#حضرت_زهرا
مادری پیش نگاه دخترش آتش گرفت
دختری از آهِ سرد مادرش آتش گرفت
پشت دربِ خانه ای که خادمش جبریل بود
همسر شیرخدا بال و پرش آتش گرفت
زیر دست و پای شیطان بود قرآن، وای وای
گو به احمد آیه های کوثرش آتش گرفت
گوشواره بینِ کوچه ماند، اما پشت در
موی او همراهِ سنجاق سرش آتش گرفت
آمد از زیر فشار در به پا خیزد، ولی
غنچه ی یاس سفیدش در برش آتش گرفت
چشم هایش تارتر می شد میان دود، آه
دخترش می گفت اینجا حیدرش آتش گرفت
چند سالِ بعد، ارث فاطمیه داده شد
کودکی در بین آتش معجرش آتش گرفت
آن قَلافی که دلیلِ مرگ مادر بود، آه
حنجر اولاد او از خنجرش آتش گرفت
باز هم مادر زمین افتاد، اما قبل از او
با دو بوسه از گلویش خواهرش آتش گرفت
رضا باقریان
@rozeh_1
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
چقدر خیر دیدهایم از محبت حسین
به روی شانههای ماست دست رحمت حسین
زبانزد تمام عالم است مهربانیاش
دل مرا که برده است؛ این عطوفت حسین!
روایت است این که هر سحر فرشته میبرد
سلام صبحگاهی مرا به خدمت حسین
شفیع روز محشر است آجر حسینیه
به این بهانه که درآن شدهست صحبت حسین
چه بهتر است با وضو میان روضه گریه کرد
عبادت است گریههای بر مصیبت حسین
رفیق! روضهخانه سنگر ولایت علیست
هزینه داده است شیعه پای هیئت حسین
رضایت حسین باطناً رضایت خداست
رضایت خداست باطناً رضایت حسین
به یک نظر دل خراب را درست میکند
خدا کند شویم شامل عنایت حسین
نترس! ظرفیت برای حر شدن هنوز هست
رسول ترک حر شدهست با هدایت حسین
گناهکار دوتا قطره اشک بین روضه ریخت
خدا هم از گناه او گذشت بابت حسین
حسین بانیِ قبولِ توبههای آدم است
همین هزار و چند ساله نیست قدمت حسین
به گرد و خاک معجر سه ساله دخترش قسم
برای دردهای ما دواست تربت حسین
به حشر هم قدم که مینهد هنوز بی سر است
قیامتیست لحظهی ورود حضرت حسین
علی محمدی
@rozeh_1
#حضرت_معصومه
قرار بود بیایی کبوترش باشی
دوباره آینهای در برابرش باشی
نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی
میان راه، پرستوی پرپرش باشی
مدینه، شهر غریبی برای فاطمههاست
نخواست گم شده، چون قبر مادرش باشی
به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را
چو دید، آمدهای سایۀ سرش باشی
اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد
که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی
خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید
که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی
که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد
که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی...
کرامتت، همه را یاد او میاندازد
به تو چقدر میآید، که خواهرش باشی
رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست
نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی
خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب
گواه رنج نفسهای آخرش باشی
نخواست باز امامی، کنار خواهر خود...
نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی
قاسم صرافان
@rozeh_1
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
آنقدر ناله زدم تا که پناهم دادی
بیرمق بودم و تو قدرت آهم دادی
کور بودم که مرا روضهتان داد شفا
با همین اشک چه نوری به نگاهم دادی
همهجا رفتم و خوردم به در بسته حسین
فقط آخر که رسیدم به تو راهم دادی
خیر دنیای منی آخرتم هم با توست
به همه خیر رساندی و به ما هم دادی
من زمین خوردهام اما تو بلندم کردی
روی خوش باز به این روی سیاهم دادی
آنقدر پیش خدا دست تو باز است حسین
لب اگر باز کنم هر چه بخواهم دادی
مجتبی شکریان
@rozeh_1
#حضرت_زهرا
هر چه بود از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به انکار خودم فهمیدم
راز حبس نَفَس و علت جوشیدن خون
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
این که یک حادثه رخ داده در آن کوچۀ تنگ
از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم
همه گویند دگر رفتنی است این بیمار
به قیامت شده دیدار خودم فهمیدم
این که دیگر نزنی شانه به موی زینب
از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم
از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟
حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم
سید علی احمدی
@rozeh_1
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
در چشم ها باران رحمت را نگیر از ما
این سجده های روی تربت را نگیر از ما
هر چند ما کفران نعمت کرده ایم اما
این سفره ی پر خیر و برکت را نگیر از ما
ما سربلند از امتحان بیرون نمی آییم
این اشک های بینِ هیئت را نگیر از ما
یک روز باید عشق را ثابت کنیم ، آقا
حالا که وقتش هست ، فرصت را نگیر از ما
یا لَیتَنا کُنا مَعَک گفتیم ، آقا جان
لطفی کن و این آه حسرت را نگیر از ما
نوکر میان روضه ها همصحبت مولاست
این لحظه های گرم صحبت را نگیر از ما
ما سالها با اشکهامان زندگی کردیم
این سوز و آه و اشک و خلوت را نگیر از ما
احمد ایرانی نسب
@rozeh_1
#حضرت_معصومه
از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز ،سَم بیرون نرفت
خانه ی «موسی»بدون طور،کوه نور شد
نور در واقع ز بیت النور هم بیرون نرفت
بعد شادی آن رفیق نیمه راه از سینهام؛
هرچه گفتم غم برو ،غم از دلم بیرون نرفت
از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت
چون که یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت
چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت
درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت
ای دل اندر صحن هایش از پریشانی منال
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت
دست پُر گرچه نیامد هیچ کس اینجا،ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت
از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان ارَم بیرون نرفت
مهدی رحیمی زمستان
@rozeh_1
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
فقیرم نوشتید، من راضیام
به این شب به شب در زدن راضیام
دل من شکستهست چیزى بگو
بوالله حتى به " لن" راضیام
مرا هم معطل کنى، اولا :
تو رب منى، ثانیا: راضیام
به این پنج نوبت نمازم قسم
خدایا ازین پنج تن راضیام
کلاف مرا برنگردان، ولو
ببافى از آن پیرهن راضیام
فقیر حرم را سلیمان نکن
ازین منصب خویشتن راضیام
به پروانههاى سحر گفتهام
که من هم به این سوختن راضیام
مرا آخر عمرى آواره کن
به شبهاى دور از وطن راضیام
اگر تن نباشد، به سر راضیام
اگر سر نباشد، به تن راضیام
فداى حسینم، ولیکن مرا
بخوانى شهید " حسن" راضیام
حرم میروم باز در میزنم
اگر هم ندادند، من راضیام
**
مرا آخرش هم کفن میکنند
ولیکن بدون کفن راضیام...
علی اکبر لطیفیان
@rozeh_1
#حضرت_معصومه
کنارِ صحن تو ،دیدم تمام باور خود را
نشانی از مزار بی نشان مادر خود را
همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم
گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را
مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که
هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را
دل از بار تعلق ها رها شد با تو ،از این رو
فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را
غبار این حرم را می کشم بر روی دستانم
تبرک می کنم اینگونه من انگشتر خود را
خیابان ارم را دوست دارم چون که می بینم
درون آن شکوه بارگاه یاور خود را
کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده
ندارد هر چه را ،دارد برات محشر خود را
من از اول به تو دل بسته ام اذنی بده بانو
که باشم در حریمت لحظه های آخر خود را
علی اصغر یزدی
@rozeh_1
#حضرت_معصومه
شب بود..،نور عرش خداوند دیده شد
فریاد ابرهای بهاری شنیده شد
باران به سمت پهنه ی ساحل کشیده شد
در جزر و مَدِّ عاطفه،عشق آفریده شد
امواجِ حاجتیم که غرقِ تلاطمیم
دلدادگان حضرت معصومه ی قُمیم
بالاترین عروج قنوتِ دعا،سلام
پنهان ترین تشرف جبریلها،سلام
شوق توسلات سحرگاهِ ما،سلام
ای قبلهی قیامِ امامِ رضا،سلام
ما حاجیان کعبه ی خواهر_برادریم
سجدهگذار تُربت موسَیبنجعفریم
غم در شکوه شادی آئینه ها گم است
رزق شراب مستیِ ما پای این خُم است
میلِ کبوترانگیِ ما به گندم است
زیباترین مسافرتم، مشهد و قم است
این سعیِ پُر صفایِ گدا را زیاد کن
جان رضا زیارت ما را زیاد کن
فوّاره های صحن تو حظِّ وضوی ما
مِهرت همیشه آمده در جستجوی ما
ای کاش یاکریم حرم بود..،قوی ما
بانو نگو..،بگو همه ی آبروی ما
نامت،حجاب روی سر دخترِ من است
ذکر رضا رضا شرفِ کشور من است
تا طفلِ مکتب تو به عالِم شبیه شد
دست هزار علم،دخیل ضریح شد
مشق پُر اشتباه شب ما،صحیح شد
هر مرجعی کنار تو نُطقش فصیح شد
حوزه؛نشانهی هنر سروری توست
فخرِ طباطباییِ ما..،نوکری توست
از شوق وصلِ چشمهی تو، جو شدن خوش است
مثل گلاب،در حرمات،بو شدن خوش است
در دست خادمان تو،جارو شدن خوش است
در صحن آب و آینه آهو شدن خوش است
آهو نشد..،نشد..،تو بیا وُ ثواب کن
من را کبوتر حرمات انتخاب کن
از برکت حضور تو دنیا ادامه داشت
امروز رفت و فرصت فردا ادامه داشت
در هیبت تو جلوه ی زهرا ادامه داشت
این "اشفعی لنا"ی لب ما ادامه داشت...
