#پاسخ_اعضا ❤️
سلام خسته نباشیددرجواب اون دخترخانومی که چهارده سالشون بودومیخواستن ازدواج کنن میخواستم بگم که:
ازدواج توی سن کم خیلی خوبه وباثبات ترودوام تره دلیلشم بایه مثال براتون میگم تاقشنگ روشن شید،توی سن کم چون هنوزشخصیتهاکامل شکل نگرفته مثل گلی میمونه که مامیتونیم به هرحالتی درش بیاریم وکسی که توی اون سن ازدواج میکنه خودش وهمسرش میتونن به راحتی به شکل هم دربیان وباهم بزرگ بشن ویه زندگی خوبی داشته باشن
ولی وقتی سن میره بالا وطرف میخوادازدواج کنه دیگه اون گل خشک شده وتبدیل به خاک شده وماهرچقدرم تلاش کنیم نمیتونیم اون روبه حالتی که دلمون میخواددربیاریم،به خاطرهمین ازدواج کردن توی سن بالاسخته چون ادم بایدبگرده یکی مثل خودش روپیداکنه وخیلی کمن زن ومردی که شخصیت هاشون دقیقامثل هم باشه،من یه گله هم ازبزرگ ترهای جمع دارم که چرابچه هاروبه ازدواج توی سن بالاتشویق میکنن؟اگرمشکل درسه که بعدازازدواج هم میشه دوتایی باهمسرشون بخونن واین طوری انگیزه شونم خیییلی بیشتره💗ایناحرف نیست تجربه ست🌸🌸
بنده خودم پونزده سالمه وسه ماهه که ازدواج کردم اصلانم پشیمون نیستم 😍😍وتوصیه میکنم اگرخواستگاری باشرایط خوب داریدبه هیچ عنوان سن روملاک قرارندیدوملاک های اصلی روبسنجید،به اون دخترخانوم هم میگم🙂 که سن ملاکت نباشه وبقیه چیزهاروبسنج قیافه هم مهمه ولی نه اونقدر،مثلااگه قیافش معمولیه بدون که بعدابرای تومیشه خوشگل ترین مردروی زمین😘😘
باارزوی توفیق وسلامتی وخوشبختی براای همه جووناونوجوونای عزیز🤗🤗
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام راجع به اون دختر خانم ۱۴ ساله که خواستگار دارند منم تازه وارد سال اول دبیرستان شده بودم یه آقای اومد خواستگاریم قد بلند و هیکلی منم قدم کوتاه و هنوز بچه و از اون آقا میترسیدم همه چیش خوب بود خانوادم همگی قبولشون داشتن .مادرش التماس میکرد میگفت دورت بگردم یه بله کوچیک بگو تا آخر عمرت درس بخون.چون من فقط درس خوندن رو بهونه کرده بودم تا یه هفته مادرم باهام قهر کرد چرا رد کردم الان ۳۰ سالمه ۱۰ ساله ازدواج کردم شوهرم زیاد با ایمان نیست نماز صبح نمیخونه تو روزم نماز خوند خوند نخوند نخوند.اخلاقش بدک نیست .مادرشم جواب سلامم رو به زور میده سرد برخورد میکنه با اینکه من خیلی خون گرمم .تنها چیزی که تو زندگی عادی میشه قیافه هست.پس بهتره فقط به خاطره یه قیافه جواب نده و پشت به استخاره که گرفتی نکن انشاالله خوشبخت بشی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
برای اون دختر چهارده ساله ای که دو ساله خواستگار دارن....
عزیزم وقتی ته دلت راضی نیست به نظرم قبول نکن!
ممکنه بعدا پشیمون بشی
هم شما و هم ایشون سنتون خیلی کمه به نظرم .اصلا به حرف بقیه توجه نکن بحث یه عمر زندگیه
نظر منو بخوای شما که دلت راضی نیست قبول نکن
هنوز خیلیییی وقت داری برای ازدواج اصلا به اینکه خواستگار خوب پیدا بشه یا نه فک نکن .
