☆
داستان آموزنده و مفید...!!!
زني از زبان خود چنین حکایت میکند از زندگي و سر گذشت اش ...
من تازه جوان شده بودم و در یک دهکده ی در یکی از ولایت های افغانستان بسر میبردم خواستگاران زیادی داشتم ولی کسی که من دوستش داشتم به خواستگاری من آمد و مرا به او به خوشی و رضایت فامیل ها دادن با هم نامزد شدیم و بعد از مدتی ازدواج کردیم زندگی خیلی خوش را در کنار هم داشتیم و شوهرم هم خیلی دوستم داشت و همیشه با هم کمک میکردیم و با هم در امور زندگی فعالیت میکردیم روزی که با شوهرم در زمین مصروف کار بودیم قومندان ( فرمانده ) که در قریه ما بود و افراد زیادی داشت تنها بر زمین که با شوهرم مصروف کار بودیم آمد و من و شوهرم مصرف کار بودیم به نگاه های زهری اش از هر طرف به من میدید و من و شوهرم در کار خود مصروف بودیم و این کار فرمانده چندین روز به شکل وقفه ادامه پیدا کرد کاهی بالای زمین می آمد خسته نباشید میگفت به ما و گاهی از دور میدید و قلب ام این را احساس میکرد که این مرد انسان خوبی نیست و این حرکاتش علتی دارد ...
چون ما از یک قشلاق (دهکده ) بودیم این خسته نباشید گفتن ها عادی بود و همه به یکدیگر میگفتند اما این انسان ، انسان خوبی نبود از رفتارش معلوم بود ...
زندگی من و شوهر عزیزم خیلی خوش بود و از زندگی راضی بودیم و تقریباً چند سالی از ازدواج ما گذشته بود فکر میکردیم چند روز گذشته و صاحب فرزندی شدیم و خوش خندا زندگی داشتیم . یکی از روز ها احوال آمد که شوهرم دیگر درین دنیا نیست او را کسی بالای زمینی که کار میکرد به قتل رسانده باشنیدن این خبر دنیایم تاریک وتاریک تر شد و دیگر آن شخص نبودم دگر آن همه خوشی ها نبود و ...
شش ماه از فوت شوهرم نگذشته بود که همان فرمانده ( قومندان ) به خواستگاری من بیوه آمد و حیران بودم و میدانستم شوهرم را همین انسان کثیف به قتل رسانده خوب چون فرمانده خیلی ظالم و زور آور بود بار ها خواستگاری از من کرد و در نهایت فامیل و اقاربم را به شکلی راضی ساخت با تهدید و ...
و من را برای این فرمانده دادن با گذشت هر روز خون گریه میکردم و با این شخص زیر یک سقف شب و روز را می گذشتاندم و از او بعد از چند سالی فرزندان متعددی داشتم و بار ها برایش میگفتم که کشتن شوهرم کار تو بود انکار میکرد که نه هرگز از من نیست تا این که یک شبی خانه دوستش دعوت بود و در آنجا با دوستانش بود و شب هنگام که طرف خانه می آمد صدای شلیک گلوله شد و در تاریکی شب زد خورد شد معلوم نبود که کی فیر میکند بالای کی و در همان وقت شوهرم از سوی پولیس دستگیر شد و به جرم قتل کسی در همان شب با لباس خون آلود که با جسد خون پُر فرد کشته شده تماس داشت ...
بعد از گذشت ماه ها و محکمه ها شوهرم یعنی قومندان به جرم قتل همان شب محکوم به اعدام گردید و در روز که اعدام میشد همه فامیل رفتین تا به آخرین بار با او خدا حافظی کنیم وقتی نوبت من شد نزدیکم آمد و اشک از چشمانش افتاد و آهسته گفت شوهرت را من کشته بودم تا با تو باشم ولی این مرد را من نکشته ام همان شب که از دعوت برمیگشتم صدای شلیک گلوله را شنیدم ولی به راه خود در تاریکی شب ادامه دادم و درین فکر بودم که شلیک به خاطر شادی و خوشی آن محفل که دعوت شده بودیم است و در همان راه خود در تاریکی ادامه دادم تا این که پایم به چیزی بند شده و افتادم وقتی متوجه شدم بالای جسدی افتادم و با خونش لباسم پُر از خون شد که دستگیرم کردند ...
شوهرت را من کشتم ولی این شخص را نکشتم و با چشم پُر اشک گفت باور کن به تهمت ناحق اعدام میشوم و اعدام شد ...
