-170385663_-216755886.mp3
4.65M
ا ﷽ ا
به یاد کربلا❤️
به یاد قتلگاه❤️
به یاد امام حسین علیه السلام ❤️
شب جمعه بود ❤️
@azizamhosen
@yaraliagham
#نوحه
#حضرت_معصومه
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_همه_جا_بروم
تویی معصومه جان،نور چشم همه
همچو زینبی تو،تالی فاطمه
گل زهرا اخت الرضایی تو
همچو مادر مشکل گشایی تو
تسلیت مولی۴
او برای رضا،همچنان زینب است
از غم هجر او،جان او بر لب است
تا ببیند معصومه روی او
از مدینه آمد به سوی او
تسلیت مولی۴
با تمام وجود،شد خریدار عشق
بین ره یاد او،شده بیمار عشق
خواهر مولی راهی قم شد
مورد استقبال مردم شد
تسلیت مولی۴
آن که چون زینبین،بوده عرشی مقام
از غم هجر یار،شده عمرش تمام
آن که سر تا پا بوده در محنت
چون برادر جان داده در غربت
تسلیت مولی۴
گلبن باغ دین،رفته از این جهان
رفته اخت الرضا،سوی باغ جنان
شیعه از این غم می زند بر سر
در جنان سوزد موسی جعفر
تسلیت مولی۴
شهر قم زین عزا،شده ماتمسرا
شورشی شد به پا،همچنان کربلا
شد به پا امشب ماتم عظمی
ذکر عالم شد آه و واویلا
تسلیت مولی۴
شعله بر جان زند،غم اخت الرضا
دیده گریان شده،شیعه در این عزا
زین مصیبت سوزد همه عالم
اهل قم گریند زین غم و ماتم
تسلیت مولا۴
#رحلت_حضرت_معصومه
9055.mp3
412K
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زینب__س__سرود
به هردوعالم میتابه
گفتن اسمش ثوابه
همبازی امام حسین(ع)
این بهترین انتخابه
بی بی زینب وعشق دل ما
دردل میکنه صفائی برپا
اشک شوق ازچشمامون جاریست
دستامون بالاولی خالیست
عقیله العرب زینب(س)
زینب(س)زینب(س)
بندسوم
دنیاشده آئینه بندون
برادراش بالب خندون
چه افتخاری به ازاینکه
حسن وحسین گهواره جنبون
به به زینتی به حیدراومد
به به به حسین همسفراومد
اومده نورهردوعین
اولین کلامش حسین(ع)
عقیله العرب زینب(س)
زینب(س)زینب(س)
بدهکارحسین(ع)
مهدی منصوری
حضرت زینب (س)
سرود
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir/
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
🏴سبک زمزمه یا واحد سنگین وفات شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
#زمزمه_حضرت_معصومه_س
#واحد_حضرت_معصومه_س
#میریزه_اشکم_و
🏴بند اول
میریزه اشکم و
خبر داری از حالم و
که بی تو من بی حالم و
بی جونم و جونی ندارم
میبینی خواهرو
با حال زار و مضطر و
افتاده توی بستر و
کاشکی میشد بودی کنارم
داداش کجایی
بیا که من بی طاقتم
تنها تو خاک غربتم
میخوام ببینمت ولی
اجل نمیده مهلتم
الا ای نور دیده،خدانگهدار
جونم به لب رسیده،خدانگهدار
رضا رضا رضا جان،خدانگهدار
🏴بند دوم
به شوق دیدنت
از راهه دوری اومدم
از ساوه تا قم اومدم
من اومدم تورو ببینم
نشد ببینمت
شاید همینه مصلحت
باید که دور باشم ازت
قسمت اینه تورو نبینم
روز ورودم
به شهر قم رو یادمه
اون عزت و اون احترام
ذوقه مردم رو یادمه
که گل میریختن از رو بام
شد گلبارون مسیرم،رضا رضا جان
کسی نکرد حقیرم،رضا رضا جان
رضا رضا رضا جان،خدانگهدار
🏴بند سوم
به دست راهزنا
تو راهه ساوه از جفا
کشته شدن برادرام
ولی نشد به من جسارت
جلو چشام نرفت
سری به روی نیزه ها
تنی به زیر دست و پا
که من بشم خمیده قامت
آه و واویلا
با اینکه غم دیدم ولی
به من گذاشتن احترام
نبردنم بزم حرام
برام نشد قم مثه شام
منو ندادن آزار،آه و واویلا
نبردنم تو بازار،آه و واویلا
واویلتا واویلا آه و واویلا
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
برگدای خانه اش معصومه، عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست
سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد
رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد
سینهی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس
نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد
صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند
کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند
بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است
بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه دار مست او درگیر شد
داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_____________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
شوق نماز شُکر پدرها چه محشر است
وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است
دختر چه دختریست کریمه مطهر است
در یک کلام مظهر الله اکبر است
ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است
بار دگر نشسته به منظور دیگری
موسای دیگری وسط طور دیگری
تابیده شد به عرش خدا نور دیگری
زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری
خیر کثیر خانه باباست کوثر است
لولاک آمدست برای دو فاطمه
پیغمبران شدند گدای دو فاطمه
عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه
ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه
معصومه مثل مادر خود از همه سر است
نشنیده اند از لب او جز رضا رضا
دارد تپش تپش دل او یک صدا...رضا
طوری دل کریمه گره خورده با رضا
وابسته اش شدست دراین سالها رضا
خواهر نگو که دار و ندار برادر است
آمد به قم رسید گلستان درست کرد
چادر تکاند رحمت باران درست کرد
چه جنتی میان بیابان درست کرد
نوکر برای حضرت سلطان درست کرد
بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است
جاده به جاده پشت سر یار راه رفت
بیمار بود با تن تبدار راه رفت
شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت
در یک مسیر راحت و هموار راه رفت
این شأن واقعی نوامیس حیدر است
پادرد میکشید ولی خون جگر نبود
با مست های بی سرو پا همسفر نبود
آزرده از شلوغی بین گذر نبود
یعنی اسیر طعنه ی صدها نفر نبود.
حالا گریز روضه به یک جای دیگر است
آنجا که آفتاب بدون حجاب بود
رنگ کبود بر رخ زنها نقاب بود
پایین نیزه زیر کتک ها رباب بود
درآن میانه صحبت بزم شراب بود
بازین چه شورش است که هردیده ای تر است
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
_________________
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
برگدای خانه اش معصومه، عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست
سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد
رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد
سینهی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس
نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد
صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند
کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند
بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است
بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه دار مست او درگیر شد
داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_________________
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زهرا__س__روضه
همان غمی که تو داری علی همان دارد
ولی به جانِ حُسینت که بیش از آن دارد
من آن غریب دیارم که خانه ویرانم
خوشا به حال غریبی که خانمان دارد
خدا کند که نبیند غمی که ما دیدیم
کبوتری که عزیزی در آشیان دارد
مدینه گفت که راحت شد از تو ، اما نه
پس از تو خانهی ما پنج روضهخوان دارد
نمیزنند به لب ، نان ، یتیمهای علی
که جای دستِ تو را قرصهای نان دارد
لباسهای تو را یک به یک علی تا کرد
و تازه دید چقدر از تنت نشان دارد
نشان سینه و سُرفه نشان شعله و در
نشان تیزیِ زخمی که داستان دارد
شکست پهلویِ تو پیشِ پهلوانِ تو و
از آن زمان کمرم دردِ بی امان دارد
از آن زمان که گرفتی تو دامنم اما
رسید قنفذ و دیدم نفس زنان ، دارد
به شیشهای که ترک خورده سنگ میکوبد
نشست و گفت که هست این ، هنوز جان دارد
زِ گریه تا به مزار گُمَت علی نرسد
خدا کند به شب هفتمت علی نرسد
(حسن لطفی ۴۰۰/۱۰/۱۸)
حضرت زهرا (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir/
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
ا ﷽ ا
🕊صلَّیَ اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ
در یکی از زیارات امام حسین علیهالسلام اینگونه شهادت میدهیم:
أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَاقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَبَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ.
