eitaa logo
ازخاک تاافلاک
272 دنبال‌کننده
1هزار عکس
415 ویدیو
9 فایل
مهدیا (عج)! سرِ ّعاشق شدنم لطف طبیبانه ی توست ورنه عشق تو کجا این دل بیمارکجا؟! کاش درنافله ات نام مراهم ببری که دعای تو کجاعبدگنهکارکجا! 🌷"تقدیم به ساحت مقدس آخرین ذخیره الهی؛ امام عصر ارواحناه فداه"🌷 آیدی جهت انتقاد و پیشنهاد: @noorozzahra313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺تولدت مبارک، سردار ...🌺🌹 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮     🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️بی تو دارند همه میمیرند زود برگرد مسیحای همه همه‌ی شهر به چاه افتادند 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮     🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌷به توکل نام اعظمت بسم الله الرحمن الرحیم🌷 ☘ بیست و یکمین شب به نیت: 🌹تعجیل درظهور وسلامتی صاحب الزمان(عج) 🌹سلامتی و رفع بلا 🌹عاقبت بخیری 🌹حاجتروایی اعضای شرکت کننده ☘☘☘☘🍀🍀🍀🍀🍀🍀☘☘☘ به نیابت ازشهید احمد شهمرادی تقدیم به : 🌸 حضرت علی اکبر سلام الله 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌷14مرتبه استغفرالله ربی واتوب الیه 🌷5مرتبه ذکریونسیه(لا الهَ الّا اَنت سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِن الظالِمین) 🌷یک مرتبه اَللهم صَل علی مُحَمَد وآل محمد و عَجل فَرَجَهُم) 🌷حدیث کساء 🌷یک مرتبه (اَللهم صَل علی مُحَمَد وآل محمد و عَجل فَرَجَهُم) 🌷یک مرتبه صلوات حضرت فاطمه سلام الله(اللهُمَّ صَلّ علی فاطِمَه وَ اَبیها وَبَعلِها وَ بَنیها وَ سِرِّالمُستَودَع فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ به عِلمُک) 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 چله اصلی حدیث کسا هست اگه دوست داشتید با دعاهای کوتاهی که گذاشتم بخونید 🌷🍃🍃🌷🍃🍃🌷🍃🍃🌷🍃🍃🌷 استغفار از گناهان-صلوات ابتدا و اخر دعا (طبق روایات دعای وسط دو صلوات رد نخواهد شد)و... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بعد نماز مغرب و عشاء همه باهم بخوانیم اگر نتونستید ساعتی که خودتون فراغت دارید ومیتونید با توجه بخونید. ایدی جهت ارتباط @noorozzahra313
عکس شهید احمدشهمرادی چله امروز به درخواست خواهراین شهید بزرگوار برگزارشد. این هم از دومین خواهرشهیدی که درکانال حضور دارن😍
رنگ و بوی شهیدانه 🥀 😍 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮     🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
روی پای خدا_14.mp3
8.26M
برای دستیابی به سایر قسمت ها به پیام پین شده بالای کانال مراجعه کنید. توکل یعنی؛ یقین کنی هیچ کس بیشتر از خدا نسبت به تو مهربان نیست ... اونوقت از صمیم قلب، اختیارت و بدی دست خدا، تا برات تصمیم بگیره! ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮     🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
26.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴حکومت زمینه ساز 🔵کلام استراتژیک شهید بهشتی رحمت الله در خصوص زمینه سازی حکومت موعود جهانی 📙پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم: مردی از مشرق قیام می‌کند و زمینه را برای سلطنت مهدی فراهم میکند بحار الانوار جلد 51 ص 87 ‌‌╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮     🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
استغفار_8.mp3
6.81M
📿 برای دستیابی به سایرقسمت ها به پیام پین شده درکانال مراجعه فرمایید🌹 استغفار، یه پاک کُن برای ماست! با این تفاوت، که پاک‌کن‌های مادی، در اثر استفاده‌ی زیاد، کوچیک میشن و بعد هم تموم... اما هر چی از این پاک‌کن استغفار بیشتر توی روز استفاده کنیم، اُنسمون باهاش بیشتر میشه، و خاصیت تطهیرکنندگی و معطرکنندگی‌اش قوی‌تر. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮     🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
سلام شبتون بخیر 🌹 جمعه ها با در خدمتتون هستم🌹 در باب آشنایی با عوامل ظهور هست لطفا در کانال بمونید و بخونید. 🥀🌿اگر با آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم نمازمان قضاست! 🥀🌿 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
