از کرخه تا شام
•یاد او در سینه کردم جـامه بوی گـل گرفت •دم زدم از زلـف او هنگامه
#خاطرات_شـهدا
💠آخرین آرزو
🔰عملیات💣 خیبر رو به اتمام بود که ناگهان با پاتک سنگین عراقیها مواجه شدیم.😨 تشکیلات نظامی آنها خیلی قوی به نظر میرسید، به ازای هریک نفر از نیروهای ما یک تانک وجود داشت. همه بچهها ترسیده بودند.😰 با اینکه شش آرپیجی زن ماهر در گردان فعالیت میکردند، اما به علت #فشارهای_عصبی و ضعف روحیه کار زیادی از دستشان برنمیآمد. ⚠️
🔰آخوندی سریع آرپیجی را در دست گرفت و چند تانک را منهدم کرد🚧 و از رزمندهها 👥خواست تا #روحیه خود را حفظ کنند با این کار او جان تازهای گرفتیم.💯 ناگهان در نزدیکی او گلوله تانک اصابت کرد، هراسان به طرفش دویدیم،🏃 پایش قطع شده بود میخواستیم عقبنشینی🔙 کنیم، اما محمدجواد اصرار داشت منطقه را ترک نکنیم.❌
🔰 «بجنگید⚔ اگر عقب نشینی کنید میگویند که شکست خوردهاند ولی اگر #شهید شویم میگویند‼️ که تا آخرین نفس جنگیدند و شهید🕊 شدند.» در آخرین لحظات وصیت📝 کرد #محاسنش را بتراشیم و آرم سپاه را از روی لباسش برداریم.😔
🔰محمد جواد میدانست که #پیکرش برای سالهای طولانی در زیر آفتاب☀️ داغ خاک عراق خواهد ماند، و اگر نیروهای بعثی👿 او را با لباس سپاه ببینند، حتماً او را قطعه قطعه🔪 میکنند. پس از چند ثانیه آخوندی از هوش رفت. چشمانش 👁را بستم. سردار دلاور گردان ما به #آرزوی دیرینهاش رسید 😇و ما نیز سر به زیر و #شرمنده پس از اجرای وصیت او منطقه را ترک کرده😭 و به عقب بازگشتیم...۱۲ سال بعد برادران عزیز گروه #تفحص پیکر خسته او را به کشور🇮🇷 بازگرداندند...
#شـهید_محمدجواد_آخوندی🌷
#سـالروز_شـهادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
به تمنای تو دریا شده ام گرچه یکی ست سهم یک کاسه ی آب و دل و دریا از ماه 📎رزمنده وجانباز دفاعمق
#خاطرات_شـهدا
🌷شب بود🌙..تاریک بود با چند پرژکتور، حیاط #معراج شهدا را روشن کرده بودند 🌟شلوغ بود.همه میخواستند پیکر شهید "حسین صابری" (سومین شهید خانوادهی صابری) را که تازه در #تفحص شهید شده بود، ببینند😰میزی در حیاط گذاشته بودند تا او را #غسل دهند.
🌷حاج "بهزاد پروین قدس" که از راه رسید، مثل همیشه #ساک بر دوش بود. ناگهان از داخل ساک، چیزی درآورد که همه از تعجب مات ماندند.😳.بستهای را گشود و #پای قطع شدهی حسین را که هنگام انفجار💥 مین والمری به وسط میدان مین ارتفاع 112 فکه افتاده بود، پیدا کرده و با خود آورده بود.خودش میگفت:‼️ در اهواز، وقتی ساکم رو گذاشتم زیر دستگاه اشعه تا وارد #فرودگاه شوم، بچههای سپاه تعجب کردند.
🌷درِ ساک را که گشودم، همه کُپ کردند. 😱پای قطع شده داخل ساک باعث شد تا همه بیایند بالای سرم. وقتی #توضیح دادم که حسین صابری امروز در فکه بهشهادت رسیده😔 و پیکرش رو بردن تهران و حالا من میخوام زود برم تهران تا این پای #جامانده را به پیکرش ملحق کنم، مات و مبهوت اجازه دادند تا سوار هواپیما✈️ شوم.و بهزاد پایی را که جا مانده بود، به #صاحبش ملحق کرد.💯
✍ راوی حمید داوودآبادی
#شهیدتفحص_حسین_صابری🌷
📎سالروز شھادت
🌹شادی روح شهدا صلوات🌹
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#خاطرات_شـهدا 💠مردی شجاع.. معروف به سردار هور 🌺🍃یادم هست💭 به دلیل رفت و آمد خانوادگی ازفعالیت ها
#خاطرات_شـهدا
🌷خرداد و تيرماه 67 وضعيت #جبهه ها تغيير كرد و تمام دنيا پشت سر صدام 👹قرار گرفت تا با حمايت از او جنگ به نفع عراق پايان داده شود حتي #مجوز استفاده از سلاح هاي غير متعارف و شيميايي 🚫را به او دادند. علي هاشمي و يارانش كه مسئول حفظ از جزاير مجنون بودند با حمله همه جانبه عراق مواجه شدند ، در تیرماه 1367 دشمن برنامه وسیعی برای بازپس گیری جزایر مجنون انجام داد. یک شب🌙 قبل از تک #دشمن به جزایر در نشستی در جمع رزمندگان و فرماندهان گفت: ‼️((دشمن باید از نعش من رد بشود تا بتواند جزایر را بگیرد اگر دشمن جزایر را بگیرد من بر نمی گردم.))
🌷در روز موعود یعنی 4/4/67 دشمن سطح وسیعی از منطقه را #شیمیایی زد و بعد به جزایر حمله نمود. رزمندگان بسیار مقاومت کردند 👊و حاج علی با تعدادی از بچه های قرارگاه نصرت ماندند. هر چقدر #فرماندهان به ایشان اصرار می کردند که به عقب برگردد و ایشان قبول نمی کرد❌. و می گفت: (( تا یک نفر هم در جزایر باشد من عقب نمی آیم. بیایم #عقب به مردم چی بگویم. بگویم بچه هایتان را رها کردم و برگشتم😔.)) حس مسولیت پذیری ایشان اجازه عقب آمدن نمی داد، چون در آن زمان چند هزار نیرو در منطقه بود که حضور حاج علی در قرارگاه خاتم4 که در ضلع شمال شرقی جزیره شمالی بود، باعث #تخلیه تعداد زیادی از افراد شد. و فرماندهان یگان های تحت امر را برای عقب نشینی شخصاً هدایت می کرد👌 و مرتب سفارش می کرد که مراقب باشید کسی جا نماند. حضور شخص ایشان باعث #نجات هزاران رزمنده از خطر اسارت شد. پیش بینی ایشان درست از آب💧 درآمد. ایشان آخرین کسی بود که از جزایر خارج شد همانطور که سال 62 #اولین کسی بود که پا در جزایر گذاشت.در قرارگاه خاتم 4 نهایتاً 13 نفر مانده بودند و عقب نشيني نكردند بعد از سقوط جزاير 7 نفر بازگشتند😰، 2 نفر اسير شدند و حاج علی به همراه 3 نفر ديگر #مفقود اثر گرديدند و سرنوشت علي در پرده اي از ابهام فرو رفت.😔
🌷خبر رسید هلی کوپترهای🚡 عراقی در جزیره نشستند دشمن نیزارها را آتش زد حاج علی و همراهان #سراسیمه از قرارگاه خارج شدند و در نیزارها پناه گرفتند و از ایشان دیگر خبری نشد.نیروهای اطلاعات و برون مرزی بسیج شدند و تمام منطقه و حتی استان های جنوبی عراق را گشتند اما هیچ خبری از حاج علی نبود❌. بسیاری امیدوار بودند که ا#سیر شده است و از سال 67 تا 83 زمان سقوط صدام هیچ سخنی از سردار گمنام هور به زبان ها نیامد⚠️ نه مراسمی نه یادواره ای و نه یادمانی و... که اگر اسیر دشمن شده است شناسایی نشود و آسیبی به او نرسد. اما بعد از #سقوط صدام باز هم خبری از اسارت حاجی نبود. حتی مخفی ترین زندان های عراق هم توسط نیروهای مجاهد عراقی بازرسی 🔖شد اما باز هم خبری از حاج علی نبود.در سال 89 پس از #تفحص پيكر شهدا در مناطق عملياتي پيكر اين سردار شهيد به همراه سه تن از ياران👥 وفادارش پیدا شد و با انجام #آزمایش هایDNA ، صحت انتصاب این پیکر به سردار سرلشکر شهید حاج علی هاشمی تائید شد و يوسف هور بعد از 22 سال غربت😢 و #گمنامي به آغوش وطن بازگشت.
#شهید_علی_هاشمی🌷
📎سالروز شهادت
@azkarkhetasham
عاشقانه با شهدا
براستی کدام یک از ما دیگری را پیدا میکند ؟ ما شما را ...
یا شما ما را ؟...اصلا کداممان گم شده ایم ؟ ما یا شمامیپندارم...
ما روح گم کرده ایم و شما جسم...
روح مان #تلنگر میخواهد و جسمتان #تفحص ....
ما محو در زمانیم و شما محو در زمین. شما در افلاک و ما در پی پلاک
پس ای #شهید... قرارمان باشد :
#تفحص از ما #تلنگر از شما
ما بر جسم تان شما با روح مان ...
@azkarkhetasham