#حرف_اعضا 🌸🍃 سلام خواهشن پیام رو بزارید کانال اون خانوم گناه داره یاد خودم افتادم که گیر بودم برای خانمی که گفتن قفل محبت میخاد برای اینکه زنی بتواند شوهرش را قفل بزند و همسرش را ببندد تا به زن دیگری علاقه مند نشود و یا اینکه مرد نتواند هیچگاه زندگی را ترک کند و یا زنی نتواند شوهرش را دچار سحر کند باید دستور زیر را انجام دهد : زن یک قفل نو و کار نکرده تهیه کند و قفل بسته باشد و بر روی قفل(اسم شوهر و اسم مادرش) و بر روی کلید(نام خودش و نام مادرش را بنویسد) و قفل را در (دست چپ) بگیرد و کلید را در (دست راست) و 111بار بگوید: یا فتاح و بعد کلید را داخل قفل بگذارد و بگوید: افتح لي يا فتاح قلب فلان ابن فلانة واجعله مسكنا لي بعد از آن قفل را باز کند و دوباره بگوید: و اغلق قلبه على محبتي حتى لا يحب احد غيري و سپس قفل را ببندد و همیشه همراه خود بدون اینکه کسی ببیند داشته باشد. این قفل تا زمانی که بسته باشد شوهر در تسخیر و اطاعت زن باشد و هیچگاه مرد به زن دیگری تمایل پیدا نکند و تا زمانی که قفل بسته باشد مرد در قفل زنش باشد و تمام زنان در نظرش سیاه شوند سوره مزمل همیشه بخون و خانمی گفت برای فرزند هم میشه یان والا اینو خبر ندارم فقط من اون خانم گفت اهد الصراة المستقیم خیلی بخون برا بچت 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 خانمی که گفته بودن مدام عفونت واژن دارن و خارش ازیه محقق طب اسلامی شنیدم میگفت اینکه عسل تزریق کنید هم برا رفع عفونت وهم گرم شدن رحم و هم دفع کیست و.... عالیه درغیر ایام پریودی و بارداری بعد از پاک شدن از پریودیتون با اپیلیکاتور به اندازه یک ق غ عسل تزریق کنید وبعد حداقل 1ساعت به پهلو بخوابید میتونید شبا قبل خواب اینکاررو کنید عسل چه کوهی باشه چه پرورشیِ خوب هم باشه خوبه خودم هم انجام دادم عااالی بود تکه های کوچک و بزرگ سفید مثل گوشت مرغ ازم می افتاد البته برا کسایی که اقدام به بارداری هستن 1ساعت قبل نزدیکی این کار کنید باعث تسریع حرکت اسپرم به رحم مبشه و درنتیجه احتمال بارداری رو افزایش میده کسایی که اقدامن برا بارداری به مدت7شب یک درمیون انجام بدن و ماه بعد هم بعد پریود بازم 7شب بصورت یک درمیون که رو هم میشه 14شب کسایی که درحال اقدام به بارداری نیستن بعد پریود به مدت 14شب هر شب این کاررو کنن بعد اتمام دوره تزریق منتظر نتیجش باشید این محقق اسلامی چیزی بجز عسل رو مناسب نمیدونه میگه انواع ژل ها و... که حتی برا نزدیکی استفاده میشه خود باعث عفونت میشه و مانع بارداری هم میشه چون باعث کشتن اسپرمها میشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام دوستان هود آشپزخونم با تاید و مایع و اینا پاکش میکنم تمیز میشه ولی حالت چسبندگی داره انگشت میزاری میچسبه انگار چربی داره گردوخاک میگیره میچسبه راهنمایی بفرمایید از چه اسپری یا مایعی استفاده کنم تمیز بشه.خیلی ممنون میشم #ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_پاسخ 👇❤️ @adminam1400