بازم هر جور خودت میدونی امیدوارم هر انتخابی میکنی خوشبخت بشی
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
در جواب اون دختر گل ۱۴ ساله🌼🍃
گلم اولا اینکه شما سنت خیلی کمه
عزیزم منم هم سن شمام
خواستگار هم داشتم که زیبا بودند و....
ولی گلم سن خیلی مهمه
الان من خودم میگم اگر عاشق واقعی باشی ازدواج عیب نداره، میتونی عقد کنی اما اگر (عاشق واقعی) باشی...
اما الان که شما برای ظاهر ایشون میگی
خب عزیزم یه کلمه بگو "نه"
دوما به اینکه میگن عشق بعد ازدواج بوجود اعتقاد ندارم
چون سر همین جمله من الان فرزند طلاقم😁
و پدر و مادرم از هم جدا شدن
ولی گلم قبول نکن
چون زندگیتو تباه میکنی💚
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
خوبی ؟
شما خواسته بودی کمکتون کنیم عزیزم
نگاه کن شما الان دود دل هستید و نمی تونین یه تصمیم عاقلانه بگیرید و از طرفی هم میگین خواستگارتون از همه لحاظ خوبه
اول اینکه اصلا اینجوری فکر نکنید شما در اینده هیچ خواستگاری نخواهید داشت شما تازه عزیزم ۱۴سالتونه شاید بعدا موقعیت های بهتری گیرت بیاد
و اینکه الان دودلی اصلا اشکال نداره شما پیش یه مشاور برید و ازشون کمک بخواییدخواهر منم همیشه تو ازدواج دودل بودند با مشاور درمیون گذاشتن و این مشکل کاملا رفع شد
#دردو_دل_اعضا ❤️
#پرسش
سلام من مشکلم با جاریمه من غیر خودم ۳ تا جاری دیگه دارم بزرگشون تو شهرستانه، من با دوتای دیگه تو یه ساختمونیم، جاری کوچیکم خیلی حسوده در حدی که همه میدونن اخلاقشو، فقط بیشترین حسودیش به منه در حدی میگم حسود که فقط رو چشمو هم چشمی بچشو نابود کرد حامله شد دید من بچه نمیارم آزادم برد بچشو سقط کرد، بعد از سقط اون من فهمیدم باردارم وقتی فهمید من باردارم دو برابر با من لج کرد حتی یه سری تو چایی زعفرون ریخت داد بهم خدا رحم کرد فهمیدم تو چایی زعفرون هست بهش گفتم برگشت گفت حواسم نبود، بچم دختر شد هی میگفت شوهرت پسر پرسته فلانه و اینا الان دخترم شده دین و ایمون شوهرم از بس ماشالا نازه همیشه همه جا منو خراب میکنه اگه کسی بچمو ورداره خواهرشوهر اینا قهر میکنه میره اونور، اگه من چیزی بخرم یا رنگ مو بزارم سریع از من تقلید میکنه متنفرم از این رفتارش خیلی خستم کرده همش منو جلوی همه خراب میکنه خیلی هم ریا کاره اگه نماز اینا بخونه همیشه در خونشو باز میزاره که همه ببینن این نماز میخونه، همیشه میگه محبتا برا من باشه، برادرشوهر مادرشوهر جاری بزرگا پیش من نیان همه پیش اون باشن وگرنه به خانم برمیخوره چندبارم دعوا کردم ۶ ماه قهر بودم باهاش باز برادرشوهرم اومد گفت بخاطر من بیا پایین اون رفتارش مثل بچس تو ولش کن نگو رفته پیش برادرشوهرم و شوهرم گریه کرده گفته بیارینش پایین با من آشتی کنه، منم باز گفتم عب نداره ولی رفتارش اصن تغییر نکرده دروغ نمیگم بخدا من کاری باهاش ندارم ولی اون به همه چیم حسودی میکنه باز گفتم عب نداره عقلش نمیرسه.