از همان روز فهمیدم که هیچ گپی بدون دلیل گفته نشده ...
هرچی کِشت کنی همان را درو میکنی ...
اگر به ناحق کُشتی حتماً کشته میشوی ...
اگر ظلم کنی بالایت ظلم میشود ...
اگر فریب دهی حتماً فریب ات میدهند ...
اگر بازی کنی با عزت کسی حتماً با عزت ات بازی صورت میگیرد ...
یعنی هر چی در حق مردم کنی همان را انتظار داشته باش ...
قدرتمندان تجاران سرمایه دارانِ امروز متوجه باشید هر عمل عکس العمل دارد ...
شیر و همرسانی چنین موضوعات صدقه جاریه است
نامه واقعی به خدا❤️
( این نامه هم اکنون در موزه گلستان نگهداری میشود)
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است
که در زمان ناصرالدین شاه ،دانش اموزی در مدرسه ی مروی تهران بود
و بسیار بسیار آدم فقیری بود.
یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد.
نامه ی او در موزه ی گلستان تهران تحت عنوان "نامه ای به خدا" نگهداری می شود.
مضمون این نامه :
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا !
سلام علیکم ،
اینجانب بنده ی شما هستم.
از آن جا که شما در قران فرموده اید :
"و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها"
«هیچ موجود زنده ای نیست الا اینکه روزی او بر عهده ی من است.»
من هم جنبنده ای هستم از جنبندگان شما روی زمین.
در جای دیگر از قران فرموده اید :
"ان الله لا یخلف المیعاد"
مسلما خدا خلف وعده نمیکند.
بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم :
۱ - همسری زیبا و متدین
۲ - خانه ای وسیع
۳ - یک خادم
۴ - یک کالسکه و سورچی
۵ - یک باغ
۶ - مقداری پول برای تجارت
۷ - لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید.
مدرسه مروی-حجره ی شماره ی ۱۶- نظرعلی طالقانی
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟
می گوید،مسجد خانه ی خداست.
پس بهتره بگذارمش توی مسجد.
می رود به مسجد در بازار تهران(مسجد شاه آن زمان) نامه را در پشت بام مسجد در جایی قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه! او نامه را پنجشنبه در پشت بام مسجد می ذاره.
صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره.
کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته،
از آن جا که(به قول پروین اعتصامی)
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"
ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه
نامه ی نظرعلی را از پشت بام روی پای ناصرالدین شاه می اندازه.
ناصرالدین شاه نامه را می خواند و دستور می دهد که کاروان به کاخ برگردد.
او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد،
و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند.
وقتی نظرعلی را به کاخ آوردند
دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:
نامه ای که برای خدا نوشته بودید ،ایشان به ما حواله فرمودند
پس ما باید انجامش دهیم.
و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود.
این نامه الآن در موزه گلستان موجود است و نگهداری می شود.
این مطلب را میتوان درس واقعی توکل نامید.
یادت باشه وقتی میخوای پیش خدا بری
فقط باید صفای دل داشته باشی🌷
برخی از خشم ها کشنده است
مردی بیشتر مالش را خرج منزل جدید و اثاثیه ی جدید آن کرد، آن خانه را به یک گل زبیا تبدیل کرد، سپس زنش را برد، وقتی زن آن جا را دید خیلی خوشحال شد، سپس به آن خانه منتقل شدند.
صبح مرد به محل کارش رفت و همسر و فرزندانش را در خانه گذاشت. یکی از بچهها برخواست و چاقو را برداشت و شروع کرد به بازی کردن با اثاثیه، این مبل را پاره کرد و این صندلی را خراب کرد.
پدر از سر کارش برگشت، وقتی دید بچهها با اثاثیه ی جدید بازی کرده اند خیلی خشمگین شد، بزرگترین بچه را گرفت و دست و پایش را با ریسمان محکم بست.
کودک مرتب گریه می کرد و از پدرش خواهش می کرد، ولی برای پدری که خشم او را کور ساخته بود سودی نداشت.
مادر کوشید پسرش را آزاد کند، پدر به او گفت اگر این کار را انجام دهی طلاق هستی.
کودک مرتب گریه می کرد تا این که از گریه خسته شد.پس تسلیم شد و به چیزی شبیه خواب عمیق فرو رفت. ناگهان بدنش شروع به تغییر کرد و پوست بدنش زرد شد.