#مسافر_بهشت ❤️ .» و از همان روز این هدیه ارزشمند، همیشه وهمه‌جا با پدر شهید مدافع حرمی‌است که افتخارش شهادت پسرش است؛ شهادتی که بعد از 42 روز کما، سوم تیر 1394 نصیب حامد شد. سردار همدانی هم چند ماه بعد یعنی 16 مهر همان سال در سوریه به شهادت رسید. یک دیدار و یک دنیا خاطره 26 آبان 94 ، تولد 25 سالگی حامد بود؛‌ روزی که خانواده‌اش قرار گذاشته بودند سرمزارش در گلزار شهدای وادی رحمت تبریز جمع شوند و میلادش را جشن بگیرند. اما این بار حامد برای خانواده‌اش یک هدیه ویژه داشت؛ ملاقاتی به یادماندنی که پدر حامد درباره‌اش به ما می‌گوید:« دو روز قبل از تولد حامد به ما خبر دادند که باید به تهران برویم و سعادت دیدار خصوصی با حضرت آقا نصیب ما شده است. ما هم همگی به بیت رفتیم ، نماز ظهر را با حضرت آقا خواندیم و بعد از نماز ایشان برای ما درباره مدافعان حرم صحبت کردند و فرمودند: مردم ما قدر این شهدای مدافع حرم را 10-20 سال دیگر می‌فهمند. الان نمی‌دانند که وجود اینها چقدر مهم است و چطور امنیت رابه کشور ما آورده‌اند. نمی‌دانند که اینها نظام و اسلام را حفظ کرده‌اند. بعد وقتی می خواستند با ما صحبت کنند،گفتند شما آذری هستید، با من آذری صحبت کنید. خودشان هم از آن به بعد با ما به زبان آذری صحبت کردند.» حالا نوبت مادر حامد است که خاطره این دیدار را برای ما زنده کند :« موقع خداحافظی من برگشتم به سمت آقا گفتم حاج آقا می‌شود من از شمایک خواهشی بکنم؟ حضرت آقا هم گفتند: شما خواهش نکنید...شما مادر شهید هستید، شما امر بفرمایید. من هم گفتم : آقا من می‌خواهم این انگشتری که در دست شماست، روز قیامت من را شفاعت بکند، ایشان هم همانجا انگشترشان را از انگشت درآوردند و به من دادند. بعد هم یک انگشتر دیگر به امیر پسر بزرگم دادند و همانجا نوه کوچک مان علی را که آن موقع 5 ماهه بود در آغوش گرفتند. ما گفتیم آقا ، حامد در وصیت نامه اش نوشته تنها دلخوشی من علی است، موقعی علی بزرگ شد به او بگویید که عمویت در جهت دفاع از حرم حضرت زینب(س) رفته و شهید شده و بگذارید افتخار بکند. حضرت آقا این را که شنیدند، یک انگشتر هم به علی یادگاری دادند و فرمودند این انگشتر را نگهدارید وقتی علی بزرگ شد به او بدهید تا همیشه یاد عموی شهیدش باشد.» حالا زیر سقف خانه حامد، بعد از این دیدار به‌یادماندنی، چند هدیه با ارزش وجود دارد، یک قرآن با دست‌نوشته‌ای از مقام معظم رهبری ،سه انگشتر یادگاری و یک چفیه ...هدایایی‌ که خانواده‌اش مثل یک گنج گرانبها یک جای خاص کنار بقیه وسایل به یادگار مانده از حامد نگه‌می‌دارند... مثلا کنار پوتین‌هایش ، لبا‌سهای نظامی‌اش، یادگاری‌هایی که از ماموریت‌های مختلف با خودش آورده بود، کنار همان عکسی که سفارش کرده بود اگرشهید شد با همان عکس تشییع‌اش کنند... مثلا کنار همان دفترچه ‌یادداشتی که بعد از مجروحیت حامد در جیب لباسش ‌پیدا کردند،‌ همان که نقاشی یک رزمنده بود بدون دست... همان نقاشی‌ای که حامد قبلا هم یکبار وقتی دانشجوی رشته علوم قضایی دانشگاه امام حسین(ع) بود کشیده بود؛ رزمنده‌ای که دست‌هایش قطع شده...انگار که دیده باشد خودش را و آینده‌اش را... انگار که از همان موقع معامله‌کرده باشد دست‌هایش را با یک جفت بال برای پریدن، آسمانی شدن، شهید شدن... #پایان ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#داستان_زندگی 🌸🍃 بهش حق میدادم این ازدواج اجبار بیشتری نبود.از فردا صبح فصل جدید زندگی من شروع شد.فکر میکردم یک زندگی عادی جلو روم دارم اما.....محمد هر روز صبح میرفت سرکار ومن تا بعداز ظهر تو خونه تنها و بیکار بودم.همش سرخودم رو به کاری گرم میکردم و سعی میکردم هنرهای که مامان تو خونه یادم داده بود از گلدوزی و خیاطی و کارای دیگه هربار یکی رو انجام بدم.محمد مرد سرد و خشکی بود نمیدونستم دوستم داره یانه.