...تا در زمان حادثه ها مادری کنی
در حشر با شفاعت خود،محشری کنی
کم کم شروع واقعه ی اشک و آه شد
تب کردی و کرانه ی گیتی تباه شد
روز عَجم زمان غروبت..،سیاه شد
قم نه..،بگو تمام جهان بی پناه شد
سَم گرچه نای پرزدنت را نشانده است
امّا وقار ساحت تو حفظ مانده است
بالت نسوخت و پر تو لطمهای ندید
در قم حریم معجر تو لطمهای ندید
در طوس،شأن دلبر تو لطمهای ندید
موی سر برادر تو لطمهای ندید
وای از دَمی که خواهری از تَل نگاه کرد
یک مست..،نیزه واردِ حلقوم شاه کرد
بردیا محمدی
@rozeh_1
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین... دوباره جهان رنگ غم گرفت
هیئت حریم توست که ما زائر توییم
خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت
صدها گره ز مشکل او باز می شود
هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت
رحمت بر آن کسی که به تو اعتماد کرد
لعنت بر آن کسی که تورا دست کم گرفت
باید دخیل پرچم مشکی روضه شد
باید شفا ز مرثیه ی محتشم گرفت
دم کرده است مادر تو چای روضه را
با اشک های سینه زنان ، چای دم گرفت
ما را رها کنی همه از دست می رویم
آدم شده ست هرکه در این روضه دم گرفت
احمد ایرانی نسب
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
آمدی جانم به قربان شما بابای من
مهربان ساکن بر نیزه ها بابای من
چه عجب که نیزه ها دست از سرت برداشتند
نازنینم تو کجا اینجا کجا؟ بابای من
جای تو آغوش من باشد نه در طشت طلا
من بدم می آید از طشت طلا بابای من
من که دلتنگ نوازش های دستان تو ام
دست هایت را نیاوردی چرا؟ بابای من
حرف هایم را اگر آرام می گویم ببخش
از گلویم در نمی آید صدا بابای من
باورش سخت است اما راه رفتن های من
سخت گردیده برایم بی عصا بابای من
ماجرای کوچه های شام پیرم کرده است
چشم های بی حیا کشته مرا بابای من
تو به روی نیزه ای و من به روی ناقه ای
می شنیدم می شنیدی ناسزا بابای من
خسته ام من از طناب و از عذاب بی کسی
خسته ام از زجر پست بی حیا بابای من
از لباس پاره ی عمه خجالت می کشم
بعد من گاهی به دیدارش بیا بابای من
حسن کردی
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
لب های او جز ناله آوایی ندارد
دیگر برایش خنده معنایی ندارد
اکنون که اینجا آمدی باید بگوید
جز این خرابه دخترت جایی ندارد
باید بگوید از غم تنهایی خود
چون هم نشینی غیر تنهایی ندارد
یادش بخیر آن بوسه های گرم بابا
حالا لبش سرد است و گرمایی ندارد
در کوچه های شام هم با گریه می گفت
یک کاروان نیزه تماشایی ندارد!
تفسیری از ایثار و غیرت می شود چون
از نسل زهرا است و همتایی ندارد
هر چه مصیبت بود از آنجا شروع شد
وقتی که فهمیدند بابایی ندارد...
