به فکر نمازت باش -----> مثل شارژ موبایلت!🌱
باصدای اذان بلند شو -----> مثل صدای آلارم موبایلت!
از انگشتانت برای ذکر استفاده کن -----> مثل صفحه موبایلت!
قرآن را همیشه بخوان -----> مثل پیام های موبایلت!
منتظر امام زمانت باش -----> مثل بیقرار یک تماس مهم از موبایلت!🌱
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
بهخداهیچکسیدرنظرمغیرتونیست
لاشریکلکلبیکخیالتراحت⛲️ . .
#شعریازمھدیدرویشزاده
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤪😎🤞
#دهــہفجــر
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
⊰•🖇°📃•⊱
⇜ #تلنگرانــہ
.میگفت...
فعالِمجازۍکہزیادداریم
اماآقاصاحبالزمان
دنبالِفعالِ مهدوۍ هستند..!(:
#بہخودمـونبیایم
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
حاجقاسممیفرمایند
ڪھاگرڪسۍصداےرهبرخود
رانشنودبہطوریقینصداے
امامزمانعجخودراهمنمیشوند(:💔!
- پیروخطرهبرباشیم✌️🏿!
شهیدمحسنحججۍ:
خودتانرابرا؎ظهورامامزمان
روحۍلڪالفداوجنگباڪفار
بہخصوصاسرائیلآمادهڪنید
ڪہآنروزخیلۍنزدیڪاست..!
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
✅عاقبت نیکی به پدر و مادر
✍امام صادق(ع) فرمود:هنگامی که حضرت موسی(ع) مشغول مناجات با پروردگارش بود، مردی را دید که در زیر سایه عرش الهی در ناز و نعمت است، عرض کرد:
خدایا این کیست که عرش تو بر او سایه افکنده است؟خداوند متعال فرمود: او نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود و هرگز سخن چینی نمی کرد.
📚بحار الانوار، ج 74
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
⛓ #تباهــیات ➣
رفیـقسنشهادت
ڪمڪمبہدههنودهممیرسد...؛
وتوهنوزدرگیـراینهستےڪه
فلانقسمتسریالازدستندی ..!👀
میدونـيکہخیلیخجالتداره..!💔
حرفبیعمل..!🥀
مردومردونهبیایید
بهجاےپروفایلهامون
توےشناسنامهباجوهرقرمزبنویسنـد
بهشہادترسید..✨♥️
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
•『🐬』•
⇦ #حدیــث
✍️امام الصادق (علیه السلام) :
ياد مرگ : خواهشهاى نفس را مىميراند ، و رويشگاههاى غفلت را ريشهکن مىکند، و دل را با وعدههاى خدا نيرو مىبخشد ، و طبع را نازک مىسازد ، و پرچمهاى هوس را درهم مىشکند ، و آتش حرص را خاموش مىسازد ، و دنيا را در نظر کوچک مىکند !
.
📚 بحار الأنوار ، ج ۶ ، ص ۱۳۳
.
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
-¦🚗🔗¦-
بہخاکِکربلاسجدهِکردهامعمرۍ
کہبویتربتپاکِتوخیزدازکفنم
کریمترزکریمانِروزگارتویی
گناهکارترازهرگناهکارمنمࢱ(:🥀!
#دلــۍ
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌟 نماز توسل به آقا جوادالائمه در روز چهارشنبــه🌟
بعد از نماز عصر دو رکعت نماز هدیه به آقا امام جواد (علیه السلام) بعد از سلام نماز 146 مرتبه
ماشاالله لا حول و لا قوه الا بالله
برای حاجات بسیار مجرب است.
التماس دعا
✨
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج ✨
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ڪلیپ
#استاد_شجاعــۍ
✨ چرا خدا دعامو اجابت نمیکنه؟!چرا منو نمیبینه؟! چراصدامو نمیشنوه؟!اصلا انگار خدا با من لجه
💫أین الرجبیــون
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🌛اولین شبجمعهی ماه رجب، شبآرزوهاست!
یعنی چی شبِ آرزوها؟
یعنی باید بشینیم و آرزو کنیم؟ خب که چی؟
#لیلةالرغائب
#ماهرجب
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#استوری
🌸͜͡🎉
یا باقرالعلوم جہان شد گداے تو
شرمنده عنایٺ و لطف و عطاۍ تو
یا باقرالعلوم تو دریای رحمتے
قطره چگونھ مدح بگوید برای تو
🌸¦⇠#السݪامعلیڪیاباقرالعلوم
🎉¦⇠#شبولادتامامباقر
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
كانال تخصصى هروله_۲۰۲۲_۰۲_۰۲_۲۱_۱۱_۳۳_۳۷۲.mp3
6.64M
#سرود🌸🌈
•شب اول رجب،شب 💐💐
تولد نوه ی اربابه ....
#میلاد_اماممحمدباقر💐
این نماز توبه را امشب بخوان با شور و حال...
تا که باشی پاک و طاهر پیش ذات ذوالجلال
❗️خیلی مهم
✅ نماز شب اول ماه رجب (امشب) که اثرش 👈 پاک شدن از تمام گناهان 👉 ذکر شده:
بعد از نماز عشاء دو رکعت نماز بخواند، در رکعت اول بعد از حمد یک مرتبه انشراح و سه مرتبه توحید ، در رکعت دوم بعد از حمد سوره های انشراح ، توحید ، فلق و ناس (هر کدام یک مرتبه) قرائت شود.
