#دعا_درمانی 🌱
توسل مجرب به قمربنی هاشم
کتاب منتخب التواریخ صفحه 211 در
بخش چهارم از ختم های مجرب آمده
است:
هر کس در چهار شب جمعه 10 مرتبه
سوره« یاسین» را قرائت کند
ان شالله به مراد و مقصود خود
خواهد رسید
طریقه خواندن اینگونه است:
در شب جمعه اول سه بار
قرائت شود
در شب جمعه دوم سه بار
قرائت شود
در شب جمعه سوم سه بار
قرائت شود
و در شب جمعه چهارم یکبار
و همه را به نیابت از حضرت ابالفضل
العباس بخواند و ثواب آن را به روح
مادر بزرگوار ایشان حضرت ام البنین
سلام الله علیها بفرستد
شیخ مرتضی طالقانی رحمة الله
علیه میگوید:
این ختم را به نیت زیارت نجف اشرف
انجام دادم و در شب جمعه چهارم
در حالی سوره یاسین را میخواندم
که در راه نجف بودم
منابع: منتخب التواریخ
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام هم گروهای عزیز من یع سوال داشتم اگه میشه زود جواب بدین تا وقتش نگذشته دختر ازمو
#پاسخ_اعضا 💜🍃
لطفا از اون خانمی که شمالی بودن و گفتن یه دکتر در دو مرحله ناحیه قارچی گوش دخترشون رو سوزوندن خواهش کنید دکتر رو معرفی کنند و اسم دکتر رو بگن.
خیلی ممنون می شم.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام. خواهری که روی انگشتشون میخچه دارند. اخرین راه چاره اینه که اگه دلشو دارند، خودشون باید با سوزن این میخچه رو از دستشون بکشند بیرون. میخچه سه یا چهارتا ریشهی کج داره. کافیه سوزن رو زیر میخچه بندازند و کمی بالا و پایین کنند و تلاش کنند اون رو با ریشههایش بکشند بیرون. کمی درد داره اما نه اونقدر که اذیت بشید. برای خود من هم پیش اومده بود چند سال پیش و مال من زیر انگشت کوچیکهی پام بود. فقط با این کار شجاعانه از شرش خلاص شدم . میخچه مثل یه ۸ پا میمونه البته با چهار پا و پاهاش میره تو گوشت خودشو قفل میکنه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
خواهری هم که دخترشون روی دستش دونه زده نگران نباشند. چیزی نیست. یک نوع قارچه. کافیه برن داروخانه و دست دخترشون رو به دکتر دتروخانه نشون بدن. دارو داره و دکتر بدون نسخه دارو رو بهشون میده و طرز مصرفشو میگه. پماد هم داره
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام درجواب خواهرگلم که صورتشان کهیرزده......حساسیت دارویی یا غذایی هستش باید برن دکتر آمپول تزریق کنن ...من خودم بعدازهربارمصرف پروین اینجوری میشم ...تشکر از شماعزیزان
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
باسلام برای خانمی که دنبال سرایداری میگردی تودیوار بگرد داره
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام دوست عزیزی پیش دعا گر رفتن والان مشکلاتی براشون بوجود اومده .عزیزم شما وضوبگیر توبه کن.استغفار کن و برای شرکی که بخدا اوردی گریه وانابه کن.خدا میبخشه.واون دعاهارو هم هرچه زودتر به آب روان بنداز ودیگه هم ازاینکارا نکن.
اگرم میترسی کسی برات دعا بگیره بدون همه چیز دست خداس .اگر توکلت بخدا باشه وهمه چیزرو در ید قدرت الهی ببینی دعا وطلسم هیچکس روت اثرنداره. خدا نگذره از کسایی که با دعا وجادو جمبل زندگی مردم رو قفل میکنن..دوستان فقط وفقط بخدا توکل کنید تا هیچ انرژی منفی درزندگیتون اثرگذار نباشه.
