eitaa logo
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
648 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
༻﷽༺ گفتم: دگࢪقݪبم‌شۅق‌شهادت‌نداࢪد! گفت:) مࢪاقب‌نگاهت‌باش♥️🕊 شرایطمون:↯ @iaabasal شَھـٰادت‌شوخۍٓ‌نیسٺ‌؛قَلبٺ‌رابو‌میکُند بو؎ِ‌دُنیـٰابِدهَد‌رھـٰایَٺ‌مۍ‌کُند:)!🥀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه‌بفهمی‌فقط‌دوروز‌ازعمرت باقی‌مونده‌چیکار‌میکنی؟! ...! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🌱 هروقت مۍدید بچہ ها مشغول غیبت هستند مرتب مۍگفت : " صلوات بفرست ! و یا بہ هر طریقۍ بحث را عوض مۍڪرد . •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسربچه‌ای که برای عشقش خودشو تیکه تیکه کرد.💔 پیشنهاد دانلود👌 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
•|بِسمِ‌اللھِ‌‌الذۍخَݪق‌الْمَھد؎💚‌•.
💫وَاشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ *و شکر خدا به جای آرید اگر شما خالص خدا را می‌پرستید.* 📚بقره آیه ۱۷۲ خدایا! بابت همه چیزایی که به صلاحمون نبود و نشد، شکرت!! حتی اگه براش گریه کردیم، حتی اگه غر زدیم، حتی اگه ازت شاکی شدیم ... ظهرتون بخیر♥️
✿⃟‌‌‌🎈✦ |ـحجـآبـ🌸 |ـظاهر‌عاشقانہ‌دختریستـ |ـکھ‌دلش‌برآۍ‌خدایش |ـبآتمام‌وجود‌مےتپد♥️ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
❤️ عليه‌السلام فرمودند: 🍀 من أحبِّ الأعمالِ إلى اللّهِ عزّ و جلّ إدْخالُ السُّرورِ على المؤمنِ: إشْباعُ جَوْعَتِهِ، أو تَنْفِيسُ كُرْبَتِهِ، أو قَضاءُ دَينِهِ 🍃 يكى از محبوب ترين كارها نزد خداوند عزّوجلّ شاد كردن مؤمن است: ▫️با برطرف كردن گرسنگى‌اش، ▫️يا زدودن اندوهش، ▫️يا پرداختن قرضش. 📖 ميزان الحكمه، ج2، ص435. •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🍃اشتیاقی برای دیگران🍃 👈خاک را ببین. دانه را سبز می‌کند، خودش هم سبزه‌زار می‌شود، خودش هم خرم و تماشایی می‌شود. اساساً این فرمول عالم است که سبز کن تا سبز شوی. و زمینه رشد دیگران را فراهم کن تا خودت هم رشد کنی. 🌹پیامبر نازنین ما (ص)، چرا در عالَم این‌همه رشد کرد؟ و این‌قدر سبز شد؟ چون رشد دیگران را می‌خواست و زمینه‌های رشد دیگران را فراهم ساخت. خودش فرمود: «اِنّی حَرِیصٌ عَلی رُشدِکُم» یعنی، من حریصانه مشتاق رشد شما هستم. •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🍃🌺 : دل‌شڪستن‌، يڪے از موانع‌ استجابتـــــ دعاستـــــ. اگه‌ دعاهاتـــــ مستجابـــــ نشد‌ بگرد‌ ببین‌‌ دل‌ چه ڪسے را‌ شڪستے... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🔴 ✍از بزرگی پرسيدند شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟ 👈پاسخ داد : از كودكى خسته مى شود ،براى بزرگ شدن عجله مى كند و سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود. 👈ابتدا براى كسب مال و ثروت از سلامتى خود مايه مى گذارد سپس براى باز پس گرفتن سلامتى از دست رفته پول خود را خرج مى كند. 👈طورى زندگى مى كند كه انگار هرگز نخواهد مرد ، و بعد طورى مى ميرد كه انگار هرگز زندگى نكرده است. 👈آنقدر به آينده فكر مى كند كه متوجه از دست رفتن امروز خود نيست ، درحالیکه زندگى گذشته يا آينده نيست، زندگى همين حالاست.! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