پدر ترسید، طناب دست و پای کودک را باز کرد سپس به سرعت او را به بیمارستان برد، چون بیهوش بود.
بعد از آزمایشات سریع پزشکان اعلام کردند که باید دست و پایش قطع شود، چون خون سمی شده است و اگر به قلب برسد شاید بمیرد.
تصمیم به قطع کردن گرفتند، پدر در حالی که گریه می کرد و فریاد می کشید امضا کرد.
بدبختی زمانی بود که پسر از اتاق عمل خارج شد، او به پدرش نگاه می کرد و می گفت: پدرجان! پدرجان! دست و پایم را به من بده، دوباره این کار انجام نمی دهم 1.
ا. یا ابت- محمد دویش.
کتاب:مجموعهی طلایی از داستانهای واقعی ص:113/114
مؤلف: محمد احمد هلالی
مترجم:دکتر محمد ابراهیم ساعدی رودی
هدایت شده از الهی ما به قَلَم رَحمَتت ایمان داریم
😭😭😭😭😭😭😭😭😪😪😪😪😢😢
سلام
رزمنده دوران دفاع مقدس
استاد لطفی مقدم از استان البرز ،
از دیدن این کلیپ متاثر شدم. 😪😢
هیچ جای دنیا کولبر وجود ندارد
و فقط و فقط در نقاط مرزی ایران
این پدیده جمع کثیری از بیکاران را مشغول کرده است.
هدایت شده از مقدم
🌹وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید:
🌹به مردم بگویید امام زمان (عج) پشتوانهی این انقلاب است.
🔸بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم.
از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
🌹در وصیتنامه نوشته بود :
🔹من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند.
اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
پدر و مادر عزیزم!
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم.
جنازهام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه میماند.
بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست.
این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
به مردم دلداری بدهید.
به آنها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان (عج) پشتوانهی این انقلاب است.
بگویید که ما فردا شما را شفاعت میکنیم .
بگویید که ما را فراموش نکنند.
🌹بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم.
دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است.
✍️راوی: سردار حسین کاجی
📚برگرفته از کتاب خاطرات ماندگار؛ ص١٩٢ تا ١٩۵
#ما_ملت_امام_حسینیم
#حیاتنا_الحسین
#زندگیمان_حسین #اربعین_۱۴۰۲
🔴 کانال حضرت زهرا و شهدا 👇
@hazraet_zahra_135
هدایت شده از مقدم
در اين نوع عزاداري، عزاداران با پاي برهنه از شهري که در نزديکي کربلاي معلا قرار دارد، حرکت مي کنند و در حالي که هروله مي کنند و با دست بر سر و صورت خود مي زنند، خودشان را به حرم سالار شهيدان، أبا عبدالله الحسين (ع) مي رسانند و پس از زيارتي کوتاه مدت که چند دقيقه اي بيشتر طول نمي کشد، محل را ترک مي کنند. اين مراسم قبل از نماز ظهر و عصر از منطقه طويريج آغاز شده، به گونهاي كه عزاداران نماز را در ميانه راه و در نزديكي خيمهگاه اقامه كرده و پس از خاموش كردن خيمههاي آتش گرفته خود را دوان دوان و هرولهكنان به قبله عشاق حرم حسين بن علي عليهالسلام ميرسانند
- یک سال روز عاشورا مرحوم علامه بحرالعلوم با عده ای از طلاب شهر کربلا به منظور خوش آمد گویی و استقبال به سمت بیرون شهر می روند. هنگامی که دسته طویریج وارد می شوند، ناگهان طلاب و همراهان مرحوم بحرالعلوم می بینند که ایشان با آن عظمت و مقام، عمامه و عبا و عصا را کنار گذاشته و خود را در میان عزاداران و سینه زنان انداختند و به سر و سینه می زنند.
- طويريج که نام ديگر آن "هنديه" است نام منطقهاي در 10 كيلومتري كربلاست كه در زمان قيام حسيني محل قبيله بنياسد بوده و عزاداران حسيني در كربلا به رسم دير رسيدن اين دسته در عصر عاشورا به كربلا، مراسم عزاداري خود را از اين منطقه آغاز ميكنند و تمام 10 كيلومتر را با پاي برهنه و هرولهكنان لبيك ميگويند.