من زایمان کردمم خیلی اذیتم کرد میومد حرف میاورد میگفت فلانی اینو گفت فلانی اونو گفت من باور نمیکردم ولی خب حرصمو درمیاورد چون زائو بودم زود اعصابم خورد میشد کاری کرد شیرم خشک خشک شد مجبور شدم به دخترم شیر خشک بدم و به شوهرم اینا رو میگم میگه من تو دعوای زنا دخالت نمیکنم خودتون میدونید
توروخدا بگید من باهاش چیکار کنم؟
توروخدا یه راه حلی بزارید جلوم.
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
#پرسش_اعضا ❤️
سلام لطفا پرسش منو توی کانال بذارید دوستان لطفا یه جایی رو معرفی کنید که تعبیر خواب داشته باشه اونم معتبر مثلا یه کانال با یه اپلیکیشن من معمولا خواب هایی میبینم که فکر میکنم باید تعبیر داشته باشن لطفا راهنماییم کنید 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
❤️❤️❤️❤️
سلام. خوبید.. من یک پیراهن مجلسی دارم خیلی اکلیل داره.. وهمش اگر جایی بپوشم اکلیل میریزه.. ومن بدم میاد.... میخا ببینم راهی وجود داره. که دگه اکلیل نریزه... وچندبارم شستم فایده نداشت. اگر راه حلی دارید بهم بگید. هرچی سریع. چون شبی عروسی میخا برم بپوشم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام لطفا پیام من رو در کانال بذارید واقعا به کمک احتیاج دارم😔
دو سال پیش یه کار بدی انجام دادم و الان پشیمونم از کارم
ولی الان که خیلی ازون ماجرا گذشته بازم به روی منمیارن.من ناراحت میشم دوست ندارم.نمیتونم از خودم دفاع کنم چون میگم بزرگترن و نباید بی احترامی کنم به خاطر همین همه فکر میکنن بی زبونم
میخوام فراموش کنن و انقد نگن بهم منکه پشیمونم چرا میگن
میخواستم راهنماییم کنید چجوری با این حرفا مقابله کنم🙏🏻
یک موضوع دیگه هم هست که میخوام درمورد اونم راهنماییم کنید😔
من عاشق یه نفر هستم فامیله و نمیتونم اسم و نسبتشو به دلیل امنیت بگم
دوستش دارم خیلی زیاد.ولی نمیتونم بگم نه به خودش نه به دیگران
واقعا شب و روز تو فکرشم دیگه بدون اون نمیتونم
خانوادم از خانوادش خوششون نمیاد☹️
لطفا کمککنید بهم چیکار کنم
ممنونم
لطفا بذارید کانال🌹
❤️❤️❤️❤️❤️
🌺🌺🌺سلام وقت همه بخیر🌺🌺🌺
من یه مشکلیییی دارم اونم اینه که
خانواده شوهرم خیلییییی از من و خانوادم توقع احترام دارن
ولی خودشون اصلااااا رعایت نمیکنن
مثلا روز مادر چون من پیام داده بودم و زنگ نزده بودم به مادرشوهرم باید میدیدین چه ناراحت شدن
ولی روز معلم که اومد نه پدر شوهرم نه مادر شوهرم ونه برادر شوهرم که شاگرد بابام هم هست هیچ کدوم حتی یه پیامممممممممم خشک و خالی هم ندادن به بابام
خیلیییی به دلم اومد ولی هنوز این رو به شوهرم نگفتم
ولی چند ماهههه که ناراحتم و فکرم درگیره
واقعااا به نظرتون ارزشش رو داره که به روی مادر شوهرم بیارم یا به شوهرم بگم یا نه
واقعاااااا تو دوراهی گیررر کردم🥺🥺
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام میخاستم یه سوال بپرسم عزیزان برای سفیدی پوست صورت چه راه کارایی هستش??
ایدی ادمین 👇🏻🌹
@habibam1399
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
دوستان عزیزی که منتظر #ویزیت و #مشاوره ی پزشک طب اسلامی در کانالمون بودن برای نوبت دهی به ادمین محترم مراجعه کنن👇🏻🌹
@habibam1399
#دردو_دل_اعضا ❤️
سلام میشه سوال منو بزاری راهنمایی کنن خیلی ناراحتم
من ۵ ساله به صورت سنتی ازدواج کردم و وضع مالیمون خوب نبود ولی با تلاش و کم خرجیای من وضعمون بهتر شد.