گواهی میدهم که خونت در بهشتِ جاوید جا گرفت و استوانههای عرش برای آن لرزید و همۀ آفریدگان برایش گریستند.
📚 كامل الزيارات، ص۱۹۹
#سیدالشهداء #شب_جمعه #زیارت
کربلا #قتلگاه
@azizamhosen
@yaraliagham
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا__س__روضه
همان غمی که تو داری علی همان دارد
ولی به جانِ حُسینت که بیش از آن دارد
من آن غریب دیارم که خانه ویرانم
خوشا به حال غریبی که خانمان دارد
خدا کند که نبیند غمی که ما دیدیم
کبوتری که عزیزی در آشیان دارد
مدینه گفت که راحت شد از تو ، اما نه
پس از تو خانهی ما پنج روضهخوان دارد
نمیزنند به لب ، نان ، یتیمهای علی
که جای دستِ تو را قرصهای نان دارد
لباسهای تو را یک به یک علی تا کرد
و تازه دید چقدر از تنت نشان دارد
نشان سینه و سُرفه نشان شعله و در
نشان تیزیِ زخمی که داستان دارد
شکست پهلویِ تو پیشِ پهلوانِ تو و
از آن زمان کمرم دردِ بی امان دارد
از آن زمان که گرفتی تو دامنم اما
رسید قنفذ و دیدم نفس زنان ، دارد
به شیشهای که ترک خورده سنگ میکوبد
نشست و گفت که هست این ، هنوز جان دارد
زِ گریه تا به مزار گُمَت علی نرسد
خدا کند به شب هفتمت علی نرسد
(حسن لطفی ۴۰۰/۱۰/۱۸)
حضرت زهرا (س)
روضه
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
ا ﷽ ا
چند روزی بود که به یادش بودم
با خودم می گفتم خیلی وقت "جواد" ندیدم
در همین حال و هوا بودم
که ناگهان خبر درگذشت آن عزیز را شنیدم
به هم ریختم
جواد خیلی با صفا بود
خادم با اخلاص، شوخ و باصفای هیات "یا زینب علیها السلام "
عزیزان یک به یک می روند و دل ما را می سوزانند.
یاد و خاطره جواد عزیز پایدار
شادی روح نورانی آن عزیز و خادم حسینی فاتحه و صلوات می فرستیم.
جواد عزیز همیشه در خاطرم هستی
ادمین
@azizamhosen
@yaraliagham
روضه حضرت علی اصغر علیه السلام
روضه حضرت محسن علیه السلام
《اَلسَّلَامُ عَلَی الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فِی حِجرِ أبیهِ》🔶🔸
ا ﷽ ا
✅عُقبه بن بشیر اسدی نقل می کند که امام باقر(علیه السلام) به من فرمود :
📋《إنَّ لَنَا فِیکُم یَا بَنِی أسَدٍ دَمَاً!》
♦️ای بنی اسد، خونی از ما بر گردن شماست.
