eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.: ا ﷽ا وقایع 🔸روایتی مستند از وقایع فاطمیه و هر آنچه بر حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها گذشت در روزهای آینده همراه ما باشید در قالب فیشهای کوتاه 👌👌👌 حضرت سلام الله علیها حضرت علیه السلام @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا پی ریزی نقشه «هجوم اول» :👇 ✅اصحاب سقیفه در طی این هجوم، درصدد شکستن تحصّن و پراکنده کردن متحصّنین و معترضین و یاران، از خانه امام علی(ع) بودند. در تاریخ اشاره دقیقی به تعداد افراد متحصن در خانه امام علی(ع) نشده است، ولی در روایتی مخالفین ابوبکر به تعداد دوازده نفر نام برده شده اند. شیخ صدوق : 📋《كَانَ اَلَّذِينَ أَنْكَرُوا عَلَى أَبِي بَكْرٍ جُلُوسَهُ فِي اَلْخِلاَفَةِ وَ تَقَدُّمَهُ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) اِثْنَيْ عَشَرَ رَجُلاً مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ وَ اَلْأَنْصَارِ وَ كَانَ مِنَ اَلْمُهَاجِرِينَ : خَالِدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ اَلْعَاصِ وَ اَلْمِقْدَادُ بْنُ اَلْأَسْوَدِ وَ أُبَيُّ بْنُ كَعْبٍ وَ عَمَّارُ بْنُ يَاسِرٍ وَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِيُّ وَ سَلْمَانُ اَلْفَارِسِيُّ وَ عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مَسْعُودٍ وَ بُرَيْدَةُ اَلْأَسْلَمِيُّ وَ كَانَ مِنَ اَلْأَنْصَارِ : خُزَيْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو اَلشَّهَادَتَيْنِ وَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ وَ أَبُو أَيُّوبَ اَلْأَنْصَارِيُّ وَ أَبُو اَلْهَيْثَمِ بْنُ اَلتَّيِّهَانِ وَ غَيْرُهُمْ》  ♦️كسانی که با عمل أبوبكر و نشستن او در مسند خلافت مخالفت نمودند و او را انكار كردند، و به جانشینی امام علی(ع) اقرار و تصریح نمودند، دوازده نفر از مهاجرین و انصار بودند. از مهاجرين : خالد بن سعيد و مقداد بن اسود و ابی بن کعب و عمّار بن ياسر و أبوذر غفارى و سلمان فارسى و عبدالله بن مسعود و بريده اسلمى. و از انصار : خزيمة بن ثابت و سهل بن حنیف و أبوایوب انصاری و ابو ایوب انصاری و الهيثم بن التّيّهان بودند.(۱) اما در شمار این افراد، کسانی که در خانه حضرت فاطمه(س) حضور داشتند، سلمان فارسی، مقداد بن اسود، ابوذر غفاری و زبیر بن عوام بودند. ابوبکر و عمر مشاهده کردند که وقتی جمعی از مهاجران و انصار پیرامون علی بن ابی طالب(ع) گرد آمده اند و تا زمانی این افراد در کنار علی(ع) باشند، توانایی غلبه بر علی(ع) و اخذ بیعت از ایشان را نخواهند داشت. البته پیشتر عمر بن خطاب به متحصنین خانه دستور پراکنده شدن داده بود و به حضرت فاطمه(س) گفته بود : 📋《اَيْمُ اَللَّهِ مَا ذَاكِ بِمَانِعِي إِنِ اِجْتَمَعَ هَؤُلاَءِ اَلنَّفَرُ عِنْدَكِ أَنْ آمُرَ بِتَحْرِيقِ اَلْبَيْتِ عَلَيْهِم》 ♦️به خدا سوگند! اگر اجتماع این افراد در خانه تو ادامه داشته باشد، دستور خواهم داد تا خانه را بر آنها آتش بکشند.