eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.6هزار ویدیو
125 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁سبک زمزمه واحد فراق آقا امام زمان (عج) بند🍁 آقا بیا که بی تو،صفا نداره دنیا بیا و با ظهورت،پایان بده به غمها من آرزویی غیر از،دیدنه تو ندارم از پشت ابر غیبت،بیرون بیا نگارا درمون دردم یا اباصالح دورت بگردم یا اباصالح ماهه منیرم یا اباصالح برات بمیرم یا اباصالح یا اباصالح بیا آقاجون بند🍁🍁 آقا بیا که حالم،بدون تو خرابه هر لحظه هر دقیقه،بی تو برام عذابه امید زندگیمه،آخر هفته جمعه دعا فرج میخونم،ایشالله مستجابه تویی امیدم یا اباصالح صبح سپیدم یا اباصالح فصل بهارم یا اباصالح دارو ندارم یا اباصالح یا اباصالح بیا آقاجون بند🍁🍁🍁 آقا بیا فداتشم،اگر که میشه زودتر غصه ی دوری از تو،میکُشته مارو آخر میدم قسم تورو به،پهلو شکسته مادر دیگه ظهور کن آقا،به حق شاه بی سر مراد دل ها یا اباصالح ‌العجل آقا یا اباصالح تویی قرارم یا اباصالح دارو ندارم یا اباصالح یا اباصالح بیا آقاجون
زحمتت هستم و ای کاش دگر کم بشوم یا که نه، با نفس قدسی ات آدم بشوم چه خیالات عجیبی، من و این بار گناه خواستم در نظر چشم تو مَحرم بشوم این همه پیش همه رو زدم و خوار شدم کاش یک بار فقط پیش شما خم بشوم شده بازیچه ی من ذکـر دعای فرجت کاش عامل به دعاهای قنوتم بشوم منتظرهای تو رگبارِ بهاری هستند کاش من هم ز غمت بارش نم نم بشوم انتظار فرجت راه حسین است فقط کاش لبیک، به پیغام بشوم ذکر تو این شده که کیست مرا یار شود؟ نکند جای اضافه شدنم کم بشوم؟ به عمل کار برآید نه به جانم به فدات پای دار غم تو کاش که بشوم غبطه خوردم به شهیدان آرزو می کنم ای کاش که من هم بشوم : 💔 جمعه و غصه ی تنهایی و بی حوصلگی تازه این اول صبح است و غروبش در پیش
زینبم من آیه صبر و وفایم.mp3
2.18M
زینبم من آیه ی صبر و وفایم وارث درد و غم کرب و بلایم زینبم من، زینبم من، زینبم من این منم با کاروانی از یتیمان این منم با خار صحرا و بیابان زینبم من، زینبم من، زینبم من کربلا را با نوایم زنده کردم غصّه را با صبر خود شرمنده کردم زینبم من، زینبم من، زینبم من یا دعا کن خواهرت زینب بمیرد یا دعا کند قلب من قوّت بگیرد زینبم من، زینبم من، زینبم من
ای ساقی لب تشنگان.mp3
1.41M
ای ساقی لب تشنگان، ای جان جانانم سقای طفلانم ای یوسف ام البنین در این دل صحرا ای با ادب سقا دریا دلی و تشنه جان دادی لب دریا ای با ادب سقا دیدی مه رخسار طفلانم ز بی آبی گردیده مهتابی آتش به جانت اوفتاد از خشکی لب ها ای با ادب سقا هم پاسبان خیمه ها، هم میر و سرداری عباس علمداری پروانه جانبازی ات زهرا کند امضا ای با ادب سقا علی انسانی
۳۲۷ لحظه ی دیدن تو که آرزوی عالم است بهترین لحظه ی زندگی من همان دم است همه عمر من اگر به جست و جوی تو رَوَد دیدنت در دم آخر به خدا مغتنم است بی تماشای جمالت به خدا نیست حیات بی تجلی تو نابودی ما مُسَلَّم است زندگیِ همه از یُمن وجود تو به پاست جلوه هایت به تمام ذره های عالم است کاش می آمدی و روی تو را می دیدم حُسن رخسار تو آبروی نسل آدم است شب و روز و سحرم طی شده با شوق وصال نقش تمثال تو در خیال من مُجسَّم است غیر مِهرت به حریم دل ما راهی نیست قلب و جان همه بر حب و ولایت حرم است تا بیایی به رواق چشم من پا بنهی دیده ی منتظرم منتظر آن قدم است کعبه با چشم سیاه تو مناجات کند بی قرار اشک ناب دیده ی تو زمزم است خم ابروی تو محراب به فریاد آورد به خدا صراط مستقیم من همان خم است کُلِّ هستی به پناه تو بیاید همچون سائل خسته دلی که مستمند کرم است ما همه سائل و تو پادشه خوبانی دانم ای دوست گدا هم به درت محترم است گفته ای آیم اگر ظلم فراگیر شود آه ، فریاد رسا ، بین چه جهان پُر ستم است بهر این که تو بیایی به خدا بس بُوَد این فاطمه منتظر توست که بانوی غم است