هدایت شده از مقدم
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
نظر به اینکه نزدیک به چند میلیون ایرانی برای اربعین عازم کربلای معلی هستند
برآن شدیم تا به یاری خدا از وقوع مشکلات احتمالی جلوگیری کنیم
از خواص سوره ی ضحی اینست که برای محافظت از مسافر قرائت میشود
ختم چند میلیون سوره ی ضحی برای سلامتی میلیونها ایرانی عازم کربلا
سهم شما یک مرتبه تلاوت و ارسال به تمامی گروه ها
🌼سورة الضحى🌼
بسم الله الرحمن الرحيم
وَالضُّحَى (1)
وَاللَّيْلِ إِذَا سَجَى (2)
مَا وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَمَا قَلَى (3)
وَلَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَّكَ مِنَ الْأُولَى (4)
وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَى (5) أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوَى (6)
وَوَجَدَكَ ضَالّاً فَهَدَى (7)
وَوَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَى (8)
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ (9)
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ (10) وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ (11)
لطفا اول قرائت بشه بعد ارسال...
التماس دعای فرج
.
اگر فردا آخرین روز دنیا باشد
جالب است تمام خطوط تلفن
دنیا پر میشود از جمله هایے مانند:
"همیشه دوستت داشتم" , " عاشقتم"
" هیچ وقت نتوانستم بگویم دوستت دارم" , " مرا ببخش "
"اولین و آخرین عشقم تو بودے " و
هزاران نفر براے دیدن ڪسے ڪه دوست دارند حاضر هستند ڪل داراییشان را بدهند براے اینڪه وقت دیدن طرفشان را لحظه اے داشته باشند
خیلے ها پشیمان میشوند ڪه چرا خیانت ڪردند،
خیلے ها دنبال گرفتن یک بخشش ساده میروند
ڪاشڪے هر روز
روز آخر بود تا ما انسان ها قدر لحظات زندگے را میفهمیدم!
قدر یڪدیگر را میدانستیم
ڪاشڪے به جاے لج بازے و یا غرور بیجا، لحظه اے را با عشق سپرے میڪردیم
پـــــــــولدار.-------------------------
1-اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند :یا رژیم دارد یا غذاها باب طبعش نیست.
2-اگر لباسش كوتاه و بی قواره باشد می گویند : معلوم نیست از كدام بوتیك خریده.
3-اگر پیاده راه برود می گویند : كار عاقلانه ای میكنه پیاده روی برای سلامتی بدن لازمه.
4-اگر تند تند غذا بخورد می گویند : ببین چه كار واجبی داره كه اینقدر عجله می كنه.
5-اگر از اداره بیرون كنند می گویند : چون مداخلش و عایداتش زیاد بود حسودها برایش زدند.
6-اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : احتیاجی نداره حالا استراحت می كنه.
7-اگر بمیرد می گویند ؟ خدا بیامرزدش حیف که مرد چه انسان خوب و برازنده ای بود و هزاران تعریف دروغی دیگر.
---------------------فقیر.-------------------------------
1-اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : بیچاره عادت نداره غذاهای خوب بخوره.
2-اگر لباسش كوتاه و بی قواره باشد می گویند : نیگاش كن ، لباس به تنش زار می زنه.
3-اگر پیاده راه برود می گویند : جون سگ داره این همه راه رو می خواد پیاده بره.
4-اگر تند تند غذا بخورد می گویند : انگار از قحطی برگشته.
5-اگر از اداره بیرون كنند می گویند : دزدی كرده.
6-اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : لش تن پرور حال كار هم نداره.
7- اگر بمیرد می گویند : خوب شد مرد راحت شد.
هدایت شده از پیشکسوتان جهاد و شهادت تالش بزرگ
خلاقیت مداح عراقی جهت خوش امدگویی
💜🌹🌸🍀🍀🌸🌹💜
🌸 ای بـام بلنـد آسمـان ، صبح بخیـر
🍀 ای پرتو مهر، زرفشان، صبح بخیر
🌸 ای طایر عـاشـق سحر خیز سـلام
🍀 ای چشمهٔجاری روان صبح بخیر
🌹🍃 سلام به دستان بخشنده
🍀🍃 سلام به لب های پرخنده
🌹🍃 سلام به دل های بی کینه
🍀🍃 سلام به اندیشه های مثبت
🌹🍃 سلام به دیـدگان زیبـا بیـن
🍀🍃 سلام به صبــح و روشنـی
🌺🍃صبح یعنی بوسه برقلب خدا
🌺🍃صبح یعنی عـاشقی بـا کبـریـا
🌸🍃صبح یعنی نور یعنی زندگی
🌸🍃ابتدای پاکی و جـود و سخا
ســـلاااااام 💝
صبـح بخیـر 🍀
آرزو می کنم 💝
در این روز زیبا 🍀
دلتون پـراز محبت 💝
روزتون پُـراز رحمت 🍀
زندگیتون پـراز بـرکـت 💝
لحظههاتون پراز موفقیت🍀
وعاقبتتون ختم بخیر باشـد💝
روزتون پرازعشق وخوشبختی🍀
دوشنبه تون بخيرونیکی ونشاط💝
💜🌸🌹🍀🍀🌸🌹💜
💚 بر نام حُسینْ و کَربَلایش صَلَواتْ
❤️ بر نام ابوالفَضْل ووَفایَشْ صَلَواتْ
💚 بر اَهْلِ حَرَمْ به حَقِّ زَهرا» صَلَواتْ
❤️ بـر جمله ی یاوران مـُولا صَلَواتْ.
