#احکام_دین ☀️🍃
کسانی که حق قصاص را به ارث می برند🌸🍃
پرسش :آیا طبقه دوّم و سوّم ارث، حقّ قصاص دارند؟
پاسخ :تمام کسانى که از مال ارث مى برند حقّ قصاص دارند مگر زوج و زوجه که حقّ قصاص ندارند ولى در دیه سهیمند.
تقسیم ارث اگر وارث فقط یک نفر از یک گروه باشد 🌸🍃
پرسش :اگر وارث فقط یک نفر باشد ارث چگونه تقسیم می شود؟
پاسخ :اگر میت همسر داشته باشد ابتدا باید سهم الارث همسر را بپردازند و بقیه را به آن شخص بدهند و اگر همسر ندارد و ورثه او فقط یک نفر از یک گروه باشد در این صورت تمام مال به او می رسد؛ لازم به ذکر است تا وقتی یک نفر از یک گروه وجود داشته باشدگروه بعدی ارث نمی رسد.
ضمان جریره در عصر حاضر 🌸🍃
پرسش :با توجّه به نظر برخى از حقوقدانان در مورد شخصى بودن جرایم و جنایتها، و با عنایت به وضع کنونى جوامع، یعنى عدم تمایل اقارب نسبى به پرداخت دیه خطاى محض، بحث عاقله و ضمان جریره سالبه به انتفاء موضوع است. آیا صورتهاى دیگرى از ضمان جریره، با توجّه به نیازهاى کنونى جامعه قابل تصوّر است؟
پاسخ :بیمه حوادث بى شباهت به نوعى ضمان جریره نیست بنابراین نمى توان گفت که در دنیاى امروز ضمان جریره وجود ندارد ولى بیمه گر ارث نمى برد. چون در مقابل ضمان جریره، عوضى مى گیرد.
وصیت به نحوه تقسیم ارث قبل از فوت🌸🍃
پرسش :آیا وصیّت به تقسیم ارث قبل از فوت جایز است؟ مثل این که زید وصیّت کند که پس از فوتش،فلان باغش مال فلان پسرش، و فلان خانه اش مال فلان دخترش باشد. آیا چنین وصیّتى نافذ است؟
پاسخ :چنین وصیتی باطل است.
سهم الارث شخصی که مرگ مغزی شده🌸🍃
پرسش :آیا به کسی که مرگ مغزی شده ولی هنوز به کمک دستگاه به زندگی اش ادامه می دهد ارث تعلق می گیرد؟ در این هنگام با او چه معامله ای می شود؟
پاسخ :احتیاط آن است که سایر ورثه سهم او را جدا کنند و با وارثینش بعد از پایان حیاتش مصالحه کنند.
وظیفه ورثه نسبت به املاک و اموال مشکوک میت 🌸🍃
پرسش :املاک و زمین هایى از پدرانمان به ما ارث رسیده است ولى چگونگى تملّک آنها براى ما روشن نیست، آیا مى توانیم این زمین ها را مانند بقیّه اموال طبق قانون ارث تقسیم کنیم؟
پاسخ :اگر زمین را پدران شما احیا کرده اند و قبلا موات بوده، طبق قانون ارث به ورثه آنها مى رسد و همچنین اگر خریدارى کرده باشند، و اگر هیچ سندى نسبت به سابقه این زمین در دست نیست وشاهد و گواهى نیز وجود ندارد، ملک از آن کسى است که در دست اوست یعنى ملک اجداد شما بوده و باید به قانون ارث عمل کنید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 💜🍃 تازه اون موقع بود که فهمیدم سروش سرباز معلمه توی یکی از روستاهای اطراف که راه ز
#داستان_زندگی 🌸🍃
عاطفه
حالا بیا بریم داخل یه چایی بخوریم توی این سرما ایستادیم
گفت
نه دیگه باید برگردم باز صبح میبینمت
مریمو بدرقه کردم و گفتم
مراقب باش آهسته برو خداحافظ
وقتی رفتم داخل که عزیز گفت
خوش میان خونه خودشونه
آقای مرندی هم در جواب گفت
عزیز خانوم ما مزاحم شما شدیم خاطرم نبود به آقای شاکری بگم تشریف بیارن منزل خودمون
عزیز گفت
این چه حرفیه فقط خدا کنه مادر این طفل معصوم پیداشه خیال همهمون راحت شه اون زن توی این شهر کسی رو نداره
آقای مرندی گفت
آقای شاکری که اومد با هم میریم پاسگاه انشالا که یه نشونهای سرنخی پیدا کنیم
سروش بلند شد و گفت
حاجی فعلا من میرم خونه
رقیه خانوم فوری گفت
