#حضرت_زهرا_سلامالله_علیها
💠 بَضعَةٌ مِنّی
ای که پیش از خلقت خود امتحان پسدادهای
از ازل -آری- برای سوختن آمادهای
"بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی خودِ پیغمبری
شأن تو این نیست که تنها پیمبرزادهای
"بَضعَةٌ مِنّی" شدی یعنی تو هم روز اَلَست
اولین فردی که فریاد "بَلَی" سردادهای
فوق عصمت، فوق باور، فوق درک انبیا
فوق هر تعریفی و توصیف، فوقالعادهای
ای که عرش از چادرت حاجت تمنا میکند
از چه سرکردی جهان را با حصیر سادهای؟
درد پهلو، زخم بازو داری اما همچنان
با قنوت گریههایت بر سر سجادهای
مادر سادات! تنها مادر سادات نه
مادر دلسوز هر مرد و زن آزادهای
بغض تلخی در گلوی ماست تا روز ابد
از همان روزی که تو در بسترت افتادهای
لیلةالقدر انتظار دیدنت را میکشد
مطلعالفجر تماشایی! کجای جادهای؟
#علی_سلیمیان
🏴 #فاطمیه۱۴۰۱
#زمینه #کوچه
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#احسان_نرگسی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
یادم مونده / کوچه ی بارونی
یادم مونده / گوشواره ی خونی
یادم مونده / اشکای پنهونی
وای مادرم
یادم مونده / افتاد از پا مادر
یادم مونده / یاسی که شد پرپر
رو خاک افتاد / هستی پیغمبر
وای مادرم
وای مادرم - وای مادرم زهرا ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بمیرم که / توو دلت آتیشه
بمیرم که / داشتی بار شیشه
یاس علی / کَندَنت از ریشه
وای مادرم
بمیرم که / دستت از کار افتاد
تو افتادی / اما حسن جون داد
اون کوچه رو / نمی برم از یاد
وای مادرم
وای مادرم - وای مادرم زهرا ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
زینب بود و / طعنه ی شامی ها
زینب بود و / چشم حرامی ها
زينب بود و / بی احترامی ها
واویلتا
زینب بود و / پیرُهن خونی
زینب بود و / چشمای بارونی
زینب بود و / اون همه حيرونی
واویلتا
واویلتا - واویلا واویلا ۳
.
.
#شام_غریبان_حضرت_زهرا
... و این داغ دل مولا علی ست
------
بشویم زخم پهلو یا که بازو یا که هر دو
بگریم بهر بازو یا که پهلو یا که هر دو
درین شام غم انگیز فراق از داغ جانسوز
کنم دل را پریشان یا که گیسو یا که هر دو
غم طفلان به یک سمت و غم زهرا به یک سو
بسوزم بهر طفلان یا که بانو یا که هر دو
نمی داند کسی حال منِ دل خسته امشب
که از کف می دهم گل یا که نیرو یا که هر دو
نمی داند کسی از پا فتادن را ... ، نداند
که خم شد قامت من یا که زانو یا که هر دو
به یک سو کودکان گریان ، به یک سو جسم زهرا
بسوزم من درین سو یا که آنسو یا که هر دو
ز دستم رفت زهرا ، مانده ام تنها ، مردّد
بگریم یا که با او یا که بی او یا که هر دو
ز غم سوزد دلم "یاسر" ازین داغ جگرسوز
بریزم اشک بر دل یا که بر رو یا که هر دو
**
حاج محمود تاری «یاسر» ✍
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#زبان_حال_مولا_علی
.
#فاطمیه
آخرین وداع
علی با گلِ ارغوانش خدا حافظی می کند
وَ با یاسِ گشته خزانش خدا حافظی می کند
غریبانه بر دوشِ خود می برد ماهِ گلگونِ خود
چنین با مهِ آسمانش خدا حافظی می کند
تکان می خورد شانه هایش ز غمناله های فراق
که با همسرِ مهربانش خدا حافظی می کند
کمان شد ز سنگینیِ بارِ هجران تمامِ قدش
که با یارِ قامت کمانش خدا حافظی می کند
توان داده از کف به هنگام تدفینِ زیبا گلش
که با این غمِ بی کرانش خدا حافظی می کند
کنارِ مزاری که زهرای اطهر در آن خفته است
خمیده دگر زانوانش ، خدا حافظی می کند
جوان بود و جان را فدای امامش علی کرده است
علی با شهیدِ جوانش خدا حافظی می کند
فقط نُه بهار آمد و میهمان علی بود و رفت
علی با گلش ، میهمانش ، خدا حافظی می کند
شکسته پر و بالِ این طایر و مرتضی بی قرار
که با طایرِ آشیانش خدا حافظی می کند
ز یادِ علی کی رود یادِ زهرای اطهر ، کنون
علی با گلِ جاودانش خدا حافظی می کند
غمِ بی امان داشت "یاسر" ز هجران او مرتضی
علی با غمِ بی امانش خدا حافظی می کند
oo
حاج محمود تاری "یاسر"✍
#حضرت_زهرا
....................................................................
