#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
شهادت می دهم حبل المتین عین الیقین هستی
صراط مستقیم حقی و یعسوب دین هستی
شهادت می دهم دست خدا در آستین هستی
شهادت می دهم مولا امیرالمومنین هستی
علی! حکم ولی اللهیات در عرش امضا شد
خدا دستور داد و مصطفی مأمور اجرا شد
تمام عمر بودی گوش به فرمان پیغمبر
پیمبر جان تو بود و تو بودی جان پیغمبر
هزاران بار رفتی که شوی قربان پیغمبر
خدا مدح تو را گفته است در قرآن پیغمبر
خدا در شأن و مدح تو هزاران آیه نازل کرد
"علی بین نماز انگشتری تقدیم سائل کرد"
علی! چشم خدا هستی و یک لحظه نخوابیدی
علی! خشم خدا هستی و از ظالم نترسیدی
شهادت می دهم اول خدا را تو پرستیدی
خودت گفتی خدا را با دو چشم خویش می دیدی
شهادت می دهم اول تو سجده بر خدا کردی
نخستین مرد بودی که به احمد اقتدا کردی
شهادت داد هرکس به ولای تو مسلمان است
ولای تو نشان قطعی تکمیل ایمان است
کسی که از محبینت نباشد عبد شیطان است
علی حب تو شرط لازم عفو گناهان است
خدا هرگز نمی بخشد بدون تو گناهی را
بدون تو نمی بیند کسی عفو الهی را
قسیم النار و الجنه تو هستی ساقی کوثر
ولی الله اعظم هستی و داماد پیغمبر
نداری هیچ همتایی به جز صدیقه اطهر
علی ابن ابیطالب امیر المومنین حیدر
نه این حرف پیمبر نیست این حکم خداوند است
امیرالمؤمنینی به علی تنها برازنده است
به احمد وحی آمد که علی مولا الموالی شد
چه وحیی بود جبرائیل هم حالی به حالی شد
امیرالمومنین حیدر شد و اوضاع عالی شد
هر آنچه بود در مشت خدا امروز خالی شد
علی تصویر شفاف خدا در صفحه دنیاست
علی مولا علی مولا علی مولا علی مولاست
امام جن و انسان است علی بن ابی طالب
به روز حشر میزان است علی بن ابی طالب
پناه بی پناهان است علی بن ابی طالب
ولی امر و سلطان است علی بن ابی طالب
به گوشم میرسد امروز از هر سو "علیٌ حق"
ملائک ذکر میگویند" علیٌ هو علیٌ حق"
علی عالی اعلا، یل حق، حیدر کرار
علی شمشیر اسلام است بر فرق سر کفار
کسی جرات ندارد که بجنگد با تو در پیکار
علی مولاالموالی و علیٌ قاهر القهار
امام العارفین خیر الوصیین منتهی الآمال
بگو حیدر مدد ذکر علیٌ افضل الاعمال
آرش براری
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
به یمن نام شما می شوم حریف ردیف
غزل بگویمت ایندفعه با ردیف ردیف
ردیف شعر علی جز علی نمی بینم
علی علی شنوم از لب شریف ردیف
در آن زمان که تو بودی میان آن مردم
بگو چگونه شده این همه خلیفه ردیف؟!
ردیف و قافیه و شعر، ابتر است اگر_
که شاعرت نکند لعن بر سقیفه ردیف
قسم به جان پیمبر، قسم به ظهر غدیر
خدا نموده به مدح شما صحیفه ردیف
ردیف کن نجفم را به جان فاطمه ات
شود زیارتم از لطف آن عفیفه ردیف...
