12.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❗️ قابل توجه اراذل 5+1
👍 این یکی از کلاهکهای هستهایه
❤️حُبُّ الْحُسيْنْ اَجِنَّنی
اطلاعات شخصی شهید:
نام: سردار شهید جواد فتاحی
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: ۱۳۳۷/۰۴/۱۵
سن: ۲۳ سال و ۱۰ ماه
محل تولد: اردکان
مدرک: دانشجو ترم ۵ رشته زمین شناسی
وضعیت تاهل: مجرد
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۲/۱۰
نام عملیات: بیت المقدس
محل شهادت:جاده ی آبادان خرمشهر
نحوه شهادت: اصابتترکش به سر
محل خاک سپاری: بهشت شهدای اردکان
مدت خدمت در جبه: ۴ دفعه به مدت ۹ ماه
زندگی نامۀ شهید گرانقدر سردار جواد فتاحی
در پانزدهم تیرماه سال ۱۳۳۷ هجری شمسی در محلهی فقیرنشین اردکان و در خانوادهای متدین و کشاورز و مستضعف کودکی چشم به جهان گشود که بعدها از افتخارات شهر اردکان محسوب شد.
خانوادهی متدین و ولایی محمد فتاحی به عشق اهلبیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) و هم بنا به اصول اعتقادی خود نام این کودک را جواد گذاشتند که جواد هم نام فرزند صاحب کشور ایران امام رضا (علیه السّلام) بود و هم از نامهای خداوند سبحان.
جواد با دسترنج پدری متدین از کار پر مشقّت کشاورزی و در دامن پرمهر مادری متعهد و ولایی کودکی را پشت سر گذاشت. همگام با رشد جسمی، پایههای تفکر مذهبی و دینیاش نیز مستحکم گردید.
قبل از ورود به دبستان به مکتب رفت و دوران مکتب را با موفقیت طی کرد و قرائت قرآن و اصول و فروع دین را فراگرفت. در دوران مکتبخانه بسیار باهوش و کنجکاو بود و مرتّب از موضوعاتی چون نماز٬ اصول و فروع دین سؤال میکرد.
پس از ۶ سالگی وارد دبستان فردوسی اردکان شد. دورهی ابتدایی را با موفقیت تمام پشت سر گذاشت و از دانش آموزان ممتاز شهرستان محسوب میشد؛ بهطوریکه در کلاس پنجم رتبهی دوّم شهرستان را به دست آورد. دورهی متوسطه را در دبیرستان شرف اردکان در رشتهی تجربی گذراند.
جواد از دانش آموزان برجسته و شاخص در دبیرستان شرف بود. هم مورد توجّه و علاقهی مسئولین دبیرستان بود و هم دانش آموزان او را دوست میداشتند.
بسیار مؤدب و متین و دوستداشتنی بود. در کلام و رفتارش همواره جدیت موج میزد و همیشه لبخند ملیحی بر لب داشت.
سادهپوش و سادهزیست بود. برای همه احترام قائل بود، در کارهای کشاورزی و خانه به پدر و مادر کمک میکرد. پدر و مادر در نزد او احترامی خاص داشتند. او عاشق قرآن بود. همیشه بعد از نماز صبح تلاوت قرآن داشت و به دیگران هم توصیه میکرد. در مراسم مذهبی محرم و رمضان حضوری فعّال داشت. بسیار مرتّب بود و از افراد لاابالی خوشش نمیآمد. از یاددادن آنچه آموخته بود به دیگران مضایقه نمیکرد.
درزمینهی ادبیات و خوشنویسی و شعر و عرفان استعداد خوبی داشت. به ورزش خصوصاً فوتبال علاقه داشت و خود فوتبالیست زبده بود. صحبت و کلام او بهقدر ضرورت بود. از گزافهگویی و کلام بیهوده پرهیز میکرد. در پی نام و نشان نبود و از اینکه مطرح شود، گریزان بود. خدمت و کاری که برای انقلاب میکرد هرگز بازگو نمیکرد.
جواد از دانش آموزان فعّال زمان خود در دبیرستان شرف بود. در جلسات کتابخوانی٬ دعای کمیل٬ جلسهی گفتوشنود دینی که مهمترین جلسهی مذهبی آن زمان در اردکان بود حضوری فعّال داشت. به خاطر عدم ثبتنام در شاخهی جوانان حزب رستاخیز از امتحانات نهایی محروم شد. پس از شرکت در کنکور سراسری در سال ۱۳۵۶، در رشتهی مهندسی زمینشناسی دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. در دانشگاه اصفهان در صف دانشجویان متعهد و مبارز دانشگاه قرار گرفت.
دوران دانشگاه او همزمان بود با دوران شروع و اوج انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) و تظاهرات میلیونی مردم در مخالفت با رژیم ستمشاهی پهلوی که کمکم ردههای درس دانشگاهی نیز تعطیل شد. درنتیجه وقت جواد در مبارزات داخل دانشگاه یا در شهر اصفهان و گاهی در اردکان میگذشت. بیشتر وقتش در شبها از نیمههای شب تا صبح به کار پخش اعلامیه و نوارهای امام میگذراند. او یکی از اعضای اصلی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اصفهان بود.
