت رنگی کبود و دیده ای دلواپس و تر داشت خورشید در زنجیر بود و نور می افشاند او چشم هایی نافذ و قدیسه پرور داشت @hosenih زندان در آغوشش گرفت و نورباران شد چون بوریایی که کسی را گرم در بر داشت پایش شکست و آه زهرا رفت تا بالا یعنی ستون عرش آن لحظه ترک بر داشت با چشم نیمه بسته جان می داد؛ یعنی که شوق وصال دخترش را بار دیگر داشت زندان به زندان مجلس روضه عوض میکرد بر لب نوای یاحسین و وای مادر داشت وقتی کبودی تنش تکثیر شد گفتند: او هیاتی در سینه اش از داغ کوثر داشت او ترجمان زخم های کوچه و در بود بر روی جسمش بیت الاحزانی مصور داشت مقتل نویسان شرح میدادند عاشورا آهی که در بین گلو، موسی بن جعفر داشت @hosenih زیر گلویش زخم شد، اما جدا هرگز در لحظه جان دادن خود سایه سر داشت با روضه های قتلگاه جد خود جان داد با هفتمین زخمی که جدش روی حنجر داشت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5922463075994176017.aac
10.83M
🔰 🔰 🌴صلی الله علیک یا موسی بن جعفر(ع) 🌴 🏴 روضه با تحقیق و اجرای:حجت الاسلام 1399 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5924853328373615152.mp3
13.38M
✅ شهادت موسی بن جعفر علیه السلام 🔊 ◾️مرثیه 🎙حجةالاسلام‌ والمسلمین استاد ⏲زمان۱۳:۵۱ دقیقه @hosenih_maghtal
سبک شعر: عنوان شعر: 1⃣ موسی بن جعفرم از نسل حیدرم من وارث غم زهرای اطهرم هارون برمن ستم دارد درهر زمان افتادم از نفس از ضرب تازیان باب الحوائج مرحم شیعه افتاده یاد داغ مدینه تواین زمونه الهی هیچ کس درد فراق و عزا نبینه 💢💢💢💢 باب الحوائج موسی بن جعفر 💢💢💢💢 2⃣ موسای طورمو درغربت بی کسم دیگر بالا نیاد در سینه نفسم در بند صیدمو در پایم سلسله کنج زندان به لب گویم یا فاطمه مرد نگهبان چه بی حیابود ناسزا می گفت به مادرم همه امیدم اینه ببینم منی دل تنگ دخترم 💢💢💢💢 باب الحوائج موسی بن جعفر 💢💢💢💢 3⃣ با پای زخمی ام یاد رقیه ام می فهمم دردشو همدم گریه ام یک ساربان پست انگشتشو شکست رو ناقه دست طفلان یتیم و بست تا دور گردن سلسله دارم یادم می فته یه ماجرایی دلم میسوزه برای عمه م همه اسیران کربلایی 💢💢💢💢💢💢💢 اشعاروسبک
4_685064536595628359.mp3
3.34M
✅ شهادت موسی بن جعفر علیه السلام 🔊 ◾️مرثیه 🎙حجةالاسلام‌ والمسلمین استاد ⏲زمان ۴:۱۲ دقیقه @hosenih_maghtal
سبک شعر: عنوان شعر: 1⃣ بارالها عازمم کن به شهر کاظمین تاکه گنبدش رودیدم کنم ادای دین من شب شهادتی عازم مرقدتم توکه شاه عالمی ومنم عبدالحسین تنها تو هستی نگارم بهارم همه داروندارم بهشت دنیا فدای تومیشه همه ایل و تبارم میدهم سلامت می میزنم زجامت با نگاهت میشم غلام شاه چراغت نوه ی باقری هیبتت فاطمی شاگرد اول مکتب صادقی 💢💢💢💢 موسی بن جعفر مددی یامولا 💢💢💢💢 2⃣ بارالها عمریه که اسیر این درم بال پروازمو دادی روگنبد بپرم ازدل وجون آقا دادمیزنم کاظمی ام نوکرپشت دره معصومه دخترتم تنها تو هستی نگارم بهارم همه دارو ندارم بهشت دنیا فدای تومیشه همه ایل و تبارم با نگات مانوسم دست تو می بوسم نرسم به کاظمین آقا جون می پوسم تو که دلدارمی یارو غمخوارمی با محبت شبیه مادرت فاطمه ای 💢💢💢💢 موسی بن جعفر مددی یامولا 💢💢💢💢 3⃣ بارالها مشگی پوشم گدای کاظمم با عنایت رقیه دوباره عازمم همه میگن که کم گریه بکن آی دیونه روحو جونم میمیره چونکه روضه لازمم تنها تو هستی نگارم بهارم همه دارو ندارم بهشت دنیا فدای تو میشه همه ایل و تبارم تو اباالرضایی معدن شفایی از درد شیعه مشگل گشایی حرمت بی نظیر تویی نعم الامیر میخام آقا بشم نوکر سر به زیر 💢💢💢💢💢💢💢💢 اشعاروسبک
4_5924853328373615152.mp3
13.38M
🎙 🏴 😭 ◾️مرثیه 🎙حجةالاسلام‌ والمسلمین استاد ⏲زمان۱۳:۵۱ دقیقه 🏴@torkiy🏴
زمینه شهادت حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام ۱ یه عمره_رفته قلبم به زیر دینت شد امشب_دل هوایی کاظمینت بمیرم_برای چشم به راهیت آقا ندیدی_دم آخر تو نور عینت توو کنج غربت_تک و تنها کنج سیاه چال با غل و زنجیر_می شد هر دم تن تو پامال چقدر شبیه_کنج زندان تو با گودال وای... مثل عبایی_افتاده رو خاک_(تن نحیفت)۲ چه کرده زنجیر_با زخم سرخ_(تن ضعیفت)۲ خلصنی یا رب ۲ خدایا_نفسم بند اومد تو غربت خدایا_ندارم من یه روز راحت خدایا_امونم رو بریده زندان خدایا_راحتم کن از این اسارت نداره فرقی_دیگه روز و شب من اینجا کنج سیه چال_نمی افته تب من اینجا ذکر یا زهرا_ نمیره از لب من اینجا وای... نداره قلبم_ تو این سیه چال_(هوای موندن)۲ یه لحظه حتی_ندارم امید_(برای موندن)۲ خلصنی یا رب ۳ تویی که_وقت طوفان شبیه نوحی همیشه_تو اسارت مثال کوهی محاله_که با سیلی از پا بیافتی شکنجه_می شدی با شلاق روحی از وقتی سندی_شد نگهبان آخر تو زخمای بی رحم_بر نداشتن دست از سر تو می مردی هر بار_می برد او نام مادر تو وای... آتیش شلاق_یاداوری بود_(از آتیش در)۲ گذشته اما_چه ها گذشته_(به قلب حیدر)۲ مادر ای مادر