امید افضلی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
دم به دم دم از ولای مرتضی باید زدن
دست دل در دامن آل عبا باید زدن
نقش حُب خاندان بر لوح جان باید نگاشت
مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن
دم مزن با هر که او بیگانه باشد از علی
گر نفس خواهی زدن با آشنا باید زدن
روبروی دوستان مرتضی باید نهاد
مدعی را تیغ غیرت بر قفا باید زدن
لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار
این نفس را از سر صدق و صفا باید زدن
در دو عالم چارده معصوم را باید گزید
پنج نوبت بر در دولت سرا باید زدن
پیشوائی بایدت جستن ز اولاد رسول
پس قدم مردانه در راه خدا باید زدن
گر بلائی آید از عشق شهید کربلا
عاشقانه آن بلا را مرحبا باید زدن
هر درختی کو ندارد میوهٔ حب علی
اصل و فرعش چون قلم سر تا به پا باید زدن
دوستان خاندان را دوست باید داشت دوست
بعد از آن دم از وفای مصطفی باید زدن
سرخی روی موالی سکه نام علی است
بر رخ دنیا و دین چون پادشا باید زدن
بی ولای آن ولی لاف از ولایت می زنی
لاف را باید که دانی از کجا باید زدن
ما لوائی از ولای آن ولی افراشتیم
طبل در زیر گلیم آخر چرا باید زدن
بر در شهر ولایت خانه ای باید گزید
خیمه در دارالسلام اولیا باید زدن
شاه نعمت الله ولی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
اگر که خونین خورشید هر سحر برخیزد
به آه عشاق اوست خون جگر برخیزد
به سجده میافتد هر چه هست پیش رویش
کسی که پیش پایش پیامبر برخیزد
به حکم قرآن باری خبر علی بود آری
خوشا کسی که هر صبح با خبر برخیزد
امام مطلق باشد. بدان مع الحق باشد
علی اگر بنشیند، علی اگر برخیزد
قسم به بدر و خیبر، به ذوالفقار حیدر
کجا کسی غیر از او پی خطر برخیرد
جهنم احزاب است یا اُحُد باکش نیست
کسی که حصن الله است بی سپر برخیزد
کنار دستش عباس عزم میدان کرده
چه صحنهای شد خورشید، با قمر برخیزد
جدا جدا افتادم اگر میان میدان
به پیشگاهت جسمم بدون سر برخیزد
دو پای شعرم لنگ است بیش از این ماندن را
تو مرحمت فرمودی که بیشتر برخیزد
بگو به شاعر هر جا که طبعت از پا افتاد
بگو علی میبینی که شعر تر برخیزد
حسین صیامی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
غزلی بخوان بشوَد عیان ، که امیرِ روز جزا علیست
که حسابِ ما که عِقابِ ما ، که عذابِ ما همه با علیست
نشد از غم ضُعَفا جدا ، و َ کسی که در پیِ هر گدا
برَوَد شبانه و بی صدا ، ببَرَد لباس و غذا علیست
همه رمز و راز جهان بدان ، شده در عبای علی نهان
شد اگر کسی یَل و پهلوان ، به یقین که از دَمِ یا علیست
همه دم بگو "بِکَ یا علی" ، که نفس علی که هوا علی
که دوا علی که شِفا علی ، که دعای دفعِ بلا علیست
ز علی کسی که جدا شود ، و اگرچه از خُلفا شود
تو بِدان که یک شَبه "لا" شود ، به خدا که نونِ "لَنا" علیست
بوَد اولین ، بوَد آخِرین ، شَهِ مسلمین ، شَهِ مومنین
برو در صفاتِ خدا ببین ، نه علی خدا که خدا علیست
بروَد فراتَر از آن چه که ، نرسیده بالِ ملائکه
قَدَری که در دلِ معرکه ، درِ قلعه کنده ز جا علیست
چه صلابتی و چه شوکتی ، چه شجاعتی و چه هیبتی
به صفا و مروه چه حاجتی ، به صفا قَسم که صفا علیست
نجف است و ساغَرِ تا لبه ... ، نجف است و مستی هر شبه
نجف است و گیجی عقربه ، تب و لرزِ قبله نما علیست