بعد از اتمام نماز سی مرتبه لا اله الا الله و سی مرتبه صلوات بفرستد.
✅ منبع : کتاب شریف مفاتیح الجنان
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@azshoghshahadat
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌷ازشوقشھادٺ🌷
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان پرواز شاپرک ها 3⃣فصل
🕊🌿✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🕊🌿✨
🌿✨
✨ ﷽
💌رمان پرواز شاپرک ها
3⃣فصل سوم از روزی که رفتی
#part198
زینب به یاد آورد...
محمدصادق روبرویش، روی تخت ایلیا نشسته بود. زینب دلش به این
ازدواج نبود ولی ناچار به حرف های محمدصادق گوش داده و سوالاتش را جواب میداد. از خواسته هایش میگفت و میشنید.
زینب سادات: من میخوام یک زندگی مثل مامان بابام داشته باشم.
محمدصادق: بابات؟
زینب سادات سرش را به تایید تکان داد: بابا ارمیا.
محمدصادق پوزخند زد و زینب سادات از این واکنش او دلگیر شده و اخم کرد: بابام عاشق مامانم بود. با همه سختی و مخالفتا، عاشقش موند و مامانم رو هم عاشق کرد. خیلی سختی کشیدن، بخصوص این چند سال. اما نگاهشون به هم...
زینب حرفش را برید. حجب و حیای دختر آیه ذاتی بود.
محمدصادق: پدر خودت چی؟
زینب سادات: متوجه نمیشم. پدر خودم؟
محمدصادق: سیدمهدی! بابات! اون عاشق مامانت نبود؟
زینب سادات: بود.
محمدصادق: پس چرا مامانت دوباره ازدواج کرد؟
زینب سادات با اخم به چشمانش نگاه کرد: مامانم حق زندگی داشت
محمدصادق که جبهه گیری زینب سادات را دید، بحث را عوض کرد: تو دوست داری چطور زندگی کنی؟
زینب سادات نفس عمیقی کشید و سرش را به زیر انداخت: دوست دارم کار کنم و مستقل باشم. فعالیت اجتماعی رو دوست دارم. چند وقتیه اردوهای جهادی هم میرم. مامان بخاطر حال بابا نمیتونه بره، من با خاله رها و عمو محمد اینا میرم.
محمدصادق لب به دهان کشید تا مخالفتش را صریحا اعلام نکند. بعد از
چند ثانیه سکوت گفت: شرایط زندگی من یکم فرق داره. اگه بتونی انجامشون بدی خوبه. اما معلوم نیست ما کجا زندگی کنیم. شهر های مختلف، آدمای غریبه و فرهنگ ها و زبونهای مختلف.
زینب سادات لبخند زد: من اینارو دوست دارم. دوست دارم جاهای مختلف برم و با آدمای مختلف معاشرت کنم.
محمدصادق: قول میدم خوشبختت کنم. قول میدم کاری کنم همیشه لبخند بزنی. بهم فرصت بده تا بهت نشون بدم خوشبختی یعنی چی! بهم فرصت بده تا بهت نشون بدم چقدر ارزشت بالاست.
زینب سادات دستخوش احساسات شده بود: من میترسم.
محمدصادق: از چی؟ یک مدت منو بشناس، اگه نخواستی میرم. فقط بهم
فرصت بده!خواهش میکنم! سالهاست آرزوی داشتنت رویای منه. یکم فرصت میخوام تا عاشقت کنم.
زینب سادات نگاه اشک آلودش را به آیه دوخت: قول داده بود خوشبختم
کنه. قول داده بود عاشقم کنه. قول داده بود مامان!
آیه زینب را در آغوش کشید و نوازشش کرد. دخترکش به هق هق افتاده بود.
آیه: بگو چی شده قشنگم؟چه کار کرد که دِل قشنگت اینجوری نالان شده؟
زینب سادات سرش را از سینه آیه برداشت و نگاه خیسش را به مادر
دوخت: دلم شکسته مامان.
آیه با بغض، پیشانی یادگار سیدمهدی را بوسید و منتظر ماند زینبش لب باز کند.
زینب سادات به یاد آورد...تا دو ماه همه چیز عالی بود. محمدصادق دوبار دیگر به قم آمد و صحبت های تلفنیشان به زینب سادات امید زندگی پر سعادتی را میداد.
مردی که نگاهش شبیه نگاه ارمیا به آیه اش باشد.
شبیه لبخند سید محمد به سایه اش. شبیه دلواپسی های صدرا برای رها.
زینب میان این عاشقانه ها زیسته بود. دعواهایشان را دیده بود، قهر
✍به قلم سنیه منصوری
#ادامہ_داࢪد...
┄•●❥@azshoghshahadat
پرش به قسمت اول فصل سوم👇
https://eitaa.com/azshoghshahadat/8139
✨
🌿✨
🕊🌿✨
✨🕊🌿✨
🌿✨🕊🌿✨
🕊🌿✨🕊🌿✨