عرض کردم :
📋《فَمَا ذَنبِی أَنَا فِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللّهُ یَا أبَا جَعفَرٍ! وَ مَا ذَلِکَ؟》
♦️ای ابوجعفر(ع)، رحمت خدا بر تو باد، گناه من در آن چیست و آن خون چیست؟
ایشان فرمودند :
📋《اُتِیَ الحُسَینُ(ع) بِصَبِیٍّ لَهُ، فَهُوَ فِی حِجرِهِ، إِذ رَمَاهُ أحَدُکُم یَا بَنِی أسَدٍ بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَتَلَقَّی الحُسَینُ(ع) دَمَهُ، فَلَمّا مَلَأَ کَفَّیهِ صَبَّهُ فِی الأَرضِ ثُمَّ قَالَ : رَبِّ! إِن تَکُ حَبَستَ عَنَّا النَّصرَ مِنَ السَّماءِ، فَاجعَل ذلِکَ لِما هُوَ خَیرٌ، وَانتَقِم لَنَا مِن هَؤُلاءِ الظّالِمینَ》
♦️[در کربلا] کودکی نزد امام حسین(ع) آورده شد و او در دامانش بود که یکی از شما بنی اسد، تیری به سوی او انداخت و گردن او را برید و او را کشت.
پس امام حسین(ع) خون او را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت :
پروردگارا، اگر یاری شدن از آسمان را از ما بازداشتهای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این ستمگران بگیر.(۱)
در باب حضرت محسن(ع) نیز مرحوم بحرانی(متوفی قرن ۱۲) در کتاب عوالم العلوم و همچنین مرحوم میرجهانی (متوفی ۱۲۸۱ق) در کتاب نوائب الدهور روایتی را از امام صادق(ع) نقل می کند که ایشان خطاب به مفضل فرمود :
در روز محشر؛
📋《یَأتِی مُحسِنُ مُخَضَّبَاً مَحمُولاً تَحمِلُهُ خَدِیجَةُ بِنتُ خُوَیلَدِ(س) َو فَاطِمَةُ بِنتَ أَسَدِِ(س) أُمِّ أَمِيرِ المُؤمِنِينَ(ع) وَ هُمَا جَدَّتَاهُ وَ أَسمَاءَ اِبنَةِ عُمَيسِ صَارِخَاتَ أَيدِيهِنَّ عَلَى خُدُودِهِنُّ وَ نَوَاصِيهِنَّ مُنَشَّرَةً وَ المَلَائِكَةُ تُستِرُهُنَّ بِأَجنِحَتِهِنَّ》
♦️حضرت محسن(ع) می آید در حالی که او را حضرت خدیجه(س) و فاطمه بنت اسد(س) که دو جده او هستند، حمل می کنند.
اسماء بنت عمیس نیز در آنجا حضور دارد و آنها در همان حال، فریاد می زنند و دستها را بر صورت می گذارند و موها پریشان کرده اند و ملائکه ایشان را با بالهایشان می پوشانند.
در همین حال؛
📋《فَاطِمَةُ(ع) أُمُّهُ تَبکِی وَ تَصِیحُ وَ تَقُولُ : یَوْمُکُمُ الَّذِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ!》
♦️مادرش فاطمه(س) گریه می کند و فریاد می زند و می گوید : امروز همان روزی است که وعده داده شدید.
جبرائیل از جانب محسن(ع) ناله می زند :
📋《إِنِّي مَظلُومُ فَانتَصِر》
♦️من مظلوم واقع شده ام، خدایا مرا یاری کن!
در این هنگام؛
📋《فَيَأخُذُ رَسُولُ اللهِ(ص) مُحسِنَاً عَلَى يَدَيهِ رَافِعَاً لَهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ :
إِلَهِي وَ سَيِّدِي! صَبَرنَا فِي الدُّنيَا اِحتِسَابَاً وَ هَذَا اليَومَ الّذِّي تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مٰا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرَاً وَ مٰا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ، تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهٰا وَ بَيْنَهُ أَمَدَاً بَعِيدَاً》
♦️حضرت رسول اکرم(ص) محسن(ع) را روی دست می گیرد و او را به آسمان بلند می کند و می گوید :
الهی و سیدی!