وَ به لطفِ پاکی مادرم ، نشدم حرامی و از سَرم
نرود که بنده ی حیدرم ، سَنَد شرافتِ ما علیست
محسن کاویانی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
دلبسته ی مرام کسی جز علی نباش
در زندگی غلام کسی جز علی نباش
گفتم به دل:اگر پیِ مستیِ دائمی
ِمنْ بعد مست جام کسی جز علی نباش
حتی به وقتِ نامگذاریِ طفل خود
اصلا به فکر نام کسی جز علی نباش
دنیا پدید آمد و پروردگار گفت:
دنیا!مطیع و رام کسی جز علی نباش
تنها نصیحت پدرم این کلام بود:
در زندگی غلام کسی جز علی نباش
احسان نرگسی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
بگردون ابرش از رحمت برآمد از دل دريا
که دريا شد از آن صحرا که صحرا شد از آن دريا
.بخـار از دشت پيدا شد چو ترکان بخارايي
زتير ترکشش سـوزد سر خـارا ز بُن خـارا
زبان بگشود سوسن چون بشير از مژده ي يوسف
زحسرت چشم نرگس همچنان يعقوب شد بينا
پي معجز ز شاخ گل برآمد بلبل از شادي
تجلي کرد بر هر شاخ گل صد معجز موسي
عليِّ عاليِ اعلا، وليِ والي والا
وصي سيدِ بطحا به حکمش جمله مـا فيها
قوام جسم را جوهر، زماني روح را رهبر
کلام نيک پيغمبر، وليّ ايزد دانا
حديثي خاطرم آمد که مي فرمود پيغمبر
به اصحابش شب معراج سرّ ليلة الاسرا
بطاق آسمان چهارمين ديدم من از رحمت
هزاران مسجدي اندر درون مسجد اقصي
به هر مسجد هزاران طاق، بر هر طاق محرابي
به هر محراب صد منبر، به هر منبر علي پيدا
ز پيغمبر چو بشنيدند اصحاب اين سخن گفتند
که ديشب با علي بوديم جمله جمع در يک جا
تبسم کرد سلمان، اين سخن گفتا به پيغمبر
بغير از خود نديدم هيچکس در نزد آن مولا
اباذر گفت با سلمان به روح پاک پيغمبر
نشسته بودم اندر خدمتش در گوشه اي تنها
بگوش فاطمه خورد اين سخن گفتا علي ديشب
که تا صبح از درون خانه پا ننهاد برون اصلا
که ناگه جبر ئيل از حق سلام آورد بر احمد
که اي مسند نشين بارگاه قرب اوادني
اگر چه بر همه ظاهر شدم بر صورتي اما
وليت از همه بگذشت، با ما بود در بالا
جنابش خالقي باشد که بر خلقش دو صد عالم
به هر عالم دو صد آدم بهر آدم دو صد حوا
نه وصفش اين چنين باشد که مي گويند در عالم
زخندق جست و مرحب کشت اندر بيشه ي هيجا
علي سريست در وحدت که باشد سِر بي همتا
علي خلقي است در خلقت که باشد خلقتش يکتا
چو اين اوصاف را بشنيد از وصف کمال او
گرفت انگشت حيرت بر دهانش بوعلي سينا
ابو علی سینا
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
دوشین به شرابخانه اندر
رفتم بزنم می مقرر
با پیر مغان مجال صحبت
گردید برای من میسر
بر دست به لاله دادمش بوس
بر پای به ناله سودمش سر
گفتم ز تو بنده را سؤالیست
ای خواجه ی راد بنده پرور
گویند که چون ز گرد نعلین
زینت ده عرش شد پیمبر
بشنید و بدید اندر آنجا
دست علی و کلام حیدر
الله در آن میان کجا بود
گر بود علی به پرده اندر؟
گفت از پی حل این معما
کافی نبود هزار دفتر
لیکن کنمت ز بیتی آگاه
زین سّر نهفته ی مستّر
در حالت مستی اندر این باب
میخواند موافق قلندر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
رفتم به طواف کعبه شاید
بر دوست کسیام ره نماید
دیدم به طواف خانه رندی
این طرفه کلام میسراید
کاین مولد حیدر است و آن را
کز خلق طواف و سجده باید
گفتم که بدین کلام شرحی
برگو که دل از گمان برآید
من آمده ام به دفع حیرت
