eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده نور ذات حی داور معنی فجر و هل اتی و کوثر ای عاشقان اهل بیت عصمت بحر ولا دوباره داده گوهر بهر هدایت بشر آمده منجی آخرین ز نسل حیدر سامره پرشده زبوی جنت جهان ز عطر روی او معطر خانه ی عسکری و نرجس امشب زیمن مقدمش شده منور زجلوه ی روی چو ماه مهدی عالم هستی شده زیب و زیور به روی دست پدرش عسکری خنده زند بر گل روی مادر فاطمه خو، حسن شمائل آمد با سیرت و با صورت پیمبر خدا به برکت ولادت او هدیه دهد به خلق بار دیگر آمده از لطف خدای رحمان منتقم فاطمه ی مطهر نور دو چشمان همه آمده مهدی آل فاطمه آمده ز لطف حق شمس ولا آمده منتظران نور خدا آمده شاد دل شیعه ی اثنی عشر خبر ز یار آشنا آمده ز خانه ی یازدهم شاه دین مظهر حی کبریا آمده از کرم و لطف خدای مبین خورشید دین ز سامرا آمده ز بوستان علی و آل او گل حسن چه با صفا آمده یاس سپید گلشن فاطمی با عطر و بوی مرتضی آمده مه درخشنده ی برج ولا نور دل آل عبا آمده منتظران یوسف فاطمه به درد عالمی دوا آمده عصمت آخرین امام زمان ز نسل آل مصطفی آمده منتقم خون حسین است او ریشه کن ظلم و خطا آمده نور خدا جلوه گر از روی او پیچیده در کل جهان بوی او بیت حسن چون حرم کبریاست آمده آن کاو گل خیرالنساست آمده نور دیده ی عسکری ز مقدمش جهان عجب باصفاست حجت بر حق به همه عالم است رهرو راه نبی و مرتضاست نقش ان الحق روی بازوی اوست همچو ابوالفضل علی با وفاست این گل خوشبوی گلستان دین منتقم خون شه کربلاست این پسر از لطف خدای مبین اصل نماز و روزه، روح دعاست همچو علی و احمد و فاطمه درد دو عالم به نگاهش دواست روشنی دیده ی هر منتظر تا صبح محشر به همه مقتداست در دل هر عاشق دلسوخته محبتش ودیعه ای از خداست شکر خدا در همه ی طول عمر نام قشنگش به لب ما نواست شرمنده از لطف و عطایش شدیم ریزه خور خوان سرایش شدیم شکرخدا شمس هدایت رسید برهمه لطف بی نهایت رسید وصی آخر رسول خاتم در این جهان شمس ولایت رسید معنی آیات کتاب خدا هستی اهل بیت عصمت رسید نور دل و دیده ی اهل ولا ای عاشقان مایه ی رحمت رسید گل واژه ی کتاب آفرینش تفسیر قرآن و امامت رسید در این جهان ز لطف پروردگار یاری‌گر و غمخوار امت رسید پس از علی و آل اطهر او مایه ی اقتدار و عزت رسید خلقت و خوی او چنان فاطمه است چومرتضی کوه شهامت رسید آنکه بود نور خدای مبین ماه دل افروز هدایت رسید جود و سخاوت شده شرمنده اش برهمگان روح کرامت رسید نوکر درگاه شما (رضایم) نما ز لطف و مرحمت دعایم
ولادت حضرت مهدی ارواحنا فداه عاشقان هنگام شیدایی شده سامره امشب تماشایی شده هر کجا را بنگری شوری بپاست جشن شادی در همه عالم بپاست عالم هستی پر از شادی و شور سامره گردیده چون وادی طور در فضا پیچیده عطر یاسمن غرق شادی خانه ی دوم حسن حور و غلمان آمده روی زمین بهر تبریک آمده روح الامین بار دیگر درب رحمت وا شده پور نرجس زینت دنیا شده در سپهر دین حق ماه آمده نجل حیدر بادوصدجاه آمده در جهان ماه منور آمده هستی زهرای اطهر آمده عطر و بویش در جهان حس می‌شود زیب دنیا یاس نرجس می‌شود نوربخش کل هستی آمده مظهر یکتاپرستی آمده در جهان انوار سرمد می رسد مهدی آل محمد می رسد آخرین منجی به دنیا آمده عاشقان مهدی زهرا آمده موسم جشن تبارک آمده مولدی پاک و مبارک آمده از قدومش عسکری مسرور شد عالم هستی از او پرنور شد جشن بیعت