#حضرت_زهرا
تو می روی ای یاسِ من با کوهی از آه!
امّا علی می ماند و این دردِ جانکاه
بعد از تو بانو،آنچه شورِ روضه ها شد
اصلاً همین زخمِ تن و این عمرِ کوتاه
هیچ آدمی تابِ شنیدن را نیاورد
جز اینکه سر بسته بماند در دلِ چاه
آن استخوانِ در گلو و خارِ در چشم
شد مزد من از مردمانِ پست و گمراه
آخر زمان که غربتِ ما را نفهمید
باشد دلم قرص از توکلت و علی الله
با ناله ی محراب من دردا سرانجام
سیلابِ خونی در سحر افتاده در راه
یا اینکه باید خلوتِ غمها بمیرم
یا اینکه شمشیری شکافد فرق این ماه!
هستی محرابی
@deabel
#حضرت_زهرا
چشم وا کردم و دیدم که شدم سینه زنت
همه ی عالم و آدم به فدای حسنت
می چکد نام دل آرای علی از سخنت
سپر حیدر کرار شده جان و تنت
زیر پاهای تو صد چشمه ی کوثر جاری ست
جای خون در رگ تو عشق به حیدر جاری ست
شهر روشن شده از نور تو،بانوی علی
ای نفس های حسن،ای همه نیروی علی
ما ثناگوی تو ایم و تو ثناگوی علی
نفس حیدری ات قوت بازوی علی
سایه ی چادر تو بر سر هر سینه زن است
نام تو وقت سحر ذکر قنوت حسن است
وصف تو کار بشر نیست فقط کار خداست
همه ی خلق به عشق تو بمیرند، رواست
پادشاه است کسی که در این خانه گداست
خاک پاهای غلامان شما نیز شفاست
ذکر پرواز مَلَک های مُقَرب زهراست
همه ی دلخوشی حیدر و زینب زهراست
احسان نرگسی رضاپور
@deabel
#حضرت_زهرا
چنان در سجده هایش استقامت می کند زهرا
سر سجاده تدریس عبادت می کند زهرا
تبسم می کند حیدر همین که گوشه ی خانه
برای زینبش قرآن تلاوت می کند زهرا
علی را در خداوندش،خدا را در همانندش
خدا را هر کجا باشد زیارت می کند زهرا
عسل میریزد از نام علی،هنگام تسبیحش
خدا را با علی گفتن ضیافت میکند زهرا
به دار الحکمه ی زهرا خلافت می کند حیدر
به دار الحکمه ی حیدر خلافت می کند زهرا
برای شمع و پروانه که راه عشق می جویند
کفایت می کند حیدر،کفایت می کند زهرا
به یادش یاس می کارم معطر می شود روحم
به دل حب علی باشد سرایت می کند زهرا
سوالی داشتم پرسیدم از تاریخ گریان شد
و پاسخ داد احساس کسالت می کند زهرا
به مجروحان جنگی سر زدم با درد میخوابند
نمی دانم چگونه استراحت می کند زهرا
به آن میخی که با شرمندگی کج شد توجه کن
اگر هم سخت،دنیا را هدایت می کند زهرا
به کرسی شفاعت می نشیند با دلی پر خون
قیامت را به یک آهش قیامت می کند زهرا
و با پیراهنی که گرگ ها صد پاره اش کردند
تمام شیعیانش را شفاعت می کند زهرا
علی حسنی
@deabel
#حضرت_زهرا
سیلی زدند و صورت مادر سیاه شد
کوچه برای مادر من قتلگاه شد
با ضرب تازیانه ی دشمن به مادرم
دنیا به پیش دیده ی مولا تباه شد
وای ازغروب وکوچه ی غمبار و کوچ ماه
وای از دل حسن که پر از سوز و آه شد
مادر پناه خانه ی مان بود و پر کشید
دیگر علی ز جور و جفا بی پناه شد
از آن دمی که مادرم از بین مان برفت
مونس برای درد علی قعر چاه شد
امیر حسین عظیمی
@deabel
#حضرت_زهرا
سیلی و میخ در و آتش نگارم را گرفت
بشکند دست مغیره چون که یارم را گرفت
پیش چشمم همسرم را زد عدوی بی حیا
این جسارت هدیه ی پروردگارم را گرفت
فاطمه بود و نبودم بود و قنفذ با لگد
ضربه ای زد پشت در ایل و تبارم را گرفت
شد کبود از ضربه ها برگ گل یاس نبی
حیف شد آمد خزان باغ و بهارم را گرفت
آسمان شد روضه خوان و گریه کن عرش خدا
داغ زهرا خنده های روزگارم را گرفت
صبر کردم در عزای خاتم پیغمبران
داغ زهرا عاقبت صبر و قرارم را گرفت
در دل شب غسل میدادم به جسم یاس خود
حیف شد گلچین رسید و گلعذارم را گرفت
در کفن وقتی که پیچیدم تن زخمی او
این مصیبت روشنی شام تارم را گرفت
پایه های عرش میلرزید وقت دفن او
گریه ی آهسته امشب اختیارم را گرفت
گرچه زهرا اعتبارم بود اما رفتنش
افتخار و اعتبار و اقتدارم را گرفت
سعید مرادی
@deabel
#حضرت_زهرا
بسترت جمع شد اما اثرت هست هنوز
بالشی خیس، ز چشمان ترت هست هنوز
رنگ این پارچه ی بستر تو گلگون ماند
اثری از بدن مختصرت هست هنوز
ای پرستوی مهاجر سفرت کشت مرا
کوچ کردی و در این لانه پرت هست هنوز
رسمش این بود که تنها بروی بی حیدر؟
شوق رفتن به دل همسفرت هست هنوز
راستی حال تو خوب است؟ خوشی بانویم؟
اثر زخمِ همان میخ درت هست هنور؟
خوب شد پهلوی تو؟ درد نداری دیگر؟
با تو آن دردِ شدید کمرت هست هنوز؟
ناله های حسنت از همه جانسوزتر است
نیمه های دل شب نوحه گرت هست هنوز
زینبت زنده کند یاد تو را در خانه
اصلا انگار، که چادر به سرت هست هنوز
جای من هم به روی محسن مان بوسه بزن
پشت این در، اثری از پسرت هست هنوز...