کجا مادر تنهایی چرا میخوای بری خونه؟
سروش گفت
خستهام مادر میرم یهخورده استراحت کنم
آقای مرندی گفت
پسرم منو آقای شاکری که بریم پاسگاه خانمها تنهان بهتره تو هم اینجا باشی شاید خبری چیزی بشه
عزیز اشاره کرد و گفت
اتاق عاطفه اونجاست سروش جان برو اونجا استراحت کن
متعجب به عزیز نگاه کردم که سروش گفت
نه عزیز خانوم راحتم مشکلی نیست
عزیز اما گفت
برو مادر خجالت نکش اون اتاق کارگاه شلوغپلوغ بههمین خاطر میگم بری توی اتاق عاطفه
سروش سرشو انداخت پایین که رقیه خانوم گفت
برو یه استراحتی بکن
رقیه خانوم به من نگاه کرد و گفت
البته با اجازه عاطفه جان
ناچار لبخندی زورکی زدمو گفتم
نه خواهش میکنم بفرمایید فقط برم کتابامو جمع کنم
فوری رفتم سمت اتاقو تندتند یه نظمی به اتاق دادم
وقتی در اتاقو باز کردم و گفتم
بفرمایید سروش نزدیک شد و گفت
ببخشید واقعاً خسته راهم
رفتم کنار و سرد گفتم
خواهش میکنم
فکر نمیکردم فریبا و شاهرخ همراه آقای شاکری اون وقت شب بیان خونمون ولی با شنیدن صدای احوالپرسیش با عزیز درعین ناباوری دیدم اومده
خیلی خوشحال رفتم سمتش و گفتم
فریبا خوش اومدی
از آخرین باری که اومده بود خونمون چند وقتی میگذشت
البته اون موقع هنوز فریبا مجرد بود
از آغوش هم جدا شدیم که فریبا گفت
با شاهرخ بیرون بودیم همینکه اومدم خونه دیدم بابا داره میاد خونه شما ازش خواستم ما هم همراهش بیایم
گفتم
کار خیلی خوبی کردین
به شاهرخ نگاه کردمو گفتم
خوش اومدین آقا شاهرخ بفرمایید داخل
شاهرخ با لهجهای بین فارسی و انگلیسی گفت
ممنونم
با رفتن آقای مرندی و آقای شاکری فریبا و شاهرخ اومدن داخل اما عزیز اجازه نشستن بهم نداد و اشاره کرد همراهش برم آشپزخونه
صدای تبریک و آرزوی خوشبختی رقیه خانوم رو به فریبا میشنیدم که عزیز آهسته گفت
قوری رو بشور چای تازهدم کن
عزیز و آهسته برگشت سمتم و گفت
فریبا تازهعروس اومده خونمون باید یه هدیه بهش بدم من میخواستم دعوتشون کنم ولی حالا که خودشون اومدن قالی دستبافی که خودت بافتی رو میذاریم جلوش
متعجب گفتم
عزیز شما چرا اینقدر امشب کارای عجیب میکنین؟
عزیز میوهها رو توی سبد حصیری چید و گفت
چون امشب همه رو باید دستبهدست هم بدیم تا مادر این بچه پیدا شه هر کی هر کاری از دستش بر بیاد باید انجام بده
عزیز نگام کرد و گفت
معطل چی هستی عاطفه چایی رو دم کن
عزیز خاست از آشپزخونه بره بیرون ولی برگشت و بهم گفت
نبینم رفتی کنار فریبا نشستی به حرف و خنده اون دیگه الان شوهر داره شاید خوشش نیاید زنش بگه بخنده
با لبای آویزون گفتم
عزیز
عزیز رفت اما گفت
چای رو دم کن
چای و میوه رو که بردم کنار عزیز یعنی مقابل فریبا نشستم که شاهرخ با همون لهجه گفت
نظرم کار شما درست نبوده نباید به کسی که هیچ شناختی نسبت بهش ندارین جا و مکان میدادین
اون روز جمعه که خونه فریبا بودیم اصلا لهجه نداشت و عین بلبل فارسی صحبت میکرد حالا چی شده بود که اینجوری حرف میزد؟
عزیز گفت
نه پسرم مطمئن باش هیچ مادری نمیتونه از جگر گوشهاش به این آسونی بگذره
رقیه خانمم گفت
درسته ما شناختی نسبت بهشون نداریم ولی توی این مدت که با همزندگی کردیم خوب متوجه مشکلات و صحت حرفاشون شدیم
فریبا به روحالله که به خوابی عمیق فرورفته بود نگاه کرد و گفت
آخی چقدرم بچشون ناز
فریبا به شاهرخ نگاه کرد و گفت
مگه نه؟
شاهرخ نگاهی به روحالله انداخت و گفت
منکه هنوزم فکر میکنم یه مسئلهی پنهانی این وسط هست