یَد الله فَوق ایدیهِم😊
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام.مامان یاسین عزیز خواهر مهربون ودلسوووز
چرا اینقدر آشفته و مضطربی عزیزم؟!!! اینجور که برداشت کردم خیلی تحت فشار ونگران آینده خواهرتی..شما مثلا خواهرو هم رازش هستی.باید بهش روحیه بدی. اولا که اگر توکلت بخدا بینهایت باشه هیچ دعاگری نمیتونه دعاش روی شما اثر داشته باشه. مکر خدا بالاترین مکر هاست.پس بخدا واگذارکن وآروم باش عزیزم. میدونم شرایط سختی میگذرونی.۴ تا خواهرای من حدودا به سن ۳۰ میرسیدن ازدواج میکردن.خیلی سخت بود ولی هر اتفاقی به وقت خودش می افته.شما بیا یک مدت دعا نکن.اروم بگیر.وبسپار بخدا. وقتی رها کردی وکنار کشیدی جا باز میکنی برای خدا واونموقع اس که خدا خودش دست بکار میشه. با خواهرت خوش باش.بجای فکر کردن به خاستگار قبلی و درگیر شدن با افکار پوسیده دل و ذهن خودتون رو خالی کنیدو با داشته هاتون خوش باشید.باخواهرت خرید برید.استخر .باشگاه.پیاده روی و.. راجع به گذشته کمتر حرف بزنید.مطمعن باش همین روزاس که گره از کارش باز میشه.دعای معراج را بانیت خالص بنویس وهمراهش کن.
ماهم دعا میکنیم بهترینها نصیب خودت وخواهرت بشه.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
درجواب خانمی که دعاگر گفته برا برادر شوهرش دعا گرفته !!واقعا این دعاگرا چجور میخوان جواب خداروبدن.. هرکس که بهشون مراجعه میکنه میگن برات دعا گرفتن اخه مگه مردم بیکارن یا واقعا کافرن.درسته شاید یه عده خیییلی کمی اینکارو بکنن که واقعا خیلی تعدادشون کمه. شما بشین با برادر شوهرت صحبت کن بگو واگذارم بخدا اگر برات دعا گرفته باشم ولی اگر شما تهمت به من ببندید حلالتون نمیکنم.ویه روز میفهمی که این حرفا دروغ بوده.بگو تو مثل داداشمی من چطور دلم میاد اینکارو درحقت بکنم.من اصلا اعتقادی ندارم.
دعای معراج رو بخون واز خدا بخواه هرچه زودتر بیگناهیت ثابت شه یا لااقل اونا قانع شن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
دوستی عزیزم که درمورد زایمان راحت پرسیدی از مادرم شنیدم که هرچه زن حامله خوبی کنه و ب دیگران محبت کنه زایمانش راحتتره. بخشنده باش.ذاتت رواز هربدی وکینه پاک کن.دلتو مثل آینه صاف کن.از خدا برا همه خیربخواه.به افراد سالخورده ونیازمند در حد وسعت کمک کن.حتی برای پرنده ها آب ودون بپاش
.پیاده روی کن. یجا نشین.نماز بخون دعابخون.یکی دو روز آخر یه کم زعفران دم کرده بخور.خودم قبل از اینکه برم بیمارستان دوسه نوبت روغن زیتون خوردم.روزای آخرشکمتو باروغن زیتون خیلی اروم چرب کن.دائم ذکربگو که استرس ازت دور بشه.ان شاالله بسلامتی نی نی خوشگلت دنیا بیاد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌸🍃🔞🔞🔞
سلام خدمت حبیبه جان واعضای محترم گروه لطفاً این سوال وعکس رو اورژانسی تو گروه بذارید دستم شوهرم تو کارگاه گونی دوزی هنگام بریدن نخ اشتباهی دستش رو بریده وانگشتش اینطوری شده چند تا دکتر بریم گفت کاریش نمیشه کرد باید بذارین خودش خوب بشه الان خیلی اذیته مخصوصا موقع عوض کردن باند دکتر گفت یکماه طول میکشه تا خوب بشه و اینطوری شاید نتونه چند وقتی سر کار بره کسی راهکاری بلد تا انجام بدیم تا هر چه زودتر زخم دستش جمع بشه و خوب بشه یا کسی چنین اتفاقی واسش افتاده که دکتر واسش بخیه زده باشه چون فقط یه دکتر بهش
گفت بیا واست بخیه بزنم ولی شوهرم میترسه که انگشتش جمع بشه
اینم عکس انگشتش لطفاً منو ببخشید شاید حالتون بد بشه ولی چاره ای بجز راهنمایی شما دوستان نیافتم تا هرچه زودتر دست شوهرم خوب بشه ویه سوال دیگه برای رفع چربی داخل سفیدی چشم چه روش خانگی خوبه ممنون میشم اگه جواب بدید
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇🌻
@adminam1400
#چله_شهدا 🌻🍃
#شهید_دوم🌱
شهید حسین غلام کبیری❤️
ذکر صد صلوات ✅
قرائت سوره ی یاسین ✅
الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌿
ان شالله تا شب همگی انجام بدن 🙏
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چله_شهدا 🌻🍃 #شهید_دوم🌱 شهید حسین غلام کبیری❤️ ذکر صد صلوات ✅ قرائت سوره ی یاسین ✅ الهم صل علی
#زندگینامه 🌸🍃
زندگینامه اولین شهید فتنه 88 حسین غلام کبیری
«بسم الله الرحمن الرحیم»
شهید حسین غلام کبیری کسی که لقب اولین شهید فتنه را با خود دارد متولد سال 1370 در شهر ری تهران و از بسیجیان فعال با کد بسیجی 35501159 میباشد ، حسین غلام کبیری مانند دیگر شهدا و کشته شدگان فتنه88 گمنام نیست و در محیط های سایبری و فضای وبلاگ نویسی جمهوری اسلامی نام او بیشتر از دیگر شهدا و کشته شدگان فتنه88 به چشم میخورد اما همین بازتاب ها نیز در شان و منزلت این شهید بزرگوار نیست.