این اواخر شوهرم خیلی عوض شده همش دعوا داشتیم که متوجه خیانتش شدم
دادخواست طلاق دادم ولی فهمیدم باردارم.
شوهرم گفت بندازش ولی من نتونستم و سر زایمان بند ناف دور سر بچه پیچیده بود و زایمان سختی داشتم و حال جفتمون بد بود ولی شکر خدا هم خودم هم بچم سالم موندیم ولی چند روز بعد زایمانم خواهرم یه چیزی گفت که مرگ رو ترجیح دادم.😭
گفت شوهرت به دکتر گفته😔....👇🏻🌹
https://eitaa.com/joinchat/1073086497C706b877c24
کانالی برای تسکین رنج ها و غصه های زندگی❤️👆🏻
#پاسخ_اعضا ❤️
سلام برای خانمی که کاری با خانواده همسر نداره و وقتی هم میان از خانواده ی خودش بیشتر احترامشون میکنه همیشه از آدم طلبکارم و توقع زیاد دارن ودر مقابلشان زبانش بسته است احساس میکنم زبانم را بسته اند جرات ندارم جواب حرفشون بدم کمکم کنید ذکری دعایی
❤️❤️❤️❤️
سلام.در مورد خانمی که خانواده شوهر توقع احترام دارن و... .
عزیزم اینکه اونا پرتوقعن مقصر خودتی از اول اینجوری اینارو بار اوردی.
این موصوعی که شما گقتی بنظرم اصلا اهمیت نداره و یه جورایی فک میکنم یه خواسته بیجا هست شما روز مادر یه جورایی وظیفت بوده تبریک بگی ولی روز معلم انتظاری نباید باشه که مادر شوهرت زنگ بزنه به پدرت بنظر توقع بیجا هست.الکی خودتو درگیرش نکن.دوس دارم برات مسئله رو باز کنم ولی پیامم طولانی میشه به همینقد اکتفا میکنم.اینم بگم که هرچی به پدرو مادر خودت یا همسرت احترام بزاری برکتشو خیرشو تو زندگیت میبینی.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام در مورد خانمی که گقتن با جاریشون مشکل دارن و اون خیلس حسوده.
یه جیزیو بگم اینکه ادمای جسود خودشون خیلی اسیب میبینن خیلی اذیت میشن یه جورایی عداب میکشن همش دنبال اینن که فلانی چیکار کرد منم بکنم.جاری شما خودش اذیت میشه و میخواد اینو به شما هم انتقال بده.
بنطر من تا جایی که میشه باهاش حرف نزن فقط در جد احوالپرسی اگه تو یه جمع نشسته فاصله بگیر و گوش نده به حرفاش اگه با هم دوتایی هستین و حرصت میده سریع خودتو سزگزم کاری کن نشین جلوش.یه گوشتو در بگیر یکیو دروازه بزار بگه وقتی تو بیخیال باشی اون بیشتر حرص میخوره خسته میشه
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام.
در رابطه با اون خانمی که خانواده شوهرش خیلی ازش توقع دارن:
عزیزم اگر دفعه بعد هم بهتون توقع زیادی داشتند بگو که وظیفه شما هم است که همچین کار هایی بکنید ولی نکردید
یا اینکه دفعه بعد روز مادر رو بهشون تبریک نگو بعد که گفتن چرا بگید که من دفعه قبل بهتون تبریک گفتم ولی شما نگفتید.
خودشون متوجه میشن کارشون زشت بوده❌
❤️❤️❤️❤️❤️
خانمی که جاری حسود دارید، بعنوان کسیکه تجربه زیادی دارم از حسادت شدیدی که دخترخالم و دو نفر دیگه بمن داشتن و زندگیمو نابود کردن در نوجوانی،
بهت بگم حسود رو تا میتونی و ازت برمیاد به هر شکلی شده از زندگیت دور کن.
تا میتونی مسائل زندگیت از جزیی و کلی ازش پنهان کن.