رقیه خانوم گفت
انشاءالله که اینطور نباشه
فریبا رو به من با چشم و ابرو حرصی اشاره کرد به رقیه خانوم که عزیز گفت
بفرمایید چاییتون سرد میشه
فریبا بلند شد و گفت
عاطفه یهلحظه میای تو اتاق کارت دارم
تا من بلند شم و بهش بگم توی اتاقم نره فریبا رفت سمت اتاق در رو باز کرد
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
پیامبر اكرم صلی اللّه علیه و آله به یكی از خانه های خود وارد شد و اصحاب او به محضرش مشرف شدند تعداد اصحاب بسیار بود و اتاق پر شده بود. جریربن عبداللّه در این هنگام وارد شد اما جایی برای نشستن نیافت و در نزدیكی در نشست. پیامبر صلی اللّه علیه و آله عبای خود را برداشت و به او داد و فرمود: این عبا را زیر انداز خود قرار دهد. جریر عبا را گرفت و بر صورت خود گذارد و آن را می بوسید و گریه می كرد، آنگاه آن را جمع كرد و به پیامبر صلی اللّه علیه و آله رو كرد و گفت : من هرگز بر روی جامه شما نمی نشینم . خداوند تو را گرامی بدارد همان گونه كه مرا گرامی داشتی . پیامبر صلی اللّه علیه و آله نگاهی به سمت چپ و راست خود كرد و سپس فرمود: هر گاه شخص محترمی نزد شما آمد او را گرامی بدارید و همچنین هر كسی كه از گذشته بر شما حقی دارد او را نیز گرامی بدارید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
وقتی كه اخبار نبوت پیامبر اسلام (ص) به حبشه رسید، نجاشی پادشاه عادل و حقجوی حبشه به وزرای خود گفت : من می خواهم این شخصی را كه در مكّه ادعای پیامبری می كند، امتحان كنم ، به این ترتیب كه هدایائی را نزد او می فرستم ، و در میان هدایا نگین یاقوت و نگین عقیق می گذارم ، اگر او دنیا طلب باشد و ادعای پیامبری را برای رسیدن به پادشاهی ، نموده باشد، از آن نگین ها، یاقوت را برای خود بر می دارد، و اگر پیغمبر به حق باشد، عقیق را بر می دارد. به دنبال این تصمیم ، هدایای گرانقیمتی تهیه كرد و در میان آنها نگین یاقوت و عقیق گذاشت و برای پیامبر(ص) فرستاد. هنگامی كه این هدایا به پیامبر(ص) رسید، آنها را پذیرفت و بین اصحاب خود تقسیم نمود، و برای خود چیزی برنداشت جز نگین عقیق را كه سرخ بود، سپس آن را به علی (ع) و فرمود: ای علی ! یك سطر (جمله) روی این نگین بنویس و آن جمله لااله الاالله باشد. امام علی (ع) آن نگین را گرفت و نزد حكاك (نگین ساز) برد و فرمود: روی این نگین دو جمله بنویس ، یك جمله را كه رسول خدا(ص) دوست دارد و آن لااله الاالله است و یك جمله را كه من دوست دارم و آن : محمد رسول الله است . نگین ساز به همین سفارش عمل كرد، امام علی (ع) نزد او آمد و نگین راگرفت و به حضور پیامبر (ص) آورد، پیامبر (ص) دید روی آن به جای یك جمله سه جمله نوشته شده است ،به علی (ع) فرمود: من گفته بودم یك جمله (لااله الاالله) نوشته ، نه سه جمله . علی (ع) عرض كرد: سوگند به حق تو، من به نگین ساز گفتم : یك جمله را كه تو دوست داری (لااله الا الله) بنویسد و یك جمله را كه من دوست دارم (محمد رسول الله) بنویسد، ولی از جمله سوم هیجگونه خبری ندارم . هماندم جبرئیل بر رسول خدا (ص) نازل شد و عرض كرد: پروردگار بزرگ می فرماید: تو آنچه را دوست داشتی (یعنی لااله الا الله) نوشتی ،و علی (ع) آنچه را دوست داشت (یعنی محمد رسول الله) را نوشت ،و من نیز در آن نگین جمله ای را كه دوست دارم یعنی علی ولی الله را نوشم .