💟شروع هرروزخودرامزین کنیم💟
💚🍃 "بـا ذکر صلوات"🍃💚
💜🍃 برمحمدوآل محمد 🍃💜
💜اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدو❤️ٍَ
❤️آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم💜ْ
💚(🌸)اللّهُمَّ
💚(🌸)صَلِّ
💚(🌸)عَلَی
💚(🌸)مُحَمَّدٍ
💚(🌸)وَ آلِ
. 💚(🌸) مُحَمَّدٍ
💚(🌸)وَ عَجِّلْ
💚(🌸)فَرَجَهُمْ
💚(🌸)وَ اَهْلِکْ
💚(🌸)اَعْدَائَهُمْ
💚(🌸)اَجْمَعِین
💜اَللّٰهُـمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍوَ💚
💚َّآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💜
💜🌹🍀 🍀🌹💜
🌼به آیـه آیــه قــرآن احمـدی صلوات
🌸به بهترین گل گلزارسرمدی صلوات
🌼به اهـل بیت رسـول گـرامی اسـلام
🌸به غنچه غنچه باغ محمدی صلوات
💚اللَّهـُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ💜
💜آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهم💚
💟هر روزمان را شروع کنیم بـا ذکر
❇️صلوات برحضرت محمد و خاندان
💟شریف و نورانی و پاک و مطهرش
💜اَللّٰهُـمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و💚
💚َآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُـم💜
❤️🍃🍀الّلهُمَّ
❤️🍃💚صلّ
❤️🍃🍀علْی
❤️🍃💚محَمَّد
❤️🍃🍀وآلَ
❤️🍃💚محَمَّدٍ
❤️🍃🍀وعَجِّل
❤️🍃💚 فرَجَهُم
💚اَللّٰهُـمَّ صـَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ💜
💜 آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💚
هدایت شده از مقدم
♎️دلایل #سردبودن بدنتان چیست ؟
🔺کمبودآهن
🔺لاغری زیاد
🔺خواب ناکافی
🔺کم کاری تیروئید
🔺مشکل گردش خون
🔺آب بدنتان کم شده است
🔺ماهیچههای بدنتان کم است
✅ارسالی از سرکار خانم دکتر هنرمند(علوم آزمایشگاهی)🌹
👉 🌺🍃
🏖 @Tebe_sonatiii
هدایت شده از مقدم
#زائران_اربعین_حسینی
حتماً بخوانید
.هیچ می دانستید
در مورد مداحی که ملاباسم کربلایی برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟
شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف در خواب دیدن که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را
می خوانند برای زوار اربعین 😭 ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعدا توسط آقای باسم کربلایی مداحی می شود .ترجمه نوحه را در زیر میخوانید
🌸🍃🌸🍃🌸
تا ان شاء الله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند:
👇👇👇👇
تِزورونی اَعاهِـدکُم
به زیارت من میآیید، با شما عهد میبندم
▪
تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم
میدانید که من شفيع شمایم
▪
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم
اسامیتان را ثبت میکنم
▪
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم
خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
▪
وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه
قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
▪
أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه
من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من میآیید
▪
یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه
ای که جانهایتان را به بهای زیارت من به کف گرفتهاید
▪
عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه
بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران!