بهم محبت نمیکرد و توجهم نمیکرد.بیشتر شبیه یکه هم خونه و هم خواب براش بودم.خیلی کم حرف میزدیم و اگه حرفی هم رد و بدل میشد من بودم که حرف میزدم و تعریف میکردم..زنعمو دو روز در میون اول وقت خونه ما بود وبا زخم زبوناش و حرفاش آزارم میداد..همش بهم سرکوفت بابا رو میزد و میگفت: اگه بابات پول محمد منو بالا نکشیده بود الان کسب و کار حسابی داشتو کارگر مردم نبود.تورو هم آویزون بچم نمیکرد‌.چیزی نمیگفتم و سکوت میکردم و بعد از رفتنش مینشستم یه گوشه و فقط اشک میریختم.به محمدم حرفی نمیتونستم بزنم.یکبار که بهش گفتم: مامانت چرا مرتب میاد اینجا و به من حرف میزنه.عصبانی شد و اومد تو صورتم و گفت:در خونه من همیشه بروی مادرم بازه.بعد هم حرف نامربوط نمیزنه....اگه عمو پول رو داده بود این مصیبت سرما نمیومد.نگاش کردم و گفتم:بمن میگی مصیبت.....زدم زیر گریه و اون مثل همیشه از خونه رفت بیرون.چند ماهی همینطوری گذشت بعضی روزها به محمد میگفتم و با اجازش میرفتم بیرون یا خرید میکردم یا میرفتم سراغ مادرم یا خونه خواهرام و برمیگشتم خونه.پنج ماهی از عروسیمون گذشته بود.اون روز صبح بعد از رفتن محمد منم از خونه اومدم بیرون اول رفتم سوپری که سرکوچه بود تا برای مامان خرید کنم. شاگرد سوپری که منو میشناخت خیلی زود خریدهامو داد و من خداحافظی کردم و راه افتادم سمت خونه پدری. از صبح تا ظهر که بابا بیاد با مامان کلی حرف زدیم و دردودل کردیم اما بهش نمیگفتم چه زندگی بد و عذاب آوری دارم و محمد دوستم نداره.....تا بالاخره بابا اومد و ناهار خوردیم و نزدیک رفتنم که شد منو صدا زد و .فت:بیا بشین دو دقیقه کارت دارم...معمولا سعی میکردم بابابا هم کلام نشم هنوز از دستش ناراحت بودم و نبخشیده بودمش برای همین گفتم:محمد میاد خونه باید زودتر برم.بابا عصبانی گفت:بهت میگم بیا. #ادامه_دارد.. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پاسخ_اعضا 🌸🍃 سلام خواهر عزیز که شناسنامه فرزندتون گم شده فقط سوره نصر رو بخونید و بگردید خونه رو تا هر چند تا پیدا بشه معجزه می کنه به چند نفر گفتن همه گم شده شون رو پیدا کردن خداروشکر گاهی اوقات من از همون جایی پیدا کردم که گشته بودم یا یهو تو ذهن جایی می یاد و دقیقا همون جاست🌹ان شاءالله زود زود پیدا بشه...التماس دعا 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام درجواب خانومی که خواهر زاده شون استخوان درد شدید دارن پودر سنجد یه ق تو یه لیوان شیر هر روز بریزه بخوره شاید کلسیم یا ویتامین دی ش کمه قلم رو بذارن 12 ساعت یا بیشتر بجوشه عصاره ش رو تو غذاهاش بریزن من شدیدا پارسال اینجور شدم یه طب سنتی خدا خیرش بده گفت روغن زیتون رو با نمک قاطی کن بزن به پاهات با چیزی ببند گرم بمونه بار اول جواب داد ورزش خیلی خیلی عالیه بره باشگاه حرکات اصلاحی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 درجواب دوستی که گفتن بچه هاشون لاغر و کوتاهن سویق رو می گن فوق العاده ست برای رشد و تقویت 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وقت بخیر خانمی که لینک استادعلیانی روخواسته بود👇 @F_AR_D_IN 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به همه اعضا خواستم تشکر کنم ازهمه کسایی که منو راهنمایی کردن درمورد تنگی واژن انشاالله ازخدا هرچی میخوایین بهتون بده فدای تک تکتون بشم خیلی کمکم کردید و تشکرویژه هم دارم از حبیبه خانم گل