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ من غـــم مهـر حسـین با شیر از مادر گرفتم روز اول کامـــدم دســــتـور تا آخـــر گرفتم بر مشام جان زدم یک قطره ازعطر حسینی سبقت از مشک وگلاب ونافه و عنبـر گرفتم عـــــالم ذر ذره ای از خــــاک پای حضـرتش از بـرای افتخـــار از حضــــرت داور گرفتم بر در دروازۀ سـاعـات یک ســاعت نشستم تا سـراغ حضــرتش از زینب مضـطـر گرفتم زینبی دیدم چـه زینب کاش مداحـش بمیرد من ز آه آتشــینش پای تا ســـر در گرفتم سرشکسته دل پر ازخون دیده خون آلوداما حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگـر گرفتم ام لیـلا رعشــــــه بـر اندام دیـــدم اوفـتاده گفت من این رعشه از داغ علی اکـبر گرفتم نا گه از بالای نی فرمود شــاه تشـــنه کامان سـر براه دوسـت دادم زندگی از ســر گرفتم اکبـرم کشتند وعون وجعفر وعباس وقاسم تا خودم از تشنگـی اب از دم خنجــر گرفتم گفت سـاعی زین مصـیبت از دردربار جـانان حـظّ ازادی برای اکــــبر و اصـــغر گــــرفتـم شاعر: مرحوم حاج مرشد چلویی 𝐉𝐨𝐢𝐧: http://eitaa.com/goollvajhehay_ahlbeyt12 𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
بند اول: ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را در شاه بیت عاطفه انشا کنم تورا پرسند اگر تجلی حسن تو را ز من با آفتاب و آینه معنا کنم تورا تو راز سر به مهری و در سجده از خدا خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را وقتی اسیر غربت دنیایی خودم در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را شرمنده ام که در اثر روسیاهی‌ام‌ خیمه نشین خلوت صحرا کنم تورا (این دیده نیست قابل دیدار روی تو چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا) تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف دعوت به جشن (بزم) زینب کبری کنم تو را روشن ز نور عصمت او عالمین شد تفسیر شادی و غم زینب حسین شد حیدر که بوده زینت هستی عبادتش زینب ز عرش آمده گردیده زینتش زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی خواندند صابرین، جبل استقامتش جبریل خاکبوس اتاق جلالتش روح القدس ملازم روح قداستش جایی برای عالم دیگر نمانده است آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم آید کلام زینب و عشق و محبتش چشمی به سمت سایه ی او هم نرفته است سوگند میخورم به حیا و نجابتش زیبا سروده شاعر دلداده ای که گفت: (زینب عفیفه ای است که در راه عفتش) (عباس می دهد نخ معجر نمی دهد) یک لحظه چادر شرف از سر نمی دهد جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت تفصیل شأن زینب کبری نگفتنی است چون عارفی که قصه رازِمگو نگفت از چهار سالگی غم زینب شروع شد دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت می خواست از حکایت محسن کند سوال آمد میان حنجره بغض گلو نگفت مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟ هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت: (می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت) (زن را کسی مقابل شوهر نمی زند) (مادر کسی مقابل دختر نمی زند) وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است او ابر رحمت است به دریای کربلا ماییم قطره ای که به دریا شناور است در ماجرای زندگی زینب و حسین یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است رحمت به روح شاعر دلخسته ای که گفت: ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است (احکام ارث در همه جا چون بیان شود سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است این امتیاز در خور زینب بود که او میراث عشق را به برادر برابر است) جان ها فدای زینب و قلب صبور او از صبر و از غریبی او دیده ها تر است زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است ( "والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت) (سر را برید و روبروی خواهرش گرفت) شاعر:
همراه با خاکستر پروانه ی خویش شمعِ شبستان را کفن کرده است خانه دارد سیاهه می زند جبریل در عرش رخت عزاداری به تن کرده است خانه نایی برای دردِ دل کردن نداری حتی برای گفت و گو هم ناتوانی بار سفر بستی ولی وللهِ زود است... حالا نمی شد بیشتر پیشم بمانی هر روز یک رنگ اند این نامرد‌مَردُم مابین قومی سُست پیمان گیر کردم دیگر به نجّار محل بی اعتمادم میخ کج در را خودم تعمیر کردم این پیرْهَن‌خالی است یا که پیکر توست این که میان بستر تو خواب رفته؟! حتی برای حیدرت تشخیص سخت است آنقَدر جسم لاغر تو..،آب رفته! بر روی گلبرگ تو جای پنجه انداخت... ای رَذل!این گُل لایق سیلی زدن بود!؟ آن گوشواری را که گفتی:"کوچه گُم شد" امروز دیدم فاطمه..،دستِ حسن بود با هر نفس آلاله‌ می کاری عزیزم پیراهنت هر لحظه گُلگون است زهرا این آسیایِ گندمِ تو کُشت ما را... هر روز دستاست پر از خون است..،زهرا طرز قنوتت جانِ حیدر را گرفته داری علی را رو به قبله می گذاری اِی بشکند دست مغیره،دست قنفذ... حتّی توان ربنا خواندن نداری در پشت در یک سوم از سادات کم شد "با محسن من هرچه کرد آن میخ در کرد" تو بار شیشه داشتی..،دیوار بو بُرد ا‌ی کاش می شد زودتر "در"  را خبر کرد دیگر برایم وا نکن این بقچه ها را اسباب بازی اش نشان دادن ندارد لالاییِ تو عرش را سوزانده..،بس کن گهواره ی خالی تکان دادن ندارد آهِ حسین از اشتها انداخت ما را جای دو لقمه نان فقط غم خورد هر شب دلواپس تشنه‌لبت اصلاً نباشی زینب برایش آب خواهد بُرد هر شب تو هستی و پیش نگاهت..،چکمه‌پوشی پا روی عرشِ سینه ی او می گذارد با پا به خشکی لب او می زند..،شمر مانند قنفذ..،قاتلش رحمی ندارد امروز میخی که به پهلویت فرو رفت سرنیزه‌ی فردای گودال است زهرا آن گوشواری را که بین کوچه گم شد آغاز غارت های خلخال است زهرا
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو، در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار، می‌داند دل از فراق تو جسمی بود، که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر، چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟! کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشۀ چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو، حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار! گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهار زندگی‌ام در خزان نشست بیا «بهار نیست به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش، بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست... : محمد_جواد_غفورزاده
━━═━═━━━═━═━═━═━━━ ┄┅✿﷽✿┅┄ بند اول: ای آرزوی عشق، تمنا کنم تو را در شاه بیت عاطفه انشا کنم تورا پرسند اگر تجلی حسن تو را ز من با آفتاب و آینه معنا کنم تورا تو راز سر به مهری و در سجده از خدا خواهم به آه و ندبه که افشا کنم تو را وقتی اسیر غربت دنیایی خودم در کنج دل بگردم و پیدا کنم تو را شرمنده ام که در اثر روسیاهی‌ام‌ خیمه نشین خلوت صحرا کنم تورا (این دیده نیست قابل دیدار روی تو چشمی دگر بده که تماشا کنم تورا) تا مست فیضتان شوم و مستفیض لطف دعوت به جشن (بزم) زینب کبری کنم تو را روشن ز نور عصمت او عالمین شد تفسیر شادی و غم زینب حسین شد حیدر که بوده زینت هستی عبادتش زینب ز عرش آمده گردیده زینتش زینب، چه زینبی؟ که شده در طفولیت آغوش پنج حجت حق مهد عصمتش زینب، چه زینبی؟ ز همان خردسالگی خواندند صابرین، جبل استقامتش جبریل خاکبوس اتاق جلالتش روح القدس ملازم روح قداستش جایی برای عالم دیگر نمانده است آنجا که هست زینب و علم و فقاهتش هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم آید کلام زینب و عشق و محبتش چشمی به سمت سایه ی او هم نرفته است سوگند میخورم به حیا و نجابتش زیبا سروده شاعر دلداده ای که گفت: (زینب عفیفه ای است که در راه عفتش) (عباس می دهد نخ معجر نمی دهد) یک لحظه چادر شرف از سر نمی دهد جز مصطفی که نام علی بی وضو نگفت تفسیر نام او احدی مو به مو نگفت تفصیل شأن زینب کبری نگفتنی است چون عارفی که قصه رازِمگو نگفت از چهار سالگی غم زینب شروع شد دنیا به جز حدیث جدایی به او نگفت می خواست از حکایت محسن کند سوال آمد میان حنجره بغض گلو نگفت مادر! دلیل روی کبودت چه بوده است؟ هر قدر کرد دخترکش پرس و جو، نگفت مادر دلش گرفت و زبان باز کرد و گفت: (می زد مرا مغیره و یک تن به او نگفت) (زن را کسی مقابل شوهر نمی زند) (مادر کسی مقابل دختر نمی زند) وقتی سخن ز گرمی فردای محشر است زینب به فرق فاطمیون سایه گستر است او ابر رحمت است به دریای کربلا ماییم قطره ای که به دریا شناور است در ماجرای زندگی زینب و حسین یک روح عاشقانه ولی در دو پیکر است رحمت به روح شاعر دلخسته ای که گفت: ابیات ناب را که چنان درّ و گوهر است (احکام ارث در همه جا چون بیان شود سهمی ز خواهر است و دو سهم از برادر است این امتیاز در خور زینب بود که او میراث عشق را به برادر برابر است) جان ها فدای زینب و قلب صبور او از صبر و از غریبی او دیده ها تر است زینب چه دید روز دهم بین قتلگاه کز گفتن و شنیدن آن قلب، مضطر است آن حنجری که بوسه بر آن داد مصطفی حالا نشان بوسه شمشیر و خنجر است آن سینه ای که مخزن اسرار عشق بود دردا که زیر چکمه شمر ستمگر است ( "والشمرُ جالسُُ" نفس مادرش گرفت) (سر را برید و روبروی خواهرش گرفت) شاعر:
❣﷽❣ 🕊 🕊 ای داغدار ساقی عطشان... نیامدی سوز دعای خضر و سلیمان ... نیامدی یکسال هم گذشت امام غریب من دل بی قرار از غم هجران... نیامدی حافظ که گفت،یوسف گشته می رسد نگذشتی از حوالی کنعان...! نیامدی تنها بهانه ی دلِ تنگ و شکسته ی این جمعه های بی سر و سامان…نیامدی ما بی وفا شدیم و دلت را شکسته ایم بشکسته ایم عهد و پیمان ... نیامدی ! خنجر برید لاله به لاله سر از قفا سرها به روی نیزه پریشان ... نیامدی این روز ها کوچه پریشان شد از غمِ یاسی شکسته و درِ سوزان ... نیامدی شبگرد کوچه... شال عزا روی دوشتان ای روضه خوان کوثر قرآن ... نیامدی کشتی بساز نوحِ زمان و قیام کن ما دل سپرده ایم به طوفان ... نیامدی پیراهنت به دست کدامین نسیم ماند حسرت نشین شدند غریبان ... نیامدی این خشکسالی از غم و اندوه مهدی است ای لحظه تبسم باران نیامدی
❣﷽❣ 🌹 🍀 🌹 چقدر اشک بریزم ز جدایی آقا من دلم تنگ شده تنگ ، کجایی آقا؟ همه دارند به تنهایی من میخندند به همه گفته ام این جمعه می آیی آقا وقت و بی وقت هوایِ همه کردم جز تو کاش میخورد دلم با تو هوایی آقا بیشتر از همه دنبال من و کار منی من کی ام دربدِر بی سر و پایی آقا به خدا مُعترفم نوکر بد یعنی من آمدم بر درت ای شاه گدایی آقا تو فقط ناز بکش ، اخم کنی میمیرم یار و غمخوارِ من زار شمایی آقا امتحان کردی و شرمنده شدم پیشِ حسین من ندارم بخدا خرده حیایی آقا ... مادرت واسطه باشد همه را می بخشند قبل آنکه ببری کرببلایی آقا ... کاش میشد که در این شعر زبان میشد لال فاطمه باز دلش ریخت اذان گفت 🌹