eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.5هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام داستانهایی که برای خواندنشان به کانال امده اید را در سنجاق کانال مشاهده بفرمایید🌸
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام وقت بخیر ازاین ایده وسوال جواب ها که ردبدل میشه، خواستم بگم عالیه کارتون👌من یه س
❤️🍃 سلام یه کارمثل بسته بندی ک بشه توخونه انجام دادمیخوام اگه عزیزان میدونن ممنون میشم بگن،۳تا بچه کوچک دارم وشرایط بیرون کارکردن روندارم، 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ضمنا در مورد خانم شیعه که با یک اهل سنت ازدواج کردن تجربه مشابه رو در یکی از نزدیکان مان داشتیم و مشکل شکاکی و ناراحتی با مراجعه به دکتر حل شده راستی تو بسیج هم مشاوره‌های حقوقی رایگان وجود دارد بحث حقوقی هم پیشنهاد می کنم حتماً برن از این ظرفیت استفاده کنند بحث مذهبی هم پیشنهاد می کنم حتما با یک طلبه دلسوز مشورت بگیرند البته به شرط اینکه باعث بدتر شدن موضوع نشه چون شوهرشون بفهمه مطمئنا دردسر میشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 با سلام راجب خانمایی ک میگن شوهرمون خیانت میکنه عزیزان چرا انقد اینجور مسائل براتون مهمه خب بزار بره هیچکسو نمیشه بزور نگه داشت درضمن وقتی میدونید شوهرتون اینکارست اصن دیگه نباید باهاش رابطه داشته باشین چون بیماری جنسی واقعا زیاد شده تو ی منجلاب گیر میکنین بگین ی خرجی بده ب منو بچه هام هرجا میری برو انقد خودتونو عذاب ندید 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام گل گلیای چکمه پوش پرسیده بودن اسم شهید جعفری ؟مراد جعفری نام دارد بهش شهید مراد دهنده هم میگن توسل کنید بهش من اینقدر متوسل میشم که دیگه با خودم میگم برادرم دلش برام تنگ میشه اگه نذرش نکنم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که گفتن واژنشون آبریزش دارن. ایشون دچار عفونت شدید هستن. برن دکتر. چرک خشک کن میدن ولی یه سری راه کارهای خانگی هست میگم صددرصد باعث کاهش عفونت میشه. عنبر نسا دود کنید همینطور که یکی از دوستان هم گفتن بعد بخور بدید به واژن. خیلی خیلی باعث از بین رفتن عفونت میشه. بعد کمی سرکه سفید رو با جوش شیرین بریزید لگن. با آب ولرم. بعد چند دقیقه حدود مسلا نیم ساعت بشینید توش. هفته ای یه بار این کار رو انجام بدید. دم کرده پنیرک استفاده کنید. از عطاری تهیه کنید. پنیرک. دم کنید بخورید. پونه کوهی هم همینطور. هر از گاهی دم کنید مسل چایی میل کنید. انشالله عفونتون کم کم رفع میشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 با سلام در مورد خانمی که براشون زیاد مهمون میاد. اول اینکه تا صاحبخونه روی خوش نشون نده مهمون که تند تند نمیاد. یحتمل پزیرایی مفصل و روی خوش مهمون رو راغب تر می‌کنه. بعدش نمک پاشیدن رو کفش مهمون طوری که متوجه نشه. چند بار شما بی محلی کنید و خودتون رو ناراحت نشون بدید. خودشون متوجه میشن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 با سلام. خانم چهل ساله ای که گفتن شوهرشون نمیاد خونه پدر مادرش و تو خانوادشون پسر سالاری هست و اگه دختر ارث بگیره ....هست. اولا شما وقتی اینطور رفتار می‌بینید دیگه سعی کنید رفت و آمد با خانوادتون هم کنار بزارید و کم کنید. البته احترام پدر مادرتون رو داشته باشید زنگ بزنید احوالاتشون رو جویا باشید ولی بچسبید زندگی خودتون رو. حقیقتش پدر و مادر منم ارث گرفتن دختر رو کلا حروم میدونن. و میگن اگه دختر ارث بگیره یعنی واقعا باید دورش رو خط کشید. درحالیکه که از شیر مادر هم حلال تره. ولی خوب چه میشه کرد پدر مادرمون هستن دیگه. بهترین راه اینه وقتی شما اینطور رفتار می‌بینید به شوهرتون هم حق بدید که نیاد. دیگه اصرار هم نکنید. رفت و آمد هم خودتون کم کنید. وقتی اونا عروس ها رو بیشتر ترجیح می‌دن. بزارید با همون عروسا خوش باشن. خدا سلامتشون نگه داره. مهم زندگی خودتون هست که حفظ کنید. اینا به مرور زمان حل میشه. زیاد فکرتون رو درگیر نکنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 با سلام خدمت خانمای گلم. برای کنار اومدن با خانواده شوهر اول باید قلق دستمون بیاد. قلق مادرشوهر و خواهر شوهر. باید خوبی خودمون رو بکنیم سیاست به خرج بدیم. اگه از دستشون ناراحت هم هستیم جلوی خودشون بروز ندیم. جلوی شوهرمون هم زیاد نگیم مادرت اینو گفت خواهرت اینو گفت. برعکس گاهی وقتا کلی تعریف و تمجید کنیم. گاهی خودمون رو شیرین کنیم. کمی چای شیرین بازی در بیاریم. این سیاست زنونه رو گاهی باید انجام بدیم لازمه. بالاخره ما هم مادرشوهر میشیم. گاهی از تجربیات بزرگتر هامون استفاده کنیم گاهی ازشون راهنمایی بخواهیم. مسلا مادرشوهر وقتی میاد خونمون بگیم مامان جون چی دوست دارید براتون درست کنم. یا اگه میگه ماست سیاهه بگید باشه سیاهه. البته جلوی روش و اینو بدونید همیشه عقاید ما مسل خانواده همسرمون نمیشه یا عقاید اونا مسل ما نمیشه زن و شوهر از دو فرهنگ جداگانه کنار هم زندگی میکنن قرار نیست که مسل هم فکر کنن پس همیشه این تنش ها هست. فقط کمی سیاست اگه به خرج بدیم همه چی آروم پیش می‌ره و همیشه هم توکل به خدا یادتون نره ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 حضرت آیت‌الله بهجت به توسل به حضرت زهرا