(۲) پس بدین ترتیب ابوبکر به عمر دستور داد که ابتدا اجتماع متحصنین را پراکنده سازد. 📋《وَ إِنْ أَبَوْا فَقَاتِلْهُمْ》 ♦️و اگر مقاومت کردند با آنها بجنگد.(۳) در پی این دستور، عمر بن خطاب به همراه برخی افراد از جمله خالد بن ولید و أسيد بن حضير و سلمة بن أسلم به درب خانه حضرت فاطمه(س) آمدند. عمر اهل خانه را خطاب قرار داد و فریاد کشید : 📋《وَ اَلَّذِي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَيَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِيهِ》 ♦️قسم به کسی که جان عمر در دست اوست يا اهالی خانه از خانه خارج مى‌ شوند يا خانه را با هر چه در آنست به آتش می كشم!(۴) طبری : عمر بن خطاب گفت : 📋《وَ اَللَّهِ لَأُحْرِقَنَّ عَلَيْكُمْ اَلْبَيْتَ أَوْ لَتَخْرُجُنَّ إِلَى اَلْبَيْعَةِ》 ♦️به خدا قسم! خانه را بر شما به آتش می کشم، یا اینکه برای بیعت خارج شوید.(۵) در این هنگام زبیر بن عوام به همراه عده ای از متحصنین به بیرون خانه رفتند و با شمشیر بیرون از غلاف به مقابله با مهاجمین پرداختند. زبیر شمیشیر کشید و به آنان حمله کرد و گفت : 📋《یَا مَعشَرَ بَنِی عَبدِالمُطلّبِ(ع)! أ یَفعَلُ هَذَا بِعَلِیِِّ(ع) وَ اَنتُم أَحیَاءُ؟》 شما زنده باشید و با علی(ع) چنین برخوردی شود؟! ولی در این هنگام پای زبیر لغزید و بر زمین افتاد و خالد بن ولید از پشت سنگی به زبیر زد که منجر به افتادن شمشیرش شد. و عمر شمشیر را برداشت و شکست.(۶) مهاجمین حمله بردند و او را دستگیر کردند و سایر متحصنین را همچنین یکی پس از دیگری دستگیر کردند. سپس حضرت فاطمه(س) بیرون آمد و آنان را تهدید به نفرین کرد. پس آنان برای مدتی عقب نشینی کردند حضرت فاطمه(س) با توجه به لزوم حفاظت از جان امیرمومنان(ع)، دستور خروج برخی دیگر از افراد متحصن را صادر کرد و فرمود : 📋《فَانْصَرِفُوا عَنَّا رَاشِدِينَ》 ♦️به صلاحدید خود عمل کنید و نزد من بازنگردید. متحصنین دیگر به خانه حضرت فاطمه(س) بازنگشتند و مهاجمین آنان را برای بیعیت اجباری نزد ابابکر بردند.(۷) اما اهل سقیفه همچنان دنبال بیعت از امام علی(ع) بود. ۱)خصال صدوق، ج۲، ص۴۶۱ ۲)بحار الانوار ، ج۲۸، ص۲۰۸ ۳)العقد الفرید ابن عبد ربه، ج۵، ص۱۴ ۴)الاحتجاج ج۱، ص۸۰ ۵)تاریخ طبری، ج۲، ص۴۴۳ ۶)الاختصاص مفید، ص۱۸۶ ۷)المصنّف صنعانی، ج۷، ص۴۳۳ اسناد مصائب حضرت سلام الله علیها حضرت علیه السلام @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11776.mp3
304.8K
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 خونجگر غریب کربلا گریه کن شهید علقمه خادمه ی بیت مرتضی یاور اولاد فاطمه یار امیرالمومنین یا حضرت ام البنین در ماتم و سوگت گریست هم آسمان و هم زمین قبر خاکی تو شد قبله گاه عاشقان هستی بعد فاطمه مادر سینه زنان دل شد از داغت حزین سیده ام البنین سیده ام البنین مولاتی یاام البنین ام البنین ام البنین == بانوی دوم بیت الولا هم دم درد و ماتم و بلا چهار تا فرزند دادی برا یاری و حفظ دین خدا از غم و داغ کربلا اگر چه قد تو خمید ولی شدی آخر پیش زهرا و حیدر رو سپید در کنار علقمه شد فدا عباس تو در ره عشق حسین گشته پرپر یاس تو