محسن زعفرانیه
@rozeh_1
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین
در هر عزای دل شکنی فَابکِ لِلحُسَین
در خیمه ی مراثی و اندوه اهل بیت
قبل از شروع هر سخنی فَابکِ لِلحُسَین
در مکتب ارادت ابن شبیب ها
هم ناله با أباالحسنی فَابکِ لِلحُسَین
إن کُنتَ باکیاً لِمُصابٍ کَالأنبیاء
فِی الإبتلاءِ و الحَزنِ فَابکِ لِلحُسَین
شب های جمعه مثل ملائک میان عرش
با بوی سیب پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین
در تند باد حادثه ای گر کبود شد
بال نحیف یاسمنی فَابکِ لِلحُسَین
دیدی اگر میان هیاهوی تشنگی
طفلی و لب به هم زدنی ! فَابکِ لِلحُسَین
لب تشنه جان سپرد اگر عاشقی غریب
یا روی خاک ماند تنی فَابکِ لِلحُسَین
گرم طواف ، نیزه و شمشیر و تیرها
دور شهید بی کفنی فَابکِ لِلحُسَین
در لحظه ی تلاوت قرآن که دیده است ؟
غرق به خون شود دهنی فَابکِ لِلحُسَین
با نعل تازه جای دگر غیر کربلا
تشییع شد مگر بدنی ؟ فَابکِ لِلحُسَین
رحمی نکرده اند در آن غارت غریب
حتی به کهنه پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین...
یوسف رحیمی
@rozeh_1
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
آن روز که شیریندهنی یاد گرفتیم
در من یمت او یرنی یاد گرفتیم
در عشق شکستیم و شکستن را هم از
دندان اویس قرنی یاد گرفتیم
خون جگری هست اگر در غم ارباب
یکجا ز عقیق یمنی یاد گرفتیم
خونی است درون رگمان که سببی نیست
خون دادن اگر هست، تنی یاد گرفتیم
گفتند بیاموز حسینی شدنت را
ما شور حسینی حسنی یاد گرفتیم
در عالم ذر سینهی ما را به غم آموخت
ما در عوضش سینهزنی یاد گرفتیم
گاهی به خفا خواست بیاموزد از این عشق
فریاد زدیم و علنی یاد گرفتیم
شاگرد حسینیم که در لحظهی مردن
مانند خودش بیکفنی یاد گرفتیم
محسن ناصحی
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
تویی زخمی ترین سر در میانِ این همه سرها
امان از سنگها و چوبها و تیغ و خنجرها
ز سنگ کوفی و شامی که می بارید از هر سو
شکسته از شما سرها ، زِ زنهای حرم پرها
به دخترهای شامی گفته بودم من پدر دارم
عزیزم حیف شد شب آمدی خوابند دخترها
تنور خانۀ خولی چه کرده با سرت بابا
که رفت از یاد من دیگر جراحتهای پیکرها
چه می شد گر که من را هم سفر می بردی ای بابا
به همراه عزیزان و عموها و برادرها
خودت از عمه های من تشکر کن که در هر جا
برای جسمِ دخترها سپر بودند خواهرها
من و زجر و من و سیلی من و رخسارهء نیلی
بده حق خسته ام دیگر ز تکرارِ مکررها
پدر در ماجرای آتش و خیمه خدا داند
که دلها سوخته بدتر زِ چادرها و معجرها
من از افسردگی های رباب اینگونه فهمیدم
که هجران بد اثر دارد به روی قلب مادرها
مهدی مقیمی
@rozeh_1
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
تو روی دست پیمبر تمام قرآنی
تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی
تو زندگاندی خونی تو کشتهی اشکی
تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی
تویی چراغ هدایت تویی تو فلک نجات
تو منجی بشریت به موج طوفانی
تو خون جاری قرآن به رگرگ توحید
تو روح پاک الهی به جسم ایمانی
تو سایهبان الهی به قلهی عرشی
چه روی داده که در آفتاب عریانی
تو زیب شانهی پیغمبر خدا بودی
چه روی داده که زیر سم ستورانی
تنت ز تیغ ستم سورهسوره گردیده
به نیزه سورهی نوری به خاک فرقانی
یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی
یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی
ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی
برای گریهکنت زیر تیغ گریانی
هنوز وصف تو خرماست نخل میثم را
هنوز بر سرنی آفتاب تابانی
استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_1
#حضرت_قاسم
هم پریشانِ حسینم هم پریشان حسن
ای بقربان حسین و ای بقربانِ حسن
روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن
هرشبی که فاطمه بر روضههامان میرسَد
هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن
نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان میدهند
من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن
زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی میرسد
یاحسن جان مینویسم زیرِ ایوانِ حسن
هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است
بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن
نه که تنها این دوشب کُلِ محرم میشویم
شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن
قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت :
میرود جانِ حسین و میرود جانِ حسن
نعره شد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی"
تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن
شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا
نعره زد عباس ؛ ای جانم به قربانِ حسن
روضههای ما همه لطفِ امام مجتبی است
شُکر هرشب میروم در زیرِ بارانِ حسن
پیشِ زهرا آبرو داری کنیم و آوریم
هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن
حسن لطفی
@rozeh_1
#حضرت_قاسم
حرام زادگی خویش بر ملا نکنید
نگاه شوم به داماد کربلا نکنید
آهای لشگریانِ سواره ی کوفه
طمع به کشتن فرزند مجتبی نکنید
همیشه و همه جا حق، مسیرِ آل علی است
دوباره فتنه، شبیه جمل به پا نکنید
همین که گفت أنا بن الحسن فرار کنید
به راه ازرق بیچاره اقتدا نکنید
شبیه مرد بجنگید یا به خانه روید
مسیر حیله و نیرنگ دست و پا نکنید
همین که شد پدر او دچار کوچه بس است
برای کشتن او باز کوچه وا نکنید
سنان به پهلوی زهرا نشان او نزنید
ز زین اسب تن زخمی اش جدا نکنید
پُر از کبودی سنگ است جسم بی جانش
به سُم اسب دگر جسمش آشنا نکنید
زمان بردن نام حسین، با مرکب
به روی صحن دهانش برو بیا نکنید
تمام دشت، عسل شد بس است نامردان
به کندوی عسلش باز نیزه جا نکنید
به دور دست، سر گیسویش نپیچانید
برای غارت رأسش خدا خدا نکنید
کریم زاده عطایش به پست هم برسد
بزن بزن سر عمامه و عبا نکنید
حسین از نفس افتاد هلهله کافی است
به پیش چشم عمویش سر و صدا نکنید
محمدجواد شیرازی
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
قرآن چه باشد؟ اول و آخر رقیه
اسلام احمد چیست؟ سرتاسر رقیه
سیر و سلوکش رفته بر حیدر رقیه
معراج ما باشد توسل بر رقیه
یک دم نشد با رب گسسته اتصالش
زهراست پیدا و نمایان از خصالش
با آیه آیه جلوه های هر سه سالش
تطبیق شد بر سوره ی کوثر رقیه
نامش معطر می کند صحن دهان را
درس ولایت می دهد سینه زنان را
رد می کند هر منزل از هفت آسمان را
بر شانه ی عباسِ آب آور، رقیه
بر داغ او اهلِ مناسک گریه کردند
ذاتِ الهی با ملائک گریه کردند
آل عبا بر او یکایک گریه کردند
مرثیه خوان تا گفت بر منبر رقیه
یاسِ سه ساله، رنگ و بوی لاله دارد
هر کس که رویش دید، آه و ناله دارد
خیلی سوال از عمه اش، غساله دارد
رنگین کمان پیداست ازچه در رقیه؟!