علیهاالسلام تأکید می‌کردند. می‌فرمودند: «هرکسی که گرفتار است و مشکل دارد، چاره‌اش این است که متوسل شود به زهرای مرضیه». ایشان داستانی را نقل می‌کردند که «آقا شیخ جواد مجتهد رشتی» در نجف بوده، زنی از بستگانش می‌گوید: ما برای زیارت عتبات رفتیم، مرا در نجف به طلبه سیدی تزویج کردند و به ایران برگشتند. از سویی دوری آنها مرا ناراحت می‌کرد و از سوی دیگر، اخلاق شوهرم؛ زیرا نزدیک ظهر، چند تا مهمان می‌آورد. من هم با او بداخلاقی می‌کردم. این خانم می‌گوید من از شدت ناراحتی و نگرانی و دوری و تنهایی و بین عرب‌ها زندگی کردن و هیچ‌کس را نداشتن، مریض شدم. تب شدیدی گرفتم. در همان حالت تب متوسل شدم. در حالت بیداری حضرت زهرا را دیدم. فرمود شفای تو به دست شوهرت است. به این دختر توصیه فرمود با شوهرت خوش‌رفتاری کن. همین‌که این را فرمود، شوهرم آمد و عبایش را روی من انداخت. به مجرد آنکه عبا را روی من انداخت، تب من فرو نشست. بعد رفتم حرم حضرت امیر و اصرار کردم و گریه کرم که یا مرگ مرا برسانید یا پدر و مادرم را برسانید. گریه کردم و گریه کردم تا اینکه دیدم امیرالمؤمنین از طرف مقابل من وارد صحن شد. وارد صحن شد. من تغییر مسیر دادم. حضرت باز هم آمد آن طرف. من برای اینکه باز هم با حضرت مواجه نشوم راهم را کج کردم. از اینکه این همه خواستم و جواب ندادند ناراحت بودم. تا اینکه حضرت جلوی من آمد و فرمود: خانم، ما به تو نظر داریم. به یکی از اولاد حضرت زهرا [شوهرش] خدمت می‌کرد؛ لذا امیرالمؤمنین علیه‌السلام به او فرمود: ما به تو نظر داریم. با شوهرت خوب رفتار کن. برو در سرداب منزل تا چهل روز با زغال روی دیوار علامت بگذار. روز چهلم والدینت خواهند آمد. درباره ایام شادی حضرت زهرا علیهاالسلام هم توصیه می‌کردند که شادی کنید، ولی شادی شما در این باشد که کمالات ایشان را نقل کنید؛ نه اینکه حرف‌های بد و رکیک به مخالفین بزنید. مجلسی تشکیل بدهید و مناقب آنها را بگویید و اقامه دلیل کنید. اینها موجب تقویت دینی مردم می‌شود. اگر ما مراعات نکنیم، متقابلاً بعضی از شیعیان را مورد آزار قرار می‌دهند. خدا می‌داند که آنها ممکن است گردن کسانی باشد که آن کارها را کرده‌اند. این مجالس خیلی ارزشمند است و گاهی ارزش آن به جایی می‌رسد که آقا می‌فرمود: میرزا حبیب الله رشتی به منبری گفته بود: من حاضرم که ثواب تمام کارهایم را بدهم به تو، تو ثواب یک مجلست را به من بدهی. آدم باید قدر بداند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام وقت بخیر ازاین ایده وسوال جواب ها که ردبدل میشه، خواستم بگم عالیه کارتون👌من یه س
❤️🍃 سلام خدا قوت نمی دونم چه ذکری چه دعایی بخونم که از این دربدری ومستاجری خلاص شم ۵۴سالمه حساب کردم ۲۸بار خونه مستأجری عوض کردم بخدا دیگه خسته شدم خسته روماتیسم مفصلی دارم سرپرست خانواده‌ام نمی دونم خدا رو چه جوری صدا کنم که صدامو بشنوه کمکم کنه بریدم از سختی زندگی پسرم ۱۸سالشه امروز آگهی زده برای فروش کلیه هر ذکری نمازی آیه قرآنی رو خوندم خونه سر به فلک می‌کشه ومن و بچه ها خون به جیگر لااقل با حرفهاتون دلداری بدید امید داشته باشم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اون خانومی که میگه شوهرش گفته دست رو قرآن بذار که تسبیح دستت نمی‌گیری دوست عزیز یکی از راه های یاد و ذکر خدا اینه که باتسبیح مثال لا اله الاالله بگی من نمی‌دونم آقا کدوم قران (که همش یاد خداست )میگه قسم بخور که به یاد خدا نباشی تو بااااید خودتو رشد بدی و به کمال خودت نزدیک بشی چرا نباید تو گروه مذهبی عضو بشی اصلا این کار شوهر شما باید حرام باشه برات دعا میکنم انشاالله بهترین ها برات رقم بخوره خودت رو بسپار دست خدا 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام برای خانمی که بچه ۸ ساله ش گوش درد داره یک قطره روغن حنظل بریزید توی گوشش بعد یک قاشق نمک دریا رو توی بشقاب بریزید گرم کنید بعد داخل جوراب تمیز بریزید ببندید وروی گوش بذارید فقط داغ نباشه که گوش و بسوزونه فقط گرم باشه سریع خوب میکنه درد وسا کت میکنه .بعدش شاید مشکل دندان داشته باشه که به عصب گوش میزنه از این نظر لطفا چک کنید 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام حبیبه خانوم سوال بالایی منو توگروه بزارید لطفا ودرجواب خاتومی که شو۶رشون جوشکاره وبخاطر ارگون و...میترسن ازحاملگی همسرمن توجوشکاری مهارت دارن ازش پرسیدم گفت اگه لباس مخصوصش رو بپوشن مشکلی نداره 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام دوستان می خواستم بد‌ونم کسی از شما ها فرش دستباف ابریشم نمیخره من بافندم الان یه زرچرک تمام ابریشم دارم تموم میکنم کجا بفروشم که زحمات جبران بشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وقتتون بخیر اون خانمی که فرزندشون گوشش عفونت کرده و درد داره یه تیکه سیر رو بزارن جلوی سوراخ گوش پسرشون تا اون سیر عفونت ها رو به خودش جذب کنه البته مواظب باشن سیر داخل حفره نره که ممکنه دیگه نشه به راحتی بیرونش اورد بهتره سیر از گردی سوراخ گوش کمی بزرگتر باشه که داخل نره میتونن گوش پسرشون رو با عنبرنسا و اسپند دود بدن روغن سیاهدانه رو هر شب یکی دو قطره توی ناف پسرتون بریزید و کمی ماساژ بدین من همیشه برای رفع گوش درد پسرم از این روشها استفاده کردم و نتیجه گرفتم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام شب بخیر...