که این گروه روایجاد کردن تا درحدی مشکل همه حل بشه🌸 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به حبیبه خانم عزیز و اعضای گروه من میخواستم درمورداون خانمی که گفته بودن پنج ماهه خارش شدید دارن بگم عزیزم یدونه دستمال نخی کوچک بردار مواظب باش تمیز باشه یکم سرکه سیب بریز روش بذار دهانه واژنت نترس شاید اول یکم بسوزونه ولی خیلی خوب میشی ده دقیقه بمونه بردارانشالله تونسته باشم کمکتون کنم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام عرض میکنم خدمت حبیبه خانم عزیز و اعضای مهربان گروه درمورداون خانمی که پرسیدن سرشون بهارپپاییزکه میشه گیج میره میخواستم بگم عزیزم پسرمن هم همینطور بود خیلی دکتر رفتیم فایده نداشت تااینکه یه دکتری خدا خیرش بده قرص زینگ پلاس نوشتن براش بعد از خوردن اون خداروشکر خیلی بهتر شد 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به همه خانمی که درمان خانگی واسه جوش صورت پرسیدن عزیزم ماست یک قاشق چایخوری، پگینگ پودر یک قاشق چایخوری وآبلیموطبیعی دو قاشق چایخوری این سه تاروبریزیه ظرفی کف میکنه خوب هم بزن بیست دقیقه بذارروصورتت بمونه معجزه میکنه هفته ای دوبار استفاده کن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام درجواب اون خانمی که گفتن براچی کسانیکه سنشون بالای ۴۰ سال شده را به فرزندآوری تشویق میکنیدو اون خانم دیگه راسرزنش کردن خواستم بگم خواهر عزیز شما درست میگید هرچیزی زمان خودشو داره اما اینکه میگید کسانیکه سنشون بالاتر رفته حوصله بچه راندارن همه اینطور نیستن اتفاقا بعضی ها ۲۴ سالشونم هست حوصله یکدونه بچه راهم ندارن ودلشون میخواد برای خودشون باشن ومن میشناسم افراد زیادی که سنشون ۴۲ ساله هستن بچه پنجم اوردن وخیلی با حوصله وصبر ومهربونن برعکس اوایل جوانی تجربه آدم کمه وهرچی بگذره ادم تجربش بیشتر میشه وباحوصله تر میشه وهرکسی باتوجه به شرایط روحی وخُلقی خودش بچه میاره شاید تا ۵۰ سالگی هم توان جسمی وروحی خوبی داشته باشن لطفا اینطوری کسی را سرزنش نکنید اگر کسی به خاطر حرف شما از بچه آوردن منصرف بشه شما میتونید جواب امام زمان را بدید؟ ممنونم از کانال خوبتون 🌹🌹 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خوب هستید ببخشیدخواهری که گفته بودن دکترشهرام جلیل زاده درتبریز میشه توضیح بدن چطوری بیمارخوب شده عمل کرده یاروش دیگه ای ممنون میشم اطلاعات بدن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 با سلام خدمت همه دوستان عزیز دوست عزیزی که خارش ناحیه تناسلی داشتن و زخم شده ، عزیزم شما لباس زیرتو زود به زود عوض کن ، لباس زیر نخی گشاد بپوش ، بعد از شست و شو خودتو خوب خشک کن ، من خودم این مشکل برام پیش اومد هر چی استفاده کردم خوب نشدم الا با روغن دم مرغ ، به این صورت که چن تا دم مرغ می ذاری توی یه ظرف و روی گاز و زیرش رو کم کن بعد روغنش در میاد و می تونی در طول روز و شب چند بار این روغن رو بزنی به ناحیه تناسلی خیلی خوب جواب میده و تشکر می کنم از دوست عزیزی که گفتن برای اگزمای دستشون از آب نمک استفاده کردن ، دستشون رو میذاشتن توی آب نمک ، منم دستم اگزما داشت هر چی استفاده کردم فایده نداشت از آب نمک استفاده کردم بعدش هم وازلین میزدم الان خدا رو شکر خوب شده 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 در جواب خانم عزیزی که ۳۹سالشونه و بالای واژن توده ۴سانتی دارن،خواهر گلم اصلأ نگران نباش، به یاری خداکه بدون جراحی خوب بشین،به دکترطب سنتی حاذقی مراجعه کن ،تو این سه ماه که وقت دارین داروی گیاهی استفاده کن،بعد برو سونو،بودن آدمهایی که بدون عمل هم خوب شدن.برات حمد شفا وحدیث کسا میخونیم،برای عاقبت بخیر ی ما هم دعاکن🌺🌺🌺