جشن هم عهدی بود زینت دنیا و دین مهدی بود رهنمای انس و جان است این پسر مهدی صاحب زمان است این پسر مظهر ذات خدای سرمد است خلق و خوی این پسر چون احمد است عالم هستی ز نورش منجلی است این پسر از نسل مولانا علی است مهر او از عالم بالاستی در صبوری حضرت زهراستی این پسر باشد مه هر انجمن در کرامت همچو مولانا حسن شمع جمع عالمین است این پسر در شجاعت چون حسین است این پسر در عبادت همچو زین‌العابدین او بود روح صلات عارفین علم وحلمش چون امام باقر است ظاهراست و باهر است و طاهر است بهر انسان‌ها امامی لایق است مکتب درسش امام صادق است در جهان او چون مه انور بود در غریبی موسی جعفر بود مهربان همچون علی موسی الرضاست در سخاوت چون جواد ابن الرضاست زینت عرش است ماه روی او همچو جدش هادی دین خوی او آخرین منجی و نور رهبری است هستی نرجس ،عزیز عسکری است مظهر ایثار و جود و همدلی است هیبتش همچون ابوالفضل علی است بر همه اهل جهان مولاستی عمه او زینب کبراستی اوبود بنیان کن ظلم و ستم از قلوب ما زداید رنج و غم ای گل زهرا گرفتار توام مهدیا دل خسته بیمار توام هرچه دارم از تولای شماست این دلم غرق تمنای شماست مهر و حب تو صفای قلب هاست نام زیبایت شفای درد هاست عالمی در انتظار خنده ات بس کریمی عالمی شرمنده ات شام میلاد تو مهمان توام یابن زهرا غرق احسان توام از تو ممنونم مرا دادی پناه بر من مسکین ز لطفت کن نگاه سوی تو مولا الموالی آمدم کن نظر با دست خالی آمدم از طفولیت گدای این درم پر کن از جام ولایت ساغرم من (رضایم) بر تو هستم مستجیر حق زهرا مادرت دستم بگیر
ولادت حضرت حجة بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف شوری امشب در دلم پیدا شده غنچه ای در گلشن دین وا شده عسکری از لطف حق بابا شده زینت دنیا گل زهرا شده برزمین انوار سرمد آمده مهدی آل محمد آمده شکرلله نیمه ی شعبان رسید شام ظلمت ها دگر پایان رسید نوربخش عالم امکان رسید رهنمای عترت و قرآن رسید آمده با جلوه ی پیغمبری نور یزدان حجة بن العسکری سامرا گردیده چون دار الامان بر مشام جان رسد بوی جنان گشته گلباران زمین و آسمان از قدوم مهدی صاحب زمان آمده با عطر یاس و نسترن در جهان زیبا گل دوم حسن آمده شمس الضحی،بدرالدجی آمده معنی آیات خدا آمده تفسیر ناب هل اتی آمده بنیان کن ظلم و خطا از قدومش سامره گلشن شده دیدگان عسگری روشن شده آمده مرآت حی ذوالجلال فاطمی سیرت نبی خوی و خصال حلم و صبرش مجتبی حیدر مثال رهبر دین چون حسین یوسف جمال آمده روشنگر دین مبین مهدی زهرا گل روی زمین آمده نور خداوند مبین آمده نجل امیرالمومنین آمده حق الیقین حصن حصین آمده بر شیعیان حبل‌المتین این پسرحامی دین روشنگر است آخرین منجی امام و رهبر است رحمت حق همچو باران آمده آخرین خورشید تابان آمده خستگان، دارو و درمان آمده یار و غمخوار غریبان آمده شد دعای اهل عالم مستجاب آفتاب آمد نشان آفتاب گشته ایم امشب همه مهمان تو ریزه خوار سفره ی احسان تو مهدیا دست من و دامان تو کی شود بینم رخ تابان تو یابن زهرا بر توام امشب پناه بر من مسکین ز رحمت کن نگاه روزمن گردیده مولا شام تار بر خزان من تویی مولا بهار بیقرارم بیقرارم بیقرار بهر دیدار شما چشم انتظار یک نظر بر حال این مسکین نما درد هجران مرا تسکین نما مهدیا مجنون صحرای توام مهدیا مست تولای توام مهدیا غرق تمنای توام مهدیا خاک کف پای توام من (رضایم) نوکر دربار تو گشته ام از لطف تو سرشار تو
