eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167.1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 نامه امام موسى بن جعفر(ع ) به استاندار يحى بن خالد! شخصى از اهالى رى نقل مى كند: يحيى بن خالد كسى را والى (استاندار) ما كرد. مقدارى ماليات بدهكار بودم . از من مى خواستند و من از پرداخت آن معذور بودم ، زيرا اگر از من مى گرفتند فقير و بينوا مى شدم . به من گفتند والى از پيروان مذهب شيعه است ، در عين حال ترسيدم كه پيش او بروم ، زيرا نگران بودم كه اين خبر درست نباشد و مرا بگيرند و به پرداخت بدهى مجبور ساخته و آسايشم را به هم بزنند. عاقبت تصميم گرفتم براى حل اين قضيه به خدا پناه برم ، لذا به زيارت خانه خدا رفتم و خدمت مولايم امام موسى بن جعفر عليه السلام رسيدم و از حال خود شكايت كردم . آن حضرت پس از شنيدن عرايض من نامه اى اين چنين به والى نوشت : ((بسم الله الرحمن الرحيم اعلم ان لله تحت عرشه ظلا لا يسكنه الا من اسدى الى اخيه معروفا او نفس عنه كربة ، او ادخل على قلبه سرورا، و هذا اخوك والسلام .)) ((بدان كه خداوند را در زير عرش سايه اى است كه كسى در زير آن ساكن نمى شود مگر آنكه فايده اى به برادرش رساند و يا مشكل او را بر طرف سازد و يا دل او را شاد كند و اين برادر توست . والسلام .)) پس از انجام حج به شهر خود بازگشتم و شبانه به نزد آن مرد رفتم و از او اجازه ملاقات خواستم و گفتم : من پيك موسى بن جعفر عليه السلام هستم . استاندار خود پابرهنه آمد و در را گشود و مرا بوسيد و در آغوش گرفت و پيشانى ام را بوسه زد. هر بار كه از من درباره ديدن امام عليه السلام مى پرسيد، همين كار را تكرار مى كرد و چون او را از سلامتى حال آن حضرت مطلع مى ساختم ، شاد مى گشت و خدا را شكر مى كرد. سپس مرا در خانه اش قسمت بالاى اتاق نشانيد و خود رو به رويم نشست . نامه اى را كه امام خطاب به او نوشته و به من داده بود به وى تسليم كردم . او ايستاد و نامه را بوسيد و خواند. سپس پول و لباس خواست پول ها را دينار دينار و درهم درهم و جامه ها را يك به يك با من تقسيم كرد، و حتى قيمت اموالى را كه تقسيم آنها ممكن نبود به من مى پرداخت . وى هر چه به من مى داد مى پرسيد: برادر! آيا تو را شاد كردم ؟ و من پاسخ مى دادم : آرى ! به خدا تو بر شادى من افزودى ! سپس دفتر ماليات را طلبيد و هر چه به نام من نوشته بودند حذف كرد و نوشته به من داد مبنى بر اين كه من از بدهى ماليات معافم و من خداحافظى كردم و بازگشتم . با خود گفتم : من كه از جبران خدمت اين مرد ناتوانم ، جز آن كه در سال آينده ، هنگامى كه به حج مشرف شدم برايش دعا كنم و وقتى محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام رسيدم از آنچه او براى من انجام داد آگاهش سازم . به مكه رفتم پس از انجام اعمال حج خدمت امام موسى بن جعفر(ع ) رسيدم و از آنچه ميان من و آن مرد گذشته بود، سخن گفتم . سيماى آن حضرت از شادى برافروخته گشت . عرض كردم : - سرورم ! آيا اين خبر موجب خوشحالى شما شد؟ حضرت فرمود: - آرى ! به خدا اين خبر مرا و اميرالمؤ منين عليه السلام و جدم رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم و خداى متعال را مسرور كرد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🏡 سوسک یکی از جانوران موزی است که با گرم شدن هوا سر و کله اش در خانه ها پیدا می شود. می‌توان با استفاده از برخی مواد غذایی برای سوسک‌ها طعمه گذاشت و در مدتی کوتاه خانه را از وجود این جانوران موذی پاکسازی کرد. خانه تان را از سوسک ها پاکسازی کنید!! سوسک‌ها جانوران منز جرکننده‌ای هستند که با وجود جثه کوچکشان بسیاری از افراد چه مرد چه زن از آن‌ها وحشت دارند. اما جدا از این خصوصیات سوسک‌ها، آن‌ها می‌توانند حامل بیماری‌های متعددی همچون استرپتوکوکی، سالمونلا واستاف باشند. علاوه بر این، سوسک‌ها در شیوع برخی بیماری از جمله جذام،اسهال خونی،سل،حصبه، وبا، سل و سایر بیماری‌های تنفسی نقش مهمی را ایفا می‌کنند. مواد زائدی که از بدن سوسک خارج می‌شود یا بقایای سوسک مرده می‌تواند منجر به آلرژی‌های خطرناکی در افراد به خصوص کودکان شود. سوسک‌ها با وارد شدن به خانه و مصرف برخی مواد غذایی به طور پنهانی می‌توانند این بیماری‌ها را به افراد منتقل کنند، به همین علت باید هر چه سریع‌تر خانه را از وجود این جانوران موذی پاکسازی کرد. در ابتدا باید بدانید سوسک‌ها از راه‌های متفاوتی همچون کیسه‌ها و بسته‌های خرید، در، پنجره و سایر راه‌های ورودی می‌توانند وارد خانه شما شوند. خانه شما محیطی امن و مطلوب برای آن‌ها است زیرا دمای مطلوبی دارد، تغذیه برای آن‌ها فراهم است، به آب دسترسی دارند و در نهایت محیط دنجی برای زندگی آن‌ها است. فراموش نکنید که در این محیط امن آن‌ها می توانند سریع‌تر از آنچه شما فکر کنید تکثیر شوند. سوسک‌ها به راحتی می‌توانند در خانه پنهان شوند و خود را از دید شما دور نگه دارند. برای پیدا کردن آن‌ها به مواد غذایی نیاز دارید که آن‌ها را جذب می‌کند. برای آن‌ها فرقی نمی‌کند که غذای انسان است یا حیوان خانگی یا حتی غذای پرندگان، آن‌ها در هر صورت به سمت غذا می‌روند. برای این کار مواد غذایی اضافه یا فاسد خود را در گوشه‌ای از خانه قرار دهید که سوسک‌ها بتوانند به راحتی آن را پیدا کنند سپس منتظر بمانید تا سوسک‌ها بیایند و آن‌ها را از بین ببرید. علاوه بر این، می‌توانید روی این مواد غذایی سم سوسک بریزید تا سوسک‌ها با خوردن آن از بین بروند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 دفع ناسازگاری همسر نیت کرده و با ایمان خالصانه آیه شریفه 🌸يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون را بر نان جو و یا گندم قرائت نماید و به خورد زن یا مرد ناساگار دهد ارام و سازگار گردد به لطف خدا 🌸🌸 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام وقت بخیرعیدتون مبارک یه سوال ازکسی یاوکیل باشه یادفترخونه داشته باشه دارم اگه را
💜🍃 سلام دوستانی که خونشون مورچه🐜 یا هر حشره دیگه ای مثل موریانه داره گوش بدن 👂🔊 تجربه خودم : خونمون پر از مورچه شده بود .از دستشون اسایش نداشتیم توی نون و مواد غذایی همه جا . یه روز به دوستم گفتم با اینکه اصلا مایل نیستم ولی اینها عاصیم کردن میخوام سم بزنم بمیرن. دوستم گفت این کار رو نکن اونها مخلوق خداوند هستن "که جان دارد و جان شیرین خوش است"😇 باهاشون صحبت کن بگو که از اینجا برن وگرنه با سم اونها رو میکشی اولش باورم نشد ولی گفتم امتحانش ضرر نداره با چندتاشون صحبت کردم و تهدیدشون کردم در کمال ناباوری بعد چند وقت دیگه ازشون خبری نبود😍 هفت سال گذشت تا سه هفته پیش دوباره اومدن از دیدنشون خوشحال شدم ولی بی جنبه بازی دراوردن منم دوباره تهدیدشون کردم عرض دو روز ناپدید شدن سوره نمل هم خیلی خوبه مادرم ازش نتیجه دیده برای حاجت روایی خودم و ظهور اقا سه تا صلوات🌸 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام لطفا اینو حتمااا بزارید اون در در جواب خانمی که بچه اش اوتسم خفییف و دخترش بیمار بود اول اینکه انشالله خدا کمک تون کنه دوم اینکه شما حتماااا به بیمارستان امام حسین مراجعه کنید و برای همسرتون برید پیش دکتر امیر مهابادی در همون بیمارستان ویزیت میکنن. و اگه مشکل دارید با مددکاری صحبت کنید انشالله حل میشه بعد اینکه بخاطر مشکل همسرتون یا حتی پسرتون شما میتونین برین تحت پوشش کمیته امداد یا بهزیستی کمک حالتون بشه یا وام خوداشتغالی بگیرید و یه کسب و کار راه بندازید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام گل بانوشببخیرمادرگلی که بچه ۱۳سالش میترسه ازخواب می پره جیغ دادمیکنه اولا نذار فیلم وحشناک ببینه اون بازی پلیستشکن روکم کن هالا یا با جایزه یابا اینکه غذای مورددلخواهشو براد درست میکنم اونا روکم کن بجاش کتاب خوب براش بگیر توی کارای خونه کمک ازش بخواه بزرگش بدون باخودت یا پدربرا خرید ببرش بیرون پارک ورزش حتی برا ساعت کمی انقدرکه هول هوای فیلم واون بازی بیرون بیادهرکتابی که دوست داره باهم برید بخریددرضمن دعای که هم ایه قران وهم دردعای روز۳ شنبه ست لاخوف علیهم ولاهم یحزنون..کاملشو پیدا کن ازقران بنویس همراهش کن نمازی هست والدین برای سلامتی وهدایت فرزندمیخونندازدفتر اقای بهجت بگیر بخون خیلی موثره برامنهم دعا کن..خانمی که همش دلشوره داره وکاراش گره افتاده زندگی براش سخت شده عزیز اول توکل وایمانت رابخدا قوی کن اروم باش هرچه اوبخواهد همون میشود بعد صدقه زیاد بده بحدی که اروم بشی هرروز بعداز نماز ی پولی بذار کنار بگو صدقه صاحب زمان مثلای هزارتومن کم باشه اما هرروز باشه هزارتومنی ها۱۰روز میشه ۰اهزا رتومن هالا۱۰هزا ر تومن بده فقیر یا توی خیریه باز اون هزارتومنو ازنوهمه روز هزارتومن بذارکنارتا دوباره ده تمن بشه خیلی خوبه واروم میشی چون صدقه دادی برا صاحب زمان وصاحب زمان دست مبارکشون توی سرشما ست والتماس دعا. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام در مورد اون خانم عزیزی که بچه سه سالشون انگشتشو میمکه خواهر زاده منم اونطور بود دقیقا اونجوری انگشتش باریک شده بود باید انگشتش دهنش بود تا بخوابه ولی از داروخانه تلخک گرفتن زدیم دیگ نخورد کلا ترک کرد پیشنهادم اینه که اینکارو انجام بدین . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 عزیزم به اون خانومی هم که میگن جاریشون دزدی می‌کنه بگید اگه میتونن کل خونه دوربین مداربسته بزارن یا اگه نمیتونن شکل اونو یعنی مثل دوربین باشه ولی کارنکنه بزارن وبه جاریشون بگن همه جارو شوهرشون دوربین گذاشته شاید بترسه و دست از کارش بکشه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام عرض ادب احترام میخواستم به اون خانومی که میفرمایند عروس باید با عزت احترام بره و نباید به زور رفت بگم خوب خانوم پسر شما هم پسندیده اگه اون نمی‌رفت دنبال دختره اونم دختر هم راهشو میکشید و می‌رفت پسر خودت وقتی ول کن نیست باید دق دلیت رو سر دختر بیچاره خالی کنی اون الان فکر کرده یه پسر همه چیز تموم گیرش اومده مرد رویاهاشو داره و عاشق پسرته این گناهه از نظر شما اگه این کارو کنی اول پسر خودت آسیب میبینه چون اون میخواد یه زندگی سراسر آرامش رو داشته باشه از الان دعا میکنم خدا اون دختر رو نجاتش بده قبل از اینکه گیر آدمی مثل شما بیوفته خدا بدادش برسه وبه همه ی اعضای گروه میگم بترسید از روز جزا بترسید از اون دنیا بترسید اگر کاری کردید وچوبشو خدا بخواد تو این دنیا بزنه من اشک دارم می‌نویسم بترسی از خدا بترسید از اینکه ظلم کنید در حق کسی اینارو من دیدم به چشم کسایی که خواستن منو با شوهرم وشوهرم و با خانوادم بد کنن منو گذاشتن کنار وخدا بعد از دوسال جوابشونو داد که همه فامیل گفتن فلانی چوب خدا خورد ببخشید پر گویی کردم ادمین عزیز لطفاً پیامم رو بزارید بقیه ببیند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃 بازم ستایش شروع کرد گریه و زاری کردن... واقعا قلبم به درد میومد از ناراحتیش ام
❤️🍃 خالم شروع کرد دعوا کردن که معلومه تو به دخترت یاد میدی زبون درازی کنه مامانمم گفت آره من یاد میدم تو فکر کردی فقط خودت بلدی اینکارا رو؟ دختر من زن پسرته باید قبول کنی که حرف اون تو خونه خودش باید پیش باشه خالم گفت باید از رو نعش من رد بشید که زندگی پسرمو مدیریت کنید مامانمم گفت نه ما با تو کاری نداریم طلاق دخترمو میگیریم تو با خیال راحت تو زندگی مصطفی مدیریت کن بعدم درو بست اومد تو خونه، از اینکه چنین جوابایی به خالم داده بود خوشم اومد دیگه از مصطفی خبری نشد تا اینکه رفتیم دادگاه، اونجا تو راهرو مصطفی گفت لیلا این دیوونه بازیا رو درنیار برگرد خونه مردم بهمون میخندن گفتم مردم اون موقع بهمون میخندن که من مثل کلفتا هرچی میگید بگم چشم بعد ازش فاصله گرفتم حتی بهش نگاهم نکردم که رفتیم پیش قاضی گفتم بخاطر دخالتای مادرش طلاق میخوام قاضی گفت این دلیل موجه نیست برید باهم صلح کنید وقتی اومدیم بیرون گفتم مصطفی من امکان نداره صلح کنم تو زن خونت مادرته منم نمیتونم کلفت باشم پس جدا زندگی کنیم گفت نه من اینجوری قبول ندارم گفتم حالا یا قبول داری یا نداری من شرایطم اینه بعدم برگشتم خونه مامانم، همون شب اومد دنبالمون گفت یا برگردیم خونه یا میره از مامانم شکایت میکنه میگه اون منو مجبور کرده از خونه برم اولش قبول نکردم ولی بعد راضی شدم برگشتم خونه اما نمیدونم باهاش حرف میزدم نه خونه تمیز میکردم نه آشپزی میکردم، هر وقتم میگفت چرا غذا نداریم یا جرا خونه تمیز نیست میگفتم من زن این خونه نیستم که بخوام تمیز کنم به زور برگشتم یک ماهی اینجوری گذشت، تو اون یک ماه از مادرش خبری نبود تا اینکه یه روز اومد تا درو باز کردم قیافه گرفت رفت جای همیشگیش نشست، منم قیافه گرفتم رفتم چایی دم کردم وقتی برگشتم گفت ستایش لباس جدید نخریدی؟ ستایش گفت چرا مادرجون بابام خریده برگشت به من گفت برو لباس ستایشو بیار تنش کن ببینم چطوریه گفتم من کمرم درد میکنه تو کمدشه گفت ستایش تو برو بیار ستایش زود دوید اومد سمتم گفت مامان اجازه میدی برم لباسو بیارم؟ گفتم آره مادر برو یهو خاله عصبانی شد گفت چرا از مامانت اجازه میگیری؟ من بزرگترم وقتی گفتم برو بیار باید بری گفتم شما بزرگتری درست اما تو خونه من بچم از حرف من اطاعت میکنه نه شما گفت کی این حرفو زده؟ گفتم خودم این حرفو زدم یه مدت کوتاه اومدم فکر کردید خبریه؟ تا رنگ لباسای منو شما انتخاب کردید ... اما دیگه بسه، از این به بعد من تو خونه خودم تصمیم میگیرم شما تو خونه خودت پا شد اومد طرفم دستشو برد بالا کتکم بزنه که.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#نامه_های_آسمانی 🕊 وصیتنامه شهید مصطفی شهیدزاده خدایا هر بار که بتو توسل جستم پس از مدتی خود
🕊 و ازآن پس درافق بازتر دبیرستان با آشنایی به درد و رنج و ستمی که رژیم طی سالیان دراز براجتماع وارد کرده بود ، همواره در انشاء های دبیرستانی سر کلاس درس آنها را گوشزد می نمود . علیرغم خیلی های دیگرکه تحت پوشش طاغوتی غرق در پوچی و هرزگی بودند . این دردها و رنجها ومحرومیتهای همرزمانش که خود نیز مستثنی از آن نبود ، وی را خیلی رنج میداد در سر کلاس درس انشاء منعکس مینمود وی چند بار توسط معلمانش مورد بازخواست قرار گرفت در سال 1355 در گچساران بارتبه اول در امتحان نهائی ششم متوسطه قبول شد و در کنکور سراسری با امتیازات بالا موفق شد در اکثر دانشگاهای ایران در رشته های مختلف پذیرفته شده و علیرغم فشار فقر ( اقتصادی ) خانوادگی که همواره با آن مواجه بود در شرایط اقتصادی بسیار بدی وارد دانشگاه شیراز شد و در رشته دامپزشکی مشغول تحصیل شد ولی بعلت جو بسیار طاغوتی این دانشگاه پس از مدتی کوتاهی خود را به دانشگاه اصفهان منتقل و در رشته دندانپزشکی که از رشته ای قبول شده درآن مشغول به تحصیل شد . در این سال با ورود به دانشگاه به هیچ وجه تسلیم جو غالب زمان که همان عیاشی و هرزگی و همه جا بیخیری بود نشد و بعلت همان روح تشنه و ناآرامش که همواره در جستجو بود طیفهای مختلف حاکم بر دانشگاه را مورد مطالعه قرارداد تا اینکه سرانجام گمشده اش را پیدا نمود و روح نا آرامش با آن آرامش پیدا کرد . و آن مذهب و فعالتیهای مذهبی در دانشگاه بود . و مصطفی که خود جایگاه نفس مطمئنه اش را پیدا کرده بود دیگر لحظه ای آرام نگرفت وبا آشنائی با برادران انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان کم کم از اعضای فعال و موثر انجمن اسلامی دانشگا اصفهان شد شرکت فعال در تظاهرات دانشگاهی درزمان حکومت نظامی اصفهان ، پخش اعلامیه و تراکت در اکثر نقاط اصفهان و ارتباط با گروهای مختلف مذهبی متشکل در اصفهان و از طرفی برنامه های خود سازی نظیر روزه گرفتن و تمرینات بدنی سخت نظیر کشتی و جودو و کوهنوردی در طی مدت قبل از انقلاب وی را فردی آبدیده و مخلص در راه انقلاب نمد خلوص وتواضع و شکست نفس او آنچنان بود که همه را مجذوب خود میکرد وکم ی از کارهای انجام داده اش میگفت ، حتی هنگامی که توسط رژیم در اصفهان در حین پخش اعلامیه دستگیر شد و در زندان زیر انواع و اقسام شکنجه ها بود کمتر کسی را در جریان این امر قرارداد و این کتک خوردنها و شکنجه دیدنها را کوچک وناقابل برای انقلابی میدانست که فردا تمام ایران و منطقه و جهان را فرا خواهد گرفت لذا هیچوقت آن گذشته هایش فخر و مباهات نمیکرد و همواره خود را مدیون ومقروض انقلاب میدانست و این مسائل بود که همواره وی را در هاله ای از تقدس و خلوص و شکست نفسی فرو برده و چهره اش را مانند قلبش نورانی میشود . در طول دانشگاه ارتباط خود را با برادران فعال مذهبی شهر قطع نمیکرد و همواره تجربیات خود را که در اصفهان عمل کرده بود ، به برداران انقلابی بهبهان منتقل میکرد . طریقه ساختن انواع بمب های آتشزا ، سه راهی ، طریقه پخش اعلامیه به انواع مختلف ، طریقه تظاهرات بطور نامنظم و منظم همه و همه را از طریق برادران و دوستانش به هر کجا که میرفت آموزش میداد . در ضمن اینکه مبارزات خود را در طول مدت دانشگاهش از این طریق ادامه میداد ولی هیچوقت یادش از مردم محروم و فقیر نمیرفت چرا که خود طعم فقر را از کودکی با تمام معنا درهمه ابعادش از نوع سخت و طاقت فرسایش ، چشیده بود لذا به محض آموختن تخصص داندانپزشکی و در جوار آن طب عمومی را هی روستاهای اطراف اصفهان شده و آنها را مداوا مینمود و به محض پیروزی انقلاب با شرکت فعال در کمیته واقع در شهربانی مسئولیت رسیدگی به اوضاع نیروی هوائی بهبهان را بعهده گرفت و پس از آن بدستر امام مبنی بر شرکت در جهاد مقدس سازندگی ، مشتاقانه به جهاد سازندگی بهبهان رفته و با امکانات بسیار ابتدائی مسئولیت کمیته پزشکی آن را بعهده گرفت و با تشکیل اکیپ پزشکی سیار به دور افتاده ترین دهات بهبهان که برای نمونه تا قبل از آن یک مرتبه پزشک به آنجا نرفته بود . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#بارداری_هفته_به_هفته 🤰👼 هفته دوازدهم بارداری در هفته دوازدهم بارداری زشک شما می تواند بخش بالا
🤰👼 هفته سیزدهم بارداری اکنون باید جشن بگیرید؛ این هفته آخرین هفته از سه ماهه اول است! هفته آینده، شما در سه ماهه دوم حاملگی خود قرار دارید. این مسئله به دو دلیل خیلی مهم است لایه ی موی جنینی قبل از تولد از بین می رود. طول جنین 12 سانتیمتر است و وزن آن 100 گرم است جنین: در این هفته جنین سیزده هفته ای است. بدن به سرعت رشد می کند و پاها بلند می شوند. همچنین استخوانها قوی می شوند. عضلات قوی می شوند و به زودی مادر می تواند حرکات جنین را احساس کند. در این هفته گوشها به مکان اصلی خود می رسند و به طور واضح دیده می شوند. حالا جنین مانند یک بچه ی کوچک به نظر می رسد. پوست آنقدر نازک است که رگها دیده می شوند. در پوست یک لایه ی نازک مو به وجود می آید. لایه ای که تمام بدن را می پوشاند وتا وقت تولد ادامه دارد. مادر: غذا تنها برای برطرف کردن نیاز غذایی بدن نیست، بلکه باید از آن لذت برد. در دوران حاملگی باید به طور دقیق توجه داشت که چه چیزی در طول روز می خوری. مادر حامله به مواد غذایی تازه نیاز دارد و باید تا حد امکان از غذاهایی استفاده کند که در آن از مواد تازه استفاده شده است. در غذاهای آماده که از فروشگاه تهیه می شود نمک و مواد نگه دارنده بسیاری استفاده شده است و نمک چیزی است که برای مادر حامله مضر است. نسبت به آبمیوه و نوشیدنیهای گازدار، آب نوشیدنی بهتری است چرا که در آنها از شکر و مواد نگهدارنده استفاده شده است. مواظب باش که به اندازه ی کافی آب بنوشی. وزن رحم250 گرم است و داخل آن 2،5 دهم لیتر آب بچه است. طول رحم8 سانتیمتر از ناف پایینتر است و می تواند هم که بلندتر باشد. کودک شما چگونه تغییر می کند؟ هر چند کودک شما هنوز خیلی کوچک است، اما احتمالا شکم شما به زودی به قدری بزرگ خواهد شد که همه خواهند فهمید شما باردار هستید! در واقع اکنون کودک شما از فرق سر تا انتهای بدن، حدود 7.5 سانتی متر یعنی به اندازه یک میگوی بزرگ! طول دارد و حدود 30 گرم است. صرف نظر از اندازه اندامها نسبت به یکدیگر، بدن کودک شما در داخل رحم، کاملا شکل گرفته است. در مقایسه با چند هفته پبش، اندازه اندامهای کودک شما متناسب تر شده و اندازه سر او در حدود یک سوم کل بدن است. انگشتان کوچک او (که هر کدام یک اثرانگشت منحصر به فرد دارند) در سر جای خودشان هستند. کلیه ها و مجاری ادراری او در حال فعالیت هستند و او ادرار خود را به داخل مایع آمنیوتیک (که قبلا آن را می بلعید) می ریزد. با آغاز سه ماهه دوم حاملگی، بخش حساس و بحرانی رشد کودک شما پایان یافته است و احتمال وقوع سقط جنین بسیار کاهش می یابد. شما چگونه تغییر می کنید؟ اکنون باید جشن بگیرید؛ این هفته آخرین هفته از سه ماهه اول است! هفته آینده، شما در سه ماهه دوم حاملگی خود قرار دارید. این مسئله به دو دلیل خیلی مهم است: اول اینکه احتمال سقط جنین در شما بسیار کم شده است و دوم اینکه در اکثر خانمهای حامله عوارض اولیه حاملگی (مانند تهوع صبحگاهی) از بین می روند. با این حال در برخی موارد، سوزش معده جای تهوع را می گیرد. هرچند تا تولد نوزاد شما چندین ماه باقی مانده است، اما ممکن است سینه های شما در حال تولید کولوستروم یا آغوز باشند؛ یک ماده بسیار مغذی که غذای کودک شما را در روزهای اول تولدش تامین می کند، در حالی که تا جاری شدن شیر از سینه ها زمان زیادی باقی مانده است. همچنین بسیاری از زوجها در سه ماهه دوم شاهد افزایش میل جنسی می باشند، زیرا حالت تهوع کاهش یافته و انرژی بدن افزایش می یابد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام وقت بخیرعیدتون مبارک یه سوال ازکسی یاوکیل باشه یادفترخونه داشته باشه دارم اگه را
💜🍃 سلام توی کتاب کنجهای معنوی تمام دعاهای هست می توانید دربرنامه بازار بگیرید اگه کتابش هم داشته باشید چه بهتر ممنون از ادمین 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 و برای رفع بدخوئی و تندخوئی کودک ، دعای شریف ذیل را در کاغذ بدون خط بنویسد✍ و آنرا همراه کودک نماید ( به لباس یا گردن کودک بیاویزد) . است. 🌷انک لعلی خلق عظیم🌷 ( سوره مبارکه قلم آیه ۴) 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانم عزیزی که قراره سزارین بشن ودنبال راهکاربودن که بعدازعمل گردن دردنگیرن خانمی اول بخاطروجود٣تافرشته توخونه تا آخرعمرسجده شکربجا بیاد از این موهبت هاشامل حال هرکسی نمیشه.بعدهم بعدازعمل تا چندساعت ۵.۶ساعت یابیشتربه هیچ عنوان سرتو تکون نده اصلابه اطراف گردنتوحرکت نده وبالشت زیرسرت نذار.بعدهم چای و نسکافه تاچند روز زیادبخورتا عوارض مواد ازبدنت دفع بشه.انشالله بسلامتی فارغ بشی 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خسته نباشید خدمت اون خانمی که پسر 5سالشو که قرص میده عرض کنم که خیلی اشتباه کردی بچه رو دارو دادیش اخه بچه 5ساله چیه که دارو دادی کنترولش کنی پسر من چهارساله نیمش هست بخدا دست کمی از پسر تو نداره با این وجودمادرشوهرم گفت بچه فلانی دارو میدن بهش تو هم بده ولی من ندادم اخه بچه هسته اگه من مادر بالا پاین پریدم اگه من فضولی کردم اگه من خونه رو کثیف کردم یکم فکر کن منم دیگه میخوام خونسرد باشم هرچند نمیشه بخدا دارو نده گناه داره بزار بازی کنه بنظر من چون همش بهشون میگم فضولی میکنی اونم بند نمیشه بزار کار خودش کنه چون چاره ای نداریم بعدم تا جای که گفتن کلاس اول که بچه ها میرن معلم شون میدون پیش فعال هست یا نه خواهر عزیزم بخدا باور نمیکنی دوتای پسر من چقدر فضول هستن یعنی یه جای نرفته باید برگردم اسم قرص نبر عزیزم انشاالله خدا بهمون صبر بده تا بتونیم بچه هامون بزرگ کنیم الان هم نمیگم خونسردم بچه ها خوابن دارم😂 با آرامش میگم کاری که باید انجام بدیدم موفق باشی❤️🌷 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که عکس ناخن بچشون رو گذاشته بودن ناخنشون قارچی شده قطره کلوتریمازول استفاده کنن تا زمانی که ناخنشون رشد کنه و ناخن سالم دربیاد اگر امکان مراجعه به پزشک رو ندارند، از یکی از این دو پماد استفاده کنند: دیکلوسایکلین و کلیندامایسین 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وقتتون به خیر در مورد انگشت کودکی که یک هفته مشکل پیدا کرده. عفونت کرده از آلودگی، احتمالا خاک. حتما به پزشک مراجعه کنند. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام نمازو روزهایتان قبول‌ درگاه حق تعالی کسی می‌دوند تربت اصل امام حسین(ع)از کجا میشد تهیه کرد البته تو استان اصفهان خود تربت رو میخوام ممنون❌ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 لطفاً تو گروه بگید برا مریض ما دعا کنند تو را خدا خواهرای عزیز براش حمد بخونید مشکوک به سرطان خون هست فردا آزمایش مغز و استخوان داره 😔 خواهرا شما کسی را سراغ دارید این مریضی را داشته و خوب شده باشه؟ ۴۰ ساله هست 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام برا ناخن بچه باید روغن سیاه از داروخانه بگیره بزاره روش با باند ببنده تا راه باز کنه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام جواب خانمی که میخان دندون ایمپلنت کنند میترسن عزیزم ترس نداره آمپول میزنند بی حس میشه هیچی درد هم نداره اما بعدن باید مسکن قوی بخوری که دردش کم بشه من چند سال پیش سه تا ایمپلنت کردم خیلی راضیم افسوس میخورم که چرا همه دندونام همون وقت ایمپلنت نکردم حالا اینقدر گرون شده که نمیشه کاری کرد جواب خانمی که گفته بچه اش وزن قدش کم هست حتما ببرش دکتر غدد ان‌شاءالله که خوب میشه سلامتی آقا امام زمان رهبر معظم انقلاب سه صلوات 🌷 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ سلام وقت بخیر من ۳۱ سالمه و متاهلم، سال ۸۹ ازدواج کردم الان یه دختر ۹ ساله دارم. ازدواجم اصلا عاشقانه نبود، با شوهرم یکمی اختلاف داشتیم ولی همیشه بخاطر آرامش دخترم نادیده گرفتم، الان مشکلم همسرم نیست، مادرمه. من توی یه خانواده مرفه به دنیا اومدم و بزرگ شدم یه دختر و یه پسریم پدر و مادرم شاغل بودن تو سن ۱۸ سالگی پدرم و که عاشقش بودم از دست دادم، مادرم با گذشت و فداکاری زیاد هردومون رو سر و سامون داد اصلا با مامانم اختلاف نداشتیم سر ازدواج داداشم، به جان بچم من اصلا به زنداداشم حسادت نداشتم و ندارم چون عاشق داداشمم، ولی مامانم از همون اول هرچی واسه زنداداشم میگرفت واسه مناسبتای مختلف به روی من نمیاورد و قایم میکرد بعد داداشم میگفت و لو میرفت. بارها بهش گفتم مامان من حسادت نمیکنم چرا مخفی میکنی ولی گوش نمیداد، تا اینکه چند سال پیش یکم بدهی داشت پدرم چندتا سهام تو شرکتای مختلف داشت بهم گفت بیا اینا رو وکالت بده من بفروشم بعد پولشو بهت میدم منم رفتم وکالت دادم، اون سهام هارو فروخت ۱ ریالم بهم نداد، یکمی هم طلا پیشش داشتم اونا رو هم فروخت هرچی هم بهش گفتم گفت اونا رو سر عقد فامیل بهت داده من باید جبران کنم بهم نداد اینا همه به کنار دنبال یه وام بودیم هرکاریش کردم نیومد ضمانت منو بکنه در صورتی که من چند روز قبلش رفتم با داداشم سهم خونمون رو زدیم به نامش، بعد از دو هفته فهمیدم رفته رو سند خونه وام گرفته یه ماشین مدل بالا به اسم داداشم خریده انداخته زیر پای اون، داداشم هم توی یه طبقه از خونه پدریم میشینه کلا تمام قبضای خونه رو مامانم پرداخت میکنه، چند وقت پیشم یه وام گرفت داد به داداشم داره باهاش کار میکنه سود میگیره، قسط وامم مامانم میده بعد هرکار مامانم داره من میکنم واسش، همیشه وقتی برم خونش خودم میپزم جارو میکنم گردگیری و... همه کاری، کاراش واسه منه پولاش واسه داداشم حالا شاید دوستان بگن نرو خونش کمتر برو کاراشو نکن، همه این کارا رو هم کردم اصلا واسش مهم نیست که من نرم خونش حتی ۱ ماه به روی خودش نمیاره دلتنگم نمیشه، خودشو با خاله هامو زنداییم و زنداداشم سرگرم میکنه، بخدا اصلا منو نمیبینه، من همیشه حفظ ظاهر میکنم ولی از درون داغونم حتی وقتی باهاش حرف میزنم به حرفم گوش نمیده نگاه به جای دیگه میکنه، وسط تعریف کردن من پا میشه میره خیلی دلم میشکنه، بعد زنداداشم که حرف میزنه با تک تک سلولاش به حرفاش گوش میده من یه تیکه طلا بخرم اصلا نمیگه مبارک باشه و به روی خودش نمیاره ولی اگه زنداداشم بگیره صدبار به من میگه خداروشکر تونستن طلا بخرن انشالله زیادش کنن اون لحظه من میمیرم ولی به روی خودم نمیارم خدایی بچمو خیلی دوست داره همه چی هم واسش میخره ولی منو هرگز نمیبینه احساس میکنم بهم حسادت میکنه پیش خودم میگم شاید حساس شدم هی خودمو میزنم به بیخیالی ولی با یه کار جدیدش سوپرایزم میکنه و دلمو میشکونه، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 اهمیت نماز جماعت 🍃 پرسش :اهمیت و ثواب نمازجماعت را بیان فرمائید؟ پاسخ :وحدت امّت اسلامى از جمله مسائلى است که اسلام به آن اهمّیّت بسیارى داده است و براى حفظ و ادامه ی آن، برنامه هاى ویژه اى دارد که یکى از آن ها نماز جماعت است. نمازجماعت از مهمترین مستحبّات و از بزرگترین شعائر اسلامى است و در روایات، فوق‏ العاده روى آن تکیه شده است؛ مخصوصاً براى همسایه مسجد یا کسى که صداى اذان مسجد را مى‏ شنود سفارش بیشتری شده و سزاوار است انسان تا مى ‏تواند نمازش را با جماعت بخواند. همچنین در روایتى آمده است که اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند هر رکعت آن ثواب ۱۵۰ نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا کند هر رکعت ثواب ۶۰۰ نماز و هر چه تعداد نمازگزاران بیشتر شود ثواب نمازشان بیشتر خواهد شد و اگر عدد آنان از ده نفر بگذرد اگر تمام آسمان ها کاغذ و دریاها مرکّب و درخت ها قلم و ملائکه، انس و جن نویسنده شوند، نمى‏ توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند. کیفیت اقامه نماز جماعت🍃 پرسش :چگونگی بر پایی نمازجماعت را بیان فرمائید؟ پاسخ :در نماز جماعت، یکى از نمازگزاران که داراى تقوا و عدالت است پیشاپیش جمعیّت مى ایستد و دیگران در صفوفى منظّم، پشت سر او و هماهنگ با او نماز را بجا مى آورند. کسى که در این نمازِ دسته جمعى، پیشاپیش جمعیّت مى ایستد «امام جماعت» است و کسى که پشتِ سر او، در نماز از او پیروى مى کند «مأموم» است. ترک نماز جماعت از روى بى اعتنائى 🍃 پرسش :اگر کسی در نماز جماعت شرکت نکند چه حکمی دارد؟ پاسخ :حاضر نشدن به نماز جماعت اگر از روى بى‏اعتنایى و سبک شمردن باشد حرام است. منظور از سبک شمردن نماز جماعت🍃 پرسش :منظور از نماز فرادا در صورت ترکِ نماز جماعت، حرام می باشد؟ پاسخ :منظور این است که اگر شرایط رفتن به نماز جماعت برای انسان فراهم باشد و نرفتن شخص به نماز جماعت به خاطر بی اعتنایی و اهمیت ندادن به جماعت مسلمین باشد همین عمل حاضر نشدن در جماعت حرام است نه اینکه نماز حرام باشد و نخواندن نماز خودش عمل حرام دیگری است و سبب عذاب شدیدتر می شود. استحباب به تأخیر انداختن نماز اول وقت براى درک جماعت🍃 پرسش :به تأخیر انداختن نماز اول وقت برای درک جماعت، چه حکمی دارد؟ پاسخ :مستحبّ است انسان صبر کند که نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اوّل وقت که فرادى (تنها) باشد بهتر است و نیز جماعتى که مختصر بخوانند از نماز فرادى که آن را طول دهند برتر است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#مسافر_بهشت ❤️ متن موجود گوشه ای از سرگذشت 45 روز از زندگی یک بسیجی ساده و بی ادعا که به قول خودش
❤️ راه دوم را انتخاب کردیم.یکی از بچه ها به طور اتفاقی پل شناوری رو پیدا کرد.ما هم خیلی زود هر چه داشتیم ریختیم تو آب از اسلحه گرفته تا تمام تجهیزات حتی پلاک هامون فقط یک زیر پوش پوشیده بودیم و یک شلوار بسیجی و یک جفت جوراب...عراقی ها داشتند می رسیدند پل شناور را به آب انداختیم.دو نفرمون روی آن بودیم و من و یک نفر دیگه توی آب.تقریبا سی چهل متر از ساحل دور نشده بودیم که ما را به رگبار بستند.یکی از بچه های روی پل شناور تیر خورد و شهید شد. فقط صدای یا حسین و یا زهرایش به گوشمان می رسید.رفت توی اعماق اروند.همین طور تیر می اومد تا اینکه نفر دومی هم که روی پل شناور بود مورد اصابت قرار گرفت.گلوله درست خورد توی سرش و روی پل به صورت دراز کشیده بود. بغل دستیم توی آب تیر خورد به کتفش و دیگه نتونست پل را نگه داره من بلافاصله پل شناور را رها کردم تا اون رو بگیرم که تو این حال همرزمم که شهید شده بود و روی پل شناور قرار داشتبا وارونه شدن پل افتاد توی آب...منم نتونستم همرزم مجروحم رو بگیرم چون خیلی فاصله گرفته بودم،فقط صدای یا حسین و یا زهرای او را می شنیدم تا اینکه صدای اون هم قطع شد. برگشتم لبه پل شناور را گرفتم که ناگهان تیری به پشت سرم اصابت کرد و دیگه نتونستم شنا کنم به زحمت خودم را انداختم روی پل و یک دستم را روی جای تیری که به سرم خورده بود گذاشته بودم و دست دیگه ام رو هم روی پام گذاشته بود و بی حرکت رو پل شناور افتاده بودم. عراقی ها که فکر می کردند من هم شهید شده ام دیگر تیر اندازی نمی کردند.من هم خیلی آروم اونها را نگاه می کردم.حرکت جریان آب باعث شد پل مسیر حرکتش رو عوض کنه و هم جهت با حرکت آب اروند به سمت خلیج کرد.آب منو سه چهار کیلومتر پایین تر برد و به نخلستان های عراق نزدیک شدم.نمیتونستم هیچ حرکتی کنم چون می فمیدن من زنده ام.مدتی گذشت به هر زحمتی بود از آب اومدم بیرون و پل شناور را هم با خودم به سمت ساحل و لابه لای نیزارها بردم و مخفی کردم.تقریبا 30 متری از ساحل فاصله گرفته بودم.پل شناور را انداختم توی باتلاق ها و خودم هم روی پل دراز کشیدم و با نی ها خودمو پوشوندم تا عراقی ها نتونند منو ببینند. نزدیکی های ظهر بود؛از سر و دست و پام خیلی خون رفته بود ولی خدا را شکر هنوز زنده بودم،خیلی هم گرسنه ام بود.کاری هم نمیتونستم بکنم.من بودم به همراه یک زیر پوش و یک شلوار بسیجی و یک جفت جوراب و دنیایی پر از غم و اندوه ولی قلبی امیدوار به فضل و عنایت خداوند و اهل بیت ... تنها بدون غذا و اسلحه و لباس ،در محاصره ی عراقیها.تقریبا 50 متر باهاشون فاصله داشتم ولی خدا را شکر بین مون نیزارها و باتلاق ها و نخل ها بود.روز اول رو با سختی فراوان و خونریزی ناشی از اصابت تیر و ترکشها و گرسنگی و ترس از عراقیها و گرازهای داخل نیزارها که کمو بیش صداشونو می شنیدم گذروندم.ساعت ها همینطور می گذشت و من فقط گریه می کردم و از اهل بیت استمداد و کمک می خواستم.ساعت حدود یک و نیم شب بود که چهار پنج تا عراقی اومدند و پشت نیزارها پیاده شدند و شروع کردند به بازرسی منطقه و با چراغ قوه درون نیزارها را میدیدند و من هم از ترس می لرزیدم و زیر لب ذکر می گفتم.بعد از مدتی سوار جیپ ها شدند و رفتند. نزدیکی های صبح دوباره اومدند و این کار و تکرار کردند.من اونا رو میدیدم ،صدایسان را می شنیدم و حتی نزدیک من که می رسیدند نفس کشیدنشان را هم احساس می کردم و من می لرزیدم و آیه شریفه " و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لا یبصرون" (یس/9) را تلاوت می کردم.روز دوم فرا رسید.از یک طرف بی خوابی و ترس شب گذشته و از طرفی گرسنگی و از همه بدتر خونریزی شب پیش و می توانم بگویم بدترین شب عمرم را سپری کرده بودم.البته خونریزی هایم خیلی کمتر شده بود و از ترس جراحاتم به کلی از یادم رفته بود.مجبور شدم مخفیگاه را ترک کنم و به دنبال غذا بروم که ناگهان نخل هایی نظرم را جلب کرد ولی هنوز به بار ننشسته بودند،فقط شکوفه داده بودند.خدا را شکر تنها غذای موجود بود.شکوفه های خرما این شده بود کار هر روز من. برای رفع تشنگی هم خودم را از آب گل آلود سیراب می کردم و سریع به مخفی گاهم برمی گشتم ، البته نوشیدن آب هم منحصر به زمانی بود که رودخانه در حالت مد قرار داشت.کار روزانه من شده بود خارج شدن از نیزارها و خوردن شکوفه های خرما،نوشیدن آب و برگشتن به نیزارها و مخفی شدن. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام ادمین عزیر من یک سوال ارژانسی دارم لطفا توی گروه بزارید اگ کسی تجربه داشت راهنمایی کنه ممنون میشم . من ۴۵ سال سن دارم و دو فرزند حدود ۳۵ کیلو اضافه وزن دارم از وقتی یادم میاد همش رژیم گرفتم چند کیلو کم کردم بعد از گذشت مدت خیلی کوتاه دوباره وزنم برگشته و اضافه نر از قبل شده دیگ خسته شدم از رژیم گرفتن میخام عمل اسلیو معده کنم ولی نمیدونم چرا میترسم نمیدونم عمل خوبی است یا نه نمیدونم نتیجه میگیرم یا نه ازتون خواهش میکنم اگه کسی تجربه این عمل داره یا نزدیکانش انجام دادن منو راهنمابی کنه ایا راضی هستن عوارض داره یا عمل خوبی هستش برای سلامتی امام زمان صلوات ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به آدمینهای گل 🌹من یه سوال داشتم ببخشید من هر موقع سوار ماشین میشم حالت تهوع میگیرم قرص حالت تهوع دوست ندارم بخورم چه چیز دیگه ای متونم بخورم حالت تهوع نداشته باشم هر کسی تجربه‌ای داره ممنون میشم در اختیارم بزاره باور کنید از بس حالت تهوع دارم دوست ندارم مسافرتی جایی بریم شوهرم و بچه‌ها م خسته میشن ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه عزیزان،، من تو هفته ی یازدهم باداریم.. برای سلامت جنین دکترم گفت که از اجباری دراومده و اختیاری شده، به نظر خودم برم بهتره و خیالم راحت تر، به نظر شما دوستان عزیز انجامش بدم چون شنیدم روی جنین خیلی فشار میاد؟ ممنون می‌شم که راهنمایی کنید که اصلا چه جوری هست؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ باسلام.. مادرم آرتروز زانو دارند، زانوهاش درد نداره ولی نمیتونه خیلی روی پاهاش راه بره یا وایسه، خیلی دلش میخواد کربلا بره یا مشهد میگه میترسم نتونم راه برم،،، همه فوق تخصص های اصفهان رو رفته ولی فایده نداشته.. ممنون میشم اگه کسی کمک کنه یه دکتر عالی توی اصفهان که نتیجه گرفتن رو بهم معرفی کنه، یا طب سنتی خوب،،، یا اگه مشابه مادرم بوده و زیارت رفته چه جوری کمکش کردن... ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه اعضای خوب گروه ازهمه عزیزان خواهش میکنم به من کمک کنیدپسرم ۱۳سالشه ازبچگی ازدستشویی رفتن بدش میادوهمش دستشوییشوگیرمیده هرکاری میکنم این عادت وترک نمیکنه خواهش میکنم اگه کسی راهکاری بلده بهم نشون بده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشید من دوسال هست که روماتیسم دارم و قرص هیدروکسی کلروکین استفاده میکنم دچار گرفتگی عضلات میشم. تا چند روز پاهام به شدت درد میکنه و بعد آروم میشه دکتر هم فقط یک قرص داده است که شبی یک دانه بخورم الان با دردهای که یکدفعه زمین گیرم می کند چکار کنم. اگر کسی این مشکل را داشته راهنمایی کند ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت ادمین محترم واعضای محترم گروه خواهش میکنم سوال من را در گروه قراردهید سال ۹۷ پسر من که ۸ سال بیشتر نداشت گرفتار بیماری توده تیروئیدی( پاپیلاری )شد که چون ما دیر متوجه شدیم لنفاو های اطراف گردن هم درگیر شده بود و ۵ بار عمل کرد تا پاکسازی شد و دوبار هم ید ۵۰ میلی کوری دریافت کرد واون موقع دکتر گفت که چون ید درمانی هم نوعی شیمی درمانی محسوب میشود احتمال دار د پسر شما در اینده نتواند صاحب فرزندی شود حالا من هر روز به این موضوع فکر میکنم واز شما خواهش میکنم بفرمایید ایا کسی هست که بعد از ید درمانی بچه دار شده باشد البته اقایان منظورن هست وچون اون موقع پسر من بچه بوده وبه سن بلوغ نرسیده بوده این امکان وجود دارد که در اینده قدرت فرزند دار شدن داشته باشد؟از شما عاجزانه تقاضا دارم اگر کسی مورد مشابهی داشته من را از نگرانی دربیاورد اجر همه ی شما با فرزندان خانم فاطمه زهرا 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