میخواستم در پاسخ سوال خانمی که فرش میخواستن از کاشان بخرن بگم که فرش فرحزاد بهترین قیمت و بهترین طرح و نقشه ها رو داره ...قیمتهاش یه میلیون با جای دیگه فرق داره چون مستقیم از کارخونه میخرید 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 با سلام در جواب خانمی که گفته بودند ۱۳ روز است سمت چپ شکمشان درد میکنه حتما حتما دکتر بدن وبخوان براشون سونوگرافی بنویسند انشاالله که چیزی نباشه ولی من از درد سمت شکمم متوجه شدم یه توده دارم و عمل جراحی کردم انشاالله که موردی نباشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام .وقتتون بخیر .عزیزی ک فرموده بودین پسرتون گوششون درد میکنه وخیلی اذیت میشه .بنده هم پسرم تقریبا این مشکل رو داشت وچند وقت متوجه نمیشدیم ک دلیلش چیه بحدی که بعضی اوقات چند بار صداش میزدیم تامتوجه بشه یعنی حتی روی آستانه شنواییش تاثیر گذاشته بود تا اینکه بالاخره متوجه شدیم که ازناحیه گوش میانی دچار عفونت شده و دکتر دارو داد که الان اسم داروش رو یادم نیست ولی حتما سعی کنید که ببرینش دکتر اطفال تا چک کنه واگه مقدوره براتون چکاپ کامل کنید انشاله که مشکل پسرتون به حق بی بی فاطمه ی زهرا حل بشه وسلامتیشون بدست بیارن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام این بنده خدای که دستشون مشکل پیدا کرده‌ زالو بندازن البته از کم شروع کنند ویک ما دیگر روی کبد وحجامت عام یعنی بین دو کتف انجام بدن وبا روغن سیاه دانه ماساژ بدن بدنشون رو اقای هستش تو هفت تیر بنام اقای عقیقی دکتر طب سنتی تشخیص عالی ما خیلی به ایشون مراجعه کردیم برا مریض های متفاوت ۰۹۱۰۲۹۹۱۰۲۹ عقیقی 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام درموردسوال خانمی که بچه یک سال ونیم دارندکه زیادزمین میخورن میخواستم بگم پای مرغ به بچه بدهند پسرمنم همینجوربودخیلی زمین میخوردچندبارپای مرغ بهش دادم خوب شد ممنون ازکانال خوبتون❤️ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ‌سلام دوست عزیزی که گفتن مشکل کم خونی دارن واهن بدنشون پایین وزیر نظر دکتر بودن وهنوز درمان نشدن شما سه شیره را تا ۴۰ روز هر شب یه قاشق غذا خوری در آب حل کن یا همین طور مثل دارو بخور ولی چایی روش نخورید حتما نتیجه میگیرید فقط یادتون نرد مداوم باشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
❤️🍃 باعرض سلام خدمت اعضای محترم ،زنی هستم 43ساله سه فرزند دارم 15ساله و11ساله،زندگی من هم مثل اکثر شما پر از فرازونشیب بوده،مشکل بارداری باتاخیر،بیکاری همسرم،خیانت همسرم و...مشکل اکنون من بیکاری همسرم است تا سه سال پیش همسرم کارمند بود وزندگی معمولی داشتیم تا اینکه ورق زندگی دوباره به صفحات ناخوش رسید همسرم چندجا کارهای موقت انجام داده ولی هر بار به بهانه ی حقوق کم،یامثلا نزول خواری کارفرمایاغیره دیگه سر کارنمیره،شوهرم آدم معتقدی هست روزه مستحبی میگیره نماز شب میخونه وخیلی حلال وحرامو رعایت میکنه اگر بفهمه کارفرمانماز نمیخونه یا نزول خواری میکنه میگه پولش حرومه ،من پول حروم توزندگیم نمیارم ،خسته شدم از بس حدیث برام خونده ،بچه هام بزرگ شدن وخواسته های زیادی دارن که بااین اوضاع اقتصادی برآوردشون سخته،ولی همسرم فقط میگه حکمت خدا اگه باشه خود خدا بهمون میده،اطرافیان هم همش طعنه وکنایه میزنن،مثلا برادرشوهرم اصلا نماز نمیخونه وحتی رابطه نامشروع داره ولی ماشین ثبت نامی به نامش درآومد وکلی سود کرد در حالیکه مایکساله ثبت نام میکنیم ولی هنوز خبری نیست وباکنایه برادر شوهرم گفت داداشم اینهمه نماز شب خوند چی دستگیرش شد ?شما که روزا روزه میگیرین وشباهم نماز شب میخونین وقتی ندارین ماشین سواری کنین،نمیدونم جوابشون چی بدم بچه هام کوچک بودن دوتا ماشین داشتیم شغل آبرومندوسایل رفاهی ولی الان تومضیقه ایم ،گاهی شیطان تووجودم رخنه میکنه وحتی نمازهام قضا میشه همه جور دعا وقرآن وچله هم گرفتم ،بنظر شما دوستان حکمت خداچیه?چشم نظر به زندگیمون بوده?چطور میتونم خودمو راضی کنم به این شرایط وچطور میتونم زخم زبونا روجواب بدم؟کسی راهکاری داره؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام و درود خدمت حبیبه جان اجرتون با حضرت فاطمه زهرا (س)ممنون میشم ازت این پیام منو بزاری تو کانال که بقیه دوستان هم ببینند و شاید بتونن کمکم کنن ...نمیتونم همه چیزو بگم چون خیلی زیاد خلاصه میگم من در سن ۱۶ سالگی ازدواج کردم و الان ۲۶ سالم در ای چند سال زندگی مشترک هیچ وقت روز خوش نداشتم و هیچ وقت حال دلم خوش نبود بخاطر شوهرم و خانواده اش خیلی درد کشیدم که غیرا ز خدا هیچ کسی خبر نداره که چه درد های که نکشیدم تو ای چند سال شوهرم بداخلاق یکبار جلو چشمم بهم خیانت کرد اما من هیچی نگفتم ب روی خودم هم نیاوردم فقط می نشستم گریه میکردم جوری که تا الان هیچ کس نفهمیده چ کشیدم همه فکر میکنن زندگی خوبی دارم مخصوصا خانوادم هیچ وقت درد دلم و به کسی نگفتم نه خواهر نه مادر همیشه فکر میکنن خوشبختم الان دوسال خونه پدرم و خواهرم نرفتم بخاطر اخلاق شوهرم و رفتاراش اما هر موقع خونوادم زنگ میزنن گلایه میکنن ب دروغ میگم خودم نمیام خوشم نمیاد که فعلا بیام من از آرامش و خوشبختی و زندگی خودم گذشتم گفتم سکوت کنم بهتر از این