eitaa logo
ازخاک تاافلاک
256 دنبال‌کننده
1هزار عکس
415 ویدیو
9 فایل
مهدیا (عج)! سرِ ّعاشق شدنم لطف طبیبانه ی توست ورنه عشق تو کجا این دل بیمارکجا؟! کاش درنافله ات نام مراهم ببری که دعای تو کجاعبدگنهکارکجا! 🌷"تقدیم به ساحت مقدس آخرین ذخیره الهی؛ امام عصر ارواحناه فداه"🌷 آیدی جهت انتقاد و پیشنهاد: @noorozzahra313
مشاهده در ایتا
دانلود
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْک فَقْدَ نَبِيِّنَا صَلَوَاتُک عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ غَيْبَةَ وَلِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَيْنَا فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ محمد #تسلیت_به_رهبرم #شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
ترور فیزیکی سردار قبل از ترور حاج قاسم در دستور کار بود ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هر دو خود را فدای انقلاب کردند یکی خون داد و دیگری آبرو ... خون دل خوردن برای امام خامنه ای چقدر سخت است و چقدر زیبا ... 🖤🏴 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
#story ...
۰: 💪 این همه گفتیم ما همه قاسم سلیمانی هستیم... ⇚ بسم الله... ☄ جنگ نرم شروع شد جنگی که تلفاتش به مراتب بیشتر از جنگ سخت است... ⚠ اما حواستان باشد ⚠ زمان مخلوط بودن حق و باطل، به هر سوئی گرایش پیدا کنید کمک به یک جانب فتنه است ... ❖✨ امیرمؤمنان، علی علیه السلام بسیـــار زیبا فرمودند: 『در فتنه‌ها، مثل بچه‌ی شتر باش نه پشتی دارد که سوارش شوند و نه شیری دارد که بدوشند.』 📚 نهج البلاغه، حکمت ۱ 👈 کمی هوشیارانه تأمل کنیم... ⚠ نکند با یک تحلیل اشتباه... ⚠ با یک جو سازی نا حق... ⚠ با انتشار یک پیام، ساخته شده دست دشمن... آب به آسیاب دشمن بریزیم... ⚠⚠ نکند های هفته‌ی گذشته، بی بصیرت شوند و در جهت خلاف راه سردارشان حرکت کنند... ⚠⚠⚠ نکند دشمن شاد شویم... 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
#بیانیه مهم خانواده مرحوم مهندس #شهید_مهدی_اسحاقیان ازشهردرچه که فرزندشان را در سانحه سقوط هواپیمای اوکراین از دست دادند. بسم الله الرحمن الرحیم مردم شریف و انقلابی جمهوری اسلامی ایران اینجانب عباسعلی اسحاقیان پدر مرحوم مهندس مهدی اسحاقیان که فرزند عزیزم را در سانحه ی سقوط هواپیمای اوکراین از دست دادم ضمن #تشکرفراوان ازابراز همدردی شما مردم انقلابی و همیشه در صحنه تقاضا دارم #مراقب باشید هرگز سخنی که تضعیف کننده ی نیروهای جان بر کف سپاه پاسداران و نظام ولایی و انقلاب باشد بر زبان جاری نکنید تا در این شرایط حساس؛ در #زمین_دشمن بازی نکرده باشید. همه ی ما مدیون تلاش های بی وقفه وخالصانه ی نیروهای سپاه پاسداران هستیم. سپاهی که چهل سال است دردفاع از جان و مال و ناموس وکیان این ملت از هیچ تلاشی دریغ نکرده ودر این راه؛ هزاران شهید وجانباز تقدیم نموده است. ما در حُسن نیت جان بر کفان نیروی هوافضای سپاه، هیچ شک و شبهه ای نداریم. #دشمنان_سیلی_خورده از مقاومت بدانند با فرافکنی و دروغ بستن به نظام به کمک رسانه های مواجب بگیرشان؛نخواهندتوانست ازبی آبروتر شدن خودوشیرین کام شدن مقاومت از سیلی محکم سپاه بکاهند و مثل همیشه این امت بصیر ایران اسلامی است که با تبعیت از رهنمودهای مقام عظمای ولایت؛ نقشه های خبیثانه آنان را نقش بر آب خواهد کرد؛ان شاءالله.