طبق اخبار واصله، رسانه ملی نیز در این قضیه کارنامه بسیار ضعیفی دارد و وبلاگ انسانم آرزوست درباره این مطلب این گونه مینویسد که: به راستی از ماست که بر ماست .وقتی در زمانی که ما باید از حسین غلام کبیری سخن بگوییم ، مرتبا درباره ی ندا مستند می سازیم، نا خود آگاه ندای کوه بزرگی کرده و بر یاد حسین گرد غفلت می افشانیم.اگر ما در رسانه ی ملی حسین را نشان داده بودیم،و اگر مظلومیت امثال او ،هیچ کس دل برای اشک و خون تمساح ها نمی سوزاند.اگر صدا و سیما پرده از دود جگر تفتیده ی مادران شهدای فتنه برمی داشت،ما از ترسمان ندا را شما و عزیزم خطاب نمی کردیم. و همان اوایل طوفان فتنه جرات می کردیم بگوییم او نیز یکی از فتنه گران بود که خود را به ثمن بخس فروخت.
از حسین غلام کبیری با عنوان فردی بااخلاق و باایمان مطرح می شود و این را همسایگان و دوستان حسین نیز تایید می کنند که این در مستند "خیابان شهادت" به کارگردانی سید محسن اسلامزاده و محصول گروه مستند سازی دیده بان که به بررسی زندگی شهید حسین غلام کبیری می پردازد به وضوح دیده می شود، پدر حسین غلام کبیری درباره ویژگی های او اینگونه میگوید : حسین خیلی مهربان بود ، خیلی بچهی ساده، با ایمان و خوبی بود. صبحها میرفت مدرسه تا ساعت چهار و ساعت چهار هم میرفت پایگاه تا ساعت ده و یازده شب؛ وقتی میآمد میگفتیم مگر تو درس و مشق نداری؟ میگفت خب مدرسه میروم پایگاه هم میروم، فرقی ندارد با هم. خلاصه حسین در این کارها خیلی فعال بود.
شوق برای شهادت در حسین غلام کبیری موج می زد و پدر شهید غلام کبیری این گونه از شوق حسین برای شهادت میگفت که : او علاقه زیادی به فیلم های دفاع مقدس داشت و هرگاه این فیلم ها پخش می شد او می نشت و آنها را تماشا می کرد حسین می گفت که من در اولین جنگ شهید می شوم.... حسین همیشه یک روز قبل از شهادت هر یک از امامان پیراهن مشکی می پوشید و گاهی از اوقات در خیابان راه می رفت و "حسین حسین" می گفت و بر سینه می زد و وقتی ما به او هشدار می دادیم که زشت است و مردم فکر می کنند دیوانه ای او در پاسخ می گفت:من حسینم و عشقم نیز حسین است.
والدین شهید غلام کبیری
از مادر شهید غلام کبیری اینگونه نقل شده است که: حسین مال ائمه بود، بیمهی ائمه بود. حسین در کودکی یک مریضیای گرفت، چهل روزش بود که دکترها جوابش کردند، یعنی تمام بیمارستان گفتند «این نمیمونه»، ما برداشتیم در ملحفه پیچیدیماش، آوردیم بیمهی امام زمانش کردیم، مریضیاش خوب شد، اصلا روز به روز بهتر و خوشگلتر شد. دکترها گفته بودند ناراحتی دارد، اصلا نمیماند.
