حداقل مثل شهدا گناه کنیم !
صدای انفجار آمد و سنگر رفت هوا. هر چه صدایش زدیم جواب نداد. رفتیم جلو، سرش پر از ترکش شده بود و به زیبایی عروج کرده بود. جیب هایش را خالی کردیم. داخل جیبش کاغذ جالبی پیدا کردیم. نوشته بود:
گناهان هفته
شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل.
یک شنبه: زود تمام کردن نماز شب.
دوشنبه: فراموش کردن سجده شکر.
سه شنبه: شب بدون وضو خوابیدن.
چهار شنبه: در جمع با صدای بلند خندیدن.
پنج شنبه: پیش دستی کردن فرمانده در سلام.
جمعه: تمام نکردن صلوات های مخصوص جمعه.
* اسمش حسینی بود تازه رفته بود دبیرستان...
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋
*پایانِ ۳۴ سال چشم انتظاری در محرم ۱۳۹۹*🏴
*شهید علی محمد قنبری*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۴۴
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۶ / ۱۳۶۵
محل تولد:خرم آباد←همدان،نهاوند،بیان
محل شهادت: جزیره مجنون
*🌹مادرش← خبری از پسرم نداشتیم🥀لباس و زنجیری که با آن عزاداری میکرد را در مسجد گذاشتیم🏴 به امید برگشتنش🕊️ خدا میداند در آن روزها چه کشیدیم از چشمانتظاری🥀هرکس که درب خانه را میزد🚪 احساس میکردیم که یا علی محمد است یا از او خبری آمده اما خبری نبود و دستخالی برمیگشتیم🥀خواهرش← دو نفر از همرزمانش گفتند: در جزیره مجنون سوار بر قایق بودند که با گلوله دشمن💥قایق واژگون میشود🥀و پیکر علیمحمد داخل آب میافتد💦ولی با تلاش همرزمان از آب خارجشده و بعد از درگیری سنگین پیکر برادرم مفقود میشود🥀در تشییع شهدا حضور پیدا میکردیم🌷به عشق اینکه روزی شناسایی شود🕊️ پدر خدابیامرزم آرزوی برگشت پیکرش را داشت🥀و میگفت ایکاش پسر من هم بیاورند تا من هم کمتر چشمانتظار باشم ولی حیف.»🥀سرانجام او که در ماه محرم شهید شده بود🏴 بعد از ۳۴ سال چشم انتظاری🥀پیکر او تفحص و شناسایی شد و به وطن بازگشت🕊️ پیکر پاکش با رعایت پروتکلهای بهداشتی روز دوشنبه ۳ شهریور مصادف با ۴ محرم سال ۱۳۹۹ تشییع و به خاک سپرده شد*🕊️🕋
*شهید علی محمد قنبری*
*شادی روحش صلوات*🌹💙
*zeynab_roos_313*
احترام به مادر
زمستون بود منتظر بودم که مجتبی از جبهه برگرده
شب شد و هر چه به انتظارش نشستم نیومد تا اینکه خوابم برد ...
صبح زود بلند شدم تا برم نون بگیرم ، وارد حیاط که شدم همه جا رو برف پوشانده بود، هوا خیلی سرد شده بود
درب خونه رو که باز کردم ، دیدم پسرم توی کوچه خوابیده
بیدارش کردم و گفتم: کی از جبهه برگشتی مادر؟
سلام کرد و گفت: نصف شب رسیدم
گفتم: پس چرا در نزدی بیام باز کنم!؟ گفت: مادر جون ! گفتم نصف شبی خوابیدین ممکنه با در زدن من هُل کنین!
واسه همین دلم نیومد بیدارتون کنم، پشت در خوابیدم که صبح بشه..
#شهید_مجتبی_خوانساری
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاصاحب_الزمــــــــان !
عاشقانے
ڪہ
مدام از فرجت می گفتند ؛
عکسشان قاب شد ...
جسمشان خاڪ شد ...
روحشان پرکشید...
اما
از تو نیامد خبرے 😔✋
#السلام_علیک_یا_ابا_صالح_المهدی ♥️
💦⛈💦⛈💦⛈
@bartaren
『🇮🇷͜͡🌹』
⚫شهیدحاج قاسم سلیمانی
▪اگر آرزوی شهادت دارید اگر دوست دارید شهید شوید اول باید شهیدانه زندگی کنید ، تا به آن مقام والای شهادت نائل شوید .
▪ مانند کسی که اول باید علم بیاموزد ، بعد تلاش کند تا عالم شود .
پس شهادت تنها آرزو نیست که هر وقت خواستی به آن دست پیدا کنید ، باید تلاش کنید ، برای آن بجنگید آن هم با شیطان نفست
▪به خدا نزدیک شوید و درست عمل کنید تا به سر منزل مقصود برسید.
▪بله درسته : پس اول برای شهید شدن باید اعمال و زندگیمان رو درست کنیم تا به آن مقام والای شهادت که عاقبت بخیری در دنیا و آخرت است برسیم.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
خنـده هاے دلنشین تو ❤️
نشان از آرامــش دل دارد
وقتے دلت با " خـــدا " باشد
لبانت همیشه مےخنـــدد ☺️
اگر با خدا نباشے هر چقدر هم شادی ڪنے ، آخرش دلت غمگین است ..
