#حضرت_زهرا
#امام_حسن
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد
خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد
مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم،
هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد
دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد
من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد
من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد
حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود
هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها ... نشد
هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها ... نبود
هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد
من عصای پیری مادر شدم در کودکی
پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد
آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی
آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد
تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند
در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد
پیش زینب بغضهایم در گلویم گیر کرد
خواستم زاری کنم، پیش حسین، اما نشد
چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین
ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد
خون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدر
ریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشد
قاسم صرافان
@deabel
#حضرت_زهرا
نشود باز دگر چشم تر زهرایم
نشد آن روز شوم من سپر زهرایم
تا عصابه به سرش بست یقین دانستم
که شکسته شده در کوچه سر زهرایم
بی اثر بود هر آن قدر که گفتم آن روز
پای بردار لعین از کمر زهرایم
بس که نامرد،در سوخته را داد فشار
سوخت از شعله ی در بال و پر زهرایم
لگدی زد به دل فاطمه،شد سقط جنین
آب شد از غم محسن جگر زهرایم
یک طرف محسن و یکسو من و یکسو طفلان
مات و مبهوت به هر سو نظر زهرایم
کربلا بر بدن یوسف من سنگ زنند
تا که فریاد زند من پسر زهرایم
محمود اسدی
@deabel
#حضرت_زهرا
زخم بستر گرفته ای نکند
چقدر آب رفته ای زهرا
چقدر زخم روی تن داری
بین گرداب رفته ای زهرا
حرف های مرا که میشنوی
نکند خواب رفته ای زهرا
مثل یک عکس پاره پاره شدی
در دل قاب رفته ای زهرا
از شب تار آسمان دلم
مثل مهتاب رفته ای زهرا
بهر جبران امان بده به علی
صورتت را نشان بده به علی
محمد حبیب زاده
@deabel
#حضرت_زهرا
زهرا نفس نفس زدنت می کشد مرا
این رازداری حسنت می کشد مرا
زهرا خودت بگو چه کنم با نبود تو
حیدر فدای چهره ی زرد و کبود تو
چشم و چراغ خانه ی کم سوی من ! مرو
از من گذشته...محض رضای حسن مرو
جای غلاف مانده سر بازویت ولی
فریاد می زدی که فدای سر علی
ای کشتی نجات علی، رو گرفته ای؟
من مرده ام مگر، که تو پهلو گرفته ای
ای سربلند ها همه پیش تو سر به زیر
پیش حسین دست به پهلوی خود مگیر
مویت در این سه ماه حسابی سپید شد
محسن میان شعله ی آتش شهید شد
عمرم پس از تو ، فاطمه جان! می شود تباه
در هر نماز مرگ مرا از خدا بخواه
دنیا بدون نور تو تار است فاطمه
کار علی بدون تو زار است فاطمه
بعد از تو روزگار حسن تیره می شود
وقتی به خاکِ چادر تو خیره می شود
باور نمی کنم که نهانی و بی صدا
با دست های خویش کفن می کنم تو را
از سرنوشت راه گریزی نداشتم
جز دردسر برای تو چیزی نداشتم
آن روزهای خاطره انگیزِ ما گذشت
زهرا ببین که بعد تو بر من چه ها گذشت
بعد از تو خنده های علی را کسی ندید
چون موی تو محاسن من نیز شد سفید
بعد از تو چاه محرم غم های حیدر است
هر شب که بی تو می گذرد صبح محشر است
سر می کنم بدون تو با آهِ سینه سوز
شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز
احسان نرگسی رضاپور
@deabel
#حضرت_زهرا
تو زمین خوردی و من آه جگر سوز زدم
جلوی چشم ترم سوختی و دم نزدی
قنفذ از دست تو با ضربه پذیرایی کرد
ای شکسته سپرم سوختی و دم نزدی
قاتلت دور و برم پرسه زنان می خندد
زد شرر برجگرم سوختی و دم نزدی
رد خون تو نرفت از در بشکسته من
در کنار پسرم سوختی و دم نزدی
منم و چاه و غم و گریه و تنهایی و درد
بهترین همسفرم سوختی و دم نزدی
قامت خم شده ات علت قد خم من
غصه مرقد بی نام و نشانت غم من
محمد حبیب زاده
@deabel
l#حضرت_زهرا
سیلی و میخ در و آتش نگارم را گرفت
بشکند دست مغیره چون که یارم را گرفت
پیش چشمم همسرم را زد عدوی بی حیا
این جسارت هدیه ی پروردگارم را گرفت
فاطمه بود و نبودم بود و قنفذ با لگد