! کاش اخلاصمون هم جلویِ آینه پیدا بود و اگه بهم ریخته بود؛ گاهی مثلِ موهامون یه دست بهش میکشیدیم...👌🏻 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان شکسته هایم بعد تو 2⃣فصل دوم از روزی که رفتی زینب را که روی تختخواب گذاشت، آیه با دو استکان چای به لیمو به استقبالش آمد. روی مبل مقابل هم نشستند و آیه خیره به دست های ارمیا گفت: _خیلی درد میکنه؟ ارمیا دستی به لبه ی استکانش کشید و گفت: _نه خیلی! آیه: نباید زینب رو بغل میکردی، سنگینه و دستت درد میگیره! ارمیا: گفته بودم تا من هستم حق نداری بغلش کنی، برای تو سنگینه، اذیتت میکنه! آیه بحث را عوض کرد: _چطور زخمی شدی؟ ارمیا: فکر کنم حواسم پرت زن و بچهم شد که یه گلوله ناغافل خورد به دستم، همین! آیه نگاه از دست ارمیا گرفت و با تعجب به چشمانش نگاه کرد: _اسلحه به دست، وسط معرکه یاد زن و بچه افتادی؟ ارمیا به پهنای صورت خندید: _جای بهتری سراغ داری؟ داشتم فکر میکردم اگه بمیرم، چیکار میکنی؟ مثل اون روز که سید مهدی رو آوردن میشه؟ آیه آه کشید: _نه مثل اون روز نمیشه! لبخند روی لب های ارمیا خشک شد و کم کم از روی صورتش جمع شد: _حق داری؛ من کجا و سید مهدی کجا! آیه نگاهش را به قاب عکس سید مهدی دوخت: _اون روز قول داده بودم که صبر کنم، قول داده بودم که زینبوار صبر کنم؛ اون روز قول داده بودم مرد باشم برای خودم و بچمم، اما تو قول نگرفته بودی؛ نگفته بودی صورت خیس اشکمو نامحرم نبینه! نگفته بودی صدای گریه مو کسی نشنوه! نگفته بودی صبر شیوه ی اهل خداست، مجبور نبودم جون بدم و سر پا بایستم؛ مجبور نبودم... آیه که سکوت کرد ارمیا مشتاق نگاهش میکرد؛ چون آیه ادامه نداد خودش پرسید: _اون روز که سید رو آوردن خونه و برای آخرین بار باهاش حرف زدی چه حسی داشتی؟ آیه نگاهش دور شد، انگار جسمش آنجا و روحش به سه سال و اندی قبل رفته بود: _حس تنهایی! ارمیا: چی میدیدی که اونجوری نگاهش میکردی؟ آیه : ما رأیت الا جمیالا! ارمیا: چرا گریه نکردی؟ آیه: خیلی گریه کردم، قول داده بودم نشکنم!قول داده بودم و پای قولم ایستادم اما تو خلوت خودم خون گریه میکردم! ارمیا: چرا سر خاک پریشون بودی؟ همه گریه میکنن و خودشون رو میزنن و اگه خیلی هم عاشق باشن، گریبان چاک میکنن؛ اما تو مات و مبهوت قبر بودی و با وحشت نگاه میکردی! آیه: سید مهدی گفت یه نوع از فریب شیطان به وقت غم و اندوه هست که وقتی عزادار میخواد عزاداری کنه وادارش میکنه به خودش لطمه بزنه و فریاد بزنه و گریبان چاک کنه، وادارت میکنه گناه کنی، وادارت میکنه که از خدا دور بشی؛ بهم گفت مواظب اون لحظه و اون شیطون باش... و من مواظب بودم! فکر کردی من دوست نداشتم توی سر و صورت خودم بزنم تا از درد قلبم کم کنم؟ اما میدونستم گناهه! فکر میکنی من دوست نداشتم گریبان چاک کنم تا نفسم بالا بیاد؟ اما میدونستم گناهه! فکر میکنی دوست نداشتم ناله کنم و فریاد؟ میدونستم با این کار نگاه نامحرما دنبالم میاد! اون لحظه سر خاک دلم مرگ میخواست و از مرگ میترسیدم ✍به قلم سنیه منصوری ... ┄•●❥@azshoghshahadat پرش به قسمت اول فصل دوم👇 https://eitaa.com/azshoghshahadat/5004 ✨ 🌿✨ 🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨🕊🌿✨
🕊🌿✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨ 🌿✨ ✨ ﷽ 💌رمان شکسته هایم بعد تو 2⃣فصل دوم از روزی که رفتی میترسیدم.. دلم شور میزد برای سید مهدی، مرگ سخته! وقتی سیاحت غرب رو خوندم، وقتی از دنیای مرگ شنیدم، دلم میخواست از ترس مرگ بمیرم، میبینی؟! هیچ راه فراری از مرگ نیست؛ داریم میریم سمتش و برای فرار از اون به خودش پناه میبریم، من از خودم و اعمالم میترسم؛ گاهی که خودم با خودم دودوتا چهارتا میکنم، میبینم خدا چرا باید منو بهشت بفرسته؟ جایی که حضرت زهرا (س) هست؟ جایی که امیرالمومنین(ع)هست!من اونجا چیکار کنم؟ اصلا چی دارم که برم اونجا؟ حتی پایین ترین طبقه؛ حتی ته بهشت! من میترسم از روزی که برم توی سرازیری قبر، از سرازیری قبر شنیدی؟ می‌گن مرده وحشت میکنه، میگن روح هنوز به بدن اتصال داره! میگن ضربه که به بدن مرده بخوره روح درد میکشه، من از سنگ لحد می ترسم؛ سنگی که سرت میخوره بهش تا بفهمی راهی برای فرار از مرگ نیست! از اومدن نکیر و منکر و رسیدن خزندگان برای خوردن تن و بدن، از فشار قبر و سرگردانی روح در برزخ! برای سید مهدی میترسیدم و بیشتر برای خودم! هرچی بیشتر میدونی، بیشتر میترسی! هرچی بیشتر تلاش میکنی آدم خوبی باشی، بیشتر میفهمی عقبی! بیشتر میفهمی دستت خالیه برای سفر آخرت! هرچی دویدم باز هم عقب موندم... از سید مهدی عقب موندم! ارمیا: مگه خدا بندهای بهتر از تو داره؟ آیه نگاه پر دردش را به ارمیا دوخت: _من خوب نیستم، چون فکر میکردم بهترین بنده ی خدا هستم اومد سراغم؟ ارمیا: چون دیدم بنده ی مخلص خدایی اومدم؛ چون دیدم نجیب و پاکی، دیدم نمازت قشنگه، دیدم سید مهدی هرچی داره از تو داره! آیه: اون هرچی داشت از خودش و خداش بود؛ سید مهدی بود که منو دنبال خودش میکشید که به بهشت برسم! ارمیا: تو اینجوری میگی من چی بگم؟ منو َته جهنمم راه نمیدن! آیه: هرکس خودش میدونه اهل بهشته یا جهنم! فقط کافیه با خودش رو راست باشه، نسخه های اصلی رو نگاه کنه و خودش رو ببینه، نه اینکه بدتر از خودش رو پیدا کنه و بگه ببین من از این بهترم پس من باید برم بهشت؛ جهنم هیچوقت سیر نمیشه، هیچوقت پر نمیشه، اگه یه کم خودمون رو با پیامبر و ائمه مقایسه کنیم میبینیم هیچی نداریم! ارمیا: وای بر من... وای بر من و دست خالی من! آیه آه کشید و چای سرد شده اش را نوشید... ***************************************** دو هفته ی بعد که وضعیت دست ارمیا بهتر شد، عازم مشهد شدند، دو ماشین بودند... محمد، سایه، ارمیا، آیه و زینب به همراه محمد بودند و صدرا، رها، مهدی، یوسف و مسیح هم با صدرا همراه شدند. راه طولانی بود و گاه راننده ها عوض میشدند. آیه بیشتر خود را با زینب مشغول میکرد و تا مجبور نبود وارد صحبت نمیشد. ارمیا میدانست که آیه به این سرعت روی خوش نشانش نخواهد داد. آخر او کجا و سید مهدی کجا؟! شاید خواستن آیه از ابتدا هم اشتباه بود و لقمه ی بزرگتر از دهانش برداشته بود. کاِر دل است دیگر، کاری نمیشود کرد؛ این خواسته ی سید مهدی بود دیگر، نبود؟ به مشهد که رسیدند باران میبارید. ارمیا گفت: _من یه رفیقی دارم که هر بار میام اول بهش سر میزنم، اگه خیلی خسته نیستید بریم من ببینمش بعد بریم یه هتلی جایی پیدا کنیم! محمد خندید و گفت: _دلت خوشه داداش، ما هتل بریم؟ پولمون کجا بود آخه؟ هرچی در میاریم این آیه از ما میگیره، مسافرخونه هم پیدا کنیم هنر کردیم! آیه اعتراض کرد: _چی میگی برای خودت، من با پولای تو چکار دارم؟! ✍به قلم سنیه منصوری ... ┄•●❥@azshoghshahadat پرش به قسمت اول فصل دوم👇 https://eitaa.com/azshoghshahadat/5004 ✨ 🌿✨ 🕊🌿✨ ✨🕊🌿✨ 🌿✨🕊🌿✨ 🕊🌿✨🕊🌿✨
🎙⃟ ⃟📼 ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•. هࢪشاه‌وزیࢪوࢪاهیابۍداࢪد هࢪفࢪقہ‌بڔا؎خود،ڪتابۍداࢪد تبریڪ‌بہ‌صاحب‌الزمان‌بایدگفت ازاینڪہ‌چنین‌نائب‌نابۍدارد.. •. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌¦📼⃟ ⃟🎙¦ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
تسبیحات‌‌حضرت‌‌زھرا(س) روبدون‌ِ تسبیح‌‌بگید..! با‌بند‌بندھای‌ِ‌انگشت‌‌که‌بگی‌ روز‌قیامت‌‌همینا‌به‌‌حرف‌‌میان‌ شهادت‌میدن‌‌‌که‌‌باهاشون‌ذکرگفتی...! ‌😇¦⇔ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