ازخداوندمسئلت داریم به داغداران این حادثه اندوهبار؛صبر جمیل عطافرمایدو همه ی جانباختگان را با ارواح طیبه ی شهدا خصوصا شهیدسپهبد #حاج_قاسم_سلیمانی محشور فرماید. والسلام علیکم و رحمه الله عباسعلی اسحاقیان بیست ویکم دیماه 1398
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان به روبه رویش خیره بود به این فکر میکرد وقتی به خانه بازگشت چه جوابی بدهد که نه سیخ بسوزد نه کباب،از دروغ متنفر بود اما این روزها عجیب با دروغ گویی خو کرده بود، حالا دیگر یکی از خصلت های اصلیِ او بشمار می آمد. تقصیر خودش که نبود،معنی آزادی را در دروغ و دروغگویی میدید ...چاره ای نداشت،اگربه دروغ متوسل نمیشد که کارش راه نمی افتاد... _گیسو ،گیسو...یه لحظه میای اینجا....!! برگشت و به »نیاز« دوست صمیمی اش نگاهی انداخت،کنارجوان برومندوخوش پوشی ایستاده بودو با لبخند به گیسو مینگریست... پوفی کردوبا بی میلی از جایش برخاست و به آن سمت قدم برداشت خودش هم از این وضع آنچنان راضی نبود اما نیروی پنهانی اورا وادار میکرد که به کارهایش ادامه دهد...به آن دو نزدیک شدوگفت: _جانم عزیزم؟! نیاز به جوانی که کنارش ایستاده بوداشاره کردوگفت: _گیسو جون،ایشون اقای صمدی هستن،شهریارصمدی. با لبخند مصنوعی به سمت جوان برگشت وبا بی رغبتی گفت: _خوشبختم جناب،منم گیسو هستم... شهریار دستش را به منظور دست دادن بادخترروبه رویش بالا کشید و گفت: _ _من هم خوشبختم خانم... گیسونگاهی به دستان شهریار کرد وبااخم سرش را بالا کشید. آزادی رادوست داشت،درقیدوبند بودن را حصاری دور خود میدید،اما هرگز از خط قرمزهای خود عبور نمیکرد،هرگز... شالش راجلوکشیدوبه شهریار نگاه کرد از آن نگاه هایی که حساب کار را دست طرف مقابلش میداد.. شهریار متوجه حساسیت گیسو شد،دستش را پایین انداخت و لبخندعمیقی برلب نشاندو گفت: _عذر میخوام خانم ،من نمیدونستم که... گیسو حرفش را قطع کردو گفت: _بله متوجه ام،مهم نیست.. روبه نیاز گفت: _ من خسته ام،بریم!!؟؟؟ نیاز چشم و ابرویی آمد،گیسو پی به منظورش برده بود اما اعتنایی نکردوبه اتاق تعویض لباس رفت و مانتویش را ازمیان انبوه لباس ها پیداکرد و به سمتسالن بزرگ و شلوغ وپرازدودونورهای رنگارنگ بازگشت با چشم به دنبال نیاز میگشت، دستی به شانه اش خورد،برگشت چشمانش در چشمان نیاز قفل شد. نیاز عصبی بودو این از اَبروهای در هم تنیده اش مشخص بود.بالاخره سکوتش را شکست و گفت: _می مُردی یه چند ساعت دیگه ام دوام میآوردی!!!!؟؟؟، همیشه باهات این بساط رو دارم من ،اَه... گیسولبخندی زدو گفت: _ قبلا هم بهت گفته بودم که منو همچین جاهایی نیار....تقصیرخودته ،از این به بعد تنها بیا بیشتر بهت خوش بگذره. نیاز چشمانش را ریز کردوگفت: _خودتم میدونی که بدون تو بهشتم نمیرم؛ پس حرف بیخود نزن گیسو، حالا همه ی اینها به کنار واسه چی با اون بنده ی خدا اون رفتار رو کردی؛؟؟؟ آبرومو بردی دختر؛میدونی چقدر ازت تعریف کردم؟!!! _بیخود تعریف کردی ؛بعدشم اصلا این یارو کی بود؟ازکجا میشناختیش؟؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: اعظم ابراهیمے ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