با این همه زخمی که مانده در وجودش
با این همه دردسرش، وقتِ سجودش
با این پرِ زخمی و با روی کبودش
شد وارثِ ارثیه ی مادر رقیه
آن قدر، سنگِ شامیان بر ابرویش خورد
آن قدر، بر روی زمین با زانویش خورد
آن قدر محکم، ضربِ پا بر پهلویش خورد
مثل گلی در شعله شد پر پر رقیه
محمدجواد شیرازی
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
من سفیر پسر فاطمه ناموس خدایم
در دل شام چراغ دل مصباح هدایم
گر چه بین اسرا از پدر و عمّه جدایم
تا صف حشر پیام آور خون شهدایم
غنچه کوچک و نورسته ای از گلبن عشقم
زینب دیگری از کرب و بلا تا به دمشقم
شام شام آمده از آه دل سوختۀ من
مهد توحید بود دامن افروختۀ من
عشق و ایثار و وفا تربیت آموختۀ من
جود و احسان و عنایت بود اندوختۀ من
گر چه در گوشه ویرانه غریبانه نشستم
گره خلق خداوند شود باز به دستم
گاه گردیده پدر شیفتۀ گفت و شنودم
گاه با گردش چشمم دل عبّاس ربودم
گاه با مهر رخم ماه بنی فاطمه بودم
گاه زینب زده گلبوسه به رخسار کبودم
جامه ام پاره و خود دخت کریم ابن کریمم
خوش تر از فرش سلیمان بود این کهنه گلیمم
من زبان علی ئ معجزۀ فاطمه دارم
کنج ویرانه ام و جای به قلب همه دارم
با خدا گرم مناجات و به لب زمزمه دارم
دخت شیرم نه ز رو به صفتان واهمه دارم
شیر دخت پسر شیر خدا دختر شیرم
مشمارید در این گوشۀ ویرانه حقیرم
عرش توحید ز سرو قد من قائمه دارد
دور بیدادگر از داد دلم خاتمه دارد
اشگ مظلومی من موج به چشم همه دارد
چادر خاکی من بوی خوش فاطمه دارد
من و قد خم و گیسوی سفید و رخ نیلی
صورتم صورت زهرا شده از ضربت سیلی
عمّۀ کوچک سادات جهان زینب ثانی
غنچۀ نورس زهرا گل رعنای خزائی
ای لبت کوثر قرآن و رخت سبع مثانی
ای گدای در ویرانۀ تو عالی و دانی
حیف باشد که تو در گوشه ویرانه بمیری
دل شب اشگ بریزی و غریبانه بمیری
حیف حیف از تو که غسّاله بشوید بدنت را
یا در آرند دل شب ز بدن پیرهنت را
یا که در گِل بگذارند گُل یاسمنت را
دفن کردند نهانی شب تاریک تنت را
توز سوز تا به قدم آینۀ فاطمه هستی
دل شب دفن شدی تا که ندانند که هستی
تو به ویرانه ای امّا گل گلزار حسینی
نه گرفتار عدو بلکه گرفتار حسینی
دیده بستی ز همه عاشق دیدار حسینی
ما عزدار توایم و تو عزادار حسینی
چشم «میثم» به تو و لطف و عطا و کرم توست
هر کجا هست، دل سوخته اش در حرم توست
استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_1
#حضرت_رقیه
ای زجر ! ای نامرد ! از جانم چه می خواهی
از سیلی ات افتاد دندانم ، چه می خواهی
خنده ندارد بر زمین افتادن یک طفل
خاکی شده موی پریشانم ، چه می خواهی
صد بار گفتم بی حیا ، دعوا ندارم من
شرمی کن از چشمان گریانم ، چه می خواهی
چیزی نگفتم من ، نزن این قدر با شلاق
زخمم ز سر تا پا ، نمی دانم چه می خواهی
جان مرا بر لب رساندی ای خدا نشناس
از دست تو مرگ است درمانم ، چه می خواهی
خیلی تعصب بر عمو عباس دارم من
کمتر بگو بد از عموجانم ، چه می خواهی
من دخترم نه مرد میدان ، کم بزن فریاد
ای زجر ای نامرد از جانم چه می خواهی
محمدحسین رحیمیان
@rozeh_1
#حضرت_قاسم
بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید
کیست این ماه که حیدر به نظر می آید
اینچنین که سوی میدان خطر می آید..
پدر ازرق شامیست که در می آید!
از جلال و جبروتش همه میترسیدند
بعد ده سال همه روی حسن را دیدند
این عمامه که به سر بسته برای حسن است
تنکرونی است شعارش زرهش پیرهن است
ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است
ذوالفقار دوسرش تشنه گردن زدن است
کیف کرده است حسین از رجز فاطمی اش
جان فدای هنر رزم بنی هاشمی اش
مثل باباش چه با غیظ و غضب میجنگد
گاه گاهی ز جلو گه ز عقب میجنگد
یکتنه با همه یلهای عرب میجنگد
همه گفتند که این تشنه عجب میجنگد
خسته شد!دوروبرش آه چه غوغایی شد
سنگ باران شدن کعبه تماشایی شد
آیت الکرسی لبهاش ترکمیخورد و..
سیب زهرا وسط معرکه لک میخورد و..
نیزه از هر طرفی سوی فدک میخورد و..
قاسم از چند نفر داشت کتک میخورد و..
نیزه مانند نوک میخ به پهلوش افتاد
بی وضو دست به پیچ وخم گیسوش افتاد
وسط اینهمه دعوا بدنش بود ونبود
زیر سم های ستوران دهنش بود و نبود
دست و پا و سر او بند تنش بود ونبود
با لب پاره مجال سخنش بود و نبود
سینه اش خرد شد و گریه نکرد و خندید
یک عمو گفتن او چند نفس طول کشید!