…→ . شڪـــــر خــــــدا ڪــهــ نامــــ••• ••• در اذآن ماستـــ.... 🤩 ما ••• ••• و عشق علــــــے هم از آڹ ماست.😌💕 . ♥️☘️ 🌸🍃 💞 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرشب به یاد مولا دعای فرج و سلامتی آقا صاحب الزمان عج بخوانیم دعای الهی عظم البلاء ☄«بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» ☄إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاَءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الأَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ خدايا گرفتاري بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت، و زمين تنگ شد، و خيرات آسمان دريغ شد ☄وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إلَيْكَ الْمُشْتَكَي وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ و پشتيبان تويي، و شكايت تنها به جانب تو است، در سختي و آساني تنها بر تو اعتماد است ☄اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الأَْمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرماني كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودي، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندي، ☄فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِيباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشي زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر ☄يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اِكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ اي محمّد و اي علي، اي علي و اي محمّد، مرا كفايت كنيد، كه تنها شما كفايت كنندگان منيد، و ياري ام دهيد كه تنها شما ياري كنندگان منید ☄يَا مَوْلاَنَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي اي مولاي ما اي صاحب زمان، فريادرس، فريادرس، فريادرس، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، ☄اَلسَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين َاكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اي مهربان ترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او. "اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن  صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ  فِي هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِي كُلِّ سَاعَةٍ  وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً  حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا"  ✨ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📘⃟⃟⃟⃟ ⃟☁️ ‌‌ •. ‌‏کلام‌فرماندھ‌قلبها شهادت‌بہ‌معناۍخساࢪت‌و بہ‌معناۍ‌ھلاکت... یک‌تصوࢪانحࢪافے‌است، شهادت‌بہ‌معناۍجاویدبودن‌و پایندھ‌بودن‌است اللهم‌الࢪزقناتوفیق‌الشهادة •. ¦☁️⃟⃟⃟⃟ ⃟📘¦ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
اﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺎﻧﮑﻬﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺑﻤﺎﻥ ﺑرداشته ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﯿﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ، ﻭﺍﺭﯾﺰ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﮏ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺣﻔﻆ ﺍﻣﻮﺍﻟﻤﺎﻥ ﺳﺎﮐﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ.🤫❌ ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻓﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻓﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﺗﺮ ﻭ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ؟ نگذارید گوشهایتان گواه چیزی باشد که چشمهایتان ندیده،نگذارید زبانتان چیزی را بگوید که قلبتان🌿🫀 باور نکرده. •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
دختر بودن کنیز نیست… :)🙂
به نقل ازشهیداحسان‌فتحی: من از شما گریه وشیون نمیخواهم من ازشما می خواهم که راه من راادامه بدهید وسلاح به زمین افتاده ام را بردارید....!!! 😇¦⇔ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-زمانبندی خدا بی‌‌نظیر است...«🍀🌻» •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•