حرف تو به حیرتم فزاید
این خانه ی حق بود در اینجا
هر بنده خدای را ستاید
مخصوص علیاش گر بدانی
در مذهب مسلمین نشاید
گفتا دگر این سخن نگویی
زی وحدت اگر دلت گراید
گفتم که ز وحدتم سخن گوی
تا عقده ز کار من گشاید
خندید و به پاسخ من آورد
این بیت که زنگ دل زداید
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
گفتم به نصیری ؛ ای زمستی
از اوج گرفته جا به پستی
غالی به علی شدی و غافل
از صانع کارگاه هستی
چون شد که ز مغز تو برون رفت
کیفیت بادهی الستی؟
در روز الست ربّ خود را
گفتی تو بلی و عهد بستی
امروز چه شد به دیگری دل
بربستی و عهد را شکستی؟
گفتا مستیز با زبردست
در حالت عجز و زیردستی
پر طعنه مزن به من ، که چون من
کس مینکند خداپرستی
قائل به خداپرستی من
گردی چو من ار ز خویش رستی
گفتم ز خدا سخن چه گویی؟
آخر تو رهین حیدر استی
آشف ز گفته ی من و کرد
این بیت بیان به شور و مستی
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
گفتم به یکی ز اهل عرفان
کی مشکل خلق از تو آسان
با آن همه شور و شوق دیدار
تسکین ز چه یافت پور عمران؟
زان ارنی و لن ترانی آخر
برگو به کجا کشید پایان؟
محروم شد از سؤال یا دید
دیدار خدای حی سبحان؟
گفتا که بجز به جذبهی حق
موسی ارنی نکرد عنوان
آموخت چو حق طلب به سائل
بر او نکند چگونه احسان؟
گفتم که به بنده در دو عالم
ممکن نشود لقای یزدان
موسیش چگونه دید؟ گفتا:
گردید علی بر او نمایان
گفتم که من از خدای گویم
گویی تو از آن ولی ذوشان؟!
گفتا نشنیدای مگر تو
این بیت که مرده را دهد جان
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
گفتم به محققی که از خاک
چون کرد مسیح جا بر افلاک
رفت آن گل باغ حق چگونه
بیرون ز میان خار و خاشاک؟
گفت از پی قتل او مصمم
گشتند چو آن گروه بیباک
او برد سه ره ز ایلیا نام
پس جا به فلک گرفت چالاک
گفتم نشناسم ایلیا را
گفتا که وصی شاه لولاک
گفتم که مسیح باید آندم
یاری طلبد ز ایزد پاک
بر غیر پناه بردن او
دور است ز رأی اهل ادراک
گفت آنکه به حق دلیل خلق است
بر غیر پناه برد؟! حاشاک
گفتم که تو گفتی از علی جست
امداد و بر آسمان شد از خاک!
گفتا ز صغیر بشنو این نقل
تا جان و دلت شود طربناک
در مذهب عارفان آگاه
الله علی ، علی است الله
صغیر اصفهانی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
دستی که کوته است به خرما نمی رسد
قطره هزار سال به دریا نمی رسد
وقتی که عشق می رسد از سوی آسمان
فرصت دگر به زمره لیلا نمی رسد
آنجا که صحبت از جلوات خدایی است
عقل بشر به حل معما نمی رسد
گاهی برای وصف بزرگی میان ذهن
بر شعر و واژه و کلمه جا نمی رسد
وقتی خدا به خلقت خود گوید آفرین
بنده به درک رتبه مولا نمی رسد
مولا همان کسیت که بر بندگان ولیست
مولا برای شیعه فقط مرتضی علیست
ای کعبه از بزرگی روحت ترک زده
ای بی قراری همه دلهای لک زده
شیرینی لب تو حلال لب نبی
نامت به سفره بشریت نمک زده
در کعبه گرد روی تو در حال اعتکاف
صدها فرشته اردوی خود مشترک زده
ای آسمان آمده در خطه زمین
شد آسمان ز دوری رویت فلک زده
تو آمدی و پشت سرت شیعیان تو
آنانکه عشق تو دلشان را محک زده
ای جلوه تمام خدا آمدی علی
با تیر عشق سینه ما را زدی علی
ای میهمان ویژه ی کعبه یگانه ای
تو خانه زاد کعبه نه تو روح خانه ای
خورشید شرق هستی و غربی ترین حضور