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
شخصی نزد رسول اللّه خدا صلی اللّه علیه و آله آمد و عرض كرد: یارسول اللّه ! بستگانم بامن قطع رابطه كرده و مرا مورد حمله و شماتت قرار داده اند آیا من هم با آنها قطع رابطه كنم ؟ پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: با این وضع خداوند نظر و رحمتش را از همه شما بر می دارد. آن مرد گفت : پس چه كنم ؟ حضزت فرمود: ایجاد رابطه كن باكسی كه با تواضع رابطه كرده است و بخشش به كسی كه تو را محروم ساخته است و عفو كن كسی را كه به تو ظالم كرده است . در این صورت از سوی خداوند پشتیبانی در برابر آنها خواهی داشت.
قصه هاي تربيتي چهارده معصوم (عليهم السلام)/ محمد رضا اکبري
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام دوستان
دخترم امسال کنکور داره و الآنم مشغول امتحانات نهایی هست چند روزی هست دچار سردرد و سرگیجه و تهوع میشه بیشتر اول صبح بعد از اینکه از خواب بیدار میشه دکتر عمومی هم بردم گفت از استرسه و داروهای تقویتی بهش داد با قرص سینا ریزین داد از وقتی دارو ها رو مصرف میکنه دیگه همش خوابه و نمیتونه به درساش برسه دوستان لطفاً اگر کسی تجربه ای داره راهنمایی کنه ممنون میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من ۳۰ساله ازدواج کردم وازدواج کلاناخواسته وبالاجباربوده وبدون انتخاب ازاقوام بودبعدامتوجه شدم باجادوبوده فقط لحظه عقدخیلی شیداوزبون بندبودم آیاعقدم درست بوده ؟دراوایل امکان جدایی نبودچون عموم بودن چش ب هم زدم صاحب ۳دخترشدم باعث شدبیشتربسوزم وبسازم اینم بگم ازهمه نظرنسبت ب شوهرم برتربودم تواین مدت انگارتوجهنم بودم خیلی سختیهاروتحمل کردم واصلانمیخواستمش خیلی بداخلاق وبددهن وگاهی اوایل کتک میزدخواهرشوهرم هم خیلی دخالت میکردکلاازهمشون بدی میدیدم بخاطرازطرف خانواده حمایت نداشتم مجبوربودم باهاش بسازم وآینده دخترام واسم مهم بودباکمک خدادخترام خوشبخت شدن وسروسامان گرفتن ازدومادام راضی هستم حالامن موندم واین مردوعشق ناخواسته وبهترین روزهای عمرمودرکنارش هدردادم تواین مدت خیانت ازش دیدم الانم ۶۰سالش شده بازم دروغگووخیانتکارهست ۲۰ساله ملک پردرآمد ارثیه بودجلوش گذاشتم درآمدش ب جیب میزنه حالاموندم واقعاچیکارکنم ی کوه دردشدم همه اموالم ک ازدرآمدمن بوده ب اسم خودش زده کلاازاول زندگی بهم کلک زده لطفاکمکم کنین تشکر ازکانال خوبتون🙏😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشین تشکر از مدیر و ادمینها محترم کانال
خواهران گلم خواهش اگه مورد مشابه ای مثل پسر من بوده خوب شده به منم بگه ممنونم
پسرم از سن نوجوانی از اواخر بهار تا آخرها تابستان عطسه و آب ریزش بینی داره
لطفا اگه همچین موردی داشتین خوب شده با داروها گیاهی بگین ممنون میشم
خواهشا ، خواهشا ، خواهشا درمانی میدونید بگین 🙏
تو کانال سرچ کردم فقط چند نفری سوالی مثل من کرده بودن ولی جوابی دریافت نکرده بودن
