eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
647 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿 🥀🌿 . | | . فرق مادر شهید با تمام مادران دیگر سرزمین خلاصہ مےشود بہ این: مادر شهید، پیش از آنکہ مادر شهید شود، شهید مےشود . | 🌱| 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️🌷 🍃اسمش را گذاشته اند: "شهیدِ عطری" مادرش می گوید: از سن تکلیف تا شهادتش، نماز شبش ترک نشده بود. می گویند مثل یکی از سربازان پیامبر(ص) بوده است و به همین علت مزار او همیشه خوشبو و عطرآگین است. 🌷 فرمانده آرپیچی‌زن‌های گردان عمار لشکر ۲۷ محمد رسول الله ولادت: ۱۳۴۴/۰۲/۰۷ تهران (اصالت تبریزی) شهادت: ۱۳۶۶ شلمچه ،عملیات کربلای ۸ 🤍✨ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*تازه دامادے که کروکی مزارش را کشید*💫 *شهید نوید صفرے*🌹 تاریخ تولد: ۱۶ / ۴ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۱۸ / ۸ / ۱۳۹۶ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه 🌹مادرش← نوید متولد ۱۶ تیر ماه است🎊 تازه داماد بود💐 *چهار ماه از عقدش میگذشت*💐 گفتم مامان جان میخواهیم برایت خانه بگیریم🏠 عروسی بگیریم🎈خودت بالای سر کارهایت بمان. اما نوید گفت نه مامان، این دفعه هم بروم، بعد برمیگردم سر فرصت کارهای عروسی را انجام میدهیم🎊 *قرار بود آذرماه مراسم ازدواجش را برگزار کنیم، اما شهید شد و پیکرش را تشییع کردیم*🥀🕊️علاقه خیلی شدیدش به شهید رسول خلیلی بود💙و اصرار داشت در کنار او دفن شود🌷 *یک کروکی هم در بهشت زهرا کشید که دقیقا فلان جا من را دفن کنید*💫 عقدش بالای سر مزار شهید خلیلی خوانده شد. نیت کرد و قرآن را باز کرد💐 وقتی باز کرد *دقیقا همان صفحه ای که خدا از شهادت سخن گفته برایش باز شد*🌷چن ماه از عقدشان میگذشت که به سوریه رفت *با دونفر در کمین گرفتار میشوند🥀* تکفیری ها آنها را شهید و بعد از شهادت پیکرشان را دفن میکنند🥀اما نیروهای ایرانی 20 روز بعد، *آنجا را تفحص و پیکر نوید را برمی‌گردانند💫 بعد از شناسایی متوجه میشوند که پیکر نوید مظلومانه سرش جدا شده*🥀🖤در نهایت او را در جوار شهید رسول خلیلی به خاک سپردند🕊️🕋 *شهید نوید صفری* *شادی روحش صلوات* 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
⚘﷽⚘ پس از شهادت علی بهزادی در عملیات کربلای ۵ ، مادر هر روز بر مزار علی حاضر می‌شد، سنگ مزار را با آب و گلاب می‌شست و خوشبو می کرد، با علی حرف می‌زد و بسیار هم گریه می کرد. 🌷 یک روز صبح گفت علی در خواب به دیدارم آمد و گفت مادرجان چرا اینقدر ناراحتی می کنی و هر روز خود را به زحمت می اندازی، مگر من کجا رفته ام که بی تابی می کنی، آمده‌ام به شما🌷 بگویم که جای من بسیار خوب و راحت است و نگران نباشید، شما هم هر روز خود را به زحمت نیندازید، عصر های پنجشنبه که بر مزار من بیایید کافی است... 🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...!! 🌷چند روز قبل از عمليات، ناخن پايش به شدت عفونت كرد، طوريكه ديگر قادر به حركت و حتى پوشيدن پوتين نبود. بهمين خاطر، فرماندهان تصميم به عدم شركت او در عمليات گرفتند. او به محض اينكه از اين قضيه با خبر شد.... 🌷....سريع رفت و پوتين هايش را پوشيد و بندش را هم محكم بست و آمد و بدون هيچگونه ابراز دردى قاطعانه گفت: پايى كه بخواهد مرا از عمليات جا بگذارد اصلاً نمى خواهم راحت باشد. شهيد سيداحمد برقعى در همان عمليات جاودانه شد. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... 