eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
169.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 وصیت نامه شهید محمدباقر خاتمی فر ما باید به وصیت نامه‌هاى این جوانان پایبند باشیم این وصیت‌ها سند خون این جوانان است و ما نباید بگذاریم پایمال شوند باید راه آنها را ادامه بدهیم تا بتوانیم نام محمد رسول الله را بر تمام جان طنین افکنیم بسم الله الرحمن الرحیم من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا و الله علیه من قضى تحبه و منهک من ینتظروا و ما بدلوا تبدیلا. سلام بر مهدى، سلام بر رهبر انقلاب اسلامى و سلام بر شهیدان و سلام بر خانواده عزیز و دوستان و آشنایان، امیدوارم که حالتان خوب باشد. من این راه را که انتخاب کرده‌ام با آگاهى کامل است این راهى است که حسین(ع) با آن همه سختى پیموده است و ما هم باید از رهبر خود این درس را بیاموزیم، این راه خیلى جوان و نوجوان از ما گرفته ولى چه باید کرد اسلام است و به این خونها احتیاج دارد و باید این خونها ریخته شود تا این درخت تنومند اسلام آبیارى شود و من هم میروم تا خون ناچیز خود را فداى خدا و قرآن بکنم تا به جهانیان بفهمانم که معیار ملت مظلوم ایران این نیست که شکم خود را سیر کنیم و بفکر دیگران نباشیم نه ما این خونهایمان را خواهیم ریخت تا بتوانیم این سپاهان دردمند را که هر کجاى جهان هستند نجات بدهیم ما باید به وصیت نامه‌هاى این جوانان پایبند باشیم این وصیت‌ها سند خون این جوانان است و ما نباید بگذاریم پایمال شوند باید راه آنها را ادامه بدهیم تا بتوانیم نام محمد رسول الله را بر تمام جان طنین افکنیم راه آنها مبارزه با شرک و کفر جهانى است و صدور انقلاب اسلامى. برادرانم ! امام را تنها نگذارید تا نور خدا از این مملکت خاموش نشود، مانند یاران حسین(ع) نباشید که او را در صحراى کربلا تنها گذاشتند و در غربت بدن او را قطعه قطعه کردند و مى‌دانم که ملت شریف ایران هرگز این کار را نخواهند کرد و از ولایت فقیه و روحانیت پشتیبانى کنید ولایت فقیه بازوى اسلام است و باید این بازو را محکم داشته باشید تا صدمه‌اى به اسلام نرسد. راه شهیدان را ادامه بدهید ، شهیدانى که امیدوار بودند این مزدور این را از سرزمین اسلامى خود بیرون کنند و کشور عراق را از زیر دست این جنایت بزرگ آمریکا و صدام تکرینى نجات دهند و براى اولین بار که شده به زیارت حرم امام حسین(ع) بروند. ولى خدا مصلحت دیده که آنها شهید شوند و این بار سنگین را ما انجام دهیم. آرى این راه خیلى خطرناک است این راه خون مى‌خواهد این راه خون حسین(ع) را گرفته است پس خون ما دیگر ارزش ندارد ولى در برابر خداوند وعده بهشت را به مومن مى‌دهد و اینجاست که شهید بهشتى فرمود بهشت را به بهاء مى‌دهند نه بهاء نه آرى بهاء، بهاى آن خون است خون سرخ به سرخى عناب و ما هم آماده هستیم و امیدوارم که خداوند این توفیق الهى را به ما عنایت بفرماید. همانطورى که تعدادى از دوستان بسیار عزیزم را از دست داده‌ام مگر انسان چقدر باید در این دنیا زندگى کند چه امروز بمیرم. ولى چکار باید کرد جنگ اسلام و کفر است اگر ادعا مى‌کنیم ما یاران حسین(ع) هستیم پس باید رفت باید جان داد ولى در مورد خود اگر لیاقت آن را داشتم که من یکى از سربازان شهید امام خمینى باشم چه بهتر از این و مى‌خواهم به شما بگویم هیچ غمگین نباشید که مرگ حق است. الذین اذا اصابتهم مصیبته قالوا انا لله و انا الیه راجعون. امیدوارم با همدیگر باشید و اتحاد خود را