eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 سمانه ! با نگام باهاش حرف زدم .. بابا .. بابای زحمتکشم تو رو به قرآن قسم میدم
🌸🍃 سمانه  .. همینجوری که آرش داشت میرفت بیرون به بابا میگفت اگه با خونوادم بیام رضایت میدید ؟؟ بابا گفت بفرما ٬ بفرما برید بیرون ... آرش تیر آخرم زد : امشب من اومد دست پر برم .. منو ناامید نکنید حاج اقا ! اگه با خونوادم اومدم رضایت میدید ؟؟؟ " نه من رضایت میدم نه خونوادت "  و صدای بسته شدن در ُ بیرون رفتن آرش ... در بسته شد آرشم رفت ُ تموم دلخوشیآی منو با خودش برد ! موندم بودم هاج و واج !!! چی شده ینی ؟؟ آرش کوش ؟؟؟ دیگه چشمامو بستمو دهنم ُ باز کردم .... دیگه حرمت پدر دختری رو مثه غرور ِله شدم زیر پام گذاشتمو به بابا بدوبیراه گفتم ! گفتم از تو از این خونه از این زندگی سیرم ! از بچگی کلی حسرت به دلم گذاشتی خفه خون گرفتم هیچی نگفتم مثه خر درس خوندم لااقل مثه شما نشم دانشگاه رفتم کلی هرهر کرکر ٬ مسخره کردن دیگرون رو به جون خریدم لال شدم دم نزدم ! حسرت خوردم حسرت ِچیزای بی ارزش!! یه مانتو یا پالتو یا یه دونه کفش اما باز خراب نشدم بد نشدم امید داشتم آیندم خوب بشه اما تو .. توی بی وجدان خرابش کردی ! خرابم کردی داغونم کردی ازت متنفرم... تو حین داد زدنو گریه کردنم تنها چیزی که فهمیدم یه سیلی ِ محکمی بود که تو گوشم خورد ! بابا ....! بابایی که چندین سال با دستای پینه بستش فقط کارگری میکردو نون حلال میُورد تو خونه با همون دستایی که هیچ وقت نه روی من نه مامانم بلند نشده بود اینبار به خاطر یه هر ز ه تو گوشم زد ! به خاطر نداریش ! به خاطر بی طاقتیش !! نفهمیدم چم شد فقط میدونم دوئیدم طرف حموم ُ تیغو برداشتم ُ زور مامانو قسماشو میشنیدم ! فقط فهمیدم بابامو دوئید دم حموم دستاشو گذاشت رو سرشو داشت گریه میکنه ! فقط فهمیدم مامان داره هی خودش رو میزنه ُ میگه تو رو به ابواالفضل دست بردار ... نشستم تو حمومو زار زار گریه کردم ! بلند بلند به مامان میگفتم : مامان به خدا این انصاف نیس ! دارم دق میکنم یه بارم واقعاْ دق نکردم بمیرم خلاص شم .. از اینهمه غصه از اینهمه نکبت ... مامان دیگه بریدم .. من آرش ُ میخوام .. مامان به همون ابولفضل آرش رو برگردون ... من میمیرم بدون اون .. به خدا میمیرم ... صدای گریه م تو حموم پیچیده بود مامانم اُوردم بیرون ٬ یه لیوان آب قند بهم داد ! اونقدر اوقاتم تلخ بود که نشه با یه آب قند خوب بشه ... خوابیدم به امید اینکه دیگه بیدار نشم ! زندگی ِ بی کسی به چه دردم میخورد ..  اما باز طلوع خورشید رو دیدم باز باید دوباره یه روز رو شروع کنم با تموم بی کسی هام ! مامان بابا داشتم اما دیگه از اون روز خودمو بی کس دیدم .. تنها خیلی تنـــها ! صبح آرش بهم زنگ زد. خجالت میکشیدم جوابش ُ بدم از طرفی هم تنها اون بود که میتونس تو این شرایط بهم امید بده امید به زندگی ! امید به اینکه توی ِاین روزگار تنها نیسم اونو دارم که با تموم وجودم عاشقشم  اونم بدتر از من اما امیدوارتر .. میخواس جریان قول ُقرارایی که بابا گذاشته رو بدونه ! خودمم بی خبر بودم ... گفت بابات واسه اینکه منو جواب کنه اینجوری گفته ُ هنوز امیدوار باشیـم ... میگفت هرچی این اتفاقا بیفته علاقه