eitaa logo
🌷از‌شوق‌شھادٺ🌷
645 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
45 فایل
༻﷽༺ گفتم: دگࢪقݪبم‌شۅق‌شهادت‌نداࢪد! گفت:) مࢪاقب‌نگاهت‌باش♥️🕊 شرایطمون:↯ @iaabasal شَھـٰادت‌شوخۍٓ‌نیسٺ‌؛قَلبٺ‌رابو‌میکُند بو؎ِ‌دُنیـٰابِدهَد‌رھـٰایَٺ‌مۍ‌کُند:)!🥀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀🍂🥀🍂🥀 🥀🍂🥀🍂 🥀🍂🥀 🥀🍂 🥀 ♡﷽♡ رمان مگه آدم بدا عاشق نمیشن سردرد عجیبی داشتم چندماهی بود که اینجوری شده بودم ولی همیشه با یه مسکن خوب میشدم االن این پنجمین مسکنیه که میخورم و فایده نداشت از درد دادم هوا رفت و هرچی رو میز بود پرت کردم منشیم پرید داخل _چیزی شده اقای راد؟؟! از درد سرمو به دیوار میکوبوندم و داد میزدم بقیه هم اومدن تو اتاق به زور بردنم بیمارستان اونجا بهم آرامبخش زدن و کم کم چشمام بسته شد تاریکی میدیم فقط ولی یدفعه اطرفم پر از آتیش شد لباسای بیمارستان تنم بود خیلی گرم بود...اینجا چرا اینجوری شد؟ این لباسا چیه تو تنم؟! یهو همه جا خاکستری شد سرماش خیلی بد بود دستام خشک شده بودن من اینجا چی میخوام؟! بلند داد زدم:اینجا کجاست؟ با سوزش سوزن توی دستم پریدم به اطرفم نگاه کردم اتاق بیمارستان بود سرم درد میکرد ولی نه اونقدر زیاد _داری چکار میکنی؟! پرستار:واسه آزمایش دارم خون میگیرم ازتون _آزمایش واسه چی؟ پرستار:دکتر باهاتون صحبت میکنه راجب این موضوع فعال مرخصید _دکتر کجاست؟ پرستار:شیفتشون تمام شده فردا میتونید بیاید ببینیدشون از اتاق رفت بیرون لباسامو عوض کردم رفتم با بیمارستان تصفیه کردم راننده پایین منتظرم بود رفتم سمتش:تو میتونی بری من خودم میرم راننده:اما قر... _گفتم میتونی بری راننده:هر جور شما راحتین سوار شدم شب شده بود حرکت کردم سمت خونه همه جا داشتن دمام میزدن اه اعصابم خورد شد صدا اهنگ رو زیاد کردم یه اهنگ از مسیح گذاشتم من به این چیزا اعتقاد نداشتم دستمو گذاشتم رو بوق وقتی حرکتی نکردن ماشین برگردوندم به سمت یه کوچه دیگه تا خود خونه کلی حرص خوردم ماشین پارک کردم رفتم داخل خونه یه دوش گرفتم و خوابیدم .... .......۲ دوباره با سردرد بیدار شدم واییی من چم شده؟! سریع لباس پوشیدم رفتم سمت بیمارستان تو راه یه چیز جالب نظرمو جلب کرد ماشینو پارک کردم پیاده شدم یه چیزی مثل یه اتاقک طالیی پر از نوار و تور سبز دورش بسته شده بود این یعنی چیه؟! با صدای شخصی برگشتم عقب پیرمرده:پسرم اینجا چی میخوایی _داشتم میرفتم بیمارستان این نظرمو جلب کرد مرده:اینو بردن کربال چرخوندن اوردن اینجا پسرم مشکلی داری واسه این نظر کن _مگه این چیه؟؟! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈• 🥀 🥀🍂 🥀🍂🥀 🥀🍂🥀🍂 🥀🍂🥀🍂🥀
|👤 چہ زٻبا گفتند کــــہ نمیخواهد شما خۅدتان را فَدا ڪنید براے این اِنقــلابــــــــــ |✋🏼 انقـلابـــــ ؛ راه خودۺ‌ را میــــــرود[🇮🇷]• شُما خودتان را ، اصـلاح‌ ڪنید•🌿 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•|بِسمِ‌اللھِ‌‌الذۍخَݪق‌الْمَھد؎💚‌•.