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ب ھمگی من موضوعی خیلی عزابم میدہ خواستم در میون بزارم شاید ب ظاھر خیلی بی معنی باشہ ولی من خیلی خیلی عزاب میکشم من ی مدت ھست مشکلی برام ب وجود اومدہ تقریبا دو سالہ اصلا خوابم نمیرہ یعنی وقتایی کہ بی خواب میشم تا ساعت ۷ صبح بیدارم بعدش انواع اقسام فکر ھا میان سراعم بعد استرس میکیرم ی حالتئ کہ میوفتم بہ گریہ حالم خراب میشہ ی مدت ارام بخش خوردم دیدم اونم بی تاٹیر شد یعنی اونم میخوردم ارامش نداشتم بدتر ھم میشدم نمیدونم جرا اینجور شدم البتہ خیلی از طرف شوھرم عزاب کشیدم مقصر شوھرمو میدونم خیلی تا میتونست اڈیتم کرد ھرو دعوا داشتم و دارم بچہ کوجیک ناراحتی خانوادمم ھست پدر مادرم پیر ناتوان ھستن و مریض حال فکر میکنم باعٹش اعصابمہ کہ ریختہ بھم نہ ھزینہ دکتر دارم برم دکتر نہ میدونم کجا برم بعضی اوقات اھن میخورم میکم ساید دلیلش کمبود اھن باشہ میخواستم بدونم مشکل منو کسی دار جیکار کنم کہ حداقل وقتی تا صبح میشینم حالم بد نشہ واقعا عزاب آور برا من ترس خیلی بدی میکنم فکرا بد ایقد فکر میا جلو جشام کہ نگو خستہ میشم خیلی عزاب میکشم خواھشن اگہ راہ حلی دارید کمکم کنید از طرف ستارہ تنھا
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام و عرض ادب و خسته نباشید خواستم اول تشکرکنم بابت کانال خوبتون اگه مقدورهست پیامموبذاریدداخل کانال اگه دوستان تجربه ای داشتن راهنمایی کنند
دررابطه بارابطه حرام دوستان دعایی ذکری هست که ازطرف واقعا قلبی دلی متنفرشد ینفرگفتن به ی تیکه گوشت دعابخونن بدن به سگ بخوره ولی اینکاروکردم تغییری ندیدم خواهش میکنم کسی راهکاری میدونه که جواب گرفته توروخدا راهنمایی کنه فقط خواهشاً توضیحاتشوکامل ودقیق بگه یکی از دوستان گفتن سوره یس آیه هشتم روی سنگ نمک بخونیم داخل آتیش بندازیم ،من امتحان کردم ولی به هیچ عنوان سنگ نمک آتیش نمیگیره میشه بگن چجورسنگی مدنظرشونه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
لطفا میشه کامل توضیح بدهید که چگونه از صبر زرد برای کیست روی مچ دست استفاده کردید و اینکه باید روی کیست رو ببندیم یا لازم نیست
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خسته نباشیدحبیبه خانم خدابه شماخیربده ممنون ازکانال خوبتون این پیام مرااورژانسی بذارید مدتی هست صبح که ازخواب بیدارمیشدم دودستم ازانگشت تامچ بی حس بودنوارعصب دست گرفتم دکتراست تنگی کانال دست گرفتی وباید دست چپت را جراحی کنی کسی راه دیگه ای بلدنیست ه من جراحی نکنم ممنون
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇💜
@adminam1400
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام دوستان دخترم امسال کنکور داره و الآنم مشغول امتحانات نهایی هست چند روزی هست دچ
پاسخ اعضا🌱❤️
برادری گفتن تصادف کردن و خانمشون در اون تصادف قطع نخاع شدن و مادر وخواهرشون میگن جدا شید عمرتون هدر ندید .فقط این حرف به مادرتون بگید اگر خدایی نکرده من جای اون دختر خانم پاها یم از دست میدادم شما چه تصمیمی برای اون خانم میگرفتین و این مسئله باید با مشاور خوب صحبت بشه
چون هر کس در این گروه مشاوره به شما بده از روی احساس و دلسوزی هست حرف یا عمر زندگی .اینجوری کمکی که با اون بنده خدا نکردین زجر دو برابر بهش دادین .خداوند برای ایشون اینجوری رقم زده وبرای شما هم یه امتحان انشالله پاهای اون خانم بحق دل سوخته زینب شفا ببینه
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام خوبین برا پسر دار شدن گفته بودن پنیر خرگوشک استفاده کنیم ببخشید میشه طریقه مصرفشو دوباره توضیح بدین چجوری و کی مصرف کنیم ممنون میشم هرچی گشتم پیدا نکردم
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام... برای رفع خون دماغ...البته منم شنیدن عملی نکردم..میگن تره ...سبزی تره...بکوبید آب شو بگیرید .یه قطره داخل بینی بچکانید...شنیدم خوبه...
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