🌷در عمليات كربلاى ٥، هنگامى كه نيروهاى بعثى پاتك كرده بودند و ما شديداً مشغول نبرد بوديم، متوجه شدم كه خمپاره اى درست بين آن دو بسيجى به زمين اصابت كرد و به سختى مجروحشان نمود. آنها همه جا با هم بودند؛ از بچگى هر كارى كه مى كردند، هر جا مى رفتند همه را با هم بودند و اين بار هم با هم به جبهه آمده بودند. 🌷وقتى گرد و غبار فرو نشست و آنها ديدند كه موج انفجار بينشان فاصله انداخته، با همان حالت نيمه جان و زخمهايى كه برداشته بودند، به صورت سينه خيز به طرف هم آمده و با سختى بهم رسيدند و دست در دست يكديگر، پروازى ابدى را آغاز كردند.... راوى: رزمنده دلاور شعبان تيمورى 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-📞📻 📻•• - تو ²³سالگیش بہ جایے رسید کہ دشمن میترسید از مقابلہ بآهاش؛ دست بہ ترورش زدن..! ²³سالگۍ تو رد کردۍ؟ یا موندھ برسے؟ راستے کجایۍ؟! (: - - ♥️| روزتون شهدایی🌤 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مملکتی رو که شهدا پاک کرده‌اند آلوده نکنیم ! 🌱 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این دنیای آشوب در این تلاطم روزگار بااین دریای‌آشفته‌ی‌خیال یادتو...❤ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با همان آبـی کہ من پُشت سر تو ریختم سوختم رحمـی کن و خاکسترم را جمع کن وقت رفتن کوه بودے حالا و حسرتِ چشمان خیس دخترم را جمع کن... 💔 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
⚘﷽⚘ تقدیم به مادران صبـــور شهدا:🌷 با قابِ عڪست دوستـی چند سالہ دارد حجم دلتنگـی اش را فقط عڪس هــا می‌دانند....😔🌷 می گفت:اوایلی که شهیدشده بود همه می گفتند شهدا زنده اند اما معنی این حرف رو نمی فهمیدم...🌷 یه شب سر دلتنگی خیلی بهش گله کردم باهاش حرف می زدم که چطور🌷 مراقب منی؟ چطور زنده ای اما نیستی؟ با گریه خوابم برد دیدم عباس بال داره هر کجا که من می رفتم همراهم میومد گاهی میومد کنارم کارمو راه می انداخت و میرفت آسمون....🌷 از خواب پریدم و گفتم: "وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللهِ اَمواتاً بَل أَحياء عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ" 🌷 شهادت: عملیات والفجر ۳، مهران 🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قیمت ندارد تو بگو این لحظه چند ؟! صلوات 🌹 ღ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عبدالحسين در بيمارستان مشهد بسترى بود و من هم نيز بستري بودم . گه گاه به او سر مىزدم ، از ناحيه سر مجروح شده بود، حالش خوب نبود، يك شب نزديك اذان صبح مادرش سراسيمه نزد من آمد و گفت : عبد الحسين حالش هيچ خوب نيست . سريعا بالاى سرش رفتم ، او را به نرده هاى تختش بسته بودند كه به زمين پرتاب نشود. گاهى تكان هاى شديدى مىخورد و سپس بىهوش مىافتاد. پزشك بالاى سرش آورديم ، با داروهاى آرام بخش تا حدودى آرام گرفت و بىهوش روى تخت افتاد. مدتى بعد ناگاه بلند شد و نشست و مرا صدا زد و گفت : «خاك تيمم بياور » مردد بودم بياورم يا نه ؟ چون بعيد مىدانستم وقت را درست تشخيص بدهد، به هر حال آوردم ، تيمم كرد، مهر خواست ، مهر را روى زانويش گذاشت ، تكبيره الاحرام بست ، با حالتى عجيب با خداى خود حرف مى زد، منتظر بودم سلام نماز را بدهد تا با او صحبت كنم ، قبول باشدى بگويم و از احوالش جويا شوم . نماز با تكبيره الاحرام شروع شد ولى با سلام تمام نشد، در نماز عشق عبدالحسين نزد معشوقش رفت و سلام نماز را در بهشت گفت . خاطره ای از شهید علی اکبر شیرودی 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