▪
تواسینی شَعائرْکُم
عزاداریهایتان به من دلداری میدهد
▪
تْرَوّینی مَدامِعْـکُم
و اشکهایتان مرا سیراب میکند
▪
اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم
من و زخمهایی که بر تن دارم به شما دلداری میدهیم
▪
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
▪
هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ
خوش آمدید ای که وعدهتان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر میشوید
▪
إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ
آمدید در حالی که نه گرما برایتان مهم بود و نه سرما
▪
وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر
قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر
▪
اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ
در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمیکنم
▪
عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم
در وقت دیدار پیشتان میآیم و دور نمیشوم و رهایتان نمیسازم
▪
مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم
پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم
▪
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم
آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
▪
یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی
ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کردهاید
▪
تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟
میدانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی میاندازد؟
▪
بِلـکطَعو چْفوفه وْ صاحْ اِدْرِکْـنی
به یاد آن دست بریدهای که فریاد زد: مرا دریاب
▪
صِحِتْ وَیلاه یا اخویه وْ ظَهَرْ مِحْنی
و با شنیدن آن صدا، آشکارا فریاد زدم که بیبرادر شدم و اندوهم بر من آشکار شد
▪
کِسَرْ ظَهری سَهَمْ هَجْـرَکْ
تیر هجرت کمرم را شکست
▪
نِفَدْ صَبری بَعَدْ عُمـرَکْ
بعد از شهادتت صبرم به پایان رسید
▪
اُوَصّیکُمْ عَلَی الرّایِه اُوَصّیکُمْ
سفارش این پرچم را به شما میکنم
▪
هَـله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم
خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید
▪
یَا مَنْ گاصِدْ إلَیَّ و دَمْـعِه تِجْـریـهْ
ای که با چشمان اشکبار قصد زیارت مرا کردهاید
▪
اَعرُفْ حاجِتَکْ مو داعی تِحْـچیـهِ
حاجتتان را میدانم، نیازی به گفتن نیست
▪
وَ حَـگ نَحـْـرِ الرِّضیع اِلـحاجِه اَگضیهِ
قسم به گلوی شیرخواره، حاجتتان را برآورده میکنم
▪
یَا زائرْ عاهَدِتْ کِلْ عِلّه اَشْـفیهِ
زائران من، عهده کردهام که هر بیماری را شفا دهم
▪
اَخو زینب فَرَحْ بیکُمْ
برادر زینب به خاطرتان شاد شد
▪
هَله وْ مَرحَبْ یُنادیکُم
خوش آمدید صدایتان میزند
▪
یُحَیّیـکُم اَبو الغیـره یْحَیّیـکُم
مرد غیرتمند به شما درود میگوید
▪
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم
خوش آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید
▪
زینبْ مَنْ تُشاهِدکُم تِزورونی
زینب هنگامی که شما را میبیند که زیارتم میکنید، میگوید:
▪
تُنادیکُم لِوَنْ بِالطَّفّ تحضُرونی!
کاش در جنگ حاضر میشدید
▪
ما اَمْـشی یِسْره وْ لا یَسلِبونی
که مرا به اسیری نمیبردند و مرا غارت نمیکردند
▪
و لا بسیاطهم غَدَر یْضرِبونی
با تازیانههای خیانت نمیزدند
▪
تُنادینی: أنَا الجیره وْ صَد عَنّی أبو الغیره
صدایم میزند که من در بندم و سرور غیرتمندان از دستم رفت
▪
اَبَچّیکُم عَلی مْصابه اَبَچّیکُم
شما را بر این مصیبت میگریانم
▪
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم
خوش آمدید ای زائران من،خوش آمدید.
این متن رابرای همه کسانی که میدانید زائر اباعبدالله علیه السلام در اربعین میباشند بفرستید.
اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿٢٤ انفال﴾
ای مؤمنان! فرمان خدا را بپذیرید، و دستور پیغمبر او را قبول کنید هنگامی که شما را به چیزی دعوت کند که به شما زندگی (مادی و معنوی و دنیوی و اخروی) بخشد، و بدانید که خداوند میان انسان و دل او جدائی میاندازد (و میتواند انسان را از رسیدن به خواستها و آرزوهای دل باز دارد و او را بمیراند و نگذارد عمر طولانی داشته باشد که مهمترین آرزوی دل هر انسانی است)، و بدانید که همگان در پیشگاه خدای سبحان گرد آورده میشوید (و به حساب و کتابتان رسیدگی میگردد). (۲۴)
🍋
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد🌹
🍎🍎
سلام و درود بر شما عزیزان
صبح دوشنبه 6 شهریور,11 صفر و 28 آگوست به خیر
🍎🍎🍎
بار خدايا - از سوى خود فرجى بخش، با آن نيرويى كه مردگان را زنده میكنى،
و سرزمينهاى مرده را حيات میدهى،
و ما را - خدايا - از غم و غصه هلاك مكن تا دعايمان را به اجابت برسانى،
و تا پايان حيات مزه شيرين عافيت را به ما بچشان،
الهى،
اگر بلندمان نمايى كيست كه پستمان كند؟
و اگر پستمان سازى كيست كه بلندمان نمايد؟
و اگر ما را گرامى دارى كيست كه خوارمان كند؟
و اگر خوارمان نمايى كيست كه اكراممان نمايد؟
و اگر عذابمان دهى كيست كه بر ما رحمت آورد؟
و اگر هلاكمان كنى كيست كه درباره بنده گانت جلودار تو شود؟
يا از تو درباره اش بازخواست نمايد؟
الهى آن ده كه آن به.