دختر خانمی که ۷ماه هست خونه پدرت هستی و نمیاد دنبالتون...این فکر کردن داره..می خواهی بری تو جهنم زندگی کنی...این همه کتک تحقیر..کمه..میخواهی بری بیشتر..از این اذیت بشی... عزیزم به خودت بیا...تازه کتک زده..میخاد برای بردنت شرط بزاره... اصلا برنگرد...اگر هم رفتی با شرط برو
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
یه راه کار برای کار کردن در جاهایی که سواستفاده میشه و. آدم مجبوره کار کنه..من به شخصا خونه مادر شوهرم که دوست ندارم کار کنم ولی نمیشه..خیلی آهسته کار میکنم .. اصلا عجله نمیکنم ..شماهم امتحان کنید...ن خسته میشید..ن عجله کردید...و. به چشم هم. میاد😂😂😂
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
در رابطه با اونایی که بویایی شونو از دست دادن...چندین بار در روز ..زنجبیل..دارچین.. فلفل تند...جلو ببینی بگیرید و هی نفس بکشید..نفس های عمیق.. مطمئن باشید بعد از چندین بار استفاده.. بویایی بر میگرده...آب و نمک هم غرغره کنید کنید خوبه
..بابت سرفه...خوردن تخم مرغ محلی ..باشیر...تخم مرغ تو یک لیوان شیر بشکنید..بخورید..برای رفع سرفه عالی هست
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
برای خشکی چشم..از اشک مصنوعی استفاده کنید...از داروخانه تهیه کنید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#مریم_عباس❤️❤️❤️
هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش ..
اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود . دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم ..
آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم ..
عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم ..
دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم ..
دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم ..
در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت ..
با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی ..
قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا ..
عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟
با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. 👇👇👇
ادامه 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
داستان #زندگی عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻
ترکونده کل #ایتا رو💪🏻
کاملش سنجاق شده😍🔞
❌❌❌❌مهم ❌❌❌❌
سلام به روی ماهتون خواهرای گلم
ایام به کام 🌸
چند روزیه میخوام بیام یکمی باهاتون صحبت کنم ولی از کم سعادتیه من ،هنوز فرصت نکردم ،ان شاءالله در اولین فرصت میام
اما الان اومدم عجله ای یه نکته ای رو بگم و برم🙈
راستش ادمینمون هانیه جان دیشب به من گفت که بعضی از دوستان گله میکنن که پیاماشون توی کانال ارسال نمیشه
اما عزیزای دلم چند ماهیه که لینک کانال دوممون روداریم براتون میزاریم چون نیمی از پرسش و پاسخها اونجا ارسال میشه
به خاطر حجم بالای مطالب ارسالی اون کانالو گذاشتیم فقط برای بخشی از پرسش و پاسخ اعضای عزیزمون
لطفا حتمااااا همگی عضو بشن 👇❌❌❌
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
کانال دوم 👆
https://eitaa.com/joinchat/3078488073C9f200627db
کانال اول👆
مطالب کانال دوم تکراری نیست عزیزای دلم حتما داشته باشید کانال دوم رو 🙏🌸
#ارادتمند
#حبیبه
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
من سعیـدم..