بی انتها ترین توئی و بی کرانه ای
روزی آسمان و زمین بین مشت توست
خرما به دوش شام یتیمان شبانه ای
استاد جبرئیلی و کفش تو وصله دار
شاهی و میان همه عامیانه ای
تو از قدیم تا به کنون بند غربتی
ای خالی از فضائل تو هر رسانه ای
دل بی محبت تو سیاه است مثل شب
با تو خدا نشسته به هر سینه لب به لب
ای دین حق به پا شده از جان نثاریت
دشمن فراری از یورش ذوالفقاریت
ای روزه روزه دار وجود گرسنه ات
ای چاه کوفه تشنه شب زنده داریت
ای رعد و برق خشم تو طوفان ریشه کن
وی گل اسیر ناز نگاه بهاریت
ای ناله ی خلیل خدا بین شعله ها
دست خلیل نوح به کشتی سواریت
تو یک شبه چگونه چهل خانه رفته ای
ای عقل مات صورت پروردگاریت
ممسوس ذات پاک خداوند قادری
تو مظهر العجائب عالم تو حیدری
باید دلی دهیم که به تو اقتدا کنیم
دل را کمی به درگه تو آشنا کنیم
مدهوش آیه های کمیل توایم علی
کی می شود شبیه تو ربنا کنیم
دادی اجازه تا که تورا ای شکوه عشق
عاشق صفت جنون زده بابا صدا کنیم
آیا اجازه میدهی ای مرد کوچه گرد
دل را روانه ی گذر کوچه ها کنیم
اصلا نه گوشواره و سیلی نه میخ در
بگذار لحظه ای سفر کربلا کنیم
آقا اجازه ای بده تا ناله سر کنیم
یاد حسین و فاطمه ی خونجگر کنیم
مجتبی صمدی شهاب
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم
شب شراب که باشد دچار افراطم
بریز هرچه که داری مکن مراعاتم
تو بی ملاحظه ، من نیز بی مبالاتم
سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار
(شب شراب می ارزد به بامداد خمار)
نمی رسد به شکوه تو فکر کوتاهم
اگر مدیح تورا از خود تو می خواهم
بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم
بگو بگو و مگو من صنایع الهم
لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی
که شعر جوششی آفریدگار تویی
تو آن قصیدهء بی اختیار موزونی
پر از خیالی و از هر خیال بیرونی
شکوه شعر کهن در کلام اکنونی
بریز قاعده ها را بهم تو قانونی
سرودنِ تو حماسی ترین مغازله است
جهان بدون تو اسلوب بی معادله است
رسیده ام به تو در نظمی از پریشانی
به شاعرانه ترین لحظه های حیرانی
نگفته ام که چه می خواهم از تو...می دانی_
شراب شعر صغیر و فواد کرمانی
تو ای قصیدهء اعلا مسمط عالی
جنون "فاتح علی خان" در اوج قوالی
کتاب معجزه در بی شمار ابوابی
اگر چه نقطهء ایجاز غرق اطنابی
بخوانمت منِ وامانده با چه القابی
اگر خدات بگویم تو بر نمی تابی
اگر ملال توام بی دریغ کن دفعم
تو تیغ می کشی اما منم که ذینفعم
تو همزمانِ زمان نیستی کجایی تو
کنار فاطمه ای همدم حرایی تو
به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو
به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو
تو در نهایت معراج در نبایدها
نشسته ای به تماشای رفت و آمد ها
تو آفتابی و هرگز نمی شوی انکار
دریغ و درد که نهج البلاغه را یک بار_
کسی مرور نکرد ای شکوه بی تکرار
برای مالک اشتر نوشته ای بسیار
هنوز جوهر آن نامه ها تر و تازه است
غریبیِ سخنت در زمین پر آوازه است
به ناشناسیِ منظومهء علی نامه
به الغدیر به موی سپید علامه
به یا علی مددِ پوریا به هنگامه
به شرمگینیِ من در چکامه و چامه
تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست
که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست...