ضربه ای زد پشت در ایل و تبارم را گرفت
شد کبود از ضربه ها برگ گل یاس نبی
حیف شد آمد خزان باغ و بهارم را گرفت
آسمان شد روضه خوان و گریه کن عرش خدا
داغ زهرا خنده های روزگارم را گرفت
صبر کردم در عزای خاتم پیغمبران
داغ زهرا عاقبت صبر و قرارم را گرفت
در دل شب غسل میدادم به جسم یاس خود
حیف شد گلچین رسید و گلعذارم را گرفت
در کفن وقتی که پیچیدم تن زخمی او
این مصیبت روشنی شام تارم را گرفت
پایه های عرش میلرزید وقت دفن او
گریه ی آهسته امشب اختیارم را گرفت
گرچه زهرا اعتبارم بود اما رفتنش
افتخار و اعتبار و اقتدارم را گرفت
سعید مرادی
@deabel
#حضرت_زهرا
رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود
سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود
ز دهان زن همسایه شنیده زینب
حال او بسکه وخیم است مداوا نشود
بشکند دست مغیره که به قنفذ میگفت
آنقدر ضربه شدید است که او پا نشود
پسرش دید غم کوچه و غصب فدکش
به گمانم که دگر عقده ی او وا نشود
چه سرش آمده مرگش ز خدا می خواهد
گذرش کاش دگر سمت گذرها نشود
حال او زار و خراب است بمیرم ای وای
دیگر از بستر بیماری خود پا نشود
علی بهرامی نیا
@deabel
#حضرت_زهرا
غم که آوار می شود اِی وای
درد بسیار می شود اِی وای
خواب دُشوار می شود اِی وای
سُرفه خونبار می شود اِی وای
روضه تکرار می شود اِی وای
غربتِ بی حَدَش به یادش هست
هِق هقِ مُمتدَش به یادش هست
پسرِ ارشدش به یادش هست
قاتلی که زَدَش به یادش هست
تا که بیدار می شود اِی وای
کُن دعا که دِگَر زمین نَخورَد
هیچ زن در گُذَر زمین نَخورَد
لا اقل بی خبر زمین نَخورَد
پیشِ چشمِ پسر زمین نَخورَد
که چنین زار می شود اِی وای
شهر صد رنگ بود و مادر بود
نیَتِ چَنگ بود و مادر بود
کوچهای تَنگ بود و مادر بود
هر طرف سنگ بود و مادر بود
فصل آزار میشود اِی وای
خواست پیشَش سپر شود که نشُد
سدِ چندین نفر شود که نشُد
مانعی در گُذَر شود که نشُد
قَدِّ او بیشتر شود که نشُد
حرفِ انظار می شود اِی وای
وای از ازدحام و نامحرم
آه بیت الحرام و نامحرم
فاصله یک دو گام و نامحرم
پا به ماهِ امام و نامحرم
چشم خونبار می شود اِی وای
کَمَرَش را گرفت برخیزَد
پسرش را گرفت برخیزَد
چادرش را گرفت برخیزَد
تا سرش را گرفت برخیزَد
همه جا تار می شود اِی وای
از زمین خوردنش شکسته شده
هفت جایِ تنش شکسته شده
حسن از دیدنش شکسته شده
هم علی هم زنش شکسته شده
وقتِ دیدار می شود ای وای
با رُخِ خیس و چهره ی زردش
پسرش تا به خانه آوردش
صورتش را گرفته از مَردَش
نه که سیلی دلیلِ سر دَردَش
سنگِ دیوار می شود ای وای
حسن لطفی
@deabel
#حضرت_زهرا
کاش یک مشت بی حیا، ای دوست
آتش غم به حاصلت نزنند
کاش یک روز در خیالت هم...
مادرت را مقابلت نزنند
مجید تال
@deabel
#حضرت_زهرا
هجده بهار بر گل عمرم دمیده است
حالا چه زود فصل زمستان رسیده است
قدّم رشید بود و غم همسرم بلند
از احترام اوست که قدم خمیده است
از طرز راه رفتن خود رنج می کشم
زینب مرا خمیده خمیده ندیده است
در سینه ی شکسته، نفس گیر می کند
این درد استخوان نفسم را بریده است
تنها نه گوشواره ام افتاد روی خاک
آن ضربِ دست، پرده گوشم دریده است
شبها زخواب می پرد و گریه می کند
طفلی حسن؛ که رنگ ز رویش پریده است
شاید در آن هیایوی آنروز کوچه ها
او نیز طعم دست عدو را چشیده است
روی من و حسن؛ و غرور علی.. خدا
هر غصه ای که می کشم از آن «کشیده» است
سیدمحمد حسینی پور
@deabel
#حضرت_زهرا
سیلی زدند و صورت مادر سیاه شد
کوچه برای مادر من قتلگاه شد
با ضرب تازیانه ی دشمن به مادرم
دنیا به پیش دیده ی مولا تباه شد
وای ازغروب وکوچه ی غمبار و کوچ ماه
وای از دل حسن که پر از سوز و آه شد
مادر پناه خانه ی مان بود و پر کشید
دیگر علی ز جور و جفا بی پناه شد
از آن دمی که مادرم از بین مان برفت
مونس برای درد علی قعر چاه شد
امیر حسین عظیمی
@deabel
#حضرت_زهرا
به كعبه ای که بر آن سجده نُه فلک دارد
دل من و دل تو درد مشترک دارد
محبت من و تو سنگ امتحان همه است
میان جنت و دوزخ خدا محک دارد
کسی که حرمت ما را شکست می دانست
که حرمت در این خانه را ملک دارد
خدا کند که دلش را خدا بسوزاند
کسی که از دل خونت دل خنک دارد
بگیر پرده ز رو ماه آسمانی من
که این گرفتگی ات ریشه در فدک دارد
فقط به آینه ی من نشسته گرد غمت
ولی تو آینه ات، از سه جا ترک دارد
به جز تو نیست گلی که نشان عشق مرا
به روی ساقه و گلبرگ و شاخه حک دارد
غذا نمی خورد و گریه می کند زینب
دوباره سفره امروزمان نمک دارد
محسن عرب خالقی
@deabel