شهید حسین غلام کبیری در بیست و پنج خرداد ماه سال هشتاد و هشت و در حین ماموریت بسیج در اغتشاشات تهران در منطقه سعادت آباد به شهادت رسید . نحوه شهادت غلام کبیری توسط یک خودرو بی پلاک پراید صورت گرفت که او را مورد سو قصد قرار داد و شهید غلام کبیری به شدت مجروح شد و بعد از انتقال به بیمارستان به درجه رفیع شهادت نایل گشت. حسن غلام کبیری پدر بزرگوار حسین غلام کبیری لحظه شهادت او را اینگونه نقل می کند که: بیمارستان رفتیم وقتی به او رسیدیم، یک ساعت بعدش تمام کرد ... پهلویش شکسته بود ... دست من را گرفت فشار داد، بلند شد آنقدر گریه کرد، اکسیژن دهانش بود، سرم دستش بود، بلند شد نشست دست من را فشار داد، گریه کرد اشک میریخت مثل ابر بهار، نمیدانستم دیدم فقط پاهایش بسته است، نمیدانستم که پهلویش هم شکسته است. گفتند پاهایش شکسته، گفتم عیبی ندارد، یکی دو دقیقه کنارش ایستادم گریه کردم، آمدم بیرون بعد از یک ساعت گفتند که تمام کرد. حرفی به آن صورت برای من نزد، چون اکسیژن در دهانش بود حرفی نزد که بگوید چه اتفاقی افتاده است، کجا رفته، برای چه رفته؟ بسیجی بود دیگر، به او ماموریت داده بودند برود سعادتآباد، از اینجا رفت سعادتآباد، آنجا شهید شد.
ماهنامه امتداد اینگونه از شهادت حسین غلام کبیری می گوید که : دکتر گفت: «دیگر دیر شده است. وقتی که بچه زردی میگیرد؛ آن هم به این شدت، زود باید جراحی شود ... » دلم شکست. ملحفه پیچیدم و بردمش خانه. گفتم: «یا صاحب الزمان(عج)! این پسر همنام جد بزرگوار شماست، او را بیمة موسی بن جعفر(ع) کردهام ... » خیلی گریه میکرد. آرام زدم به پهلویش.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چله_شهدا 🌻🍃 #شهید_دوم🌱 شهید حسین غلام کبیری❤️ ذکر صد صلوات ✅ قرائت سوره ی یاسین ✅ الهم صل علی
برای معاینه که بردیم، گفتند: «همان ضربة کوچک، کار خودش را کرد، دیگر به عمل نیازی نیست » رئیس بیمارستان میگفت: « عکسش را بدهید، میخواهم این معجزه را به همه نشان بدهم »
به هر حال حسین غلام کبیری از شهدای مظلوم بعد از انقلاب اسلامی می باشد که در راه جمهوریت و اسلامیت نظام به شهادت رسید و از یاد نبریم قطعه55/ ردیف24/ شماره2 را برای این روزها که هنوز که هنوز است خون امثال شهدایی مثل غلام کبیری است که سران فتنه را رسوا می کند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#همسرداری 🌿
زبان مشترک،درمان همه ی دردها
آیا تا به حال شده است که با همسر ، دوست و یا رییس تان در مورد موضوع مهمی صحبت کنید و او اصلا متوجه گفته های شما نشود و کاملا نسبت به آن بی تفاوت باشد؟ معمولا این حالت موقعی رخ می دهد که زبان شما با زبان طرف مقابل کاملا مغایرت دارد!
خانم ها اغلب با زبان احساس صحبت می کنند و بیشتر تمایل دارند در مورد اهداف و آرزوهای شان با همسرشان گفت و گو کنند. ولی متاسفانه بیشتر آقایان با این زبان آشنایی ندارند و ترجیح می دهند تنها با زبان عقل و منطق حرف بزنند .
اغلب مشکلات زناشویی دقیقا از همین نقطه آغاز می شود. زیرا خانم ها متوجه نیستند که آقایان به طور طبیعی و غریزی بدین صورت رفتار می کنند . بنابراین مشکل از این جا نشات می گیرد که زن و شوهرها با یک زبان مشترک با یکدیگر گفت و گو نمی کنند! خیلی به ندرت اتفاق می افتد که بتوانید به اجبار آقایان را وارد مسایل احساسی کنید و از آن ها بخواهید مانند شما فکر کرده و ابراز احساسات کنند. ناراحت شدن و عصبانیت نیز در این گونه موارد هیچ فایده ای ندارد. در این حالت بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که از یک ابزار ارتباطی قدرتمند استفاده کنید تا آن ها به راحتی متوجه نیازها، عواطف و احساسات شما بشوند.
این ابزار به کارگیری زبان مشترک است. یعنی شما باید یاد بگیرید در شرایط گوناگون از جملات عاطفی و دوستانه ی به جا و مناسبی استفاده کنید تا خیلی سریع به یک زبان مشترک دست یابید. بعد از مدتی شاهد خواهید بود همسرتان برای گفته های شما ارزش بیشتری قایل می شود و ارتباط گرم تر و صمیمی تری پیدا می کنید. بگذارید در این جا مثالی برای شما بزنم: اگر من بخواهم به کسی بگویم چه قدر برایم ارزش دارد ، می توانم این طور بگویم: "به نظر من، تو واقعا عالی هستی!" این جمله بد نیست ولی به درستی نمی تواند ارزش و اعتبار شخص مورد نظر را به تصویر بکشد. بهتر است گفته شود: " تو برای من از هر چیز دیگری در دنیا با ارزش تری" یعنی برای من مانند یک جواهر هستی. آیا فکر نمی کنید جمله دوم تأثیر بیشتری بر روی طرف مقابل تان می گذارد و او بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرد؟ شما با این گفته تصویری در ذهن او ترسیم می کنید که او به ندرت می تواند آن را فراموش کند. به همین دلیل است که می گوییم در ارتباطات سعی کنید تصویری در ذهن طرف مقابل به وجود آورید که غیرقابل پاک شدن باشد و همواره در ذهن او باقی بماند.
ارزش تصویر ذهنی مثبت از هزاران کلمه و جمله بالاتر بوده و تاثیر آن به مراتب بیشتر خواهد بود.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌸🍃
سلام خسته نباشید .راهه درمانی برای درمان عفونت قارچی که ب این شکل هست . دارید؟
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇🌻
@adminam1400
#دردودل_اعضا ❤️🍃
سلام پسری دارم بیست و سه ساله
باور کنید برای تربیتش هیچ کم نذاشتم
وقتی کودک و نوجوان بود چند جزو قران را حفظ بود و با صوت زیبایی قران می خوند
درسش خوب بود و مدرسه تیز هوشان درس می خوند اخلاقش خوب بود
یه دانشگاه خوب توی تهران قبول شد
کم کم متوجه تغییرش شدم دیگه نماز نمی خوند یه روز از دانشگاه زنگ زدن که حالش بد شده نمی دونید با چه حالی از اهواز رفتم تهران
تازه فهمیدم سیگاری شده و گل و حشیش هم مصرف می کنه
دانشگاهش را انتقال دادم به اهواز که بالا سرش باشم به هزار زحمت دانشگاهش را تمام کرد چند بار گذاشتمش کمپ ولی فایده نداشت دوباره از اول
خدا را شکر رفت سر کار ولی هیچی عوض نشد اول ماه تموم حقوقش را مصرف می کنه و از وسط ماه کم میاره و شروع به بداخلاقی و فحاشی می کنه حتی به من که مادرش هستم فحش میده
میونه اش با پدرش خیلی بد است اصلا با هم حرف نمی زنن قبلا از پدرش پول قرض کرد و نتونست بهش بده واین باعث دلخوری شد البته شوهرم ازش به خاطر مصرف مواد هم عصبانی است خلاصه خیلی وقته با هم حرف نمی زنن همسرم هم گوش نمیده که با محبت اون را به راه بیاره میگه من ازش ناامید شدم میگه من ارزوی مرگ پسرم را می کنم میگه من مدتها است که باور دارم پسری به اسم مهدی ندارم
به من بگید چکار کنم ایا دعایی هست بخونم و اوضاع خوب بشه