ش بیشتر ُ بیشتر میشه ! میگفت من تو رو اگه آسون بدست بیارم راحتم از دستت میدم ! چیزی که سخت بدست بیاد ارزشش بیشتره ! با دونه دونه حرفاش جونی دوباره گرفتم ... گوشی رو که قطع کردم روحیه م مثله روزایی که باهاش حرف میزدم تازه شد .. صبح بدون اینکه نگا تو صورت بابا مامانم بکنم زدم بیرون .. حال ُهوای اون خونه داشت خفه م میکرد  بدجور احساس غربت میکردم٬ هم تو اون خونه هم با آدمای اون خونه ! نزدیکای ظهر اومدم  ... بابا خونه بود تا منو دید اخماشو کشید تو هم ! تازه یه چیزی َم طلبکار شده بودم .. بابا خونه بود تا منو دید اخماشو کشید تو هم ! تازه یه چیزی َم طلبکار شده بودم ... ناهار چیزی واسه خوردن نداشتیم .. اونقدر غصه خورده بودم که شکمم سیر باشه !!! بابا پا شد یه پیاز پوست کند با نون خورد ! فقط نگاش میکردم  دلم واسش میسوخت اونم بریده بود ! اونم خسته شده بود از نونُ پیاز از گشنگی از نداری ... شاید حق داره اما چرا من باید همیشه درکش میکردم چرا ؟؟؟ خواستم برم بوسش کنمو بگم از حرفای دیشبم پشیمونم بگم اگه شکمم گشنه س ام تو با محبتت سیرم کن ! اما رو بهم نمیداد ُ بدجور اخماش تو هم بود عصر مامان خسته و هلاک اومد خونه .. بابا بهش گفت امشب مهمون داریم ! ــ کیه ؟؟؟ ــ کسی که در حقمون لطف کرده ! کسی که این خونه رو واسمون جور کرده تازه قراره دست منم تو یه شرکت بند کنه .. ــ کی هست ؟؟! ــ میاد میبینش .. برو یه ذره خرت ُپرت بخر به این دختره هم بگو نره بیرون وایسه واسه کمک !! من اونجا نشسته بودم اما بابا از طریق مامانم باهام حرف میزد نمیدونم به کدوم گناه یا اشتباه ! چه خبطی کرده بودم که باید اینجوری تحقیر بشم حتی بابامم خردم کنه خارم کنه  ....
☀️🍃 وصیّت عهدیه 🌸🍃 پرسش :وصیت عهدیه چه نوع وصیتی است؟ پاسخ :وصیتی است که انسان سفارش کند بعد از مرگش کارهایى را انجام دهند (و آن را وصیّت عهدیه گویند) مانند وصیّت‏هایى که براى کفن و محلّ دفن و مراسم دیگر مى‏کنند، تاخیر دفن برای عمل به وصیت دفن در جمعه🌸🍃 پرسش :من به شوهرم وصیت کرده ام هر وقت مردم جنازه ام را در سردخانه نگهدارند تا شب جمعه خاکم کنند مثلا اگر شنبه باشد تا جمعه صبر کنند این کار درست است؟ پاسخ :چنانچه دو سه روز بیشتر فاصله نباشد مانعی ندارد. وصیت به انجام حج و معین نکردن نایب 🌸🍃 پرسش : مردى وصیّت‏ کرده براى او حج بجا آورند. آیا دختر، یا همسرش نیز مى‏توانند به نیابت از وى حج بروند؟ پاسخ :اگر شخص معیّنى را در وصیتنامه ذکر نکرده، دختر یا همسر او هم مى‏توانند نیابت کنند. وصیت به دفن در زمینی که به حسینیه اهداء کرده است 🌸🍃 پرسش :شخصی زمینی به حسینیه اهدا کرده و وصیت نموده است خود و فرزند و همسرش در آنجا دفن شوند. آیا صحیح است؟ ضمنا از اداره بهداشت و شهرداری سوال شده، هیچ منعی از نظر آنان ندارد. پاسخ :در صورتی که هنگام اجرای صیغه وقف این شرط جزء آن بوده است و مراکز مسئول نیز اجازه می دهند مطابق وصیت عمل کنند. وصیت به کفن با بوریا 🌸🍃 پرسش :میشود وصیت کرد بجای کفن ادمو تو بوریا بپیچند؟ پاسخ :اگر منظور این است که کفن های سه گانه واجب را انجام دهند وسپس او را در بوریا بپیچند و دفن کنند مانعی ندارد (و این کار اقتدا به امام حسین است). وصیت به دفن قرآن همراه میت 🌸🍃 پرسش :شخصى وصیّت کرده که قرآنهایى که مدّتها آنها را مى خوانده است با او در قبر بگذارند، آیا عمل به این وصیّت جایز است؟ پاسخ :اگر قرآنهاى متعدّدى باشد خالى از اشکال نیست. وصیت به دفن با لباس خاص 🌸🍃 پرسش :بعضى از مسلمانها در لبنان وصیّت‏ مى‏کنند که در لباس عروسى دفن شوند آیا این وصیّت‏ جایز است؟ و بر فرض جواز آیا عمل به این وصیّت‏ بر وصىّ لازم است؟ پاسخ :اگر شرایط کفن در آن لباس موجود باشد یا اضافه بر کفنهاى سه‏گانه باشد و لباس خیلى گران قیمتی نباشد به گونه‏اى که اسراف محسوب شود جایز است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خدمت ادمین عزیز و دوست داشتنی،خدا خیرت بده با گروهی راه انداختی🌷 یه سوال داشتم
❤️🍃 سلام..در جواب دندان قروچه..به احتمال زیاد ...فرزندتون انگل داره...پسر منم همین جور بود دکتر تشخیص انگل داد با دارو رفع شد.. البته هر چیزی هم می خورد حتی به مقدار خیلی کم..می گفت دلم درد گرفت...تا فهمیدیم انگل داره ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️ سلام شما ک پسرت موهاش بلنده کوتاه نمیکنه، مدرسه گفته اخراجش میکنه،، شما ک دخترت روماتیسم داره ساق پاش ورم کرده،، وشما ک پسرتون پنجره رو باز میکنه میگه گرمه،، وبهش شک کردی و می ترسی با باباش درمیون بگذاری،،،،،توسل ب بی بی شریفه دختر امام حسن،،، اول یه دور صلوات،، بعد یک حمد،، بعد 3تا سوره ی قل هوالله تا آخر،،، بعد سوره یاسین بعد دعای توسل،، بعد زیارت عاشورا بعد حدیث کسا،،، هر کدوم ی مرتبه،، بعد 2 رکعت نماز حاجت هدیه ب بی بی شريفه،، بخون،، وبعد 10 مرتبه بگو ،، یا سیدتنا و مولاتنا،، شریفه بنت حسن انا توجهنا وستشفعنا وتوسلنا بک الی الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیهتا عنداله، اشفعی لنا عندااله،،،،،، تا چهل روز،، اگه عذر شرعی پیدا کردی بینش،، دوباره ادامش رو بخون،،،،،، هر روز هم سوره یاسین بخون،،، یه لیوان آب بردار ب هر مبین ک رسیدی توی لیوان آب فوت کن،،، 7 تا مبین داره دورش خط بکش تا حواست باشه،،، بریز تو پارچ آب،،، غذا،،، سماور همگی بخورید خیلی حاجت میده،، ب پسرت هم اعتماد داشته باش،،، فقط دعاش کن همین،،،، ذکر الهم جعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیا من ترید رو حتما بخون صب 3بار،،شب هم 3 بار همه ب پسرت هم ب شوهرت فوت کن ،،،، ببخشید زیاد شد شرمنده😌 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️ سلام درجواب خانم گلبرگ وقتی پیامتون رو خوندم گریه کردم چون دقیقا خواهر منم همون مشگل و داره ی چند وقتی عقد بود که بعد طلاق گرفت وفامیلم بودیم مشگل اینه که اصلا نمیتونن ببینن خواهرم عروس بشه که خیلی کارایی رو هم کردن برای اینکار کلا کارشون با دعاست و من و مامانم و ابجیم خیلی غصه میخوریم ی چن بار تا اخر پیش رفت برا ازدواجش و باز ی دفعه ایی یا اونا میرن دیگه نمیان که همین چند وقته پیش رسید به مرحله ایی که برا رسم و رسومات و زمان عقد حرف بزنیم که ی دفعه باز همه چی خراب شد . و ما مشهد زندگی میکنم هرموقع رفتم حرم آقاجان از این به بعد علاوه بر خواهر خدم برا خواهر شماهم دعا میکنم که انشالله به زودی همه دختر پسر هایی که دم بخت هستن