ولیعهدی مذهبی، مغرور و متأهل
دلباختۀ نگاهی شدم که گاهی از شدت دوست داشتنش به وحشت و لرز میافتم.
زنـم بود.. ولی نمیتونستم باهاش باشم و این عذابآورترین شکنجهای بود که میشد نصیب یه مرد بشه..
عاشقش بودم و حیران ز قوانین جهان
بر سر دو راهی وحشتناکی مانده بودم.
عشق را خدا فریاد میزد و هوس را شیطان...❌
https://eitaa.com/joinchat/3809411160C57f549d6bd
عاشقانهای هیجانی و غیرقابل پیشبینی 🔥
❌#داستان_واقعی ❌
پدربزرگم می گفت یه روز بعد از آبیاری مزارع داشتم برای ناهار برمی گشتم طرف خونه، زمین بغلی تپه مانند بود ،دیدم یه چوپان قد بلند بالای تپه خوابیده و کلاهشو هم کشیده رو صورتش ... پدربزرگم می گفت من فکر کردم حتما این چوپان از ده بغلی اومده و اینجا خوابیده . می گفت هرچی چوپان رو صدا زدم که چرا اینجا خوابیدی و اهله کدوم دهی؟هیچ جوابی نداد و کوچکترین اعتنایی به من نکرد بنابراین یه سنگ برداشتم و به طرفش پرتاب کردم . می گفت سنگ به چوپانه نخورد ولی یکدفعه چوپانه مثل دیوونه ها از زمین بلند شد . پدربزرگم می گفت تا چوپانه از زمین بلند شد دیدم از دستاش ...👇⛔️
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
پرام ریخت😰
**مرگ تلخ عروس و داماد جوان در اتاق عقد + اخرین عکس عروس و داماد** ❌👇
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
ماجرا چه بود👆🔞
🕊 مادری معلول مبتلا به #ام_اس برای ادامه حیات به کمک شما نیازمند است!
🏮این مادر به دلیل ابتلا به بیماری ام اس و وزن بالا دچار معلولیت شدید ، ناتوانی جسمی و دچار بی اختیاری مدفوع شده و شرایط بسیار سختی رو سپری می کنه و تنها به دلیل عدم توان حفظ بهداشتِ شخصی قصد خودکشی داشت !
🍃 با هر مبلغی که #توان دارید برای حفظ عزت و آبروی این مادر سهیم باشید ؛ شماره کارت #رسمی به نام مجموعه جهادی #چشم_به_راه و شبا خادم گروه(هر بسته ایزی لایف ۳۰۰ هزار تومان)
●
۵۰۴۱۷۲۱۱۱۱۹۲۷۱۱۸●
۵۰۴۱۷۲۱۱۱۲۰۹۱۹۸۹●
۵۸۹۲۱۰۷۰۴۶۶۶۸۸۵۴
IR870700001000113923804003🌐 به #چشم_به_راه بپيونديد🔽 ┏━━━━━━━━━━━━━━━🇮🇷┓ https://eitaa.com/joinchat/1141702867C96cbd042ef ┗🕊━━━━━━━━━━━━━━━┛
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
🕊 مادری معلول مبتلا به #ام_اس برای ادامه حیات به کمک شما نیازمند است! 🏮این مادر به دلیل ابتلا به بی
🇮🇷 با مجموعه چشم_به_راه آشنا هستید؟
یکی از فعال ترین و بزرگترین گروه های جهادی کشور که در ماه ده ها خدمت رو به قشر مستضعف جامعه تقدیم می کنند.پیشنهاد میکنم کانال شون رو حتما دنبال بفرمایید و نیت های خیرتون رو به محل مطمئن اون بسپارید.
روی لینک کلیک کنید🔽🔽
https://eitaa.com/joinchat/1141702867C96cbd042ef