#لالههای_آسمونی
💠خیلی کم حرف بود. گاهی تا دوساعت در جلسه ای می نشست و تا وقتی سؤالی از او نمی پرسیدی حرفی نمی زد؛ این از خصیصه های مردان خدایی است، اهل نقوا این گونه اند، علم، سواد و معلومات دارند، و تا وقتی از آنان پرسشی نشود حرفی نمی زنند.
💠با چنین روحیاتی و نیز با نماز شب و روزه گرفتن و امثالهم در منطقه حضور داشت. شاهد بودم وقتی در ماه رمضان حسن غفاری و نیروهایش در منطقه ی هور یا فاو حضور داشتند با زبان روزه انجام وظیفه می کردند، ما که به ایشان سرکشی می کردیم چون تردد داشتیم نمی توانستیم روزه بگیریم، من با حسن غفاری شوخی میکردم و میگفتم: «شما هم بیا با ما ناهار بخور چون در سرزمین غصبی هستی و نمی توانی روزه بگیری.»
💠حسن آقا شوخی ام را می فهمید و پاسخی جدی می داد. میگفت: «ما مقلد حضرت امام و سرباز و شاگرد ایشان هستیم، ایشان حتی اگر بفرمایند ما برای دفاع از اسلام به قاره آفریقا هم میرویم و روزه هم میگیریم، نماز و قرآن هم میخوانیم....»
📎معاون اطلاعات عملیات لشگر۲۵ کربلا
#سردارشهید_محمدحسن_غفاری🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۰/۱۰/۱ گرگان
شهادت ۱۳۶۵/۱۱/۴ شلمچه ، عملیات کربلای ۵
@azkarkhetasham
#خلاصه_زندگینامه
#راوی_خواهر_معزز
#جانباز_حسین_حیدری
حسین آقا برادر بزرگترما بود. و بارزترین خصوصیت اخلاقی ایشان خیلی با انصاف و دلسوز و مهربان بود که زبانزد خاص و عام بود. طوری محبت می کرد که مثلا من فکر می کردم فقط مرا دوست دارد و فقط به من
محبت می کند و یا همین فکر را نفر دوم و یا نفر سوم می کردند؛ همه فکر می کردند فقط محبت برادرم برای او بوده است. خیلی زیبا
محبت می کرد که مهرش در دل همه نشسته بود. محبت هایش خدایی بود و از جنس نور بود. انسانیت را با درست محبت کردن به معنی واقعی اش نشان می داد. در کارهای منزل چه قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج کمک حال پدر و مادرمان بود. و شغلش بنایی بود و گاهی هم در کارهای کشاورزی به پدرمان کمک می کرد. و با اینکه چند تا بچه ی کوچک داشت همیشه از اول جنگ تا آخر جنگ درجبهه حق علیه باطل بود و حتی برای دفاع از اسلام و ارزشهای آن به لبنان و سوریه رفت. و هیچ گاه پشت به راه حق نکرد و یک مجاهد و رزمنده ی پر تلاش و با ایمان بود.
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
من یکی از همرزمان آقا سعید در سوریه می باشم که واقعا او را دوست میداشتم❤️ نه تنها من، بلکه هر کسی که او را می شناخت جذب رفتار و کردار او می شد☺️. در سوریه دوره ای را دقیقا من کنار آقا سعید بودم او هر جمعه بعد از اذان صبح (ناشتا) اگر انار می دید یک انار می خورد و می گفت مستحب است پیامبر سفارش کرده و ببخشید چون دانه بهشتی داره با کسی شریک نمیشوم.🍃
همیشه با وضو بود هر کس با سعید می افتاد مثل او می شد
نفوذ خاصی در کلامش بود☝️
گاهی با او شوخی می کردم و می گفتم این داعشی ها اهل مذاکره نیستند😒و گرنه سعید رو اگه می فرستادیم همه آدم می شدند😂 می خندید و سرش را تکان می داد🙂... سعید به محض فرصت قرآن می خواند و مطمئنم چندین بار قرآن را آنجا ختم کرد ...🍃
همیشه صبح ها بعد از خواب ناشتا چند لیوان آب ولرم می خورد💧و به همه ماها توصیه می کرد این کار را بکنیم می گفت خواص بسیاری دارد ... او بسیار شجاع و نترس بود . هر کسی که او را می شناخت می داند شجاعت از ویژگیهایی بارز او بود
مزار این شهید در شهر قم است.
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#خاطرات_شهید
🔹ماجرای #حاج_احمد با بانوی دو عالم حضرت زهرا(س):
عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد ترکش خورده بود به سرش با اصرار بردیمش اورژانس میگفت: «کسی نفهمه زخمی شدم همینجا مداوام کنید»
دکتر اومد گفت: «زخمش عمیقه، باید بخیه بشه»
بستریش کردند از بس خونریزی داشت بیهوش شد یه مدت گذشت یکدفعه از جا پرید گفت: «پاشو بریم خط»
قسمش دادم گفتم:
«آخه تو که بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟
گفت: «بهت میگم به شرطی که تا وقتی زنده ام به کسی چیزی نگی وقتی توی اتاق خوابیده بودم، دیدم خانم فاطمه زهرا(س) اومدند داخل فرمودند:
«چیه؟ چرا خوابیدی؟»
عرض کردم: «سرم مجروح شده، نمیتونم ادامه بدم»
حضرت دستی به سرم کشیدند و فرمودند:
«بلند شو بلند شو، چیزی نیست بلند شو برو به کارهایت برس»...
به خاطر همین است که هر جا که میروید حاج احمد کاظمی حسینیه فاطمهالزهرا(س) ساخته است…
#شهید_احمد_کاظمی 🌷
#فرمانده_لشکرهشت_نجف_اشرف
#فرمانده_نیروی_زمینی_سپاه
@azkarkhetasham