مشگلاتشون حل بشه وخدا لعنت کنه کسایی رو که چشم دیدن ندارن... ما خیلی چیزا گرفتیم ولی درست نمیشه حرز امام جواد حرز امام علی و سوره احزاب که گفتن برا خواستگار خوبه اما متاسفانه تا الان درست نشده خدا خودش انشالله درست کنه برای همه ی جوونا و از شماهم میخام برای خواهر منم دعا کنین که مشگلش حل شه به زودی 🤲🤲 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️ سلام وخسته نباشیدخدمت ادمین عزیزواعضای محترم کانال خانومی که سوال کردن علت دندان غروچه رفتن بچه چی هست ازسردی بیش ازحدمغزهست سعی کنیدخوراکش روروبه گرمی ببریدواگرچیزسردی هم خوردکنارش گرمی جات بخوره نگران نباشیدرعایت کنیدتومدت کوتاهی خوب میشه دخترمن هم یه مدت شب هاتوخواب همینطورمیشدخداروشکرخوب شدوبرای تب اکثربچه هاوقتی سرمامیخورن تبشون زیاده که معمولابخاطرعفونت داخل بدن هست برای ظهورآقامون صلوات🌺 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️ با سلام خدمت شما دوستان عزیزم در پاسخ به خواهر عزیزم در مورد ترک کف پا سوال کردند تجربه شخصی من مالیدن حنا کف پا هفته ای یکبار در روند درمان ترک پا و مقاوم شدن پوست کف پا خیلی موثر هست روش استفاده مقداری حنا را با آبجوش مخلوط کنید و مقداری روغن زیتون یا بادام هم اضافه کنید اجازه دهید چند ساعتی بماند بعد شب‌ قبل از خواب به کف پا بمالید بعد پاتون را داخل پلاستیک دسته دار قرار بدید و گره بزنید تا حنا ازش نیاد بیرون و بعد جوراب بپوشید خواهر عزیزی هم که عکس کف پاشون را گذاشتن هم حتما این روش را انجام بدن ان شاءالله نتیجه میگیرند توجه داشته باشید حتما هفته ای یکبار این کار را انجام دهید ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️ سلام ممنون از چالش پس انداز یه خواهشی دارم اگه میشه از پس انداز کردن این روزها با این گرونی بگید نه از گذشته هاتون تشکر ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام گلم خوبین؟ بنده یه راه حلی میخوام از عزیزان ممنون میشم کمکم کنید الان نزدیک به۱۳ساله پدرم فوت شدم ودارایی زیاد گذاشت رفت بنده ازدواج کردم ووضعیت مالی خوبی ندارم هرچقدر به مادرم میگم ارثمو بده میگه برید بگیرید اما تا میخوایم اقدام کنیم میشینه پشتم غیبت میکنه میگه دخترم میخواد ارث بگیره بگید من چیکار کنم😔😔😢 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ادمین عزیز خسته نباشید ببخشید میخواستم از دوستان بپرسم برای درمان کیست هیداتید کبد طب سنتی جواب داده آیا تجربه ایی دارید دراین مورد ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وخسته نباشید ممنونم از زحمات شما خانمی که گفتن برای لک دست از سرکه سیب ولی استفاده کنیم چقدر سرکه درآب بریزیم وچه زمانی مصرف کنیم ممنونم ازتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام و عرض ادب،از خدمت دوستان سوالی دارم، من مدام لبم تبخال میزنه،به طوری که هنوز یکی خوب نشده یک تبخال دیگه میزنم،درمونده شدم خواهش میکنم اگ کسی را کاری داره که مانع بروز تبخال بشه و یا سریعتر درمان بشه راهنماییم کنه، متشکرم از همراهیتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت حبیبه خانم و خواهران عزیز،، پسرم 11 سالشه وقتی خیلی دستگاه تناسلیش کوچیکه🙈 شوهرم بارها گفته ببریم دکتر ..