در دنیا به خاطر تو صبر کردیم و امروز وقت آن است که هر کس آنچه بدی کرده، آرزو کند که بین او و آنها فاصله زیادی باشد.(۲)(۳)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را
چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را
به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد
رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را
دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی
پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را
بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست
من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را
مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد
اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را
من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب
آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را
بعد از این است که بر سینۀ من جا داری
نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را
گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت
وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را
تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست
ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را
سند مستند کرب و بلا حنجر توست
بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را
عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم
و خدا مُهر قبولی زند این قربان را
👤ژولیده
📚منابع :
۱)تاريخ الامم والملوک طبری، ج۵، ص۴۴۸
۲)نوائب الدهور میرجهانی، ج۳، ص۱۹۲
۳)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۴۳
حضرت #علی_اصغر علیه السلام
حضرت #محسن علیه السلام
#روضه
@azizamhosen
@yaraliagham
خواهر خورشید
هرچه می خواهم میسر می شود،دیدار نَه
هرچه دنبال وصالم،می شود تکرار نه
فرصتی دیگر نمانده کاش می دیدم تو را
دل به فکر ماندن است و این تن بیمار نه
شد برایم تا خراسان آمدن فرض محال
هر چه می گردم تو اینجا نیستی اِنگار نه
روز و شب امید دارم تا که پیدایت کُنم
تابِ ماندن هست اما بی وجود یار نه
خوب شد زینب نبودم تا بِبوسم حنجرت
خوب شد زینب نبودم تا سرِ بازار... نه
خواهری در پای نیزه، دلبری بالای نی
می رود در حلقه ی نامحرمان هم پای نی
خواهر خورشیدم و از نور، دور اُفتاده ام
دخترِ مردِ کلیم، از طور دور افتاده ام
حال غیر از سوختن یا ساختن باید چه کرد
وقتی از دلدار خود این جور دور افتاده ام
گر بنای دیدن تو نیست ، چشم از دستِ زهر
چه ملالی هست گردد کور ،دورافتاده ام
باز ماندم از وصالت شد امیدم نا امید
مثل یک صید اسیر از شور دورافتاده ام
فرصتی دیگر نمانده لحظه های آخری
من سلامت می دهم از دور، دورافتاده ام
می روم ایکاش می شد این دل از تو با خبر
یا رضا هم دور از تو مانده ام هم از پدر
وقت رفتن نیست پیشم دلبر لیلای من
ساحل خشکیده ای شد این دل دریای من
مانده ام در غربت و جان می دهم دور از رضا
کس نباشد با خبر از غصه و غم های من
سال های سال دور از دختر و دور از پسر
چه کشیده کنج زندان بلا بابای من
گر نمی بینم خراسان و نمی بینم تو را
چه قَدَر خوب است به قم شد کشیده پای من
سایه ی بالاسرم دلتنگی ات با من چه کرد
یا رضا جان زندگی و هستی و دنیای من
منکه مثل زینب و چون فاطمه مظلومه ام
دختر موسی بن جعفر هستم و معصومه ام
* * ***
مثل زینب نیستم اینجا کجا بزمِ شراب
مَردم اینجا کجا و مَردم شام خراب
مثل زینب نیستم من مادر و اُمِّ شهید
من علی اصغر ندادم نیستم جای رباب
مثل زینب نیستم ام المصائب نیستم
تا که غمهایم نگردد جا میان صد کتاب
مثل زینب نیستم که در پس بی معجری
با کمک از آستینِ پیرهن گیرم حجاب
مثل زینب نیستم تا در میان قتلگاه
بوسه گیرم از گلو و حنجری در خون خضاب
دخترم اما ندیدم من سری از تن جدا
دخترم اما ندیدم راس ، در طشتِ طلا...