کسی صدامو بشنوه با تموم بدبختی همه چیو تحمل کردم دوتا دختر دارم یکیش ۷ سالش یکیش یکسال و نیمش دختر م امسال کلاس اول تو این سه ماه که رفته مدرسه جیگرم خون شده گوش نمیگیره ب حرفم جرئت نمیکنم چیزی بهش بگم تو روم حرف میزن از لحظه ای که از مدرسه بیاد تا ساعت ۸ شب باید بشینم بالا سرش فقط بگم بنویس دیوونم کرده باباش هم اینقد بی مسئولیت که عین خیالش نیست بره مدرسه یا نره تو را خدا فقط راهنماییم کنید که چکار باید کنم دردهای که دارم میکشم خیلی سنگین کم آوردم دیگه جوری که شب از خدا آرزوی مرگ میکنم جوری که شب باید با گریه بخوابم 😭😭😭 دلم میسوزه برای دخترم نمیدونم چکار کنم که آرومش کنم چکار کنم به حرفم گوش بده خیلی عصبی شده نمیشه دو کلمه حرف باهاش زد خودم از زندگیم گذشتم از شوهر که شانس نیاوردم حالا این هم از بچه ام تو را خدا به دادم برسید و راهی نشونم بدید فقط بگید دخترم چکارش کنم اخلاقش خوب بشه و به حرفم گوش بده 😥شاید بعضی از دوستان بگن ببرش مشاوره اما اینو بگم که اگر من بخوام برم مشاوره شوهرم حرف میزن حرف های چرت و پرت میزن جوری که پشیمون میشم اینجا گفتم که همه دوستان عزیز کمکم کنن من ی زن تنهام با دو تا دختر فقط اسم ی مرد تو شناسنامه ام که هیچ جا ب دادم نمیرس و هیچ وقت درکم نکرد فقط تا تونست سر زنشم و کرد و عذابم داد ایقد عصبی شدم افسرده شدم که ماهی یکبار از در خونه بیرون نمیرم همش فقط تو خونه ای که با جهنم هیچ فرقی برام نداره دوستام و آشناها را که میبینم چ زندگی دارن ب دروغ من هم تعریف زندگیم میدم تعریف شوهرم میدم جوری که همه فکر میکنن من یکی از آدم های خوشبخت جهانم تو دل خودم میگم خدایا من چ بدی کردم ایجور گرفتارم کردی از شوهر دیگه گذشتم الان فکر و ذکرم شده دخترم که چکارش کنم ❤️👇 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️😍 من زینب هستم.۲۶‌سالمه و از لارستان استان فارس.الان حدود ۲ سال هست که با کانال شما آشنا شدم من سه سال پیش یک تجربه خیلی تلخ داشتم(حاملگی خارج از رحم شکمی که دیر تشخیص داده شد و توی۱۴هفتگی بعد از کلی سختی عمل شدم)بالاخره شب نیمه شعبان امسال فهمیدم که باردارم.تا هفته ۳۳همه چیز نرمال بود.اما وقتی رفتم سونوی۳۳ هفته گفتن سر بچه دو هفته بزرگتر از بدنش هست.دوباره ۳۵‌هفته رفتم و این بار گفتن بچهiugrهست و باید سریع سزارین بشی.توی شهر ما فقط یک بیمارستان هست که اونم دولتیه و امکانات خاصی نداره.دکتر منم با بیمارستان قرارداد نداره و فقط یک روز در هفته بهش اطاق عمل میدن.با مسئولین بیمارستان هم مشکل داشتن و دودش رفت تو چشم ما.من ۳۶‌ هفته و ۲ روزم بود که دکترم بهم نامه داد که برم بیمارستان بستری شم واسه عمل.اما مسئولیت مربوطه به خاطر لج و لجبازی با دکتر گفتن نمیشه و باید سه تا دکتر دیگه هم تایید کنن و خلاصه بستریم نکردن.من از ظهر همون روز تا آخر شب سه بار به مدت ۲-۳‌ دقیقه درد داشتم.ساعت حدود ۹ شب بود که دکترم تماس گرفت و گفت فردا صبح ساعت۷‌ بیمارستان باش تو باید هر چه زودتر عمل بشی.من فردا صبح به همراه همسرم و مادرم و زنداییم(ایشون ماما هستن)رفتیم بیمارستان.رفتیم زایشگاه چون من درد داشتم اما با فاصله تقریبا نیم ساعته.وقتی رفتیم حدود ۲ساعت تو تریاژ نگهم داشتن که دیگه دردام شده بود شش دقیقه یک بار اما کاملا قابل تحمل بود.اما از اونجایی که تشخیصiugr داده بودن و گفته بودن بند ناف دور گردن بچه هست و میگفتن سرش خیلی بزرگه بهم گفتن نباید زایمان طبیعی کنم.اما خودم خیلی دلم میخواست طبیعی زایمان کنم.به زنداییم گفتم نمیشه حالا که دردم شروع شده طبیعی زایمان کنم؟گفت نه اصلا.واقعا لحظه های پر استرسی بود من نمیدونستم با چی قراره روبه رو بشم.همش یه تصورات خیلی بدی از بچم داشتم چون گفته بودن سرش بزرگه.بعد دو ساعت توی همون تریاژ بودم که اومدن و گفتن لباس بیمارستان رو بپوش که دکترت گفته سریع بری اطاق عمل.منم لباسم پوشیدم.اما مسئول زایشگاه اجازه نداد و گفت باید توی زایشگاه بستری بشی تا سه تا دکتر بیان تایید کنن بعد اگه تایید کردن فردا عملت می کنیم.منو توی زایشگاه بستری کردن.من فقط میدیدم زنداییم خیلی استرس داره و داره با موبایل حرف میزنه.اولین دکتر حدود۲ساعت بعد اومد و تا سونومو دید برگه عمل رو امضا کرد و گفت اصلا نباید به فردا بکشه هر چه زودتر بهتر.حدود ساعت ۱بعداز ظهر بود که دکتر شیفت اومد و زنداییم سریع رفت اوضاع رو توضیح داد و اونم تا سونو رو دید گفت همین الان باید عمل بشه و برگه رو امضا کرد و گفت زنگ بزنید دکترش بیاد عملش کنه.اما بازم مسئول زایشگاه اجازه نداد گفت اگه میخواد دکتر خودش عملش کنه باید صبر کنه تا فردا.دکتر خودم هم با دکتر شیفت زایشگاه تماس گرفته بود و گفته بود خودت سریع عملش کن.بعدش هم با زنداییم تماس گرفت و گفت صبر کردن تا فردا ریسک داره اجازه بدین دکتر شیفت عملش کنه.خلاصه بعد از کلی بحث و درگیری و استرس که اون موقع واسه من بدترین چیز بود منو ساعت ۲بردن اطاق عمل.قبل از اطاق عمل دکتر بهم گفت به احتمال زیاد بچت میره nicu.چون هم نارسه همiugr.من دیگه واقعا داشتم از استرس سکته میکردم.بالاخره ساعت۲:۱۵بی حس شدم و ساعت ۲:۳۰علی کوچولوم به دنیا اومد.وقتی دنیا اومد ۲دور بند ناف دور گردنش بود یک دور دور بازوش و نیم دور دور شکمش.خانم دکتر هم بلند بلند میگفت خدا رو شکر که زود عملش کردیم خدا رو شکر.