شد فدای راه دین هستیت ام البنین سیده ام البنین مولاتی یاام البنین ام البنین ام البنین == رسیده لحظه های آخرت بازم گرفته دل مضطرت بیاد غم های کربلا بیاد گل های پرپرت تو دلته سوز و غم تشنگیه طفل رباب قاتل تو شد غصه ی خیمه ها و قحطی آب شد مدینه کربلا با صدای گریه هات میشود خون هردلی از نوای ناله هات مظهر حق الیقین ای به درد و غم قرین سیده ام البنین مولاتی یاام البنین ام البنین ام البنین کربلایی سیدعلیرضامحمدی حضرت ام البنین (س) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
📜قصیده ای زیبا از در مدح ای ازلیت به تربت تو مُخَمّر وی ابدیّت به طلعت تو مقرّر آیت رحمت ز جلوۀ تو هویدا رایت قدرت در آستین تو مُضمَر جودت هم‌بسترا به فیض مقدس لطفت هم‌بالشا، به صَدرِ مُصَدّر عصمت تو تا کشید پرتو به اجسام عالَم اجسام گردد، عالم دیگر جلوۀ تو نور ایزدی را مَجلی عصمتِ تو سرّ مُختفی را مظهر گویم واجب تو را، نه آنَتْ رتبت خوانم ممکن تو را، ز ممکن برتر ممکن اندر لباس واجب پیدا واجبی اندر ردای امکان مَظهر ممکن امّا چه ممکن، علتِ امکان  واجب، امّا شعاع خالق اکبر ممکن امّا یگانه واسطۀ فیض  فیض به مهتر رسد و زآن پس کهتر ممکن امّا نمودِ هستی از وی ممکن اما ز ممکنات فزون‌تر وین نه عجب زآنکه نور اوست ز زهرا نور وی از حیدر است و او ز پیمبر نور خدا در رسول اکرم پیدا کرد تجلی ز وی به حیدر صفدر وز وی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر ز دخت موسی جعفر این است آن نور کز مشیت «کُن» کرد عالم، آن کو به عالم است منوّر این است آن نور کز تجلّی قدرت داد به دوشیزگان هستی زیور شیطانْ عالِم شدی اگر که بدین نور ناگفتی آدم است خاک و من آذر آبروی ممکنات جمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر جلوۀ این خود عَرَض نمود عَرَض را ظِلّش بخشود، جوهریّت جوهر عیسی مریم به پیشگاهش دربان موسی عمران به بارگاهش چاکر آن یک چون دیده‌بان فرا شده بر دار وین یک چون قاپقان معطّی بر در یا که دو طفلند در حریم جلالش از پی تکمیل نفس آمده مُضطر آن یک انجیل را نماید از حفظ و ین یک تورات را بخواند از بر گر که نگفتی امام، هستم بر خلق موسی جعفر، ولیّ حضرت داور فاش بگفتم که این رسول خدایست معجزه‌اش می‌بوَد همانا دختر دختر جز فاطمه نیابد چون این صُلب پدر را و هم مَشیمه مادر دختر چون این دو از مَشیمۀ قدرت نامد و ناید دگر هماره مقدّر آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک افواج حلم را شده مصدر آن یک موجود از خطابش مَجلی وین یک معدوم از عقابش مُستر آن یک بر فرق انبیا شده تارک وین یک اندر سرْ اولیا را مِغفر آن یک در عالم جلالت «کعبه» وین یک در مُلک کبریایی «مشعَر» لَمْ یَلِدم بسته لب وگرنه بگفتم دختِ خدایند این دو نور مُطهّر آن یک کون و مکانش بسته به مَقنَع  وین یک ملک جهانش بسته به مِعجر چادرِ آن یک، حجابِ عصمت ایزد مِعجَر این یک، نقابِ عفت داور آن یک بر ملک لایزالی تارک این یک بر عرش کبریایی افسر تابشی از لطفِ آن، بهشت مُخَلَّد سایه‌ای از قهر این، جحیم مُقعَّر قطره‌ای از جودِ آن بِحار سماوی رشحه‌ای از فیض این ذخایر اغبر آن یک خاک مدینه کرده مزیّن صفحه قم را نموده این یک انور خاک قم این کرده از شرافت جنّت آب مدینه نموده آن یک کوثر عرصه قم غیرت بهشت برین است بلکه بهشتش یَساولی است برابر زیبد اگر خاک قم به عرش کند فخر شاید گر لوح را بیابد همسر خاکی عجب خاک، آبروی خلایق ملجأ بر مسلم و پناه به کافر گر که شنیدندی این قصیده «هندی»  شاعر شیراز و آن ادیب سخنور آن یک طوطی صفت همی نسرودی ای به جلالت ز آفرینش برتر وین یک قمری نمط هماره نگفتی «ای که جهان از رخ تو گشته منوّر» 📚دیوان امام خمینی(ره) @azizamhosen @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 مي خواستم شعري بگويم دفترم سوخت بر برگ گلها مي نويسم مادرم سوخت ديدم قيامش را شكست و گفت بابا طاقت نياوردم نمازِ آخرم سوخت مهريه اش را آبِ غسلش كرده بودند مي گفت حيدر, همدمِ غم‌پرورم سوخت خيبرشكن , كرّار, مظلومانه مي گفت با چاه, ديدي گيسوانِ همسرم سوخت؟ اري همين جا خيمه سوزي رسمشان شد مي گفت پيغمبر لباسِ دخترم سوخت كافي نبود و شعله اي را خولي افزود بوي خوشي آمد نوشتم عنبرم سوخت شاعر : علیرضا رضایی حضرت زهرا (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 آستین در دهنم! وقت عزایت مادر من چگونه نزنم ناله برایت مادر شهر،راحت شده از گریه ی هر روز تو در مدینه شده خاموش نوایت مادر از سر ِ ما نه فقط ،از سر ِ کلّ این شهر کم شده سایه ی احسان و عطایت مادر زندگی بی تو عذاب است برای زینب کاش می شد تن من خاک به جایت مادر فاش شد راز مگوی تو به هنگام غسل تا دم مرگ نگفتی ز بلایت مادر نیمه شب دست ،کشیده پدر از غسل تو خورده دستش به روی زخم جفایت مادر من بمیرم وسط کوچه تو مجروح شدی بود جرم تو حمایت ز ولایت مادر قامت کودک تو خم شده مانند تو حق بده زینب تو کرده هوایت مادر پیروهن دادی و شد علّت اشکم دائم روضه ی قتلگه کربوبلایت مادر ️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) حضرت زهرا (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
🏴 🏴 🎤مداح :حاج سید مجید بنی فاطمه ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دلم خون شده پریشون شده که دستای تو نا توونه میلرزه صدام پر از غم نگام که چشمای تو غرق خونِ هنوز چیزی نگذشته از زندگیمون که میری میشه این دم آخری از علی رو نگیری عزیز دلم یه چیزی بگو لااقل یه کم با علی حرف بزن چی میشد توی کوچه ها منو جای تو میزدن مرو فاطمه فاطمه فاطمه **** فدای نگات بمیرم برات بمیرم برا زخم پهلوت تو میری ولی چجوری علی بسازه برای تو تابوت چجوری آخه بی تو این قلبم آروم بگیره نگو که برا التماسای من خیلی دیره عزیز دلم من هر کاری کردم نشد رو لبهات یه لبخند بیاد تو هر کاری کردی نشد که اشک چشام بند بیاد مرو فاطمه فاطمه فاطمه **** گل پرپرم نرو همسرم نرو جون این مرد تنهای خسته پناه علی سپاه علی بمیرم که رو صورتت جای دسته خودم دیدمت توی شعله تو رو میزدن وای حسین و حسن تو خونه هی میگفتن نزن وای عزیز دلم چی میشه نگاهم کنی منو این دم آخری داری میری اما بدون داری جونمو میبری مرو فاطمه فاطمه فاطمه @majmaozakerine