من تنها میتونم محبت کنم البته از محبتم سو استفاده می کنه ازم پول می گیره و اذیتم می کنه
تو رو خدا بهم بگید جکار کتم ایا نماز یا دعا یا قرانی هست که این بچه دوباره به راه راست برگرده
به خدا خسته شدم از صبح تا عصر سر کار هستم وقتی بر می گردم خونه یا خمار میبینمش یا خواب
یا در حال خوردن ، خیلی چاق شده از بس می خوره وقتی چیزی استفاده می کنه مرتب می خوره یا اب یه می خوره
همسرم غر میزنه اصلا توی خونه ارامش نیست محبت نیست فقط داد و دعوا
من و همسرم اهل نماز هستیم مت مرتب قران می خونم ولی نمی دونم چرا اینجور شده وضع خونه مون
جوری شده که دخترم اصلا دوست نداره خونه بمونه مرتب می خواد از خونه بره بیرون
تورو خدا به من راه حل بدید بگید چکار کنم که ارامش به خونه برگرده مه این پسر اهل بشه
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#عارفانه 🌱
در محضر شیخ محمداسماعیل دولابی🍃
دل های مومنین که به هم وصل می شود ، آب کر است . وقتی به علی (ع) متصل شد ، به دریا وصل شده است . شخص تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود . ولی آب کر نه تنها نجس نمی شود بلکه متنجس را هم پاک می کند .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 ستاره روزهایی که تنها بودم به من سر میزد چادری شده بود خیلی عوض شده بود اصلا انتظ
#داستان_زندگی 🌸🍃
نمیدونم چرا اینجوری شده بودم، لحظه ای نمیتونستم چشم ازش بردارم هر بار که نگاهم بهش می افتاد می دیدم اونم منو زیر نظر داره، باید باهاش حرف میزدم ولی موقعیتش نبود. انگار اون هم میخواست با هم صحبت کنیم
ستاره هم خیلی محکم می گفت اصلا شک نکرده و نگرانی من بی مورده
میگه چند بار غیر مستقیم ازش سوال کرده ولی اصلا حرفی نزده که شک کنه، امیدوارم همینجوری باشه.. ایشالا که در کنار هم خوشبخت باشند.
بعد از شام کاوه همه ی ظرف ها را جمع کرد و به کمک ستاره گذاشتند توی آشپزخونه، من هم کادوشو تقدیم کردم و رفتند
یک لحظه از نظرم دور نمی شد... توهم و خیال ، تمام وجودمو گرفته بود محبت های کاوه، بچه ی تو شکمم... همه و همه منو دیوانه می کرد
نگاه های امیرعلی،، میدونم که پسر مومن و با خداییه ولی حتما فهمیده مطمئنم اونجوری که اون نگاهم میکرد لو رفته همه چی
داشتم خفه میشدم .
با اینکه هیچ رابطه و حرف بین ما نبوده دو دقیقه تو مغازه همدیگررو دیدیم انگار تمام جزئیات چهره م به یادش مونده بود ...
تو دلم آشوب بود، از اونجایی که کارت مغازه رو نگه داشته بودم بهش زنگ زدم.
_سلام
+سلام، منتظرتون بودم...
_راست میگین؟ مگه میدونید من کی ام؟
+اره فرشته اید دیگه، همون فرشته ی جلوی مغازه ی من که بالهای خودشو داد به ستاره و دیگه فرشته من نبود
همونی که منو بازی داد
نتونستم ادامه بدم و قطع کردم و زدم زیر گریه، تا شب حالم بد شده بود و بچه انگار تکون نمیخورد
کاوه که اومد رفتیم بیمارستان گفت این هفته ی آخر خیلی باید مراقب باشیم.
مجبور شدند منو بستری کنند همه میومدن ملاقات و می رفتند، مامان که شب و روز کنارم بود، یه شب هم ستاره پیشم موند
وقت ملاقات امیرعلی هم اومد، یک لحظه که تنها شدیم گفتم من شرمنده ام فکر نمیکردم اینجوری بشه.. به خدا از آن روز که تلفنی صحبت کردیم حالم بد شده کارم به بیمارستان کشیده....
اشک توی چشماش حلقه زده بود میگفت منو تو بد وضعیتی قرار دادی.. من عاشق همون فرشته ی جلوی مغازه شدم، من به انتخابم شک داشتم که بعد از دیدن تو فهمیدم قضیه چیه کاش بهم میگفتی شوهر داری و هیچ وقت این بازی و راه نمینداختین کنار ستاره خوشبخت نیستم، گناه ستاره برام بخشودنی نیست
ولی با جدا شدن از ستاره هیچی درست نمیشه من خودمم مقصرم نباید باهاش ازدواج میکردم اشتباه کردم...
_نه این حرفو نزن ستاره خیلی بهتر از منه اونم بچگی کرده نگفته فکر کرد تو متوجه نمیشی
+میدونم که عاشق تو باشم گناهه ولی من از همون روز عاشق تو شدم من نمیدونستم تو نامزد داری ولی اون عشق از ذهن من پاک نمیشه .. حتی اگر بالهای فرشته ام رو شونه ی فرد دیگه ای باشه و خودش برای دیگری
من نمیخام گناه کنم شما متاهلی و من عذاب وجدان دارم از این عشق..
با اومدن ستاره حرف قطع شدو خدا حافظی کردند و رفتند. تنها شده بودم نمی تونستم فکر نکنم. نمی تونستم تو ذهنم مرور نکنم.
شاید اگه راستشو گفته بودیم بهش همون موقع همه چیز تموم میشد و کار به اینجا نمیکشید...
فقط ذهنم دگیر فکرو خیال هایه ناجور بود.
کاوه، ستاره، خانواده ام... نمی دونم همه جور فکری از سرم رد میشد. همش فکرهام خطا بود هرچی سعی میکردم خودمو اروم کنم نشدنی بود افکارم خراب شده بود.
باصدای بچه ام که زنگش تو گوشم میپیچید به هوش اومدم بچه ام بدنیا آمد من مادر شدم.. اشک میریختم از شوق دیدم فرزندم.
با بدنیا آمدن فرزندم سعی کردم برنامه ریزی کنم تو زندگیم که کمتر امیر علی و ببینم، هردوتامون وقتی با هم روبرو می شدیم بهم میریختیم.
مستانه دختر نازو عزیزم روز به روز بزرگتر میشد ولی شیفت کاریو شغل کاوه خیلی زندگی با یک بچه ی کوچیک و سخت میکرد.
شب و روزی که شیفت بود مجبور بودم اگه بچه مریض میشد نصفه شب بچه رو تنهایی ببرم دکتر... و هزاران هزار گرفتاری دیگر که با شغل کاوه داشتم.
ستاره تماس گرفت و با خوشحالی تمام خبر داد تا ماه اینده قراره عروسی بگیرن و دنبال تالارو خونه ان.
از جهتی دلم قرص شد امیر علی چسبیده به زندگیش، منم با بچه ام و کاوه خوشبختم و سرگرم دخترم هستم.. گذر زمان همه چیزو درست میکنه....
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام هم گروهای عزیز من یع سوال داشتم اگه میشه زود جواب بدین تا وقتش نگذشته دختر ازمو
#پاسخ_اعضا 🌸🍃
عزیزم مریم گلی داستان زندگیت رو خوندم خیلی برات ناراحت شدم
ب نظرم تو زندگی شما بزرگتراتون خیلی مقصر هستن وقتی دونفر همدیگه رو انقد دوست دارن چرا انقد اصرار میکنن ک شما با هم نباشید
الان زندگی تو و امیر علی ک خراب شد، شد؛باعث شد شوهر شما و خانم امیر علی و دوتا طفل معصوم دیگه هم زندگیشون خراب بشه؛واقعا بزرگترا مدیون شما هستن بخاطر جوونی و گریها و سختی های ک اونا باعثش بودن؛ در حق شما ظلم کردن؛الان هم با این شرایط زندگی ب نظرم طلاق بگیرید بهتر هس؛چون علاقه ای ک ب وجود نیومده بینتون فقط یه ظلم دیگه داره ب شما میشه؛اگه خانواده هم پشتتون هستن دختر تا ۷ سالگی نگه داریش با مادر هس ؛وکیل بگیرید ک بتونه کلا با شما باشه ولی باباش هم بره ببینه؛
حداقل بقیه زندگیتون بتونه خوشبخت بشی؛
امان از دست بزرگترایی ک اینجوری برا زندگی بچهاشون تصمیم میگیرن؛من با تمام وجود شما رو درک میکنم ک چ سختی کشیدید ک شما رو از کسی ک دوسش دارید دور کردن؛ و خیلی اعصابم ب هم ریخت
اگه اونجا بودم بدون یه ذره شک ب هر جوری بود کمکتون میکردم ک اینجوری نشه زندگیتون؛
دیگه تقدیره چ میشه کرد
آرزوی سلامتی و دل خوش برات دارم مریمی
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام علت ریش ریش شدن اطراف ناخن کمبودروی یاهمان زینک است