حفظ کنید و هر موقع از همدیگر ناراحت شدید به شهید آباد بروید و بفکر آخرت خودتان باشید و اطاعت از ولایت فقیه را سر لوحه خود قرار دهید، اما در مرگم نمى‌گویم گریه نکنید براى اینکه جوانى را از دست داده‌اید و گریه هم دارد ولى این گریه باید براى امام حسین(ع) باشد امام حسین سرور و رهبر من است او این راه را به من آموخته است. اما سخنى کوتاه با پدر و خواهرانم و برادرانم شما براى من بسیار خدمت کرده‌اید ولى در برابر همه خدمت نتوانستم بیش از این از شما تشکر کنم ولى امیدوارم شهادتم براى شما سند افتخارى در دنیا و پشتیبان و شفیعى در آخرت باشد. توفیق شما را از خداوند بزرگ خواهانم. والسلام – خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار محمدباقر خاتمى‌فر هیهات من الذله درباره شهید نام و نام خانوادگی: محمدباقر خاتمی فر نام پدر: غلامحسین تاریخ تولد: ۱۳۴۰/۰۸/۱۵ تاریخ شهادت:۱۳۶۲/۰۲/۲۲ محل تولد:دزفول محل شهادت: دزفول ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌿 عشق آبی 💙 ما در اینجا تعدادی روش مفید را برای تقویت و بهبود روابط میان همسران پیشنهاد می کنیم . البته باید دانست که حتماً نباید همه آنهارا با هم و در یک زمان بکار برد.  شما می توانید با توجه به ویژگیهای خود و همسرتان موارد مناسب را انتخاب کرده و در مواقع لزوم بکار برید:  1ـ تحسین کنید:  رفتارهای مثبت همسرتان را تحسین کنید و او را به انجام هر چه بیشتر آن رفتارها ترغیب نمایید. به او بگویید که چقدر به وجودش افتخار می کنید و دوست دارید همواره در کنارش باشید.  2ـ سخنش را قطع نکنید: وقتی همسرتان در حال صحبت کردن با شماست، به هیچ وجه حرفش را قطع نکنید. صبر کنید تا کاملاً حرفش تمام شود و بعد نظر خود را بیان کنید.  3ـ او را اسیر نکنید: همسر خود را با انواع و اقسام خواسته ها و دستوراتتان برده و اسیر خود نسازید. وقتی کاری از او می خواهید خودتان هم در عوض کاری برایش انجام دهید. دقت کنید که این کار حتماً نباید مسئله مهمی باشد. شما هم می توانید با انجام کارهای کوچک و به ظاهر کم اهمیت و حرفهایی محبت آمیز او را شاد کنید و خستگی را از تنش بیرون آورید. سعی کنید در روز حداقل یک کار که سبب رضایت او می باشد انجام دهید.  4ـ علاقه او را در نظر بگیرید: خیلی از مواقع ما با حرفها و حرکاتمان همسرمان را نسبت به خود عصبانی و ناراحت می کنیم. سعی کنید تا حد امکان از کارها و رفتارهایی که سبب دلزدگی و ناراحتی همسرتان می شود بپرهیزید. حتماً اگر به آن کارها علاقه دارید به خاطر همسر و زندگی مشترکتان آنها را کنار بگذارید.  5 ـ مباحثه کنید:  برای ایجاد صمیمیت بیشتر سعی کنید با هم کتابی انتخاب کنید و آن را به نوبت بخوانید. سپس در مورد آن با هم بحث و گفتگو نمایید. اگر اهل کتاب نیستید، می توانید به جای آن با هم فیلمی را تماشا کنید و بعد درباره اش حرف بزنید.  6 ـ از محاسن یکدیگر بگویید: در مورد روزهای اول آشناییتان و ویژگیهایی که سبب شد نسبت به هم علاقه مند شوید گفتگو نمایید. ولی دقت کنید که اگر ویژگیهای خوب ظاهر خود را پس از گذشت سالها از دست داده اید بهتر است در مورد آنها حرفی نزنید. چرا که هدف ما صحبت در مورد ویژگیهای ظاهری و فیزیکی نمی باشد. به جای آن سعی کنید آزادانه و صادقانه در مورد ویژگیهای مثبت روحی و شخصیتی یکدیگر گفتگو نمایید. 7 ـ زمانی را با هم بگذرانید: زمانی در روز یا در هفته را فقط به خودتان دو نفر اختصاص دهید. مثلاً یک بعدازظهر با هم به پارکی بروید که هیچ کس حتی فرزندانتان نتوانند مزاحمتان شوند و سعی کنید از این با هم بودن لذت ببرید.  8 ـ احترام بگذارید: هیچ وقت احترام گذاردن نسبت به یکدیگر را فراموش نکنید. (احترام به افکار، عقاید و دیدگاههای همسرتان باعث می شود او نیز چنین احساساتی را نسبت به شما پیدا کند ). 9- انتقاد نکنید: البته راهنمایی و گوشزد کردن ایرادات طرف مقابل با انتقادات بی جا فرق می کند. انتقاد مستقیم اغلب سبب رنجیدگی خاطر طرف مقابل می شود، بهتر است نکات مورد نظرمان را در لفافه و به صورتی کاملاً غیر مستقیم به همسرمان بگوییم . چرا که شرط اول زندگی مشترک پذیرفتن بدون قید و شرط یکدیگر است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 . در مورد اون خانمی که وقتی ۱۷ سالش بود سر سفره عقد نشست ولی شب عروسی برگشت .حتی اگر ۱۰ سال هم گذشته باشد این خانم تازه ۲۷ سالشه چرا اینقدر اصرار دارید ازدواج کنه به خودش فرصت بده وناراحت نباشه احتمالا به خاطر غروری که به زیبایشون داشتن یا علاقه نداشتن به خواستگارشون ایشونو رد کردن ومردم الان فکر میکنند که اگر برن خواستگاریشون دوباره همین بلا سرشون میاد شما باید بهچند نفر خیر یا نیکوکار وبزرگ فامیل بسپرید که ایشون قصد ازدواج داره واون موقع بچه بود وناپخته تا به دیگران معرفیش کنند ودوم اینکه اصلا دیگه به این موضوع فکر نکنید که ازدواج کنه حالا حالا وقت هست فکرنکرده وعجولانه اونو درگیر زندگی وازدواج ناخواسته نکنید واینکه خواهرتون خودشو باشغل وکاری مشغول کنه ادامه تحصیل بده در دانشگاه های بدون کنکور ثبت نام کنه هیچوقت برای تغییر دیر نیست کلاس خیاطی ثبت نام کنه کلاس اموزش رانندگی بره ورزش کنه .آموزشگاه زبان ثبت نام کنه وهزار کار دیگه ای که ممکن بهش علاقه داشته باشه ازیک جایی شروع کنه وخودش رو با یکی از این کارها یاهرکاری خودش زمانی دوست داشته مشغول کنه تا افسرده نشه شما باهاش همراه بشید تا شروع کنه چون احتمالا الان به خاطر روحیه اش قبول نمیکنه ولی شما ببر ثبت نامش کن هولش بده تا راه بیفته وعلاقه پیدا کنه وبیفته تو مسیر وخودشو پیدا کنه وباور کنه که همه چیز ازدواج نیست واشتباهش اینقدر بزرگ نبوده که خودشو به خاطرش نابود کنه اصلا به طلسم واینجور چیزا فکر نکنید وبهش استرس ندید و اشتباه ازدواج سابقش را هر دفعه مثل پتک برسرش نکوبید که اضطراب بگیره حتی در ۴۰ سالگی وباعقل ودرایت تصمیم بگیره وازدواج کنه بهتر از اینه که الان ازدواج کنه وخوشبخت نباشه وفقط از ترس حرف مردم اونو داخل جهنم نیندازید صبور باشید .هنوز وقت هست .ازدواج مسئله ساده ای نیست که راحت بشه تصمیم گرفت باید فکر کرد وهمه جوانب راسنجید بعد تصمیم گرفت واز حول حلیم نیفتی تو دیگ فقط وفقط باید ازخودش شروع کنه زندگیشو تغییر بده با حجب وحیا در فعالیت های جامعه شرکت کنه .وفعلا عجله نکنه که خدا با صابرین است حتما با یک مشاور یا روانشناس در ارتباط باشه تا دوباره عزت نفس واعتماد به نفسش بالابره کاش به جای این همه وقت صرف کردن برای دعا وطلسم یک فعالیت مهم ومفید راشروع میکرد . وقت خودتون را با کارهای بیهوده تلف نکنید توکل کنید وشروع کنید .از تو حرکت واز خدا برکت بسم الله بگید وشروع کنید مامان طاها ومحمد🙏التماس دعا وصلوات ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام خسته نباشید ممنونم از این کانال خوبتون پسرم سه ماهش یه ماهه که صورتش قرمزشده دکتربردیم کرم کالاندلا تجویز کرده زدم به صورتش خوب نشد توروخدا کمکم کنید چکارکنم 👇💜 @adminam1400