و اگر براتون مقدوره کلا محل زندگیتون عوض کنید و نباید تو یک ساختمان باشید...
من از وقتی کلا زندگیمو از اون چند نفر حسود دور کردم و تمام مسائلم رو مخفی کردم(ازدواج، بارداری و...) و به شکل جدی پاشون از زندگیم بریدم، آرامش گرفتم و زندگیم روند طبیعی گرفت.. و اونام کشیدن عقب و خیلی حساب بردن.
هرجا بر ضد من کاری کردن چنانجدی رفتم جلو که دفعه بعد خودشون اجازه ندن کاری کنن..
همه اینها بعد از چندسال نرمش، ندید گرفتن و احترام بود که باعث شد فقط پر رو تر بشن
با جاریت مثل یک غریبه و بسیار سرسنگین رفتار کن، جوری که بفهمه اصلا نباید وارد حریم زندگیت بشه..
دوم هرجا داشت علیه شما حرف میزد یا رفتاری داشت تمام قد و جدی جلوش وایسا، و اصلا کوتاه نیا .
شما وقتی شل رفتار میکنی اون به رفتار بدش بیشتر ادامه میده .. و کلا زندگیت نابود میشه و هیچ وقت آسایش نمیبینی
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
سلام
خانم عزیزی که گفتن خانواده همسرم به پدرم
تبریک نگفتن.
عزیزم شما عروس مادرشوهرت هستی و
بنوعی دخترش میشی پس قشنگتر بود که حضوری یا تلفنی بهش تبریک میگفتی
و این قابل قیاس با تبریک نگفتن اونها
به پدر شما که پدر عروسشون میشه نیست.اگر برای مناسبتی به شما تبریک نمی گفتن اونموقع قابل قیاس بود.پس خلق خودت را تنگ نکن و با شوهرت راجع بهش صحبت نکن.بگذار بینتون
دلخوری پیش نیاد.
❤️❤️❤️❤️❤️
سلام درجواب خانمی که گفتن باجاری شون مشکل دارن میخواستم بگم خوبه خودتون متوجه شدید این خانم سالم نیست
این آدم مریضه
بهتره واقعا خونشون نری واجازه ندی حتی المقدور از هیچیت خبردار بشه بذارتوخماری کارهات بمونه
جلوش شاد باش
با خواهرشوهر ومادرشوهرت بگو وبخند تونباید ازش بترسی اون نمیتونه تحمل کنه اونکه مشکل داره پس اون باید خودشو اصلاح کنه توکه نمیتونی بخاطر اون زندگیتو خراب کنی توهمه جا خوب وبا شخصیت باش
هرجاهم ضایعت کرد تو مودبانه ومحکم جوابشو بده اصلا وا نده
سعی کن کمتر ببینیش
محلش نده
کلا جاری رو خیلی نباید تحویل گرفت جاری منم دقیقا حسوده وباحسادتش زندگیمو تا مرز نابودی برد ولی الان چندماه خونش نمیرم تلفن بهش نمیزنم پیام بهش نمیدم شمارشو هم ازتوگوشیم پاک کردم
فقط توجمع اگه ببینمش مثل خودش ریا میکنم والکی سلام وعلیک میکنم ویه لبخند مسخره هم میزنم
اگر بالا نشسته باشه پایین میشینم اگه سمت راست نشسته باشه سمت چپ میشینم
با بقیه خودمو سرگرم میکنم واحساس میکنم اصلا توجمع نیست از اون موقع تا حالا راحت شدم چون دیگه نمیتونه بیاد با حرفاش اعصابمو بهم بریزه
راحت شدم
درمورد اینکه هرچی میخری اونم میخره که جای
خوشحالی داره علومه باسلیقه ای میره میخره😁😂
بچتم یه ذره بزرگتر شد یکی دیگه هم بیار 😉
توخونه هم بهش فکر نکن اصلا وابدا، اسفندم مرتب دود کن
سوره ی ناس وفلق وآیه الکرسی هم بخون به خودت وبچت وشوهرت فوت کن
بهتره که شوهرت درگیر نمیشه خودت میتونی باسیاست جلوش دربیایی فقط ازش نترس
ونفرت نداشته باش چون انرژی منفی شو ازش دریافت میکنی ان شاء الله درست میشه
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هفتادو_هفت به هر کسی که لباس سفید پوشیده بود التماس میکردم به فریاد صنم برسند.. پرستارها کمک
#قسمت_هفتادو_هشت
دکتر سرش رو با تاسف تکون داد و گفت نمیدونم چی بگم.. چرا با جون و زندگی زنهاتون بازی میکنید ؟ کمی دیرتر زنت رو میاوردی از خون ریزی شدید ، جونش رو از دست میداد.. خدا به جوونیش رحم کرد ..