رضا قاسمی
@deabel
#حضرت_زهرا
هر چه بود از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به انکار خودم فهمیدم
راز حبس نَفَس و علت جوشیدن خون
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
این که یک حادثه رخ داده در آن کوچۀ تنگ
از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم
همه گویند دگر رفتنی است این بیمار
به قیامت شده دیدار خودم فهمیدم
این که دیگر نزنی شانه به موی زینب
از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم
از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟
حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم
سید علی احمدی
@deabel
#امیرالمومنین_علی
خم ابروت تیغ بُرّان است
غضبت گرد باد و طوفان است
دشمن از نعره ات هراسان است
سرش از تن جدا فراوان است
ذوالفقار تو نعره زد یاهو
وحده لا اله الا هو
عشق تو بین سینه ایمان است
کرمت دائمی چو باران است
یاعلی مثل ختم قرآن است
در جمالت خدا نمایان است
بر درت عشق میزند زانو
وحده لا اله الا هو
نجفِ دومت خراسان است
نقش ایوان تو در ایوان است
قبله و پایِتختِ ایران است
کشور خادم امامان است
نظری با اشارت ابرو
وحده لا اله الا هو
محمد حبیب زاده
@deabel
#امیرالمومنین_علی
با نگاه نافذت قسمت مشخص می شود
با ولا و حب تو عزت مشخص می شود
خالق تطهیری و تطهیر شانی از شماست
از دل قرآن حق عترت مشخص می شود
هر نفس میگفت احمد یا علی و یا علی
اینچنین معیار هر لذت مشخص می شود
سجده بر روی شما،یعنی صراط المستقیم
پای ایوان نجف هیبت مشخص می شود
چشم تو چشمان حق،دست شما دست خدا
با یَدِ خیبر شکن قدرت مشخص می شود
هرچه تو گفتی همان قولِ خدای واحد است
در اطاعت از شما طاعت مشخص می شود
سابقون السّابقون یعنی گدایان شما
پای عشق ناب تو سبقت مشخص می شود
هر کسی روزی ندارد نام تو گوید ز دل
با وجود عشق تو عفّت مشخص می شود
قاریِ قرآنِ بی عشقت میانِ بدعت است
از سقیفه ریشه ی بدعت مشخص می شود
تو ولیُ اللهی و حبل المتینِ حق تویی
با نوای یا علی وحدت مشخص می شود
تیغ تو در دست مهدی می درخشد عاقبت
در میان دولتش عشرت مشخص می شود
عبدِ کریم
@deabel
#امیرالمومنین_علی
خدا با اسم اعظم یا علی گفت
ملک در اولین دم یا علی گفت
عجب سری است در خلقت که از خاک
چو برمی خاست آدم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد
کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
مسیحا دم از آن گردید عیسی
که در دامان مریم یا علی گفت
محمد در شب معراج برخاست
به قصد قرب اعظم یا علی گفت
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت
به مجنونی رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد و او هم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می کرد
به گوش غنچه کم کم یا علی گفت
علی را ضربتی کاری نمی شد
گمانم ابن ملجم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده می شد
یقین آنجا علی هم یا علی گفت
@deabel
#حضرت_زهرا
#امام_حسن
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد
دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها ... نشد
هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها ... نبود
هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد
من عصای پیری مادر شدم در کودکی
پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد
آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد
تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند
در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد
پیش زینب بغضهایم در گلویم گیر کرد
خواستم زاری کنم، پیش حسین، اما نشد
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد
خون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدر
ریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشد
قاسم صرافان
@deabel
#حضرت_زهرا
نشود باز دگر چشم تر زهرایم
نشد آن روز شوم من سپر زهرایم
تا عصابه به سرش بست یقین دانستم
که شکسته شده در کوچه سر زهرایم
بی اثر بود هر آن قدر که گفتم آن روز
پای بردار لعین از کمر زهرایم
بس که نامرد،در سوخته را داد فشار
سوخت از شعله ی در بال و پر زهرایم
لگدی زد به دل فاطمه،شد سقط جنین
آب شد از غم محسن جگر زهرایم
یک طرف محسن و یکسو من و یکسو طفلان
مات و مبهوت به هر سو نظر زهرایم
کربلا بر بدن یوسف من سنگ زنند
تا که فریاد زند من پسر زهرایم
محمود اسدی
@deabel