#یک_نکته_از_هزاران 🌱 شهید محراب مرحوم حضرت آیه اللّه سید عبدالحسین دستغیب نوشته : یك نفر حاجی مؤ منی كه از ارادتمندان به مرحوم حاج شیخ محمد تقی مجلسی رضوان الله تعالی علیه بود یك روز لوطیهای محل دورش را می گیرند و می گویند امشب می خواهیم بخانه تو بیائیم . حاجی از یك طرف می ببیند اگر آنها بیایند با وسائل لهو ولعب می آیند و مشغول فسق و فجور می شوند از طرف دیگر اگر آنها را رد كند و جواب رد گوید چگونه با لوطیها طرف شود مرتبا برایش ‍ مزاحمت ایجاد می كنند ناچارا قبول می كند بعد هم سراسیمه خدمت مرحوم مجلسی پناهنده شده و گرفتاریش را ذكر می كند. مرحوم مجلسی فكری می كند و می فرماید: اشكالی ندارد بگو بیایند من هم می آیم، حاجی مجلسی مهیا می كند و شیخ مجلسی زودتر از لوطی ها وارد می شود، لوطیها آمدند همین كه وارد خانه شد دیدند مرحوم مجلسی در مجلس نشسته . لوطی باشی ناراحت شد الا ن عیش و لهو ولعب جلوی آقا نمی شود كرد و آقا موی دماغش شده با بودن اوهیچ كاری نمی شود كرد. اجمالا پیش خود خیال كرد حرفی بزند تا مرحوم مجلسی قهر كند برود و آن وقت آنها آزاد باشند. گفت : جناب آقا مگر راه و روش ‍ ما لوطیها چه عیبی دارد كه بما اعتراض می كنند. مرحوم مجلسی فرمود: چه خوبی درشما هست كه آنرا مدح كنیم . گفت هزارها عیب داریم اما باز نمك شناسیم اگر نمك كسی را خوردیم دیگر به او خیانت نمی كنیم تا آخر عمرمان یادمان نمی رود، مرحوم مجلسی فرمود: این صفت خوبی است ولی آن را در شما نمی بینم . لوطی باشی گفت : در این اصفهان از هركس می خواهی بپرس ؟ ببینید ما نمك چه كسی را خورده ایم كه به او بد كرده باشیم مرحوم مجلسی فرمود: خود من گواهی می دهم كه شما همه نمك بحرامید آیا با خدای خود چه می كنید، ای كسی كه نمك خدا را می خوری و نمكدان می شكنی، این همه نعمت خدا را خوردن و استفاده كردن و این جور سركشی كردن و پیروی از نفس و هوی كردن ؟! نمك خدا خوردن و نمكدان او را شكستن ... این كلمات مرحوم مجلسی كه عین واقع و حقیقت بود در همه آنها اثر كرد، سرخجلت بزیر انداختند و هیچ سخن نگفتند سكوت مطلق، پس از مدتی همه رفتند، صبح اول وقت لوطی باشی در خانه مرحوم مجلسی را كوبید مرحوم مجلسی در را بازكرد دید لوطی باشی است . گفت : دیشب ما را آتش زدی ما را آگاه كردی ما را توبه ده چون از كرده های خود پشیمانیم، مرحوم مجلسی هم لطف می كند آنها را به عمل توبه و تدارك از گذشته ها وا می دارد. قصص التوابين يا داستان توبه کنندگان / علي ميرخلف زاده ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#چالش_گیر_الکی سلام 💋❤ گیر فقط شوهر من😶 گیر نه گیررررررررر🤣 باور کنید یعنییی به همین زمان قسم اون موقع ها اوایل ازدواجمون هر کاری میکردم یه گیر الکی از توش در میاورد چرا زود جواب دادی یعنی انقد بیکاری چرا دیر جواب دادی کدوم گوری هستی چرا لباس باز میپوشی واسه ملت دلبری میکنی چرا انقد خودتو پوشوندی فقط بلدی آبروی آدم تو فامیل ببری چرا غذات شوره تنده کم نمکه چرا زیاد پختی عروسی باباته چرا کم پختی غذای جوجه به من میدی خونه ننه ش میرفتم پیش