21081-1637415599858.mp3
675.7K
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 جای زخم ِسیلی ماه و روی ِ نیلی کوچه و ، جفای دست دشمن کار من ،تاعمره غصه خوردن مادرم،تو روبه خونه می برم،پاشو گل نیلوفرم نگاه تو چه تاره بریم با گوش پاره واااای مادرمادر..... مادرم ، کمونه پشت درب خونه افتادی ، ز ضربه ی اون لگد میخ در، نمک به زخم تو زد کشته شد،شش ماهه ی تو پشت در، حسن توشد خون جگر شکسته گل لاله عباشد راه چاره واااای مادر مادر..... حامیّ ولایت داغ بی نهایت کوچه و، چهل نفر جسارت میشکنند،شاخه گل رسالت مادرم،ببین بابارو میبرند،پاشو عدوی حیدرند بابال و پرخونی به مسجد تو روونی وااای مادرمادر..... علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) حضرت زهرا (س) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
در هوایت بی قرارم یا اباصالح مدد سر ز پایت برندارم یا اباصالح مدد جان احمد جان حیدر جان زهرا جان عشق هجر تو برده قرارم یا اباصالح مدد بنده ای هستم گنهکارو فقیر و رو سیاه از گناهان شرمسارم یا اباصالح مدد ای تو آقا ای تو مولا ای تو والا ای ولی ای همه دار و ندارم یا اباصالح مدد جز به درگاهت که گردی شافعم در نزد حق رو به درگاه که آرم یا اباصالح مدد گر نگاهی از سر لطفت بر این عاصی کنی خوش شود این روزگارم یا اباصالح مدد ذره ای هستم نگاهت آفتابم می کند نزد گل کمتر ز خارم یا اباصالح مدد آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای آفتاب ای مه شب های تارم یا اباصالح مدد در فراقت شد بهار دل خزان ای نازنین برگ خشکی در بهارم یا اباصالح مدد رشته ای بر گردنم افکنده شوق وصل دوست من اسیر زلف یارم یا اباصالح مدد شعله بر جانم فتاده آنچنان کز عشق تو آتشی در سینه دارم یا اباصالح مدد اعتبارم گشته حب مرتضی و آل او سربدار ذوالفقارم یا اباصالح مدد کاش می شد خاک پایت گردم و آخر شود خاک کوی تو مزارم یا اباصالح مدد تا ظهورتان قسم بر گردش لیل و نهار روز و شب را می شمارم یا اباصالح مدد کاش این جمعه شود روز ظهور و وصلتان مژده ی وصلت شعارم یا اباصالح مدد جواد کریم زاده @marsiyeeh
بی تو چقدر غصه به عالم اضافه شد باران گرفت و بر دل من غم اضافه شد بالا گرفت دردم و بر زخم انتظار با دست مهربان تو مرهم اضافه شد میخواستم به یاد تو باشم شبانه روز اما بر اضطرارِ دلم کم اضافه شد لعنت به نفْس ِ شعله وری که تمام عمر هم بست دست و بال مرا، هم اضافه شد اصلا برای گریهٔ بر داغ دیدنت بر چشم ِ کعبه، چشمهٔ زمزم اضافه شد با دست کردگار به خیلِ زنان اگر- -یک زن به نام ِ حضرت مریم اضافه شد- -تنها بهانه بود که عیسی بیاورد اینگونه در سپاه تو آدم اضافه شد ذکر «بنفسي أنت» به روی لبم نشست در قلب من هوای تو هردم اضافه شد این هفته هم به جمعه رسید و نیامدی بر غیبتت دوباره گمانم اضافه شد! مرضیه عاطفی @marsiyeeh