سید حمیدرضا برقعی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
#عیدالله_اکبر_ثانی
مرا به شور کشید ست شهد انگورش
مذاب کرده مرا انعکاسی از نورش
حَلاوت عَسَل اَصل را نجف دیدیم
شراب می چکد از دست رنج زنبورش
«شنیده ایم» کرامات عاشق لالش
«ندیده ایم» به جز روشنایی از کورش
اگر که ماه تَرَک خورد و شَمس بر می گشت
به حکم دست یدالله بود و دستورش
بپرس از دَرِ خانه، مراتب صبرش
بپرس از دَرِ خیبر، مراتب زورش
شنیدم از دو لب ذوالفقار، می فرمود:
نوای هو هوی باد صباست ماهورش
دوباره خالی ام از خویش و پُر شدم از عشق
دوباره سرخوشم از شعر های مشهورش...
«علی امام من ست و منم غلام علی»
هزار جان گرامی فدای دستورش
علی ست مظهر «لایدرکٌ و لا یُوصَفْ»
نمی توان به دو تا جمله کرد محصورش
علی ست شاخص تشخیصِ خالِص و مُخلص
قسم به روز حساب و به نفخه ی صورش
علی فراتر از اِدراک ما زمینی هاست
خدا به دلبری از خلق کرده مأمورش
تَبوک را علی از دور حَل و فصلش کرد
و رومیان همه خواندند امپراطورش
کسی که تشنه ی پندش ملائکه بودند
به چاه کوفه چه گفت?! و چه بود منظورش?!!
دلی که عاشق مولاست رو نخواهد کرد
به جذبه های بهشت و کرشمه ی حورش
به شأن آیه ی «کَهْفُ الرَّقیمْ»، پی بردم
به محض دیدن عُشّاقِ جور واجورش
به دار باقی تمار و یاری عمار
نگاه کن، به هنر های مست و مستورش
همیشه خنده ی جانانه گریه می طلبد
به اشک خوانده مرا شعر های پُر شورش
سلام کرده ام از وادی السلام به او
به شوق وعده ی شیرین لحظه ی گورم...
علی اصغر یزدی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
دلاورمرد می خواهد از این باده ننوشیدن
سپر را روبروی تیغ ابرویش نپوشیدن
بسان شیر شرزه بر صفوف خصم جوشیدن
که دارد زهره ی آنکه جگر از عبدود گیرد
به روی کفر شمشیر هوالله احد گیرد
که هست این صف شکن یل شیرآهنکوه جز حیدر
که هست این بیرق در آسمان نستوه جز حیدر
که هست این در وجود مصطفی چون روح جز حیدر
علی حُبّهُ جُنّه، قسیم النار و الجَنّه
وصی مصطفی حقا، امام الانس والجِنّه
به زیر باء بسم الله نقطه مرتضی باشد
و این یعنی علی چیزی نمانده تا خدا باشد
یداللهی که چون خالق به خلقت آشنا باشد
کدامین مکتب توحید دینی اینچنین دارد
فقط شیعه امیرالمومنینی اینچنین دارد
زمین دیده است خاک زیر پاهایش گهر می شد
به هر سنگی نظر می کرد عیسی وار زر می شد
زمان جنگ با کفار اول او سپر می شد
اگر چه شاه مردان، صف شکن؛ مولی الموالی بود
دم سهم غنیمت جای او بد جور خالی بود
علی شیر خدا بود از خطر کردن نمی ترسید
به وقت فتنه ها می ایستاد اصلان نمی ترسید
درون غار پیش مصطفی چون زن نمی ترسید
خدا بر حیدر خود لا فتی الا علی گفته
شب لیل المبیت آقای ما جای نبی خفته
علی در خلوت قرب خدا با حق هم آغوش است
حقیقت دور او همچون غلامی حلقه در گوش است
زبیر و طلحه باشی، شمع بیت المال خاموش است
علی اول خودش را با عدالت روبرو می کرد
لباس و کفش او پاره اگر می شد رفو می کرد
خدا می خواست مردم قیمتی باشند، جیفه نه
نبی فرمود بعد از من غدیر آری، سقیفه نه
علی خانه نشین و هر کسی باشد خلیفه نه
مدینه با سقیفه دین خود را پای شرکش داد
علی را هر که پس زد فاطمه فتوای شرکش داد
امیر عظیمی
@deabel