خانمی که این مشکل راداشت بایدقرص زینک پاورازداروخانه تهیه ومصرف کنن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام ادمین جان برای اون خانمی مینویسم که بخت خواهرش روخانواده نامزدش بستن وطلاق هم گرفته ولی بازبختش بسته ست
عزیزم اول اینکه پیش دعانویس نروید
دوم اینکه خواهرت بایداسمش روعوض کنه
وتاچهل وپنج روزبدون وقفه سوره بقره رابخواندیابشنود
انشاالله به حق محمدوآل پاک محمد
دست های شیاطین واجنه اززندگی شماکوتاه وبرداشته خواهدشد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خانمی که دخترشان برااموزگاری یادگیری قبول شدن دبیری بهتر هست ازهرلحاظ
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
خانمی که مادرشوهرتون پادرد داره میخواین برین مشهد اونجاتوصحن ماشین هست ویلچرو هست نهایتا سختتون باشه اون بزارین توهتل یه بارشمابرین زیارت شوهرتون پیشش باشه یه بارم شوهرتون بره زیارت شماپیشش باشین
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خانمی که گفتین شوهرتون ۳ ماه ازخونه دوره وقتیم میادمیره خونه پسرعمویش تامیتونید۴قلوبخونید ،سوره مزملوهرروزبخونیدحتما حمام میرید غسل قیس بن قرنی انجام بدین سربه راه میشه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام ب خانم حبیبه عزیز ازخدا برا خودش وخانواذش عاقبت بخیری دنیا آخرت طلب میکنم عزیزی،ک گفت میخواد برا دختر کلاس هشتم راهنماییش جهیزیه بخره خواهر عزیز هیچوقت اینکارو نکن جارو تو زندگیت تنگ میکنی جاتم زیاد بود منظورم انباره کار درستی نیست چ بخوای چ نخوای زمان ک میگذره بفاصله دو سال از،مد میرن چون خودم این اشتباه رو کردم شما نکنید من هفت ساال پیش آخرین مدل سامسونگ پنجاه اینچ برا دخترم خریدم الان شصتو پنحم اومده با کارایی و مدل بالاتر ب خواهرشوهرم اینو گفتم ولی گوش نکرد اشتباه منو تکرار کرد الان برای دختر دومم فقط طلا میخرم طلا خریدم گرم سیصدو سی هروقتم لازم شد جهیزیه بخرم طلا رو میخرم ب روز جهیزیه میخرم برا دخترم بیشترش رو فروختم بعضیش هم خودم استفاده کردم ولی الان شدن باردوشمون کلی فضای زیر زمین خونم رو اشغال کردن حتی بخاطر اونا نمیشه خونم رو بفروشم خودم اومدمدکرج مستاجرم فک اونهمه پولو ژلا میخریدم الن چن صد ملیون پولش بود بنظرم سکه یا طلا بخر خیلی عالی ب وقتش،بکارت میاد من هشت ساله موقعیتش پیش نمیاد ازدواج کنه دخترم خوشگل و باوقار ولی بختش بستس بهترین خواستگار میاد ولی جور نمیشه سر کتاب باز کردم گفته بخاطر جهیزیش سر زبونا افتاده چشم خورده هرکاری میکنیم شوهرم راضی نمیشه بفروشیم میگه باید بعدا چند برابر بخریم من خریدم شما نخر بخدا طلا بخر اونم بجز خودت نزار کی بفهمه بدخترتم نگو تا کسی نفهمه بلای من سرت نیاد ببخشید زیادذشد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام در جواب خانمی که میخواد برا دخترشون از الان جهیزیه بخرند
دنیا دنیای مد و اینجور چیزاست
بنظرم الان چیزی براش نگیرید واگر پول دستتون میاد طلا بگیرید براش
هرموقع قسمت شد خواست بره سر خونه زندگیش طلاهارو بفروشید و به سلیقه خوش براش بگیرید
اگر چهیزیه بگیرید ممکنه از مد بیفته یا دخترتون خوشش نیاد، اگر پول نگه دارید که بی ارزش میشه و چند سال بعد نمیشه باهاش چیزیخرید ولی طلا ارزشش ثابت هستش و این بهترین راهکاره از نظر بنده
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