🌷شهید_ابراهیم_هادی🌷
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هروقت که راه کربلا باز شود
چهار سال مریض بود.
کلی دوا و دکتر کردیم. فایده نداشت. آخرین بار بردیمش پیش بهترین متخصص اطفال تو اصفهان. معاینه اش کرد و گفت:«کبدش از کار افتاده. شاید تا فردا صبح زنده نماند!» پدرش سفره حضرت ابوالفضل علیه السلام را نذر کرد. آقا شفایش داد.
دفعه آخری که رفت جبهه ازش پرسیدم کی بر می گردی؟
جواب داد:
« هر وقت که راه کربلا باز شود.»
توی عملیات والفجر یک شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابوالفضل.
وقتی شهید شد شانزده سالش تمام شده بود، شانزده سال بعد هم برگشت. درست شب تاسوعا وقتی برگشت که اولین کاروان اززائران ایرانی رفتن کربلا.
راه کربلا باز شده بود...
#شهید_علیرضا_کریمی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
⚘﷽⚘
📌شهیدانه .....🌷
شهادت طلوعے دوباره است
ڪه تو را میخواند
عقل و عشق در رگهاے شهادت جاریست
عقل میگوید برو
و عشق میخواند بیا ...
آنگاه ست ڪه در آغوش معشوق و معبودت "الله" جاےمیگیرے ....
سلام برشما شهیدان ڪه خدا عاشقتان شد و شما را آسمانے ڪرد
شهدا با نگاهتان ما را هم آسمانے ڪنید.
#شهیـدحسینحریری
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🌷🌾 امیر خیلییی بامعـــــرفت بود..
جلوی درب مسجد ایستاده بودیم، یه چرخی هم که بارش میوه ی طالبی بود جلو مسجد داشت میفروخت، یه آقایی که داشت سوا میکرد یه طالبی از دستش افتاد و له شد.
بدون اینکه فروشنده ببینه گذاشت رو چرخ و بقیه رو خرید و رفت، امیر که این صحنه رو دید رفت جلو همون طالبی له شده رو خرید، اون طالبی رو خرید بدون اینکه فروشنده متوجه بشه.
🌷شهیدیکه هر روز صبح
پای 🌾مادرش را میبوسید...
🔸 🌷شهید مدافع حرم امیر لطفی
🔹تاریخ 🌷شهادت: ۱۳۹۴/۹/۲
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
15.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان صوتی ( وقتی همه خسته شدیم ) 🎧
♦️ حسن باقری: آقا مصطفی من خیلی تلاش کردم ولی ممکنه هلیکوپترها نرسن ! مهمات هم نداریم!!
♦️ مصطفی ردانی پور: یعنی چی نرسن؟! حسین و احمد که نمی تونن با دسته بیل جلوی پیشروی دشمنوبگیرن! مهمات لازمه!! ،اینجوری فایده نداره حسن، یه موتور آماده کن باید با هم بریم خط...
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋
*شهیدی که وصیت کرده بود با لباس رزم و شهادت دفن شود*🕊️
*شهید محمد استحکامی جهرمی*🌹
تاریخ تولد: ۱۴ / ۴ / ۱۳۶۲
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: فارس/ جهرم
محل شهادت: سوریه
*🌹محمد با همسرش طاهره زندگی عاشقانهای داشتند💞 از لحظه خواستگاری و سر به زیری بیش از حد محمد✨تا دورانی که در نخلستانهای جهرم عکسهای دونفره میگرفتند👩❤️👨محمد نام همسرش را "عاشقانه من" سیو کرده بود💝 دو فرزند از او به یادگار مانده🌷محمد حتی حبوبات داخل کابینت آشپزخانه را هم حساب میکرد و خمس مالش را میپرداخت✨او به سوریه رفت🕊️ 🏴روز 8 محرم سال 94 بود که دلتنگی و بیقراری طاهره بیشتر میشود🥀چند روزی از محمد بیخبر بود🥀همسرش← ( با پدر محمد تماس گرفتم خیلی با من حرف نزد. نگران شدم💘 دوباره تماس گرفتم📞 دیدم صدای گریه میآید🥀تا گفتم آقاجون از محمد خبری شده؟ گفت: محمد دیگر تمام شد»🥀خیلی گریه و بیتابی میکردم🥀همه جا با محمدم اما بعضی جاها مثل حرم شاهچراغ دلتنگی برای محمد بیشتر میشود.💞 با هم به حرم شاهچراغ (ع) میرفتیم.)🕌 محمد وصیت کرده بود با لباس رزم و شهادت دفنش کنند که همینطور شد✨او به دست تکفیری های تروریست به شهادت رسید🕊️ و در عصر تاسوعا🏴 در جهرم به خاک سپرده شد*🕊️🕋
*شهید محمد استحکامی جهرمی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
#از تعزیه خوانی تا شهادت در سوریه🕊️
🌹شهید امیر علی محمدیان🌹
تاریخ تولد: ۱۳۷۱
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۰ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: خان طومان
🌹مادرش← اميرعلی دربارهی كارهايی كه میكرد خيلی حرف نمیزدو كسی هم نميدانست كه او حقوقش را خرج نيازمندان ميكندتنها دارايی اميرعلی يك موتور بود🏍️ كه آن را هم با قرض خريده بود🏍️ وقتي هم رفت به من سفارش كرد اگر برنگشتم آن را بفروشيد و بدهیهای مرا بدهيد
از همه خداحافظی كرد و حلاليت طلبيد *مدت زيادی در سوريه نبود كه خبر شهادتش را آوردند.