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#استغفار_هفتاد_بندی 🌸🍃 #بند_چهلو_پنجم ☀️🍃 45- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یُزِیل
🌸🍃 ☀️🍃 46- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ یَمْحَقُ الْحَسَنَاتِ وَ یُضَاعِفُ السَّیِّئَاتِ وَ یُعَجِّلُ النَّقِمَاتِ وَ یُغْضِبُکَ یَا رَبَّ السَّمَاوَاتِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَاغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ. بند ۴۶: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که حسنات را نابود و سیئات را دوچندان میکند، بدبختی ها را با شتاب به سوی انسان سوق داده و تو را، ای پروردگار آسمان ها، به غضب می آورد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! منابع: دارالسلام- علامه نوری ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 شخصی به محضر مبارك امام حسین (ع) رسید و پس از سلام گفت : ای فرزند پیامبر (ص) سؤالی دارم . امام فرمود: بپرس . او پرسید: بین ایمان و یقین ، چقدر فاصله است ؟. امام فرمود: به اندازه چهار انگشت . او پرسید: چگونه ؟ امام فرمود: ایمان ، آن چیزی است كه شنیده باشیم ، و یقین چیزی است كه آن را ببینیم ، و بین گوش و چشم ، چهار انگشت فاصله است . او پرسید: بین زمین و آسمان ، چقدر فاصله است ؟ امام فرمود: به مقدار استجابت یك دعا. او پرسید: بین مشرق و مغرب چقدر فاصله است ؟. امام فرمود: به اندازه سیر یك روز خورشید. او پرسید: عزت انسان در چیست ؟. امام فرمود: در بی نیازی از مردم . او پرسید: زشت ترین چیزها چیست ؟ امام فرمود: فسق و گناه در پیرمرد، سختگیری و تندی در فرمانروا، دروغ از افراد سرشناس و بزرگ ، بخل از ثروتمند، و حرص و آز، از دانشمند. او عرض كرد: ای فرزند پیامبر (ص) راست فرمودی ، اینك از تعداد امامان آگاهم ساز. امام فرمود: آنها همانند برگزیدگان بنی اسرائیل ، دوازده نفر می باشند. او عرض كرد: نام آنها را بشمار. امام حسین (ع) اندكی درنگ نمود و سپس سرش را بلند كرد و فرمود: ای برادر عرب ، نام آنها را برای تو می شمارم امام و خلیفه بعد از رسول خدا (ص) 1- امیر مؤمنان علی بن ابیطالب 2- و برادرم حسن 3- و خودم و 9 فرزندم می باشیم كه آن 9 نفر عبارتند از: 4- پسرم علی 5- محمد بن علی 6- جعفر بن محمد 7- موسی بن جعفر 8- علی بن موسی 9- محمد بن علی 10- علی بن محمد 11- حسن بن علی و پس از او فرزندش مهدی (ع) كه نهمین فرزند من است و در آخرالزمان برای زنده كردن دین ، قیام خواهد كرد. داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 نمیدونم چرا اینجوری شده بودم، لحظه ای نمیتونستم چشم ازش بردارم هر بار که نگاهم به
🌸🍃 چند روزی گذشت ،یادمه سه شنبه بود هرچی به گوشی کاوه زنگ زدم جواب نمیداد. نگران شدم. به پایگاه زنگ زدم. - رفتند ماموریت - امروز شیف کاریشون نبود، قرار بود زودتر بیان خونه بریم واکسن بچه رو بزنیم.. چند بار دیگه تماس گرفتم فایده ای نداشت، به پدر شوهرم زنگ زدم جواب نداد تا ظهر صبر کردم، درمانگاه بسته می شد تاریخ واکسنش می گذشت. رفتم واکسنه مستانه رو زدم و اومدم خونه مادر مینا بچه رو گذاشتم و رفتم پایگاه. آقای رضائی تا منو دید شوکه شد: +اینجا چه کار می کنی ؟ اتفاق خاصی نیفتاده.. کاوه یکم زخمی شده، الان بیمارستانه.. _زخمی شده؟ +اطلاع دادم به پدر شوهرتون _اونم تلفن رو جواب نداد.. خیلی تماس گرفتم ولی جواب نداد، اومدم اینجا.. چرا زخمی شده الان کجاست؟ آقای رضائی سرپرست پایگاه وضعیت آشفته من رو که دید باهم رفتیم بیمارستان وضعیت کاوه خراب تر از یک زخم سطحی بود، کاوه از سوختگی شدید و دود زیاده داخل ریه هاش به حالت كما و بیهوشی رفته بود... _بابا چرا تلفن میزنم بر نمیداری؟ کی اومدین بیمارستان ؟ +هیچی نیست دخترم نگران نباش جواب ندادم می خواستم نگران نشی. ۵ صبح توی عملیات رفته بود یه دختر بچه رو نجات بده که خودش و اون دختر بچه زیر آوار ماندند بچه فوت شده خودش هم که اینجوری.... کف بیمارستان پاهام سست شد و نشستم. بیهوش تو کما بود زخم سطحی چیه؟ به مادرم خبر دادم که نمیتونم برم خونه به مستانه شیرخشک بده من باید بیمارستان بمونم. بابا و مامانم بچه رو برداشتند اومدند بیمارستان، مستانه خیلی شیشه نمی خورد به شیر خودم عادت داشت. همه ی دوست و فامیل و اشنا آمده بودند ملاقات، چند باری هم امیرعلی و ستاره اومدند. شب و روزم پشت در اتاقه کاوه تو بیمارستان بودم و مستانه رو مادرم نگهداری میکرد و زمان شیر خوردنش می آورد بیمارستان و دوباره میبرد.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام میشه لطفا اینو اورژانسی بزارید دخترم رنگ پوست صورتش اینجوری بعضی قسمتا لکه‌های سفید زده دکتر بردم گفته قارچ هست الان ۱۲ روز پماد میزنم ولی فایده نداشت میشه اعضای محترم گروه اگر تجربه یا راه حل دارن لطف کنن راهنمایی کنند ممنون میشم 👇💜 @adminam1400
🌱 علاّمه بزرگوار حضرت آقای شیخ حسن فرید گلپایگانی از علمای تهران نقل فرمود از استاد خود مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی (اعلی اللّه مقامه) كه فرمودند: اوقاتیكه در سامرّاء مشغول تحصیل علوم دینی بودم وقتی اهالی سامرّا به بیماریهای وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عدّه ای می مردند روزی در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشاركی (رض) جمعی از اهل علم بودند. ناگاه مرحوم آقای میرزا محمدتقی شیرازی كه در مقام علمی مانند مرحوم آقای فشاركی بود تشریف آوردند و صحبت از بیماری وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند. مرحوم میرزا فرمود: اگر من حكمی بكنم آیا لازم است انجام شود یا خیر؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند كه : بلی ! سپس فرمود: من حكم می كنم كه شیعیان ساكن سامرّاء تا ده روز همگی مشغول خواندن زیارت عاشوار شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خاتون ، والده ماجده حضرت آقا حجه ابن الحسن (روحی و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) بنمایند تا این بلا از آنان دور شود. اهل مجلس این حكم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند. از فردا مرگ و میر شیعیان متوقّف شد و هر روز عدّه ای از غیر شیعیان می مردند بطوریكه این موضوع بر همگان آشكار گردید. برخی از غیر شیعیان از آشنایان شیعه خود می پرسیدند: علّت اینكه دیگر از شما كسی تلف نمی شود چیست ؟ پاسخ شنیدند: راز این موضوع در خواندن زیارت عاشورا توسّط ما می باشد. با این جواب آنان نیز مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند بلا از آنها نیز برطرف گردید! جناب آقای فرید فرمودند:وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد. از روز اوّل ماه محرّم سرگرم زیارت عاشورا شدم . روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج حاصل شد. شكّی نیست كه مقام میرزای شیرازی از این بالاتر است كه پیش خود چیزی بگوید و چون این توسّل یعنی خواندن زیارت عاشورا تا ده روز در روایتی از معصومین علیها السلام نرسیده است شاید آن بزرگوار به وسیله رؤ یای صادقه یا مكاشفه یا مشاهده امام (عج) چنین دستوری داده بود كه مؤ ثر هم واقع شد. مرحوم حاج شیخ محمّدباقر شیخ ‌الاسلام نقل نمود كه : مرحوم میرزای شیرازی در كربلا و در ایّام عاشورا در خانه اش روضه خوانی بود و در روز عاشورا به اتّفاق طلاّب و علماء به حرم حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و حضرت اباالفضل العبّاس علیه السلام می رفتند و عزاداری می نمودند. عادت میرزا این بود كه هر روز در حجره خود زیارت عاشورا می خواند. سپس پائین می آمد و در مجلس عزا شركت می كرد. روزی خودم حاضر بودم كه ناگاه دیدم میرزا در زمانی زودتر از موقعی كه باید می آمدند با حالتی غیر عادّی و پریشان و نالان از پلّه های حجره بزیر آمد و داخل مجلس شد در حالی كه می فرمود: امروز باید از مصیبت عطش حضرت سیّدالشهداء علیه السلام بگویید و عزاداری كنید. تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضی از خود بی خود شدند. آنگاه با همان حالت به اتّفاق میرزا به صحن شریف و حرم مقدّس امام حسین علیه السلام مشرّف شدیم . گویا ماءمور به این تذكّر شده بود. خلاصه هر كس زیارت عاشوار را یك روز یا ده روز یا چهل روز به قصد توسّل به آقا امام حسین علیه السلام (نه به قصد ورود از معصوم) بخواند حتماً صحیح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بیشماری به این وسیله به مقاصد مهم خود رسیده اند. مرحوم میرا محمدتقی شیرازی در سال یكهزار و سیصد و سی و هشت در كربلا وفات یافت و در جنوب شرقی صحن شریف مولا و اربابش مدفون گردید. داستانهايي از علما / علي رضا حاتمي ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 در جواب خانمی که الان درست یادم نیست دقیقا مشکلشون چی بود ولی گویا در دوران نامزدی هستند ونامزدشون اهل سیگار والکل هست وقول داده ترک کنه خواستم بگم این خانم نباید انتظار تغییر از شوهرشو داشته باشه چون تا آدمی خودش نخواد واراده نکنه نمی تونه ونخواهد تونست تغییر کنه واگر تغییری قراره بکنه به خاطر دیگران وبه اجبار وموقت هستش شما باید همین طوری پسره رو بخوای واگر نمیتونی پس ادامه نده چون فردا همین چیزی که ازش میگذری میشه یک مشکل بزرگ در زندگیت ومنشا همه مشکلات بعدی زندگیت میشه شاید الان خودت بتونی کنار بیای به ارزش های خودت نگاه کن شاید از اهداف وارزش های شما دینداری باشه سالم زندگی کردن باشه لب به مود والکل نزدن باشه وتو فعلا موقت کنار میای ولی فردا که بچه دارشدی نمیتونی کنار بیای چون شیوه فرزندپروری شما با شیوه فرزند پروری همسرت کاملا فرق میکنه وبچه اول از همه پدر ومادر را الگو قرار میده یه سخن از بزرگان هست که میگه تربیت فرزند شما باید ۲۵ سال قبل از تولدش صورت بگیره منظورش همون تربیت پدر ومادره که باید درست باشه ویک ازدواج درست میتونه تضمین کنه که بچه ما تاحدودی خوب وسالم تربیت بشه پس باید به خودت نگاه کنی وببینی آیا واقعا میتونی همچین مردی را تحمل کنی اگر نمیتون پس همین الان باهاش تموم کن چون مطمن باش که این مرد الان تسلیم میشه وبه قول خودش میزاره کنار ولی چند سال دیگه که ازدواج کرد وزندگی عادی شد دوباره به احتمال زیادی سراغش میره مگر اینکه اراده واعتقاد خیلی بالایی داشته باشه که فکر نکنم بتونه خودت باید جوانب را بسنجی ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی یک فرده که همه زندگی را تحت الشعاع قرار میده اگر در اینده تربیت فرزندانت برات مهمه حتما با این مرد به مشکل برمیخوری اول باخودت روراست باش نسبت به خودت آگاهی پیدا کن ببین میتونی اگر فردا روزی دوباره سراغ سیگار والکل رفت با این قضیه کنار بیای یا نه بعد تصمیم بگیر حتما حتما بایک مشاور پیش از ازدواج در ارتباط باش تا مطمن بشی راه درست چیه . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 چلہ زیارت عاشورا بعد از نماز صبح برای بچہ دار شدن شیوه ختم بہ این صورت است ڪہ: تا 40 روز بعد نماز صبح زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوانید دو رڪعت نماز هدیہ بہ امام حسین و دعای «علقمہ» روزهائی ڪہ عذر شرعی دارید نماز صبح و نماز هدیہ بہ امام حسین حذف میشود. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شهادتین ( خاطره ای از شهیده نسرین افضل ) همه دور هم نشسته‌اند و از خانواده هایشان تعریف می‌کنند. دلتنگی‌ها را نمی‌شود، پنهان کرد، هرکاری کنی بالاخره معلوم می‌شود. از لابلای حرفها، درد دلها معلوم می‌شود از چه چیزی دلتنگ هستی. دور هم جمع شدنشان برای دعای توسل بهانه بود. می‌خواستند همدیگر را ببینند و از خانه هایشان، خانواده یشان حرف بزنند، تا خستگی کارهای طاقت فرسایی که در مهاباد، سنندج، سقز، بانه انجام می‌دادند از تنشان بدر شود. برای کار فرهنگی آمده بودند، ولی خدا می‌داند که از هیچ کاری دریغ نداشتند. نسرین از خانه و از مادر گفت: «من همیشه براش گل می‌خرم. هر شهری هم که برم، حتماً سوغاتی اون شهر را باید براش بخرم، جون و نفس من مادرمه. فقط خدا شاهده که چه جوری تونستم موقع شهادت داداشم، آرومش کنم. هر دعایی بلد بودم، خوندم، دو ماه طول کشید تا قضیه را قبول کرد. اونهایی که رفته بودند دهلاویه و سوسنگرد دنبال جنازه داداش، وقتی برگشتن باورشون نمی‌شد که مامان از هر جهت آماده باشه. خونواده من خیلی دوست داشتنی و خوب هستن. همشون رو دوست دارم». نسرین ساکت شد. همه به او خیره شدند از ابتدای جلسه فقط همین چند کلام را گفته بود و دوباره در خودش فرو رفته بود. حالت‌های نسرین خیلی عجیب بود. حتی صبر نکرد نماز را به جماعت بخواند، گفت: شاید شهید شدم. معلوم نیست تا یک ساعت دیگه چی بشه؟ فاطمه پرسید: نسرین امشب چت شده؟ نسرین گفت: چیزی نیست تبم قطع شده، فقط شاید بخوام بهتون حلوا بدم! فاطمه گفت: پاشید بریم اینجا هوا خیلی سرده اگر بمونیم حلوای همه مون رو باید خیر کنند. یخ زدیم پاشید بریم. ساعت ده شب بود. مراسم دعای توسل تمام شده بود. موقعی که می‌خواستند سوار ماشین شوند، صدای تک تیرهایی به گوش می‌رسید، نزدیک ماشین نسرین گفت: بچه‌ها شهادتینتون را بگید. دلم شور می‌زنه. فاطمه سوار ماشین شد و گفت: توی تب می‌سوزی، انگار توی کوره هستی. دلشوره ات هم به خاطر همینه. ما که تب نداریم شهادتین را نمی‌گیم، فقط تو بگو نسرین جان. خنده روی لبها یخ زد، همگی سوار ماشین شده بودند. نسرین کنار در نشسته بود و شهادتین را می‌گفت: که تیری شلیک شد. تیر درست به سرش اصابت کرد. همان جا که آرزو داشت و همان طور که استادش «مطهری» به شهادت رسیده بودند، شهید شد. و در همان مسجد اباذر که مجلس ساده عروسی اش را برگزار کرده بودند، مجلس ختم برگزار شد. نسرین شهید شده بود.   ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