به کجا می‌رود امروز جهانم بی تو؟ من به آینده‌ی دنیا نگرانم‌ بی تو از فراق تو اگر دق بکنم‌ نیست عجیب این عجیب است که من زنده بمانم بی تو سینه‌ام تنگ و دلم خون و نگاهم ابری‌ست چشمِ کم‌سو و دلی بی‌ضربانم بی تو اشک سرخ از رخ زردم به زمین می‌ریزد آه، عمری‌ست که همرنگ خزانم بی تو کیست تا اشک بریزیم غمت را با هم؟ رفته از دست ببین تاب و توانم بی تو تا تماشای تو در هر نفسم افسوس است آه می‌خیزد از آیینه‌ی جانم بی تو با تو می‌مانم و از عشق تو دم خواهم زد هرچه دنیا بزند زخم‌زبانم بی تو علی سلیمیان @marsiyeeh
ای بودنت برای عبادت دلیل من کعبه پر از بت است،کجایی خلیل من؟ دست مرا بگیر که در ابتدای راه وامانده است نفس ضعیف و ذلیل من خشکانده است چشمه ی چشم مرا گناه اینگونه به ثمر نرسیده نخیل من یا ایها العزیز تصدق علی الذلیل اصلا امید نیست به بار قلیل من هرجا که می روم به در بسته می خورم این بار آمدم که تو باشی کفیل من چشم امید من به قنوت نماز توست درمانده از دعاست زبان علیل من این نامه های عجل و عجل بهانه است از اهل کوفه اند تمامی ایل من آقا خودت برای ظهورت دعا بخوان دل خوش نکن به چند نفر از قبیل من مجتبی خرسندی @marsiyeeh
تا روزىِ دل از آسمان مى گيريم با ياد تو هر جمعه زبان مى گيريم عجّل لوليّك الفَرج ،آقا جان با نام تو اى عشق ،توان مى گيريم *** ويرانه ام و تو كرده اى آبادم با ندبه ى دلتنگى خود دلشادم در غربت آدينه ى هجران، اى عشق هر جمعه حساب هفته رفت از يادم محمدمهدى عبداللهى @marsiyeeh
بهار از پشت چشمان تو ظاهر می شود روزی زمین با ماه تابانت مجاور می شود روزی صدایت می رسد از پشت پرچین ها و دالانها سکوت راه، در گامت مسافر می شود روزی به جز رنگین کمان در شهر، دیواری نمی ماند خدا در کوچه های شهر عابر می شود روزی بیابانها به گرد کوه ها چون تاک می پیچند زمین، سرمست از این رقص مناظر می شود روزی تمام برکه ها را خوی دریا می دهی ای ماه درخت از شوق تو مرغ مهاجر می شود ترنج آفرینش، قصری از آیینه خواهد شد حریر نور و گل فرش معابر می شود روزی بتان بر شانه ی محراب و منبر سایه افکندند تو می آیی، خدا سهم منابر می شود روزی چه باک از طعنه ی ناباوران؟ ما خوب می دانیم که شب می میرد و خورشید ظاهر می شود روزی سمند نور، زلف تیرگی ها را بر آشوبد به فرمانی که از چشم تو صادر می شود روزی تو باقی مانده ی حقی، به زیتون و زمان سوگند تمام عصرها با تو معاصر می شود روزی در و دیوار ، دیوان غزلهای تو خواهد شد و حتی سنگ با نام تو شاعر می شود روزی حامد حسین خانی @rozeh_1
《با تضمین از غزل جناب لسان الغیب حافظ شیرازی》 چنان که مرغ دل من شود کبوتر دوست تمام عمر نشیند کنار معبر دوست بخواند از غم هجران روی انور دوست: "صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست" بدون یار، سراپا زیان و خسرانم نشسته ام سر سجاده ندبه می خوانم فراق، حق من بی وفاست می دانم "به جان او که به شکرانه جان برافشانم اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست" بگو برای نگار از ارادت بسیار سلام ما برسان سوی خیمه ی دلدار بگیر پیرهنی بهر دیده ی خون بار "و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار* برای دیده بیاور غباری از در دوست" من