دوستان جواب بدین ک بچه ای بوده ک خوب شده مشکلی نداشته یا ببرمش دکتر واینکه کدوم دکتر ببرم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ یکی آیاکسی ازپیوندپانکراس وعوارض ومزایای بعدعمل اطلاعی داره ممنون میشم دراختیارم بزاره ؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال دوم من برای ارتودنسی پیش دودندانپزشک متخصص ارتودنسی رفتم گفتن فکتون جلونیازبه جراحی فک داریدکسی بوده این مشکل راداشته بدون جراحی وباارتودنسی دندان هاش مرتب شدن ؟؟اگرنه یک جراح فک که مناسب کارکنه وکارش خوب باشه رومعرفی کنیدممنون 👇💜 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام عکس سر پسرم هست ..داخل سرش 2تا از این برجستگی ها در آورده . خارش نداره نمیدونم چیه ...کسی مشکل اینطوری داشته لطفاً راهنمایی کنه ...مادر مهدی 👇💜 @adminam1400
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ امام حسين (ع ) فرمود: روزى على (ع ) ندا كرد: ((هر كس از رسول خدا (ص ) طلبكار است يا عطايى را مى طلبد، بيايد و آن را بگيرد)). هر روز عده اى مى آمدند و چيزى را مى خواستند و على (ع ) جا نماز پيامبر را بلند مى كرد و همان مقدار در آن جا مى يافت و به شخص طلبكار مى داد. خليفه اول به خليفه دوم گفت : على با اين كار آبروى ما را برد! چاره چيست ؟ عمر گفت : تو نيز مثل او ندا كن ، شايد مانند او بتوانى بدهى هاى رسول خدا (ص ) را ادا كنى . ابوبكر ندا كرد: هر كس از رسول خدا (ص ) طلبى دارد بيايد. اين قضيه به گوش على (ع ) رسيد، فرمود: ((او به زودى پشيمان مى شود)). فرداى آن روز، ابوبكر در جمع مهاجر و انصار نشسته بود، عربى بيابانى آمد و پرسيد: كدام يك از شما جانشين رسول خدا است . به ابوبكر اشاره كردند. گفت : تو وصى و جانشين پيامبر هستى ؟ ابوبكر گفت : بلى ؟ چه مى خواهى ؟ گفت : پيامبر اكرم (ص ) قول داده بود كه هشتاد شتر به من بدهد، اكنون كه او نيست ، پس آنها را تو بايد بدهى . ابوبكر گفت : شترها بايد چگونه باشند؟ عرب گفت : هشتاد شتر سرخ موى و سيه چشم . ابوبكر به عمر گفت : چه كار كنيم ؟ عمر گفت : عرب ها چيزى نمى دانند، از او بپرس آيا شاهدى بر گفته خود دارد؟ ابوبكر از او شاهد خواست . عرب گفت : مگر بر چنين چيزى شاهد مى خواهند؟ به خدا سوگند تو جانشين پيامبر نيستى . سلمان برخاست و گفت : اى عرب ! دنبال من بيا تا جانشين پيامبر را به تو نشان دهم . عرب به دنبال او به راه افتاد تا اين كه به على (ع ) رسيدند. عرب گفت : تو وصى پيامبر (ص ) هستى ؟ حضرت فرمود: بلى ، چه مى خواهى ؟ عرب گفت : رسول خدا (ص ) هشتاد شتر سرخ موى و سيه چشم براى من تعهد كرده بود، اكنون از تو مى خواهم . حضرت فرمود: آيا تو و خانواده ات مسلمان شده ايد؟ در اين هنگام عرب دست على (ع ) را بوسيد و گفت : تو وصى به حق پيغمبر خدا (ص ) هستى . چون بين من و پيامبر شرط همين بود، ما همه مسلمان شده ايم . على (ع ) فرمود: ((اى حسن ، تو و سلمان ، با اين عرب به فلان صحرا برويد و بگوييد: ((يا صالح ، يا صالح !)) وقتى كه جوابتان را داد، بگو: اميرالمؤ منين به تو سلام مى رساند و مى گويد: هشتاد شترى كه رسول خدا (ص ) براى اين عرب تعهد كرده بود بياور)) سلمان مى گويد: به جايى كه على (ع ) فرموده بود، رفتيم ، اما حسن (ع ) همان گونه كه على (ع ) فرموده بود، ندا سر داد. پس جواب دادند: لبيك يابن رسول الله . امام حسن (ع ) پيام اميرالمؤ منين على (ع ) را رساند، گفت : روى چشم اطاعت مى كنم . چيزى نگذشت كه افسار شترها از زمين خارج شد و امام حسن (ع ) آن را گرفت و به عرب داد و فرمود: بگير. شترها پيوسته خارج مى شدند تا اين كه هشتاد شتر با همان اوصاف تكميل شد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
ریزش موهامو تو ۸ روز قطع کردم😁 جاریم اینقدر حسودی می‌کرد😒😝 قبلا خونه پر بود از مو، با شوهرم همیشه دعوا میکردیم حتی توی غذا مو پیدا میشد خیلی افسرده بودم😩 من و شوهرم دوتامونم شده بودیم تا اینکه توی ایتا گشتم بلاخره راه قطعیشو پیدا کردم راه‌حل براتون این پایین سنجاق کردم بزن ببین👇😳 https://eitaa.com/joinchat/1334379122C5a9df6ff84 الان از پرپشت بودن مو رنج میبریم😂 توام‌بیا برای خودت یا همسرت راهکار بگیر❤️
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 😔 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری ....👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85 چه صبری داری خدا😭👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
' ▣⃢ با توکل به خدا و خواست مقام معظم رهبری (درمان ریشه‌ای‌ ناباروری) دیگر نیازی به راه‌های غلط و هزینه بردار مانند IUF و IUI ، قرص آمپول‌های شیمیایی نیست❌ ▣⃢ درمان مشکلات ناباروری آقایان👨 ناباروری خانم‌ها🧕 فقط و فقط کافیست‌ به‌ کانال زیر مراجعه کنید از جدید ترین روش درمانی بهره‌مند بشی♻️ ╔  💗  ══  🍃ೋ•══╗  https://eitaa.com/joinchat/3348693504C7bdec1aef4 ╚══•ೋ🍃  ══  💞  ╝ حتماً رضایت درمان‌ها رو چک کن👆
❤️❤️❤️ هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش .. اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود . دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم .. آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم .. عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم .. دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم .. دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم .. در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت .. با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی .. قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا .. عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟ با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. 👇👇👇 ادامه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e داستان عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻 ترکونده کل رو💪🏻 کاملش سنجاق شده😍🔞
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره و نصر و مسد❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۶۰۳🌼 @azsargozashteha
2875454.mp3
2.62M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره و نصر و مسد❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۶۰۳🌼 @azsargozashteha