اونا منو ضایع میکرد نمیرفتم میگفت عروس بدجنسی دیگه🙄 میخواست مسافرت کاری بره میگفتم برو میگفت راحت میشی دیگه میگفتم نرو میگفت مگه میرم الواتی میرفتم طرفش بهم محل نمیداد نمیرفتم طرفش میگفت با ما به از این باش 😂اووووووووو نفسم رفت😂 دیگه خیلی گیراااااااا😂 خدا به خانوما صبررر بده الان خدا رو هزار مرتبه شکر🤲 بهتر شده بعد ۱۰ سال دیگه گیر نمیده پدرم در اومد تا این اخلاقشو ترک کنه عوضش جبران کرد برام خودشم پشیمونه عذاب وجدان داره یادش میاد شرمنده میشه جوانی بود و نادانی😁 الان نفس همدیگه هستیم❤❤❤💋💋💋 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❇️سلام سلام سلام 😘😘😘 گیر اقا فقط شوهرمن😊😊😊 ب زمین و زمان گیر میده چرا چایی کم رنگه چرا پرنگه چرا سرده چرا داغه🤪 چرا این لیوان چرا اون لیوان خلاصه که هر کاری که من انجام بدم چه خوب چه بد باید یک چیزی بگه 😐😐😐 خداصبرم داده زیاد ولی یکی از گیرایی که داد جلو خواهرم هنوز یاد میکنن و میخندن این بود 😫😫😫 یکروز صبح زود داشتم براش ساندویچ درست میکردم بره سرکار بعد یهو دید من با قاشق دارم پنیر رو نون میکشم سرصبحی شروع کرد ب غرغر که چرا با چاقو نمیکشی با قاشق میکشی 🤣🤣🤣🤣وای خدا خواهرم غش کرد از خنده گفت خوب چه فرقی داره 😂😂😂 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ❇️سلام سلطان گیر دادنای الکی پدرمممممم به همه گیر میدا🤦‍♀ من متاهلم هنوزم سر کارام گیر میده روی رنگ لباس اخلاق شوهر و طایفه وهمه و همه 🫥 و من همچنان کار خودمو می کنم😌🤭 ‌سر همه چی اینجوری باشی سوار ماشین نمی کنمت .بابام . یا جلوی شوهرم خوردم می کنه حتی گاهی شوهرم میگه دیگه نمیبرمت اونجا .بابام میگه.. اونجور باشی خونه من نیا حالا مثلا میگه لباست قرمزه عروسی همراه ما نیا 😐😐😐 😵 یا کاری خودش دوست داره می کنه میندازه گردن من به همه جای زندگیم گیر میده دلم میشکنه واقعا خیلی وقتا جلوی شوهرم اشکمو در میاره 🫠 هر کسی میتونه یه صلوات بفرسته به نیتم🤗 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#نامه_های_آسمانی 📿 وصیت نامه شهید مسعود عسگری اگر خدای نکرده این انقلاب شکست بخورد ، شکست مستضعفین در تمام جهان خواهد بود . ( امام خمینی ) بنا بر این برادران و خواهران فرد فرد ما وظیفه داریم برای پیشرفت انقلاب و بارور شدن آن هر کاری از دست ما بر می آید دریغ نکنیم . و باز تأکید می کنم که از بی تفاوتیهای هلاکت بار سخت پرهیز کنید و همیشه خود را در برابر انقلاب مسؤل احساس کنید . یکی از کارهای با ارزش که انجمن می تواند بکند تشکیل نماز جماعت و یاد دادن کامل نماز همراه با معنی به دیگران می باشد . از ملّت شهید پرور هم خواسته می شود که همیشه مسجد و نماز جمعه را حفظ کنند و بدانید که ای عاشقان اسلام تا نماز جمعه شما فشرده است دشمن به هیچ وجه نمی تواند در شما نفوذ کند . برادران و خواهران عزیز سعی کنید برای آخرت خود توشه ای ذخیره کنید و از تجملات مادی در زندگی خود پرهیز کنید و همیشه ساده باشید . این جنگ جنگ سرنو شت ساز است و برادرانی که در پشت جبهه مسئولیت سنگین ندارند و کمک با ارزش به این انقلاب نمی کنند سعی کنند خود را تماده رفتن به جبهه کنند . و خواهرانی که در پشت جبهه هستند در فکر کمک به انقلاب و جنگ زدگان باشند . و تو ای خواهرم آنچه که بیش از سرخی خون من استعمار را می ترساند سیاهی چادر توست . پس در حفظ حجابت زینب گونه باش . انشاءالله