سریع بردنش سمت راست من با فاصله حدود دومتری از من که دکتر اطفال ببینتش.من فقط صدای گریش و میشنیدم یه کم دست و پاشو میدیدم.قلبم از استرس داشت وایمستاد.بعد ۱۰ دقیقه پسر کوچولومو آوردن پیشم.الحمدا... هیچ مشکلی نداشت.نه به nicu نیاز داشت نه سرش بزرگ بود نه بدنش کوچیک🤲 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 باعرض سلام وخسته نباشید به همه افضای گروه وخیلی ممنون بابت کانال خیلی خوبتون.اینجا خیلی ها دردودل هاشون ومیگن واز همدیگه التماس دعا دارن ومن هم ازهمه دوستان التماس دعا دارم،اکثرا توزندگی هامون مشکلات بزرگ وکوچکی داریم وخیلی هامون متوسل به شهدا میشیم وخداوکیلی هم جواب داده،من دوسال پیش یک مشکلی داشتم فرزند چهارمم حامله بودم وبه خاطر شرایطی که داشتم وبه برااینکه قبلا سزارین شده بودم حتما دوباره باید سزارین میشدم دکترهای زنان زیادی رفتم که قبول نمیکردن به خاطر بیماری داشتم عملم کنن ومیگفتن ریسکش بالاست ،چرا حامله شدی؟،بچه هاوشوهرم خیلی ناراحت بودن.یه شب که خیلی دل شکسته بودم ازتلویزیون داشت مستند شهدا رو نشون میدادکه روایتی از حاج قاسم گفت که وقت گرفتاری به شهدا متوسل بشین وشهدا دروازه ای هستند به روی خدا وائمه ،منم به شهید سردار دلهاحاج قاسم متوسل شدم وبه مادرمون حضرت زهرا قسمش دادم وبه نیت این شهید نذر کردم،دی ماه ۹۹رفتم اتاق عمل وخدارو شکر هم بچه ام صحیح سالم به دنیا اومدوهم خودم طوری که ناباورانه دیگه ازبیماری که داشتم خبری نبود.والان محمدمهدی من دوسال سن داره ومن پارسال هم نذر کردم به موکب های میزبان اززاعران شهید حاج قاسم کمک کنم وخداروشکر الان توزندگیم خیلی صبورتر وبه آرامش رسیدم،امسال هم تااونجایی که ازدستم براومده دارم کمک میکنم خیلی حس خوبیه والتماس دعا گفتن.حالا ازشمادوستانی که دنبال راهی هستین که به آرامش برسین وانشاالله که توهیچ خونه ای گرفتاری وبیماری نباشه🤲شهید سداردلها رو به حضرت زهرا قسمش بدین وبه نیت این شهید نذری بدین انشاالله مشکلتون حل میشه🤲اگرنمیدونین چه نذری کنین به موکب های که الان میزبان زاعران شهیدحاج قاسم هستن کمک کنین، 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 با عرض سلام خدمت همه خواهران گرامی و تشکر فروان از حبیبه خانم به خاطر کانال بسیار خوبشون من یک ماه عضو این گروه شدم وشدیدا به خوندن تمام پیام ها وابسته شدم به حدی که اخر شب ها که همه خوابن من حتما باید مطالب این گروه را بخوانم وقتی پیام های شما عزیزان را میخونم به نوعی همه را تجربه کردم از مشکلات زندگی مرگ فرزندم اعتیاد و خیانت های همسرم هیچ وقت فراموش نمیکنم که با خانمی باهم در ارتباط بودن براش گل گرفته بود و با هم به سفر میرفتن بعد گل را می اورد خونه میگفت این گل را برا تو خریدم ولی من اصلا به روش نمی اوردم خدا می دونه با یه بچه چه روزهایی شب کردیم که کار به طلاق رسید نمی دونم حکمت خدا چی بود که یه هفته قبل از طلاق ازمایش بار داری دادم حامله بودم والان پسرم ۱۲ ساله ویکی دانشگاهی هست هیچ چیز به اندازه خیانت همسر زن را از پادر نمیاره من وقتی مطالب شما عزیزان را میخونم انگار قصه زندگی ام را میشنوم وحالا بعد از ۲۳ سال مصیبت به این نتیجه رسیده ام هیچ چیز به اندازه سلامتی چه روحی و چه بدنی ارزش نداره چقدر گریه چقدر کار کار دور از جون همه خرحمالی که کسی حتی نگفت دستت درد نکنه خیانت خیلی سخته ولی بالاترین نعمتی که خدا بهم داد بعد از ۲ بچه عشق به حضرت زهرا ومجالس ابی عبدالله دلم اروم گرفته حتما حتما به زندگی هامون به بچه هامون نظر دارن صبور باشید که قاضی وجود داره به نام زمان که هرکسی را به موقعش سر جای خودش میشونه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خدمت خانومی که گفتن قصدخودکشی بابت خیانت همسرودارن ،،به خداخانوما باهمه ی شماخانومهاهستم ،،مقصر خودتونید ،،تازمانی که خودتون ،،نیازمند ،ناتوان،نگران،نادان نشون بدین ،،این چهارتانون نحس و دارین همسرتون حتماخیانت میکنن ،،چون میدونن همیشه نگران بچه هاتون هستین پس نمیرین ،،میدونن نیازمند پول وهستین نمیرین،،میدونن ناتوانید ازپس امورخودتونم اگه جداشین برنمیایین پس نمیرین ،،میدونن اصلا عقلتون نمیرسه که برین ،،پس شروع میکنن به خیانت ،،خودتونو دست کم میگیرید که چی ،،،اون یکیه قسم به قران میخوره ،،نه قران بخونه نه تسبیح بگیره دستش واقعا جای تاسف داره انقدر بی جرات و خام رفتارکردنتون ،،بهش اجازه میده ،،هرغلطی بکنه اون اومده خونه مادرتون به جای اینکه شماکوتاه نیایین ،،ازترستون قسم هم میخورید ،،پس همش مقصر خودتونید ،،یه کم به خودتون بیایین ،،بس کنید انقدر قصد خودکشی دارم وکم اوردمو،،ازاین حرفا ،،بزارین طلاقتون بده یه وکیل خوب بگیرین ،،،ببخشید شماها پررو کردین همسراتونو ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام دوستان ممنون میشم راهنماییم کنین من از خواهرم ۷سال کوچکترم منتهی از بچگی به اسم کوچیک صداش کردم و بهش نگفتم ابجی اما الان که بزرگ شدم حس بدی دارم از اینکه به اسم کوچیک صداش میکنم و فکر می‌کنم احترامش رو نگه نمیدارم ولی یه جورایی جا افتاده براهمه و اینکه خودمم اینجور عادت کردم چیکار کنم که بهش بگم ابجی یا خواهر ؟ ؟؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام عزیز وقت بخیر تقریبا یک ماهه که از گوشم آب زرد رنگ یه مقدار غلیظ میاد بیرون،و گوشم هم خوب نمیشنوه،یه چند شب روغن سداب استفاده کردم،دود عنبر نساء و...ولی خوب نشده،کسی از دوستان تجربه ای داره راهنمایی کنه،خدا خیرتون بده🙏🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ عزیزان باتشکرازگروه خوبتون بی زحمت یک سوال داشتم برارشدقدی آیاکسی توی کانال کاری انجام دادن پسرم روپیش متخصص وحجامت و..کارزیادانجام دادم ولی نتیجه ندیدم الان داره ۱۶سال روپرمیشه اگرروشی دارین بی زحمت لطف کنیدبگید ممنون میشم یه عمردعاتون میکنم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام من هم خواستم با شما درد و دل کنم خاله‌ای دارم متولد سال ۶۰ که پدرش را ۱۵ سال پیش ومادرش را هفت سال است از دست داده است و تنها زندگی میکند خیلی سخت است تنها زندگی کردن آن هم دختر ، خواستگار هم زیاد داشته که به دلیل اختلاف مذهب چون خودش شیعس اونا سنی بودن ازدواج نکرده، به لطف خدا محب اهل بیت و اهل نماز و روزه هم هست هر ختم و ذکری که بگید انجام داده است اما نتیجه نگرفته آن قدر زخم زبان هم شنیده من هم انقدر برایش ناراحتم کاری از دستم بر نمی‌آید تو را به خدا راهنماییم کنید. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام یه سوال چندساله ذهنموخیلی درگیر کرده عاجزانه میخوام راهنماییم کنید پسرم فاویسم داره وهفت سالشه تودوران شیردهی دندونام دردگرفتن مجبور شدم برم عصب کشی وپر وبه خاطر دردوعفونت ۵۰روز پشت سر هم ژلوفن و آنتی بیوتیک سفالکسین ومسکن های زیادی مصرف کردم وهمون موقع به پسرم شیر میدادم اون موقع اطلاع نداشتم که مضر هستن برابچه الان میترسم نکنه خدایی نکرده این مسکن ها گوارش پسرم رو داغون کرده باشه چون زیاد حالت تهوع داره 😢 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام امیدوارم حالتون خوب باشه یه برادر چهار ساله دارم که یه ماه پیش بدون هیچ تب و علائمی تشنج کرد بردیم دکتر معلوم شد که تو روده هاش عفونت داره بعد از یه هفته از بیمارستان مرخص شد گفتند که عفونتش برطرف شده ولی دوروز بود حالش بد شده بود بعد از آزمایش برداری دوباره معلوم شد که هنوز توخونش عفونت وجود داره ممنون میشم از اعضا که راهنماییم کنید که چه گیاهی یا دمنوشی واسه عفونت خوبه ؟ در پناه حق. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خوب هستین میشه درموردوسواس فکری بگین من همش وسواس اینو دارم که شوهرم هرلحظه ممکنه بهم خیانت کنه به این بی حجابی که توجمعه زیادشدن هر لحظه ترسم بیشتر میشه بعداینم بگم شوهرم رفیق بازم هست ورفیقای نابابی داره وهرموقع می ره بارفیقای این ترسم بیشتر میشه و نمی تونم هیچ کاری انجام بدم چون همش فکرم مشغوله می گم نکنه رفیقش اهل خیانت واینجورچیزاست شوهرم روازراه بدرکنه چون می گن آدمیزادبه دین رفیقشه چون رفیق خیلی تاثیر داره اکثررفیقاشم طرزفکرخوبی ندارن ببخشیدانقدرحرف زدم اگه میشه منو راهنمایی کنید چون این فکرمثل خوره به جونم افتاده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام من خیلی عصبی ام اصلا با بچه هام بازی نمیکنم یا زیاد باهاشون خوب نیستم همش باهاشون سر دعوا دارم راهنمایی میخواهم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت مدیر گروه عزیزم ودیگر اعضای عزیزان گروه خواستم بگم من گاهی وقتها بیخود استرس دارم اضطراب میگیرم مثلا احساس میکنم الان یه چیزی گلوی یکی میره سر سفره یا مثلا الان یکی از پله بره میفته پایین یا اگه الان برم بیرون میفتم یا الان بچم سرما میخوره مریض میشه یا مثلا اگر این کاسه اش رو بدم همسایه ممکنه نخودش بره تو گلوش بخدا که خودم از نوشتن این پیام خنده ام گرفته ولی متاسفانه در گیرم در ضمن سرم تو کتاب قران هم هست آدم مذهبی هستم ذکر هم زیاد میگم ولی خوب نمیشم مثلا وقتی مهمان دارم کلی نذر ونیاز میکنم اتفاقی نیفته همش درگیرم که ای وای الانه یه اتفاق بدی میفته الانه که دعوا بشه لطفا با راهنماییتون کمکم کنید سپاسگزارم الهی حاجت روا بشین ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خوبین ببخشید من تازه امده توی گروه من همیشه مشکل وضو دارم کمکم کنید چون بقیه میدیدن خجالت کشیدم بگم من همیشه وضو باطل می شود شکمم باد داره باز هم ببخشید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ببخشید حبیبه خانم من نه کسی دارم حقیقت دیگه توان مالی هم ندارم اخه به نماز خیلی اهمیت میدم الان 12روزه پریود شدم تمام نمیشه لطف کنید دارویی گیاهی خون بندبیاره معرفی کنید چندروزه نمیتونم نمازم بخونم همه هفت روزه نمام بود ❤️👇 @adminam1400