مهدی شریف زاده
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #مهدی_شریف_زاده
شور عشق
اگر به دست خزان باغ بی بری بانو
ولی به روی فلک سایه گستری بانو
به سوی قم که قدم می نهی علم بردوش
به شانه عرش خدا را می آوری بانو
زشور عشق برادر به برکت قدمت
نمک به سفره این شهر می بری بانو
دیار قم شده صحرای حشر منتظر است
به پا شود به قیام تو محشری بانو
اگر رضاست حسینت تو زینبی و اگر
ر ضاست ساقی کوثر تو کوثری بانو
کسی که کفو تو باشد جهان ندیده و نیست
مگر که زاده شود باز حیدری بانو
اگرکه نایب زهرا شدی یقین داری
به روی گردن ما حق مادری بانو
چنین که برده قرار از تو شعله های فراق
چنان سپند پریشان به مجمری بانو
اگر چه سینه ات از غصه گشته مالا مال
ولی دمیده به قم با تو کوکب اقبال
در انتظار برادر زجاده های امید
به دست هر مژه ات لاله های استقبال
چه قدر پیر و شکسته شدی از این دوری
که لحظه های فراق است هریکی صد سال
گرفته زلف رضا را زمانه از دستت
گره به زلف غمش خورده رشته آمال
شبیه زینب کبری تویی تو سرتا پا
حسین وجه علی وار و فاطمه تمثال
ولی تفاوت شهر تا به شهر بسیار است
که قم کجا و بیابان و زینب و گودال
اگر تو در پی روی مه رضا هستی
هلال زینب کبری به نی شد استهلال
تمام شهر اگر که به پات افتادند
فتاد پای حرم لشگری پی خلخال
تن برادرتو غرق بین گل ها شد
تن برادر او زیر نعل ها پا مال
موسی علیمرادی
#شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شهادت_فاطمه_معصومه #قم_المقدسه #ملیکه_قم #موسی_علیمرادی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است
دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است
چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است
چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است
نام زوار حریمش که بهشتی شده اند
در میان صُحُف مادر او مرقوم است
هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است
روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است
حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است
سال ها دوری بابا و برادر دیدن...
گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است
در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
آسمان گشته سیه پوش و مَلَک در زمزمه
باز مانده در غریبی یک علی بی فاطمه
باز از آه کسی عرش خدا لرزیده است
حضرت سلطان ایران داغ خواهر دیده است
دختری شد زود راهی مثل مادر ، آه آه
خواهری آمد به جان ، دور از برادر آه آه
باز هم یک فاطمه از دست دنیا سیر شد
آیه های غربت آل علی تفسیر شد
فاطمه ها آن قَدَر مهمان دنیا نیستند
فاطمه ها رو به روی فتنه ها می ایستند
فاطمه ها را غم مظلوم دوران می کشد
فاطمه ها را غریبی علی جان می کشد
مثل هم بودند اگر چه فاطمه های خدا
داشت اما قم فراوان با مدینه فرق ها
شهر قم با یا علی گویان سر ِ دعوا نداشت
شهر قم بر آبرویش چون مدینه پا نذاشت
با ستمکاران عالم قم ید ِ واحد نداشت
کوچه های تنگش اصلا قنفذ و خالد نداشت
شکر حق این فاطمه دیگر شبیه مادرش
قاتلانش را ندیده در کنار بسترش
روی او نیلوفری و چادرش خاکی نشد
هیچ کس از گریه ی روز و شبش شاکی نشد
کینه های بدر ، آتش در گلستانش نشد
ریسمانی مزد دستان ِ علی جانش نشد
ماه قم را کس ندیده در خسوف و در هلال
نیست در حالاتش اصلا حرف ِ "صارَت کَالخیال"
حضرت معصومه جز هجران ، غمی در دل نداشت
حضرت معصومه مردم چل نفر قاتل نداشت....
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مداحی آنلاین - دوست داشتنی - نریمانی.mp3
7.24M
🌴شب زیارتی امام #حسین(علیه السلام )
🍃حالمو تو هفته
🍃شب جمعه ها خراب دوست دارم
⏯ #استودیویی
🌷 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
🌷 #شب_جمعه
@azizamhosen
@yaraliagham