🍏🍏🍏🍏
خداوندا طاعات ما اندک است و کرم تو بسیار، به لطف و کرمت بنگر، نه به طاعت ما
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ
پروردگارا! مرا و پدر و مادر مرا و مؤمنان را بیامرز و ببخشای در آن روزی که حساب برپا میشود (و حسابرسی میگردد و به دنبال آن پاداش و پادافره داده میشود).
آمین آمین آمین
📌#اطلاعات_مذهبی
مختص مصاحبه فرهنگیان
۱. تعداد سوره های قرآن؟ ۱۱۴
۲. تعداد جزء های قرآن؟ ۳۰
۳. طولانی ترین سوره قرآن؟ دومین سوره، بقره.
۴. کوتاه ترین سوره قرآن؟ صدوهشتمین سوره، کوثر.
۵. طولانیترین آیه قرآن؟ آیه ٢٨٢ بقره.
۶. بهترین شب که قرآن به آن اشاره کرده است؟ شب قدر.
۷. بهترین ماه که در قرآن ذکر شده است؟ ماه رمضان.
٨. بزرگترین حیوان که در قرآن آمده است؟ فیل.
۹. کوچکترین حیوان که در قرآن آمده است؟ پشه.
۱۰. قلب قرآن یا ریحانه القرآن ؟ یس .
۱۱. سورهای که به نام یکی از حکما است؟ لقمان.
۱۳. سورهای که به نام یکی از فلزات میباشد؟ حدید.
۱۴. آیات سجده تلاوت چند است؟ ۱۴
۱۵. کدام سوره بدون بسمالله است؟ توبه
۱۶. کدام سوره دارای دو بسم الله میباشد؟ نمل
۱7. عروس قرآن؟ الرحمن.
۱۸. سورهای که معادل یک سوم قرآن است؟ اخلاص
۱۹. سورهای به نام یکی از روزهای هفته؟ جمعه.
۲۰. چند سوره با قل شروع میشود؟ (5) کافرون، اخلاص، فلق، ناس، جن .
۲۱. سورهای که در تمام آیات آن کلمه الله وجود دارد؟ مجادله.
۲۲. سورهای به نام یکی از میوهها؟ تین.
۲۳. سورهای به اسم یک حکومت یا کشور؟ روم.
۲۴. معوذتین شامل کدام سورههاست؟ فلق و ناس.
۲۵. دو سوره که اگر نامهایشان را برعکس بخوانی باز هم همانست؟ لیل و تبت.
۳۰. سورهای که از اخلاق و ادب سخن میگوید؟ حجرات.
۳۱. چند سوره نامهایشان متشکل از یک حرف است؟ ۳ سوره: ص، ق، ن.
۳۲. شخصی که با ثروت زیاد مشهور است ؟ قارون.
۳۳. در کدام سوره یک آیه ۳۱ بار تکرار میشود؟ الرحمن.
۳۴. آیة الکرسی در کدام سوره است؟ بقره
۳۶. نام چند پیامبر در قرآن ذکر شده است؟ ۲۶ پیامبر.
۳۸. اولین آیه نازل شده؟ إقرء باسم ربک الذی خلق .
۳۹. پیامبری با لقب صفی الله؟ حضرت آدم (ع).
۴۰. پیامبری با لقب خلیل الله؟ حضرت ابراهیم (ع).
۴۱. پیامبری با لقب ذبیح الله؟ حضرت اسماعیل (ع)
۴۲. پیامبری با لقب کلیم الله؟ حضرت موسی (ع).
۴۳. پیامبری با لقب روح الله؟ حضرت عیسی (ع).
۴۴. پیامبری با لقب حبیب الله؟ حضرت محمد (ص).