با خوشحالی پرسیدم یعنی حالش خوبه؟ میتونم برم ببینمش..
دکتر گفت صبر کن .. حالش خوب میشه .. چه دارویی خورده خدا میدونه ولی .. خدا کنه مشکلی واسش پیش نیاد.. یعنی با این بلایی که سر رحمش اومده امیدوارم که مشکلی پیش نیاد..
با نگرانی پرسیدم مثلا چه مشکلی آقای دکتر تو رو خدا واضح حرف بزنید..
دکتر به چشمهام نگاه کرد و گفت ممکنه... ببین میگم ممکنه نتونه حامله بشه .. امیدت رو از دست نده .. توکل کن به خدا..
اون لحظه نمیدونستم از این که خدا صنم رو بهم برگردنده بود خوشحال باشم یا از اینکه بزرگترین آرزوی صنم برای همیشه غیرممکن شده ناراحت..
کمی بعد به دیدن صنم رفتم .. لبهاش خشک شده بود .. کنارش نشستم و صداش کردم .. آروم چشمهاش رو باز کرد با خوشحالی از هر دو چشمش بوسیدم و گفتم خداروشکر.. خداروشکر که من باز این چشمهای قشنگ رو دیدم ..
صنم نای حرف زدن نداشت .. دوباره چشمهاش رو بست .. پرستار ازم خواست که به خونه برگردم و فردا برای مرخص شدنش برم ..
خیالم از سلامتی صنم راحت شده بود .. از بیمارستان خارج شدم غروب بود و کم مونده بود هوا تاریک بشه.. تصمیم گرفتم
فکری که از ظهر تو ذهنم بود رو عملی کنم .. به طرف خونه ی قابله حرکت کردم .. چند بار در خونه اش رو محکم کوبیدم ..
از حیاط فریاد زد چه خبرته اومدم .. همین که در باز کرد داخل حیاط شدم ..
قابله از دیدنم ترسید و عقب عقب رفت و گفت این چه وضعه اومدن خونه ی مردمه..
گلوش رو گرفتم و گفتم فقط بگو چی به خورد زن من دادی؟ چرا میخواستی زن منو به کشتن بدی؟؟
پیرزن تقلا کرد از دستم فرار کنه .. توان نداشت .. با صدایی که به زور از گلوش در میومد گفت کمک.. چی میگی تو .. دیوونه شدی.. زنت عفونت داشت بهش دارو دادم ..
به دیوار پشت سرش چسبوندمش و گفتم خفه شو دروغ نگو.. از مریض خونه اومدم اینجا.. زنم حامله بوده و تو فهمیدی.. فقط بگو چرا این کارو کردی؟
پیر زن گفت من نفهمیدم حامله است.. خدا از من بگذره ..
از چشمهاش میخوندم که داره دروغ میگه.. دستم رو بیشتر فشار دادم و گفتم به جان زنم که الان از مرگ برگشته اگه راستش رو نگی همین الان میکشمت .. هیچی برام مهم نیست...
پیرزن به خر خر کردن افتاد.. یک لحظه ترسیدم و خواستم دستم رو بردارم که پیرزن با دست زد به پهلوم و به سختی گفت میگم... میگم...
دستم رو از گلوش برداشتم و گفتم حرف بزن .. چرا به زنم اون دارو رو دادی ..
پیرزن کمی خم شد و چند تا سرفه کرد و گفت....
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha}
••-••-••-••-••-••-••-••