ماند عمو پیکر او را ببرد یا نبرد
تا به خیمه تک و تنها ببرد یا نبرد
شده هم قامت سقا ببرد یا نبرد
این بدن را سوی زنها ببرد یا نبرد
نجمه برخیز حسین با قد خم می آید
شیر مردت به چه وضعی به حرم می آید..
سیدپوریا هاشمی
@rozeh_1
#امام_حسین
#مناجات_اول_مجلس
گلیم خاکی دل را خودش تکان داده
خودش مسیر حسینیه را نشان داده
همیشه دعوتمان می کند و این یعنی
برای توبه دوباره به ما زمان داده
یکی به روضه و جمعی به اشک مشغولند
و او حواله ی جنت در این میان داده
بهشت در عوض قطره ای نمک آلود؟
نشد معامله اینکه، به رایگان داده
هوای شرب طهورا نمی کنیم آخر
حسین چائی روضه به خوردمان داده
به یک سلام، ثواب زیارت حرمش
به نوکران خود از لطف بیکران داده
گدا طلب نکند هم کریم می بخشد
تکان نخورده لب حر به او امان داده
خوشا بحال حبیب آنقدر که عاشق بود
به راه عشق حبیبش دوبار جان داده
پدر به حال رکوع و پسر به خاک خضوع
پدر هر آنچه که داده پسر همان داده
غروب سرخ و گلو سرخ و در همان حالت
عقیق سرخ یمانی به ساربان داده...
حامد خادمیان
@rozeh_1
🏴#شب_های_جمعه_زیارتی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سلام می کنم اینبار هم به لهجه خویش
که باز یک دو قدم پای خود گذارم پیش
سلام می کنم و شکر از سلام خودم
که گشته ذکر سلامم فقط به کام خودم
قبول عاشقم آقا چنین که خودخواهم
اجازه ام بدهی دائما در این راهم
ردیف نیست دل و نظم... شعر دیوانه است
نگیر سخت به این خط خطی که مستانه است
عزیز ، نیم نگاهی زیاد از سرم است
"دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است "
بگیر دست مرا جان خواهرت ارباب
نشسته بر دل من رد پنجه های عذاب
برای گریه فقط یک بهانه می خواهم
دوباره یک خبر از یک نشانه می خواهم
#زینت_کریمی_نیا
۱۴۰۱/۸/۱۹پنج شنبه
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زهرا__س__روضه
شبیه بارش باران بی امان در شب
چکید اشک ز چشمان کودکان در شب
خدا دوباره به تشییع جسم ممتحنه
گرفت از اسدالله امتحان در شب
تو در میانه ی تابوت خفته بودی؟نه
علی کشید خودش را کشان کشان در شب
پدر چگونه به پیری رسید، بی تردید
زمان غسل تو ای مادر جوان در شب
پس از غروب تو ای افتاب پیغمبر
جهان شب زده مانده است همچنان در شب
پس از تو سهم زمین چیست غیر تاریکی
بدون ماه چگونه است اسمان در شب
زمین برای تو شان حرم شدن که نداشت
قرار شد بشود پیکرت نهان در شب
سیدمحمدحسین حسینی
حضرت زهرا (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir/
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
6438-1637900275814.mp3
1.31M
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زهرا__س__نوحه
صدای آشنا ، می رسه به گوش من
ناله ی مرتضی ، می رسه به گوش من
حی علی العزا ، می رسه به گوش من
از چشای خیسمون باز - می باره نم نم بارون
شال مشکی ِ عزای - مادره رو شونه هامون
بیاید همه با هم بریم شهر مدینه
این روزا مولای همه خونه نشینه
عزا گرفته برای یاس کبودش
بارون گریه هاش با خون دل عجینه
یا زهرا ، امّ ابیها امّ ابیها امّ ابیها
******
دوباره تو دلا ، بیرق عزا به پاست
هر کسی و دیدم ، بی قرار زهراست
این شبا توی عرش ، روضه خون خود خداست
یه چشَم خیس ِ دوباره - به هوای یاس حیدر
چشم دیگه م خون می باره - غریبونه واسه حیدر
مادری که فخر تموم عالمین بود
روزای آخرش اسیر شور و شین بود
برای زینب از غم کربلای می گفت
بدجوری دلواپس فردای حسین بود
یا زهرا ، امّ ابیها امّ ابیها امّ ابیها
******
نوکری با منه ، پاداش اون با توئه
رمز اجابت ، حاجتامون باتوئه
مادر کربلا ، کربلامون با توئه