که با وحدت و یکدستی شما استعمار در همه ی سرزمینهای اسلامی دفع خواهد شد . والسّلام . ۲۰/۸/۱۳۶۰ مسعود عسگری شیطنت ( از خاطرات شهید مسعود عسگری )🌸 مسعود خیلی زرنگ و باهوش بود گاهی کنجکاوی‌های زیادی به خرج می‌داد که همه را نگران می‌کرد. در بچگی دوبار برق او را گرفت یک بار سیم کاملا لخت و بدون محافظی را برداشته بود و در این حالی بود که هنوز دو سالش تمام نمی‌شد. این سیم لخت را کاملا در پریز فرو برد اما فقط کف دستش کمی سوخت. یعنی این بچه از اول ذخیره خود خدا بود نیامده بود که الکی از دست برود. یک بار هم من خواب بودم و مسعود یکی از قیچی‌های کوچکی که داشتیم را در پریز فرو برده بود و دیدم یک چیزی بالای سر من به دیوار کوبیده شده چشمم را باز کردم دیدم مسعود است. قیچی کاملا در هم فرو رفته بود اما مسعود کاملا سالم بود. رانندگی ( از خاطرات شهید مسعود عسگری )🌸 چهار ساله بودکه ما به تهران آمده بودیم. می‌خواستیم جایی برویم پدرش او را در ماشین گذاشته بود و حواسش نبود نباید بچه را تنها در ماشین بگذارد یکهو دیدیم همسایه دارد صدا می‌زند. گفت بچه‌تان ماشین را راه انداخته است آن طرف خیابان یک نانوایی بود که پر از جمعیت بود اگر ماشین مستقیم می‌رفت کلی در جمعیت تلفات می‌داد. بچه ماشین را روشن کرده بود چشمش هم که نمی‌دید می‌گفت «رانندگی را پیچاندم رفت». خدا را شکر آن موقع هیچ ماشینی نیامده بود تا به این ماشین بزند. ماشین داخل جوی آب افتاده بود اگر از روی پل رد می‌شد به جمیعت جلوی نانوایی حتما صدمه زیادی وارد می‌کرد. همه این‌ها نشانه بود یعنی اگر خدا بخواهد یکی را نگه دارد او را از هر نوع بلایی حفظ می‌کند الحمدلله وقتی بزرگ شد، با افتخار از این دنیا رفت. خدایی نکرده آن موقع اگر او را از دست می‌دادیم تا عمر داشتیم می‌سوختیم اما الان هم خدا را شکر و هم به شهادتش افتخار می‌کنیم. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام به مدیره گروه و اعضای گروه مدتی هست در گیر یه سری مسائل شدم راهنمایی میخاستم از مدیر و اعضا سه سال پیش مادرم از دنیا رفت من متاهل هستم به فاصله 30 کیلومتر از بابام زندگی میکنم بعضی وقتا خانمم برای پدرم غذا درست میکرد میبرد اخر هفته هم باهم میرفتیم شب پیش پدرم بودیم شام میخوردیم ومیرفتیم من تو خانواده ای بزرگ شدم که خیلی به سبک قدیم تفکر دارن حرف حرف خود هست پدرم به دروغ یه سری حرف میزند که خودشو حاکم نشون بده بگذریم تو این مدت خانمم از نظره احترام چه به پدرو چه به برادر و خواهرمکوتاهی نکرد ولی متاسفانه اونا حرمت نگه نداشتن وبی حرمتی کردن کلا باهمشون قطع رابطه کردیم بعد از یه مدت خودم رفتم با پدرم رابطه بر قرار کردم نا گفته نماند پدرم کشاورزه خانمم از اینکه با پدرم رابطه دارم ناراحت نیست ولی اگه کمکشون کنم ناراحت میشه ولی خودم برای رضای خدا کمکش میکنم البته اینم بگم که هر وقت کمکشون میکنم یه داستانی درست میشه ولی بازم دلم راضی نمیشه بازم کمکشون میکنم ولی خانمم مخالفه میگه احترامشونا نگه دار ولی کمک نکن اینم بگم که کلا حق با خا نمم هست ولی من به خاطره خدا کمک میکنم حالا از اعضای گرو و مدیره گروه راهنمایی میخام 🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓ #اورژانسی #فوری سلام وقت بخیر ادمین جان ممنونم از کانال خوبتون همون دختر ۱۶ ساله ام گفته بودم قلب درد دارم و دکتر پرانول ۱۰ داده که متاسفانه جدیدا اصلا جواب نمیده یوقتا دلم میخواد دوبار بخورم قرصو تا فقط اروم شم اولا ممنون بابت پاسخگویی دوستان🤍 سوالی دارم از خدمتتون راستش من با اینکه قرص رو میخورم باز هم دچار تپش قلب میشم ۱ ...