🌱 داستانی را که در زیر می خوانیم داستان نجات محمد سلمان سرباز ارتش عراق است که پس از اجرای حکم اعدام توسط نیروهای داعش ، به شهادت نرسید و به طور معجزه آسایی نجات یافت . پس از نجات از چنگال تروریست های وحشی و خونخوار داعشی محمد سلمان داستان خود را این گونه می نویسد. بسم الله الرحمن الرحیم قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا سوره : التوبة آیه 51 جز آن چه خدا براى ما مقرر داشته هرگز به ما نمى‏ رسد. می خواهم داستان اعدام خودم و دو تن از دوستانم را که توسط تروریست های داعش در روز 21 / 6 / 2014 اتفاق افتاد و به برکت نماز استغاثه به حضرت فاطمه سلام الله علیها عمری دوباره به من بخشیده شد را برایتان تعریف کنم . در یکی از شهرها جنگ سختی میان ارتش و داعش در گرفته بود و ارتش مجبور به عقب نشینی شد . شب تیره و تاری بر ما گذشت . من و دوستانم به سمت روستای زادگاه یکی از سربازان و همرزمانمان حرکت کردیم ولی در راه به چنگ نیروهای پست و کثیف وهابی داعش افتادیم . داعشی ها ما را به قرارگاه پلیس که به دست آن ها افتاده بود ، بردند . در آن جا کوله پشتی و تلفن های ما را گرفتند و ما را به بازداشتگاه فرستادند و تا فردای آن روز که ما را به دادگاه منتقل نمودند ، در همان بازداشتگاه بودیم . آن ها خوب می دانستند که ما شیعه هستیم چون بعدا فهمیدیم که به خاطر خیانت دو نفر از سربازان و همرزمانمان ، در چنگ داعش گرفتار شده ایم . هر بار که تلفن همراهمان زنگ می خورد ، آن ها جواب می دادند و این جمله را تکرار می کردند که : فرزندانتان توسط دولت اسلامی اسیر شده اند و به زودی آن ها را می کشیم . حال و هوای بدی بر من و دوستانم حاکم شده بود و هرگز قادر به شرح و توضیح آن اوضاع و احوال نیستم . ولی در همه حال امیدم از خدا و اهل بیت علیهم السلام قطع نمی شد و امیدم به آن ها استوار بود به اندازه ای که ، زمانی که یکی از آن ها از من پرسید : ای رافضی حالا که در دستان ما اسیری و به زودی تو را به بدترین شکل می کشیم ، چه حالی داری؟ در جواب گفتم : بسم الله الرحمن الرحیم لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا . او که از کلام من بسیار متعجب شده بود پرسید : مگر شما قرآن هم می خوانید ؟ الله اکبر .... در زندان نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها خواندم و مطمئن بودم که اهل بیت علیهم السلام هیچ کس را نا امید نمی کنند و به خداوند کریم توکل کردم . روز بعد دستان ما را بستند و به روستاهای مجاور برده و در میان مردم گرداندند و کودکان و جوانان به ما می خندیدند . بعد از اتمام نمایش ما را به دادگاه شرعیشان تحویل دادند و آن ها ما را به پایگاهشان منتقل نمودند . در تمام این مدت این جمله را در قلبم تکرار می کردم : یا مولاتی یا فاطمه الزهراء اغیثینی به دادگاه رسیدیم . ما را از پشت کامیون پایین آورده و وارد دادگاه نمودند . در اتاقی که عده ای از داعشی ها حضور داشتند تا بعد از ظهر منتظر ماندیم تا قاضی آمد و دستور داد : آن ها را بیاورید . ما را پشت وانت سوار کردند و با سه خودرو دیگر از ماشین ما مراقبت می کردند .می دانستیم که ما را برای اعدام می برند . حال عجیبی داشتیم ولی من مدام این جمله را در قلبم تکرار می کردم : یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی . به مکان مورد نظر رسیدیم .منطقه بیابانی بود که ما را از وانت پیاده کردند و لب پرتگاهی نشاندند و آماده اجرای حکم شدند . به ترتیب روی زمین نشستیم . اول شهید حسنین کریم بعد شهید انور حمید و در آخر من با دست های بسته شهادتین را گفتیم . سخت ترین لحظات زندگی هر انسانی را تجربه می کردیم . اول از همه حسنین را با شلیک تیر به سر به شهادت رساندند . بعد از آن به سر شهید انور شلیک کردند . انور روی زمین افتاد . دیگر نوبت من رسیده بود . صدای شلیک گلوله و دیگر هیچ نفهمیدم .... الله اکبر ... سبحان الله ... بعد از حدود دو ساعت شاید هم بیشتر به هوش آمدم . دستانم باز شده بود در حالی که آخرین لحظاتی را که به خاطر داشتم ، دستانم بسته بود .سبحان الله ... فکر می کردم در برزخ یا یک عالم دیگری هستم . دوستانم را که روی زمین افتاده و به شهادت رسیده بودند و صورت هایشان غرق در خاک و خون بود را دیدم . تروریست های داعشی برای این گونه اعدام ها از مناطقی دور افتاده و دره ها و چاله های عمیق استفاده می کنند و ما نیز طبق روال در منطقه ای دور از مناطق مسکونی رها شده بودیم . بعد از این که خودم را از درون دره بیرون کشیدم گویا ندایی درون گوشم به من می گفت راهت را ادامه بده . در حالی که سطح هوشیاریم به میزان زیادی پایین آمد.... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام وقت بخیر ازاین ایده وسوال جواب ها که ردبدل میشه، خواستم بگم عالیه کارتون👌من یه س
🌸🍃 من یه دوستی دارم کل بدنش اینطوری تیره شده مثل دست اون خانم وشاید تیره ترشده علتش سنگ کلیه ویا کلیه هاش که اینطوری شده حالت دون دون داره ایشون مداوا کردن دکتر کرم دست ساز داد وگفتن خیلی بهترشدن علت رو بفهمن اول بعد اقدام کنن البته کمتر دکتری میتونه تشخیص بده 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام.پونه جون جدا شو مطمئن باش خدا برات خواسته مطمئن باش بچه هات سرسال نشده بر میگردن پیشت و یه حسی بهم میگه پای یک زن درمیونه .با یه وکیل کار کشته مشورت کن چون اون درخواست طلاق داده کار برای شما از هرلحاظ راحته مهریه بهد درخواست قطعی شوهرت تو دادگاه بزار اجرا تا مجبور بشه حضانت تام بچه هات بهت بده.به نظر من تا همینجاشم بچه هات حسابی داغون شدن دیگه ادامه نده تا کی میخوای منت کشی کنی اون که نعوذوبالله خدا نیست یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست.به نظرم خیلی تک بعدی وساده لوحانه داری پیش میری. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که پدرمادرتون جدا شدند اصلا در دوره های شکر گزاری شرکت نکنید چون باعث کم شدن ایمان میشه و درنهایت طوری با ذهن شما کار میکنن که میگن نیازی به خوندن نماز ندارید و..... ببین گلم رو خودت کار کن بیرون برو اگه مسجد یا امامزاده نزدیکتون هست با بچه هات برو یا بچه هات برو بازار بگرد انقدر خوشحال میشن بعدم به خدا بگو خدایا من بندهاتو خوشحال کردم تو هم منو خوشحال کن با خدا معامله کن به زندگیت برس شاد باش به خدا زندگیت از این رو به اون رو میشه هرشب چندتا آیه قرآن بخون البته یا با ترجمه یا فقط ترجمه کم کم تعدادشو بیشتر کن ولی بازم میگم حتما بیرون برو با بچه هات عزیزم🙂🥰 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 عزیزی که بچه ش ۱وسال و نیمشه تقویتش کن بعدم طبیعیه خوب هنوز جون نگرفته 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به آدمین عزیز و همه عزیزان گروه در جواب خانمی که گفتن عادت ماهانه دیر به دیر هست و کیست تخمدان دارن رازیانه رو پودر کنید و هر روز یک قاشق چایخوری با یه استکان آب گرم میل کنید فقط در یک هفته عادت نخورید من خودم تجربه کردم و کاملا منظم شد خانمی که ۴۵ ساله هستن و دو دختر خانم ۲۰ و ۱۰ ساله دارن و از آرتروز زانو رنج میکشن اگر از تخمه شربتی روزی یک قاشق چایخوری همراه با یک استکان آب استفاده کنید بسیار مفید هست خودم تجربه کردم همینطور پودر سنجد ولی چون پودر سنجد باعث یبوست میشه هر روزی که میل کردید چند ساعت بعد یک قاشق مربا خوری خاکشیر در یک استکان آب جوش بریزید و بخورید تخمه شربتی که نام دیگش دانه چیا هست خیلی برای دردهای آرتروز تاثیر گذاره خانمی که گفتن بعد از چند سال باردار شدن و سقط هم داشتن و الان خداروشکر باردار هستن کاملا استراحت کنید و به خدا امیدوار باشید و این دعا روبروی پارچه ای طاهر بنویسید و به کمرتون ببندید ( وان کلّ نفس لمّاعلیها حافظ فلینظرالانسان ممّ خلق ، خلق من ماء دافق فالله خیر حافظ و هو ارحم الراحمین ) خانمی که گفتن پسرشون کلاس سوم هست و بهشون درس میدن یاد می‌گیره ولی دو ساعت بعد فراموش میکنه قبل از شروع درس خوندن این دعا رو بخونن و به پسرشون بگن تکرار کنه بعد شروع به درس خوندن کنن (اللهم اخرجنی من الظلمات الوهم و اکرمنی بنور الفهم اللهم افتح علینا ابواب رحمتک وانشر علینا خزائن علومک برحمتک یا ارحم الراحمین ) چون امکان گذاشتن علامت روی حروف دعاها نبود اگر دوستان نیاز داشتن به آدمین محترم مراجعه کنن تا براشون به صورت صوت بفرستم امیدوارم که خدا خودش مشکل همه عزیزان رو ختم به خیر کنه التماس دعا برای تسریع در ظهور آقا امان زمان صلوات ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
. "عباس" از مریم که خداحافظی کردم دلم میخواست برگردم پیشش ولی کاری بود که شروع کرده بودیم .. میدونستم از پنجره نگاهم میکنه ولی شرم کردم برگردم و نگاهش کنم .. ماشین رو روشن کردم و با سرعت دور شدم .. جلوی خونه ی نرگس نگه داشتم .. چهره ی مریم برای یک ثانیه هم از جلوی چشمهام کنار نمی رفت.. نرگس با چادر جلوی در بود.. تعارفم کرد که بنشینم .. یک لحظه نگاهش کردم .. زشت نبود ولی مریم نبود.. هیچ کس به نظر من ، به زیبایی مریم نبود .. از فشار ناراحتی سبیلهام رو میجویدم .. اگر همینطور کنار هم مینشستیم تا صبح هم کاری نمیتونستم انجام بدم .. بهش گفتم چادرش رو برداره و... حس بدی تمام وجودم رو گرفت .. لحظه به لحظه با مریم مقایسه اش میکردم .. دیگه نمیتونستم بمونم .. سریع دوش گرفتم .. دعا کردم همین ماه باردار بشه .. یک لحظه فکر کردم مبادا تو تنهایی بترسه و اگه حامله بشه ، بچه ام رو سقط کنه .. بهش گفتم در رو ببنده و از خونه زدم بیرون .. نمیدونستم وقتی با مریم رو در رو شدم چکار کنم و چه حرفی بزنم .. در رو که باز کردم ، مریم روی کاناپه دراز کشیده بود .. بدون اینکه برق رو روشن کنم نزدیکش شدم .. چشمهاش بسته بود ولی از طرز نفس کشیدنش فهمیدم بیداره... کنارش رو زانو نشستم و سرم رو نزدیک گوشش بردم و گفتم مریم گلی .. اینجا نخواب بدن درد میگیری ، بلند شو بریم روی تخت بخواب .. دستم رو بردم سمت موهاش که یهو از جا پرید و گفت بهم دست نزن .. دستم رو بردم عقب و گفتم باشه .. باشه چشم .. مریم با صدای لرزون گفت عباس.. تا وقتی که .. اون زن تو زندگیت هست و کنارش میمونی حق نداری به من دست بزنی .. به هیچ عنوان ... میدونستم الان حالش خوب نیست و بهش حق میدادم .. بلند شدم کمی عقب رفتم و گفتم اون زن تو زندگی من نیست فقط یه وظیفه داره ، انجام که داد میره پی زندگیش ولی تو نفس منی مریم.. تا هر وقت که بگی نزدیکت نمیشم .. به سمت اتاق خواب میرفتم که دوباره برگشتم و از پشت از سرش بوسیدم و گفتم فقط یه بوس رو اجازه بده که اگه اونم بگیری عباس میمیره .. صدای آهسته ی گریه اش ، خنجری بود توی دلم ... از همون شب ، مریم تمام سعی اش رو میکرد که بامن هم صحبت نشه .. قبل از آمدن من غذاش رو میخورد و صبحها تا من از خونه خارج نمیشدم از خواب بیدار نمیشد .. طبق قراری که داشتیم یک روز در میان پیش نرگس میرفتم .. .. تو این مدت نرگس از بدبختیهایی که تو زندگیش دیده بود برام تعریف میکرد و منم هر از گاهی براش دردودل میکردم ....👇👇 ادامه ش اینجاس😍👇اینجا بخوانید👇 https://eitaa.com/joinchat/2674983167C1a6cf754d5 داستان زندگی مریم و عباس👆🏻🙈😍 جنجال کرده تو کل ایتا😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