و صدا زدنِ یار، بی وضو هیهات رسیده باده بر این خشکی گلو هیهات از اضطرار زنم بر غریبه رو هیهات "من گدا و تمنای وصل او هیهات مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست" سرای سینه ام از غصه بیت الاحزان است همیشه دوری یوسف نصیب کنعان است که گفته است فراق نگار آسان است؟! "دل صنوبری ام همچو بید لرزان است ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست" نمی دهند به مجنون وصال لیلا را نمی دهند به او رخصت تماشا را به سرورش نرسانند عبد رسوا را "اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست" *بار: اذن، اجازه، رخصت محمد جواد شیرازی @rozeh_1
ما منتظریم از سفر برگردی یکروز شبیه رهگذر برگردی با کاسه یِ آب و مجمری از اسپند ما آمده ایم پشتِ در برگردی وقتی سَرِ شب که رفتنت را دیدیم گفتیم نمی شود سَحَر برگردی؟ ما منتظر تو ایم آقا نکند یک جمعه غروب بی خبر برگردی من گوشه نشین کوچه یِ بر گشتم ای کاش که از همین گذر برگردی پرواز نمی کنیم از اینجا باید در فصل نبود بال  و پَر برگردی وقتش نرسیده است ای مرد ظهور با سیصد و سیزده نفر برگردی؟! علی اکبر لطیفیان @rozeh_1
در نگاهم نقش می بندد نگاهت عاقبت میشوم یکروز یارِ دلبخواهت عاقبت قرعهٔ فال امامت شد به نام تو ولی قسمت من شد فراق روی ماهت عاقبت بست چشمش را به روی هر که جز تو مهزیار راه پیدا کرد سمت خیمه گاهت عاقبت دلخوشم تنها به اینکه این غریبِ بی پناه میشود آرام روزی در پناهت عاقبت این خیال عاشقانه می کشد آخر مرا پیش ِ پایت میدهم جان در سپاهت عاقبت لحظه ای لب تر کنی در راه تو «سر» میدهد عاشق چشم انتظار و سر براهت عاقبت در کنار کعبه یعنی می سپارم از لبم-؟! -بوسه بر دستان گرم‌ و خیرخواهت عاقبت؟! شال سبز هاشمی بر گردنت دل می برَد دلربایی میکند خال سیاهت عاقبت حسن یوسف ها و نرگس ها جوانه میزنند زیر باران با نماز صبحگاهت عاقبت! مرضیه عاطفی @rozeh_1
لقد اِستَمسَکَ بر زلف تمنا به یقین لأ اِنفِصام دل دیوانه و شیدا به یقین وَسَعَ کُرسي دل را تو مگر حِفظَهُما بار غم را نکشد شانه ی تنها به یقین امنوا یَخرُجُهُم مِنَ ظُلُمات سوی تو قد تَبیّن که شدم تارِک الدُنیا به یقین یَعلَمُ یُعلَمُ ما بینِ من و تو چه خبر تو بگو من شده ام عاشق لیلا به یقین هر کسی مثل من آتش به دلش خانه کند میشود بین همه این همه رسوا به یقین تأخُذُ حرف مرا اینکه ردیفم شده این به ولانَوم که لایوُمنُ بر ما به یقین یشفع طره ی پر پیچ تو را باد صبا تا به کف آورم آن زلف چلیپا به یقین امیر سهرابی طره اصفهانی @rozeh_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ‍ هرگز نمی شد  باورم رفتی تو زهرا  از برم آتش زدی بر جان  من زهرای من  زهرای من ای  مادر   طفلان  من ای هستی وایمان من آتش زدی  برجان من زهرای من زهرای من بی تو  ببین تنها  منم بیکس دراین دنیامنم درسوگ تو  زهرا منم مجنون   بی لیلا منم آنش زدی بر جان من زهرای من زهرای من رفتی  کجا جان علی ای روح وریحان نبی خورشیدرخشان علی ای   ماه    تابان  علی آتش زدی بر جان من زهرای من زهرای من ای هستی وای یاورم ای یاس من  نیلوفرم من(بیقرارت)همسرم ای  نازنین  تاج سرم بیقرار اصفهانی اجرا /رمضانی سرخونی