۴۵. تنها زنی که نام او در قرآن ذکر شده؟ مریم.
۴۶. زنان کدام پیامبران کافر بوده و به شوهرشان خیانت کردند؟ نوح و لوط.
۴۸. اولین زنی که مسلمان شد؟ حضرت خدیجه رضی الله عنها.
۴۹. پیامبری که در نوجوانی بتها را شکست؟ حضرت ابراهیم (ع).
۵۰. پیامبری که در شکم ماهی چندین روز زنده ماند؟ حضرت یونس (ع).
۵۱. چند سوره به اسم پیامبران است؟ ۶ سوره : یونس، محمد، نوح، هود، یوسف، ابراهیم، علیهم الصلاة و السلام.
۵۳. نام رسول اکرم صلی الله علیه وسلم چند بار در قرآن ذکر شده؟ ۴ بار.
۵۴. پیامبری که بدون پدر، و پیامبری که بدون پدر و مادر به دنیا آمد؟ حضرت عیسی(ع).و حضرت آدم (ع).
۵۵. پیامبری که با حیوانات حرف میزد؟ حضرت سلیمان (ع).
۵۶. پیامبری که پسر او از او اطاعت نکرد و در آب غرق شد؟ حضرت نوح و اسم پسرش کنعان است.
۵۷. پیامبری که در صبر مثال زده میشود؟ حضرت ایوب (ع).
۵۸ زبور به کدام پیامبر نازل شد؟ حضرت داود(ع).
۵۹. پیامبری که خداوند متعال به او ریاضیات و نجوم آموخت و اولین بار خیاطی کرد و خط نوشت؟ حضرت ادریس (ع).
۶۰. در کدام سوره آمده که عیسی (ع) آمدن حضرت محمد (ص) را بشارت داده است؟ سوره صف
هدایت شده از انتخابات،اطلاع رسانی
⁉️*چــه فرقــی بین مــــادر و پــــدر وجود دارد ؟*
*بسیار مــرا به تعجب آورد .
*فــرق بین مــادر و پــدر*
کسی که از زمانی که چشــم باز می کنی تو را دوست دارد مــــادر است
وکسی که دوستت دارد بدون اینکه ظاهر کند پــــدر است « به او جفا می کنی »
مــــادر تو را به جهان تقدیم می کند
پــــدر تلاش می کند که جهان را به تو تقدیم کند *« به سختی می افتد*
مــــادر به تو زندگی می دهد
پــــدر به تو می آموزد چگونه این زندگی را احیا کنی *« به تلاش وادار می کند*
مــــادر تو را 9 ماه در رحم خود نگه میدارد
پــــدر باقی عمر تو را حمل می کند *« ومتوجه نیستی »*
مادر به وقت تولدت فریاد می کشد صدایش را نمی شنوی
وپــــدر بعد از آن فریاد می کشد « از او گله می کنی »
مــــادر گریه می کند وقتی بیمار می شوی
پــــدر بیمار می شود وقتی گریه می کنی *« در خفا »*
مــــادر مطمئن می شود که گرسنه نیستی
پــــدر به تو یاد می دهد که گرسنه نمانی *« درک نمی کنی »*
مــــادر تو را روی سینه اش نگه می دارد
پــــدر تو را به دوش می کشد « اورا نمی بینی »
مــــادر چشمه محبت است
وپــــدر چاه حکمت *« و می ترسی از عمق چاه »*
مــــادر مسئولیت از دوش تو بر می دارد
پــــدر مسئولیت را در وجود تو می کارد *« تو را به سختی می اندازد »*
مــــادر تو را از سقوط نگه می دارد
پــــدر می آموزد بعد از سقوط بلند شوی
مادر یاد می دهد چگونه روی پای خود راه بروی
پدر یاد می دهد چگونه در راه ها ی زندگی حرکت کنی
مــــادر کمال وزیبایی را منعکس می کند
پــــدر واقعییت ها وتلاشها را منعکس می کند
*مهــر مــادری را هنگام ولادت حس می کنی*
*مهــر پــدری را وقتی پــــدر شدی حس خواهی کرد*
*بنابرایــن مــــادر با چیــزی مقایســه نمی شود*
*و پــــدر تکــرار نخواهــد شــد.*
پروردگارا هم چنانکه مرا پرورش دادن آنها را مورد رحم خودت قرار بده.
با سلام
استاد محمدیان
گرچه ناراحت کننده است ،مبارزه برای بقا......