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
همه امور جهان تحت اختیارت بود
ملک به گرد تو هر لحظه بی قرارت بود
از آن زمان که گمانم علی کنارت بود
زمین خاکی ما چشم انتظارت بود
اگرچه بر همه ی خلق برتری دارد
علی کنار تو تعریف دیگری دارد
قسم به بضعه منی تویی نبی را جان
شبیه سوره ی قدر است قدر تو پنهان
برای نوکری ات آفریده شد انسان
به کوثر تو خلاصه شده همه قرآن
به منسب تو کدامین رسول قائل نیست؟
بدون سوره ی کوثر کتاب کامل نیست
زمین وجب به وجب تیره و تو ماه منیر
به جز علی تو ما را کسی نباشد امیر
ندیده ایم برای سخاوت تو نظیر
گرسنه بودی و بخشیده ای غذا به فقیر
فقیر از در این خانه کی پشیمان رفت
رعیت آمده بود و شبیه شاهان رفت
نشسته چشم به دیوار گریه می کردی
در این سه ماه که بسیار گریه می کردی
نه از جراحت مسمار گریه می کردی
برای شهر گنه کار گریه می کردی
قنوت سبز دعایت برای مردم بود
جواب آن همه خوبی هجوم هیزم بود
🔸شاعر:
#شهریار_سنجری ───────————
.
#حضرت_زهرا
حریم محترم
در گلشنِ سبزِ آلِ طاها
ماییم و ارادتِ به زهرا
زهرا که فروغِ چشمِ طاهاست
زهرا که نسیمِ عطرِ طوباست
بانوی همیشه جاودانه
در عشق و امید بی کرانه
بانوی همیشه غرقِ در نور
پیدای جهان و گشته مستور
بانوی حجاب و بُردباری
لبربزِ امید و غمگساری
این آینه بَضعَةُالرَّسول است
مرضیه و راضیه ، بتول است
زیبنده بود زنِ مسلمان
گیرد ز بتول درسِ ایمان
در حُجب و حیا نظیرِ وی نیست
جز راه خدا مسیرِ وی نیست
ای زن مرو جز مسیرِ او را
در عرش ببین سریر او را
در خاتمِ آسمان نگین شد
الگوی زنان اهل دین شد
زهرا که ازوست این حکایت
گردیده فدایی ولایت
با آن که بدید صدمه بسیار
زد تیر بلا به قلبِ اغیار
می داشت فروغِ منجلی را
نفروخت ولایتِ علی را
جان باخته ی رهِ ولی بود
همواره مدافعِ علی بود
در راهِ دفاعِ از ولایت
ایثار نموده بی نهایت
از آتش عشق شعله ها خواست
در پیشِ ستمگران بپا خاست
نگذاشت علی بماند و غم
اِستاد به پیش خصم محکم
آنگونه ستاد پیشِ دشمن
کز خصم نماند روح بر تن
در کوچه ی شعله ها قدم زد
تا جبهه ی فتنه را به هم زد
ای وای چه کرده اند اغیار
با فاطمه آن عزیز دادار
آتش زده اند بی محابا
در خانه ی وحیِ حق تعالا
آن خانه که هجمه ی ستم دید
در شعله حریمِ محترم دید
می سوخت چو دل در آن کشاکش
یاسِ نبوی میانِ آتش
بر لب نفسش رسید ای وای
شد محسنِ او شهید ای وای
آنها که ز دین گسسته بودند
پهلوی ورا شکسته بودند
ای شهرِ مدینه چشم وا کن
فکری تو برای مرتضیٰ کن
این خانه حریمِ وحی بوده ست
گلزارِ عظیمِ وحی بوده ست
جان را عطشِ نسیم سخت است
این هجمه بر این حریم سخت است
این آمده شعله در نفس کیست
این هجمه ی ظالمانه از چیست
صبری که گل پیمبر اینجاست
شیرازه ی سبزِ کوثر اینجاست
اشک از رخِ آسمان پریده
زهراست که پشتِ در رسیده
این خانه حریم عشق و شور است
آتش نزنید بیتِ نور است
oo
محمود تاری "یاسر"✍
#هجوم_به_بیت_وحی
....................................................................
صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمه بنت رسول الله
خواب دیدم سرو من از این خزان پا می شود
مثل قبلا خنده هایش سبز و پیدا می شود
کشتی احساس من از دست گِل های بلا
می شود آزاد...راهی سمت دریا می شود
بازهم در دشت چشمانم لبش گل می دهد
غنچه ی شادی میان سینه ام وا می شود
فارغ از ترس زمستان،یخ زدن،سوز ستم
روزهای گرم تابستانی احیا می شود
پا به پای گردش خورشید و ماه و چشم او
بهترین ها قسمت دستان دنیا می شود
حیله ی پاییز صد رنگِ پر از نقش و فریب
با وجود سرو سبزم زود رسوا می شود
آسمان از شوق او دشتی ز ابر خوشه دار
درمیان چشمه های خشک غوغا می شود
آخر خوابم ولی رعدی چه بد نالید و گفت:
پیرمرد باغبان....بیچاره تنها می شود
به مدد و لطف آل الله
مبین اصفهانی
(السّلام علیكِ یا فاطمةالزهراء)
#رباعیات_فاطمی
من بضعهی قلب احمد مختارم
من همسر و یار حیدر کرّارم
من فاطمه مام زینبین و حسنین
مقتولهی ظلم دشمن غدّارم
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
بین در و دیوار تنم را خستند
پس راه فرار را به رویم بستند
تا سِقط کنند کودکم محسن را
با ضربت در سینه و تن بشکستند
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
بیزاری من از در و دیوار بپرس
بیماری من ز نوک مسمار بپرس
گر علّت سقط محسنم میخواهی
از ضربت پای خصم خونخوار بپرس
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
مظلومی من جنّ و بشر میدانند
درد دل من فضّه و در میدانند
اسرار شهادت جگرسوز مرا...
بیش از همه قنفذ و عمر میدانند
ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا
دشمن نه فقط به فکر قتل من بود
ویرانگر دین خالق ذوالمن بود
چون حامی همسر و امامم بودم
با همسر و رهبرم علی، دشمن بود
شادروان سید علیرضا شمس قمی
ایام فاطمیه ایران بیقراره
فاطمیه باشد وایران سراسر بیقراره
در عزای فاطمه شیعه پریشان سوگواره
روضه هاگردیده برپاهرکجا شوروعزاست
فاطمه هستی عالم هست بر ما افتخاره
یاس خوش بوی محمد همسر مولا علی
در عزایش شیعیان همراه زینب داغداره
فاطمه باشد رضیه راضیه زهرای اطهر
تا قیامت نام او در قلب عالم ماندگاره
هرکسی حُب علی دارد بِدل زهرایی است
دشمن زهرا میان شیعیان جایی نداره
(بیقرارم) از صفاهان شهر مردان خدا
شهرمن جمله سیه پوش وبه سوگش داغداره
بیقرار اصفهانی ( پرویز بیابانی)
شهیدان راهِ زهرا را گرفتند
به روی سینه یا زهرا نوشتند
حدیث عشق را کردند، اَزبَر
به یادِ فاطمه گشتند پَرپَر
به مَقصود و مرامِ خود رسیدند
از اینجا تا جِنان پَر میکشیدند
همه مَحوِ رُخِ دلدار بودند
سرودِ عشق و ایمان را سرودند
به روی خاکهای گَرم وسوزان
همان نام آوران و پاک مردان
نَنالیدند از اندوه و محنت
بِدادند عالَمی را درسِ عزِت
همه سَرمَشق از زهرا گرفتند
به قلبِ شیرِ یزدان، جا گرفتند
به پُشت پیرَهَن زهرا نوشتند
ولایت را همه یکجا نوشتند
به یادِ صورتِ زهرای اَطهَر
شده ذِکرِ لَباشان، وای مادر
به یادِ سینه، سوزانِ مدینه
به یادِ قَبرِ پنهانِ مدینه
بقیع و غُربَتَش در یادِشان بود
غَریبیِ علی، فریادِشان بود
شَب و تَنهایی و فَتّاحِ خیبر
کنارِ قَبرِ دلبَندِ پِیَمبَر
علی آن رهبَرِ یکتای اَفلاک
خطابَش این چنین بودی بَر آن خاک
بقیع ای خاکِ تیره همسَرم رفت
ببین تنها شدم، آن یاوَرم رفت
طَبیبِ فاطمه، خود بی طَبیب است
زِ بَعدِ فاطمه حیدر، غریب است