عاشقان نیمه. ماه شعبان شده شامل عالمی. لطف یزدان شده همه جا برپاست جشن هم عهدی در جهان امشب آمده مهدی یا اباصالح مددی مولا(2) میرسد در جهان. عطرو بوی جنان برد دل از همه. نام صاحب زمان سامرا امشب وادی طور است از قدوم مهدی پر از نور است یا اباصالح مددی مولا شادمان شد دل. حضرت عسکری زد قدم در جهان. نور روشنگری آمده دنیا ماه هر مجلس مهدی زهرا نوگل نرگس یا اباصالح مددی تویی روح صلات تویی رمز حیات بر تمام جهان. تویی باب نجات در کمال و علم همچو پیغمبر در خصال و خوثانی حیدر یا اباصالح مددی مولا شب میلاد تو دل شده شاد تو امشب آقای من. کرده ام یاد تو پرزند این دل در هوای تو بر لب من شور و نوای تو یا اباصالح مددی مولا هر دل منتظر گشته مهمان تو شامل ما شده. جود و احسان تو این دل تنگم گشته دلشادت میهمانم بر توبه میلادت یا اباصالح مددی مولا ذکر هر لب بود نام زیبای تو عمر من بگذرد. با تولای تو بی ولایت از زندگی سیرم مهدی زهرا بی تو میمیرم یا اباصالح مددی مولا
حالا که سیل غم بنا دارد بیاید کشتی نوحی لاجرم باید بیاید دل را به هرکه غیر او دادیم و گفتیم باز است این در هرکه میخواهد بیاید فریاد ایمان سر برآوردیم و با شک گفتیم منجی جمعه ای شاید بیاید شاید برای کوفیان عصر غیبت بد نیست گاهی استخاره بد بیاید بیراهه رفتیم و گمان کردیم کافی است روی ولا الضالین مومن "مد" بیاید در غیبتیم و ظاهرا فکر ظهوریم قبل از نود آخر چگونه صد بیاید؟ هی درد پشت درد ما دنبال درمان آخر نفهمیدیم او باید بیاید از دست ما گم کرد قافیه خودش را حق دارد اینکه ظرف صبرش سر بیاید علی اکبر نازک کار
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خیر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آن‌چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد سید حمیدرضا برقعی
برای نیمه شعبان و طلوع خورشیدش ---------- آیه ی نور بخوانید که خورشید آمد آن که اوّل به سماوات درخشید آمد آفتاب امشب ازین پنجره ها می تابد ماه از دورترین خاطره ها می تابد می وزد عطرِ خدا ، عطرِ شقایق امشب باز بیرون فتد از پرده حقایق امشب سامرا قطعه ای از جنّتِ اعلا گردد آخرین جلوه ی خورشید هویدا گردد گرچه بر بالش گل سر نسپرده ست هنوز می برندش به سماوات ملائک امروز کودکی کز نفسش عطرِ خدا می ریزد از نگاهش به زمین آبِ بقا می ریزد کودکی آمده با هیمنه ی سبحانی می رود سجده و بر خاک نَهد پیشانی نسل او نسلِ حَسن ، جلوه ی او نورِ تمام چارده آینه را آمده او حُسنِ ختام این که چون آینه لبریزِ کرامت باشد آخرین پرتوِ خورشید امامت باشد دیده بگشا و ببین آیه ی جاءَالْحَق را روبرو روی افق آینه ی مطلق را نرجس از نرگسِ او چشم نخواهد برداشت چون که خورشید درین آینه جز یاس نکاشت یاس از هر جهت آئینه ی خورشید شده مهدی فاطمه را گوهر جاوید شده آسمان کرده گواهی - وَ چنین حسّ دارد بهترین عطرِ خدا را گلِ نرگس دارد عشق آئینه شد و باز درخشید امشب صاحب الامر ازین آینه تابید امشب آسمان صبحِ سپید است در امشب حتّیٰ غرقِ در نور امید است در امشب حتّیٰ غنچه ای وا شده و روح زمان خواهد بود چشمِ نرگس به جمالش نگران خواهد بود شمس صد آینه بر گِردِ هلالش دارد سامرا دیده ی روشن به جمالش دارد کاش ما هم به جمالش نگران می گشتیم