یکی از علائم آخرالزمان این است که مردم از دین خارج می شوند. 🤔 روزی امام حسین (علیه السلام) نزد امیرمومنان (علیه السلام )آمد .🍃 گروهی در گرداگرد حضرت علی (علیه السلام) نشسته بودند. 🌹 ایشان به آنان فرمود :"حسین پیشوای شماست". رسول خدا او را سید و سرور نامیده است . از نسل او مردی ظهور خواهد کرد که در اخلاق و چهره شبیه من است. دنیا را پر از عدل و داد می کند، چنانکه پر از ستم و جور شده است. 😍 سوال شد: این قیام در چه زمانی خواهد بود؟ فرمود: " افسوس! هنگامی که از دین خارج شوید". 📚منبع:ملاحم ابن طاووس، ص144
همچنین پیامبر گرامی اسلامی درباره اهمیت دین داری در آخر از زمان فرموده است:🤔 " گروهی دین خود را به بهای ناچیز و متاع اندک می فروشند .😮😔 کسی که در آن روز به دین خود چنگ زده و پایبند است همانند کسی است که گلوله‌ای از آتش را در دست گرفته یا بوته ای از خار را در دست می فشرد. 📚منبع:مُسنداحمد،ص۳۹۰
ازخاک تاافلاک
💠بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ💠 💟 #عقیق_26 برگشتم و صاحب این صدای گرم را دیدم. چه خوش سعادت بو
💠بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ💠 💟 تلفنش زنگ خورد و همانطور که انتظار میرفت پریناز پشت خط بود: _سلام پری جون _سلام آیه جان کجایی عزیزم؟ _الان کارم تموم شده با ابوذر بیرون کار داریم تموم شد میایم اونجا _باشه عزیزم عقیله هم اینجاست _کاری نداری باهام؟ _نه آیه جان فقط مواظب خودت باش _چشم عزیز دل همیشه نگران... در ماشین را باز کرد و سلامی به ابوذر داد ابوذر هم با خستگی و کمی استرس پاسخش را داد قدری نگاهش کرد ... به نظرش رسید رنگ ابوذر کمی پریده. بلند زد زیر خنده که ابوذر از هپروتش بیرون آمد و متعجب گفت: چیزی شده؟ همانطور با خنده گفت: ابوذر خدایی خیلی خنده دار شدی! هیچ وقت فکر نمیکردم تو مراحل ازدواج که قرار بگیری اینجوری دست و پات بلرزه. ابوذر پوفی کشید و بی حوصله گفت: وقت گیر آوردی تو آیه؟ آیه قدری خنده اش را جمع کرد و گفت: نبینم غمتو داداشی حالا کجا داریم میریم؟ آدرسی را از روی داشبورد برداشت و به آیه نشان داد. آیه با دیدن آدرس سوتی کشید و گفت: فرش فروشی حریر؟ نه بابا؟ تو گلوت گیر نکنه داداشی؟ از این حاجی بازاری هاست ؟ ابوذر مضطرب پوزخندی زد و گفت: آیه من پنج درصد به درست شدن این وصلت احتمال میدم!! آیه به آرامی پس کله اش زد و گفت: تو یکی ساکت!! آخوند سکولار بد بخت... تو کی هستی که حالا احتمال هم میدی... حالا میبینی یه جوری عاشقت بشن که نگو. همه جا پزتو بدن ... بعدشم داداشی همه چی دست خداست پس دیگه نشنوم از این چرت و پرتا بگیا... ابوذر هیچ نگفت و تنها خیره شد به آویز (یاعلی) پایین آیینه. راست میگفت آیه او که بود که احتمال دهد؟ او که بود بخواهد و بشود و نخواهد و نشود؟ اعتراف کرد که وجودش مایه ننگ حاج رضاعلی است... گردو هایش را کنار گذاشت به نظرش رسید هرچه تا به حال گردو بازی کرده بس است! با احتیاط درب مغازه قدیمی اما با صفای فرش فروشی آقای صادقی را گشود.... مغازه تقریبا بزرگی بود و حال و هوای سنتی که تناسب زیبایی با این هنر قدیمی داشت تنها مشتری مغازه در حال حاضر خودش بود. پسر تقریبا جوانی را دید که حواسش به ورود او نبود و داشت حساب کتاب میکرد. بی حرف و آرام فرشها و نقشهای زیبایشان را از نظر گذراند! و زیر لب ذکر میگفت تا آرامشی پیدا کند و مثل همیشه سوتی ندهد. تابلو فرشی که طرح یکی از کارهای استاد فرشچیان روی آن نقش بسته بود توجهش را جلب کرد! باورش نمیشد انسانی بتواند با دستانش آن همه ظرافت را از نو خلق کند اینبار با زبان گره ها! چند لحظه به آن خیره ماند که صدای بم مردی را پشت سرش شنید: _سلام خوش اومدید کمکی از من بر میاد خانم؟ آیه فهمید صدا متعلق به مرد جوانی است که مشغول حساب و کتاب بود بدون نگاه کردن به صاحب صدا با انگشتانش تابلو را نشان داد و پرسید: این تابلوفرش چه قیمتیه؟ مرد نزدیک تر شد و و آیه توانست چهره اش را ببیند... یک آن بهت زده شد از این همه شباهت بین این مرد و زهرا... حدس زدن اینکه این مرد برادر زهرا باشد اصلا کار سختی نبود به خودش آمد و دوباره به تابلویی که برادر زهرا داشت در مورد طرح و قیمتش صحبت میکرد جلب شد... با شنیدن قیمت این تابلو نیم در نیم مخش سوتی کشید..... ✍نیل۲ ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮     🌿 @Azkhaktaaflak 🌿 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