مثلا پیش اومده روزهایی که پیاده تا مدرسه رفتم با اینکه عجله یا استرسی برای دیر شدن نداشتم ولی قفسه سینم درد میگرفت و انقدر بدنم داغ میشد و گرمم میشد حس میکردم که دیگه انگار نفسم نمیخواد بالا بیاد و تا میرسم تو کلاس از شدت گر گرفتگی و گرمای بدنم سریع سویشرت در میارم(شیفت صبح هستم بعدطهری نیستم که بگم گرمای بدنم بخاطر گرمای هوای ظهره) ۲.... و اینکه گاها دلشوره میگیرم حس میکنم استرس نیستا میگن که انکار تو دلم رخت میشورن منم ناحیه قفسه سینم اونجوری میشه مثل امروز که خیلی یدفعه وسط کلاس اونجوری شدم پرسش و امتحانیم نداشتم اون زنگ و یدفعه وسط تدریس اینجوری شدم و حس میکردم قلبم درد گرفته قرص خوردم تا حدودی بهتر شد ولی کامل از بین نرفت و الان که شبه همچنان دچار حالت دلشوره هستم ناخوداگاه ینی حالم جوریه که دلم میخواد یه قرصی دارویی چیزی بخورم که ارومم کنه دلشورمم اروم شه و بخوابم ((در ضمن موضوع قلب درد و نفس تنگی موقع راه رفتن رو تو یه هفته اخیر که رفتم دکتر بهشون گفتم دکتر گفتن که استرست رو کنترل کن دوست ندارم داروی اعصاب رو از الان واست شروع کنم سعی کن کنترل کنی)) لطفا اگر مورد مشابهی درباره دو مورد که گفتم بوده، راهکار و علتی اگر هست بهم بگین و اگر گیاهی دم کنم بخورم یا ذکری که بخونم و اروم شم میدونید بگید ۳..... دوستانی که ساکن اسلامشهر و اطراف اون هستن ممنون میشم اگر مشاور و روانشناسی که یکم قیمت مناسب باشه تو محدوده شهر رباط کریم معرفی کنید ممنونم از همگی اجرتون با صاحب الزمان و پیشاپیش ممنون از پاسخگوییتون شرمنده بابت طولانی شدن پیام #ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_پاسخ 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

🔞احسنت به گروه سازندش ... اگر توی دوست و فامیل کسی رو این شکلی دارید و اون شخص براتون مهمه حتما یه جوری این کلیپ رو به دستش برسونید.. شاید تاثیر گذار بود خدا نکنه چشمهامون عادت کنه #غیر_عادی #نشر_حداکثری حتمااااا ببینید👆🌸🔞 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#ارسالی_اعضا 🌸🍃 شوهرم با یکی اشنا شده بود ومیگفت عاشقش شده بعد مخفیانه عقد کرده بودن😔 وقتی خانواده ها فهمیدن مجبور شد ازش جدا شه یه چندماهی هست جدا شده خیلی سرد و بی احساس شده بود و من رو مسبب جداییش می دونست. من خیلی دوسش دارم وطاقت بی محلی هاشو نداشتم.😓خیلی سعی کردم به زندگی برش گردونم.خیلی احساس میکردم غرورم خدشه داره شده و بی ارزش شده بودم.همه به چشم یه زنی بهم نگاه میکردن که جربزه اینو نداره که شوهرش رو عاشق خودش کنه و زندگیش رو حفظ کنه برای همین تصمیم گرفتم هر جور شده شوهرم رو جذب خودم کنم.اولین تصمیمم هم این بود پیش مشاور برم،چند جلسه رفتم ولی از عهده هزینه هاش بر نیومدم،وقتی به حبیبه جون ماجرا رو گفتم آدرس این کانالو بهم داد و گفت راحت میتونم مشکلمو حل کنم الان دو ماه از اون قضیه میگذره،نمی گم شوهرم عاشق سینه چاکم شده ولی خیلی تغییر کرده و از این بهتر هم میشه.😍این لینک همون کاناله👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0

❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 #ارادتمند🙏🌸 #حبیبه