می شکفتیم و ازو عطر فشان می گشتیم ای خوش آن چشم که او می نگرد مَهدی را می چشد از نظرِ دوست چنین شهدی را آری آن طلعتِ زیباست که دیدن دارد شهدِ وصل از کفِ آن یار چشیدن دارد کاش بر منتظران نیم نگاهی بکند نظری جانبِ بنشسته به راهی بکند حال ای منتظران یارِ دل آرا آمد آفتاب علوی ، یوسف زهرا آمد آمد آن یار که غم از دلِ عالَم ببرد جلوه ای کرده ، دلِ از عالَم و آدم ببرد بر جهان می شود از امرِ الهی حاکم می چکد عدل ز دستانِ شریفش دائم صلح از دامن او سوی جهان برخیزد مِهر از او ز کران تا به کران برخیزد کفر از چرخش شمشیر وی افتد ز میان باطل از قدرتِ بازوی وی افتد ز توان باغِ ایمان شود از لطفِ نگاهش سرسبز نخلِ هستی شود از پرتوِ ماهش سرسبز ریشه ی ظلم و ستم را به جهان خشکاند آب بر آتش هر فتنه توان افشاند بذرِ حق در همه جا کاشته گردد از او پرچم عشق بر افراشته گردد از او می رسد آن که ازو رایتِ گل بر دوش است جنگ افروزیِ هر فتنه گری خاموش است می رسد آن که عدالت گر عالَم باشد جانب نور هدایت گر عالَم باشد روی گلبرگ سپیدار که شبنم آید می رسد مَهدی و دیدار فراهم آید مثلِ امشب که جهان لحظه ی میعادش بود دیدنی روی گل و ، قامت شمشادش بود در سراپرده ی دل جلوه ی معبود آمد یعنی ای منتظران ، مهدی موعود آمد آمد آن نور که جان آینه دارش گردد زنده دل "یاسرِ" دل خون ز بهارش گردد oo محمود تاری "یاسر" @deabel
گفتم به دل، که وقت نیایش شب دعاست پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور اشراق عشق و عاطفه و جلوه‌گاه نور... آنجا که انبیا همه هستند در طواف آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف... آنجا که دیده‌ها، پلی از آب بسته‌اند یعنی دخیل اشک به «سرداب» بسته‌اند... چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست نقش نگین وحی، در انگشتری اوست محبوب نازنین سراپردهٔ خداست در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست چون روح، در تمامی اعصار جاری است جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست جان بی‌فروغ طلعت او جان نمی‌شود او حجت خداست که پنهان نمی‌شود روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را احلی من العسل کند این جام زهر را آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد... پر می‌کند ز عدل خود این خاک تیره را آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را یوسف به بوی پیرهنش زنده می‌شود دل‌های مرده با سخنش زنده می‌شود... او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات روی لبش تلاوت لبیک دیدنی‌ست آری دعای او به اجابت رسیدنی‌ست احیاگر معالِم دین خداست او شمس‌الضحای روشن و نورالهداست او الهام، کم گرفتی از آن فاطمی‌نَفَس با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس یک‌بار خوانده‌ای، که جوابت نداده‌اند؟ آتش گرفته‌ای تو و آبت نداده‌اند؟ تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع ای دیدگان شب‌زده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع»... ای حُسن مطلع همهٔ انتخاب‌ها تو آفتاب حُسنی و ما در حجاب‌ها مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی» فرزند اختران درخشان و روشنی... دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک» «یا ایها العزیز» ببین خسته حالی‌ام چشمان پر ستاره و دستان خالی‌ام ماییم آن خسی که به میقات آمدیم شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم شام فراق سورهٔ والیل خوانده‌ایم یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خوانده‌ایم یا ایها العزیز به زیبایی‌ات قسم بر حسن بی‌بدیل و دل‌آرایی‌ات قسم دل‌ها ز نکهت سخنت، زنده می‌شود عالم به بوی پیرهنت، زنده می‌شود صبح وصال تو، شب غم را سحر کند آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست شهر مدینه چشم به راه ظهور توست تنها نه از غمت دل یاران گرفته است چشم بقیع تر شده، باران گرفته است شعر «شفق» حدیث زبان دل من است تکرار نام تو ضربان دل من است محمدجواد غفور زاده @deabel
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خیر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آن‌چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد سید حمیدرضا برقعی @deabel
مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟ کوچه های شهر را با اشکِ خوبان شسته ایم چشم در راهیم، که آن جانانه جانان می رسد کوچه های شهرِ ما بوی غریبی می دهد کی گلِ زیبای نرگس از گلستان می رسد گر چه می سوزد صدایم در شرارِ بی کسی بر شبِ دلگیرِ ما آن نورِ تابان می رسد گر چه ماییم و غبارِ سال و ماهِ انتظار بر کویرِ سینه ی ما بوی باران می رسد سینه ای داریم از سوزِ فراقش سوخته آن چراغ آرزو ماهِ شبستان می رسد می رسد آن کو دلش آیینه ی رازِ خداست با لبی سرشار از آوای قرآن می رسد صبرِ ما آخر رسید ای حجت ابن العسکری انتظارت در کدامین جمعه پایان می رسد؟ @deabel
بیا ای گل بیا بی تو زمین سرد و زمان خسته بهاران است و لیک آمد خزان در باغ نو رسته بیا در غیرت شیعه که این آیین نمیگنجد تمام مسجد و محراب و درهای حرم بسته بساط هیئت و روضه همه بر چیده شد حالا نفس در سینه سنگین است و روح و جانمان خسته تو آقایی و ما رسم رفاقت را ندانستیم از این رو راه ‌وصل‌ ما ز هر چه ‌رشته‌ بگسسته بهار روشنایی ها به تاریکی مبدل شد تو را می خوانیم ای جانا ز اشک و آه پیوسته بیا محض رضای مادرت زهرا(س) تجلی کن ز دوریت غبار غم به روی چهره بنشسته اگر چه می شود خانه بساط روضه بر پا کرد ولی شوری دگر دارد دلم در هیئت و دسته چه کردیم اشک و استغفار و عجز و توبه کاری نیست که ما اینگونه درماندیم از این فعل ندانسته خداوندا بحق نیمه‌ی شعبان که در پیش است به جان مهدی زهرا همان انسان وارسته در باغ حرم ها را به روی عاشقان وا کن به شان و حرمت زهرا(س) به آن پهلوی بشکسته بیا از کل هستی دور کن این هاله ی غم را غمی که جان عالم را گرفت آهسته آهسته! هستی محرابی @deabel
🍃🍃 فرخنده باشد آن دم گل از چمن در آید در قابِ چشمِ یاران سیمای دلبر آید روشن بوَد جهانی زان نورِ جاودانی از جلوه ی جمالش عالم به محشر آید آن بختِ با سعادت آن فیضِ نور و رحمت آن میوه ی نبوّت از باغِ کوثر آید در صبحِ روشنایی زیبا پسر چو ماهی دامان پاکِ نرگس آغوشِ عسکر آید از قبلگاهِ عالم خورشیدِ مطلع الفجر آن هادیِ خلایق منجی و رهبر آید با نورِ عشق و ایمان روشن کند جهانی از کعبه نیز بوی یاسِ معطّر آید او پرچمِ عدالت بر دوشِ خود گرفته تا پُر شود جهان از الله و اکبر آید بر عاشقان مبارک آن عیدِ با سعادت مهدیِ آلِ احمد نورِ پیمبر آید! 🌹 @deabel