⛅️ . شیرینی‌گناه‌روخوب‌چشیدیم ولی‌شیرینی‌لبخند‌مهدےرو نچشیدیم‌🥀 کارم‌بہ‌جایی‌نرسه‌امام‌زمان بگن‌خستم‌کرد(:😔 . استاد‌ دانشمند📝 • •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
آمریکا‌بودیم‌هیچ‌وقت‌پپسی‌نمی‌خورد. چند‌بآر‌گفتم‌برام‌نوشابه‌پپسی‌بخر،اما🌱 نخرید.یه‌بار‌بهش‌اعتراض‌کردم‌وگفتم این‌نوشابه‌ها‌تفاوت‌قیمت‌ندارند.پس چرا‌نوشابه‌پپسی‌نمی‌خری؟؟؟گفت🍃 چون‌کارخانه‌پپسی‌مال‌اسرائیلی‌هاست 🖤⃡⃝🖇• 🍊 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
شهــید احـــمد ڪاظمی دلتون رو گــرفتار این پیچ و خم دنیا نڪنید، این پیچ و خم دنیا انــــسان رو به باتـــلاق می برد و گـــرفتار می ڪند ازش نـــــجات هـــم نمیــشه پیدا ڪرد. •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
°•「🌱♥️」•° محبت‌ڪن تاامام‌زمان‌بہت‌محبت‌ڪنہ توفڪࢪمیڪنےفقط‌دعاےندبہ‌بایدبخونے تاآقانگات‌ڪنہ فڪࢪمیڪنےحتمابایدبیاےحسینیہ _خیلےازماهاحسینیہ‌مون؛ مادࢪمونہ،بابامونہ،فقیࢪطایفہ‌مونہ، همسایہ‌غࢪیبمونہ.. -حاج‌آقادانشمند🌱 ▹◃▹◃▹◃▹◃▹◃▹◃▹◃▹◃▹◃▹⊱◃▹◃▹◃▹◃▹◃▹◃▹◃▹◃▹◃ 「♥️🌱」⇢ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
🥀🍂🥀🍂🥀 🥀🍂🥀🍂 🥀🍂🥀 🥀🍂 🥀 ♡﷽♡ رمان مگه آدم بدا عاشق نمیشن پیرمرد:آی پسرم آی... بعد پشتشو کرد بهم رفت برگشتم سمت اتاقکه دستمو کشیدم بهش چقدر سرد بود سرم خوب شده بود یه نگاه به داخل اتاقک انداختم پر از پول بود چرا پول توشه؟! شاید واسه نیازمندانه یه تراول ۵۰ تومنی انداختم داخلش رفتم سوار ماشین شدم برگشتم خونه و خوابیدم ..... آماده شدم حرکت کردم سمت بیمارستان واسه جواب آزمایش نمیدونم آزمایش واسه چی گرفتن من که چیزیم نیست دم بیمارستان پارککردم رفتم سمت اطالعات:ببخشید خانوم کجا میتونم دکتر رادمنش پیدا کنم؟ منشی:طبقه دوم اتاق شماره ۱ _ممنون سوار آسانسور شدم زدم طبقه دوم آهنگ مالیمی پخش میشد صدای زنه اومد که میگفت طبقه دوم از بچگی بدم میومد ازش اه از آسانسور خارج شدم روبه رو آسانسور زده بود اتاق یک خانوم رادمنش رفتم جلو در زدم دکتر:بفرمایید وارد شدم سرش پایین:اهوم... سرشو آورد باال:بفرمایید بشینید نشستم رو صندلی:واسه جواب آزمایش اومدم دکتر:اول سالم دوما فامیلتونو عرض کنید _راد دکتر:راستش شما... چجوری بگم... شما به یه بیماری مبتال هستید _خب... دکتر:راستش سخته یکم گفتن همچین بیماری رو اگه بخوام به بیمار بگم _من آمادم بگید دکتر:شما یک ساله تو سرتون یه تومور دارید بهش رسیدگی نکردین و این تومور بزرگ بزرگ تر شده حاال کار عمل سخت شده حال االنمو نمیتونم توصیف کنم هرکسی جایی من بود نمیتونست تحمل کنه _چند درصد احتمال خوب شدنم هست؟؟! دکتر:خیلی دیر شده اگه عمل نکنین چندماه بیشتر زنده نمیمونید _و اگه عمل کنم؟ دکتر:دو احتمال هست یا خوب میشد یا ... _چند درصد احتمال خوب شدنمه دکتر:۱درصد بلند شدم سرم گیج رفت دستمو گرفتم به میز سرم دوباره درد گرفت دکتر:فقط میتونم بهتون بگم دعا کنید _عمل میکنم دکتر:اما.... _من به دعا اعتقاد ندارم نه به دعا نه به خداش پس عمل میکنم دکتر:هرجور خودتون صالح میدونید اما هیچ وقت دعارو دست کم نگیرید خیلی هارو خوب کرده ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ @azshoghshahadat ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ 🥀 🥀🍂 🥀🍂🥀 🥀🍂🥀🍂 🥀🍂🥀🍂🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مےگویـند: قسمٺ نیسٺ، دعوٺ اسٺ! خـدایـا… مݩ معنےِ قسمٺ و دعوٺ را نمےدانم! اما تو معنے رامےدانے… مگر نہ؟ دل من لڪ زده براے ڪربلاے 💔 🖤⃡⃝🖇• ❀ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•
✨﷽✨ 🌿 امام حسين عليه السلام : وقتى كه برادرت از تو جدا شد، سخنى پشت سر او نگو، مگر اين كه دوست دارى او در پشت سرت بگويد.  [بحارالأنوار، ج 78، ص 127] - - - - - - - - - ▪️🏴🕯 - - - - - - - - مـݩ دلـم خـوش بود با شـوق وصـال اربعیݩ حال با حـزن فـراق و داغ دل باید چه ڪرد...💔 ۵روز تا 🏴 🖤 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @azshoghshahadat •┈┈••✾❣✾••┈┈•