از طریق ساواک و پاسگان (گارد) دانشگاه مورد شناسایی قرار گرفت. یکبار در تظاهرات دانشجویی از ناحیهی پا به شدّت مجروح شد. جواد با پیروزی انقلاب بهمحض تشکیل جهاد سازندگی با توجّه به توان فنی مهندسی که داشت در کنار جهاد گران قرار گرفت و به یاری محرومان شتافت. او درراه اندازی جهاد سازندگی اردکان نقش محوری داشت.
در سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در سپاه اصفهان با فعالیت درزمینهی فرهنگ و تبلیغات، یکی از مسئولین اصلی بخش فرهنگی و روابط عمومی سپاه با مردم و جبهههای جنگ گردید.
جواد عاشق انقلاب و شهادت و در یککلام او عاشق دیدار و وصال پروردگارش بود و همهی خدمات و اعمالش بهانهی این وصال بود.
بااینکه تازه از جبهه برگشته بود، چون زمزمهی عملیات شد و دوستانش تصمیم به رفتن جبهه داشتند، او نیز با اصرار با آنها حرکت کرد؛ گویا به او الهام شده بود که این دفعه مژدهی وصل است و دیدار محبوب و معشوق.
او دیگر خودش نبود؛ همهی وجودش الهی شده بود؛ و شهادت که عمری در آرزویش بود، او را در کربلای شلمچه دعوت میکرد و بهسوی خود میخواند.
سرانجام لحظهی وصال فرارسید. در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۰ در عملیات بیت المقدّس در محور آبادان – خرمشهر براثر اصابت ترکش، روح بلندش از قفس کوچک جسمش به ملکوت اعلی پرواز کرد و با شهادتش به وصال محبوب نائل گشت و بر مولایش حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) مهمان شد.
32.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ۴ توصیه مهم به نوجوانان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از شهیدان تا به خدا رسیدن
شهيد باكري:
عزيزانم! اگر شبانهروز شكرگزار خدا باشيم كه نعمت اسلام و امام را به بما عنايت فرموده، باز هم كم است.
آگاه باشيم كه صدق نيت و خلوص در عمل، تنها چارهساز ماست. ...بدانيد اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست.
هميشه به ياد خدا باشيد و فرامين خدا را عمل كنيد. پشتيبان و از ته قلب مقلد امام باشيد.
اهميت زياد به دعاها و مجالس ياد اباعبدالله (ع) و شهدا بدهيد كه راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربيت حسيني و زينبي بيابيد و رسالت آنها را رسالت خود بدانيد.
و فرزندان خود را نيز همانگونه تربيت كنيد كه سربازاني با ايمان و عاشق شهادت و علمداراني صالح و وارث حضرت ابوالفضل (ع) براي اسلام بار بيايند.
🥀🥀🥀
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ مصادف است با ۱۹ شوال
📿ذکر روز چهارشنبه: یا حَیُ یا قَیوم (صد مرتبه)
✅ذکر روز چهارشنبه موجب عزت دائمی میشود.
💐شادی روح شهدا صلوات ازشهیدان تا رسیدن به خدا
✅ شبی با شهدا بیاد سردار شهید جواد فتاحی
🕒 پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت ماه ساعت ۸ شب
🕌 حسینیه بزرگ کوشکنو اردکان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@khadem_alshohada_ardakan
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ۵ سال پیش در چنين روزی آمریکا از برجام خارج شد
▪️مرور این سخنرانی جناب آقای ظریف خالی از لطف نیست ازشهیدان تا رسیدن به خدا
🔰خوابهای عجیب پدر شهید اردکانی!!!
🌷آنان که به شهیدان ایمان دارند، حتما بخوانند!🌷
🔸سهشنبه شب، نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۲ مهمان خانه سردار شهید جواد فتاحی شدیم. روزهای سالگرد این شهید خاص اردکانی است. از خاطرات و مقام او پراکنده شنیده بودم. اما اینبار روزی شده بود تا قصه خوابهای عجیبی که پدرش، حاج محمد فتاحی دیده بود را از خودش بشنویم.
🔹چهار خوابی که در حدود چند ماه اخیر دیده بود و آخرینش برای همین چند روز قبل، در ایام سالگرد شهید جواد بود. حاج محمد، پدر سردار شهید جواد فتاحی شروع به بیان کرد. قصههای این چهار خواب با جزییاتش زیاد است که ضبط کردیم اما این جا به خاطر قولی که به پدر شهید دادیم و عهدی که با خود شهید بستیم خلاصه آن را مینویسم.