درمدح ومأتم حَضرت زهرا سلام الله علیها مانده ای تَنها واَزغَم هاحکایَت میکنی با دل خود گاه راهگاهی راکه خلوَت میکنی گاه درخانه وگه دَربیتُ الاحزان شریف باشرشک دیده اَزغمها شکایَت میکنی اَزغَم تَنهائی حیدَر زبعد مُصطَفی گریه بَرحال علی دراُوج غُربَت میکنی بهتَرین عَبداَطَعنا درهَمه عالَم توئی بَرسَرسَجاّدهٔ خودچون عبادَت میکنی بَرنمیگردد زدرگاه توسائل هیچوَقت برگدای درگَه خود هَم کرامَت میکنی چونکه گَردنبند خودرامیدهی بَرسائلی خاطرخودراتسَلّا زین مُحَبَّت میکنی وَعدهٔ بخشش بهَردرمانده اَز رَه میدَهی چون که اَزپیرومُرادخود اطاعَت میکنی جامه ای نومیدَهی شام زفافَت بَرگدا شادی أت رابازنی دَرمانده قسمَت میکنی چهره میپوشی توحَتیّ هَم زنابینای کور تاچقَدرحُجبْ وحَیا راتورعایَت میکنی کوچه های شَهریَثرب بوی غُربَت میدَهَد دردیارخویش هَم احساس غُربَت میکنی گرچه توخودجان جانان علی هَستی وَلی تابپای جان زمولایَت حمایَت میکنی چون به مَحشَرمی نهَد پا ناقهٔ پُرنورتو حَشر راکَرببلا ای مام خلقَت میکنی اَنبیاء دَرمَحضرَتودَرس عشق آموختَند بَرامامان هم تودرفَردا امامت میکنی گَرچه قُرآن خداسَرتابپا دروَصف توست درمیان خانه أت قُرآن تلاوَت میکنی دَرمیان خانه ای بانوی شَهربیکسی کارخود راباکنیز خویش قسمَت میکنی روزآخربود وبازینَب درآن حال وهَوا اَزلَب خُشک حسین خویش صُحبَت میکنی خسروی فَر
شعر مناجات با (عج) عاقبت دردم دوا خواهد گرفت دست تو دست مرا خواهد گرفت هر شب "اللهم عجل..." خوانده ام روزی آخر این دعا خواهد گرفت من اگر مردم غبارم عاقبت روی دامان تو جا خواهد گرفت ای ز مادر مهربان تر خوب تر کی دلت از دست ما خواهد گرفت چشمت این ایام خون خواهد شد و قلبت از این روضه ها خواهد گرفت تو اگر یک بار روضه خوان شوی روضه ی ما تازه پا خواهد گرفت روشن است از حال و روز مادرت زود بیمارت شفا خواهد گرفت بعد از این همسایه راحت می شود حیدر از فردا عزا خواهد گرفت فاطمیه عاقبت از دست تو دست من یک کربلا خواهد گرفت 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
. شهادت سلام الله علیها تا به کی بر سر زانو سر خود را بگذارم من گره گشایم اما گره افتاده بکارم تو بهتر از جان منی _ چرا دلم می شکنی چند روزیه جای سلام _ پلکتو بر هم می زنی                     ###### پشت در افتادی من به سوی تو دویدم ای جوان قد کمانم بر رویت عبا کشیدم من موندم و بستر تو _ فدای چشم تر تو سرت رو بسته ای مگر _ خورده به دیوار سر تو                       ###### تو مگر از من چه دیدی چرا پیشم نمی مونی ای مگو عجل وفاتی تو هنوز خیلی جونی بی تب و تابم نکنی _ ز غصه آبم نکنی ای صاحب خانه مرا _ خانه خرابم نکنی                         ###### شب غسل و کفن اومد دلم از غصه کباب شد نیمه شب آب می ریزم بروی زهرایی که آب شد من و غم بی شمارم _ من دیگه زهرا ندارم چیزی نمونده از تنش _ پس تو کفن چی بذارم                  حاج سید محسن حسینی✍ .