من آن شب ای بقیع، با سینه ی چاک
بَتولم را سِپُردَم بَر تو ای خاک
علی باغ و بهارَش بود زهرا
علی دار و نَدارش بود زهرا
مُحِقَّم دیده ام گَر خون بِبارَد
مواظب باش زهرا، زخم دارد
بقیع این گُل، جَمالِ زَرد دارد
شکسته پَهلویَش هم درد دارد
غَمِ زهرا دِلَم را سخت آزُرد
میانِ کوچه ها یارَم زمین خورد
اَجَل ایکاش آید، جان سِتاند
مرا اَز درد و محنتها رَهاند
جهان، بی فاطمه، چون جای من نیست
بِمیرم، (بیکَسی) دردِ غَریبیست
#شور_روضه_ای
#سه_ضرب_پایانی
#کبوده_روی_مادر
#درخواستی
🔘🔘🔘🔘🔘🔘
بند1⃣
کبوده روی مادر
ورم رو گونه ش داره
دید دو چشماش تاره
پنهونی هی می باره
جوری زده نامرد که
افتاده رد دستاش
سیاه شده بدجور جاش
میزد یواشتر ای کاش
دو دوستی محکم کوبید
یهو به روی مادر
محکم زمین خورد با سر
مادرمون شد پرپر
یه جوری محکم زد که
چشمای مادر کور شد
سیاه شد و بی نور شد
صورتشم رنجور شد
وای مادرم.....
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند2⃣
بی هوا زد بی وجدان
سوره ی کوثر افتاد
هستی حیدر افتاد
دخت پیمبر افتاد
دستای اون سنگین بود
خدا خودش میدونه
که مادرم حیرونه
گم کرده راه خونه
کبوده روی مادر
سیلی اون جوندار بود
کارهمون کفتار بود
که در پی آزار بود
اصن یه جوری زد که
چشاش به رنگ خون شد
حسن براش گریون شد
حتی خدا محزون شد
وای مادرم.....
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند3⃣
مادرمون مجروحه
شکسته دستو بازوش
در افتاده محکم روش
خون میچکه ازپهلوش
مادرمون مجروحه
روز غمم امروزه
میکشه آتیش زوزه
در با مادر میسوزه
مادرمون مجروحه
اینقده که درد داره
شب تا سحر بیداره
زخمی یک مسماره
مادرمون مجروحه
دستمالی بسته روسر
میگه با چشمای تر
خداحافظ ای حیدر
وای مادرم.....
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند4⃣
عَجّل وفاتی میگه
ازین زمونه سیره
دیگه داره میمیره
از پیش حیدر میره
عَجّل وفاتی میگه
گوشه ی بستر مادر
نداره حیدر باور
شده روزای آخر
نرو نرو یا زهرا(س)
آروم نداره حیدر
نرو قراره حیدر
که خون نباره حیدر
نرو نرو یا زهرا
دنیا بی تو زندونه
صفا نداره خونه
زینبه تو دلخونه
وای مادرم...
#شور_زمینه_فاطمیه
زبانحال #امام_حسن_و_کوچه
#سبک_مسیر_روضه_باز
#اون_کوچه_باریک
☑️بنداول
اون کوچه ی باریک شد مثل شب تاریک
وقتی حرومی شد به مادرم نزدیک
صداشو بالا برد دل منو آزرد
دستش که بالا رفت به روی مادر خورد
وقتی افتاد مادر رو خاکا
دیده های من شدن چون دریا
دستش گرفته بودم اما
نمیشد بلندشه حتی رو پا
وای من ای ،وای من ای، مادر
••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══••
☑️بنددوم
تو وسط کوچه حسن همون دم مُرد
که دست اون نامرد به روی مادر خورد
گوشواره ی مادر شکسته و خونی
روی زمین افتاد به غیرتم بر خورد
چشمای مادر من کم میدید
ولی چشم من همش غم میدید
آخه اون حرومیِ بی غیرت
به زمین خوردن زن میخندید
وای من وای من ای مادر
••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══••
☑️بندسوم
مادرم و دیدو تو کوچه تنها زد
با دست سنگینش سیلی به زهرا زد
قباله رو وقتی گرفتش اون نامرد
پشت سر بابام نامرد چه حرفا زد
مادرم با دیده کم راه می رفت
با یه دنیا درد و غم راه می رفت
دستش و گرفته بود به دیوار
تا خونه با قد خم راه می رفت
وای من وای من ای مادر
••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══••
💠💠💠9⃣4⃣5⃣💠💠💠