هر کسی که تو رو داره - سربلنده تو قیامت
امضا کن منم یه روزی - کربلا برم زیارت
شیعه ایم و به مادریّ تو می نازیم
به عشق تو میون روضه جون می بازیم
ایشالّا روزی می رسه به امر مهدی
باجون و دل برای تو حرم می سازیم
یا زهرا ، امّ ابیها امّ ابیها امّ ابیها
شاعر : اسماعیل شبرنگ
حضرت زهرا (س)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir/
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#شب_های_جمعه_زیارتی
#گلواژه_هاے_اهل_بیت_ع
سلام می کـنم اینــبار هم به لهجه خویش
که باز یک دو قـــدم پای خود گذارم پیش
سـلام می کنـــم و شکـــر از سـلام خودم
که گشــته ذکـر سلامم فقـط به کام خودم
قبـول عاشقــم آقا چنیــن که خود خواهم
اجـــازه ام بـدهــی دائـــمـا در ایـن راهـــم
ردیف نیست دل ونظم،،،شعـر دیوانه است
نگیرسخت به این خط خطی که مستانه است
عــزیز ، نیــم نگاهـی زیـاد از ســـرم است
"دلم خوش اسـت که نامم کبوترحرم است "
بگــیر دسـت مــرا جـــان خـواهــرت ارباب
نشســته بر دل من رد پنجـــه های عــذاب
برای گــریـه فقـط یک بهــانـه می خـواهم
دوباره یک خـبر از یک نشــانه می خـواهم
شعر:زینت کریمی نیا
۱۴۰۱/۸/۱۹پنج شنبه
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
در حریم حرم
من و این حرم،این صـــفای علی
دعـــای کمـیل و دعــــــــای علی
شب جمعه و نـــاله و زمــــــزمه
شب جمعه و ایـــن عــطای علی
شدم طایر کـــــوی مولای خــود
دلم می پـــــرد در هـــــوای علی
فتادم به پای ضریح اش به عجز
زدم بوســــه ها من به پـای علی
به دامان حیـدر رســـد دست او
هر آن کس که گـــردد گدای علی
ازین در نـــشد هیچ کس نا امید
چــه زیباســــت یاران ولای علی
در اینجا به هر بنـــــده ی ناتوان
کند لطـف بهتــــــر خـــدای علی
من اینـجا دوای دل خســـــته را
گــــرفتــــم ز دارالشـــــفای علی
به بام دل بی قـــــرار و حـــزین
زدم عاشــــــــقانه لــوای علی
امیدم همه ایــن بود وقت مرگ
بیایــــــد ، ببیــــنم لـقــــای علی
گنهـــکارم و آمـــــدم تا مگـــــر
ببخشد مرا هـــــــم خـــدای علی
چو«یاسر»در این مضجع غرق نور
نــدارم امیــــــدی ســـوای علی
شعر: محمود تاری «یاسر»
نجف اشرف - ١٩ / ٨ / ١۴٠١
𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
#امام_زمان_عج_مناجات
دل و روح ما، سر و جان ما، "لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا"
"عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا"، "فرج" است راه نجات ما
همه ناتوان، همه روسیاه، همه در کشاکش راهوچاه
همه تا کمر به گِل گناه، خِجِلیم، "وَانْکشَفَ الْغِطَا"
نهرسیده شامغمی بهسر، نهرسیده از سحری خبر
نهکسی بهفکر کسیدگر، تو بیا که "وَانْقَطَعَ الرَّجا"
نهکسی هوایی فیضرب، نه بهفکر واجبومستحب
"ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب"، تو بیا که تازه شود هوا
غم شام و کوفه و کربلا، شده داغ جان تو سالها
که هرآنصباح و هرآنمساء،"بَدَلَ الدُّموعِکَ بِالدِّماء"
گله و شکایت خویشتن، به کجا برد دل تنگ من؟
تو بیا سری بهدلم بزن، که تو "مُستَعانیومُشتَکی"
تو بیا که سر بزند بهار، به خزان دائم روزگار
به جهان ما برکت بیار، که "بِیُمْنِکَ رُزِقَالْوَرىٰ"
تو بیا که عهدِ وفا شود، دل خلق جای خدا شود
که زمان صلحوصفا شود، "بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ"
تو بیا و چارهی نو بساز، که به ما شود در صبح باز
شب عاشقان تو بس دراز...، "وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ"
شاعر: #مجتبی_خرسندی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e