همرزم شهید: دشمن كه حمله كرد هركدام از ما پناه گرفتيماميرعلی پايش تير خورد و روی زمين افتاد
خواستيم كمكش كنيم، نگذاشت. گفت برويد، من خودم را به شما ميرسانم
اما ديگر كسی خبری از او ندارد🥀
اميرعلی خيلی حضرت فاطمه(س) را دوست داشت و هميشه میگفت دلم ميخواهد مثل مادرم حضرت زهرا(س) گمنام باشم
🌷دوست شهید← *او تعزیه خوان بود و در روز عاشورا به جهت اینکه درشت اندام بود همواره در تعزیه ها نقش شمر لعنت الله علیه
را اجرا می کرد
اما وقتی خیمه ها را آتش می زدند🔥 *گوشه ای می نشست و اشک می ریخت*🥀در نهایت او در سوریه به دست تکفیری ها به شهادت رسیدو پیکرش پیدا نشد و مفقود ماند*🕊️
🌹شهیدجاویدالاثر
امیر علی محمدیان🌹
🌹شادی روح مطهرهمه شهدابخوانیم فاتحه مع الصلوات 🌹
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🏴 امیری حسین و نعم الامیر
◾️در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه....
روز سوم وقتی خواست از خونه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت....
می گفت: "مثل ارباب همه جا رو مثل دود می دیدم اینقدر حال من بد شد که نمی تونستم روی پای خودم بایستم...."
🖤از اون روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین علیه السلام رو فهمید.
🥀#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🕊
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج علی هست🥰✋
*سرداری که همانند مولایش به شهادت رسید*🕊️
*شهید حاج شیر علی سلطانی*🌹
تاریخ تولد: ۲۵ / ۱۰ / ۱۳۲۷
تاریخ شهادت: ۲ / ۱ / ۱۳۶۱
محل تولد: شیراز / م.کوشک قوامی
محل شهادت: منطقه شوش
*🌹راوی ← ذاکر اهل بیت (ع)، او در عملیاتی، موج انفجار مجروحش كرد💥 تمام بدنش از كار افتاده بود🥀وقتی شهدا را جمع میكنند او را در پلاستیك میپیچند🥀حاجی صداها را میشنید اما نمیتوانست حرف بزند یا حركتی كند🥀در آن حال به امام حسین(ع) متوسل میشود به آقایش میگوید، من با توعهد بسته ام بدون سر شهید شوم🥀پس شرمنده ام نكن🥀وقتی برای بردن شهدا به سردخانه رفتند ، دیدند كیسهای كه شهید سلطانی در آن پیچیده شده عرق كرده است💫 كیسه را باز میكنند میبینند هنوز زنده است✨ فورا اكسیژن وصل میكنند و به بیمارستان منتقلش میكنند، در نهایت زنده ماند✨همسرش← چهلم شهید دستغیب بود ، دیدیم تلفن زنگ میخورد گروه منافقین بودند که گفتند: دستغیب را كشتیم حال نوبت توست‼️حاجی به او میگوید: آنچه خدا بخواهد همان میشود🕊️ سردار میدانست كه مولایش شرمنده اش نخواهد كرد ، تا عاقبت در عملیات فتح المبین خمپاره ای سرش را از تنش جدا کرد🥀پیكر بی سرش در قبر کوچکی كه با دستان خودش در كتابخانه مسجد المهدی (عج) آماده كرده بود✨به خاک سپردند*🕊️🕋
*سردار بی سر*
*شهید حاج شیر علی سلطانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
دو روز قبل از اینکه اعزام بشه در حالی که تو فکر بود بهم نگاه انداخت گفت باید حلالم کنی؛ من برم دیگه برنمیگردم...‼️
نگاهش کردم گفتم این حرفو نزن. 😢
گفت دیشب خواب دیدم توی صحرای بزرگی هستیم من و یه عالمه آدم دیگه درحالی که هرکدوم زخمی به تن داریم یا حسین میگیم.
بر سر و سینه زنان و دوان دوان از اونجا رد میشیم، شبیه اون دستههای عزاداری که روز اربعین از بین الحرمین میگذرند.😭
تعبیر خوابش چه زیبا بود؛
صحرای #بصری_الحریر وعدهگاه عاشقان...💔
راوی:
همسر #شهید_مهدی_آدینه
#مدافع_حرم
از شهدای لشکر #فاطمیون
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada