🔹بعد از شهادت🌷 شهید روح الله سلطانی، بی قراری ما بیشتر شده بود. چون #محمدتقی در فاصله ی نیم متری شهید روح الله سلطانی بود👥 لحظه ی شهادت ایشون.
🔸محمدتقی که متوجه بی قراری💔 ما شده بود، با حالت #طنز به ما میگفت نگران نباشید، من چیزیم نمیشه، آقا روح الله اگه شهید شد، به خاطر این بود که درشت اندام بود☺️ ... اگه مثل من #لاغر بود، تیر از کنارش👤 رد میشد و بهش نمی خورد.
🔹البته ما میدونستیم که در دلش چه #غوغاییه و چقدر از رفتن دوستش ناراحته😔 و این حرفها رو فقط برای #آروم کردن ما میگه.
#شهید_روح_الله_سلطانی
#شهید_محمدتقی_سالخورده
@azkarkhetasham
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
🌼|° ده سال با محمد زندگی کردم ،
هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه ،
به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت می داد.
🚗|• مسافرت که می رفتیم تا صدای اذان رو می شنید ، توی بیابون هم بود می ایستاد.
🙂|° بارها بهش می گفتم :
مقصد که نزدیکه ، نمازتون رو شکسته نخونین.
بذارین برسیم خونه ، نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین.
💛|• ولی محمد می گفت :
شاید توی همین راه کوتاه ، عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم ؛
الان می خونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم ؛
اگه رسیدیم خونه ، کامل هم می خونم.
#زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_محمّد_بروجردی 🕊
@azkarkhetasham
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم
قبل از آشنایی با محمد جواد به #زیارت حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته بودیم.🙂
روبروی گنبد حضرت زینب (س) بودیم و من با بی بی درد دل میکردم. از او خواستم که
#همسری به من بدهد که به انتخاب خودش باشد...💓
البته آن روزها نمیدانستم که #هدیه ای ویژه از طرف بی بی در انتظار من است و آن هم
#سرباز خود حضرت زینب(س)، قرار است مرد آسمانی و همسفر بهشتی من شود.😍😌
از سفر که برگشتیم، محمد جواد به #خواستگاری من آمد.آن زمانها در یک کارخانه مشغول به
کار بود.😊 #تنها پسر خانواده بود که روی پای خودش هم ایستاده بود.
حتی از جوانی
و زمانیکه #محصل بود، در تابستانهایش کار میکرد. تمام مخارج ازدواجمان از گل مجلس
💐خواستگاری تا خرج مراسم عروسی همه را خودش داد. بعد از آن شروع کرد به #ساختن
همین منزلی که خانهء من و فرزندانم هست.
سر پناهی که ستونهایش را از دست داد.😔تک تک مصالح و نقشهء منزل و رنگ دیوارها و
طرح کاشی ها همه وهمه به #سلیقه من بود.آخر محمد جواد همیشه میگفت که تو قرار
است در این خانه بمانی...نه من....😔
آری همسر من بی تو در این خانه روزها را شب میکنم،تنها به #شوق دیدار تو در زمان ظهور
#امام_زمان(عج)😍😌
#شهید_مدافع_حرم_محمدجواد_قربانی
#راوی_همسر_شهید
@azkarkhetasham
⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺
#خاطره
«در استان اصفهان حسینیهای وجود دارد که ۴۰ شب روضه برگزار میکرد، شهید به مدت دو سال جزو خادمان این حسینیه بود. او از نجفآباد حدود ۵۰ کیلومتر را طی میکرد تا به اینجا بیاید، وقتی برای پذیرش آمد دو نکته گفت، یکی اینکه من را پشت قضایا بگذارید که جلوی چشم نباشم و دوم هر چه کار سخت در این حسنیه هست را به من بگویید انجام دهم. بعضی از شبها آنقدر خسته میشد که وقتی عذرخواهی میکردیم، میگفت برای امام حسین باید فقط سر داد.»
🌸
#روای_حجت_الاسلام_احمدلقمانی
🌷
#شهیدمحسن_حججی
@azkarkhetasham
همہ زندگیش با حضرت زهرا(س) پیوند خورده بود...
وقتے ازدواج ڪرد مهریہ زنش شد مهریہ حضرت زهرا(س)...
دو تا آرزو داشت:
اوّل اینکہ خداوند بهش یه دختر بده اسمشو بذاره فاطمـہ؛
بعد هم اینکہ وقتے #شهید شد گمنـام بمونہ، مثل حضرت زهرا(س)...
جفت آرزو هاش برآورده شد هم شد بابای فاطمہ هم گمنام موند...
ولادت: ۱۳۳۷ قمیشلو، شهرضا
شهادت: بهمن ماه ۱۳۶۱، فکّه
شهید جاویـــــدالاثـر
#حمزه_علی_احسانی
@azkarkhetasham
🕊خاطره ای از شهید مدافع حرم حاج نادر حمید به روایت همسر شهید🕊
دخترم به شدت بابایی است.
بافرزندانمان به ویژه دخترم ارتباط خیلی زیادی داشت از آن طرف دخترم هم به شدت بابایی است.
یادم می آید در دوران بارداری او همیشه آرزو داشت فرزندمان دختر باشد و علاقه عجیبی به دخترمان ام البنین داشت.
آنقدر عکسش را نشان همرزمان و دوستانش داده بود که وقتی ما برای اولین بار به سوریه سفر کردیم بی آنکه من چیزی بگویم ومعرفی کنم؛ هر کس ام البنین را می دید او را می شناخت.
هدیه به روح شهدای اسلام ومدافعین حرم صلوات🌸
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#شهیدانه
زندگی
شوقِ رسيدن ،
بہ هـمان پروازی است
ڪہ شـــــــهـادت نام دارد ...
#شهید_حسین_معزغلامے
◈ اینجا صحبت #عشق در میان است
#شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید
@azkarkhetasham
شیعیان وقت عزا شد مصطفی نالان شده
در غم موسی بن جعفر فاطمه گریان شده
تازیانه یکطرف، رگبار سیلی یکطرف
صورتش نیلی، پر از خون، آن لب و دندان شده
زد صدا مادر بیا من هم غریبم چون حسین
پیکر تبدارم از ظلم و جفا بی جان شده...!!
😭😭
#شهادت_امام_کاظم_ع_تسلیت
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
@azkarkhetasham