🔸پدر در خواب میبیند که از دنیا رفته است. از قبر برمیخیزد و وارد یک بیابان نورانی میشود. فرزند شهیدش جواد را همراه یک نفر دیگر میبیند. جواد او را صدا میزند. جواد سر در بدن نداشته است. (نحوه شهادت جواد اصابت ترکش به سر بوده است.) اما بدن جواد با پدر شروع به صحبت میکند. بعد از اینکه جواد، پدر را در یک جایگاهی مینشاند به او میگوید: «باید به مردم بگویی که شما (پدر شهید) هفتاد نفر را شفاعت میکنی!» و این جمله را با اشاره و تأکید، سه مرتبه تکرار میکند.
🔹حاج محمد از خواب بیدار میشود و ساعت را میبیند. دقیقا ساعت دو بامداد! میگذرد و پدر شهید بخاطر اینکه کسی این خواب را باور نمیکند و از آن طرف موجب مسخره شدن میشود، خواب را تعریف نمیکند و نمیگوید.
🔸بعد از چند روز دوباره خواب میبیند. این بار، شهید جواد با همان حالت سر بریده و همان همراه نورانی، به خانه خودش میآید. جمعیت زیادی برای دیدار با جواد آمدهاند. پدر، خودش را به جواد میرساند. جواد از پدر میپرسد که آیا آن خواب و قضیه شفاعتش را برای دیگران گفته یا نه؟! پدر میگوید که کسی باور نمیکند و مسخره میکنند. جواد تاکید میکند که باید بگویی و این حرف را پخش کنید.
🔹پدر از خواب بیدار میشود و باز هم همان ساعت دو بامداد بوده است. بعد از این خواب دوم، پدر شهید برای بعضی افراد خاص نقل میکند اما عمومی نمیشود.
🔸سومین بار، خواب میبیند که شهید جواد آمده است و میخواهد او را به سفر مکه ببرد. این خواب نیز عجیب و طولانی است. فقط یک نکته اینکه در این خواب، شهید، امام جمعه سابق اردکان، مرحوم بهجتی را به پدرش نشان میدهد.
🔹این خواب نیز دقیقا ساعت دو بامداد بوده است. میگذرد تا برای بار چهارم، چند روز قبل از همین دیدار ما با خانواده شهید، پدر باز هم جواد را در خواب میبیند.
🔸این بار، جواد به خانه میآید و از پدر میپرسد آیا آن خواب اول و قضیه شفاعتش را پخش کرده یا نه؟! وقتی پدر میگوید نه، جواد خیلی ناراحت و عصبانی میشود و میرود!
🔹حاج محمد وقتی قصه خوابهایش را گفت، با حالتی بود که انگار ما هم باور نمیکنیم. اما با باور قلبی خود به او گفتیم که ما این خواب را رویای صادقه میدانیم و باور داریم. زیرا عین متن روایات و کلام علما و خاطرات بسیاری از شهدا است.
🔸وقتی در روایات متعدد بر مقام شفاعت شهدا تاکید شده و از آن طرف بر احسان شهدا به والدین خود واقف هستیم و اینکه یکی از موارد احسان، موضوع مقام شفاعت است. وقتی که در کلام و خاطرات زیادی داریم که از مقام ویژه پدر و مادر شهید گفتهاند و وقتی که امام راحل از مادران شهدا در جمعی طلب شفاعت میکنند و وقتی که امام خامنهای در خانه یک شهید از مقام شفاعت پدر و مادر آن شهید میگویند، و با توجه به خیلی از دلایل محکم دیگر، ما نیز به این خواب باور داریم.
🔹از حاج محمد خواستیم تا ما را هم در لیست شفاعت خود قرار دهد. حتی آن را نوشتیم تا به رسم یادگار و تحکیم این عهد بماند. همانگونه که بسیجیان و شهدا، قولهای خود را مکتوب میکردند.
🔸به پدر شهید قول دادیم و با خود شهید جواد فتاحی عهد بستیم تا آنجا که میتوانیم، حرف شهید را منتشر کنیم. هرچند شاید بعضی باور نکنند و حتی تمسخر کنند اما هیچ اشکالی ندارد زیرا روش خود قرآن همین است که حقیقت را بگویید حتی اگر کسی باور نکند آنجا که از زنده بودن شهدا میگوید و در پایان بر عدم این احساس و باور تاکید میکند (ولکن لاتشعرون) و هم اینکه میدانیم و یقین داریم اگر شهیدی این را خواسته است حتما مؤمنان و طالبان حقیقتی را سراغ دارد که این خواب و این جمله، موجب یافتن بیشتر حقیقت برای آنها خواهد شد.
🔰 پی نوشت:
اگر میخواهید در عهد با این شهید و پدرش شریک و همراه باشید، این مطلب را برای دیگران بفرستید، یا آنگونه که خودتان صلاح میدانید در نقل و نشر آن یاری کنید.
🌅 توضیح تصویر:
سردار شهید جواد فتاحی اردکانی و پدر بزرگوارش حاج محمد!
✍️ اردکان، بینالطلوعین چهارشنبه ۱۴۰۲/۲/۲۰
#شهید_جواد_فتاحی_اردکانی