ازخاک تاافلاک
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #بازگشت_گیسو #قسمت_1 به روبه رویش خیره بود به این فکر میکرد وقتی به
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان _یکی از دوستای شایان بود؛نمیدونی چه خرپولیه گیسو ...یه نظرکه دیدت به دلش نشستی میخواستم باهات اشناش کنم شاید از این بلاتکلیفی دربیای... گیسوایستاد،دست راست نیاز را گرفت ؛کشید و گفت: _توخیلی بیجا کردی؛مگه صددفعه بهت نگفتم از این لقمه ها برای من نگیر. نیاز دستانش راآزاد کردو گفت: _ _ از خداتم باشه؛دختر توچرا اتقدر کوته فکری؟؟!!من هرکاری میکنم بخاطر خودته؛ میدونی اگه این یارو عاشقت بشه چی میشه؟ گیسو شانه ای بالا انداخت و با بی تفاوتی گفت: _چی میشه؟؟!!! نیاز سری به عالمت تاسف تکان دادو گفت: _ _همین دیگه عقلت که به اینجاها قد نمیده؛ اگه عاشقت بشه میتونه تورو از اون خونه نجاتت بده ،مگه همین رو نمیخوای؟ مگه آزادی بدون دردسرنمیخوای؟ تاکی میخوای به این موش و گربه بازی ها ادامه بدی؟ خودت خسته نشدی انقدر دروغ تحویل خانوادت دادی؟! من درعجبم چطور تا حالا دستت رونشده اونم با این خانواده ای که تو داری..موروازماست بیرون میکشن... به حرفهای نیاز فکرکرد؛تاحدودی حرفهایش درست بود؛اما به هیچ عنوان قصد نداشت،کلاه سرکسی بگذارد،دلش نمیخواست اینگونه ازآن خانه برود؛اگرقرار به ازدواج بود دلش میخواست با عشق باشد نه با دروغ و تردید... • تاالان کارهایش به کسی آسیب نرسانده بود ، نیاز چطور انتظار داشت که گیسو پاروی اعتقاداتش بگذارد و دل بشکند؟؟!! • • سکوتش را شکست و روبه نیاز گفت: • _ دیگه از این مزخرفات تحویل من نده نیاز... • خودتم میدونی که من اهل کلاه گذاشتن سرکسی نیستم... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: اعظم ابراهیمے ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
رمان خوبیه تا پایان همراهمون باشین🌺
🖋 بیانیه دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی ‏سردار حاجی‌زاده عزیز حاج قاسم عرصه آسمان شجاعت و ایثار شما در اذعان به خطا و به‌عهده گرفتن مسؤلیت ستودنی بود. کسی سرباز در جبهه را نیز ملامت نمیکند؛ چه رسد به سردار مسقر درستاد فرماندهی. تأسف و تلخی ما ازنفس حادثه است. انتقام سخت از آمریکا وظیفه شما و خواست ما بود. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
📢📢📢💠💠💠سلام دوستان شبکه افق برنامه جهان آرا پاسخ به تمام شبه های فضای مجازی وبرنامه ریزی حمله وفتنه ی جدید حتما یاالان که آخراش هست ببینید یا فردا دانلودکنید عاااالی وکافی! روشنگری محشر💠💠💠 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